۱۳۸۶ دی ۳, دوشنبه

نامه به ریاست فدراسیون جهانی فوتبال فیفا

ریاست فدراسیون جهانی فوتبال فیفا
ریاست فدراسیون فوتبال اسیا آ.ف. ک
عالی جنابان
بخش بزرگ جمعیت ایران را ترکهای آذربایجانی تشکیل میدهند. ترکهای آذربایجانی در تمامی منطقه غرب ایران و بخش عمده مرکز و شمال ایران ساکن هستند. این مناطق با اینکه فعلا محدوده خاک ایران به حساب می آید اما از طرف عموم واگاهان به مسائل ایران آذربایجان جنوبی نامیده میشود. به جرأت میتوان گفت تمامی فوتبالیستهای بنام ایران از جمله علی دائی و کریم باقری از ترکهای آذربایجان جنوبی میباشند.
متاسفانه رژیم اپارتاید حاکم برایران در ادامه سیاستهای نژاد پرستانه خود و ترس از تجمع ترکهای آذربایجانی و مطرح شدن هویت ملی انها ،ضربات جبران ناپذری را بر ورزش آذربایجان جنوبی وارد کرده که نتیجه آن منزوی شدن جوانان ترک آذربایجان از ورزش از جمله فوتبال شده. شونیسم حاکم فارس نام مکانهای ورزشی آذربایجانی را که با پول مردم آذربایجان ساخته شده از ترکی آذربایجانی به فارسی تبدیل کرده. شونیسم حاکم فارس با پرونده سازی برای تماشاگران وحامیان ترک آذربایجانی مانع حضور آنها برای تشویق تیمهای آذربایجانی میشود. فوتبال آذربایجان ستارگان زیادی تحویل فوتبال آسیا داده اما سیستهای نژادپرستانه رژیم ایران چند سالی است که مانع حضور تیمهای آذربایجانی حتی در لیگ برتر ایران میشود.
دنیا برخورد مناسب فدراسیونهای ورزشی با رژیم آپارتاید وقت آفریقای جنوبی را به یاد دارد وآن را تحسین میکند. بر همگان روشن است اهداف فیفا تماما غیر سیاسی میباشد و کشورها عضوع و ظیفه دارند که اساس نامه فیفا را رعایت کنند. تیم ملی فوتبال ایران نیزیکی از شرکت کنندگان دور مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۸ افریقای جنوبی میباشد!
۳۵ ملیون ترک آذربایجانی به همراه دیگر وجدانهای بیدار از شماها انتظار دارند که طبق اساس و ائین ناهای فیفا تیم فوتبال ایران را از فدراسیونها به علت تبعیض نژادی اخراج کنید وگروهی را برای تحقیق بیشتردراین مورد به طهران وتبریز یایتخت آذربایجان جنوبی و دیگر نقاط اعزام کنید.

باسپاس و احترام
مدفعان حقوق ترکهای آذربایجانی
اتیلا قیزلباش
۰۰۴۵۲۸۳۴۱۸۳۷

۱۳۸۶ دی ۲, یکشنبه

از سریال شهریار چه می فهمیم؟

- می فهمیم که در ایران تورکی وجود نداشت و ندارد
- می فهمیم که تورکهای ایران فقط چند کلمه به زبان تورکی صحبت می کنند
- می فهمیم که حوادث دوران مشروطه چندان مهم نبوده اند(چون فیلم به صورت گذرا و سکانسی آنرا به نمایش گذاشته است)
- می فهمیم که ستارخان مبارز مردمی دوران مشروطه آذربایجان چگونه وارد یک خانه می شود(با سوراخ کردن دیوار یک خانه –طبق قسمت دوم سریال)
- می فهمیم که شهریار نه به جهت محرومیت ها بلکه به جهت علاقه به زبان فارسی شعر گفته است
- می فهمیم که حکومت ایران چه ارزشی را برای تورکها قایل می باشند (با درنظر گرفت دیالوگها بچگانه،فیلم نامه نویسی ، و….)
- می فهمیم که حکومت ایرا به تورکها کمتر بچه ها ارزش و احترام قایل اند(با مشاهد خود سریال و مقایسه بسیار ساده آن با برنامه کودکانه عمو پورنگ)
- می فهمیم که برنامه های کودکانه مثل برنامه عمو پو رنگ و فیتیله جمعه تعطیله بسیار بهتر از این سریال است
- می فهمیم که شهریار بدترین کار کمال تبریزی است (که آنهم دو دلیل می تواند داشته باشد .اولی افت کارهای او و دومی به پاراگراف بعد مراجعه کنید)
- می فهمیم که این فیلم یک سفارش از مافوق می باشد و در آن سفارش حتی به جزییات نیز اشاره شده (یعنی این فیلمی که در حال پخش می باشد) و کمال تبریزی به عنوان یک عامل کار خود را خوب انجام داده است
- می فهمیم که معنای واقعی اتحاد ملی چیست؟
- می فهیم که معنای اتحاد ملی از بین بردن حقوق طبیعی ،قانونی و انسانی یک ملت می باشد
- می توان به نیت رژیم از این سریال پی ببریم(با در نظر گرفتن سفارشی بودن این فیلم)
- می فهمیم که نیت فیلم نه به تصویر کشیدن فرهنگی آذربایجان بلکه ابزاری جدید برای شونیست است
- می فهمیم که تمام ایران از قله دماوند (ما باید بگوییم ساوالان تا درهای عمیق جهنمی ) کلهم فارس می باشد(چه بسا اینکه انقلاب با چهره خیر خواهانه و در قالب طرح سواد آموزی به گسترش این زبان حیوانی اقدام کرد و باعث یادگیری آن شد و حتی قبل از حکومت استعماری رضاخان معلمانی که برای آموزش به مناطق آذربایانها و یا آذربایجان بزرگ وارد می شدند اول مجبور به یاد گرفتن زبان تورکی بودند تا بتوانند با دانش اموز ارتباط برقرار کنند و همچنین اینکه این فیلم از حوادث قبل از سال 1300 نیز برداشتی مشابه نه حال واقع بلکه حال رویایی ،شونیستی ارایه می کند)
- می فهمیم که فارس ها بسیار پیشرفت کرده و با ابزارهای جدید سرکوب از طریق مدیا ها نیز آشنایی پیدا کرده اند
- می فهمیم ثمرات طلب نشدن استقلال را
- می فهمیم که تورکها بی فرهنگترین ملل جهان هستند(طبق اسناد موجود در زمان قبل از حکومت استعماری رضاخانی در بعضی از روستاهای آذربایجانها تعداد با سوادین(از هر 100نفر 7 نفر) از تعداد متوسط باسوادین کشوربیشتر بود در (از هر 100نفر 3 نفر بود)
- می فهمیم که تحریف تاریخ چقدر راحت می باشد( باید توجه داشت که خود قرآن نیز یک کتاب تاریخی است که هم به ذکر حوادث تاریخی و هم تحلیل تاریخی و در مورد فلسفه تاریخ بسیار بحث کرده است و در مجموع تاریخ کل خلقت تا قیامت حتی زمانهایی که هنوز به وقوع نپیوسته است را در بر می گیرد)
- می فهیم که فارسها چه توقعهایی بعد از دیدن این سریال از تورکها به صورت ناخود اگاه دارند(صحبت کرد به تورکی در قالب چندین کلمه تورکی انگشت شمار )
- می فهمیم که چه توطئه ای پشت یک سریال مخفی ایست
- می فهمیم که چرا دیگر کودکان ما زبان ما را نمی توانند صحبت کنند
- می فهمیم که باید هوشیارتر بود و باید به عمق مسایل به جای ظواهر طراحی شده توجه کرد
- می فهمیم که عزم جدی لازم است هم از لحاظ خانوادگی برای صحبت به زبان مفخر تورکی و هم از لحاظ اجتماعی برای بدست آوردن ارزش های از بین برده شده تورکی هم از لحاظ سیاسی برای ایجاد زمینه برای رهایی و آزادی و هم از لحاظ فرهنگی که خلا های موجود را شناسایی و از وارد امدن صدمه به جسم این فرهنگ دفاع کند
- می فهمیم که نباید به راحتی حتی از کوچکترین مسله گذشت
- می فهمیم که امروز یک جنگ فرهنگی برای به دست آوردن حقوق خود باید انجام دهیم تا بتوانیم ثمره آن را در زبان کودکان خود مشاهده کنیم

