۱۳۸۵ مرداد ۱۹, پنجشنبه

سپاه پیشتاز در تشکیل استان مرزی خوی

افشای جریانات پشت پرده


اواخر اردیبهشت امسال کمی قبل از تظاهرات خیابانی مردم در شهرهای آذربایجان خبرهایی مبنی بر سفر قریب الوقوع احمدی نژاد به استان آذربایجان غربی در محافل مطرح بود. من که امسال در دانشگاه تبریز مشغول تحصیل در مقطع دکترا در یکی از رشته ها هستم، ( از این که نمی توانم دقیقا رشته ودانشگاهم را بگویم از برادران سپاهی و اطلاعاتی عذر می خواهم تا آنجا که می دانم حتی دردینی که برادران به آن مشرف هستند، حفظ جان جزو واجبات است.) به همراه هم اتاقی های میاندوابی و مراغه ای خبرهای آنرا پی گیری می کردم. در همین روزها بود که دوست میاندوابی خبر جالبی از شهر خود برایمان آورد. این خبر آمادگی مردم میاندواب با شعار « احمدینی ساغ اولسون میانداب استان اولسون» بود. این خبرهر چند که برایم جالب بود اما تکرار قضایی است که نمایندگان مجلس و شورای شهر معمولا در شهر خوی ( یادم رفت بگویم خویی هستم) برای خود شیرینی در آستانه ی انتخابات در بوق و کرنا می کنند وبعد از انتخابات فراموششان می شود. در این تبلیغات مرکز استان نماد اهریمن معرفی می گردد که بودجه های چند میلیاردی حق شهرستان ها را بالا می کشد و دوستان عزیز کاندیدا قول می دهند که با استان کردن شهرشان سنگاپور یا هنگ کنگ دیگری بیافرینند. همین روایت را دوست مراغه ی نیز بارها برایمان از استان شدن مراغه و دغل بازی های مهرعلیزاده ها و... تعریف کرده بود. تظاهرات مردم در شهرهای آذربایجان باعث گردید احمدی نژاد به جای سفر به استان آذربایجان غربی از تبریز سر در بیاورد. به یمن حضور رییس جمهور ما خبرهایی از استان های در شرف تاسیس در شهرهای دیگر استان همانند اهر وحتی مرند شنیدیم. خبرهای موثق از اهر از حمایت نیروهای نظامی و بسیجی از طرح استان شدن اهر خبر می داد و خبرهای مراغه نیز موید آن بود هرچند که به خاطر مشغله های درسی این خبر و خبر مرند را پیگیری نکردیم.

هم اکنون چند هفته ای از این قضایا می گذرد و خبر سفر قریب الوقوع احمدی نژاد جزو اخبار مهم استان آذربایجان غربی است. اما این بار بنظر می رسد قضیه ی استان شدن شهر خوی و شهرهای مدعی مهاباد ومیاندواب به صورت بسیار متفاوتی در حال پیگیری است. بنابراین وظیفه ی خود میدانم تا خبرهایی که مستقیما یا از طریق دوستان نزدیک به این محافل بدست آورده ام را خدمت مردم این شهرها عرض نمایم هرچند که افشای این توطئه نیازمند همراهی همه ی دوستان می باشد.

همانطور که قبلا نیز عنوان کردم قضیه ی استان شدن خوی به سالها پیش بر می گردد. قبلا حامیان این طرح را سه گروه تشکیل می دادند.

گروه اول: عباتنداز نمایندگان وکاندیداهای مجلس وشورای شهر. از پیش قدمان آن می توان به کامل عابدین زاده نماینده ی سالهای پیش شهر که سعی می کرد با جنجال برای خود رای جمع کند را نام برد. اما مهمترین فردی که در شورای شهر سعی در جنجالی کردن آن در آستانه ی انتخابات شوراهای شهر را دارد، زمین خوار مشهور شهر آقای رنجبر می باشد.ایشان عضو علی البدل شورای شهربودند که به هر دغل بازی که بود و به صورت بسیار مشکوک خود را به جمع شورای اصلی رساند. ایشان صاحب امتیاز هفته نامه ی خوی هستند که کاری جزچاپ سخنان وزین امام جمعه شهر ندارد. این فرد که در انتخابات علاوه بر مورد فوق گارد روشنفکری نیز می گیرد در قضایای زمین خواری های مختلف که عالم وآدم از آن مطلع هستند متهم بوده و به کمک خداوند متعال بارها از آن تبرئه شده است .(هر چند کسی او را تاکنون محاکمه نکرده است) البته الطاف خداوند تنها به این جا ختم نمی شود وایشان به خاطر همین الطاف سالها از دفتر یکی از ادرات دولتی بصورت رایگان استفاده نموده اند و حتی وقتی این افتضاح تیتر نشریات محلی شد هرگز محاکمه یا بازخواست نشده اند.

گروه دوم: مربوط به چند تن ازافراد علاقمند به وضع شهر می شود که سعی آنها صادقانه برای پیشرفت شهر می باشد وچون خود فاقد نفوذ وقدرت در شهر واستان هستند دست به دامان گروه اول می شوند وهمیشه ابزار دست این گروه می گردند. از فعال ترین آنها چهراقی دبیر سابق آموزش وپرورش و از همکاران هفته نامه ی خوی می باشد. افراد دیگری نیزجزو این مجموعه هستند که به زودی آنها را معرفی خواهیم کرد.

گروه سوم را نیز مردم عادی تشکیل می دهند که عده ای به شیادان مطرح کننده آشنایی دارند و آنرا جدی نمی گیرند وعده ی دیگر نیز با باور این سخنان تا حدودی نسبت به ارومیه بدبین شده اند.

دو گروه اول با پخش گسترده ی اعلامیه وشعار وجمع آوری امضاء در تدارک استقبال از رییس جمهور هستند. در یکی از این اعلامیه ها نوشته شده است :" مردم خوی برای گرفتن حق خود از ارومیه متحد شویم". در اعلامیه ی دیگر شعارها یی تنظیم شده و از مردم خواسته شده است تاهمگی این شعارها را مطرح کنند. از شعارها میتوان به " انرژی هسته ای حق مسلم ماست استان مرزی خوی در خواست مردم ماست" ویا " احمدی نژاد ساغ اولسون خوی گرک استان اولسون" ... اشاره کرد.

گروه چهارم : گفتیم که سه گروه یاد شده همواره در این قضایا بوده اند و کاری از پیش نبرده اند اما تفاوت این دوره از جنجال به خاطر ورود علنی گروه چهارم به این ماجراست و آن چیزی جز فعالیت بسیار علنی سپاه، بسیج، و چند تن از روحانیون و اعضای شورای نگهبان سابق شهر نمی باشد. اولین زمزمه های ورود این گروه را سال قبل بعد از پیروزی احمدی نژاد در انتخابات شنیدم. یکی از نزدیکان و طرفداران دو آتشه ی احمدی نژاد آخوندی جوان با نام شیخ شهرام می باشد که درمسجد شیخ وحجتیه عنوان کرده بود ؛ به خاطرنزدیکی به احمدی نژاد و در ازای تبلیغ او قول استان شدن خوی را از او گرفته است. ده روز پیش نیز در مراسم بزرگداشت یکی از شهدای شهر خوی و به هنگام سخنرانی استاندار سپاهی در مسجد مطلب خان یکی از بسیجیان دو آتشه و دوستان محفلی شیخ مزبور به یک باره از وسط جمعیت فریاد زد :" برای استان شدن خوی صلوات" که اکثر مردم حاظر در آنجا از ورژن جدید صلوات بسی متعجب شدند و البته صلوات بسیار کوبنده ی دوستان محفلی باعث تعجب وانبساط خاطربیشتر حضار شد. چند روز قبل نیز شنیدم که در جلسه ی توجیهی در پایگاههای خوی یکی از دوستان حاضر که به حذف نام آذربایجان از شهر خوی در این طرح اعتراض کرده بود توسط برادران چنان گوشمالی شده که حذف نام آذربایجان را جزو واجبات ملی ودینی خود قرار داده وحتی در تقرب به خداوند عامل موثر میدانند. گام موثر بعدی جمع آوری امضاء ازمردم ومساجد وتهیه ی تومار درخواست استان شدن خوی از جانب شیخ شهرام وانصارشان میباشد. در آخرین اقدام وی این تومار را برای تحویل به دفترآیت الله خامنه ای به تهران برده است. این تومار در دیدار بسیجیان با خامنه ای در روز ولادت امام علی در تاریخ 17/5/85 به وی داده خواهد شد.

آنچه که در بالا آمد به همین ترتیب در شهرهای دیگر آذربایجان با پیشگامی برادران عضو نهاد های سیاه حکومتی در حال پیگیری است. اما حمایت از طرح تاسیس این استان ها چرا اینچنین مورد حمایت عوامل حکومتی قرار گرفته است؟ آنچه که نویسنده از این قضایا برداشت می کند در ادامه خواهد آمد اما تحلیل های دقیق تر به اطلاعات بیشتر از شهرهای دیگر آذربایجان بستگی دارد.

آنچه مسلم است طرح این درخواست ها به خاطرغیر عملی بودن در اکثر موارد به نتیجه ای نخواهد رسید اما تاثیر بسیار بدی در استان خواهد گذاشت. به نظر می رسد پس از قیام مردم آذربایجان حاکمیت بسیار هراسان گردیده و با اینکار در صدد منحرف کردن اذهان مردم از ناعدالتی هایی است که عامل آنها را حاکمیت و مرکزنشینان میدانند. بنا بر تحقیقات و آمار خود دولت استان آذربایجان غربی جزو پنج استان عقب مانده ی کشور است( دوستان عزیز می توانند به سخنان نماینده راستی ارومیه در سال قبل که در نشریه ی نوید آذربایجان به چاپ رسیده است وهمچنین پایان نامه های سعید شریفی و احمد مبارکی در دانشگاههای اصفهان وتهران مراجعه کنند) اما آنها این عقب ماندگی را به تخصیص نادرست بودجه از طرف ارومیه تقلیل میدهند.

برای مثال هم اینکه در اعلامیه های پخش شده در خوی چنین عنوان می شود که " مردم خوی برای گرفتن حق خود از ارومیه متحد شویم" علنا دشمنی بین شهر های آذربایجان ترویج می گردد. از طرف دیگر فرض کنید استان خوی تشکیل شود کدام شهرها جزو استان خوی خواهند شد. آیا مردم ماکو حاضر به قبول استان خوی خواهند شد ؟ آیا این موجب تشدید کینه ها در منطقه نخواهد گردید؟ از شهرهای دیگر که سخن از قرار گرفتن آن در ترکیب استان مرزی خوی به میان آمده شهر مرند از استان آذربایجان شرقی است که خود جدیدا مدعی استان شدن شده است؟ کینه شهرهای همسایه تنها دستاورد ما و از دست دادن فرصت تاریخی حاضر آذربایجان بهترین دستاورد استعمارگران تهران نشین خواهد بود. حال این فرض را برای شهر مدعی میانداب در نظر بگیرید. چون مهاباد خود مدعی و دارای جمعیت کرد می باشد مردم حاضر به هم استانی با آنها در استان خیالی جدید میاندواب نخواهند بود، بنابراین ادعای شهر مدعی مراغه را دارند در حالی که مراغه خود مدعی میانداب خواهد بود... ودر آخر به سرنوشت عروس شهرهای آذربایجان شهر اورمیه فکر کنیم.

حتی اگر ایجاد استان ها عملی گردد باز حکومت مرکزی دست آورد دیگری در محو نام آذربایجان ویکپارچگی آن به دست آورده و اینبار دیگر هیچ هراسی از آذربایجان نداشته وبا خیال راحت می تواند سیاست تبعیض اقتصادی و آسمیلاسیون قومی خود را دنبال نماید. باید به هوش بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر