۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه

شصت و پنج درصد طلاي كشور در آذربايجان غربي توليد مي شود

معاون معدني وزارت صنايع و معادن كشور گفت : ۶۵ درصد از طلاي كشور در آذربايجان غربي توليد مي شود .
مسعود سمعي نژاد در جلسه شوراي اداري آذربايجان غربي اظهار داشت : استان آذربايجان غربي يكي از استان هاي غني در بخش معدن طلاي كشور است كه در صورت سرمايه گذاري هايي كه دولت دهم در اين راستا دنبال مي كند اين استان مي تواند يكي از استان هاي توليدكننده سنگ طلاي گران قيمت باشد.
وي افزود : ۴ ميليون تن ظرفيت توليد سنگ طلا در سطح استان آذربايجان غربي است كه ۲ ميليون و ۱۰۰ كيلو از آن توليد مي شود و با همت بيشتر مسئولان استاني و با راه اندازي معدن طلاي زرشوران بيشتر از اين هم مي توان در اين استان توليد داشت .
معاون معدني وزارت صنايع و معادن كشور با اشاره به اينكه آذربايجان غربي با صادرات يك ميليون تن سيمان رتبه ۱۱ كشور را دارا است گفت : اگر در سطح كشور بتوانيم توليد سيمان را به ۵۶ تن برسانيم رتبه نخست را در منطقه به خود اختصاص مي دهيم .
سمعي نژاد افزود : با توجه به اينكه آذربايجان غربي يكي از غني ترين استان‌ها در بخش معادن و سنگ هاي ساختماني است ادامه داد : معادن اين استان داراي بيش از ۴۰ نوع سنگ ساختماني است .
وي ادامه داد : آذربايجان غربي در توليدات معدني داراي رتبه دوم در صنعت رتبه ۱۱ و در جذب سرمايه بنگاه هاي زودبازده اقتصادي رتبه نخست كشور را به خود اختصاص داده است كه اين مسئله نشان از همت بالاي مسئولان استاني است .
معاون معدني وزارت صنايع و معادن كشور ذخيره معادن استان را ۷۸۰ ميليون تن اعلام كرد و گفت : در صورت استخراج يك درصد از معادن استان هر سال بايد ۸ تا ۹ ميليون تن از معادن استان استخراج شود كه هم اكنون سه تا ۴ ميليون تن از آن استخراج مي شود

۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

سخنان شنیدنی و حمایتی معاون استاندار در مورد فوتبال تراکتور سازی

معاون استاندار آذربايجان شرقي:
شور حضور 80 هزار تماشاگر تبريزي زودگذر و محدود به مقطع خاصي نيست

معاون سياسي امنيتي استاندار آذربايجان شرقي گفت: شور حضور 80 هزار تماشاگر، زودگذر نبوده و محدود به مقطع خاصي نيست بلكه اين وضعيت پايدار بوده و تداوم خواهد يافت.

اكبر غفاري ظهر امروز در نشستي با متوليان برگزاري ديدارهاي خانگي تيم فوتبال تراكتورسازي افزود: متاسفانه برخي از محافل درصدد القاي اين تفكر هستند كه حضور تماشاگران پرشمار تيم تراكتورسازي در استاديوم يادگار امام تبريز نگران‌كننده است در حاليكه مسئولان ارشد آذربايجان شرقي به اين موضوع به عنوان يك فرصت همه جانبه مي‌نگرند.
وي طرح اظهاراتي از اين قبيل كه هيچ اراده‌اي در آذربايجان شرقي براي حمايت از تيم فوتبال تراكتورسازي تبريز وجود ندارد را اظهاراتي بي‌پايه و نادرست خواند و اظهار داشت: اراده مسئولان استان در اين است كه با توسعه ظرفيت گنجايش استاديوم يادگار امام تبريز از 70 هزار به 100 هزار نفر ، زمينه حضور پرقدرت اين تيم را در رقابت‌هاي ليگ برتر فوتبال كشور فراهم كنند.
معاون سياسي امنيتي استاندار آذربايجان شرقي اضافه كرد: حضور تماشاگران با فرهنگ تيم فوتبال تراكتورسازي در بازي‌هاي اين تيم، نماد نشاط، طراوت، سرزندگي و بهترين صحنه نمايش ادب، غيرت و نجابت آذربايجاني‌هاست.
وي به حضور بي‌نظير هواداران تيم تراكتورسازي در بازي اين تيم با استقلال تهران اشاره نمود و خاطر نشان كرد: آثاري كه اين حضور حماسي در سطح ملي برجا گذاشت شايسته تامل و تفكر است.
غفاري در عين حال از آنچه پرداختن رسانه ملي به نازيبايي‌هاي مصاف دو تيم تراكتورسازي و استقلال خواند به شدت انتقاد كرد و افزود: صدا و سيما به جاي اينكه به زيبايي‌هاي اين بازي بپردازد به نازيبايي‌ها كه البته بخشي از آنها طبيعي است، پرداخت.

۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه

آغاز سال تحصیلی و زبان اقوام

در قوانین بین‌الملل و نیز در قانون اساسی ایران حق آموزش به زبان مادری به‌رسمیت شناخته شده. اما با گذشت حدود ۳ دهه از تصویب اصول قانون اساسی، هزاران کودک ایرانی هنوز امکان تحصیل به زبان مادری خود را نیافته‌اند.
یوسف کر، محقق زبان که پیرامون الفبای ترکمنی تحقیق می‌کند درباره امید و آرزوی بخشی از کودکان ایرانی چنین توضیح می‌دهد: «سال تحصیلی جدید امسال نیز برای صدها هزار دانش آموز ایرانی با امید و آرزوی تحصیل به زبان مادری آغاز می‌شود. آرزوئی که به آن نرسیده‌اند و امیدی که هنوز از بین نرفته است.»

آرزوهای اول مهر

درخواست‌های اقوام در سال تحصیلی جدید چیست؟ دکتر احمد امید یزدانی مولف فرهنگ جامع آلمانی- آذربایجانی و مسئول "آکادمسین‌های آلمان- آذربایجان" در گفتگو با دویچه وله درباره مطالبات و آرزوهای بسیاری از فرهنگ‌دوستان اقوام چنین توضیح می‌دهد: "درخواست ما این است که در نخستین روز مهرماه کودکان ما به زبان مادری خود تحصیل کنند و زبان و ادبیات ما و همچنین ارزش‌های معنوی ما در ایران شکوفائی پیدا کند. مطالبات ما این است که به زبان مادریمان تئاتر، سینما، روزنامه و رادیو و تلویزیون داشته باشیم و آن جوان‌هایی که بخاطر آزادی زبان و فرهنگ خودشان در زندان‌های جمهوری اسلامی ایران تحت شکنجه های روحی و جسمی قرار دارند، آزاد شوند."
آموزش زبان اقوام در دانشگاهها آزاد است
انتخابات ریاست جمهوری و بدنبال آن ادامه اعتراض‌ها به نتایج آن در ایران بنظر کارشناسان امور اقوام، از جمله یوسف کر، فعال حقوق زبان ترکمنی فرصتی شد تا بار دیگر به مطالبات زبانی اقوام توجه گردد. وی دراین‌باره به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره تدریس دو واحد زبان اقوام در دانشگاه‌ها اشاره می‌کند: "حاکمیتی که اکنون احمدی نژاد در راس آن قرار گرفته در برخورد با مطالبات فرهنگی و زبانی بیشتر در رقابت با جنبش سبز سعی کرد دو واحد از زبان اقلیتهای ملی ایران را یک واحد اختیاری در دانشگاهها قرار دهد." یوسف کر در ادامه‌ی گفتگو به این هم اشاره می‌کند که احمدی‌نژاد آن سیاست را بر اساس تائید و پذیرش حقوق زبانی اقوام اتخاذ نکرده، بلکه به دلیل رقابت با مهدی کروبی و میرحسین موسوی آن را پذیرفته."

یوسف کر به اجرای مصوبه‌ی دولت با تردید می‌نگرد و می‌گوید این مصوبه را شورای عالی انقلاب فرهنگی نه برای مدارس ابتدائی، بلکه به‌صورتی محدود برای دانشگاه‌ها در نظر گرفته شده است.
دانشگاههای ایران بی‌اطلاع هستند

اما بسیاری از کارشناسان امور اقوام مصوبه دولت را پیش از آغاز سال تحصیلی به فال نیک گرفته و در انتظار اجرائی شدن آن بودند.

پس از گذشت حدود ۳ ماه از تصمیم شورای عالی انقلاب فرهنگی بسیاری از دانشگاههای کشور از این مصوبه بی‌اطلاع هستند. ابوالفظل رنجبر، رئیس دانشگاه گلستان به خبرنگار خبرگزاری مهر گفته است که «از مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در زمینه تدریس ۲ واحد درسی زبان و گویش‌های محلی در دانشگاهها بی‌خبر می‌باشد و تاکنون نیز این مصوبه به دانشگاه گلستان ابلاغ نشده است».

بنظر یوسف کر، اجرائی نشدن این مصوبه و همچنین اصول قانون اساسی مربوط به حق تحصیل به زبان مادری، یکی از چالش‌های بزرگ دولت‌ها در ایران خواهد بود.
روند نابودی زبانها و خطر تجزیه کشور
به‌نظر انصافعلی هدایت، روزنامه‌نگار آشنا به مسائل اقوام، ممنوعیت زبانهای قومی در مدارس کشور پیامدهای منفی ببار آورده و ادامه این روند افکار و گرایشهای تجزیه‌طلبانه را در میان اقوام بیشتر کرده است. وی در این رابطه می‌گوید: "مطالبات زبانی در مناطق قومی ایران به‌ویژه در سالهای اخیربیشتر شده و الآن افکار تجزیه طلبانه در میان اقوام ایرانی بشدت رشد کرده است. آنها حقوق مساوی، احترام متقابل و برابر را درخواست می‌کنند و چون به این خواستها نرسیدند، در نتیجه راه حلی را می‌خواهند که در آنجا سرنوشت خودشان را تعیین بکنند، زبان، تاریخ و دین خودشان را حفظ کنند. وقتی که در کشور ایران اینها را دریافت نمی‌کنند، ناچارند به‌طرف گرایشهای تجزیه بروند و شخصیت جمعی، قومی و ملی خودشان را بدست بیاورند."
راه حل بحران زبان‌های اقوام

انصافعلی هدایت، روزنامه‌نگار که سالهای زیادی درباره راههای برون رفت از مشکلات زبانی اقوام مقالاتی را منتشر کرده، به‌رسمیت شناختن حقوق زبانی اقوام را مهمترین چاره در این راستا می‌داند: " نخستین اقدامی که می‌توان کرد این است که تمامی فعالان سیاسی، احزاب و جمعیت‌های ایرانی که به فکر ایران در چارچوب یک مملکت و با چارچوب یک مرز هستند، باید زبان‌های ملیت‌های ساکن ایران را بطور مساوی به‌رسمیت بشناسند و بر هیچکدامیک از زبانها ارجحیت و برتری قائل نباشند. زیرا این نشانی از برتری نژادی خواهد بود و این به هر حال در دنیا محکوم هست و ما ایرانیها هم مجبوریم پروسه‌ای را که در دنیا طی شده و در هیچ کجای دنیا آلآن آن را نمی‌پسندند، طی کنیم. دوم اینکه ما از دولت ایران و مسئولین بخواهیم برای اجرائی کردن قانون اساسی ایران به‌خصوص اصول قانون اساسی مربوط به حقوق زبانها بالاخره اقدام کنند. سومین مسئله تاسیس جمعیت‌های ایرانی است که از حقوق زبانی اقوام ساکن کشور دفاع کنند."

کارشناسان آشنا به مسائل اقوام بر این باور هستند که تحصیل به زبان مادری در مدارس مناطق ساکن اقوام فراتر از یک درخواست ساده است و شاید یکی از چالش‌های مهمی حکومت و جامعه ایران باشد که نه در سرنوشت بخشی از دانش آموزان، بلکه می‌تواند در سرنوشت کشور نیز تاثیر داشته باشد.

منبع

۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه

ریشه یابی نام آزربایجان

قبلا مقالات مختلفي درباره ريشه اين اسم نوشته شده که اشاره به فارسي بودن ريشه آذربايجان و به معني حامل ‏مشعل آتش بودن آن دارد.‏ولي چون بيشتر اين مقالات در زمان پهلوي نوشته شده و با توجه به دشمني آشکار اين خاندان با زبان ترکی زياد قابل ‏استناد نيست. هر چند که آزربایجان را سرزمین آتش می نامیم ولی هیچ دلیلی ندارد که لقب یک منطقه در اسم آن سرزمین هم نمود پیدا کند و اما آزربايجان:‏
آزربايجان از سه کلمه ترکي تشکيل شده که در زير به تفکيک آن ها مي پردازيم.‏
‏ ‏
‏آزر/باي/جان ‏Azer/bay/can

الف:آزر ‏Azer‏ : در ترکي باستان پسوند (ار) به آخر اسم مي چسبيده و شخصي را منتصب به آن ميکرد هما پسوندي ‏که در ترکي مدرن معادل پسوند (لي) يا (لو) مي باشد.‏
آز هم نام قومي که در شمال غربي ايران و شرق ترکيه سکونت داشتند و بر آنجا حکمراني ميکردند مي باشد. که کلمه ‏از+ار مي شود (آزار) يا همان‎ ‎
‏(آزرAzer‏) امروزي.‏

ب:باي ‏BAy‏ : کلمه (باي Bay‏) در زبان تورکي به معني غني، صاحب، سرور، محتشم، ثروتمند، مقتدر، توانا و .... ‏است.‏

ج‏:جان ‏Can‏ : پسوند ساز تورکي (غان:ĞAN)‏ - (قان:‏QAN)‏ - (گان:‏GAN)‏ - (کان:‏KAN)‏ نشان دهنده جا، ‏مکان و محلهاي جغرافيائي است.‏

مثلا در مورد چالاقان (نام جزيره اي در درياچه اورميه) به معني محل زندگي طائفه چالا ميباشد.‏

چند نمونه ديگر استفاده از اين پسوند:‏
ورزقان ، گوگان ، گرگان ، طالقان ، زنگان (زنجان امروزي) ، سيرجان ، کميجان و...‏

که اين پسوند بعد از ورود اعراب به (ج ‏C‏) تبديل شده.‏

پس اسم (آزربايجان ‏Azerbaycan‏) به معني (محل زندگي قوم تواناي آزري) مي باشد.‏

فرهنگ سازی یا فرهنگ کشی!؟ کدامیک؟؛ تراکتورسازی در نوک پیکان حملات مدعیان فرهنگ سازی در ورزشگاهها

داستان سقوط تیم تراکتورسازی به لیگ دسته اول، گیر افتادن در باتلاق گریز ناپذیر آن لیگ، چشم انتظاری بیشتر از 30 میلیون نفر انسان عاشق و خون دل خوردن ها و در گلو خفه شدن احساسات انسانهایی پرشمار، صعود تیم به لیگ برتر و حالا حضور در آن، همه و همه حکایتی طولانی است که از سر این تیم مردمی و پرطرفدار می گذرد. انگار که روح و جسم این تیم همواره باید با وقوع حوادث و اتفاقات مختلف عجین باشد و تراکتور محبوب میلیونها تورک آذربایجانی و ایرانی در چنبره حواشی و هیاهوهای متعدد اسیر باشد و خیلی ها حضور تراکتور بدون حاشیه در لیگ برتر را نمی پسندند.
8 سال بود که تمامی ملت آذربایجان و حتی بیشتر مردم ایران منتظر حضور سرخ جامگان تبریزی که لقب «ارتش سرخ آذربایجان» را با خود یدک می کشند در لیگ برتر بودند. تیم بعد از حضوری آکنده با انواع تلخی ها و ناکامی ها در لیگ دسته اول، با غلبه بر مشکلات فرارو به لیگ برتر صعود نمود اما گویی منوال بر این بوده است که با پایان داستان تلخکامی های تیم در جهنم لیگ دسته اول، اینبار قصه دیگری در لیگ برتر استارت بخورد. داستان، داستان و داستان تا بینهایت! انگاری که این داستانها هرگز سر به پایان نخواهند گذاشت.
اولین بازی خانگی تیم تراکتورسازی در لیگ برتر در مقابل نایب قهرمان فصل گذشته لیگ برتر به انجام رسید و هزاران نفر انسان عاشق که سالها منتظر حضور تیم محبوب خود در لیگ برتر بودند با حضوری پرازدحام ورزشگاه را به تسخیر خود درآوردند. استقبال این همه هوادار از یک بازی فوتبال نوید روزهای خوب، داغ و مهیجی را برای لیگ برتر ایران می داد. بعد از سالها برای اولین بار بود که بغیر از بازیهای استقلال و پرسپولیس، در گوشه دیگری از این سرزمین پرگهر یک ورزشگاه فوتبال حضور انبوهی از هواداران را به روی خود می دید که نه طرفدار استقلال و پرسپولیس بلکه صرفاً شیفته تیم محبوب شهر و منطقه خود بودند این اولین گام برای بهم خوردن تعادل هواداران فوتبال بین تهران و سایر شهرستانها بود. حضور گرم هوادران در این بازی به حدی بود که مسئولان و کادر فنی تیم ذوب آهن به صراحت اعلام نمودند که هر تیمی در مقابل اینهمه هوادار به مشکل برخواهد خورد و از کسب 1 امتیاز در تبریز کاملاً اظهار رضایت نمودند. در این بازی که با نتیجه مساوی صفر بر صفر خاتمه یافت تماشاگران تراکتورسازی به عنوان هوادران نمونه از نظر اخلاقی انتخاب شده و مورد تقدیر واقع گردیدند اما انگار این انتخاب به مذاق برخی ها خوش نیامد و درست در دومین بازی خانگی در مقابل راه آهن بود که گزارش ناظر بازی معادله را بهم زد وی در گزارش خود هواداران تراکتورسازی را به رفتارهای شدیداً پرخاشگرانه، تخریبی، پرتاب سنگ و ... بر علیه تیم حریف متهم نموده و اعلام نمود که اگر وضعیت به همین منوال ادامه یابد مسائل زیادی را در آینده در شهر تبریز می توانیم شاهد باشیم البته با توجه به منطبق نبودن گزارش ناظر فدراسیون و ناظر داوری بازی و ارائه سایر مدارک و مستندات مستدل توسط باشگاه تراکتورسازی، بعد از تحمل استرس ها و فشارهای فراوان توسط هواداران تراکتورسازی، محرومیت هواداران این تیم از حضور در بازی مقابل استقلال منتفی گردید اما این گزارش سبب به راه انداخته شدن جو روانی و تبلیغاتی شدیدی بر علیه تیم تراکتورسازی شد و مصدومیت فرهاد مجیدی در بازی با استقلال، گزارش یداله سلیمانی ناظر مسابقه و سایر عوامل دست بدست هم داد تا هجمه های براه انداخته شده بر علیه تراکتور به حد نهایت خود رسیده و هوادارانی که در مقابل ذوب آهن به عنوان نمونه انتخاب شده بودند از عرش به فرش کشیده شده و حتی روند اظهار نظرهای مختلف سمت و سوی تخریب فرهنگ و هویت ملت شریف آذربایجان را نیز در پیش گرفت. در این رابطه نکاتی قابل ذکر است که راقم این سطور در ادامه به آنها خواهد پرداخت:
1- وقتی صحبت از فرهنگ سازی در ورزشگاه ها می کنیم و اگر رفتارهای هواداران تیمها در برخی از ورزشگاه ها را مورد انتقاد قرار می دهیم باید قضاوتمان در مورد همه تیمها و همه ورزشگاهها یکسان بوده باشد یعنی با مقایسه رفتارهای هواداران در ورزشگاههای مختلف می توانیم در این مورد به درستی به داوری بنشینیم. با مقایسه رفتار هواداران در ورزشگاههای مختلف به سادگی می توان به این نتیجه دست یافت که ما در سطح کشور هیچ ورزشگاهی که حاوی استانداردهای قابل قبول از نظر فرهنگ هواداری را داشته باشد نداریم که هیچ، بلکه نمونه های پرشماری از جنجال ها، التهابات و تنش ها در ورزشگاههای فوتبال را داریم که بخشی از آن نشأت گرفته از هیجاناتی است که جزو طبیعت بازی فوتبال می باشد. برای مثال مشهورترین و بزرگترین ورزشگاه فوتبال در کشور استادیوم آزادی می باشد در این استادیوم مسائلی روی می دهد که گاهاً بازگویی آن شرم را بر چهره انسان می نشاند. شعارها و فحاشی های ناموسی، حمله هواداران به همدیگر، استفاده از الفاظ خیلی رکیک در طی مسابقه بر علیه هواداران حریف و داور بازی، استفاده از بمب ها و نارنجک های خیلی خطرناک، شکستن صندلی های ورزشگاه، تخریب و بعضاً آتش زدن اتوبوس ها، کتک زدن داور بازی، کتک کاری کاری کادر فنی، بازیکنان و سایر مسئولان دو تیم با همدیگر، کتک زدن خبرنگاران، ایجاد اغتشاش و آشوب در ورزشگاه، قلدربازی هواداران و سایر مسئولین تیمها و دهها شاهد زنده دیگر حکایت از وضعیت اسفبار این ورزشگاه داشته و سایر ورزشگاهها نیز حال و روز خوشتری از این ورزشگاه ملی کشور ندارند برای مثال کور شدن چشم سرباز وظیفه ای در اصفهان در بازی تیمهای سپاهان و پرسپولیس نمونه عینی دیگری است که وضعیت ملتهب ورزشگاههای کشور را به تصویر می کشد. از این حوادث و اتفاقات در سایر شهرهای کشور نیز صدها مورد می توان مثال زد حال با دیدن اینهمه جنجال، آشوب و بلوا در ورزشگاههای کشور آیا رواست که پرتاب شدن جسمی به طرف بازیکن حریف را که معلوم نیست از طرف چه کسی و با چه انگیزه ای پرتاب شده است در بوق و کرنا نموده و زمین و زمان را بهم بدوزیم که وا اسفا و وا مصیبتا که در تبریز فلان و بهمان شد؟ آیا در ورزشگاههای کشور که ید طولایی در براه انداخته شدن جنجال و آشوب دارند فرهنگ سازی باید از شهر تبریز شروع گردد؟ آیا دیواری کوتاهتر از تبریز وجود ندارد؟ مسوولان کمیته انظباطی فدراسیون فوتبال و ناظران آن که ادعای فرهنگ سازی در ورزشگاههای کشور را دارند و در شهر تبریز مو را از ماست بیرون می کشند و با استعانت از علم غیب خود همه مواردی را که هزاران نفر در ورزشگاه و از پشت صفحه تلویزیون ندیده اند را می بینند، آیا این چشم بصیرت اینها در بازی تیمهای شاهین بوشهر و تراکتورسازی ناکار شده بود که توهین هزاران نفر در ورزشگاه و بیرون از ورزشگاه به ساحت ملت آذربایجان را ندیدند؟ آیا ندیدند که بوشهری ها حتی در مسیر انتقال بازیکنان به هتل نیز آنها را از الطاف بیکران خود بی نصیب نگذاشته و با پرتاب سنگ و فحاشی های نژاد پرستانه بی شمار به هویت ملت آذربایجان شدیدترین توهین ها را نمودند؟ آیا فیفا در مورد ممانعت از این گونه رفتارهای نژادپرستانه و مذبوحانه به فدراسیون های زیر مجموعه خود توصیه اکید ننموده و در آیین نامه های خود نیز مکرراً تأکید ننموده که شدیداً با این رفتارها برخورد می نماید؟ پس چه شده است که چنین ناجوانمردانه هوادران فوتبال در آذربایجان را آماج حملات مختلف قرار می دهیم و برای کوبیدن آنها از انجام هیچ اقدامی فروگذاری نمی کنیم؟

2- در روزهای اخیر اظهار نظرهای مختلفی از طرف مسئولان کمیته انظباطی، ناظرین بازی ها و سایرین مطرح شده که در بیشتر موارد از چارچوب مستطیل سبز فوتبال بیرون رفته و شعور و فرهنگ جامعه آذربایجان را نشانه رفته است. یکی می گوید که هواداران تراکتورسازی به علت صعود تازه این تیم به لیگ برتر هنوز با مناسبات این لیگ هماهنگ نشده اند، دیگری می گوید که هواداران فوتبال در آذربایجان نیاز به فرهنگ سازی دارند، یکی دیگر ادعای خنده دار دیگری نموده و می گوید که وضعیت ورزشگاههای فوتبال در تبریز به اندازه ای خطرناک است که پلیس گاهاً از تیر هوایی برای کنترل تماشاگران استفاده می نماید با شنیدن این ادعا انسان از تعجب شاخ در می آورد گویی که تبریز میدان جنگ بوده و ما خبر نداشتیم! و آن دیگری با گرفتن ژستی روشنفکرانه و قیافه ای حق به جانب توهین دیگری را نثار ملت آذربایجان می نماید از این آقایان باید پرسید که معیار شما برای ورزشگاه خوب کدام ورزشگاه کشور و مردم کدام شهر می باشند؟ تهران که جنجال ها و اغتشاشات هواداران فوتبال در آن شهره خاص و عام می باشد؟ یا اصفهان که رفتارهای وقیحانه هواداران فوتبال در آن اینقدر جاافتاده است که دیگر سرزدن هر نوع رفتاری در هواداران تعجب هیچ کسی را بر نمی انگیزد؟ مشهد، اهواز، شیراز، کدامیک؟ پس چه شده است که شمشیر تیز انتقادات را بر سر هواداران فوتبال آذربایجان قرار داده ایم؟
آقایان با انداختن نگاه عاقل اندر سفیه در یک ملت و اظهار نظرهایی که حاکی از نگاههای حقارت بار به آن می باشد نمی توان فضای ورزشگاهها را ایمن و سالم نمود. ای کاش مسئولان کمیته انظباطی، ناظران بازی و داوری و ... اول پس زمینه ذهنی منفی خود نسبت به مردم آذربایجان را اصلاح نموده و بعد در مورد رفتار هواداران فوتبال به قضاوت بنشینند پرواضح است که با ذهنیت مسمومی که نسبت به ملت شریف آذربایجان در ایران وجود دارد هر نوع رفتار خوب و شایسته ای هم از هواداران فوتبال آذربایجان دیده شود به بد تعبیر شده و این عینک بدبینی و غبار گرفته سبب بد دیده شدن هر نوع رفتار و عملکرد این ملت خواهد شد. برغم ادعای برخی ها ما به جرأت اعلام می نماییم که هواداران فوتبال آذربایجان در مقایسه با سایر شهرها نه فقط فهیم ترین و باشعورترین هواداران کشور، بلکه فرهنگ پذیرترین هواداران نیز می باشند و این هواداران فوتبال آذربایجان نیستند که باید خود را با مناسبات لیگ برتر منطبق نمایند بلکه این لیگ برتر است که باید مناسبات و مراودات خود را با جامعه فوتبال آذربایجان هماهنگ نماید.
حضرات ظاهراً فراموش نموده اند که فوتبال در شهر تبریز و آذربایجان دهها سال سابقه تاریخی دارد تیم تراکتورسازی علیرغم رکود سالهای اخیر سالها به عنوان بهترین تیم شهرستانی مطرح بوده است و از همین تیم و سایر تیمهای شهر تبریز دهها نفر به جامعه فوتبال ایران معرفی شده که سالها در میادین بین المللی برای فوتبال ایران آبروداری نموده اند. ما افرادی مثل مرحوم حسین صدقیانی را به فوتبال ایران تحویل داده ایم که اولین لژیونر فوتبال ایران بوده است زمانی که یک تبریزی (مرحوم صدقیانی) در باشگاه فنر باغچه ترکیه بازی می کرد هنور چلتوپ و الک دولک، بازی های میدانی ورزش ایران بود و هنوز بسیاری از شهرهای ایران توپ فوتبال را ندیده بودند. حالا ادعای خنده دار «ندید بدید» بودن بودن مردم شهر تبریز و آذربایجان و ذوق زده شدن آنها از حضور در لیگ برتر مشخص نیست که از کدام برنامه ریزی غرض ورزانه، جهت دار و هدفدار نشأت گرفته و از کدام محافل برمی خیزد؟ حضرات لطفاً فراموش ننمایند که شهر تبریز نه فقط در زمینه فوتبال بلکه در بیشتر زمینه ها پیشاهنگ ورود به دنیای مدرن بوده و بی جهت نیست که نام شهر اولین ها را بخود اختصاص داده است. بجاست که مسئولان فدراسیون فوتبال که داعیه فرهنگ سازی در ورزشگاههای کشور را دارند بجای فرهنگ سازی فرهنگ کشی ننمایند.

3- ادعا شده است که به علت قرار داشتن ورزشگاه یادگار در بین کوه هواداران به راحتی به سنگ دسترسی داشته اند و مسیر ورزشگاه نیز پر از سنگ و کلوخه بوده است از این حضرات که اینقدر نابخردانه اظهار نظر می نمایند باید پرسید که تقصیر هواداری که در ماه مبارک رمضان در ساعت 9 شب با کیلومترها کوه پیمایی خود را به ورزشگاه می رساند چیست که ورزشگاهی با صرف اینهمه از سرمایه بیت المال در برهوت تأسیس یافته است؟ مگر قصور مکانیابی و جانمایی فوق العاده اشتباه ورزشگاه در بیابان و در بین کوه و دره بعهده هواداران فوتبال می باشد؟ پرواضح است که هوادار فوتبال علاقمند به حضور در محلی می باشد که امکان دسترسی برای وی به سهل ترین شیوه ممکن میسر باشد. آقایان فراموش نموده اند که ما ورزشگاه باغشمال را با دهها سال سابقه تأسیس داریم و با وجود اینکه سکوهای تماشاگران آن به زمین بازی به مراتب نزدیکتر از جایگاه تماشاگران استادیوم یادگار می باشد ولی هیچ وقت شاهد اتفاقات سؤال برانگیز نبوده ایم. در فصل قبل بازی های تیم تراکتورسازی در ورزشگاه اختصاصی باشگاه برگزار می شد که جایگاه تماشاگران آن تقریباً چسبیده به زمین بازی می باشد و حساسیت برخی از بازیهای برگزار شونده در آن نیز به مراتب بیشتر از بازیهای ورزشگاه یادگار بود زیرا به دلیل تأثیر نتیجه بازیها در صعود یا عدم صعود تیم به لیگ برتر، همه بازیها حکم مرگ و زندگی را داشت پس چرا در این ورزشگاه همین هواداران که چند برابر بیشتر از ظرفیت ورزشگاه را اشغال می نمودند هیچ سنگی پرتاب ننمودند؟ هوادار عوض شده است یا شرایط بر علیه بر تیم تراکتورسازی تغییر یافته است؟

4- ایجاد فرهنگ مطلوب در ورزشگاهها آماده سازی بسترها و زمینه های خاص خود را می طلبد و در طی یک برنامه ریزی راهبردی که روی به سوی آینده دارد و با اتخاذ تدایبر و تاکتیکهای مناسب میسر خواهد شد. فرهنگ مناسب هواداری یک شبه و از آسمان نازل نمی شود ما باید در وهله اول شرایط برگزاری با کیفیت مسابقات را فراهم کنیم و بعد از عدم امنیت ورزشگاهها گله نماییم. از هواداران حضور یابنده در استادیوم یادگار که محلی بدون حایل های امنیتی لازم بوده و از استانداردهای ایمنی کاملاً بدور است چه انتظاری می توان داشت؟ ما خودمان چه تدابیر و تمهیداتی اندیشیده ایم که اینقدر هوادار فوتبال را می کوبیم؟ در ورزشگاهی قرار گرفته در وسط برهوت و عاری از تمامی معیارهای برگزاری یک مسابقه سالم فوتبال قریب به صد هزار نفر حضور یافته اند ما برای آنهمه هوادار چه کرده ایم که اکنون اینقدر طلبکارانه با آنها برخورد می نماییم؟
مطمئناً اگر استادیوم یادگار در تهران بود با آن روحیه تهاجمی، افراطی و پرخاشگرانه ای که از تماشاگران تهرانی سراغ داریم نه فقط جسمی به طرف بازیکن حریف پرتاب میشد بلکه ممکن بود شاهد رخدادهای فاجعه بارتر و دهشتناکتری نیز باشیم.

5- نکته خیلی مهمی که باید به آن توجه شود این است که همه تیمها بیشتر نه از نظر عدم وجود ایمنی در ورزشگاه یادگار بلکه از حضور پرازدحام هواداران در آن به وحشت افتاده اند و اظهار نظرهای متعدد نشان می دهد که این تیمها به دلیل ترس از حضور در مقابل اینهمه هوادار انواع دلیل تراشی ها را بعمل می آورند و چون می دانند که هواداران تیم تراکتورسازی نقطه اتکای این تیم می باشند تلاش می نمایند که با انداختن سنگ های درشت در مسیر حرکت این تیم و با آماده نمودن زمینه های محرومیت هوادارانش، آنها را مأیوس نموده و از از ازدحام هواداران جلوگیری بعمل آورند غافل از اینکه تراکتور در قلب 30 میلیون تورک آذربایجانی جای دارد و نه فقط در تبریز بلکه در تهران و همه شهرهای دیگر هواداران این تیم ورزشگاه را به تسخیر خود در خواهند آورد. ما از این ببعد باید این واقعیت را بپذیریم که قطب جدیدی در فوتبال ایران با پشتوانه ای متکی به بیشتر از 30 میلیون هوادار شیفته و متعصب به منصه ظهور رسیده است و دیگر تیمهایی مثل استقلال و پرسپولیس انتظار اینکه در همه شهرها نه میهمان بلکه در جایگاه میزبان و صاحبخانه قرار گیرند را نداشته باشند لااقل در تبریز این قاعده غیر منطقی که در هر جای کشور همه باید طرفدار استقلال و پرسپولیس باشند بهم خورده و هواداران این تیمها در تبریز هرگز بیشتر از 2-1 درصد کل هواداران نخواهد بود. برخی ادعا می نمایند که در بازی استقلال و تراکتورسازی حدود 7 هزار نفر سهمیه در نظر گرفته شده برای هواداران استقلال به آنها داده نشده بود غافل از اینکه کل هواداران استقلال در شهر تبریز شاید به 1000 نفر هم نرسد که آنهم مطمئناً رفته رفته کمتر خواهد شد و افرادی هم که به هواداری از استقلال به ورزشگاه آمده بودند بیشتر از شهرهای کردنشین اطراف بودند.

6- مسئولان توجه نمایند که با اقدامات قهر آمیزی مانند محروم نمودن تماشاگران ورزشگاههای ما تهویه و سالم نخواهد شد زیرا چنین تصمیماتی فقط عصبانیت هواداران را بر انگیخته و آنان را ترغیب به تکرار اعمال غلط خود می نماید. سالم سازی ورزشگاه انجام اقداماتی مناسب در یک پروسه طولانی را می طلبد. تا زمانی که ورزشگاهها از استانداردهای لازم بدور هستند و آسیب شناسی مناسبی از رفتار هواداران صورت نگرفته است و عملکرد ما نه در جهت جذب هوادار بلکه در جهت دفع وی باشد هوادار نیز مثل خود ما قهرآمیز برخورد نموده و روش مناسبی را برای تخلیه احساسات و هیجانات و احیاناً عصبانیت خود برنخواهد گزید.
نویسنده: آرتان

منبع:
http://www.tractorfans.com/articles/1231-1388-06-25-17-26-48##

۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

محرومیت برای تیم فوتبال تراختور به دلیل شعار ترکی (یاشاسین آذربایجان)

امروز کمیته انضباطی فدراسیون طی ارسال نامه ای به باشگاه تراکتور این تیم را از حضور تماشاگران در یکی از بازیهای خانگی خود محروم کرد..

بعد از دیدار تیمهای تراکتور و راه آهن که با حضور 60هزار تماشاگر انجام پذیرفت خبری مینی بر فحاشی هواداران تراکتور به تیم حریف از سوی خبرگزاری فارس منتشر شد که این خبر به نوعی همگان را شوکه کرد در حالی که هنگام مسابقه هیچ شعاری علیه هیچ کسی شنیده نشده بود لااقل ما که نشنیده بودیم
به گزارش کلوب هواداران تراکتور بعد از این ماجرا امروز کمیته انضباطی به نا به گزارش نماینده خود در بازی تراکتور راه آهن در مورد این مسئله تصمیم گیری کرد که خروجی آن محرومیت تیم تراکتور از حضور تماشاگران در یکی از بازیهای خود می باشد توجه داشته باشید که بازی تراکتور استقلال بیان نشده و در ابلاغیه یکی از بازیهای تراکتور نوشته شده است
امروز در تمرین تیم تراکتور آذرنیا سرپرست تیم این نامه را به هواداران نشان داد که 17 بند داشت
بند یک بند اول ابلاغیه محرومیت کمیته انضباطی:

- استفاده طرفداران تراکتورسازی از شعارهای موهوم و نا مانوس
در دقایق ...

واژه گان (( موهوم و نامانوس )) هیچ سنخیت و صنفیتی با واژه (( توهین )) ندارند
ما نیز هنوز منظورشان را از این حرف متوجه نشدیم؟!
بند3:توهین تماشاگران در دقایق .....به تیم حریف و در دقایق.....به داور مسابقه!!!
در بندی دیگر پرتاب اشیا به داخل زمین و همچنین پرتاب نارنجک از سوی تماشاگران گزارش شده بود!تمامی این موارد در حالی توسط ناظر بازی به ثبت رسیده که ما هواداران شاهد هیچکدام از این اتفاقات در حین مسابقه نبودیم , اکنون سوالی که برای همه هواداران مطرح میشود انست که محرومیت به کدامین دلیل؟
مگر هواداران سایر تیمها که بدترین شعارها را نثار داور و تیم حریف میکنند اینگونه مورد غضب کمیته انضباطی قرار می گیرند؟
راستی طرفداران شاهین بوشهر حالشان چطور است؟ کم و کسری که ندارند؟!
با این روند ما باید منتظر تشویق و اهدا کاپ اخلاق به هواداران با ادب و متین بوشهری از سوی کمیته به اصطلاح انضباطی فدراسیون باشیم!