۱۳۸۶ دی ۱, شنبه

ترکها زادگاه مولانا را بازسازی می کنند

نخست وزیر ترکیه در مراسم بزرگداشت هفتصد و سی و چهارمین سالمرگ مولانا جلال الدین بلخی، عارف و سخن سرای بزرگ پارسی گوی اعلام کرد که دولت ترکیه زادگاه مولانا را در افغانستان بازسازی خواهد کرد. نگامی که رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه اعلام کرد که دولتش زادگاه مولانا را بازسازی خواهد کرد، این خبر با تشویق و کف زدن حاضران همراه شد. در تالار سماع مرکز فرهنگی مولانا در قونیه که سخنرانی نخست وزیر ترکیه در آن ایراد شد، حدود سه هزار نفر، از جمله رئیس جمهور، رئیس مجلس، وزیرفرهنگ، رهبر حزب اصلی مخالف دولت (حزب جمهوری خلق) و همچنین شماری دیگر از مقامات محلی و کشوری حضور داشتند. نخست وزیر ترکیه در سخنان خود درباره مولانا به اینکه وی در افغانستان کنونی زاده شده اشاره کرد و گفت که مولانا از بلخ به بغداد و سپس قونیه کوچیده اما اشاره ای به ایران و جایگاه و اهمیت مولانا در ایران و فرهنگ ایرانی نکرد. وی به صراحت از مولانا با عنوان عارفی “ترک” یاد کرد.بخش مهمی از جمعیت ولایت بلخ افغانستان را هم اکنون ازبکها تشکیل می دهند که زبانشان به شاخه شرقی زبانهای ترکی تعلق دارد.

نخست وزیر ترکیه : مولانا عارفی ترک نژاد است

مولانا جلال الدین در سال ۱۲۰۷ میلادی (۶۰۴ هجری قمری) در خانواده ای که از جایگاه مذهبی و عرفانی عمده ای در شهر بلخ برخوردار بود به دنیا آمد اما در کودکی همراه با خانواده اش به شهر قونیه که در آن زمان پایتخت سلجوقیان بود مهاجرت کرد و تا پایان عمر در این شهر زیست. شهر بلخ در زمان تولد مولانا از مهمترین شهرهای خراسان بود اما اکنون نشان چندانی از آبادانی در آن باقی نمانده و در نزدیکی شهر مزارشریف، مرکز ولایت بلخ در کشور افغانستان قرار دارد. هنگامی که رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه اعلام کرد که دولتش زادگاه مولانا را بازسازی خواهد کرد، این خبر با تشویق و کف زدن حاضران همراه شد. در تالار سماع مرکز فرهنگی مولانا در قونیه که سخنرانی نخست وزیر ترکیه در آن ایراد شد، حدود سه هزار نفر، از جمله رئیس جمهور، رئیس مجلس، وزیرفرهنگ، رهبر حزب اصلی مخالف دولت (حزب جمهوری خلق) و همچنین شماری دیگر از مقامات محلی و کشوری حضور داشتند. نخست وزیر ترکیه در سخنان خود درباره مولانا به اینکه وی در افغانستان کنونی زاده شده اشاره کرد و گفت که مولانا از بلخ به بغداد و سپس قونیه کوچیده اما اشاره ای به ایران و جایگاه و اهمیت مولانا در ایران و فرهنگ ایرانی نکرد. وی به صراحت از مولانا با عنوان عارفی “ترک” یاد کرد.بخش مهمی از جمعیت ولایت بلخ افغانستان را هم اکنون ازبکها تشکیل می دهند که زبانشان به شاخه شرقی زبانهای ترکی تعلق دارد. کرکوک نت

۱۳۸۶ آذر ۲۷, سه‌شنبه

مسئله ای بنام اعلمی

توران تبریزلی

در آخرین بازی تیم تراکتورسازی در تبریز برای صعود به لیگ برتر فوتبال، ائل استادیوم (یادگار امام) مملو از جمعیت بود، هفتاد هزار نفر از اقصی نقاط آذربایجان سکوهای ورزشگاه را پر کرده بودند. هنوز سوت آغاز مسابقه بصدا در نیامده بود که بلندگوی ورزشگاه حضور شخصیتهای استانی را اعلام می نمود؛ " استاندار محبوب جناب آقای معمارزاده" مردم با "هو" کشیدن بایشان جواب دادند؛ " نماینده محترم تبریز آقای دکتر فرهنگی" و باز صدای هوی کر کننده 70000 آذربایجانی بلند می شود و باز نماینده ای دیگر و اعتراض مردم با هوی دیگر. اما نوبت به نماینده ای بنام اعلمی که میرسد و این بار بر خلاف دفعات قبل مردم با تشویق و کف زدن به آن جواب می دهند!

بعد از این اتفاق بود که محبوبیت عجیب اعلمی در میان ملت آذربایجان و منفوریت دیگر شخصیتهای حکومتی آذربایجان کاملا و بطور واضح آشکار می گردد و نتیجتا دور تازه ای از تقابل آشکار برخی مسئولین حکومتی استان با تنها نماینده نسبتا واقعی ملت آذربایجان شکل می گیرد.

اگر تا قبل از این، رفتار و عکس العمل اعلمی در رابطه با حوادث یکم خرداد 85 و دفاع حقوق ملت و دستگیرشدگان با بی تفاوتی نسبی مسئولین مواجه می شد. اگر تا قبل از این مطرح نمودن اصول 15 و 19 قانون اساسی در صحن مجلس با خشم خاموش دولتمردان مواجه می شد. اگر تا دیروز رسمیت بخشیدن به حقوق و خواستهای ملی ملت آذربایجان با حضور در قلعه بابک در سالروزتولد و دفاع از برگزاری این همایش سالانه با گوشزدهایی خفیف پایان می پذیرفت. اگر سعی در جلوگیری از تخریب ارک علی شاه وبازار سماور سازان تبریز با بایکوت خبری اعلمی جواب داده می شد و یا تقابل با نماینده ولی فقیه استان به حساب اختلافات جناحی گذاشته می شد. اما این محبوبیت فوق العاده دیگر چیزی نبود که به آسانی بتوان از آن گذشت، مگر نه اینکه در نظام حکومتی ولایت فقیه کسی باید محبوب مردم باشد که وابسته مطلق به رهبری ولایت فقیه باشد نه اینکه در تقابل آشکار با نماینده ایشان در استان باشد، مگر نه اینکه کسی باید محبوب مردم باشد که وابسته سیستم حکومت شوونیستی فارس (چه اسلامی چه سلطنتی) ساکن تهران باشد و....

پس فکری اساسی باید کرد، دیگر با بایکوت و سکوت و تهدید و... نمی توان اعلمی را نادیده گرفت.

و این چنین صفحه ی سیاسی جدیدی در صحنه سیاسی استان بنام اعلمی باز گردید.

جسارت همراه با حقیقت گرایی بارزترین خصوصیت رفتاری اعلمی می باشد که بایشان انگیزه لازم جهت پا گذاشتن به مسایلی را میدهد که دیگران حتی جرات فکر کردن بدانها را نمیکنند.

در سال 1382 که اعلمی در دومین دوره نمایندگی خودش نتوانست رای اول تبریز را ازآن خودش بنماید، علت آن چه از تبلیغات کم اش بود چه از عدم حمایت از سوی اصلاح طلبان، در هر حال به اعلمی نشان داد که هنوز محبوبیت و مقبولیت مردمی اش در تبریز نهادینه نشده است چرا که تبریزی ها به لطف سالها قرار گرفتن در بطن سیاسی منطقه به آسانی کسی را باور نمی کنند.

لذا اعلمی در دومین دور نمایندگی اش در مجلس با درک صحیح خواستهای و نیازهای حقیقی ملت آذربایجان، سعی در احقاق حقوق ملی مردم آذربایجان نمود. دفاع جانانه ازاعتراضات مردم چه قبل از یک خرداد و چه بعد از آن، حضور در دانشگاه آزاد تبریز در اوج خفقان، ملاقات با زندانیان سیاسی حرکت ملی آذربایجان در تبریز و غیره. همه و همه در راستای حمایت از حقوق و نیازهای واقعی ملت آذربایجان بوده است که در ورزشگاه "ائل استادیوم" تبریز با استقبال گرم مردم جواب داده شد و مُهر تایید ملت برعملکرد صحیح ایشان زده شد.

پس از آن بود که فشار بر اعلمی بیشتر گردید، چنانچه اعلنی نه تنها از حضور در صدا و سیما و رسانه های دولتی محروم گردید حتی از حضور در بیشتر رسانه های غیر دولتی نیز محروم گردید. در مجلس نمایندگان سعی در بایکوت و خنثی نمودن ایشان می نمایند و اعلمی با عملی دیگر توطئه ها را خنثی می نماید؛

اعلمی این بار با تشکیل جلسه دیدار با فعالین موثر حرکت ملی آذربایجان و تبادل افکار با ایشان حساسیتهای دستگاههای امنیتی، اطلاعاتی و انتظامی را به اوج رساند و بایکوتش را می شکند و محبوبیتش را به اوج.

چندی نگذشته بود که موضوع دستور منع استفاده از زبان مادری در نامگذاری مغازه ها توسط اداره اماکن استان مطرح می شود که با حمله به وزیر کشور و سئوال از ایشان و پیرو آن با عذر خواهی ورفع دستوروزیر از احتمال بروز اعتراضاتی دیگر جلوگیری میشود.

و اینچنین اعلمی نشان می دهد بیدی نیست که با این بادها بلرزد و پا پیش بگذارد. لذا پروژه ی کنترل اعلمی به پروژه ی حذف ایشان تغییر می یابد و مدیریت آنرا نماینده ولایت فقیه، قدرت بلامنازع استان بر عهده میگیرد و بهترین زمان همانا انتخابات مجلس پیش رو می باشد و توطئه ها شروع می شود و تنها بهانه ای کافیسست.

و این چنین سعی می شود گفتار اعلمی مبنی بر" از دولت امام حسین هم با معیار‌ها‌ی خودم انتقاد می‌كنم و مقلدوار عمل نكرده و كابینه اش را به مجلس می‌كشم." بهانه و ماتریالی جهت حذف ایشان گردد. و حمله ها شروع می گردد و حکم مرتددی و... صادر می شود تا بلکه رد صلاحیت ایشان از همین حالا صادر گردیده باشد.

اما سئوالی که مطرح است اینکه: بواقع می توان شخص محبوب و مقبولی بنام اعلمی را به آسانی حذف نمود؟ و اینکه آیا هزینه ها و احتمال بروز اعتراضات پیرو حذف ایشان قابل کنترل می باشد؟ و...

86/9/26

Turan_tebrizli@yahoo.com

پاسخ اعلمی به نطق دو نماینده مجلس

اکبر اعلمی امروز به درخواست ابوترابی نایب رییس مجلس، نطق پیش از دستور خود را در صحن علنی مجلس قرائت نکرد و متن کامل نطق خود را در اختیار رسانه ها قرار داد.
متن نطق پیش از دستور اعلمی به شرح ذیل است:
چنانکه ملت شریف واقفند در جمع خواص و متدینین زنجان که دو روحانی خوش فکر و تحصیلکرده نظیر حجت الاسلام دکتر رحمت الله بیگدلی هم در آن حضور داشتند، به نقد عملکرد رییس جمهور پرداختم. طرح مسائلی نظیر، بی اطلاعی مجلس و نمایندگان ملت نسبت به محل هزینه میلیاردها دلار از حساب ذخیره ارزی، 350 میلیارد تومان هزینه های فاقد سند در شهرداری تهران و عدم کفایت رییس جمهور در این جلسه، اسباب نارضایتی و برآشفتگی جمعی از اشخاص حقیقی و حقوقی را فراهم ساخت به نحوی که این گروه با گروه دیگری که حضور بنده در مجلس را در تعارض با منافع خود می دیدند، همداستان شده و در مقام انتقام گیری با دستاویز قراردادن یک بخش گزینشی و تحریف شده از سخنرانی سه ساعته ام، در پشت مقدسات پناه گرفته و با بسیج همه امکانات و نیروهایی که در اختیار داشتند تلاش کردند تا به دروغ وانمود نمایند که بنده معاذالله به امام حسین(ع) جسارت کرده ام!!
از این رو از نهم آذرماه تا به امروز یعنی 16 روز بدون وقفه و بی امان بکمک رسانه هایی که ماموریت اصلی آنها نوعا معطوف به سمپاشی و تخریب خادمان ملت می باشد، حقیر را در معرض انواع ناسزاها، اتهامات ناروا و اکاذیب قرار دادند به نحویکه از طریق هشت بار خبر شبکه استانی صداوسیما و شبکه سراسری رادیو، پنج بار از تریبون نماز جمعه، منابر دهها مسجد، دو خبرگزاری دولتی، 16 روزنامه و هفته نامه دولتی و حامی دولت و 18 سایت اینترنتی حامی دولت و ده ها پارچه نوشته، بیش از سه هزار و هفتصد و چهل بار مرا به جرم ناکرده توهین به مقدسات و اباعبدالله الحسین(ع) و خروج از دین متهم کردند و به این هم بسنده نکرده و در چند نوبت در تیراژی بالغ بر صدها هزار نسخه روزنامه، انواع توهین ها و دروغ ها و فحش ها را حواله بنده نمودند، بدون اینکه امکان کوچکترین دفاع و پاسخگویی را به من بدهند. لاجرم نه برای دفاع از خود بلکه برای جلوگیری از تداوم شکسته شدن حرمت عزیزترین شخصی که به او عشق می ورزم و از میان نرفتن قبح اهانت به امام حسین(ع) و سایر مقدسات، در قالب صدور دو بیانیه و ایراد یک نطق 15 دقیقه ای در مجلس به بیان حقایق و کالبدشکافی ریشه های فتنه فتنه گران پرداختم.
1- متعاقب این نطق، همکاری که بدلیل پیشداوری و موضعگیری غیرمسوولانه اش در یازدهم آذرماه، خود یکی از آتش بیاران معرکه ای شده بود که فتنه گران آتش آن را برافروخته بودند،‌ علیرغم پی بردن به جفایی که در حق من صورت گرفته بود و با آگاهی از حقانیت من در اثر فشارهای وارده، در اعتراض به نطق اینجانب، طی نطقی تلویحا در مقام توجیه سناریوی طراحی شده علیه بنده برآمده و ضمن دفاع از عملکرد امام جمعه تبریز و برخی از عناصر دیگر مدعی شد که "عده ای تنش را بر آرامش، نزاع را بر وفاق و مجادله را بر مفاهمه برمی گزینند"!!
عجبا! از دید این روحانی، در یک مصاف نابرابر و ناجوانمردانه که ذکرش رفت، نطق 15 دقیقه ای یک نماینده در برابر بیش از چهار هزار مورد دشنام، هتاکی و تهمت ناروای اهل فتنه در طول دو هفته،‌"رجحان تنش بر آرامش، نزاع بر وفاق و مجادله بر مفاهمه" از سوی اینجانب تلقی می شود و این در حالیست که همین شخص مدتها در برابر هجمه گسترده ای که به ناروا علیه بنده در جریان بوده است، سکوت اختیار کرده و فتنه گران را به آرامش و وفاق و مفاهمه فرانمی خواند!! مگر نه این است که قرآن کریم با بیان اینکه "لایحب الله الجهر بالسوء الا من ظلم" حتی دشنام دادن در مواردی را که به کسی ظلم شده است، استثنائا جایز می شمارد. اساسا نماینده ای که قادر به دفاع از خود و دفع ظلم و فتنه علیه خویش نباشد، چگونه می تواند طبق مفاد سوگندنامه مندرج در اصل 67 قانون اساسی به استیفاء حقوق ملت و دفاع از مصالح کشور مبادرت نماید؟ این همکار، بنده را مورد سوال قرار داده و می پرسد که "آیا در چنین شرایطی بیان اصل موضوع و پرهیز از حواشی و پیرایه های ستیزه جویانه و تنش زا موضوع را حل نمی کرد؟"
در شرایطی که حقایق بر همگان آشکار شده و فتنه فتنه گران به خودشان بازگشته است ولیکن فتنه گری ها همچنان ادامه دارد، آیا این همکار هنوز هم گمان می کند که سناریوی طراحی شده علیه بنده ناشی از یک سوء تفاهم بوده است؟! در این صورت چرا پس از انتشار کامل سخنرانی بنده در 11 آذرماه، این فتنه فروکش نکرد و سوءتفاهم مرتفع نشد؟ چرا پس از صدور بیانیه و انتشار تکذیبیه اینجانب در 12 آذرماه امام جمعه تبریز در مسجد جامع و در جمع طلاب به دروغ بنده را متهم به احضار امام حسین(ع) به مجلس کرد؟ و چرا پس از آگاهی از متن کامل سخنرانی و تکذیبیه صادرشده که قرار بود بخشی از آن از طریق شبکه استانی صداوسیما قرائت گردد با اصرار از قرائت آن ممانعت کرده و دست اندرکاران صداوسیما را وادار به پخش خبر مربوط به اظهارات توام با تهمت و دروغ خود علیه اینجانب نمود؟
با این وصف گیریم که تا 12 آذرماه هنوز از حقایق باخبر نبوده است، چرا پس از آنکه خبر خودساخته دست اندرکاران صداوسیما مبنی بر تکذیب شایعات علیه اینجانب در 13 آذر ماه از بخش خبری شبکه سیمای استانی پخش شد، مجددا در 13 آذرماه در مصاحبه با خبرگزاری فارس و در 16 آذرماه در خطبه های نماز جمعه اکاذیب و اتهامات قبلی را تکرار و به کمک عوامل خود سعی کرد که به زعم خود مردم را علیه اینجانب وادار به واکنش و شورش نماید. از این گذشته همین همکار روحانی پس از یک وقفه نسبتا طولانی در 18 آذر در مصاحبه مطبوعاتی با خبرنگاران پارلمانی از جمله خبرگزاری حیات اعلام کرد که "پس از استماع نوار سخنرانی اعلمی متوجه شدم صحبت های وی ناقص منتشر شده و هیچ جسارتی به مقدسات نداشته است. خبرگزاری فارس باید توضیح دهد که چرا بخش دوم سخنان اعلمی را در خبر خود نیاورده است و این اعتراض به فارس وارد است.
و باز فرض اینکه امام جمعه تبریز حتی تا این تاریخ هم از حقایق بی اطلاع بوده است، چرا پس از نطق اینجانب و مصاحبه 18 آذر این نماینده تبریز، در نماز جمعه 23 آذر ماه نه تنها به اشتباهات خود اعتراف نمی کند بلکه همان اتهامات ناروای گذشته مبنی بر اهانت به مقدسات را البته با لحن و ادبیاتی متفاوت و توام با منت تکرار کرده و بگونه ای وانمود می کند که بنا به درخواست وی هیات های عزاداری اجتماع اعتراض آمیز علیه گناه ناکرده اینجانب را برگزار نخواهند کرد؟! با این وصف این همکار، بنده را غیر مسوولانه مورد شماتت قرار داده و سوال می کند که علیرغم تماس با آقای خاتمی امام جمعه محترم تهران چرا با امام جمعه تبریز تماس نگرفته ام.
پاسخ روشن است، وقتی آقای خاتمی به دلیل شناختی که از حقیر دارد و در تماس تلفنی اعلام می کند "من قطع یقین دارم که شما هرگز به امام حسین (ع) و سایر مقدسات اسائه ادب نمی کنید. چنین فردی قابل احترام است و لاجرم باید بنحوی سو تفاهم ایجاد شده را مرتفع کرد. اما باتوجه به روندی که اشاره شد آیا می توان کسانی را که عمدا خود را به خواب زده اند. بیدار کرد؟ وانگهی مگر ما در قرون وسطی زندگی می کنیم که هر کس مجاز باشد تفتیش عقاید کرده و بدون برگزاری دادگاه صلاحیت دار، حکم تکفیر دیگری را در مساجد و تریبون های نماز جمعه صادر نماید. چه دلیلی دارد که بنده با امام جمعه تبریز تماس بگیرم و گناه ناکرده خود را توجیه و تطهیر نمایم. مگر نه این است که امام جمعه باید بالغ، عاقل، مومن، عادل، مخلص، مهذب و آشنا بهاوضاع جهان اسلام و آگاه به مصلاح اسلام و مسلمین باشد؟ بدون شک اولین نشانه و لازمه این صفات پرهیز از تهمت و افترا و اجتناب از ظن و گمان و حکم کردن بین مردم به بینات و ایمان است، به همین سبب فرموده اند که البینه علی المدعی، لذا اگر واقعا سو تفاهمی هم برای ایشان پیش آمده بود، اولا بر مبنای ظن و گمان به هیچ وجه مجاز به طرح آن در تریبون های عمومی نظیر صدا وسیما و نماز جمعه نبوده و ثانیا برای رفع هرگونه ابهامی می توانست از من محترامانه دعوت به عمل آورد تا توضیحات لازم را حضورا ارائه نمایم. اما ظاهرا برخلاف حدیث و انتم بنو آدم و آدم من تراب ان اکرمکم عندالله اتقیکم به نظر می رسد که بعضی ها به اعتبار لباسی که بر تن دارند برای خود شان و منزلتی فراتر از دیگران قائلند!
از اینها گذشته همکار مذکور در مصاحبه تلفنی با دو نفر از خبرنگاران که نوار آن موجود است گفته اند: مصاحبه من در دفاع از اعلمی در حالی صورت گرفت که برخی ها به من سفارش می کردند که در چنین فضای سنگینی مصاحبه به نفع اعلمی به صلاح نیست! اگر آقای شبستری در این مورد موضع گیری نمی کردند من خیلی راحتتر و بهتر مصاحبه کرده واز اعلمی دفاع می کردم. چون آقای شبستری نماینده ولی فقیه هستند و نمی خواهم موضع من در مقابل ایشان باشد! صرفنظر از اینکه اینجانب نیازی به دفاع ایشان از خود نمی بینم اما خوب است پاسخ دهند که آیا در قاموس وی رضایت امام جمعه بر رضایت وجدان و رضایت خداوند ترجیح داد؟ اگر پاسخ منفی است در شرایطی که به قول ایشان بنا حق فضای سنگینی علیه یک مسلمان ایجاد شده و حق او در حال ضایع شدن است آثا می توان عدالت را به پای مصلحت قربانی و سکوت اختیار کرد؟ باز اگر پاسخ منفی است پس چرا در مقام جلوگیری از جوسازی های دروغین برنیامدند؟ آیا معاذالله شان نمایندگی ولی فقیه بالاتر از علی بن ابی طالب است که وقتی در دادگاهی حضور می یابند که طرف مقابلش مسیحی است به رغم حقانیت خود بدلیل فقدان دلیل تن به حکم محکومیت قاضی منسوب خود می دهند؟!
2- وقتی تاریخ می خوانیم از خود می پرسیم که چطور ممکن است شرایط زمانی و مکانی آنقدر تغییر نماید که اولاد ابی سفیان و بر منبر رسول الله (ص) خود را مومن بخوانند و علی بن ابیطالب را که با از خودگذشتگی هایش موجب قوام و دوام دین اسلام شده است، دشمن دین محمد (ص) معرفی کنند؟ اما وقتی تاریخ تکرار می شود بهتر به عمق این واقعه پی می بریم و اینجاست که باید به مظلومیت علی گریست که می فرمود الدهر انزلنی ثم انزلتی حتی یقال معاویه وعلی . آری تاریخ در سطحی بسیار نازلتر و برای افراد بسیار کوچکتر هم مشابه با آنچه برای امام علی رخ داده است تکرار شدنی است و امروز کار ما پس از سال ها سر به استان عبودیت ساییدن و نشان دادن ارادت به ساحت ائمه معصومین علیهم السلام و خدمت به مردم به جایی رسیده است که حتی بعضی که هنوز ابهامات و شایعات مربوط به شهید قنبری یکی از فرماندهان سپاه و نیز گزارش مدیر کل نظارت و بررسی ریاست جمهوری در مورد مسایل مالی، اخلاقی و سیاسی وی بر سرش سنگینی می کند، ما را با کسروی ها و تقی زاده ها مقایسه و ضمن متهم کردن بهاهانت به نمازگزاران و مردم آذربایجان، تهدید به واکنش و قیام مردم علیه بنده می نماید!! امیدوارم قبل از اینکه گزارش مذکور در اختیار نمایندگان و خبرنگاران قرار گیرد، ضمیر مرجع خود را یافته و ضمن پوزش نسبت به گزافه گویی ها و اظهارات ناصواب و اکاذیب خود، انگیزه اصلی خویش را در روخوانی از یک کتاب و انتساب نتیجه گیری های شخصی اش به اینجانب بیان نماید.
در خاتمه برای پایان دادن به غائله ای که غوغاسالاران و هوچیگران به راه انداخته اند دو پیشنهاد خود را به شرح زیر بیان می کنم:
اول- نظر به اینکه اکاذیب مطرح شده در تریبون نماز جمعه علیه من از طریق صدا وسیما پخش شده است براساس بدیهی ترین حقوق شهروندی و به عنوان نماینده این ملت مصرانه می خواهم که ترتیبی داده شود تا از طریق صدا و سیما مستقیما با مردم سخن بگویم تا همگان مطلع شوند که در پس معرکه گیریهای اخیر چه اهدافی نهفته است؟
دوم- چنانچه هنوز هم برخی از کسانی که از طریق تریبون نماز جمعه علیه من جوسازی کرده اند بر نظرات خود اصرار می ورزند پیشنهاد می کنم که در یک مناظره تلویزیونی حضور یافته و امکان مجادله احسن را فراهم سازند.
و چه نیکو فرموده است که مکر و مکرالله و الله خیر الماکرین.

۱۳۸۶ آذر ۲۲, پنجشنبه

پاسخ اعلمي به منتقدان اظهارات اخير خود در زنجان

بدون شك پايبندي به مفاد سوگندنامه مندرج در اصل 67 قانون اساسي و نيز عدم خيانت به اعتماد ملت و سماجت در پيگيري مطالبات مردم و استيفاي حقوق آنان و سهيم شدن در غم‌ها و شادي‌هايشان بدون هزينه نيست و در اين مسير اگر لا‌زم باشد چه‌بسا تاوان‌هاي سنگيني را بايد پرداخت. به همين سبب از مدتها پيش، عده‌اي كه روش و منش حقير، خواب آنها را آشفته ساخته و منافع نامشروعشان را به مخاطره افكنده است، به شيوه‌هاي گوناگون در انديشه تخريب و حذف اينجانب برآمده‌اند.

اما هرگز نمي‌پنداشتم كه عده‌اي از تئوريسين‌ها و توجيه‌كنندگان قتل‌هاي زنجيره‌اي كه در برخي از نشريات خيمه زده و با قلم زهرآگين خود به ترور شخصيت خادمان ملت اشتغال دارند، به كمك آن دسته از رسانه‌هايي كه از بيت‌المال ارتزاق مي‌كنند و كوس <انا الحق> سر مي‌دهند. اينچنين ناجوانمردانه با آگاهي از تعطيلا‌ت مجلس و اينكه فاقد تريبون لا‌زم براي دفاع از خود مي‌باشم، فرصت را مغتنم شمرده و سوار بر مركب عوامفريبي و استفاده ابزاري از مقدسات، وقاحت را به آنجا برسانند كه همچون <كعب الا‌حبار> اكاذيب و خودساخته‌هايشان را دستاويز قرار داده و به نام نامي سالا‌ر شهيدان و به كام خود انواع توهين‌ها و اكاذيب را كه در خور شخصيت ناچيز خودشان مي‌باشد، نثار سرباز كوچكي از سربازان ولا‌يت اهل بيت عصمت و طهارت كنند كه بزرگ‌ترين آرزويش پيروي از آموزگار بزرگ شهادت و آزادگي امام حسين (ع) و قرباني شدن در راه اوست. ‌ گرچه به دليل شناخت اغلب مردم از ارادت و عشق عميق اينجانب نسبت به نخستين معلم شجاعت و نيز انعكاس كامل سخنانم در تعداد انگشت‌شماري از رسانه‌ها نظير روزنامه‌هاي اعتماد، مردم‌سالا‌ري و سايت‌هاي نوانديش و تابناك و به ويژه خبرگزاري آزادانديش انتخاب، تير زهرآگين آنان به سنگ خورده و ترفند توطئه‌آميز آنان نقش بر آب شد اما از آنجا كه محبان دروغين امام‌حسين(ع) از سخنراني و جلسه پرسش و پاسخ سه‌ساعته‌ام و <انتم سكاري> را پنهان كرده و <و لا‌ تقربوا بالصلوه نفي> را جار مي‌زنند، <كلوا و اشربوا> را گرفته و <ولا‌تسرفوا> را مخفي مي‌كنند، لذا براي رفع هرگونه سوءتفاهم احتمالي لا‌زم است توضيحاتي ارائه شود. ‌

در واقع مثل خبرنگاران و خبرگزاران اخير تداعي‌كننده حكايت خبرچينان <نادرشاه> است. مي‌گويند در زمان نادرشاه آخوندي در بالا‌ي منبر گفته بود اگر كسي يك درهم ربا بخورد، مانند اين است كه در كنار كعبه مرتكب فلا‌ن عمل حرام شده است و اين كار، نادر است. ‌ به نادر خبر مي‌دهند كه فلا‌ني گفته نادر در خانه خدا چنين كرد. نادرشاه برآشفته شده و گوينده را احضار و از او سوال مي‌كند. آن خطيب مي‌گويد قربان اجازه بدهيد كه منبرم را دوباره تكرار كنم. پس از كسب مجوز، سخنان خود را دوباره تكرار مي‌كند، لذا مشخص مي‌شود كه منظور از كلمه نادر كمياب بوده است. ‌ قبل از اينكه بنده نيز منبرم را تكرار نمايم به يك مقدمه اشاره مي‌كنم؛ در ميان محبان امام حسين (ع) يك گروه خود را كلب حسين معرفي مي‌كنند و به زعم خود و با پارس كردن، كمال ارادت و سرسپردگي خويش را به ايشان ثابت مي‌كنند. ‌ گروه ديگري شامل طيف گسترده‌اي از محبان امام حسين (ع) هستند كه خود را خليفه خدا و شيعه و پيرو راه حسين‌بن‌علي مي‌پندارند و با مبنا قرار دادن اين كلا‌م امام‌علي(ع) كه مي‌فرمايد <المتعبد بغير علم كحمار الطاحونه يدور و لا‌يبرح من مكانه> آگاهانه و مسوولا‌نه به تبعيت از معصوم مبادرت مي‌ورزند. سعي بنده اين است كه خود را به گروه دوم نزديك نمايم و به قول مرحوم شريعتي بر اين باورم كه امام شخصيتي است كه در وجود خود <الگو شدن> و در عمل خود <رهبري امت> را تحقق مي‌بخشد. لا‌زمه چنين شخصيتي براي پرستش نيست، زيرا او نيز بنده خداست و خود بهترين نمونه بندگي خداست و اساساً آمده است تا انسان را از پرستش غير او باز دارد. بنابراين امام پيشواست و هميشه زنده و هميشه سرمشق مردم است. ‌ در مكتبي كه امام حسين(ع) آموزگار آن است، من آموخته‌ام كه امر به معروف و نهي از منكر و انتقاد و حتي تخطئه‌ قدرت حاكم به منظور اصلا‌ح امور، نه‌تنها ضدارزش نيست بلكه يك هديه الهي و حق امام بر امت خود محسوب مي‌شود و از اين منظر محبوب‌ترين برادران چنين امامي به تعبير امام‌صادق(ع) كسي است كه <اهدي الي عيوبي>، از اين‌رو در چنين مكتبي به تعبير امام راحل <هر فردي از افراد ملت حق دارد كه مستقيماً در برابر سايرين، زمامدار مسلمين را استيضاح كند و او بايد جواب قانع‌كننده دهد و در غير اين صورت اگر بر خلا‌ف وظايف اسلا‌مي خود عمل كرده باشد، خود به‌خود از مقام زمامداري معزول است.> باز به همين سبب امام حسين(ع) يكي از انگيزه‌هاي قيام خويش را احياي امر به معروف و نهي از منكر بيان مي‌فرمايند. بنده نيز به تأسي از ائمه معصومين عليهم‌السلا‌م در جمع محدودي از خواص كه بر خلا‌ف كوته‌فكران برخي از رسانه‌هاي فتنه‌گر، درك انحرافي از مطالب عنوان‌شده را نداشتند، در تبيين ارزش والا‌ و جايگاه واژه‌هايي نظير مجلس به عنوان خانه ملت، وكيل مردم، سوال و انتقاد در ساختار نظام سياسي اسلا‌م، در مقام تمثيل و بيان اوج ارادتم به يكي از عزيزترين شخصيت‌ها، كابينه‌ امام‌حسين را مبنا قرار داده و گفتم چنانچه امروز كابينه فرضي امام حسين(ع) تشكيل شود و در دولت كريمه ايشان به نمايندگي از ملت افتخار حضور در مجلسي را داشته باشم كه در دولت ايشان تشكيل شده است، چنانچه مطابق با مفاد كنوني اصل 67 قانون اساسي سوگند ياد كرده باشم كه پاسدار حريم اسلا‌م و نگهبان دستاوردهاي انقلا‌ب و مباني جمهوري اسلا‌مي و حافظ حقوق ملت و پايبند خدمت به مردم و دفاع از قانون اساسي مبتني بر موازين اسلا‌مي باشم، از آنجا كه كابينه معصوم، معصوم نيست، چنانچه تخلفي ميان اعضاي كابينه ببينم لا‌زمه‌ عمل به سوگندي كه ايراد كرده‌ام اين است كه اعضاي غيرمعصوم آن كابينه را نيز مورد نقد و سوال قرار دهم، چنانكه حضرت امير(ع) صرفاً با استناد به شكايت سوده بنت عماره حكم عزل يكي از كارگزاران خود را صادر و جهت ابلا‌غ به او مي‌دهد. ‌

با اينكه نظر فوق به قول آيت‌ا...يزدي عضو فقهاي محترم شوراي نگهبان و رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم از بديهيات ديني است، ليكن گروهي اندك كه ظاهراً هر گونه نقد و انتقاد و سوال را برخلا‌ف آموز‌ه‌هاي ديني از كفر ابليس بدتر پنداشته و مجلس را به عنوان خانه ملت و محل اجتماع عصاره‌هاي فضائل ملت در حد يك محفل بي‌خاصيت تنزل مي‌دهند، قسمتي از سخنانم را به صورت گزينشي و تحريف‌شده و جهت‌دار نقل كرده و با توسيع دايره مصاديق عصمت به كابينه معصوم و با دستاويز قرار دادن آن انواع اكاذيب و اتهامات و ناسزاها را نثار اينجانب كردند و حتي به دروغ از قول بنده مدعي شدند كه امام حسين(ع) را به مجلس فراخوانده و مورد انتقاد و استيضاح قرار خواهم داد! ‌ بدون اينكه جرم من ثابت شود، به اصطلا‌ح مدافعان سينه‌چاك امام‌حسين(ع) به نام اين امام، اتهامات و ناسزاهايي نظير لجن پراكن، منافق، مجنون و لجام‌گسيخته، معلوم‌الحال، سفيه و ديوانه، بي‌عقل، سطحي‌نگر، بي‌شخصيت، شهرت‌طلب، تحميل شده به مجلس، پليد و ملوث، جرثومه عناد و جهل و غرور، خودخواه، عاشق خودنمايي، حراج‌كننده عقل نمانده در بازار مال‌فروشان و <كالا‌نعام بل هم اضل> را كه در خور شخصيت حقير گويندگان و نويسندگان و مديرمسوول آن است، نثار اينجانب كرده و در پايان حكم صادر كردند كه فاقد كمترين صلا‌حيت براي حضور در مجلس هستم و آنگاه مردم را به اغتشاش و قيام ترغيب كرده و خواهان محاكمه انقلا‌بي و مجازات و قتل بنده و آتش زدن دفتر و منزلم و نيز اخراجم از مجلس شدند. البته به اين هم بسنده نكرده و علت وقوع زلزله‌هاي اخير تبريز را هم به من نسبت دادند. ‌ با اين وصف به محض آگاهي از اين سناريوي از پيش طراحي شده، در 12 آذر ماه به منظور تنوير هر چه بيشتر افكار عمومي، جوابيه‌اي خطاب به هتاكان تنظيم و نسخه‌اي از آن به همه خبرگزاري‌ها و رسانه‌ها از جمله صدا و سيما و نشريات هتاك كه قانوناً ملزم به انتشار آن بودند، ارسال شد، اما دريغ كه هيچيك از آنها اين پاسخ و تكذيبيه را منتشر نكردند، تا بلكه بتوانند از طريق جريحه‌دار ساختن احساسات پاك مردم در روز جمعه و پس از پايان نماز، نمازگزاران را عليه حقير بشورانند. ‌متاسفانه ايفاي نقش در اين بازي خطرناك و توطئه‌آميز كه مهم‌ترين و زشت‌ترين اثر آن شكستن قبح جسارت به سيدالشهدا بوده است، علا‌وه بر نشريات و سياست‌پيشگان معلوم‌الحال به ]...[ نيز واگذار شد كه ظاهرا پيگيري مطالبات بر حق مردم آذربايجان، از جمله پيگيري ماجراي تخريب ارگ عليشاه و سركوب مردم اين خطه و خصوصا مخالفت با ممنوعيت استفاده از زبان مادري باعث رنجش خاطر وي شده بود. از اينرو به گمان اينكه پس از 7 سال انتظار كشيدن بهترين فرصت براي ترور شخصيت يكي از محبان امام حسين(ع) فراهم آمده است، ناشيانه به اين بازي پيوست و با غفلت از آيه شريفه <ان جائكم فاسقا به نباء فتبينوا> در همان روز صدور تكذيبيه، در جمع طلا‌ب در خط مقدم اين افراد قرار گرفت و فرصت‌طلبان دروغها و تهمت‌هاي خود عليه اينجانب را از زبان وي و از طريق رسانه ملي منتشر كردند و بدين‌وسيله فرياد وا اماما، وا اسلا‌ما سر دادند.

غافل از اينكه مردم مي‌دانند كه اعلمي پيش از اين و در زماني كه بسياري از تازه به دوران رسيده‌ها در دكان سه‌نبش راحت‌طلبي، طريق عافيت و عوامفريبي را پيشه خود ساخته بودند، بارها با جانفشاني و نثار جان خويش در راه امام حسين(ع) و در مبارزه با قدرت‌هاي استبدادي و متجاوز، در عمل، عشق و ارادت واقعي خود به مقتدايش حسين‌بن‌علي را به اثبات رسانده است. به هر روي به دستور ايشان مقرر گرديد كه افاضات و اتهامات ناروا و غيرمسوولا‌نه وي عليه اينجانب از صدا و سيما منعكس گردد. متاسفانه بر خلا‌ف وعده قطعي آقاي ضرغامي مبني بر عدم انعكاس تهمت‌هاي ايشان از صداوسيماي شبكه استاني آذربايجان شرقي و قرائت دو صفحه از بيانيه مورد توافق بنده و معاون پارلماني سازمان صدا و سيما در اين رسانه، با اصرار ايشان بدون اينكه تكذيبيه اينجانب قرائت شود، اكاذيب و اتهامات وي عليه اينجانب از صدا و سيما منتشر شد و فرداي آن‌روز مديركل صدا و سيماي مركز استان با من تماس گرفته و اظهار داشت كه از تهران دستور رسيده است كه يك متن بسيار كوتاه ارسالي از سازمان به نام شما در بخش خبري منعكس شود! به شدت با قرائت آن متن مخالفت كردم، او نيز قول داد كه آن را پخش نكند، اما در كمال تعجب در بخش خبري ساعت 22 متن كوتاه خودنوشته را به نام اينجانب اعلا‌م كردند، تا وانمود نمايند كه در پي اظهارات تهديدگونه ، بنده از يك گناه ناكرده توبه نموده‌ام! لا‌جرم در 14 آذر طي نامه‌اي خطاب به رئيس سازمان صدا و سيما ضمن تكذيب اتهامات منتسبه و تشريح سناريويي كه عليه اينجانب تهيه شده بود، به عملكرد آن سازمان اعتراض و تقاضا كردم كه پس از هفت سال براي اولين بار اجازه دهند كه يك ربع مستقيماً با مردم سخن گفته و حقايق را با آنان در ميان بگذارم كه تا به امروز اين درخواست اجابت نشده است. ‌

در ادامه اين سناريو و در پي انتشار نظرات آيت‌ا... محمد صادقي تهراني و آيت‌ا...محمد يزدي رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم و از فقهاي شوراي نگهبان در گفت‌وگو با مدير مسوول هفته‌نامه بهار زنجان و تاكيد آنان بر امكان وقوع خطا در عملكرد كارگزاران معصوم(ع) و واجب موكد و ضروري بودن تذكر و انتقاد و جلوگيري از وقوع خطا در ميان كابينه فرضي معصوم(ع)، طراحان سناريوي مورد اشاره كه طرحشان براي صدور حكم تكفير و ارتداد اينجانب با شكست مواجه شده بود، براي بي‌اثر كردن اظهارات فقهاي فوق در 13 آذر دست به دامان يكي از اعضاي جامعه مدرسين شده و با دستپاچگي از طريق خبرگزاري فارس در مقام تكذيب اظهارات آيت‌ا...يزدي برآمدند. مديرمسوول هفته‌نامه بهار زنجان و اينجانب طي تماس با آيت‌ا...يزدي نظر وي را در مورد صحت و سقم تكذيبيه منسوب به ايشان پرسيديم. آيت‌ا...يزدي ضمن اظهار بي‌اطلا‌عي از تكذيبيه مذكور همچنان بر نظر خود تأكيد و اصرار ورزيده و اظهار داشتند حرف نادرستي نزده‌ام كه تكذيب كنم. لذا از خبرگزاري فارس كه يكي از مجريان سناريوي مورد بحث است، خواستند هر چه سريع تر تكذيبيه را از خروجي خبرگزاري حذف نمايد. خبري كه در ساعت 15/20 روي سايت اين خبرگزاري‌ قرار گرفته بود، در ساعت 20/22 از فهرست خبرهايش حذف شد! با اين وصف روزنامه و رسانه‌هايي كه همواره از مصونيت آهنين برخوردارند، در اقدامي غيراخلا‌قي همان تكذيبيه كذايي را منتشر كردند. (نوار مصاحبه‌هاي آيت‌ا... يزدي با بهار زنجان موجود است) علي‌رغم انتشار متن كامل سخنراني و جوابيه و تكذيبيه اينجانب در برخي از رسانه‌ها، امام‌جمعه تبريز دوباره فراتر از جايگاهي كه دارد در اقدامي غيرمسوولا‌نه و در ادامه همان سناريوي از پيش طراحي شده اين بار در نماز جمعه تبريز، ميتينگ اعتراضي و انتخاباتي 100 نفره هواداران دولت و يكي از نمايندگان يكي از شهرهاي كشور را راهپيمايي مردم آن شهر عليه بنده عنوان كرد و مدعي شد كه جامعه مدرسين حوزه علميه قم نيز اظهارات اعلمي را محكوم كرده است! و در خاتمه به‌صورتي تحريك آميز خواهان توبه و استغفار اينجانب شد! پس از پايان نماز جمعه، عناصر 100 نفره‌اي كه نوعاً از عاملا‌ن اصلي سركوب اخير مردم آذربايجان بوده‌اند طبق يك برنامه و به صورت پراكنده به ميان جمعيت نمازگزاري كه عازم منزل خود بودند رفته و شروع به شعار دادن عليه بنده نمودند و دوربين‌هاي صدا و سيما هم كه از قبل در آنجا مستقر بودند، به نوعي آن را فيلمبرداري، ميكس و پخش كردند كه گويي يك جمعيت 2000 نفره به‌صورت خودجوش عليه اعلمي دست به راهپيمايي زده‌اند! اين فيلم و اظهارات امام‌جمعه چندين بار از بخش‌هاي مختلف خبري شبكه استاني صدا و سيما به نمايش درآمد و در همين راستا در سطح شهر نيز پلا‌كاردها و پارچه‌نوشته‌هايي در محكوميت و اعلا‌م انزجار نسبت به گناه ناكرده من نصب گرديد و حتي برخي مديران فرصت‌طلب نظير رئيس شركت پخش و پالا‌يش فرآورده‌هاي نفتي آذربايجان نيز با دعوت از يك روحاني، به گمان اينكه مرگ سياسي بنده فرا رسيده است، مسووليت ادامه جوسازي‌ها عليه اينجانب را بر عهده گرفتند. به راستي اگر امام‌جمعه و معركه‌گردانان ديگري كه مرا به دليل بيان نظراتي مشابه با آنچه كه آيت‌ا...محمد صادقي‌تهراني و آيت‌ا... يزدي عنوان كرده‌اند، تا آستانه كفر و ارتداد برده و قصد داشتند كه ملت را عليه اينجانب بسيج نمايند، درد دين دارند، چرا پيش از اين در برابر كساني كه رئيس‌جمهور كنوني را در حد معصوم بالا‌ برده و پيامبر خواندند و يا در آزمون فرهنگيان بدترين اهانت‌ها و جسارت‌ها را نسبت به پيامبر عظيم‌الشان اسلا‌م روا داشتند و نيز در قبال اظهارات مشاور رئيس‌جمهور مبني بر زدن گردن مراجع تقليد، به توجيه پرداخته و يا سكوت اختيار كردند!؟ از طرفي در قانون اساسي، جايگاه قانوني هر يك از اشخاص حقوقي مشخص شده است. اصل 84 همين قانون نماينده را در اظهارنظر آزاد دانسته است. اين امام‌جمعه پاسخ دهد كه اظهارات غيرمسوولا‌نه و تحريك عوامل چشم و گوش بسته عليه يك نماينده و نيز تهديد وي براي استغفار از گناهي كه مرتكب نشده از كدام جايگاه قانوني ايراد شده و در صدا و سيما انعكاس مي‌يابد؟ و اساساً آقاي امام‌جمعه تبريز پاسخ دهند در شرايطي كه اعلمي شيعه بودن خود نسبت به ائمه اطهار و امام حسين را با اهداي بخشي از سلا‌متي خود عملا‌ً به اثبات رسانده، وي در طول عمر خود كدام قدم مثبت و حسين‌گونه را در راه اين امام همام برداشته‌اند؟ كه اينچنين فرياد وااماما سر داده و بي‌پروا بر من مي‌تازند؟ مضافا بر اين، در شرايطي كه بنا بر فرمايش امام جعفرصادق(ع< )‌هر كس به زيان مومني سخن بگويد و از آن رسوايي او و از بين بردن مروت و جوانمردي‌اش را بخواهد، تا از چشم مردمان بيفتد، خداوند او را از ولا‌يت خويش به ولا‌يت شيطان مي‌اندازد، ولي شيطان هم او را نمي‌پذيرد> و نيز بنا به فرموده همين امام به نقل از پيامبراكرم(ص< )هر كس دوستي از دوستان مرا خوار كند، در كمين جنگ با من نشسته است.> كساني كه با پنهان شدن در پشت امام‌حسين(ع) انواع اهانت‌ها و هتاكي‌ها و تهمت‌ها و ناسزاها را نثار يك مسلمان كرده‌اند‌، بايد پاسخ دهند كه اين قبيل اراجيف چه سنخيتي با موازين اسلا‌م و ويژگي‌هاي پيروان راستين سيدالشهدا دارد؟ و بالا‌خره به فرض محال گيريم كه همه اين هياهوها و جار و جنجال‌هاي كاذب معاذا... براي گناه كبيره‌اي است كه اعلمي انجام داده است، به قول آن هموطن يهودي كه در خبرگزاري انتخاب نوشته است، غوغاسالا‌ران و هتاكان قلم به دست و صاحب تريبون چگونه وقتي پايان كار به خانه بازمي‌گردند قادرند به چشمان فرزندان خود كه شهامت يك حسين و عقل يك حسن و آينده‌بيني يك علي را تجربه مي‌كنند، بنگرند و به آنان بگويند كه چگونه با نوشتن اين تحريفات و وا‌شريعتا و وامسلمانا فرياد زدن، فردي را كه عقيده‌اش را در چارچوب شرع و قانون بيان كرده تهديد به انتقام عموم از وي مي‌كنند و يك مشت كوردل متعصب را تحريك به مثله كردن پدر و نان‌آور يك خانواده مي‌نمايند! به راستي خانواده اعلمي چه گناهي كرده بود كه بايد بيش از 10 روز پريشان‌خاطر شده و با آبرويشان بازي شود؟ هيهات مناالذله

۱۳۸۶ آذر ۱۷, شنبه

فرماندار بيله‌سوار: ذخاير نفتي اين منطقه بيش از چهار ميليارد بشكه است

بدالناصر فياضي روز چهارشنبه در جلسه شوراي اداري اين شهرستان افزود: براساس اكتشافاتي كه در منطقه مغان بويژه بيله سوار توسط محققان و كارشناسان حوزه نفت كشور انجام شده اين ميزان ذخاير نفتي از نوع سبك و مرغوب است. وي گفت: در جريان دومين سفر رييس جمهوري اسلامي ايران به استان اردبيل، استخراج نفت مغان در بيله‌سوار تصويب شد كه بزودي پس از انتخاب پيمانكار پروژه استخراج نفت در اين شهرستان شروع مي‌شود.

وي اظهار اميدواري كرد، با حفاري و استخراج نفت در اين منطقه توسعه و عمران اين شهرستان مرزي شتاب بيشتري بگيرد. بگزارش خبرنگار ايرنا، رييس دفتر وزير نفت نيز در اين نشست از شروع و عملياتي شدن طرح استخراج نفت مغان با همكاري يك شركت روسي و با مشاركت پيمانكاران ايراني خبر داد. محمد سليماني گفت: با شروع عمليات استخراج نفت مغان در بيله سوار طرح احداث مجتمع پتروشيمي و ساير واحدهاي مربوط به فرآورده‌هاي نفتي در اين شهرستان شروع خواهد شد.

شهرستان بيله‌سوار مغان با ‪۵۵‬هزار نفر جمعيت در شمال استان اردبيل و در منطقه مرزي با جمهوري آذربايجان واقع است.

آذربایجان باید به تو افتخار کند



اعلمیِ عزیز! گرد و خاک زیادی سر سخنرانی تو بلند کرده اند، و تو خیال نکن که عصبانی اند از این که گفته ای: "اگر کابینه امام حسین هم اشتباه و از آن معيارهايي كه در قانون اساسي آمده عدول كرد، كابينه‌ امام حسين را مي‌كشم مي‌آورم مجلس". همه درد هم، هم اینجاست. فراگیرترین راهنمای حسین برای زندگی – همان: اگر دین ندارید، آزاده باشید – حالا مهجورترین شده. این روزها اصلا رسم شده اگر کسی بخواهد چیزی فراتر از حق خودش توی جیبش بگذارد و مزه قدرت و عافیت را بچشد، اول از همه سراغ بازار دین می رود و همان بدو ورود ته مانده آزادگی را هم استفراغ می کند. گیر و گرفتار صورت شده اند و سیرت دین با تنهایی خود سر می کند تا روز محشر. اصلا تو دیده ای یا شنیده ای کسی را به خاطر عدول از وجدان و آزادگی شماتت کنند و برایش دادگاه انقلابی تشکیل دهند؟ تو داری تاوان آزادگی ات را می دهی. نه خاتمی برایت کلام آخر بود که وزرایش را سر ندانم کاری ها عاصی کرده بودی، نه احمدی نژاد برایت حجت است که امور مملکت را به دست هیجان و آبشار پول نفت سپرده و همه نگران فرداییم. آذربایجان باید به داشتن چون تو مردی افتخار کند. تو به خدای حسین پناه ببر و بگذار دین فروشان متاعشان را به ابلیس بفروشند، او مشتری خوبی است و انباری وسیع به پهنای تاریخ زندگی بشر برای روی هم چیدن دین های فاسد شده دارد!


-در عکس بالا اعلمی زیر پای امام جمعه تبریز بلند نشده است، بر عکس همه!