نامه ای از تبریز
بند سهگانه يا بند يك موقت با گنجايش بيش از 650نفر در روز، محيطي كه حتي اجازه راه رفتن را بهصورت عادي نميدهد، حيات آن كمتر از 350متر است. راه رفتن در حيات بهخصوص مواقع آمارگيري شبانه اصلاً امكان پذير نيست. اين بند داراي 2 سالن (كريدور)بهطول 200 در 5متر است كه 6اتاق يا آسايشگاه داردكه در هر اتاق حدود 115نفر استراحت ميكنند. اما اين آمار وقتي جالب توجه ميشود كه براي 650نفر انسان تنها 2 دستگاه حمام آن هم آبگرمكن ديواري گازي كه براي هر 15 دقيقه بايستي 200تومان پول داد. اگر كسي پول نداشته باشد از حمام رفتن خبري نيست و بايد هزار و يك بيماري مصري و اگيردار بگيرد.
آسايشگاه بند موقت كه هر كدام تا 120يا 115زنداني را در خود جا ميدهند تنها دو پنجره كه با نرده و تورسيميپوشانده شده است، نه تنها نور، عملاً هوا هم در آن وجود ندارد. بهخاطر سرقت شدن لباسها، كساني كه پتو يا لباس خود را ميشويند، مجبور هستند، در داخل اتاق جلوي چشمشان پهن كنند تا مبادا دزديده شود. اين امر بر رطوبت افزوده است و بيماريهاي ريوي و قارچي را شايع كرده است.
تنها هواخوري بند آن هم با اين تعداد زياد زنداني در مواقع آمارگيري است كه همه را در حيات جمع ميكنند. در اينجا امكان راه رفتن عادي وجود ندارد.، صبحها 2ساعت و بعد از ظهرها از ساعت 5تا 7 كه زمان آمارگيري است در حيات را باز ميكنند .در روزهاي ملاقات هم بهطور كلي صبحها درحيات بسته است.
از همه مهمتر براي اين همه انسان فقط 4دستگاه سرويس قابل استفاده وجود دارد و بقيه خراب و خارج از استفاده هستند. دوعدد از آنها نيز بهعلت استفاده سالن معتادين، محل داد و ستد با مواد مخدر است و كلاًبسته است.
براي هر زنداني دو تخته پتو سربازي در نظر گرفته شده است كه آنهم پر از شپش و ساس است.
از اين ششصد و پنجاه نفر، فقط حدودكمتر از پنجاه نفر معتاد نيستند. بقيه بهطور دائمييا اغلب اوقات از موادمخدر كه بهوفور در زندان يافت ميشود استفاده ميكنند. اما اين مواد از چه راهي وارد بند و بهطور كلي زندان ميشود، شنيدني است.عمده راه ورود مواد مخدربهزندان از طريق كارمندان، سربازان وكيلهاي بند و بهطور علني و با حمايت و پشتوانة مدير داخلي و معاون زندان و بهخصوص حراست زندان، شخصي بهنام قويدل است، اينكار با ساخت و پاخت و تباني، بين خوشان است و بههمديگر حق السهم ميدهند.
بيش از 30درصد كارمندان و سربازان در خدمت زندان تبريز، خود معتاد هستند از جمله خود قويدل كه مسئول حراست و همچنين معاون زندان ميباشد.
راه بعدي كارمندان و دكتر صامحي، خانوادة شهيد در بهداري زندان هستند.
راه ورود بعدي، خود زندانيان هستند كه با بلعيدن مواد آن را وارد زندان ميكنند.
برخي افراد هم حتي بهنوعي براي خود الكي شاكي جور ميكنند كه در زندان باشند تا بهتجارت بيدردسر و آسودة پخش مواد مشغول شوند.
توسط همين وكيل بند ها و نيز با واسطهگري رابط بهداري، آرايشگاه، خياط و فروشگاه، مكان امني براي تقسيم مواد در بستهها و احتمالاً جاي مناسبي براي مخفي كردن آنهاست كه زير نظر مستقيم مسئولين زندان اداره ميشود.
اما در سي مرداد ماه هشتاد و چهار از يك سالن آنهم بهطور تصادفي فقط از دويست و پنجاه نفر آزمايش خون گرفتند .كه تنها بيست و دو نفر حاوي ويروس اچ اي وي يا ايدز و سي هشت نفر مبتلا بههپاتيت، سي و چندين نفر مبتلا بهگال بودند،كه آنها را داخل اتاق راه نميدادند و با لاجبار درراهرو سالن ميخوابيدند.
در بيست و سه مرداد بهخاطر درگيري دوگروه فروشندة مواد مخدر، شبانه سربازان و يگان ويژه بهداخل بند حمله كرده و چنان زندانيان را ضرب و شتم كردند كه دست و پاي چندين نفر شكسته شد.
در بيست و چهار مرداد يك معتاد خود را در بندبهدار آويخت.
در بيست و پنجم مرداد يك نوجوان در باشگاه بهعلت نبودن مربي همراه، زير سنگ وزنه برداري له شد و كشته شد.
يك پير مرد شصت و پنج ساله بهنام اصغر رافتي بهجرم نوشيدن مشروب زنداني شده بود بعد از چندين ماه در زندان سكته كرد و مرد.
از جمله ويژگي اين بند، نگهداري افراد محكوم بهقصاص و اعدام در كنار ديگر زندانيان است،كه هر از گاهي آنها را اعدام ميكردند. از جمله حسن اخگر گداز متهم بهقتل دوست خود در بيست و ششم مرداد صبح اعدام شد. وي داراي بيماري غش و سرع بود. بهطوري كه وقتي وي را خواستند براي اعدام ببرند، غش كرد، ولي با آمپول وي را بهاعدام رساندند. در همان حال بيهوشي، اين متهم بهقصاص دارزده شد .برخي موارد كه روز اعدام نزديك ميشد با كشتن يا مجروح كردن يكي براي مدتي اعدام خود را بهتعويق ميآنداختند، اين هم آثار ننگ بشريت است كه اين رژيم با خود بههمراه آورده است
جواناني كه براي تهية مواد مخدر خودشبانه يا در موقع مناسب دست بهخود فروشي ميزدند. يا معتادي غذاي ظهر خودرا براي تهية مواد ميفروخت..و يا آدرس خانه خود رابهشخص ميداد تا بعد از آزادي بهازاي دادن مواد مخدر به او پيش زن وي برود كه ننگ اين رژيم را بيش از پيش هويدا ميكند.
مسئولين زندان تماميآدرس 82نفر زنداني زن در بندزنان و حتي روز آزادي آنها يا روز مرخصي رفتن آنها را از قبل تهيه و تدارك ميبينند و بقيه ماجرا..
حتي يك مورد در ملاقات شهري دو زنداني جاي خود رابا دادن پول بهسرباز و مسئول مراقب عوض كرده بودند .يعني بهاسم فلاني، كس ديگري از بند مالي رفته بود.
از جمله افراد زنداني در بند مالي، گروه زمينخوار مشهور وابسته بهتعاوني مسكن نيروي انتظاميآذربايجان شرقي است. اين افراد امير نصرت قرباني، محمد پور كاظم، ناصر اوليايي و .. اين افراد با دادن رشوه بهمعاون اطلاعات نيروي انتظامي، حاج احد كاظميكه يك خانه 250متري در روبهروي پمپ بنزين مارلن واقع در كمربندي، هركاري كه بخواهند انجام ميدهند. بهخود رئيس زندان، معاون وي آقايي و رئيس سابق دادگستري ناصري و قاضي پرونده خيرالهي هر كدام يك آپارتمان در شهرك رشديه دادهاند. الان همه اينها بهطور اتفاقي از يك جا مسكن خريدند آن هم80ميليوني!!!
سه مرداد ماه شخصي بهنام حسين تبار، بچه اهواز كه بهجرم سرقت بهزندان تبريز تبعيد شده بود مورد هجوم بيش از 15سربازقرار گرفت .آنها وي را بهفرمان شكري پور، بهطور وحشيانه زير لگد و باتوم قرار دادند و معلوم نشد بهچه جرمي؟ جرم او اين بود كه از من موقعي كه ارازل به من حمله كرده بودند حمايت كرده بود و مرا به بهداري برده بود. با وجود وخامت حالش بهداري از گرفتن عكس راديولوژي از وي خودداري ميكرد. جالب اينكه بهمحض كوچكترين اعتراض، به زندان مجردي برده و با زدن آمپول لاگاردين طرف را كلاً بيحس ميكردند و بهصورت مرده در ميآوردند.
در هيجده مهر من بهشخصي بهنام محمدي كه مسئول زدن شلاق است رشوه دادم تا قضيه را فيصله بدهد ولي چون مسئولين زندان خود پيگير قضيه بودند با گرفتن 100هزار تومان باز آن تازيانه عربي را بر من زد. قاضي ملا محرميخودش معتاداست.
همان كسي كه حكم شلاق براي من تاييد كرد ناصري رئيس دادگستري سابق، بهدليل گرفتن رشوه از يك شركت ترك توسط پسر ناصري، در هتل پارس تبريز، بر كنار شد
اما در مورد امير نصرت قرباني چنانچه مستحضريد براي بدرقه بهدادگاه بايستي حكم قاضي باشدكه متهم را براي اداي مطلبي راجع بهپرونده خود از مسئولين زندان خواسته باشد و غيراز اين هرگز امكان خروج زنداني از زندان وجود ندارد. در حالي كه امير نصرت قرباني و ديگر ارازل همراه او، هر روز و بهخصوص روزهاي پنجشنبهتحتعنوان بدرقه بهدادگاه، آنهم بدون اعلام نامش، كه كمتر توجه كسي را جلب كند، براي ديدار بهخانه خود و 2 خانمش و بعضاً براي خريدهايي كه با چند تا پلاستيك بزرگ بههمراه خود ميآورد، ميرفت.
اما آوردن مشروبات الكلي بهداخل بند با مزه كله قنديهاي سوپر تبريز. چون مسئول البسه و انبار كرميهمخرج و دوست وي است از داخل كيسه برداشته يا توسط سربازان بهداخل مياورد.
استفاده از تلفن همراه در زندان ممنوع است ولي او توانسته بود كه 2تلفن همراه با خود به زندان بياورد. وي بهجاي شخصي كه ملاقات شهري گرفته بودبهبيرون ميرفت. اين بابا در روز روشن با دادن تراول چكهاي كه حتي ديدن آن در بيرون از زندان باوركردني نيست بههر سرباز ي يا مسئول ملاقاتهاي شهري باج داده و اصلاً آب از آب هم تكان نميخورد. منظورم از گفتن اين فاكتها اين است كه عمق وريشه فساد اين رژيم را حتي در زندانهايش، ميرساند.
هنگام جمع و جور كردن البسه انبارها با چشمهاي خود ديدم كه1500كيسه لباس از سالهاي 63تا 68باقي مانده است و حكايت از اوج قصاوتي ميكند كه شخصي چون يزدانيها يا صمد قسم پور معتاد (كه 4 سال هم نماينده مردم تبريز در مجلس بود و رئيس زندان تبريز بود) مجري آن بودند. حكايت از يك عمل جنايتكارانه و وحشيانه ميكند كه كسي خبردار نشده است . شلوارهاي مدل آنزمان و كمربندهاي..كه خدا خواست تا من اسير اين پليدان بشم تا موقعيتي دست دهد از روي شانس اين وقايع در تاريخ ثبت شود.
بهطوريكه خود قاضي در مورد پروندة امير نصرت قرباني و ساير زمين خواران گفته: «اگر بهشما 2 ماه فرصت داده ميشد تا پيچهاي شهر ميانه را ميفروختيد!» بعد اينها درواقع نفرات دست دوم يا سوم از گروه، خيلغارتگران مال مردم هستند. چنانچه ميدانيد پشت اين قضيه علاالدين نور محمد زاده عضو شوراي شهر تبريز و مسئول تعاوني مسكن بسيجيان و ملاها است كه چندين سال از عضويت شوراي شهر محروم بوده يا حاج احد كاظميمعاون اطلاعات ناجايا خود رئيس جانباز تعاوني مسكن نيروي انتظاميآذربايجان شرقي. مستقيماً يكي از مهمترين عناصر اين پرونده بودند. يا نمايندگان تبريز نظير علمايي يا تاج الديني يا همين عشرت شايق و فرهگي در نامههايي كه خود وي در موقع درگيري با قاضي رابط زندان نشان داد، همه اين وكيلان نه يك بار و نه دوبار بلكه چندينبار خطاب بهامير نصرت قرباني با خطاب زير شروع كرده بودند،خير محترم، فلاني از خانوادههاي بيبضاعت است و فلان مبلغ كمك كنيد يا براي تبليغات در دفتر رياست جمهوري رضايي يا مهر عليزاده و يا خريدن دفتر عفاف . فلان مبلغ را كمك كنيد. همه اين نفرات خودشان تا خرخره در اين فساد شريك هستند .بعد يك نفر بدبخت و بيچاره را كه نان ندارد بخورد ساليان در زندان بهخاطر يك دزدي كوچك بهكشتن ميدهند
بند سهگانه يا بند يك موقت با گنجايش بيش از 650نفر در روز، محيطي كه حتي اجازه راه رفتن را بهصورت عادي نميدهد، حيات آن كمتر از 350متر است. راه رفتن در حيات بهخصوص مواقع آمارگيري شبانه اصلاً امكان پذير نيست. اين بند داراي 2 سالن (كريدور)بهطول 200 در 5متر است كه 6اتاق يا آسايشگاه داردكه در هر اتاق حدود 115نفر استراحت ميكنند. اما اين آمار وقتي جالب توجه ميشود كه براي 650نفر انسان تنها 2 دستگاه حمام آن هم آبگرمكن ديواري گازي كه براي هر 15 دقيقه بايستي 200تومان پول داد. اگر كسي پول نداشته باشد از حمام رفتن خبري نيست و بايد هزار و يك بيماري مصري و اگيردار بگيرد.
آسايشگاه بند موقت كه هر كدام تا 120يا 115زنداني را در خود جا ميدهند تنها دو پنجره كه با نرده و تورسيميپوشانده شده است، نه تنها نور، عملاً هوا هم در آن وجود ندارد. بهخاطر سرقت شدن لباسها، كساني كه پتو يا لباس خود را ميشويند، مجبور هستند، در داخل اتاق جلوي چشمشان پهن كنند تا مبادا دزديده شود. اين امر بر رطوبت افزوده است و بيماريهاي ريوي و قارچي را شايع كرده است.
تنها هواخوري بند آن هم با اين تعداد زياد زنداني در مواقع آمارگيري است كه همه را در حيات جمع ميكنند. در اينجا امكان راه رفتن عادي وجود ندارد.، صبحها 2ساعت و بعد از ظهرها از ساعت 5تا 7 كه زمان آمارگيري است در حيات را باز ميكنند .در روزهاي ملاقات هم بهطور كلي صبحها درحيات بسته است.
از همه مهمتر براي اين همه انسان فقط 4دستگاه سرويس قابل استفاده وجود دارد و بقيه خراب و خارج از استفاده هستند. دوعدد از آنها نيز بهعلت استفاده سالن معتادين، محل داد و ستد با مواد مخدر است و كلاًبسته است.
براي هر زنداني دو تخته پتو سربازي در نظر گرفته شده است كه آنهم پر از شپش و ساس است.
از اين ششصد و پنجاه نفر، فقط حدودكمتر از پنجاه نفر معتاد نيستند. بقيه بهطور دائمييا اغلب اوقات از موادمخدر كه بهوفور در زندان يافت ميشود استفاده ميكنند. اما اين مواد از چه راهي وارد بند و بهطور كلي زندان ميشود، شنيدني است.عمده راه ورود مواد مخدربهزندان از طريق كارمندان، سربازان وكيلهاي بند و بهطور علني و با حمايت و پشتوانة مدير داخلي و معاون زندان و بهخصوص حراست زندان، شخصي بهنام قويدل است، اينكار با ساخت و پاخت و تباني، بين خوشان است و بههمديگر حق السهم ميدهند.
بيش از 30درصد كارمندان و سربازان در خدمت زندان تبريز، خود معتاد هستند از جمله خود قويدل كه مسئول حراست و همچنين معاون زندان ميباشد.
راه بعدي كارمندان و دكتر صامحي، خانوادة شهيد در بهداري زندان هستند.
راه ورود بعدي، خود زندانيان هستند كه با بلعيدن مواد آن را وارد زندان ميكنند.
برخي افراد هم حتي بهنوعي براي خود الكي شاكي جور ميكنند كه در زندان باشند تا بهتجارت بيدردسر و آسودة پخش مواد مشغول شوند.
توسط همين وكيل بند ها و نيز با واسطهگري رابط بهداري، آرايشگاه، خياط و فروشگاه، مكان امني براي تقسيم مواد در بستهها و احتمالاً جاي مناسبي براي مخفي كردن آنهاست كه زير نظر مستقيم مسئولين زندان اداره ميشود.
اما در سي مرداد ماه هشتاد و چهار از يك سالن آنهم بهطور تصادفي فقط از دويست و پنجاه نفر آزمايش خون گرفتند .كه تنها بيست و دو نفر حاوي ويروس اچ اي وي يا ايدز و سي هشت نفر مبتلا بههپاتيت، سي و چندين نفر مبتلا بهگال بودند،كه آنها را داخل اتاق راه نميدادند و با لاجبار درراهرو سالن ميخوابيدند.
در بيست و سه مرداد بهخاطر درگيري دوگروه فروشندة مواد مخدر، شبانه سربازان و يگان ويژه بهداخل بند حمله كرده و چنان زندانيان را ضرب و شتم كردند كه دست و پاي چندين نفر شكسته شد.
در بيست و چهار مرداد يك معتاد خود را در بندبهدار آويخت.
در بيست و پنجم مرداد يك نوجوان در باشگاه بهعلت نبودن مربي همراه، زير سنگ وزنه برداري له شد و كشته شد.
يك پير مرد شصت و پنج ساله بهنام اصغر رافتي بهجرم نوشيدن مشروب زنداني شده بود بعد از چندين ماه در زندان سكته كرد و مرد.
از جمله ويژگي اين بند، نگهداري افراد محكوم بهقصاص و اعدام در كنار ديگر زندانيان است،كه هر از گاهي آنها را اعدام ميكردند. از جمله حسن اخگر گداز متهم بهقتل دوست خود در بيست و ششم مرداد صبح اعدام شد. وي داراي بيماري غش و سرع بود. بهطوري كه وقتي وي را خواستند براي اعدام ببرند، غش كرد، ولي با آمپول وي را بهاعدام رساندند. در همان حال بيهوشي، اين متهم بهقصاص دارزده شد .برخي موارد كه روز اعدام نزديك ميشد با كشتن يا مجروح كردن يكي براي مدتي اعدام خود را بهتعويق ميآنداختند، اين هم آثار ننگ بشريت است كه اين رژيم با خود بههمراه آورده است
جواناني كه براي تهية مواد مخدر خودشبانه يا در موقع مناسب دست بهخود فروشي ميزدند. يا معتادي غذاي ظهر خودرا براي تهية مواد ميفروخت..و يا آدرس خانه خود رابهشخص ميداد تا بعد از آزادي بهازاي دادن مواد مخدر به او پيش زن وي برود كه ننگ اين رژيم را بيش از پيش هويدا ميكند.
مسئولين زندان تماميآدرس 82نفر زنداني زن در بندزنان و حتي روز آزادي آنها يا روز مرخصي رفتن آنها را از قبل تهيه و تدارك ميبينند و بقيه ماجرا..
حتي يك مورد در ملاقات شهري دو زنداني جاي خود رابا دادن پول بهسرباز و مسئول مراقب عوض كرده بودند .يعني بهاسم فلاني، كس ديگري از بند مالي رفته بود.
از جمله افراد زنداني در بند مالي، گروه زمينخوار مشهور وابسته بهتعاوني مسكن نيروي انتظاميآذربايجان شرقي است. اين افراد امير نصرت قرباني، محمد پور كاظم، ناصر اوليايي و .. اين افراد با دادن رشوه بهمعاون اطلاعات نيروي انتظامي، حاج احد كاظميكه يك خانه 250متري در روبهروي پمپ بنزين مارلن واقع در كمربندي، هركاري كه بخواهند انجام ميدهند. بهخود رئيس زندان، معاون وي آقايي و رئيس سابق دادگستري ناصري و قاضي پرونده خيرالهي هر كدام يك آپارتمان در شهرك رشديه دادهاند. الان همه اينها بهطور اتفاقي از يك جا مسكن خريدند آن هم80ميليوني!!!
سه مرداد ماه شخصي بهنام حسين تبار، بچه اهواز كه بهجرم سرقت بهزندان تبريز تبعيد شده بود مورد هجوم بيش از 15سربازقرار گرفت .آنها وي را بهفرمان شكري پور، بهطور وحشيانه زير لگد و باتوم قرار دادند و معلوم نشد بهچه جرمي؟ جرم او اين بود كه از من موقعي كه ارازل به من حمله كرده بودند حمايت كرده بود و مرا به بهداري برده بود. با وجود وخامت حالش بهداري از گرفتن عكس راديولوژي از وي خودداري ميكرد. جالب اينكه بهمحض كوچكترين اعتراض، به زندان مجردي برده و با زدن آمپول لاگاردين طرف را كلاً بيحس ميكردند و بهصورت مرده در ميآوردند.
در هيجده مهر من بهشخصي بهنام محمدي كه مسئول زدن شلاق است رشوه دادم تا قضيه را فيصله بدهد ولي چون مسئولين زندان خود پيگير قضيه بودند با گرفتن 100هزار تومان باز آن تازيانه عربي را بر من زد. قاضي ملا محرميخودش معتاداست.
همان كسي كه حكم شلاق براي من تاييد كرد ناصري رئيس دادگستري سابق، بهدليل گرفتن رشوه از يك شركت ترك توسط پسر ناصري، در هتل پارس تبريز، بر كنار شد
اما در مورد امير نصرت قرباني چنانچه مستحضريد براي بدرقه بهدادگاه بايستي حكم قاضي باشدكه متهم را براي اداي مطلبي راجع بهپرونده خود از مسئولين زندان خواسته باشد و غيراز اين هرگز امكان خروج زنداني از زندان وجود ندارد. در حالي كه امير نصرت قرباني و ديگر ارازل همراه او، هر روز و بهخصوص روزهاي پنجشنبهتحتعنوان بدرقه بهدادگاه، آنهم بدون اعلام نامش، كه كمتر توجه كسي را جلب كند، براي ديدار بهخانه خود و 2 خانمش و بعضاً براي خريدهايي كه با چند تا پلاستيك بزرگ بههمراه خود ميآورد، ميرفت.
اما آوردن مشروبات الكلي بهداخل بند با مزه كله قنديهاي سوپر تبريز. چون مسئول البسه و انبار كرميهمخرج و دوست وي است از داخل كيسه برداشته يا توسط سربازان بهداخل مياورد.
استفاده از تلفن همراه در زندان ممنوع است ولي او توانسته بود كه 2تلفن همراه با خود به زندان بياورد. وي بهجاي شخصي كه ملاقات شهري گرفته بودبهبيرون ميرفت. اين بابا در روز روشن با دادن تراول چكهاي كه حتي ديدن آن در بيرون از زندان باوركردني نيست بههر سرباز ي يا مسئول ملاقاتهاي شهري باج داده و اصلاً آب از آب هم تكان نميخورد. منظورم از گفتن اين فاكتها اين است كه عمق وريشه فساد اين رژيم را حتي در زندانهايش، ميرساند.
هنگام جمع و جور كردن البسه انبارها با چشمهاي خود ديدم كه1500كيسه لباس از سالهاي 63تا 68باقي مانده است و حكايت از اوج قصاوتي ميكند كه شخصي چون يزدانيها يا صمد قسم پور معتاد (كه 4 سال هم نماينده مردم تبريز در مجلس بود و رئيس زندان تبريز بود) مجري آن بودند. حكايت از يك عمل جنايتكارانه و وحشيانه ميكند كه كسي خبردار نشده است . شلوارهاي مدل آنزمان و كمربندهاي..كه خدا خواست تا من اسير اين پليدان بشم تا موقعيتي دست دهد از روي شانس اين وقايع در تاريخ ثبت شود.
بهطوريكه خود قاضي در مورد پروندة امير نصرت قرباني و ساير زمين خواران گفته: «اگر بهشما 2 ماه فرصت داده ميشد تا پيچهاي شهر ميانه را ميفروختيد!» بعد اينها درواقع نفرات دست دوم يا سوم از گروه، خيلغارتگران مال مردم هستند. چنانچه ميدانيد پشت اين قضيه علاالدين نور محمد زاده عضو شوراي شهر تبريز و مسئول تعاوني مسكن بسيجيان و ملاها است كه چندين سال از عضويت شوراي شهر محروم بوده يا حاج احد كاظميمعاون اطلاعات ناجايا خود رئيس جانباز تعاوني مسكن نيروي انتظاميآذربايجان شرقي. مستقيماً يكي از مهمترين عناصر اين پرونده بودند. يا نمايندگان تبريز نظير علمايي يا تاج الديني يا همين عشرت شايق و فرهگي در نامههايي كه خود وي در موقع درگيري با قاضي رابط زندان نشان داد، همه اين وكيلان نه يك بار و نه دوبار بلكه چندينبار خطاب بهامير نصرت قرباني با خطاب زير شروع كرده بودند،خير محترم، فلاني از خانوادههاي بيبضاعت است و فلان مبلغ كمك كنيد يا براي تبليغات در دفتر رياست جمهوري رضايي يا مهر عليزاده و يا خريدن دفتر عفاف . فلان مبلغ را كمك كنيد. همه اين نفرات خودشان تا خرخره در اين فساد شريك هستند .بعد يك نفر بدبخت و بيچاره را كه نان ندارد بخورد ساليان در زندان بهخاطر يك دزدي كوچك بهكشتن ميدهند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر