در روز گشایش مدارس و دانشگاهها در اعتراض به عدم آموزش به زبان مادری بر سر کلاسهای درس حاضر نشویم!
دیگر نمیخواهم به "چؤرک" نان بگویم و "آنا" را مادر بنویسم! من تورکم!
از زبان به عنوان کلید شبکههای ارتباطی و گاهی نیز سرمایه فرهنگی یاد میشود که افراد با تسلط بر آن میتوانند علاوه بر برقراری روابط اجتماعی، نوعی هویت ویژه کسب کنند. پس هویت فرد چه در سطح قومی و چه در سطح ملی تا حدود زیادی بستگی به زبانی دارد که او فرا میگیرد. وقتی که از حفظ، تقویت و توسعه فرهنگ یک جامعه سخن به میان میآید، زبان نیز به عنوان یک عامل اساسی مطرح میشود، چرا که زبان در حکم رشتهای است که فرهنگ گذشته و حال را به هم پیوند میدهد. میدانیم كه زبان وسیلهای است كه رشد بعدی كودك روی آن بنا میشود. نطفهاولیه آموزش زبان مادری در خانواده بسته میشود. پدر و مادر با نهادن کلمات اولیهای همچون "آنا"، "آتا"، "چؤرک"، "سو"، و ... بر زبان كودك، اولین آموزگاران او به حساب میآیند و راه تازهای را در رشد و تكامل فرزند خود باز میكنند. بعد از رسیدن به سن 6 سالگی و شروع دوران تحصیلی برای یک کودک، او وارد مرحله جدیدی از رشد و خودآگاهی میرسد. اما این وضع برای کودکان تورکآذربایجان که زبان مادریشان در مدارس تدریس نمیشود به گونه دیگری رقم میخورد.
كودك تورک با ورود به دوران تحصیلی در طول مدرسه خود را مثل دیگران میبیند و فكرمیكند كه تفاوتی با دیگران ندارد، كه البته ازنظرارزشهای انسانی این كاملاً درست است و باید این طورباشد. او گمان میبرد که تحصیل و آموزش به معنی یادگیری زبانی غیر از زبان مادری اوست که این امری طبیعی برای معلم او و سایر همکلاسیهایش به حساب میآيد. او از امروز باید به "سو"، آب بگوید و به "چؤرک" نان، به "آنا" مادر و به "آتا" پدر! اما وقتی كه وارد جامعه بزرگسالان میشود و به سنین بالاتر میرسد احساس میكند كه جامعه بین افراد تفاوتهایی قائل است و این مسئله موجب دلسردی او میشود. مشاهده شده است كه فرزندانی كه به زبان مادری آموزش میبینند هنگامی كه بزرگتر شده و به جامعه راه مییابند معمولاً كمتر دچار بحرانهای شخصیتی میشوند و خودباوریشان بیش ازكسانی است كه یا به زبان مادری آموزش ندیدهاند و یا در نیمه راه به دلایل گوناگون از تحصیل به زبان مادری منصرف شدهاند.
آموزش به زبان مادری و بومی از نظر اجتماعی و از نظر روحی و روانی در اعتماد به نفس کودکان تاثیر عمیقی میگذارد و آنها راحتتر میتوانند ابراز احساسات نموده و ارتباط فکری و زبانی راحتتری را با دیگران برقرار کنند. از نظر روانشناختی، آموزش به زبان مادری سبب درک بهتر مطالب درسی شده و پیشرفت شناختی دانشآموز را افزایش میدهد. از نظر اجتماعی سبب جذب راحتتر کودک در محیط اجتماعی گردیده و از نظر عاطفی نیز باعث بوجود آمدن پیوند عاطفی ناشی از استفاده از زبان مادری در زندگی تحصیلی میگردد. و بالاخره از نظر آموزش، استفاده از زبان مادری سبب بالا رفتن کیفیت و کمیت ارتباط درون مدرسهای و درون کلاسی میشود. برای كارشناسان بیش از پیش مسلم است در صورتی كه كودكان در مدرسه به هر دو زبان مادری و زبان رسمی آموزش ببینند به نتایج بهتری دست مییابند و از شخصیت قویتر و ثبات بیشتری در زندگی اجتماعی و خانوادگی برخوردار میشوند.
دانشآموزی كه در طول سالهای مدرسه به زبان مادری خود تحصیل میکند ضمن بهترشدن زبان مادریاش، علاوه براینكه زبان دوم را بهترفرا میگیرد، اعتماد به نفس بیشتری كسب میكند. او شناخت عمیقتری نسبت به فرهنگ و آداب و رسوم كشورش پیدا میكند و متوجه میشود كه ریشه در جایی دارد و به سهم خود دارای فرهنگ و پشتوانهای است. این فرد اگر چنانچه پس از اتمام تحصیلات دبیرستانی در جامعهای كه زندگی میكند، به هر دليلی مورد قبول واقع نشود احساس بیریشه بودن، بیفرهنگ بودن و در نتیجه کمشخصيتی و بیهویتی به او دست نخواهد داد. آموزش زبان مادری خطراتی از این دست را كاهش میدهد و به همین دلیل باید از آن استقبال كنیم و در بهترشدن و مؤثرتر بودن آن برای فرزندان عزیزمان بكوشیم. ولی اجرای این مهم به دست چه كسانی و چگونه ممکن است؟
از کجا به کجا رسیدهایم: از پایتخت فرهنگی شرق به شهر مردهها و مقبرهها!
آذربایجان و خصوصاً مرکز فرهنگی آن تبریز از دیرباز مهد دانشپژوهان و دانشجویان بوده است. حدود 700 سال پیش از این برای اولین بار در جهان نخستین شهرک دانشگاهی به نام ربع رشیدی (رشیدیه) در جوار شهر تبریز ساخته شد. همزمان با آن، دو دانشگاه دیگر یکی در سلطانیه زنجان و دیگری در شام قازان تبریز تأسیس شد. در دورههای بعد از ایلخانی نیز آذربایجان به لحاظ مرکزیت علمی همواره موقعیت ممتازی در مشرق زمین داشت. گواه این مدعا خیل بیشماری از علما، فقها، شعراء، نقاشان، خطاطان، فلاسفه، منجمان و مورخانی است که هم اکنون قبور آنها در مقبره شعرا، مقبره اولیا و مقبره مشایخ تبریز قرار دارند.
در اوایل دوره قاجاریه که آخرین حکومت تورکهای آذربایجان بر ممالک محروسه (ایران) میباشد، تبریز بعنوان یک شهر شرقی دارای مدارس سنتی بنام مکتب بود. نخستین دانشگاه ممالک محروسه در اواسط دوره ناصرالدین شاه قاجار به کمک آمریکائیها در اورمیه تأسیس شد. در این سالها، مدرسه دارالفنون تبریز مشهور به مدرسه دولتی مظفری بسال 1255 شمسی بعنوان مدرسه اعیان و اشراف تبریز تأسیس شد. اولین مدرسه به سبک جدید توسط میرزا حسن رشدیه به سال 1267 شمسی در تبریز بنیانگذاری شد که کتابهای «آنا دیلی» و «وطن دیلی» که هر دو به زبان تورکی آذربايجانی نوشته شده بودند در اين مدرسه تدریس میگردیدند. حتی مدارس تهران آنزمان نیز به دست آذربایجانیهای مقيم تهران و سلاله تورک قاجار بنا شده بودند که در همه این مدارس به زبان مادری آموزش داده میشد.
لکن، با روی کار آمدن رضا پهلوی (دومين شووينيست، فاشيست و نژادپرست فارس بعد از فردوسی!) سیاست فرهنگی جدیدی بر علیه آذربایجان در دستور کار دولت قرار گرفت که نخستین نتیجه آن حذف آموزش به زبان مادری در مدارس بود. رضا پهلوی با تغيير نام ممالک محروسه به پرشييا (فارسستان) و سپس ايران، ممالک محروسه را معادل کشور فارسها و آريايیها نموده و در نتيجه تورکی حرف زدن در سر کلاسهای درس ممنوع شد و دستور داده شد که «هر کسی از این به بعد در سر کلاس تورکی حرف بزند افسار الاغ بر او بسته و در طویله بیاندازند». همچنین مقرر شد که «هر کس به زبان تورکی از معلم خود سوال کند باید جریمه نقدی به نفع توسعه زبان فارسی بپردازد».
ادامه این سیاست تا به امروز نیز ادامه دارد که در نتییجه آن استانهای آذربایجان در رده بیست و یکم از نظر درصد باسوادان بین استانهای کشور قرار گرفته است. آذربایجان در هیچ دورهای از تاریخ به اندازه دوره هشتاد ساله اخیر در پیشگاه اجداد افتخارآفرین خود سرافکنده نبوده است. چند سال پیش دکتر محمد علی حسین پور فیضی رئیس دانشگاه تبریز در کنگره بررسی مسائل آذربایجان آمار تکان دهندهای ارائه داد. وی گفت در آذربایجان شرقی از هر 100000 نفر اهالی تنها 67 نفر از کنکور ورودی دانشگاه قبول میشوند، حال آنکه متوسط این رقم برای کشور 109 نفر و برای مناطق فارسنشین 135 نفر میباشد. با این حساب تعداد با سوادان فارسزبان بیش از دو برابر تعداد تحصیلکردگان تورک بوده و در نتیجه فارسزبانان امکانات مادی و معنوی کشور را به سمت مناطق فارسنشین کشور سوق داده و امور اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، قانونگذاری، قضایی و اجرایی کشور در انحصار فارسزبانان قرار میگیرد که به عینه شاهد آن هستيم!
دولت باید امکانات اجرایی آموزش به زبان مادری را فراهم کند!
در پنجاه و پنجمین نشست عمومی سازمان ملل، که ریاست آنرا ژئن کاوان (Jan Kavan) وزیر اسبق امور خارجه جمهوری چک بر عهده داشت، وی اعلام کرد: «سازمان ملل و یونسکو در جستجوی راهی برای حفظ زبانها به عنوان میراث مشترک بشری هستند و سیستم آموزشی چندزبانه را به کشورها توصیه میکنند». کاوان افزود:« زبان مادری به عنوان ابزار ارتباطی نقشی بسیار مهم در تکوین شخصیت افراد دارد و روز جهانی زبان مادری، اعلامیه جهانی تنوع فرهنگی و محافظت از بینش سنتی مردم میباشد». همچنین كویچیرو ماتسورا مدیر كل یونسكو در پیامی در 21 فوریه به مناسبت روز جهانی زبان مادری پیشنهاد كرد: «زبانهای مادری باید از همان ابتداییترین سنین در نظامهای آموزشی مورد عنایت قرار گیرند». از کشورهای عضو سازمان ملل که سیستم آموزشی چند زبانه را به کار گرفتهاند، سوئیس، نروژ، هلند و هند نمونههای موفقی هستند که با استفاده از این سیستم، به اهداف یونسکو جامه عمل پوشانیده و مردم را به فراگیری چند زبان ترغیب نمودهاند.
با وجود به رسمیت شناخته شدن حق تحصیل به زبان مادری برای اقوام در اصول 15 و 19 قانون اساسی کشور و استفاده از این اصول در مورد اقلیتهایی همچون ارامنه پنجاه هزار نفری کشور به نظر میرسد که حاکمیت نه تنها قصد اجرای این اصول برای 35 میلیون ملت تورک آذربایجان و سایر ملل ساکن کشور را ندارد، بلکه، به روشهای مختلف در صدد آسمیله کردن و از بین بردن زبان و فرهنگ آنها میباشد. علیرغم عضویت کشور در سازمان ملل متحد و امضای تعهدات بینالمللی مبنی بر عدم تعرض بر هویت ملی و قومی که جزو حقوق اولیه هر انسانی است و در حالی که حاکمیت ادعای رهبری جهان اسلام را دارد و داعیهدار گفتگوی تمدنها میباشد، کمترین اهمیتی برای احقاق حقوق ملل غیرفارسکشور قائل نیست. دولت و حاکمیت هیج امکاناتی در راستای تحصیل به زبان مادری ملل ساکن کشور فراهم نکرده و کانال تلویزیونی به زبان اصیل آنها تأسیس نمیکند! آنها را از داشتن مطبوعات به زبان مادری خود محروم کرده و اجازه هیچ گونه عرض اندام برای فرهنگ باشکوه آنها نمیدهد. با توجه به وضعیت حاضر چه باید کرد؟
ملت آذربایجان ساکت نخواهد نشست: هارای، هارای من تورکم!
ملت آذربایجان، قریب به 25 سال بعد از خیزش ضد ارتجاعی و دمكراسی خواهانه خود به رهبری حزب خلق مسلمان و رهبر فقید آن مرحوم آیت الله شریعتمداری و 60 سال بعداز سركوب حكومت ملی به رهبری شهید سیّد جعفر پیشهوری بار دیگر در اعتراضی فراگیر یك گام به تکامل پروسه مبارزات ملی و حق تعیین سرنوشت سیاسی و ملی خود نزدیك شد. خیزش اعتراضی خرداد ماه 1385 ملت آذربایجان و جنبش ییشرو دانشجویی آن با اعتراض به كاریكاتور توهینآمیز روزنامه ایران آغاز شد. ولی، چنانچه اكثر آگاهان امور نیز متفق القولند، تداوم این اعتراضات فراتر از یك كاریكاتور بوده و ریشه در مسائل عمیق اجتماعی، فرهنگی و تبعیضات اقتصادی و سیاسی دارد.
آری، ملت آذربایجان در راستای حفظ هویت ملی آذربایجان اعتراض و فریاد هویتطلبی خود را با راه و منش مسالمتجویانه به گوش حاکمیت کشور و جهانیان رساند كه چگونه ملتی 35 میلیونی را از حقوق اولیه و انسانی خود كه همانا تحصیل به زبان مادری است محروم كردهاند و در عصری كه كرامت انسانی در سرلوحه شعارهای نهادهای مدنی دنیا و نیز سازمان ملل متحد قرار گرفته است ملتی را در زیر انواع تحقیرها و توهینها سركوب کرده و زبان و فرهنگشان را نابود کرده و آنها را بسمت آسیمیلاسیون سوق میدهند تا به خیال خود ملتی یكدست در زیر لوای فرهنگ و زبان فارسی فراهم سازند و با قومكشی و امحای فرهنگهای دیگر ملل ساکن در کشور به نفع یك قوم خاص و اقليت بيست درصدی فارسزبان کشور به صحنهگردانی بپردازند و دم از اتحاد سه کشور فارسزبان افغانستان، تاجیکستان و ایران بزنند!
از این رو لازم است که با بینشی وسیع از این به بعد به احیای حقوق اولیه خود بپردازیم و بیش از بیش توجه جهانیان و دیدبانان حقوق بشر را به عدم تحصیل به زبان مادری 35 میلیون تورک آذربایجان در ایران معطوف کنیم. انتخاب روز اول مهر بعنوان روز نسلکشی خاموش ملل غیرفارسزبان کشور از طرف فعالین حرکت ملی آذربایجان میتواند قدمی در احقاق حقوق اولیه و انسانی غیرفارسزبانان و خصوصاً ملت تورک آذربایجان باشد. در این روز لازم است که همه کسانی که به زبان مادری خود علاقهمند بوده و خواهان حفظ و پویایی آن هستند از رفتن به مدارسی که در پی نسلکشی خاموش ملل غیرفارسزبان کشورمیباشند خودداری کنند. اینکار بنا به دلایل زیر میتواند انجام گیرد:
- جلب حمایتهای مادی و معنوی سازمان ملل در تحصیل به زمان مادری ملت تورک آذربایجان
- متوجه کردن جوامع جهانی، مدافعین حقوق بشر و خبر گزاریها به وجود ملل غیرفارس در ایران و نظام حکومتی فاشیستی-آپارتایدی فارس
- جلوگیری از هرگونه تحریف، تخریب و مصادره خواستههای حرکت ملی آذربایجان از طرف شوونیزم فارس خارجی و داخلی و تأکید بر خواست آموزش به زبان مادری و به رسمیت شناخته شدن زبان تورکی آذربایجانی در کشور
با پی بردن به اهمیت این روز ما میتوانیم اعتراضات مدنی خود را نسبت به آپارتاید فارس اعلام نموده و فریاد سرکوب شده ملل غیرفارس کشور علی الخصوص ملت تورک آذربایجان را به همه دنیا برسانیم. لذا، از تمامی آذربایجانیها و ملت بزرگ تورک ساکن کشور خواستار همراهی با این امر مهم و عدم رفتن به مدارس در روز گشایش مدارس و دانشگاهها (اول مهرماه) هستیم.
فعالان فرهنگی-سیاسی حرکت ملی آذربایجان
دیگر نمیخواهم به "چؤرک" نان بگویم و "آنا" را مادر بنویسم! من تورکم!
از زبان به عنوان کلید شبکههای ارتباطی و گاهی نیز سرمایه فرهنگی یاد میشود که افراد با تسلط بر آن میتوانند علاوه بر برقراری روابط اجتماعی، نوعی هویت ویژه کسب کنند. پس هویت فرد چه در سطح قومی و چه در سطح ملی تا حدود زیادی بستگی به زبانی دارد که او فرا میگیرد. وقتی که از حفظ، تقویت و توسعه فرهنگ یک جامعه سخن به میان میآید، زبان نیز به عنوان یک عامل اساسی مطرح میشود، چرا که زبان در حکم رشتهای است که فرهنگ گذشته و حال را به هم پیوند میدهد. میدانیم كه زبان وسیلهای است كه رشد بعدی كودك روی آن بنا میشود. نطفهاولیه آموزش زبان مادری در خانواده بسته میشود. پدر و مادر با نهادن کلمات اولیهای همچون "آنا"، "آتا"، "چؤرک"، "سو"، و ... بر زبان كودك، اولین آموزگاران او به حساب میآیند و راه تازهای را در رشد و تكامل فرزند خود باز میكنند. بعد از رسیدن به سن 6 سالگی و شروع دوران تحصیلی برای یک کودک، او وارد مرحله جدیدی از رشد و خودآگاهی میرسد. اما این وضع برای کودکان تورکآذربایجان که زبان مادریشان در مدارس تدریس نمیشود به گونه دیگری رقم میخورد.
كودك تورک با ورود به دوران تحصیلی در طول مدرسه خود را مثل دیگران میبیند و فكرمیكند كه تفاوتی با دیگران ندارد، كه البته ازنظرارزشهای انسانی این كاملاً درست است و باید این طورباشد. او گمان میبرد که تحصیل و آموزش به معنی یادگیری زبانی غیر از زبان مادری اوست که این امری طبیعی برای معلم او و سایر همکلاسیهایش به حساب میآيد. او از امروز باید به "سو"، آب بگوید و به "چؤرک" نان، به "آنا" مادر و به "آتا" پدر! اما وقتی كه وارد جامعه بزرگسالان میشود و به سنین بالاتر میرسد احساس میكند كه جامعه بین افراد تفاوتهایی قائل است و این مسئله موجب دلسردی او میشود. مشاهده شده است كه فرزندانی كه به زبان مادری آموزش میبینند هنگامی كه بزرگتر شده و به جامعه راه مییابند معمولاً كمتر دچار بحرانهای شخصیتی میشوند و خودباوریشان بیش ازكسانی است كه یا به زبان مادری آموزش ندیدهاند و یا در نیمه راه به دلایل گوناگون از تحصیل به زبان مادری منصرف شدهاند.
آموزش به زبان مادری و بومی از نظر اجتماعی و از نظر روحی و روانی در اعتماد به نفس کودکان تاثیر عمیقی میگذارد و آنها راحتتر میتوانند ابراز احساسات نموده و ارتباط فکری و زبانی راحتتری را با دیگران برقرار کنند. از نظر روانشناختی، آموزش به زبان مادری سبب درک بهتر مطالب درسی شده و پیشرفت شناختی دانشآموز را افزایش میدهد. از نظر اجتماعی سبب جذب راحتتر کودک در محیط اجتماعی گردیده و از نظر عاطفی نیز باعث بوجود آمدن پیوند عاطفی ناشی از استفاده از زبان مادری در زندگی تحصیلی میگردد. و بالاخره از نظر آموزش، استفاده از زبان مادری سبب بالا رفتن کیفیت و کمیت ارتباط درون مدرسهای و درون کلاسی میشود. برای كارشناسان بیش از پیش مسلم است در صورتی كه كودكان در مدرسه به هر دو زبان مادری و زبان رسمی آموزش ببینند به نتایج بهتری دست مییابند و از شخصیت قویتر و ثبات بیشتری در زندگی اجتماعی و خانوادگی برخوردار میشوند.
دانشآموزی كه در طول سالهای مدرسه به زبان مادری خود تحصیل میکند ضمن بهترشدن زبان مادریاش، علاوه براینكه زبان دوم را بهترفرا میگیرد، اعتماد به نفس بیشتری كسب میكند. او شناخت عمیقتری نسبت به فرهنگ و آداب و رسوم كشورش پیدا میكند و متوجه میشود كه ریشه در جایی دارد و به سهم خود دارای فرهنگ و پشتوانهای است. این فرد اگر چنانچه پس از اتمام تحصیلات دبیرستانی در جامعهای كه زندگی میكند، به هر دليلی مورد قبول واقع نشود احساس بیریشه بودن، بیفرهنگ بودن و در نتیجه کمشخصيتی و بیهویتی به او دست نخواهد داد. آموزش زبان مادری خطراتی از این دست را كاهش میدهد و به همین دلیل باید از آن استقبال كنیم و در بهترشدن و مؤثرتر بودن آن برای فرزندان عزیزمان بكوشیم. ولی اجرای این مهم به دست چه كسانی و چگونه ممکن است؟
از کجا به کجا رسیدهایم: از پایتخت فرهنگی شرق به شهر مردهها و مقبرهها!
آذربایجان و خصوصاً مرکز فرهنگی آن تبریز از دیرباز مهد دانشپژوهان و دانشجویان بوده است. حدود 700 سال پیش از این برای اولین بار در جهان نخستین شهرک دانشگاهی به نام ربع رشیدی (رشیدیه) در جوار شهر تبریز ساخته شد. همزمان با آن، دو دانشگاه دیگر یکی در سلطانیه زنجان و دیگری در شام قازان تبریز تأسیس شد. در دورههای بعد از ایلخانی نیز آذربایجان به لحاظ مرکزیت علمی همواره موقعیت ممتازی در مشرق زمین داشت. گواه این مدعا خیل بیشماری از علما، فقها، شعراء، نقاشان، خطاطان، فلاسفه، منجمان و مورخانی است که هم اکنون قبور آنها در مقبره شعرا، مقبره اولیا و مقبره مشایخ تبریز قرار دارند.
در اوایل دوره قاجاریه که آخرین حکومت تورکهای آذربایجان بر ممالک محروسه (ایران) میباشد، تبریز بعنوان یک شهر شرقی دارای مدارس سنتی بنام مکتب بود. نخستین دانشگاه ممالک محروسه در اواسط دوره ناصرالدین شاه قاجار به کمک آمریکائیها در اورمیه تأسیس شد. در این سالها، مدرسه دارالفنون تبریز مشهور به مدرسه دولتی مظفری بسال 1255 شمسی بعنوان مدرسه اعیان و اشراف تبریز تأسیس شد. اولین مدرسه به سبک جدید توسط میرزا حسن رشدیه به سال 1267 شمسی در تبریز بنیانگذاری شد که کتابهای «آنا دیلی» و «وطن دیلی» که هر دو به زبان تورکی آذربايجانی نوشته شده بودند در اين مدرسه تدریس میگردیدند. حتی مدارس تهران آنزمان نیز به دست آذربایجانیهای مقيم تهران و سلاله تورک قاجار بنا شده بودند که در همه این مدارس به زبان مادری آموزش داده میشد.
لکن، با روی کار آمدن رضا پهلوی (دومين شووينيست، فاشيست و نژادپرست فارس بعد از فردوسی!) سیاست فرهنگی جدیدی بر علیه آذربایجان در دستور کار دولت قرار گرفت که نخستین نتیجه آن حذف آموزش به زبان مادری در مدارس بود. رضا پهلوی با تغيير نام ممالک محروسه به پرشييا (فارسستان) و سپس ايران، ممالک محروسه را معادل کشور فارسها و آريايیها نموده و در نتيجه تورکی حرف زدن در سر کلاسهای درس ممنوع شد و دستور داده شد که «هر کسی از این به بعد در سر کلاس تورکی حرف بزند افسار الاغ بر او بسته و در طویله بیاندازند». همچنین مقرر شد که «هر کس به زبان تورکی از معلم خود سوال کند باید جریمه نقدی به نفع توسعه زبان فارسی بپردازد».
ادامه این سیاست تا به امروز نیز ادامه دارد که در نتییجه آن استانهای آذربایجان در رده بیست و یکم از نظر درصد باسوادان بین استانهای کشور قرار گرفته است. آذربایجان در هیچ دورهای از تاریخ به اندازه دوره هشتاد ساله اخیر در پیشگاه اجداد افتخارآفرین خود سرافکنده نبوده است. چند سال پیش دکتر محمد علی حسین پور فیضی رئیس دانشگاه تبریز در کنگره بررسی مسائل آذربایجان آمار تکان دهندهای ارائه داد. وی گفت در آذربایجان شرقی از هر 100000 نفر اهالی تنها 67 نفر از کنکور ورودی دانشگاه قبول میشوند، حال آنکه متوسط این رقم برای کشور 109 نفر و برای مناطق فارسنشین 135 نفر میباشد. با این حساب تعداد با سوادان فارسزبان بیش از دو برابر تعداد تحصیلکردگان تورک بوده و در نتیجه فارسزبانان امکانات مادی و معنوی کشور را به سمت مناطق فارسنشین کشور سوق داده و امور اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، قانونگذاری، قضایی و اجرایی کشور در انحصار فارسزبانان قرار میگیرد که به عینه شاهد آن هستيم!
دولت باید امکانات اجرایی آموزش به زبان مادری را فراهم کند!
در پنجاه و پنجمین نشست عمومی سازمان ملل، که ریاست آنرا ژئن کاوان (Jan Kavan) وزیر اسبق امور خارجه جمهوری چک بر عهده داشت، وی اعلام کرد: «سازمان ملل و یونسکو در جستجوی راهی برای حفظ زبانها به عنوان میراث مشترک بشری هستند و سیستم آموزشی چندزبانه را به کشورها توصیه میکنند». کاوان افزود:« زبان مادری به عنوان ابزار ارتباطی نقشی بسیار مهم در تکوین شخصیت افراد دارد و روز جهانی زبان مادری، اعلامیه جهانی تنوع فرهنگی و محافظت از بینش سنتی مردم میباشد». همچنین كویچیرو ماتسورا مدیر كل یونسكو در پیامی در 21 فوریه به مناسبت روز جهانی زبان مادری پیشنهاد كرد: «زبانهای مادری باید از همان ابتداییترین سنین در نظامهای آموزشی مورد عنایت قرار گیرند». از کشورهای عضو سازمان ملل که سیستم آموزشی چند زبانه را به کار گرفتهاند، سوئیس، نروژ، هلند و هند نمونههای موفقی هستند که با استفاده از این سیستم، به اهداف یونسکو جامه عمل پوشانیده و مردم را به فراگیری چند زبان ترغیب نمودهاند.
با وجود به رسمیت شناخته شدن حق تحصیل به زبان مادری برای اقوام در اصول 15 و 19 قانون اساسی کشور و استفاده از این اصول در مورد اقلیتهایی همچون ارامنه پنجاه هزار نفری کشور به نظر میرسد که حاکمیت نه تنها قصد اجرای این اصول برای 35 میلیون ملت تورک آذربایجان و سایر ملل ساکن کشور را ندارد، بلکه، به روشهای مختلف در صدد آسمیله کردن و از بین بردن زبان و فرهنگ آنها میباشد. علیرغم عضویت کشور در سازمان ملل متحد و امضای تعهدات بینالمللی مبنی بر عدم تعرض بر هویت ملی و قومی که جزو حقوق اولیه هر انسانی است و در حالی که حاکمیت ادعای رهبری جهان اسلام را دارد و داعیهدار گفتگوی تمدنها میباشد، کمترین اهمیتی برای احقاق حقوق ملل غیرفارسکشور قائل نیست. دولت و حاکمیت هیج امکاناتی در راستای تحصیل به زبان مادری ملل ساکن کشور فراهم نکرده و کانال تلویزیونی به زبان اصیل آنها تأسیس نمیکند! آنها را از داشتن مطبوعات به زبان مادری خود محروم کرده و اجازه هیچ گونه عرض اندام برای فرهنگ باشکوه آنها نمیدهد. با توجه به وضعیت حاضر چه باید کرد؟
ملت آذربایجان ساکت نخواهد نشست: هارای، هارای من تورکم!
ملت آذربایجان، قریب به 25 سال بعد از خیزش ضد ارتجاعی و دمكراسی خواهانه خود به رهبری حزب خلق مسلمان و رهبر فقید آن مرحوم آیت الله شریعتمداری و 60 سال بعداز سركوب حكومت ملی به رهبری شهید سیّد جعفر پیشهوری بار دیگر در اعتراضی فراگیر یك گام به تکامل پروسه مبارزات ملی و حق تعیین سرنوشت سیاسی و ملی خود نزدیك شد. خیزش اعتراضی خرداد ماه 1385 ملت آذربایجان و جنبش ییشرو دانشجویی آن با اعتراض به كاریكاتور توهینآمیز روزنامه ایران آغاز شد. ولی، چنانچه اكثر آگاهان امور نیز متفق القولند، تداوم این اعتراضات فراتر از یك كاریكاتور بوده و ریشه در مسائل عمیق اجتماعی، فرهنگی و تبعیضات اقتصادی و سیاسی دارد.
آری، ملت آذربایجان در راستای حفظ هویت ملی آذربایجان اعتراض و فریاد هویتطلبی خود را با راه و منش مسالمتجویانه به گوش حاکمیت کشور و جهانیان رساند كه چگونه ملتی 35 میلیونی را از حقوق اولیه و انسانی خود كه همانا تحصیل به زبان مادری است محروم كردهاند و در عصری كه كرامت انسانی در سرلوحه شعارهای نهادهای مدنی دنیا و نیز سازمان ملل متحد قرار گرفته است ملتی را در زیر انواع تحقیرها و توهینها سركوب کرده و زبان و فرهنگشان را نابود کرده و آنها را بسمت آسیمیلاسیون سوق میدهند تا به خیال خود ملتی یكدست در زیر لوای فرهنگ و زبان فارسی فراهم سازند و با قومكشی و امحای فرهنگهای دیگر ملل ساکن در کشور به نفع یك قوم خاص و اقليت بيست درصدی فارسزبان کشور به صحنهگردانی بپردازند و دم از اتحاد سه کشور فارسزبان افغانستان، تاجیکستان و ایران بزنند!
از این رو لازم است که با بینشی وسیع از این به بعد به احیای حقوق اولیه خود بپردازیم و بیش از بیش توجه جهانیان و دیدبانان حقوق بشر را به عدم تحصیل به زبان مادری 35 میلیون تورک آذربایجان در ایران معطوف کنیم. انتخاب روز اول مهر بعنوان روز نسلکشی خاموش ملل غیرفارسزبان کشور از طرف فعالین حرکت ملی آذربایجان میتواند قدمی در احقاق حقوق اولیه و انسانی غیرفارسزبانان و خصوصاً ملت تورک آذربایجان باشد. در این روز لازم است که همه کسانی که به زبان مادری خود علاقهمند بوده و خواهان حفظ و پویایی آن هستند از رفتن به مدارسی که در پی نسلکشی خاموش ملل غیرفارسزبان کشورمیباشند خودداری کنند. اینکار بنا به دلایل زیر میتواند انجام گیرد:
- جلب حمایتهای مادی و معنوی سازمان ملل در تحصیل به زمان مادری ملت تورک آذربایجان
- متوجه کردن جوامع جهانی، مدافعین حقوق بشر و خبر گزاریها به وجود ملل غیرفارس در ایران و نظام حکومتی فاشیستی-آپارتایدی فارس
- جلوگیری از هرگونه تحریف، تخریب و مصادره خواستههای حرکت ملی آذربایجان از طرف شوونیزم فارس خارجی و داخلی و تأکید بر خواست آموزش به زبان مادری و به رسمیت شناخته شدن زبان تورکی آذربایجانی در کشور
با پی بردن به اهمیت این روز ما میتوانیم اعتراضات مدنی خود را نسبت به آپارتاید فارس اعلام نموده و فریاد سرکوب شده ملل غیرفارس کشور علی الخصوص ملت تورک آذربایجان را به همه دنیا برسانیم. لذا، از تمامی آذربایجانیها و ملت بزرگ تورک ساکن کشور خواستار همراهی با این امر مهم و عدم رفتن به مدارس در روز گشایش مدارس و دانشگاهها (اول مهرماه) هستیم.
فعالان فرهنگی-سیاسی حرکت ملی آذربایجان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر