سران رژیم آپارتاید تهران طی چند ماه اخیر بدنبال تشدید بحران پرونده هسته ای ایران و همچنین شعله ور شدن جنگ ششم اعراب و اسرائیل، سازمانهای بین المللی و از جمله شورای امنیت سازمان ملل را مورد گسترده ترین حملات سیاسی قرار داده اند. تجربه 50 سال اخیر نشان می دهد که چنین حملاتی اساسا از جانب دولتهایی انجام می شود که حکومتشان به آخر خط رسیده و دیگر امیدی به انتفاع از اقدامات صلح سازانه آن نهاد بین المللی ندارند.
آنها اسرائیل را متهم به سرکوب انسانهای بی گناه میکنند و تمام جهان را بغیر از حکومت تهران و جمهوریهای افراطی کره شمالی، ونزوئلا و کوبا، متهم به سکوت، سازش، خیانت و جنایت می کنند.
چنین نگاهی به جهان به معنای جنون سیاسی در روابط بین المللی است.اما این جنون در واقع انعکاس سیاستهای دیوانه وار مقامات حکومت تهران در داخل کشور است.
سرکوب وحشیانه و تبهکارانه سلسله قیامهای ضد آپارتاید ملت آذربایجان در ماههای اردیبهشت، خرداد و تیر مبین جنون رژیمی بود که از زمان استقرارش تا به امروز جز ستم و قتل و ویرانی ارمغانی برای ملتهای ایران به همراه نداشته است.
وقتی در 22 اردیبهشت ماه گذشته، روزنامه فاشیستی ایران کثیفترین اهانت قرن را در قالب یک کاریکاتور و همچنین یک متن مهوع، علیه زبان و حیثیت ملت آذربایجان منتشر کرد و 9 روش گشتاپوئی را برای نسل کشی تورکها ارایه داد مشخص بود که دریای غیرت آذربایجان به تلاطم خواهد آمد.
شوونیستهای حکومتی می پنداشتند با چند اعتراض کوچک در بعضی دانشگاهها واحتمالا انجام یکی دو تظاهرات خیابانی کار تمام خواهد شد و خواهند توانست با ایجاد یک بحران مصنوعی و البته کنترل شده، به شناسائی دقیقتر فعالان و سمپاتهای آنها موفق شوند و به این صورت قادر خواهند شد تا قیامهای احتمالی بعدی را قبل از زمان رویارویی آمریکا با ایران در نطفه خفه کنند.
اما آنچه که به وقوع پیوست به حدی آگاهانه، عظیم، وسیع، متحد و قوی بود که بی گمان توانست تمام جهان را شاهد تولد ملتی بزرگ در شمال غرب ایران کند. سرزمینی که فارسها طی 85 سال گذشته همه موجودیت منحصربفردش را انکار کرده بودند و اساسا با براه انداختن لفظ ساختگی آذری، سعی می کردند تا هویت اصیل تورانی، تورکی و آذربایجانی دهها میلیون سکنه این منطقه به شدت استراتژیک را مبدل به هویت جعلی ایرانی، فارسی و آذری کنند.
قیامهای سلسله وار شهرهای تورک نشین از یک سو جغرافیای آینده آذربایجان را از مرزهای قم، تهران، قزوین، زنجان، رشت، همدان، ساوه، همدان، سونقور ...ترسیم کرد و از سوی دیگر اثبات کرد که آذربایجان همچنان نخستین منبع شعور و برترین مصدر شور در تاریخ کشوری است که امروزه ایران نامیده می شود.
50 شهر و شهرک قیام موفق و 5 شهر قیام ناموفق را تجربه کردند. در شهرهای اروپائی و آمریکائی نیز تظاهراتهای مختلفی در دفاع از حقوق ملت آذربایجان براه افتاد. موسسات بین المللی بیانیه های متعددی را در راستای شناسائی قیام ملت آذربایجان و با استفاده از نام ملت آذربایجان جنوبی منتشر کردند.
اما پاسخ سرکردگان اسلام آریائی به این همه حقانیت و عدالت طلبی چه بود؟!
نخستین صحبتهای رسمی حکایت از آن داشت که درپی این اهانت مختصر، عذر خواهی شده و تمام یافته، گروهی از تجزیه طلبان میکوشند تا موج سواری کنند. سپس فاشیستها با مشاهده انبوه میلیونی جمعیت متوحش شدند و مثل رژیم شاه در فردای قیام ملی 29 بهمن 1356در تبریز، اعلام کردند که آشوبگران عوامل خارجی هستند، از آنسوی مرز آمده اند و یا با سازمانهای آنتی تورکی همچون مجاهدین و توده و فدائی و ملی- مذهبی مرتبط می باشند!
همانهایی که اسرائیل را متهم به کشتار اعراب بی گناه می کنند دهها نفر اعم از کودک وجوان و پیر و زن و مرد را در خیابانهای شهرهای تورک نشین ایران به شهادت رساندند. شهر کوچکی چون سولدوز بیش از 15 نفر شهید داد و در تبریز جوانان همچون برگهای درخت بر زمین ریختند. بسیاری از جنازه های و زخمییها دزدیده شدند. بگونه ایکه هفته ها بعد از آن فاجعه چندن جنازه جوان در سطح شهر پیدا شد.
ماموران حکومت در اقدامی سبعانه به منازل و محل کار صدها تن از مردم در شهرهای مختلف حمله ور شدند. این دستگیریها غیر از نزدیک به 10 هزار نفری بودند که در جریان قیامهای خیابانی بازداشت شده بودند. اکثر آنها شکنجه شدند. ودود اسدی، مجید ماکوئی، ائلمان نوری، ائلیار یکانلی از این جمله اند.حتی اخباری مبنی بر شکنجه های جنسی برخی از فعالین در شهرهای کوچک مغان و مشکین شهر منتشر شده است که همه آنها مقرون به حقیقت می باشند.
اساتید، وکلا، هنرمندان، معلمان، دانشجویان و بسیاری از مردم عادی بدون ارایه هرگونه دلیل مشخصی بازداشت شدند. در حال حاضر بزرگانی چون عباس لسانی، حسن راشدی، حسن دمیرچی، صالح کامرانی،رضا عباسی ... در بند هستند.
اما نیستانی و قاسمفر آزاد شده اند. می گویند به مرخصی رفته اند!
از چند هفته پیش زمزمه انتشار مجدد روزنامه ملوث ایران را بر سر زبانها انداخته اند و از وکیل و وزیر در خصوص خوب و قشنگ بودن روزنامه ایران خبر و نقل قول منتشر میکنند.مقامات رژیم آپارتاید که شاهد بی اعتنائی مردم و تحقیرعمیق احمدی نژاد در سفر به استانهای آذربایجان شده اند به چه می اندیشند؟!
همان ملتی که توانست احمدی نژاد را مجبور به گرفتن نشان بوزقورد کند براحتی می تواند در طول زمانی نه چندان دور وطن اشغالی خود را از لوث وجود نیروهای نژاد پرست فارس سترون کند. قیام آذربایجان یعنی اتمام کارهردیکتاتور!
آذربایجان سرکوب شدنی نیست. این ملت را نیز هرگز نمی توان با وعده های آنچنانی فریفت. ضمن اینکه اکنون در چهار سوی ایران اقوام به پا خاسته اند و آذربایجان حماسه ای عظیم همچون قورولتای مهار نشدنی قلعه بابک را دارد!
در برابر این خیزشهای عظیم ملی رژیم تنها بر طبل شوونیسم می کوبد. چراکه سرکردگان اسلام آریائی، فوق العاده دیوانه شده اند!
آنها اسرائیل را متهم به سرکوب انسانهای بی گناه میکنند و تمام جهان را بغیر از حکومت تهران و جمهوریهای افراطی کره شمالی، ونزوئلا و کوبا، متهم به سکوت، سازش، خیانت و جنایت می کنند.
چنین نگاهی به جهان به معنای جنون سیاسی در روابط بین المللی است.اما این جنون در واقع انعکاس سیاستهای دیوانه وار مقامات حکومت تهران در داخل کشور است.
سرکوب وحشیانه و تبهکارانه سلسله قیامهای ضد آپارتاید ملت آذربایجان در ماههای اردیبهشت، خرداد و تیر مبین جنون رژیمی بود که از زمان استقرارش تا به امروز جز ستم و قتل و ویرانی ارمغانی برای ملتهای ایران به همراه نداشته است.
وقتی در 22 اردیبهشت ماه گذشته، روزنامه فاشیستی ایران کثیفترین اهانت قرن را در قالب یک کاریکاتور و همچنین یک متن مهوع، علیه زبان و حیثیت ملت آذربایجان منتشر کرد و 9 روش گشتاپوئی را برای نسل کشی تورکها ارایه داد مشخص بود که دریای غیرت آذربایجان به تلاطم خواهد آمد.
شوونیستهای حکومتی می پنداشتند با چند اعتراض کوچک در بعضی دانشگاهها واحتمالا انجام یکی دو تظاهرات خیابانی کار تمام خواهد شد و خواهند توانست با ایجاد یک بحران مصنوعی و البته کنترل شده، به شناسائی دقیقتر فعالان و سمپاتهای آنها موفق شوند و به این صورت قادر خواهند شد تا قیامهای احتمالی بعدی را قبل از زمان رویارویی آمریکا با ایران در نطفه خفه کنند.
اما آنچه که به وقوع پیوست به حدی آگاهانه، عظیم، وسیع، متحد و قوی بود که بی گمان توانست تمام جهان را شاهد تولد ملتی بزرگ در شمال غرب ایران کند. سرزمینی که فارسها طی 85 سال گذشته همه موجودیت منحصربفردش را انکار کرده بودند و اساسا با براه انداختن لفظ ساختگی آذری، سعی می کردند تا هویت اصیل تورانی، تورکی و آذربایجانی دهها میلیون سکنه این منطقه به شدت استراتژیک را مبدل به هویت جعلی ایرانی، فارسی و آذری کنند.
قیامهای سلسله وار شهرهای تورک نشین از یک سو جغرافیای آینده آذربایجان را از مرزهای قم، تهران، قزوین، زنجان، رشت، همدان، ساوه، همدان، سونقور ...ترسیم کرد و از سوی دیگر اثبات کرد که آذربایجان همچنان نخستین منبع شعور و برترین مصدر شور در تاریخ کشوری است که امروزه ایران نامیده می شود.
50 شهر و شهرک قیام موفق و 5 شهر قیام ناموفق را تجربه کردند. در شهرهای اروپائی و آمریکائی نیز تظاهراتهای مختلفی در دفاع از حقوق ملت آذربایجان براه افتاد. موسسات بین المللی بیانیه های متعددی را در راستای شناسائی قیام ملت آذربایجان و با استفاده از نام ملت آذربایجان جنوبی منتشر کردند.
اما پاسخ سرکردگان اسلام آریائی به این همه حقانیت و عدالت طلبی چه بود؟!
نخستین صحبتهای رسمی حکایت از آن داشت که درپی این اهانت مختصر، عذر خواهی شده و تمام یافته، گروهی از تجزیه طلبان میکوشند تا موج سواری کنند. سپس فاشیستها با مشاهده انبوه میلیونی جمعیت متوحش شدند و مثل رژیم شاه در فردای قیام ملی 29 بهمن 1356در تبریز، اعلام کردند که آشوبگران عوامل خارجی هستند، از آنسوی مرز آمده اند و یا با سازمانهای آنتی تورکی همچون مجاهدین و توده و فدائی و ملی- مذهبی مرتبط می باشند!
همانهایی که اسرائیل را متهم به کشتار اعراب بی گناه می کنند دهها نفر اعم از کودک وجوان و پیر و زن و مرد را در خیابانهای شهرهای تورک نشین ایران به شهادت رساندند. شهر کوچکی چون سولدوز بیش از 15 نفر شهید داد و در تبریز جوانان همچون برگهای درخت بر زمین ریختند. بسیاری از جنازه های و زخمییها دزدیده شدند. بگونه ایکه هفته ها بعد از آن فاجعه چندن جنازه جوان در سطح شهر پیدا شد.
ماموران حکومت در اقدامی سبعانه به منازل و محل کار صدها تن از مردم در شهرهای مختلف حمله ور شدند. این دستگیریها غیر از نزدیک به 10 هزار نفری بودند که در جریان قیامهای خیابانی بازداشت شده بودند. اکثر آنها شکنجه شدند. ودود اسدی، مجید ماکوئی، ائلمان نوری، ائلیار یکانلی از این جمله اند.حتی اخباری مبنی بر شکنجه های جنسی برخی از فعالین در شهرهای کوچک مغان و مشکین شهر منتشر شده است که همه آنها مقرون به حقیقت می باشند.
اساتید، وکلا، هنرمندان، معلمان، دانشجویان و بسیاری از مردم عادی بدون ارایه هرگونه دلیل مشخصی بازداشت شدند. در حال حاضر بزرگانی چون عباس لسانی، حسن راشدی، حسن دمیرچی، صالح کامرانی،رضا عباسی ... در بند هستند.
اما نیستانی و قاسمفر آزاد شده اند. می گویند به مرخصی رفته اند!
از چند هفته پیش زمزمه انتشار مجدد روزنامه ملوث ایران را بر سر زبانها انداخته اند و از وکیل و وزیر در خصوص خوب و قشنگ بودن روزنامه ایران خبر و نقل قول منتشر میکنند.مقامات رژیم آپارتاید که شاهد بی اعتنائی مردم و تحقیرعمیق احمدی نژاد در سفر به استانهای آذربایجان شده اند به چه می اندیشند؟!
همان ملتی که توانست احمدی نژاد را مجبور به گرفتن نشان بوزقورد کند براحتی می تواند در طول زمانی نه چندان دور وطن اشغالی خود را از لوث وجود نیروهای نژاد پرست فارس سترون کند. قیام آذربایجان یعنی اتمام کارهردیکتاتور!
آذربایجان سرکوب شدنی نیست. این ملت را نیز هرگز نمی توان با وعده های آنچنانی فریفت. ضمن اینکه اکنون در چهار سوی ایران اقوام به پا خاسته اند و آذربایجان حماسه ای عظیم همچون قورولتای مهار نشدنی قلعه بابک را دارد!
در برابر این خیزشهای عظیم ملی رژیم تنها بر طبل شوونیسم می کوبد. چراکه سرکردگان اسلام آریائی، فوق العاده دیوانه شده اند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر