کانون زندانیان سیاسی (در تبعید)
در فاصله آذر و بهمن ٦٦همهی زندانيان را بازجوئي کردند((گروه ات را محکوم می کنی؟))، ((جمهوری اسلامی را قبول داری؟))، ((نماز می خوانی؟)) و بنا به پاسخ های داده شده زندانيها را به گروه های مجزا تقسيم کردند. تمامی زندانيان چپ و مجاهد را از يك ديگر جدا کردند. زندان ها به دو قسمت تقسيم شد. در هر يك از دو قسمت، زنداانيان را بر حسب ميزان حکمی که داشتند از يك ديگر جدا کردند. در زندان گوهردشت ، زندانياني را که حکم شان زير ده سال بود در بندهای معيني جای دادند. در مورد زندانيان چپ، دو بند به زندانيان زير ده سال اختصاص يافت.
زندانيان محکوم به ۱٠تا ۱٥سال را در يك بند و زندانيان ۱٥سال تا ابد را در بند ديگري از بقيه جدا کردند. زندانيان ((ملی کش))، يعني آنها که حکم شان به اتمام رسيده بود، اما شرط مصاحبه برای آزادی را نپذیرفته بودند و هم چنان در زندان به سر می بردند، را در يك بند جای دادند. چنين تقسيم بندی ای کمابيش در ساير زندانها در سراسر ايران و از جمله در زندان اوين به اجرا درآمد.
روز جمعه ٧ مرداد ٦٧ هواخوری را در زندان گوهردشت قطع كردند، تلويزيونها را از بندها بردند و ديگر روزنامه ندادند، ملاقاتها قطع شد و بيماران را هم به بهداري نبردند. شنبه هشت مرداد، “دادگاههاي“ تفتيش عقايد و مرگ به كار افتادند. با مجاهدين شروع كردند. زندانیان را چشمبند زدند و به بيرون از بندها بردند. آنها را در راهروها به صف كردند. يك به يك به اتاقي بردنشان كه كميسيون مرگ در انتظارشان بود.
اعضاي اين كميسيون؛ اشراقي، نيري، رئيسي و پورمحمدي به دستور مستقيم خميني قتلعام زندانيان سياسي را به عهده گرفته بودند. خميني به موجب فتوائي خواهان اعدام زندانيان شده بود. پرسشهائي از اين دست براي مجاهدين طرح كردند : « منافقين را قبول داري يا نه؟»، «حاضر به محكوم كردن سازمان و انجام مصاحبه در جمع زندانيان هستي يا نه؟» و يك يا دو سئوال ديگر در همين محدوده طرح كردند. كشتاري كه در اين روز آغاز شد، در فردا و فرداهاي ديگر ادامه يافت.
اين وضع كماپيش در زندانهاي سراسر ايران برقرار بود و طي آن هزاران زنداني سياسي را قتلعام كردند. مرداد را به ماه قتل عام مجاهدين دربند بدل ساختند. سرانجام نوبت به زندانيان چپ و كمونيست رسيد. پنچ شهريور بود. اسمها خوانده شد و از آنها خواستند چشمبندهای شان را به چشم بزنند. از بند خارجشان كردند و در راهروها به صفشان كردند. آنها را يك به يك به اتاق تفتيش عقايد بردند. كميسيون مرگ در اين اتاق به كمين نشسته بود تا به مسلخ شان بفرستد.
پرسشهائي چون: «سازمانت را قبول داري؟»، «مسلماني؟»، «نماز ميخواني؟» و چند سئوال مشابه از آنها به عمل آمد. سرعت كار محاكمه آن قدر زياد بود كه هر ٢تا ٣ دقيقه يك زنداني را صدا ميكردند. هر يك را كه ميگفتند مسلمان نيستند و نماز نميخوانند در صف مرگ قرار ميداند. هر يك را كه اظهار ميكردند مسلمانند اما نماز نميخوانند، براي هر وعده نماز، صبح و ظهر و شب، ٢٠ضربه كابل ميزدند.
جيره شلاق براي كساني كه مي گفتند نماز نميخوانند روزها و هفتهها ادامه يافت و مراسم اعدام به سرعت اجراء ميشد. در حالي كه در گوهردشت بيشتر زندانيان را به دار آويختند، در ساير زندانها بويژه در اوين، تبريز، شيراز، رشت، سنندج، اورميه، اصفهان، مشهد، تيرباران رايج بود. بدين سان حاکمان جنایت کار اسلامي هزاران زنداني سياسي را در كمتر از دو ماه به جوخه اعدام سپردند و در گورهای جمعی بی نام و نشان در نهان و پنهان دفن کردند.
در فاصله آذر و بهمن ٦٦همهی زندانيان را بازجوئي کردند((گروه ات را محکوم می کنی؟))، ((جمهوری اسلامی را قبول داری؟))، ((نماز می خوانی؟)) و بنا به پاسخ های داده شده زندانيها را به گروه های مجزا تقسيم کردند. تمامی زندانيان چپ و مجاهد را از يك ديگر جدا کردند. زندان ها به دو قسمت تقسيم شد. در هر يك از دو قسمت، زنداانيان را بر حسب ميزان حکمی که داشتند از يك ديگر جدا کردند. در زندان گوهردشت ، زندانياني را که حکم شان زير ده سال بود در بندهای معيني جای دادند. در مورد زندانيان چپ، دو بند به زندانيان زير ده سال اختصاص يافت.
زندانيان محکوم به ۱٠تا ۱٥سال را در يك بند و زندانيان ۱٥سال تا ابد را در بند ديگري از بقيه جدا کردند. زندانيان ((ملی کش))، يعني آنها که حکم شان به اتمام رسيده بود، اما شرط مصاحبه برای آزادی را نپذیرفته بودند و هم چنان در زندان به سر می بردند، را در يك بند جای دادند. چنين تقسيم بندی ای کمابيش در ساير زندانها در سراسر ايران و از جمله در زندان اوين به اجرا درآمد.
روز جمعه ٧ مرداد ٦٧ هواخوری را در زندان گوهردشت قطع كردند، تلويزيونها را از بندها بردند و ديگر روزنامه ندادند، ملاقاتها قطع شد و بيماران را هم به بهداري نبردند. شنبه هشت مرداد، “دادگاههاي“ تفتيش عقايد و مرگ به كار افتادند. با مجاهدين شروع كردند. زندانیان را چشمبند زدند و به بيرون از بندها بردند. آنها را در راهروها به صف كردند. يك به يك به اتاقي بردنشان كه كميسيون مرگ در انتظارشان بود.
اعضاي اين كميسيون؛ اشراقي، نيري، رئيسي و پورمحمدي به دستور مستقيم خميني قتلعام زندانيان سياسي را به عهده گرفته بودند. خميني به موجب فتوائي خواهان اعدام زندانيان شده بود. پرسشهائي از اين دست براي مجاهدين طرح كردند : « منافقين را قبول داري يا نه؟»، «حاضر به محكوم كردن سازمان و انجام مصاحبه در جمع زندانيان هستي يا نه؟» و يك يا دو سئوال ديگر در همين محدوده طرح كردند. كشتاري كه در اين روز آغاز شد، در فردا و فرداهاي ديگر ادامه يافت.
اين وضع كماپيش در زندانهاي سراسر ايران برقرار بود و طي آن هزاران زنداني سياسي را قتلعام كردند. مرداد را به ماه قتل عام مجاهدين دربند بدل ساختند. سرانجام نوبت به زندانيان چپ و كمونيست رسيد. پنچ شهريور بود. اسمها خوانده شد و از آنها خواستند چشمبندهای شان را به چشم بزنند. از بند خارجشان كردند و در راهروها به صفشان كردند. آنها را يك به يك به اتاق تفتيش عقايد بردند. كميسيون مرگ در اين اتاق به كمين نشسته بود تا به مسلخ شان بفرستد.
پرسشهائي چون: «سازمانت را قبول داري؟»، «مسلماني؟»، «نماز ميخواني؟» و چند سئوال مشابه از آنها به عمل آمد. سرعت كار محاكمه آن قدر زياد بود كه هر ٢تا ٣ دقيقه يك زنداني را صدا ميكردند. هر يك را كه ميگفتند مسلمان نيستند و نماز نميخوانند در صف مرگ قرار ميداند. هر يك را كه اظهار ميكردند مسلمانند اما نماز نميخوانند، براي هر وعده نماز، صبح و ظهر و شب، ٢٠ضربه كابل ميزدند.
جيره شلاق براي كساني كه مي گفتند نماز نميخوانند روزها و هفتهها ادامه يافت و مراسم اعدام به سرعت اجراء ميشد. در حالي كه در گوهردشت بيشتر زندانيان را به دار آويختند، در ساير زندانها بويژه در اوين، تبريز، شيراز، رشت، سنندج، اورميه، اصفهان، مشهد، تيرباران رايج بود. بدين سان حاکمان جنایت کار اسلامي هزاران زنداني سياسي را در كمتر از دو ماه به جوخه اعدام سپردند و در گورهای جمعی بی نام و نشان در نهان و پنهان دفن کردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر