۱۳۸۵ شهریور ۱۴, سه‌شنبه

افشای دستهای پشت پرده

احمدی نژاد: هیئت دولت با تشکیل استان مرزی خوی کاملا موافق است

چند هفته ی پیش مطلبی در مورد 5%Bنقش سپاه در طرح مسئله استان شدن خوی، در آستانه ی سفر احمدی نژاد به استان آذربایجان غربی بوسیله ی سایتها ، و گروهها فعال شهر منتشر شد. من به عنوان فردی که بیش از سی و پنج سال در این شهر با شخصیتها و گروههای ذی نفوذ نشست و برخاست داشته ام و در طرح مسئله ی استان شدن نیز کمابیش از نزدیک شاهد قضایا بوده ام روشن شدن چند مسئله را برای مردم آذربایجان غربی ضروری می دانم. دوست عزیزمان در مقاله ی یاد شده نکات بسیار ارزشمندی را از این جریان خزنده و پشت پرده افشا نموده بودند اما این مقاله بسیار ناقص بود و تمام اشخاص پشت پرده را افشاء نمی کرد.
چند روز پیش برای دیدن یکی از خویشاوندان والبته مهمتر از آن برای سرکشی وکسب اطلاعات بیشتر از این مسئله به مسجد مطلب خان خوی واقع در مرکز شهر رفته بودم. این فامیل من از بسیجیان بسیار ساده لوح هستند که برای بردن فیض و کسب ثواب دنیا و آخرت همواره بصورت رایگان به حکومت و علی الخصوص برادران سپاهی سواری می دهند. فضای مسجد بسیار جالب بود و البته اشخاصی که با لباس شخصی به آنجا رفت آمد داشتند برایم بسیار جالب تر بودند. حضور انقلابیون 57 خوی آنقدر چشمگیر بود که ناخودآگاه به یاد آن روز ها افتادم. پارچه چندین متری برای جمع آوری امضاء در جلوی در مسجد در شلوغ ترین نقطه ی شهر نصب شده بود و جوانان از همه جا بیخبر در حال پخش اعلامیه های استان شدن خوی بودند. در پارچه نوشته هایی که در جلوی در نصب شده بود نوشته هایی به این مضامین دیده می شد: تشریف فرمایی رییس جمهور محبوب را به استان مرزی خوی تبریک می گوییم و ....
در این جا قصد دارم علاوه بر افرادی که در مقاله ی قبلی، دوست عزیزمان نام برده شده بودند نام و سوابق چند تن دیگر از سپاهیان و انقلابیون با سابقه را که از نزدیک می شناسم برایتان روشن کنم. هر فردی که در محوطه ی مسجد چند دقیقه ای توقف کرده باشد متوجه حضور بسیار فعال مردی با موی وریش سفید می شد. ایشان پاسدار باز نشسته آقای شادرخ هستند که به همراه اکیپی از بسیجیان و نمازگزاران مساجد شیخ ، حجتیه، سیدالشهداء و میرز ابراهیم خوی در قضیه بسیار فعال بودند. به نظر می رسید که مسئولیت این اکیپ تبلیغاتی به این خادم دربار جمهوری اسلامی محول گردیده باشد. این فرد از انقلابیون بسیار فعال 57 هستند که پس از انقلاب به عنوان پاسداران سپاه در جبه های کردستان وجنوب حضور داشته است. او از معتمدین حکومت در شهر می باشد. جالب ترین حرکت ایشان دعوت از مومنین و مومنات خوی برای مشارکت در چاپ تبلیغات در جهت کسب فیض الهی و البته ادای وظیفه ی تاریخی شان در قبال شهر بود و هر کس که پول یا تبلیغات در اختیار ایشان قرار می داد با جواب " الله نظریزی قبول ائله سین" ایشان روبرو می شد. البته فضا چنان روحانی بود که برادران اطلاعاتی و سپاهی نیز در این فیض الهی مشارکت داشته وچنین فرصت بسیار مهمی را برای تقرب به خداوند و تبلیغ دشمنی با شهر اورمیه از دست نمی دادند. برادران اطلاعاتی و اطلاعات سپاه که بنده بعضی از آنها را از نزدیک می شناسم کاملا در صحنه بودند و نگهبانی از تومار نیز به اداره نهی از منکرات سپاه خوی محول گردیده بود. سربازان سرهنگ جباری فرمانده نهی از منکرات با لباس شخصی از چند ده متری قضیه را تحت نظر داشتند. واقعیت این است که اگر نهاد های امنیتی پشت سر این قضایا نبودند هرگز امکان این گونه تبلیغات گسترده ورسمی وجود نداشت.
سپاه علاوه بر موارد فوق مسئولیت امنیت استادیوم چمران محل استقبال از رییس جمهور را بر عهده گرفته بود و نیروهای آنها کاملا و با لباس های رسمی مراسم را اداره می کرد. جالب است بدانید که در مراسم استقبال حتی به یک نیروی غیر سپاهی مسئولیتی داده نشده بود. پاسدار" طبقی" فرمانده سابق سپاه چالدران، از انقلابیون 57 و فعالین پایگاه میرزا ابراهیم مسئول شعارهای استقبال بود. این فرد با لباس شخصی ساعتها قبل از حضور احمدی نژاد شعارهایی که باید در هنگام حضور احمدی نژاد داده می شد را از پشت تریبون با جوانان حاظر در استادیوم تمرین می کرد. جوانانی که اکثرا برای رهایی از استبداد و استعمار ابرقدرت بزرگ یعنی اورمیه که از طرف برادران پشت پرده به عنوان عامل تمام بدبختی ها، فقر و فلاکت مردم خوی جا زده شده بود در آنجا حاظر شده بودند. البته مثل همیشه حضور عوام الله بسیجی در صفوف اول دیده می شد. پاسدار طبقی در حالی که چند دقیقه به حضور رییس جمهور در استادیوم مانده بود با دعوت از مردم برای دادن شعارهای انقلابی و مکتبی بصورت موذیانه از پشت تریبون فریاد میزد " رییس جمهور ساغ اولسون" و جوانانی که از ساعتها پیش این شعار را تمرین کرده بودند فریاد می زدند " خوی گرک استان اولسون". طبقی و شادرخ از همرزمان قدیمی و از مقربین درگاه نظام اسلامی می باشند وحضورشان کاملا حاکی از اهمیت و جدیت مسئله استان شدن خوی است.
سرانجام پس از ساعت ها که این عده در زیر نور شدید آفتاب مشغو ل تمرین کنسرتی بودند که باید بصورت هماهنگ در هنگام حضور احمدی نژاد دراستادیوم نواخته می شد و مردم خوی نیز به این ساز می رقصیدند
لحضه موعود فرارسید. احمدی نژاد با میلیاردها پولی که از چاه های نفت استخراج می کرد به محل تجمع مردم فقیر خوی وارد شد. به مردم وعده داده شده بود که انبوه نامه ها و درخواستها مردم را، الطاف بی پایان خداوندان پول و نفت می تواند پاسخگو باشد. به محض ورود رییس جمهوری مردم فریاد می زدند " خوی گرک استان اولسون" و احمدی نژاد در حالی که ادای انسانهای خاکی و مردمی را در می آورد برای هر جنبنده ای دست تکان می داد. پس از دقایقی نوبت به سخنرانی مسئولین شهر رسید. قبل از همه امام جمعه شهر شروع به سخنرانی کرد و جوانانی که فکر می کردند امام جمعه می خواهد با سخنان خود جو را آرام کرده و منحرف نماید در میان سخنان او شعار" خوی گرک استان اولسون" را تکرار می کردند. در چند دقیقه اول سخنرانی امام جمعه ی خوی، مردم آرام آرام ناامید و ساکت می شدند که وی عنوان کرد: اصلی ترین خواست مردم استان شدن خوی می باشد و مردم به هیجان آمده شعارها را از سر گرفتند. اما در این جا می خواهم امام جمعه ی خوی حضرت حجت السلام شکوری را برایتان معرفی نمایم. ایشان نیز از انقلابیون 57 خوی و مهمتر از برادران پاسدار طبقی و شادرخ میباشند. این فرد در اول انقلاب مسئول "کمیته ی انقلاب" در شهر بوده وبسیار فرد با نفوذی است. با آشکار شدن نقش ایشان در این قضیه که از قبل نیز شایعاتی در این مورد به گوش می رسید قسمت دیگر ی از قضایای پشت پرده آشکار گردید.
پس از سخنرانی مسئولین، نوبت به سخنرانی احمدی نژاد رسید. مردم در حین سخنرانی شعار" خوی گرک استان اولسون" را تکرار می کردند. و احمدی نژاد نیز شکسته بسته جواب می داد" نوبتی یئتیرر" . سرانجام احمدی نژاد در سخنان خود عنوان کرد که هیئت دولت در مورد ارتقاء خوی به بالاترین سطح تقسیمات کشوری(استان شدن) نظر مساعدی دارد و آن را به زودی در جلسه هیئت دولت طرح و تصویب خواهد نمود.
لازم به ذکر است که طرح استان شدن مهاباد و میاندواب نیز توسط مردم در حضور احمدی نژاد مطرح گردید که چون از چند وچون قضیه اطلاعی ندارم آنرا به دوستان آگاه از قضایا محول می کنم.
در پایان سئوالی از هم شهری هایم و مردم آذربایجان غربی دارم :
علت این عوام فریبی ها و شعبده بازی ها را باید در کجا جستجو کرد؛ در ناآگاهی عوام؟ در کم کاری صاحب نظران؟ یا قدرت ونفوذ حاکمیت؟ چرا جامعه ومردم ما همواره بصورت مومی اینچنین در دستان قدرتمندان به هر شکلی در می آید؟
و سر انجام مثل دوستمان که مقاله ی قبلی را نوشته بودند می گویم: باید هوشیار بود!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر