۱۳۸۵ مهر ۸, شنبه

نسخه های روزنامه ایران را در بدو انتشار مجدد آن،به شعله های آتش خواهیم سپرد

دستهای کثیفی در کار است تا بزودی امکان انتشار مجدد روزنامه متعفن ایران فراهم شود. عمال این روزنامه که در اقدامی کاملا طراحی شده و هدفمند در صدد تحقیر زبان و شان ملت آذربایجان برامدند تا سطح همبستگی و هشیاری آذربایجان،از طریق بازخورد این اهانت بزرگ درمیان ترکها تخمین زده شود در حال حاضر کوشش گسترده ای را از طریق بسیج برخی از نمایندگان مزدور مجلس و همچنین نهادهای ضد ملی دولتی جهت انتشار دوباره آن آغاز کرده اند.

اهانت مهوع روزنامه دولتی ایران و تداوم این قبیل اهانتهای شرم آور در روزنامه فارسی زبان شرق، نشریه حوزوی حجره و همچنین برنامه صبح جمعه با شمای رادیوی تهران، حتی ناباوران را نیز بر وجود پروژه ای دولتی به منظورانهدام فرهنگی ملل غیرفارس ایران بخصوص آذربایجانی ها مطمئن کرد.شوونیزم فارس که چند سال قبل مشت کوبنده جوانان آذربایجان را بر صورت ماهی صفت دلقک در ملاء عام مشاهده کرده بود به خیال خود می پنداشت که بخش بزرگی ازانرژی آپارتاید کوب آذربایجان طی سالهای اخیرازدست رفته است.اما انقلاب ضد فاشیستی ملت آذربایجان بخوبی اثبات کرد که اگر تنها بخش بسیار کوچکی از نیروی ملی آذربایجان به منصه ظهوربرسد فاشیزم تورک ستیز، چاره ای جز زانو زدن و التماس در برابر آن را نخواهد داشت.

اکنون همه جهان متوجه اراده پولادین ملت آذربایجان شده است.بلاشک درشرایطی که جوانان مبارز تورک در زندانند و روزنامه های آذربایجانی همچنان توقیف می باشند انتشار مجدد روزنامه ایران و یا آزادی عمال فاشیست ان قبل از آزادی آخرین محبوس قهرمان آذربایجانی به مثابه توهین بزرگ دیگری علیه ملت بزرگ آذربایجان محسوب خواهد شد و هرگزبرنظام کریه آپارتاید بخشیده نخواهد گردید.

در حال حاضر زندانهای تبریز،اردبیل،میانه، تهران، مراغه، مرند، قوشاچای، اورمو، موغان و… مملو از سربازان و جانبازان حرکت ملی است. بسیاری از آنها همچون لسانی، دمیرچی، یگانه پور، حسین نژاد، مقامی، … در معرض ناراحتیهای شدید جسمانی قرار دارند. ملت آذربایجان خود را مدیون همه فرزندان مبارز و محبوس خود می داند.ما سوگند می خوریم که لحظه ای در تداوم راه پرافتخارشهدا و مبارزان ملی خود توقف نکنیم.

یاشاسین آذربایجان، یاشاسین تورک میللتی میز

رانندگان اتوبوس‌هاي خط واحد تبريز اعتصاب كردند

خبرگزا مديرعامل شركت واحد اتوبوس‌راني تبريز در گفت‌وگو با خبرنگاران به طور تلويحي سازمان همياري را نشانه گرفت و گفت:هزينه‌هاي اين شركت در مجموع توسط شركت واحد، شهرداري و سازمان همياري شهرداري‌هاي وزارت كشور تامين مي‌شود كه سهم سازمان همياري شهرداري‌هاي كشور پرداخت نگرديده است.
داود طالب‌نژاد افزود:سازمان همياري شهرداري‌هاي كشور امسال مي‌بايست از محل تامين قطعات يدكي اتوبوس‌ها 30 ميليارد ريال به اتوبوس‌راني تبريز پرداخت كند و ما پيگير اين موضوع هستيم.
وي در مورد اعتراض تجمع‌آميز بيش از 200 راننده اتوبوس‌هاي خط واحد اين شهر كه سرانجام پس از قول مساعد مسئولان ذيربط ،پشت فرمان اتوبوس‌هاي خود نشستند،اظهار داشت:رانندگان به تاخير در پرداخت حقوق شهريور ماه خود اعتراض داشتند كه ما نگراني آنان را رفع كرديم.
طالب‌نژاد تصريح كرد:شهروندان تبريزي با 550 راننده در سطح شهر و حومه جابجا مي‌شوند و نزديك به 460 دستگاه اتوبوس در اين زمينه فعال هستند.
براساس اين گزارش،با ترك كار از سوي رانندگان معترض،مردم در بسياري از ايستگاه‌ها و خطوط شهري و حومه تبريز با مشكل مواجه شدند و در پاره‌اي از ايستگاه‌هاي شهري ازدحام بوجود آمد و بسياري به مقصدهاي خود دير رسيدند و يا مجبور به استفاده از تاكسي و سواري‌هاي شخصي شدند.

آزادی

آزادی را به هر طریقی و به هر قیمتی هم که باشد بدست می آوریم خواه با استقلال ارضی باشد یا استقلال سیاسی با بقاء نظام جمهوری اسلامی باشد و یا با از بین رفتن آن

وقایع اخیرآذربایجان نشان می دهد ملت آذربایجان سر انجام فریاد نخبگان خود را شنید و اینک قدم به قدم به سوی آزادی از اسارت فاشیسم فارس می رود.

ما به یاری خداوند متعال این آزادی را به هر طریقی و به هر قیمتی هم که باشد بدست می آوریم خواه با استقلال ارضی باشد یا استقلال سیاسی با بقاء نظام جمهوری اسلامی باشد و یا با از بین رفتن آن هرقومی ویا هرحکومتی هستی خود را با اسارت ما پیوند دهد هر عاقبت تلخی ببیند نباید غیر از خود کسی را ملامت کند.

نخبگان ملت ما همیشه مسئولین جمهوری اسلامی را از راه نازیسم مآبانه ای که در مورد ملل غیر فارس ایران ومنطقه خاصه ملت بزرگ آذربایجان در پیش گرفته بر حذر داشته اند اما آنها بر خلاف انتظار بر تداوم سیاستهای رنگ باخته قرن اخیر اصرار می ورزند.

ما بر این اعتقادیم اگر مسئولین جمهوری اسلامی به این سیاستهای خود فیصله داده و به همان شعار اصلی خود یعنی اسلامیت تکیه کند به مرور زمان وبا جبران مافات مشکل ملل غیر فارس با حکومت وملت فارس در چارچوب ایران اسلامی حل خواهد شد.

مسئولین جمهوری اسلامی از خود بپرسند چرا باید با این قیمت گزاف بر آسمیله و یکسان سازی زبان و فرهنگ ملل ایران ادامه بدهند؟

می خواهند چه کار کنندوچه چیزی را ثابت کنند؟ آیا گسترش نامشروع ملیت آریایی و زبان فارسی برای آنها مهمتراز دین اسلام است؟ آیا نظام جمهوری اسلامی واسلامیت مورد ادعای آنها توان اداره یک کشور کثیرالمله با حفظ زبان و فرهنگ خودشان را ندارد؟ و یا به دلیل عدم شجاعت در قبول اشتباهات گذشته می خواهند دست به انتحار سیاسی می زنند؟

ما با آنکه یقین داریم حرکت ملی ما به هر طریقی که باشد منتج به آزادی خواهد شد لکن باز به حکومت جمهوری اسلامی توصیه می کنیم سر منطق بیایند و دست از این کارهای بد عاقبت بردارند چرا که ما آزادی خود را منحصرا در فنای این حکومت جست و جو نمی کنیم مگر اینکه آنان خود چنین خواهند و دوستی با ارامنه این دشمنان تاریخی و بی رحم امت اسلام را بر دوستی با ما ترجیح دهند.

همچنین به سیاسیون و نخبگان ملت فارس متذکر می شویم ما دو مللت قدرمتیقن هزارسالی با هم زندگی کر ده ایم و هر سرنوشتی در آینده داشته باشیم از همزیستی به عنوان دو همسایه ناگزیر هستیم چرا با دست برداشتن از اجحاف و تمامیت خواهی در یک کشور زندگی نکنیم؟

ما از شماحاکمان نظام معجزه و سحر نمی خواهیم فقط کافی است حقیقتی به نام زبان و فرهنگ ملل غیر فارس را به رسمیت بشناسید و دست از شئوونیسم اختلاف بر انگیز بردارید شما برای اعتماد سازی و جبران گذشته به اندازه کافی دیر کرده اید امیدواریم بیش از این دیر نکنید که برای ملت و کشورتان نوشداروی بعد از مرگ نیاورید ما منتظر پاسخ مثبت شما هستیم اجرای اصل پانزده قانون اساسی خودتان که مشیر به حداقل حقوق ماست آغازخوبی برای اعتمادسازی بین ما و شما خواهد بود هر چند این کاردرمیانه سال تحصیلی جدید باشد .

عبدالعزیز عظیمي قدیم

تهديد به اشغال نظامي جمهوري آذربايجان توسط رژيم ايران

سايت بازتاب * که محل انتشار نظريات و تئوريهاي شخص محسن رضايي ميباشد در جديدترين اقدام ضد آذربايجاني خود به تهديد علني جمهوري آذربايجان ** پرداخته است.

مدتهاي زيادي است که گروهکهاي ساده لوح ٫ نا آگاه به مسائل تاريخي و سياسي اقدام به نامگذاري بر جمهوري آذربايجان (آذربايجان شمالي) نموده و آنرا ؛ ايران شمالي ؛ ميخوانند. اين خود آشکارترين سند محکوميت رژيم فاشيست ايران در دخالت در امور داخلي يک کشور است و ميتوان با استفاده از آن ٫ به مجامع بين المللي شکايت نمود.
انتشار نشريات و پخش متناقض اخبار تاريخي از ديگر اعمال اين رژيم بر عليه آذربايجان ميباشد. دستگيري ٫ شگنجه و قتل فعالان و نيز ايجاد اختلافات طايفه اي در بين ملت آذربايجان (مثال: اردبيل و تبريز) ٫ نسل کشي پنهان (با مهاجرت تورکها) ٫ نسل کشي زباني (با ممنوعيت استفاده از و آموزش به زبان تورکي آذربايجاني) و … همه و همه ماهيت اين رژيم را آشکار ميسازد اما او قدرت دارد و ما نداريم !! منظورم واضح است. فردا با رژيم ايران و اشغال نظامي مواجه شده ايم و دستمان خالي است ٫ هم شمال و هم جنوب !!

آذربايجان با تاريخ و ملتش در جهان ثبت شده است. همچون ديگر کشورهاي آسيايي ٫ مدتها دست به دست گشته و بخشهاي زيادي از خاک خود را از دست داده است. ولي بهيچوجه از اصالت ٫ فرهنگ و زبان خود بيگانه نشده است. سالها تحت سلطه فارس و روسيه بودن و ممنوعيت تکلم به زبان مادري نتوانسته است شکاف فيزيکي موجود بين اين ملت را به شکاف معنوي تبديل کند. برعکس ملت آذربايجان (شمالي و جنوبي) روز به روز خود را بيشتر از پيش نزديک احساس ميکنند.

تظاهرات در جمهوري آذربايجان و مخصوصا در پايتخت آن در حمايت از آذربايجان جنوبي يک واقعيت انکار ناپذير است. با اينکه جو حاکم بر آذربايجان شمالي نيز دست کمي از رژيم ايران ندارد و هر گونه مخالفتي به شدت سرکوب ميشود ٫ ملت آذربايجان تظاهرات خود را حتي به مقابل سفارت رژيم فاشيست ايران کشاندند. با اينکه تعدادي نيز دستگير و حتي شکنجه شدند اما اتحاد موجود در بين اين ملت عميقتر و مستحکمتر ميشود. پرت و پلاهاي کوچه بازاري سفير مانقورد رژيم در باکو بر اين دلالت دارد که بيداري ملت آذربايجان بسيار سهمگين خواهد بود.

تهديد علني محسن رضاييها از آنجا اهميت دارد که از زبان يک جنگ آفرين و يک قاتل تمام عيار بيان ميشود. همو که در دستگاه فاسد ايران اختيارات قابل توجهي دارد. استفاده از کلمه ايران شمالي بجاي آذربايجان شمالي ٫ و تهديد به تغذيه مخالفان ارضي آذربايجان (در وهله اول خود رژيم فارس و در وهله دوم داشناکهاي ارمني) نميتواند از قلم يک فرد معمولي نشت کرده باشد. در پشت اين نوشته ها ٫ تئوريهاي خطرناکي نهفته است.

محسن رضاييها به هيچ وجه از کمکهاي مادي و نظامي ايران به رژيم اشغالگر ارمنستان ناراضي نيستند. اينان از اقدامات ضد بشري داشناکها خرسندند و حتي به آن کمک نيز مينمايند. قراردادهاي گوناگون ٫ صادرات مواد اوليه به زيرقيمت ٫ تائيد در محافل بين المللي و نيز حمايت آشکار از رژيم ارمنستان (که در عرف سياست به دخالت و همکاري با کشوري در جهت تهديد ديگر کشورها ترجمه ميشود) ٫ از ديد اين دشمنان آذربايجان کارهاي عادي محسوب ميشوند.

تشکيل مراسم و جشنواره هاي ويژه در کشورهاي پارس زبان ! کمکهاي بلاعوض و نيز سرازير کردن امکانات آموزشي رايگان به اين کشورها (در حالي که در داخل ايران همه محتاج اين امکانات هستند) ٫ نيز دخالت در امور ديگران محسوب نميگردند ! البته از ديد اين دشمنان آذربايجان.

اما وقتي نوبت به آذربايجان و يا تورکيه ميرسد ٫ آسمان به زمين ميايد و سيستم تنفسي رضاييها با مشکل مواجه ميشود.

تشکيل کنگره هاي عمومي براي آذربايجانيهاي دنيا٫ يکي از اقدامات بجايي است که کم کم جاي خود را در مجامع بين المللي پيدا مينمايد. اين کنگره ها ثمرات دراز مدتي براي تمامي آذربايجانيها به ارمغان خوهد آورد البته اگر مانند گذشته خود را بازيچه و مسخره سياستبازان رياکار ننمايد.
آذربايجاني در تمام نقاط جهان پراکنده است. در اکثر کشورها زندگي ميکند ولي آن اتحاد لازمه را ندارد. اتحاد ضروريي که در تاريخ معاصر ميتوانست مانع اشغال قاراباغ شود. آيا براي دفاع از سرزمين و ملت خود نبايستي متحد شد؟

اگر در دورترين نقطه آفريقا (مثلا به قول احمد اوبالي٫ ماداگاسکار) به يک فارس بربخورند ! که اتفاقا مسلمان هم باشد (البته دومي ضروري نيست) برايش دانشگاه ساخته و هر ماه برايش آبنبات حواله ميکنند. جشنواره هاي فردوسي شناسي برايش برگزار ميکنند و دکتراي افتخاري از دانشگاهها ميخرند. آيا اين به عنوان دخالت در امور داخلي آن کشور آفريقايي محسوب ميشود؟ اگر آن نيست پس اين هم نميتواند باشد.

جشنواره هاي فرهنگي و علمي آذربايجانيان بايستي از اينهم بيشتر تشکيل شوند. تجمعات ملي يکي از اصول پايداري است. ملت آذربايجان بايستي با هم نزديکتر شده و براي هم فرصت اتحاد ايجاد کنند.

حمايتهاي آشکار و پنهان رژيم شوونيست فارس از پ.ک.ک (شناخته ترين و وحشيترين گروهک تروريست) و داشناکهاي ارمني (به خطرناکي پ.ک.ک) بر هيچ کس پوشيده نيست. براي فشار آوردن بر آذربايجان و تورکيه از انواع حيله هاي ضد بشري استفاده ميکنند. براي کردهاي تورکيه دل ميسوزانند ولي کوردهاي محصور در ايران را نابود ميکنند ! براي عدم داشتن حق تحصيل به زبان کوردي در تورکيه نگرانند و حقوق بشرشان داغ ميکند اما زبان کوردهاي محصور در ايران را از حلقوم در مياورند. تهديدها و کمکهاي هدفدار رژيم فاشيست نبايستي ما را از مسير واقعي خودمان منحرف کنند. اين توصيه براي کوردها نيز صادق است. گول تاريخ سازي فارسها را نخوريد و با آذربايجان درنيافتيد.

يکي از شعارهاي ملت آذربايجان در انقلاب خرداد و تظاهرات مهرماه اينبود که : آذربايجان بير اولسون ٫ مرکزي تبريز اولسون. از آن به بعد خواب از چشمان تئوري سازان رژيم گرفته شد٫ چرا که خود را با ملتي مواجه ديدند که در عرض يکهفته به وطنپرستترين و مليگراترين ملتها بدل شد. تا آنروزها ملت آذربايجان به صورت خاموش به ظلمها نگريسته و حتي آنرا قبول ميکردند ولي امروز ديگر همه چيز عوض شده و ملت آذربايجان راه اصلي خود را انتخاب نموده است. براي همواري اينراه زحمت و هزينه بسياري بايد.

رژيم جمهوري آذربايجان با تکيه بر غير از ملت خود ٫ کار خود و آينده آذربايجان را تار ميکند. با همکاري يکجانبه با آمريکا ٫ با دوستيهاي بدون هدف با اسرائيل٫ با ملايمت بيمورد با ارمنستان ٫ با خود کوچک بيني خود در مقابل روسها ٫ با اعتماد بيجا با رژيم ايران ٫ با … راه به کجا ميبرد؟
آينده اين رژيم تاريک است. مرحوم حيدرعلي اوف سياست را اينگونه تعريف نميکرد.

تهديدهاي روزانه ايران براي ما گران تمام خواهد شد. اگر امروز مقابله به مثل نکنيم فردا دير خواهد بود. هي نگويند براي مسلح شدن زود است !! آنها خود را يا بخواب زده اند و يا از داخل ما را ميپوسانند. زمان براي مسلح شدن خيلي وقت است گذشته و امروز روزي است که بايد آستينها را بالا زد.

پس پريروز با تجزيه آذربايجان ٫ پريروز با سرکوب ملت آذربايجان در جنوب ٫ ديروز با همکاري با ارمنستان براي اشغال قاراباغ و کمک به کوردها براي اشغال بخشهاي غربي آذربايجان ٫ امروز با ايران شمالي خواندن جمهوري آذربايجان ٫ فردا بايستي خود را مرده حساب کنيم.

کنگره ها ٫ جشنواره ها و برنامه هاي مخصوص ملت تورک (در آذربايجان ٫ تورکيه و يا ديگر کشورهاي تورک) بايد و بايد برگزار شوند. ملت آذربايجان بايستي به کمک ديگر کشورهاي تورک ٫ سرزمين تجزيه شده خود را بدست آورده و در جامعه بين المللي به عنوان يک کشور مستقل با تاريخي ۱۰ هزار ساله و فرهنگي غني مطرح شود. آذربايجان قديميترين کشوري است که در آن زن و مرد از حقوق مساوي برخوردار ميبوده اند که اين نشانه دموکرات بودن آنهاست. حقوق مساوي زن و مرد پايه و اساس دموکراسي است.

آذربايجان و ملت آن يکي از استوارترين و پايدارترينها هستند ٫ نگذاريم اين واقعيت از بين برود.

مسعود انتظار
۲۷/۰۹/۲۰۰۶
گلاسگو

۱۳۸۵ مهر ۲, یکشنبه

تجمع اعتراض آمیز در برابر سفارت جمهوری اسلامی ایران در آذربايجان شمالي

روز گذشته 31 شهریور ماه ( 22 دسامبر ) عليرغم ممانعت نیروهای پلیس آذربایجان ٫ تجمع اعتراض آمیز حزب استقلال ملی آذربایجان ( آذربایجان میللی ایستیقلال پارتیاسی – آمیپ ) به مناسبت یکم مهر ماه در اعتراض به تبعیض ملی و زبانی هم وطنان خود در بخش جنوبی آذربایجان در ایران در برابر سفارت این کشور در باکو پایتخت جمهوری آذربایجان برگزار شد.

لازم به ذکر است که چندی پیش نیز این حزب طی اقدامی مبادرت به برپایی یک فروم ( گردهمایی ) بین المللی با حضور احزاب مختلف آذربایجان شمالی و احزاب مختلف حرکت ملی آذربایجان جنوبی در حمایت از زندانیان و حرکات ملی و مدنی ، خصوصا مسادل مربوط با قیام یکم خرداد ماه امسال که منجر به کشته و زخمی شده صدها تن و زندانی شده چندین هزارتن از هویت طلبان شده بود نمود . این گرهمایی به همت اعتبار محمداف رهبر این حزب که از فعالین ملی و کهنه کار آذربایجان که سابقه مبارزاتی او به دوران شوروی سابق برمی گردد برگزار شد.

در این گردهمایی احمد اوبالی مدیر شبکه تلویزیونی گوناز تی وی ، صالح ایلدیریم از حزب استقلال آذربایجان جنوبی ، ماحمود بیلگین از حزب گاموح ( اورپا شعبه سی ) ، کنگره جهانی آذربایجانیها ( داک ) ، دموکراتیک آذربایجان کنگره سی ( داک ) ، کمیته دفاع از حرکت آزادی ملی آذربایجان جنوبی ، حزب سوسیال دموکرات ، جبهه خلق ، حزب لیبرال دموکرات از آذربایجان شمالی و احزاب و گروههای دیگر اشتراک داشتند.

در جریان این گردهمایی تصاویر تظاهراتهای خرداد ماه تبریز ، اورمیه ، اردبیل و سایر شهرهای آذربایجان از طریق سی دی به اکران درآمد که گستردگی حضور ملت آذربایجان مورد استقبال و شگفتی حضار شده و گزارشات دروغین رسانه ها و مقامات ایران را آشکار نمود.

لازم به ذکر است که این فروم با اعتراض شدید سفارت جمهوری اسلامی ایران مواجه شد .

همچنین به مناسبت یکم مهرماه روز مبارزه با تبعیض ملی و زبانی امروز تظاهرات های مختلفی در شهرهای مختلف اروپا و آمریکا از جمله کلن آلمان ، استکهلم سوئد و لندن انگلیس برگزار شد و تا 3 ساعت دیگر در شهر تورنتو کانادا و سایر کشورها برگزار خواهد شد .

به امید آزادی آذربایجان از زندان شوینیزم آریایی . بابک بخت آور

چرا به زبان فارسي مي نويسم

بي شك آرزوي ديرينه هر فعال حركت ملي آذربايجان خواندن و نوشتن به زبان مادري خويش مي باشد. نگارنده هم بسان بسياري از همفكران و هم انديشان خويش بسيار بسيار علاقمند است كه به زبان مادري خويش يعني تركي آذربايجاني مقاله بنويسد. اما بنا به دلائلي كه در زير خواهد آمد تاكنون كمتر مقاله اي از صاحب قلم به زبان تركي آذربايجاني منتشر شده است.وبيشتر مقالات نگارنده به زبان تحميلي فارسي مي باشد.
با توجه به مباحثي كه اخيرا در ميان فعالين حركت وجود دارد بخصوص بحث هائي كه اخيرا سايت دورنا به ميان گذاشته است نگارنده را بر آن داشت تا دلائل خويش را از علت مقاله نوشتن به اين زبان تحميلي ابراز دارد و با دوستان همفكران خويش مشورت و رايزني نمايد تا به جمع بندي نهائي براي روزهاي آتي برسيم.

قبل از هرچيزي به اين نكته بايد اشاره گردد كه بنده يك فعال سياسي هستم و هيچ علاقه اي به مباحث ادبي و فولكلور ندارم.و ايمان دارم كه حفظ و گسترش زبان و ادبيات تركي آذربايجاني وظيفه تك تك آحاد ملت آذربايجان مي باشد ولي افراد متخصص در زمينه زبان و ادبيات به راحتي مي توانند رهبري اين حركت ادبي را بر عهده گيرند.

به نظر نگارنه دغدغه يك فعال سياسي قبل از هر چيزي سربلندي ملت آذربايجان مي باشد.با توجه به اينكه هم اكنون در كشوري مستقل به نام جمهوري آذربايجان مطالعات علمي و آكادميك درباره زبان و ادبيات تركي آذربايجاني شروع شده است و هيچ گونه نگراني در مورد انكشاف و حفظ و گسترش زبان تركي وجود ندارد.

همين جا لازم است به مطلبي در مورد ماهنامه يارپاق اشاره نمايم.اين ماهنامه كه به همت جمعي از دلسوزان و فعالين ادبي آذربايجان منتشر مي شد كاملابه زبان تركي آذربايجاني بود و نگارنده به چشمان خويش شاهد بود كه بسياري از مخاطبان يارپاق اكثر مطالب يارپاق را مطالعه نمي كردند.(همين يارپاق را با نشريه اؤيرنجي مقايسه كنيد.ببينيد تاثير اؤيرنجي در حركت ملي بيشتربود يا تاثير يارپاق)

دوستان و هفكران عزيز

همانگونه كه اشاره شد بنده يك فعالي سياسي هستم و براي يك فعال سياسي سعادت ملت آذربايجان از زبان تركي مهمتر است.شايد عده اي از دوستان خرده بگيرند و بگويند كه سعادت ملت آذربايجان در گسترش زبان تركي آذربايجاني هست .بلي !كاملا با شما موافق هستم.اما يك فعال سياسي فعاليتهاي خويش را اولويت بندي مي كند.

بنده امروزه احساس مي كنم مطالعه چندين كتاب در زمنيه سياسي،اجتماعي و تاريخي و مطالعه حوادث لبنان،اسرائيل،طرح خاورميانه بزرگ و….. مهمتر از يادگيري زبان تركي آذربايجاني است. زيرا؛

1- اولا اينكه زبان تركي آذربايجاني در از نظر محاوره هيچ مشكل ندارم و از نظر محاوره و گفتگوي روزانه چه بسا به زبان تركي استانبولي هم تسلط كامل دارم وبنا به دلائل زير نيازي تمرين و يادگيري بيشتر زبان نوشتاري وجود ندارد.

1-1: اولا اينكه اكثر مخاطبان ما به زبان تركي آذربايجاني آشنائي كامل ندارند و به عنوان يك فعال سياسي قبل از هر چيزي مخاطب برايم مهمتر است.بنده مي نويسم تا مخاطبانم استفاده كنند نه اينكه همانند شعرا براي دلم مي نويسم.

1-2: وقتي كه بايد صرف كنم تا معادل كلمات تخصصي تركي آذربايجاني در زمينه علم سياسي و جامعه شناسي را پيدا كنم جهت انجام مطالعه صرف مي كنم و سپس با نوشتن مقاله و شركت در جلسات و… برگزار شده تجربيات خويش را به زبان مادري در اختيار ديگران قرار مي دهم.

1-3: چه بسا اگر كلمات معادل را هم پيدا كردم و به زبان مادري مقاله نوشتم (همانگونه كه قبلا اين كار ها انجام داده ام) متاسفانه افراد مطالعه كننده مقاله مذكور بسيار كمتر مي شود (ماهنامه يارپاق سندي ديگري در اين زمينه است.)

منتظر نظرات دوستان در اين زمينه هستم.

۱۳۸۵ مهر ۱, شنبه

اولمالی دیر هرکسه ، اوز دیلینده مدرسه

تبریز ، راسته کوچه به سمت دانشگاه تبریز ، اول مهر ، ساعت 4 بعد از ظهر

اولمالی دیر هرکسه ، اوز دیلینده مدرسه

تا زمانی که ملت شکست خورده ای ، زبان خود را از دست نداده است ، امید پیرزی برایش وجود دارد مونتسکیو

اول مهر هر سال ، یادآور خاطره دردناک تحصیل به زبان بیگانه ، برای هر آذربایجانی متعهد به فرهنگ اصیل و ملی خود است. سالیان سال است که دشمنان سزمین عشق و حماسه و شعور ، آذربایجان ، به فرزندان این مرز و بوم ، اجازه خواندن و نوشتن به زبان مادری خود را نمیدهند و آنها را مجبور میکنند تا “آب” را بجای “سو” و “نان” را بجای “چورک” فرا گیرند.

امروزه در قرن بیست و یک و در عصر جهانی شدن ، در اکثر کشورهای جهان ، تحصیل به زبان مادری ، حق طبیعی و بدیهی هر فردی بوده و ممانعت از آن ، نقض آشکار حقوق بشر بشمار می آید. در حالیکه سرعت تحولات علمی و فنی در جهان ، در سایه آموزش به زبان مادری و فهم سریع آن ، وصف ناپذیر به جلو میرود، در کشوری که امروزه ایران نامیده می شود، مشکل اساسی مردم ساکن در این جغرافیای سیاسی،عدم تحصیل به زبان مادری است. اگر در دنیای امروز ، زبان یکی از ابزارهای سیاست گردیده است ، بی شک در آذربایجان ، زبان عین سیاست است ، چرا که جوهر آذربایجانی و ریشه تمامی گذشته ، حال و آینده او ، زبان ترکی است. بر همین اساس است که آذربایجانیان در طول تاریخ ، بیش و پیش از همه چیز ، از زبان خود ، محافظت نموده اند. خردادماه امسال ، برگ زرین دیگری بود که بر این مبازه تاریخی طولانی افزوده گردید. شعار “هارای ، هارای من تورکم” نمونه بارزی از تداوم این مسیر تاریخی است. از همین رو دشمنان آذربایجان نیز ، نهایت سعی و تلاش خود را می نمایند تا زبان آذربایجانی را ازبین ببرند. چرا که از بین بردن زبان ، اولین گام برای از بین بردن یک ملتی است و پس از مرگ زبان و نفوذ زبان بیگانه در آن ، به آسانی می توان جغرافیا ، تاریخ ، هویت ، سیاست ، اقتصاد ، فرهنگ و همه وجوه انسانی یک ملت را از بین برد. نگاهی به سیاستهای شوونیستی در ایران ، در طی سالیان گذشته ، ما را به این حقیقت رهنمون میسازد.

ملت سرافراز آذربایجان!

شونیسم فارس که بدرستی به غیرت انقلابی ملت آذربایجان در یکصد سال اخیر آگاه است و نیک میداند که ملت آذربایجان در طی صد سال ، چهار بار انقلاب کرده است ، عزم خود را جزم کرده تا زبان ملی و آنگاه تفکر ملی آذربایجان را از بین ببرد. برای اینکار نهایت تلاش خود را نموده و از طریق ممنوع کردن چاپ کتاب و نشریات در دوره پهلوی ، ممنوع نمودن تحصیل به زبان ترکی در دو رژیم پهلوی و جموری اسلامی ، پخش برنامه های فارسی از شبکه های رادیو ، تلوزیونی در استانهای آذربایجان بالاخص برای کودکان ، تحقیر و توهین بوسیله شبه برنامه های طنز ، در رسانه های عمومی ، تخریب اقتصاد آذربایجان و به تبع آن کوچاندن مردم به مناطق فارس نشین برای تامین زندگی روزمره ، تحقیر و توهین به مفاخر و شخصیتهای ملی آذربایجان ، سرکوب هرگونه فعالیت سیاسی در آذربایجان ، توهین و تحقیر شخصیتها و بزگان مذهبی همچون آیت الله العظمی شریعتمداری و آیت الله العظمی خویی و حجت الاسلام عظیمی قدیم در 27 سال گذشته و بسیاری راههای دیگر سعی در از بین بردن فرهنگ و زبان آذربایجان نموده است

ملت شجاع آذربایجان!

شوونیسم فارس ، در حالیکه خون شهیدان آذربایجان در خرداد ماه جاری از سنگ فرش خیابانهای آذربایجان خشک نگردیده است و هنوز بسیاری از دلاورمردان سرزمین غیرت و شرف در سیاه چالهای آریایی تحت شکنجه اند؛ بی شرمانه با تبرئه مدیر مسئول روزنامه ایران ورفع توقیف این سیاهنامه و نیز تبرئه سیاهنامه شرق از توهین به ملت آذربایجان ، که ستارخان را راهزن خطاب نموده بود ، بار دیگر به شعور ملت آذربایجان توهین نمود.

ملت عزتمند آذربایجان!

ما دانشجویان دانشگاههای تبریز ، در تداوم قیام خرداد ماه آذربایجان و نیز اعتراض به سیاستهای تبعیض آمیز شوونیسم فارس در رفع توقیف روزنامه ایران و تبرئه مدیران مسئول شرق و ایران ، از اتهام توهین به ملت آذربایجان و نیز در اعتراض به تداوم بازداشتها و سرکوب فعالین آذربایجانی و بالاخص در اعتراض به سیاستهای آپارتایدی شوونیسم فارس در ممانعت از تحصیل به زبان مادری ، همگام با همه دانشجویان آذربایجانی در تمامی شهرهای آذربایجان و نیز دانشجویان دیگر ملتهای ساکن در ایران ، در روز اول مهر ، ضمن عدم حضور در سر کلاسهای درس ، رأس ساعت چهار بعد از ظهر در راسته کوچه تبریز ، گرد هم می آییم و با راهپیمایی به سمت دانشگاه تبریز به سیاستهای شونیستی آپارتاید فارس اعتراض می کنیم. امید است که حضور تک تک ملت آذربایجان ، در این مراسم مردمی- دانشجویی ، امید دشمنان آذربایجان را به یأس تبدیل نماید

پس وعده دیدار ما:

تبریز ، راسته کوچه به سمت دانشگاه تبریز ، اول مهر ، ساعت 4 بعد از ظهر

یاشاسین آذربایجان

دانشجویان دانشگاههای تبریز(دانشگاه تبریز ، دانشگاه علوم پزشکی تبریز ، دانشگاه آزاد تبریز ، دانشگاه صنعتی سهند ، دانشگاه تربیت معلم آذربایجان ، دانشگاه هنر اسلامی تبریز ، آموزشکده فنی تبریز)

تردد دو اتومبيل استيشن بدون پلاک در شهر تبريز

بنا به خبرهاي رسيده از تبريز ٫ ماشينهاي استيشن به رنگهاي سبز تيره و سايه (با شيشه هاي دودي) در شهر تبريز تردد ميکنند. به فاصله اي نه چندان محسوس ٫ يک ماشين گشت انتظامي نيز آنها را اسکورت مينمايد. بر اساس گزارش مخابره شده٫ يکي از ماشينها داراي آنتنهاي غير عادي بوده و ۳ نفر سرنشين در جلوي آن هستند. دومين ماشين که فقط راننده آن مشهود ميباشد در جلو حرکت مينمايد.

اخبار قبلي حاکي از آن بود که برخي از مقامات رده بالاي حکومتي به مناسبت آغاز مدارس و نيز تظاهرات اعلام شده در مناطق مختلف آذربايجان وارد تبريز شده اند.

تظاهرات گسترده در داخل و خارج از ايران٫ امروز (اول مهرماه ۱۳۸۵ - ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۶) در ساعتهاي مشخص شده برگزار خواهد شد. مليتهاي مختلفي مانند اعراب و بلوچها نيز از اين تظاهرات سراسري استقبال نموده اند.

زنگهایی که تک نوا می نوازند!

آيدين تبريزي

چند سالی پس از آن که میرزا حسن رشدیه اولین مدارس سبک نوین را در تبریز و سپس در تهران بنیان نهاد و با به قدرت رسیدن رضاخان میرپنج که معتقد بود همه امور مملکت را می توان با قلدری و فرمان ملوکانه اداره نمود، فرمانی قلدرمابانه در حوزه لطیف فرهنگ صادر شد که سایه شوم آن هنوز بر سر این سرزمین سنگینی می کند. او معتقد بود چون کشور یک شاه بیشتر ندارد پس باید یک تاریخ، یک فرهنگ و یک زبان بیشتر نداشته باشد و دستور داد تا در تمام مدارس ایران به کودکان این سرزمین بدون توجه به تفاوتهای فرهنگی و زبانی آنها، تنها یک تاریخ ، یک فرهنگ و یک زبان آموخته شود یعنی تاریخ سلسله هخامنشیان که خود را وارث بر حق آنان معرفی می کرد و فرهنگ و آیین آتش پرستی و اهورامزدایی و زبان همان سلسله که تاریخش با اساطیر و افسانه های اغراق آمیز آغشته گردید تا آن دوره کوتاه صد ساله چنان بزرگنمایی گردد که بتواند جایگزین کل تاریخ هفت هزار ساله مردمان این سرزمین شود!

در مدارس قلکهای جریمه برای مجازات غیرفارسی حرف زدن در کلاس ها قرار داده شد و کودکان نگون بخت غیرفارس را مجبور کردند که از همان اول ابتدایی، آموزش به زبان جدید را آن هم درست با همان شیوه ای که برای فارس زبانان تدوین شده بود، بیاموزند! گو اینکه آنها حتی آنقدر حق و حقوق در این مملکت نداشتند که سیستم آموزشی متفاوتی برای آموزش به زبان جدید برای آنها تدوین شود! همه باید یک شکل و یک جور می بودند و کسی را حقی برای متفاوت بودن نبود حتی اگر این تفاوت ذاتی و طبیعی باشد! توجهی نمی شد که سختی آموزش همزمان زبان جدید و خواندن و نوشتن به آن زبان در همان اول ابتدایی، میزان فرار از مدارس و ترک تحصیل را بالا می برد.

نتیجه طبیعی این چنین سیستم آموزشی غیر معقولی آن است که (به نقل از روزنامه اینترنتی روز) حسين احمدي معاون آموزش و پرورش عمومي اعلام می کند: «در سال تحصيلي 84-83 آمار قبولي دانش‌آموزان 4/98 بوده است، 6/2 درصد مردودي داشته‌ايم و از اين ميان بيش‌ترين درصد مردودي به پايهء اول ابتدايي مربوط مي‌شود!؟» وی با اعلام اين آمار، عدم انس و الفت دانش‌آموزان با مدرسه را علت مردودي‌هاي پايهء اول مي‌داند: «نيمي از دانش‌آموزان ابتدايي، دورهء پيش‌دبستاني را طي نكرده‌‌اند. والدين بايد دقت كنند كه فرزندانشان مقطع پيش‌دبستاني را طي كنند چون كساني كه پيش‌دبستاني را گذرانده‌اند در طول زندگي از موفقيت بيش‌تري برخوردار خواهند بود.»

البته ایشان هیچ اشاره ای به آمار مردودی ها به تفکیک مناطق مختلف کشور نمی کند تا مبادا تفاوت آشکار نتایج در مناطق فارس نشین و غیر فارس نشین، دلیل اصلی بالا بودن میزان مردودی در میان کلاس اولی ها را برملا کند! البته حسين احمدي با توصیه به فرستادن کودکان به پیش دبستانی ناخواسته دلیل اصلی را فاش می کند، کودکان مناطق غیر فارس نشین باید با حضور در کلاس های پیش دبستانی، قبل از ورود به مقطع اول ابتدایی، زبان فارسی را بیاموزند!

از آن روز به این سو که فرمان قلدرمابانه رضاخان صادر شد، کودکان ملیتهای غیرفارس ایرانی در اولین روز ورود به مدرسه و با به صدا در آمدن زنگ مدارس با دوگانگی و تضادهایی غیر قابل توضیح روبرو می شوند. این که چرا هر آنچه تا آن روز از زبان مادر و پدر خود آموخته بودند نادرست و به درد نخور است و باید همه چیز را از نو بیاموزند؟! این که چرا «بابا آب داد» ولی «بابا سو وئرمدی»؟ برخی از آنها کم کم دچار این سوء برداشت می شوند که زبان مادریشان زبان بیسوادی و عقب ماندگی است و زبان فارسی زبان علم و هنر و فرهنگ و مدرنیته است! آنها تقصیری ندارند چون تمام علوم جدید و اندیشه های نو را از کتابهایی که به زبان فارسی نوشته شده خوانده اند و تمام خرافات و عقاید کهنه و سنتهای دست و پاگیر قدیمی را به زبان مادریشان شنیده اند.

این چنین است که گاهی برخی تحصیل کردگان ما به همان اندازه که با خرافات و عقاید کهنه و رسوم غلط اجداد و نیاکان خود مخالفند، نسبت به زبان و فرهنگ آبا و اجدادی خود بی رحمند! جالب آن است که حتی خیلی از آنها باور ندارند که مدرنترین و پیشرفته ترین علوم بشری را می توان به زبان مادریشان بیان کرد و شاید برایشان خنده دار باشد که مثلا علوم ریاضی ، فیزیک و شیمی را به زبان مادریشان مطالعه کنند؟! برخی از آنها حقیقتا باور ندارند که به زبان مادریشان هم می توان با سواد شد. این حد از خودباختگی و خود کم بینی نسبت به زبان و فرهنگ خودی باعث شده است که برخی از تحصیل کردگان آذربایجانی، خود یکی از بزرگترین مخالفان آموزش به زبان مادری باشند و در این راه گوی سبقت را از هموطنان فارسمان بربایند!

آنها در واقع دچار نوعی سوء تفاهم شده اند و وقتی از اهمیت حفاظت از زبان و فرهنگ بومی سخن گفته می شود، آنها دچار این توهم می شوند که گویا منظور، حفاظت و پاسداری بی کم و کاست از سنتهای قدیمی و مخالفت با مدرنیته است؟! اما حقیقت آن است که یکی از دلایل اصلی طولانی شدن و به نتیجه نرسیدن مرحله گذار از سنت به مدرنیسم در جامعه ما آن است که روشنفکر ما نخواسته و یا نتوانسته مفاهیم مدرنیته را به درستی به زبان بومی برگردانده و به توده مردم منتقل نماید و با افزایش فاصله خویش از توده جامعه و گاه حتی با تحقیر و تمسخر آنها، راه را برای هر گونه تفاهم بسته است. در این بین وضعیت ملیتهای غیرفارس ایرانی به مراتب بدتر است زیرا روشنفکران آنها مفاهیم مدرنیته را به زبانی غیر از زبان مادری خود آموخته اند و در انتقال آن به توده جامعه با دشواریهای مضاعفی روبرو هستند.

از طرف دیگر به دلیل فقدان رسانه های شنیداری و دیداری به زبان های محلی، یک بیسواد و یا کم سواد غیر فارس نه تنها در مورد خواندن و نوشتن بیسواد است بلکه یک بیسواد دیداری و شنیداری نیز هست! اهمیت این موضوع آنجا افزایش می یابد که بدانیم متاسفانه میزان مطالعه متون نوشتاری در کشور بسیار کم است و حتی باسوادترین افراد جامعه نیز بخش اعظم اطلاعات عمومی خود را از رسانه های دیداری و شنیداری دریافت می کنند. لذا بی دلیل نیست که بسیاری از معضلات اجتماعی مانند مردسالاری و خشونت علیه زنان و کودکان در میان ملیتهای ایرانی بیشتر از مناطق فارس نشین است. زیرا هموطنان فارس ما از امکانات رسانه ای به مراتب بیشتری برخوردارند و امکان برقراری ارتباط نزدیکتری را با رسانه های دیداری و شنیداری دارا می باشند.

یکی دیگر از مهمترین شبهاتی که در ذهن مخالفان سیستم آموزشی چند زبانه وجود دارد، این است که آنها تصور می کنند که با پیاده سازی چنین سیستمی مردم مناطق مختلف کشور قادر به ارتباط با یکدیگر نبوده و به کلی از یکدیگر بیگانه خواهند شد!؟ این در حالیست که آموزش زبان مادری منافاتی با آموزش زبان فارسی به عنوان زبان مشترک بین تمام ایرانیان ندارد و حتی امروزه ثابت شده است که پدیده دو زبانگی و چند زبانگی نه تنها مشکلی برای آموزش ایجاد نمی کند بلکه باعث افزایش ضریب هوشی کودکان و بالا بردن قابلیتهای ذهنی آنان می شود. سازمان یونسکو در یک توصیه عمومی به کشورها، از آنها خواسته است که آموزش حداقل سه زبان را در سیستم آموزشی خود مد نظر قرار دهند. از طرف دیگر ما اولین کشوری در دنیا نیستیم که می خواهیم سیستم آموزش چند زبانه را پیاده سازی کنیم. این سیستم در کشورهای چند ملیتی زیادی پیاده سازی شده و مطمئنا مطالعه تجربیات آنها ما را در اجرای هرچه موفقتر این سیستم یاری خواهد کرد.

امروزه با گسترش ارتباطات و ظهور رسانه های دیداری و شنیداری، یادگیری زبان دوم بسیار به سهولت انجام می شود لذا نیازی به ترس و واهمه بیجا در این مورد وجود ندارد. بنابراین بسیار خوب است که از فرصت تنوع فرهنگی و زبانی در کشور استفاده کرده و سیستمی آموزشی را پیاده سازی کنیم که در آن هر ایرانی حداقل به دو زبان ایرانی کاملا مسلط باشد. یعنی ملیتهای غیر فارس، هم به زبان مادری خود و هم به زبان فارسی مسلط باشند و هموطنان فارسمان علاوه بر فارسی، یکی از زبانهای ایرانی دیگر را به انتخاب خود بیاموزند. مطمئنا چنین سیستمی نه تنها باعث حفظ گنجینه های ارزشمند فرهنگی نهفته در زبانهای ایرانی خواهد شد بلکه باعث رشد و شکوفایی تمام زبانهای ایرانی با بده بستانهای متقابل آنها خواهد گردید و از طرف دیگر تفاهم و درک متقابل را مابین تمام ایرانیان گسترش خواهد داد. بدین ترتیب سیاست پلورالیزم فرهنگی، جایگزین سیاست تمامیت خواهانه تکصدایی فرهنگی در کشور خواهد شد و همین امر محکمترین تضمین برای حفظ یکپارچگی کشور خواهد بود، بگونه ای که هیچ سیستم امنیتی قادر به ایجاد چنان تضمینی نباشد!

این که هر ایرانی اقلا به دو زبان کاملا مسلط باشد، قابلیتها و پتانسیلهای منطقه ای فراوانی را در اختیار کشور قرار خواهد داد تا در ارتباط با همسایگانمان که اتفاقا زبان بیشتر آنها به یکی از زبانهای ایرانی نزدیک است، نقش پل ارتباطی را در منطقه بازی کرده و از این طریق به مزیتهای اقتصادی و سیاسی ویژه ای دست پیدا کنیم که افزایش قدرت رقابت در بازارهای منطقه و افزایش صدور کالا و خدمات فنی و مهندسی به بازارهای بکر منطقه تنها بخش کوچکی از آن مزیتهاست. این تنها به آن بستگی دارد که ببینیم چقدر حاضر به سرمایه گذاری برای حفظ فرهنگها و زبانهای ایرانی هستیم تا از مزایای آن نیز بهره مند شویم.

به امید روز اول مهری که زنگهایش چندنوا بنوازند.

پخش گسترده اعلاميه هاي دعوت به شركت در تظاهرات اول مهرماه در شهر هاي آذربايجان

در روزهاي اخير اعلاميه هاي دعوت ملت آذربايجان براي شركت در تظاهرات اعتراض آميز روز شنبه اول مهرماه 1385 در شهرهاي مختلف به شكل وسيعي پخش گرديده است.

در متن اين اعلاميه ها ضمن اشاره به سركوب خونين تظاهرات خرداد ماه ملت آذربايجان از سوي حاكميت، از مردم دعوت شده است تا در روز بازگشايي مدارس و در اعتراض به تحميل زباني غير از زبان مادري به فرزندان اذربايجان، در اعتراضات شركت كنند.

در اورميه نيز همچون ساير شهرها تعداد بسيار زيادي از اين اعلاميه پخش گرديده به نحوي كه هم اينك تقريبا تمام منازل اورميه اي دست كم يك بار چنين برگه هايي را مشاهده نموده اند.

در روستاهاي اطراف شهر نيز چنين كاري صورت گرفته است. در همين رابطه چند روز پيش يكي از فعالين زن اورميه به نام پينار به اداره اطلاعات شهر فراخوانده شده است. در سولدوز نيز هفته پيش دونفر در رابطه با پخش اعلاميه دستگير شده اند و هنوز اجازه ملاقات با اعضاي خانواده آنان به آنان داده نشده است. اين اشخاص به نامهاي اسكندر ميرزايي و مهدي واحدي به ترتيب راننده تاكسي و مغازه دار مي باشند.

مساجد و سالنهای ورزشی در اختیار اداره اطلاعات

اعلان تعطیلی مدارس در اول ماه مهر و برگزاری تظاهرات در داخل و خارج آذربایجان جنوبی باعث شده است که رژیم شوونیست تهران از آن بیمناک شود که مبادا وقایع خردادماه ، دوباره و یا حتی وسیع تر ار آن تکرار گردد

از اینرو همزمان با مانورهای نظامی در شهرهای آذربایجان که به منظور ارعاب مردم صورت می گیرد ، بعضی از مساجد و سالنهای ورزشی در اختیار اداره اطلاعات قرار گرفته است و در صورت لزوم به عنوان زندانها از آنها استفاده خواهد شد حتی برای کتمان تلفات جانی ، رژیم شوونیست تهران ، مکانهای بخصوصی را برای انتقال مجروحین و احتمالا کشته شدگان در نظرگرفته است

البته بنا بر دستور العمل اداره اطلاعات مرکز ، همه نیروها باید حول اقدامات پیشگیرانه متمرکز شوند و نگذارند وقایع خردادماه تکرار شود چنانکه تجربه نشان داده است منظور رژیم شوونیست تهران از اقدامات پیشگیرانه ، دستگیری ، ضرب و شتم ، تهدید ، شکنجه ، اخراج از دانشگاه ، مصادره اموال و غیره می باشد

اینروزها چنانکه شاهد هستیم افراد بیگناه بی دلیل دستگیر می شوند و مورد ضرب و شتم قرار می گیرند حتی در بعضی موارد ماموران اداره اطلاعات در نزد اقوام یا در انظار عمومی هفت تیرشان را به سمت شقیقه متهمین نشانه می روند به همسران متهمین از طرف اداره اطلاعات پیشنهاد می شود از شوهرانشان طلاق بگیرند چونکه او و فرزندانش با چنین فردی که به اصطلاح با عمال خارجی در ارتباط است آینده ای نخواهد داشت فعالین حرکت ملی آذربایجان به نحو فزاینده ای بطور حضوری با تلفنی تهدید میشوند و …

آذربايجان مظلوم نخواهد ماند

آذربايجان ظلم حاكم بر شهرهاي ترك زبان را برنخواهد تافت و مظلوم نخواهد ماند.تجربه ماههاي اخير به وضوح نشان داد كه حكومت نه تنها در صدد بهبود وضعيت فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي تركها نيست بلكه همچنان به مانند دهه هاي گذشته به دنبال اجراي سياست هاي نژادپرستانه و تبعيض آميز در آذربايجان است و كوچكترين اعتراضها را با سركوب و زندان جواب مي دهد.در شهر ما زنجان روزنامه نگار و فعال فرهنگي شجاع رضا عباسي از سه ماه گذشته در قرنطينيه زندان زنجان بدون اينكه هيچ سندي از مجرميت او در دست باشد زنداني شده است.تنها گناه او از نظر اداره كل اطلاعات استان زنجان تلاش براي نشان دادن محروميت هاي فرهنگي و اقتصادي استان است.امروز همچنين مهندس حسن راشدي در تهران، حسن دميرچي در تبريز و عباس لساني در اردبيل و دهها زنداني ديگر در شهرهاي مختلف آذربايجان از اروميه و مرند تا كليبر و مغان با اتهامات كذايي در دادگاههاي غير علني محاكمه و به گناه عشق به فرهنگ، ملت و ميهن زنداني شده اند.

آذربايجان به خوبي مي داند ريشه تمام بدبختي هاي اين سرزمين به نظام آموزشي مستبدانه و رعيت پرور سيستم آموزش و پرورش مملكت بر مي گردد.اساس بسياري از محروميت ها و انحرافات فرهنگي و عقب ماندگي هاي اقتصادي تركها، مربوط به تعليم غلط و ايجاد ذهنيت نادرست نسبت به زبان مادري، تاريخ و منافع اجتماعي، اقتصادي و سياسي در فضاي فكري ايشان است.

كودكان ترك مجبور به يادگيري زباني غير از زبان مادري خود هستند و بدتر از همه اينكه اين يادگيري بايد به قيمت فراموشي زبان مادريشان تركي باشد.كودك ترك، در حالي كه همه نظريات علمي و روانشناسانه تاكيد بر آموزش زبان مادري در دوره تحصيلات ابتدايي دارند نه تنها بايد يك زبان ديگر را ياد بگيرد بلكه بايد تاريخ يك ملت ديگر را بياموزد و كوچكترين اطلاعي از فرهنگ و تاريخ ملت و شهر خود نداشته باشد.چنين كودكي به فرهنگ خود بيگانه مي شود و در آينده نه تنها فردي مفيد براي جامعه اش نخواهد بود بلكه منافع قوم ديگر را (يعني قومي كه فرهنگ و زبان و تاريخش را آموزش ديده است) بر منافع قوم خود ترجيح خواهد داد.اين كودك در رقابت با كودكان قوم مقابل نيز ضعيف خواهد بود و هميشه در رقابتي نابرابر، با ديگران مواجه خواهد شد.او در حالي از فرهنگ و زبان خود محروم مي شود كه در درون فرهنگ مهاجم يك شهروند و فرد درجه دو محسوب مي شود.

به راستي روز اول مهر هر سال آغاز يك بدبختي دوباره است.هر سال كودكان ترك در چنين روزي به مسلخ استحاله و مسخ مي روند و برنامه بيگانه سازي ايشان از فرهنگ و زبان خودي آغاز مي شود و يا برنامه سال پيش ادامه مي يابد.

همشريان عزيز!

ما تركها قرنها افتخار آفرينان و دليران اين سرزمين بوده ايم.اگر روزي مشروطه را آفريديم، امروز نيز چرخ عظيم اقتصاد اين مملكت به دست ما به حركت در مي آيد.- هر چند به خاطر غفلت از منفعت ملي ترك سهممان از سود اين اقتصاد ناچيز است.- شايسته نيست كه شرافت انساني و تاريخي خود را چنين تسليم حكومتي بكنيم كه نه تنها ما را از آموزش زبان و فرهنگمان محروم مي كند بلكه شخصيت، هويت و نهايتا انسانيت ما را به تحقير و تمسخر مي كشد.

والدين عزيز!

ننگي بزرگ بر پيشاني تاريخمان خواهد بود كه به اين ظلم فرهنگي كه بزرگترين ظلمهاست اعتراض نكنيم.امسال همزمان با شروع سال تحصيلي با تجمع در مدارس ضمن جلوگيري از تشكيل كلاسهاي درس در آن روز، از اولياي آموزش و پرورش خواهيم خواست كه كودكان و نوجوانان ما را از يادگيري به زبان مادريمان در مدارس محروم نكنند و امكانات لازم براي تحصيل زبان و ادبيات تركي را از همين امسال فراهم آورند.اين اساسي ترين و فرهنگي ترين اعتراض تاريخ ما خواهد بود.باشد كه امكان تغييرات اساسي در روند فعلي را فراهم آوريم و براي هميشه به مشكلات تاريخي آذربايجان خاتمه دهيم.

جمعي از شهروندان و فرهنگيان زنجاني

فضای پلیسی در شهر زنجان به خاطر اول مهرماه

با نزدیکی روز اول ماه مهر، در طول هفته جاری زنجان هر روز بیشتر از روز قبل شاهد حضور ماموران پلیس در خیابانها و میادین شهر بوده است. امروز نیز نسبت به روزهای گذشته تعداد پلیسها افزایش پیدا کرده بود اما تغییر آرایش آنها چشمگیر بود. در میادین اصلی شهر خصوصا چهارراه سعدی، در چهار گوشه میدان ماموران با لباسهای کماندویی و مسلح به مسلسل یوزی در حالی که لوله مسلسل های آویزان بر دوش ایشان به طرف میانه میدان است، به صورت انفرادی یا دو نفره و سه نفره به حال آماده باش ایستاده اند و با شلوغ تر شدن شهر به تعداد ایشان افزوده می شود.

اعلام علنی اعتراضها و پخش اعلامیه در شهرهای مختلف آدربایجان در اعتراض به استمرار حدف زبان ترکی از مدارس مناطق ترک نشین و معین کردن روز اول مهر برای اعتراض به حکومت به خاطر سیاست های نژادپرستانه اش در مورد زبان ترکی سبب گشته است که در روزهای اخیر فشار بر فعالان حرکت ملی آدربایجان بیشتر شود.به دنبال دستگیری برخی از فعالان در روزهای گذشته اینک با پلیسی ساختن جو شهرها سعی در ایجاد رعب و وحشت عمومی دارند تا از برگزاری تظاهرات و اجتماعات اعتراضی نسبت به آپارتاید زبانی حاکم جلوگیری شود.

پخش وسیع اعلامیه و دعوت به تظاهرات در مراغه و تجمع در اول مهرماه

اعلاميه هايي در سطح شهرستان مراغه در سطح وسيع پخش گرديده است و از مردم مراغه خواسته شده است تا در اعتراض به سيستم شوونيستي فارس كه در سيستم آموزش رسمي كشور ريشه دوانده ومانع از تحصيل تركها به زبان مادريشان گرديده است با عدم حضور دانش آموزان مراغه در سر كلاسهاي درس در يكم مهرماه و تجمع در ميدان اصلي شهرستان مراغه (خان حامامي)در ساعت 6 بعذ از ظهر شنبه يكم مهر ماه به مطالبه حقوق ملي وقانوني خود بپردازند

ساعت تجمع:6 بعداز ظهر روز شنبه يكم مهر ماه 85

مكان :خان حامامي(چهارراه طلوع فجر)

۱۳۸۵ شهریور ۲۹, چهارشنبه

اول مهرماه روز اتحاد ملل غیرفارس

بی شک بغیر از دانش آموزان و دانشجویان فارس زبان همه دانشجویان و دانش آموزان و حتی فارغ التحصیلان غیر فارس اعم از تورک، کرد، عرب، بلوچ و ترکمن در طول سالیان دراز گذشته تحت سلطه سنگین زبان فارسی مجبور به ادامه تحصیل بوده و در این مسیر ضجرها و تحقیرهای فراوانی را تحمل نموده اند. ظاهرا دیگر صبر ملل غیرفارس ایرانی و بویژه اکثریت تورک آن بسر آمده است. از بحران کاریکاتور روزنامه ایران بدینسو دانشجویان و دانش آموزان تـورک در هرکجای ایران با اعتماد بنفس بیشتری در پی مطالبه ابتدائی ترین حقوق انسانی و ملی خویش هستند.

حال زمان آن فرا رسیده است که سایر ملل تحت ظلم دوش به دوش تورکها زمینه را برای شکست استبداد و آپارتاید فارس فراهم نموده و امکان ادامه تحصیل برای همه کودکان بزبان مادری خود را فراهم سازند. هرگونه سستی در ادامه مبارزه به ضرر تمامی ملل ساکن ایران تمام خواهد شد. در شرایطی که همه به اصطلاح سینه چاکان دمکراسی و جمهوری خواهی چشمها و گوشهای خود را بسته و حتی در بسیاری از موارد همسو با جریانات شونیستی و حکومت جمهوری اسلامی عملکرد مبارزین ملل را زیر سوال می برند، اتحاد ملل غیر فارس بیش از پیش ضرورت پیدا می کند. واقعیت اینست که رژیم جمهوری اسلامی حاضر به اجرای کنوانسیونهای بین المللی مبنی بر برسمیت شناختن حقوق زبانی ملل غیرفارس نیست و تنها اتحاد و اعتراضات گسترده و مدنی است که میتواند صدای ملل مظلوم غیرفارس را به گوش جهانیان رسانده و رژیم جمهوری اسلامی را مجبور به پذیرش خواسته اکثریت مطلق ملل غیر فارس بنماید.

سکوت سایتهای اینترنتی وعدم انتشار بیانات تشکلهای غیرفارس و بایکوت شدید خبری مبارزات جنبش دانشجوئی آذربایجان و سایر فعالان ملی اگرچه حیرت برانگیز است اما هرگز باعث تعلل مبارزین در طلب خواسته های قانونی خود نمی شود. در چند روز باقی مانده به اول مهر امید است تشکلهای دانشجوئی و غیر دانشجوئی ملل غیرفارس با صدور بیانیه هایی به کمک تورکها شتافته و حلقه محاصره شونیسم فارس را تنگتر نمایند. روش مبارزه و اعتراض در هر شهر و منطقه ای یکسان نخواهد بود.

اما حداقل کاری که میتوان انجام داد عدم حضور در سر کلاسهای درس می باشد. بالطبع سایر اعتراضات مدني اعم از شعار نویسی روی دیوارها و حتی تجمع های آرام و مدنی میتواند متناسب با شرایط هر منطقه صورت بپذیرد. بایستی به هر طریق ممکن صدای خود را به گوش انسانهای آزاده جهان برسانیم. بایستی دنیا بداند که در ایران چند مللیتی اقلیت فارس دانش آموزان و دانشجویان غیرفارس را مورد ظلم و تبعیض زبانی و فرهنگی قرارداده است. در اینصورت است که میتوانیم جهان را با خود همگام نماییم. به قول یک مثل ترکي که میگوید : آغلامایانا په په یوخدور.

گله جک بیزیمدیر
حمیده اسکوئي

گزارشي از وضعيت اسفبار زندان تبريز

نامه ای از تبریز

بند سه‌گانه يا بند يك موقت با گنجايش بيش از 650نفر در روز، محيطي كه حتي اجازه راه رفتن را به‌صورت عادي نمي‌دهد، حيات آن كمتر از 350متر است. راه رفتن در حيات به‌خصوص مواقع آمار‌گيري شبانه اصلاً امكان پذير نيست. اين بند داراي 2 سالن (كريدور)به‌طول 200 در 5متر است كه 6اتاق يا آسايشگاه داردكه در هر اتاق حدود 115نفر استراحت مي‌كنند. اما اين آمار وقتي جالب توجه مي‌شود كه براي 650نفر انسان تنها 2 دستگاه حمام آن هم آبگرمكن ديواري گازي كه براي هر 15 دقيقه بايستي 200تومان پول داد. اگر كسي پول نداشته باشد از حمام رفتن خبري نيست و بايد هزار و يك بيماري مصري و اگير‌دار بگيرد.
آسايشگاه بند موقت كه هر كدام تا 120يا 115زنداني را در خود جا مي‌دهند تنها دو پنجره كه با نرده و تورسيمي‌پوشانده شده است، نه تنها نور، عملاً هوا هم در آن وجود ندارد. به‌خاطر سرقت شدن لباسها، كساني كه پتو يا لباس خود را مي‌شويند، مجبور هستند، در داخل اتاق جلوي چشمشان پهن كنند تا مبادا دزديده شود. اين امر بر رطوبت افزوده است و بيماريهاي ريوي و قارچي را شايع كرده است.
تنها هواخوري بند آن هم با اين تعداد زياد زنداني در مواقع آمارگيري است كه همه را در حيات جمع مي‌كنند. در اين‌جا امكان راه رفتن عادي وجود ندارد.، صبحها 2ساعت و بعد از ظهرها از ساعت 5تا 7 كه زمان آمارگيري است در حيات را باز مي‌كنند .در روزهاي ملاقات هم به‌طور كلي صبحها درحيات بسته است.
از همه مهمتر براي اين همه انسان فقط 4دستگاه سرويس قابل استفاده وجود دارد و بقيه خراب و خارج از استفاده هستند. دوعدد از آنها نيز به‌علت استفاده سالن معتادين، محل داد و ستد با مواد مخدر است و كلاًبسته است.
براي هر زنداني دو تخته پتو سربازي در نظر گرفته شده است كه آنهم پر از شپش و ساس است.
از اين ششصد و پنجاه نفر، فقط حدودكمتر از پنجاه نفر معتاد نيستند. بقيه به‌طور دائمي‌يا اغلب اوقات از موادمخدر كه به‌وفور در زندان يافت مي‌شود استفاده مي‌كنند. اما اين مواد از چه راهي وارد بند و به‌طور كلي زندان مي‌شود، شنيدني است.عمده راه ورود مواد مخدربه‌زندان از طريق كارمندان، سربازان وكيلهاي بند و به‌طور علني و با حمايت و پشتوانة مدير داخلي و معاون زندان و به‌خصوص حراست زندان، شخصي به‌نام قويدل است، اين‌كار با ساخت و پاخت و تباني، بين خوشان است و به‌همديگر حق السهم مي‌دهند.
بيش از 30درصد كارمندان و سربازان در خدمت زندان تبريز، خود معتاد هستند از جمله خود قويدل كه مسئول حراست و هم‌چنين معاون زندان مي‌باشد.
راه بعدي كارمندان و دكتر صامحي، خانوادة شهيد در بهداري زندان هستند.
راه ورود بعدي، خود زندانيان هستند كه با بلعيدن مواد آن را وارد زندان مي‌كنند.
برخي افراد هم حتي به‌نوعي براي خود الكي شاكي جور مي‌كنند كه در زندان باشند تا به‌تجارت بي‌دردسر و آسودة پخش مواد مشغول شوند.
توسط همين وكيل بند ها و نيز با واسطه‌گري رابط بهداري، آرايشگاه، خياط و فروشگاه، مكان امني براي تقسيم مواد در بسته‌ها و احتمالاً جاي مناسبي براي مخفي كردن آنهاست كه زير نظر مستقيم مسئولين زندان اداره مي‌شود.
اما در سي مرداد ماه هشتاد و چهار از يك سالن آن‌هم به‌طور تصادفي فقط از دويست و پنجاه نفر آزمايش خون گرفتند .كه تنها بيست و دو نفر حاوي ويروس اچ اي وي يا ايدز و سي هشت نفر مبتلا به‌هپاتيت، سي و چندين نفر مبتلا به‌گال بودند،كه آنها را داخل اتاق راه نمي‌دادند و با لاجبار درراهرو سالن مي‌خوابيدند.
در بيست و سه مرداد به‌خاطر درگيري دوگروه فروشندة مواد مخدر، شبانه سربازان و يگان ويژه به‌داخل بند حمله كرده و چنان زندانيان را ضرب و شتم كردند كه دست و پاي چندين نفر شكسته شد.
در بيست و چهار مرداد يك معتاد خود را در بندبه‌دار آويخت.
در بيست و پنجم مرداد يك نوجوان در باشگاه به‌علت نبودن مربي همراه، زير سنگ وزنه برداري له شد و كشته شد.
يك پير مرد شصت و پنج ساله به‌نام اصغر رافتي به‌جرم نوشيدن مشروب زنداني شده بود بعد از چندين ماه در زندان سكته كرد و مرد.
از جمله ويژگي اين بند، نگهداري افراد محكوم به‌قصاص و اعدام در كنار ديگر زندانيان است،كه هر از گاهي آنها را اعدام مي‌كردند. از جمله حسن اخگر گداز متهم به‌قتل دوست خود در بيست و ششم مرداد صبح اعدام شد. وي داراي بيماري غش و سرع بود. به‌طوري كه وقتي وي را خواستند براي اعدام ببرند، غش كرد، ولي با آمپول وي را به‌اعدام رساندند. در همان حال بيهوشي، اين متهم به‌قصاص دار‌زده شد .برخي موارد كه روز اعدام نزديك مي‌شد با كشتن يا مجروح كردن يكي براي مدتي اعدام خود را به‌تعويق مي‌آنداختند، اين هم آثار ننگ بشريت است كه اين رژيم با خود به‌همراه آورده است
جواناني كه براي تهية مواد مخدر خودشبانه يا در موقع مناسب دست به‌خود فروشي مي‌زدند. يا معتادي غذاي ظهر خودرا براي تهية مواد مي‌فروخت..و يا آدرس خانه خود رابه‌شخص مي‌داد تا بعد از آزادي به‌ازاي دادن مواد مخدر به او ‌پيش زن وي برود كه ننگ اين رژيم را بيش از پيش هويدا مي‌كند.
مسئولين زندان تمامي‌آدرس 82نفر زنداني زن در بندزنان و حتي روز آزادي آنها يا روز مرخصي رفتن آنها را از قبل تهيه و تدارك مي‌بينند و بقيه ماجرا..
حتي يك مورد در ملاقات شهري دو زنداني جاي خود رابا دادن پول به‌سرباز و مسئول مراقب عوض كرده بودند .يعني به‌اسم فلاني، كس ديگري از بند مالي رفته بود.
از جمله افراد زنداني در بند مالي، گروه زمين‌خوار مشهور وابسته به‌تعاوني مسكن نيروي انتظامي‌آذربايجان شرقي است. اين افراد امير نصرت قرباني، محمد پور كاظم، ناصر اوليايي و .. اين افراد با دادن رشوه به‌معاون اطلاعات نيروي انتظامي، حاج احد كاظمي‌كه يك خانه 250متري در روبه‌روي پمپ بنزين مارلن واقع در كمربندي، هركاري كه بخواهند انجام مي‌دهند. به‌خود رئيس زندان، معاون وي آقايي و رئيس سابق دادگستري ناصري و قاضي پرونده خيرالهي هر كدام يك آپارتمان در شهرك رشديه داده‌اند. الان همه اينها به‌طور اتفاقي از يك جا مسكن خريدند آن هم80ميليوني!!!
سه مرداد ماه شخصي به‌نام حسين تبار، بچه اهواز كه به‌جرم سرقت به‌زندان تبريز تبعيد شده بود مورد هجوم بيش از 15سربازقرار گرفت .آنها وي را به‌فرمان شكري پور، به‌طور وحشيانه زير لگد و باتوم قرار دادند و معلوم نشد به‌چه جرمي؟ جرم او اين بود كه از من موقعي كه ارازل به من حمله كرده بودند حمايت كرده بود و مرا به بهداري برده بود. با وجود وخامت حالش بهداري از گرفتن عكس راديولوژي از وي خودداري مي‌كرد. جالب اين‌كه به‌محض كوچكترين اعتراض، به‌ زندان مجردي برده و با زدن آمپول لاگاردين طرف را كلاً بي‌حس مي‌كردند و به‌صورت مرده در مي‌آوردند.
در هيجده مهر من به‌شخصي به‌نام محمدي كه مسئول زدن شلاق است رشوه دادم تا قضيه را فيصله بدهد ولي چون مسئولين زندان خود پيگير قضيه بودند با گرفتن 100هزار تومان باز آن تازيانه عربي را بر من زد. قاضي ملا محرمي‌خودش معتاداست.
همان كسي كه حكم شلاق براي من تاييد كرد ناصري رئيس دادگستري سابق، به‌دليل گرفتن رشوه از يك شركت ترك توسط پسر ناصري، در هتل پارس تبريز، بر كنار شد
اما در مورد امير نصرت قرباني چنان‌چه مستحضريد براي بدرقه به‌دادگاه بايستي حكم قاضي باشدكه متهم را براي اداي مطلبي راجع به‌پرونده خود از مسئولين زندان خواسته باشد و غيراز اين هرگز امكان خروج زنداني از زندان وجود ندارد. در حالي كه امير نصرت قرباني و ديگر ارازل همراه او، هر روز و به‌خصوص روزهاي پنجشنبه‌تحت‌عنوان بدرقه به‌دادگاه، آن‌هم بدون اعلام نامش، كه كمتر توجه كسي را جلب كند، براي ديدار به‌خانه خود و 2 خانمش و بعضاً براي خريد‌هايي كه با چند تا پلاستيك بزرگ به‌همراه خود مي‌آورد، مي‌رفت.
اما آوردن مشروبات الكلي به‌داخل بند با مزه كله قنديهاي سوپر تبريز. چون مسئول البسه و انبار كرمي‌همخرج و دوست وي است از داخل كيسه بر‌داشته يا توسط سربازان به‌داخل مي‌اورد.
استفاده از تلفن همراه در زندان ممنوع است ولي او توانسته بود كه 2تلفن همراه با خود به زندان بياورد. وي به‌جاي شخصي كه ملاقات شهري گرفته بودبه‌بيرون مي‌رفت. اين بابا در روز روشن با دادن تراول چكهاي كه حتي ديدن آن در بيرون از زندان باور‌كردني نيست به‌هر سرباز ي يا مسئول ملاقاتهاي شهري باج داده و اصلاً آب از آب هم تكان نمي‌خورد. منظورم از گفتن اين فاكتها اين است كه عمق وريشه فساد اين رژيم را حتي در زندانهايش، مي‌رساند.
هنگام جمع و جور كردن البسه انبارها با چشمهاي خود ديدم كه1500كيسه لباس از سالهاي 63تا 68باقي مانده است و حكايت از اوج قصاوتي مي‌كند كه شخصي چون يزدانيها يا صمد قسم پور معتاد (كه 4 سال هم نماينده مردم تبريز در مجلس بود و رئيس زندان تبريز بود) مجري آن بودند. حكايت از يك عمل جنايتكارانه و وحشيانه مي‌كند كه كسي خبردار نشده است . شلوارهاي مدل آنزمان و كمربندهاي..كه خدا خواست تا من اسير اين پليدان بشم تا موقعيتي دست دهد از روي شانس اين وقايع در تاريخ ثبت شود.
به‌طوري‌كه خود قاضي در مورد پروندة امير نصرت قرباني و ساير زمين خواران گفته: «اگر به‌شما 2 ماه فرصت داده مي‌شد تا پيچهاي شهر ميانه را مي‌فروختيد!» بعد اينها درواقع نفرات دست دوم يا سوم از گروه، خيل‌غارت‌گران مال مردم هستند. چنان‌چه مي‌دانيد پشت اين قضيه علاالدين نور محمد زاده عضو شوراي شهر تبريز و مسئول تعاوني مسكن بسيجيان و ملاها است كه چندين سال از عضويت شوراي شهر محروم بوده يا حاج احد كاظمي‌معاون اطلاعات ناجايا خود رئيس جانباز تعاوني مسكن نيروي انتظامي‌آذربايجان شرقي. مستقيماً يكي از مهمترين عناصر اين پرونده بودند. يا نمايندگان تبريز نظير علمايي يا تاج الديني يا همين عشرت شايق و فرهگي در نامه‌هايي كه خود وي در موقع درگيري با قاضي رابط زندان نشان داد، همه اين وكيلان نه يك بار و نه دوبار بلكه چندين‌بار خطاب به‌امير نصرت قرباني با خطاب زير شروع كرده بودند،خير محترم، فلاني از خانواده‌هاي بي‌بضاعت است و فلان مبلغ كمك كنيد يا براي تبليغات در دفتر رياست جمهوري رضايي يا مهر عليزاده و يا خريدن دفتر عفاف . فلان مبلغ را كمك كنيد. همه اين نفرات خودشان تا خرخره در اين فساد شريك هستند .بعد يك نفر بدبخت و بيچاره را كه نان ندارد بخورد ساليان در زندان به‌خاطر يك دزدي كوچك به‌كشتن مي‌دهند

۱۳۸۵ شهریور ۲۸, سه‌شنبه

دعوت به تظاهرات

خدمت ملت غیور آذربایجان

بمناسبت آغازسال تحصیلی در روز اول مهرماه , فرزندان معصوم آذربایجان به تحصیل اجباری به زبان بیگانه نه خواهند گفت و تحصیل به زبان مادری را که حق قانونی هر ملتی است در خواست خواهند کرد و از رفتن به مدارس فارسی زبان امتناع خواهند کرد.

ملت ما در اول خرداد قدرت وتوانایی خود را به شونیزم فارس نشان داد ولی شونیزیم فارس با گلوله به اعتراض ملت پاسخ داد.

ملت آذربایجان ده ها شهید و صدها مجروح داد هزاران نفر بازداشت شد وحاکمیت برای ساکت کردن مردم وعده هایی هم داد ولی چون اعتراضات ادامه نیافت وعده ها هم فراموش شد وباز هم همان آش و همان کاسه و هنوز هم ملت ترک تحقیر می شود و هنوز هم زبان ترکی ممنوع است وهنوز تعداد زیادی از فعالان حرکت ملی در زندان به سر میبرند وهنوز هم مدارس ترکی ممنوع است و هنوز رادیو و تلویزیون به زبان مادری نداریم و ممنوع است(منظور به زبان ترکی واقعی نه صحبتهایی که بیش از80% آن فارسی وکمتر از 20% ترکی است)وازهمه فاجعه بارتر هنوز هم فرزندان معصوم آذربایجان مجبور به تحصیل به زبان تحمیلی فارسی هستند.

این کار در برابر خواسته ها و حقوق ملی ملت آذربایجان جنایت بزرگی محسوب می شود و جز تحقیر خون شهیدان مان معنای دیگری ندارد. ملت ما از خون خود گذشت تا از اسارت زبان تحمیلی فارسی آزاد شود اما امروزکودکان ما باز هم به تحصیل به زبان تحمیلی فارسی وادار می شوند. شونیزم فارس خون شهیدانمان را مورد تحقیر قرار داده وما باید با اتحاد به این تحقیر ها پایان دهیم شونیزم فارس قهرمانی ملت ما را از یاد برده است و ما باید خاطر نشان کنیم که دردرخواسته هایمان چقدر جدی وبا اسرار هستیم . در اول مهر ماه ما در تظاهراتمان به تمامی دنیا نشان خواهیم داد که ما می خواهیم به زبان مادری خودمان تحصیل کنیم ولی شونیزم فارس مانع این حق است.

ای ملت قهرمان آذربایجان شما باحضور قهرمانانه ی خود در اول خرداد توجه ودقت تمامی ملت های جهان را به مسئله آذربایجان جلب کردید.

امروز تظاهرات ما همچون اول خرداد به خون غرق نخواهد شد چرا که مطبوعات جهانی آذربایجان را می شناسند و حوادث و رخداد های منطقه را با دقت زیر نظر دارند.

تعداد زیادی از خبرنگاران مطبوعات رادیو تلویزیون های خارجی در اول مهر ماه درآذربایجان حاضرخواهند شد تا از مبارزات هموطنان بطور زنده گزارش تهیه ودر تمام جهان پخش کنند. در این مرحله از مبارزات مان باید کاملا آگاه و آماده باشیم ودرخواست حقوق ملی مان را به دنیا ثابت کنیم که ازشعارها وخواسته هایمان قدمی به عقب نخواهیم گذاشت. در شعارهایمان باید کاملا دقت نموده که این شعارها فرهنگ و مدنیت آذربایجان را در تمامی دنیا به نمایش خواهند گذاشت. شعارهایمان باید کاملا مدنی وفرهنگی باشند. از دادن شعار های غیر ملی باید پرهیز کنیم و اجازه تحریف شعارهایمان را به کسی ندهیم. به همین منظور شعارهایی که در اول مهر گفته خواهند شد عبارتند از:



هارای هارای من تورکم

تورک دیلینده مدرسه- مدرسه

میلتچه زیندانیه آزاد لیق- آزاد لیق ژ

آذربایجان المویوب کیملیگیندن دونمویوب

آذربایجان اویاخدیر اوز دیلینه دایاخدیر

منیم دیلیم اولن دییل باشقا دیله دونن دییل

آذربایجان اویاخدیر زیندانیه دایاخدیر

شهدیدلرین قاتلی گرک موجازات اولا میلتیمین ایستگی گرکدیر احیا اولا

شهیدرین قانینی قهرمان لار آلمالی قاتیل فارس شونیزمین چکیب یره سالمالی

دورگینان آذربایجان جوانلارین اولدو قان آذربایجان شهیدی سیزلره قورباندی جان

آنداولا قیرتمیزه آنداولا ویجدانمیزا جانی قوربان دیمیشیک آذربایجانمیزا

بیز اولمیه حاضریق بابکین سربازیق

بیزاولمیه حاضریق ستار خان اولادیق

آذربایجان دیارمیز- شهادت افتخارمیز

آذربایجان میللتی چکنمز بو ذیللتی

آند اولا ستار خانا دوزمریک بو زیندانا

یاشاسین آذربایجان

رد السون فارس فاشیزمی

رد السون فارس شونیزمی

یا آزادلیق یا اولوم

یاشاسین آزاد آذربایجان

گله جک بیزیمدیر



.اطمینان داریم که ملت بزرگ آذربایجان همچون تظاهراتهای اول خرداد باشرکت همه جانبه خواسته ها وحقوق ملی و قانونی خود را با صدای بلند به گوش جهانیان خواهند رساند این تظاهرات نشانگر حرمت واحترام به خون شهیدان آذربایجان است این تظاهرات فریاد عدالت خواهی است این تظاهرات اعتراضی به شونیزم جنایتکار است.این تظاهرات نشانگره دفاع ازغیرت و شرف وناموس آذربایجان است . قرار ما اول مهر ماه 1/7/1385 بازار تبریز ساعت 4. ارومیه مقابل سازمان آموزش و پرورش خیابان امام چهار راه خیام ساعت5. سولدوز مقابل سازمان آموزش و پرورش ساعت 5 .

تظاهرات تهران ساعت 10صبح در مقابل سازمان ملل-185 قائم مقام فراهانی ( نبش قائم مقام فراهانی و خیابان دهم)خواهد بود .

تظاهرات لندن (بريتانيا) در حمایت از تعطیلی مدارس در اول مهر در آذربایجان

ملت قهرمان ترک،

اول مهر آغاز سال تحصیلی و آموزش به زبان فارسی است. اول مهر آغاز جنگی بیرحمانه و جنایتکارانه علیه زبان، فرهنگ و هستی ترکهای آذربایجان و ملل تحت ستم دیگر کرد، عرب، بلوچ و ترکمن است.

بیش از هشتاد سال است نسل کشی زبانی و سیاست همانند یا یکسان سازی توسط دولتهای حاکم فارس در ایران به شیوه های مختلف، با شدت و بصورت سیستماتیک دنبال میشود و در این راستا ترکها حتی از ابتدائی ترین حقوق فرهنگی و انسانی مانند رسمیت یافتن زبان و هویت ترکها بعنوان یک ملت، تحصیل به زبان ترکی در تمام سطوح و مراحل تحصیلی ، داشتن مطبوعات، رادیو و تلویزیون ترکی، ایجاد موسسات وارگانها برای بسط و گسترش زبان ترکی ، فرهنگ وتاریخ آذربایجان وغیره محروم شده اند.

امسال مانند دهها سال گذشته، میلیوتها دانش آموز ترک برای تحصیل به زبان فارسی یعنی زبان رسمی اشغالگران آذربایجان راهی مدارس خواهند شد و قربانی فاجعه ای خواهند شد که منجر به نابودی موجودیت ، هویت و زبان ملت ترک خواهد شد. ملت ترک دراعتراض به آموزش و تحصیل به زبان فارسی ، مدارس را در اول مهر امسال تحریم و تعطیل کرده و تمامی مدارس در سراسر شهرهای آذربایجان تعطیل خواهند بود.

ما آذربایجانیهای مقیم لندن در انگلستان ازحرکت اعتراضی دانش آموزان و دانش جویان ترک آذربایجان حمایت میکنیم و در اعتراص به سیاستهای یکسان سازی و ترک ستیزانه دولت فارس و اسلامی، در اول مهر درمقابل بی بی سی که از پخش اخبار مبارزاتی جنبش ملی آذربایجان ممانعت بعمل می آورد تظاهراتی را بر پا خواهیم کرد.

از همه آذربایجانیها و انسانهای آزادیخواه بویژه از همه ، عربها، کردها، بلوچها که قربانی سیاستهای شوونیستی فارس ودولتهای حاکم شده اند دعوت میشود در این حرکت اعتراضی شرکت نمایند.

محل تظاهرات :

BBC – Bush House

Strand

London WC2 4Ph

زمان تظاهرات :

روز شنبه 23 سپتامبر (اول مهرماه) ازساعت 1 بعد از ظهر الی 3.30 بعد از ظهر

Holborn و Covent Garden

نزدیکترین ایستگاه قطار:

کمیته آکسیون آذربایجان جنوبی (لندن)

تظاهرات به مناسبت آغاز سال تحصیلی در اوّل ماه مهر ( 22 سپتامبر) درشهر تورنتو - کانادا

(شونیسم فارس تهران ملّتما را از ابتدائی ترین حقوق تحصیلات به زبان مادری مان را محروم کرد. سیاستهای شونیستی دولت در جهت تحریف تاریخ ملّی و هویّتمان مبادرت به تغییر نامهای شهرها و اماکنه هایمان نموده است. در کودکستانها مانع حرف زدن کودکانمان به زبان مادریشان میشوند. با اتخاذ سیاستهای فارسیزه کردن، ملّتمان را از هویّت خود فاصله می اندازند. بدین مناسبت از جانب جمعیبتهای اویانئش ( حرکت بیداری ملّی آذربایجان جنوبی- تشکيلات تورنتو) ، اتّحادیّه جمعیّت آذربایجانیهای ایالت اونتاریو در جهت اعتراض به سیاستهای رژیم راسیستی فارس واکنش اعتراضیّه در 22/م سپتامبر مطابق با اوّل ماه مهر در ساعت 14 بوقت تورنتو در جلوی ساختمان پارلمان اونتاریو برگزار خواهد شد.
قيد: ديروز براداران تورکمانمان نيز اعلام نمودند که به نمايندگی از کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن ایران در ميتينگ اعتراضی شرکت خواهند نمود.

از تمام شهروندان آذزبایجانی (ترک - ترکمن) که قلبشان برای ملتشان می تپد دعوت به شرکت در این اعتراضیّه می نمائیم.

محل حضور: پارک کؤئین، عمارت پارلمان ایالت اونتاریو.
زمان حضور: 22/م سپتامبر 2006/م. – ساعت 14:00

- اتحادیّه جمعيت آذربایجانیهای اونتاریو
- حرکت بیداری ملّی آذربایجان جنوبی (اویانئش) – تشکیلات تورنتو
- کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن ایران – شاخه کانادا

قیام مردم تبریز در اول خرداد 1385

مینی بوس یگان ویژه در آتش خشم ملت تورک میسوزد

ضرورت شورش مدنی عليه آپارتايد حاکم

بيش از چند روز به اول مهر ماه، روز بازگشائي مدارس در ايران، باقی نمانده است. مليونها کودک و نوجوان با شور و شوق و هيجان خاصی خود را برای آغاز سال تحصيلی آماده مِی کنند. در اين ميان مليونها کودک و نوجوان ترک در ايران علی رغم شور و شوق آغاز مدارس حسی بازدارند و تلخ را در درونشان تجربه می کنند. باز دارندگی و تلخی اين حس بويژه از زمانی در درون کودک و نوجوان خلق آذربايجان ريشه ميدواند که هنوز طنين شعار “اؤز ديلينده مدرسه، گرک اولسون هر کسه”در قيام سراسری خلق آذربايجان در اول خرداد امسال در گوش و دلشان نقش بسته است و چه بسا بخش قابل توجهی از همين کودکان و نوجوانان در گسترهء قيام قهرمانانهء خلقشان حضور فعال داشته اند.

اينک ديو استبداد و آپارتايد جمهوری اسلامی باز ناقوس بازگشائی مدارس را به صدا درخواهد آورد و کودکان و نوجوانان غيرفارس و بويژه کودکان و نوجوانان ترک در ايران را به وحشت خانه مدارس زور و تزوير خواهد کشاند و دانش را نه به زبان مادری بلکه با زبانی بيگانه با آنان، يعنی زبان فارسی، به حلقومشان خواهد ريخت.

تحصيل به زبان مادری امروزه امر شناخته شده اي است و تمامی کنوانسيونهای مربوط به حقوق انسانی به آن تاکيد ورزيده اند و جالبتر اينکه تحصيل به زبان مادری در اغلب کشورهای جهان به رسميت شناخته شده است. و بالاخره بزرگداشت همه ساله روز جهانی زبان مادری از سوی يونسکو آخرين ميخ را برتابوت آپارتايد فرهنگی در تمامی جهان کوبيده است. اما ايران از آن نمونه های تاريکی است که هنوز در آغاز قرن 21 تحصيل به زبان مادری کودکان را به رسميت نشناخته است. اين در حالی است که 65 درصد کودکان در ايران، يعنی اکثريت کودکان اين کشور، زبان مادریشان غير از زبان فارس است.

جنبش ملی ترکان و قيام عظيم، سراسری و قدرتمند آنان در سراسر ايران در آوايل خرداد ما امسال (چهار ماه پيش) پرده های تزوير و آپارتايد حاکم را دريد و با شعارها “مرگ بر آپارتايد” و “تورک ديلی اؤلن دئيل، باشقا ديله دؤنن دئيل”، تکليف خود را با زياده طلبی پان فارسيسم که خود را در ردای دينی مخفی داشته است روشن کرد و اهداف خود را که “رسمی شدن زبان ترکی” و “تحصيل به زبان مادری” و “داشتن راديو تلويزيون سراسری به زبان ترکی” است به روشنی بيان نمود.

اينک با فرا رسيدن اول مهر ماه و آغاز سال تحصيلی جديد پان فارسيسم مذهبی حاکم بی شرمانه چشمهای خود را به قيام سراسری و پرطنين خلق آذربايجان، با دهها شهيد و صدها زندانی آن می بنندد و کودکان مظلو م و بی دفاع ترک را در سرزمين خودشان دوباره در مدارس به مسلخ فريب، خيانت و آسيميلاسيون آپارتايد فارس می کشاند.

آنچنانکه معين است، خصم نژادپرستی فارس حاکم عليه ملت ترک در ايران عميق تر از آن است با قيام اخير خلق آذربايجان عقب نشينی نمايد و حق برابر ملی را در ميان شهروندان ايران به رسميت بشناسد. اين بی تفاوتی حاکمان در مقابل حرکت مليونی خلق آذربايجان تمامی روشنفکران، فعالين سياسی و فرهنگی و آحاد ملت ترک در ايران را مصمم تر از پيش به صحنهء مبارزه و جدال عليه نژادپرستی حاکم می کشاند. واکنشهای آپارتايد حاکم برای ملت ترک در ايران اين پيام را به روشنی متبادر میکند که؛ ملت ترک برای بدست آوردن حقوق برابر ملی بايستی با وسعت، قدرت، سازماندهی توانمند و يک مبارزهء فرساينده ديگری وارد گود مبارزه گردد تا بتواند شيشه عمر ديو آپارتايد را در خانه اش تهران بشکند و جانش را برای هميشه بيگيرد.

آنچه که اينک بعد از قيام سراسری خلق آذربايجان روشن گرديده و ضرورت آن برجسته تر شده، اين استکه ملت ترک در ايران و تمامی فعالين دانشجويی و سياسی آن تا رسيمت يافتن زبان ترکی در ايران و تحصيل نوباوگان اين ملت به زبان مادری يک آن از مبارزه عليه آپارتايد سياسی فرهنگی حاکم دست نخواهد شست. در اين ميان وظيفه انسانی و دمکراتيک تمامی تشکلهای دمکرات و عناصر آزاديخواه متعلق به تمامی مليتهای ساکن در ايران است که از مبارزه برای برابری حقوق ملی تمامی ملل ساکن در ايران که يکی از گرهگاههای اساسی در تحقق دمکراسی در ايران است، حمايت کنند.

اينک سخنان پرمايه مرحوم سيد جعفر پيشه وری در شصت سال پيش طنين انداز فضای سنگين سياسی ايران است که گفته بود؛ ايران بر سر دو راه قرار دارد، يا شيوه استبداد را ميگزيند و در آن حال تمامی ملتهای ايران در سايه شوم نکبت و استبداد خواهند زيست و يا راه آزادی و دمکراسی را در پيش گيرد که در اين صورت تمامی ملتهای ساکن ايران در فضايی دوستانه برای برپائی يک زندگی شرافتمندانه در اين کشور خواهند کوشيد. اينک ايران بعد از شصت سال زخم استبداد و آپارتايد بر پيکرش باز بر سر دو راهی ايستاده است!

واقعاً چه کسانی از تحقق يک جمهوری لائيک، دمکراتيک، فدراليسم برابری طلبانه در ايران متضرر مي شود؟ ما وجدان آگاه تمامی مردم در ايران را به قضاوت می طلبيم. کدامين جريان و يا چه کسی است که در مقابل مطالبات ابتدائی مردم برای رسمی شدن و در تحصيل به زبان مادري ملتهای غيرفارس در ايران مقاومت می کند؟

کودکان خلق آذربايجان در اين مبارزه حق طلبانه پيشاپيش مبارزه برای رسمی شدن و تحصيل به زبان مادری قرار دارند، چرا که اين کودکان و نوجوانان هستند که در اولين قدم قربانی طلسمی می شوند که در آن فريب و آسيميلاسيون کودکان وحشيانه دنبال می شود. لذا کودکان بايستی بيشتر از هر کسی با اين توحش عليه آنان آشنا شوند. یه نظر ميرسد روز اول مهر ماه، بايستی به روز شورش مدنی عليه آپارتايد فرهنگی تبديل شود و کودکان و نوجوانان با عدم حضوربر سر کلاس درس در اول مهر ماه پرده از چهرهء کريه و زشت آپارتايد فارس بدرند و اعتراض خود را عليه ضديت با زبان ترکی در ايران نشان دهند.

اوشاق لايميزين مبارزه سينه عشق اولسون
يونس شاملي

تركيه خواستار تشكيل جامعه كشورهاي ترك‌زبان شد

نخست‌وزير تركيه خواستار تشكيل جامعه كشورهاي ترك ‌زبان شد.

خبرگزاري آناتولي، “رجب طيب اردوغان” امروز در دهمين نشست كنگره همكاري ، برادري و اخوت انجمن‌هاي ترك در شهر آنتاليا گفت:«ما بايد جامعه‌اي متشكل از كشورهاي ترك‌زبان ايجاد كنيم و در عرصه بين المللي همپارچگي خود را گسترش دهيم.»
وي افزود:«ما بايد با همكاري يكديگر مسائلي مثل مساله قبرس را حل كنيم و همكاري بين دولت هاي محلي و سازمان غير غيردولتي در جهان ترك را گسترش دهيم.»

وي بر اهميت ايجاد جهان ترك تاكيد كرد و گفت:«جهان ترك بايد با ابعاد فرهنگي، جغرافيايي، اقتصادي و استراتژيك گسترده ايجاد شود.»
نخست وزير تركيه با اشاره به تاثيرات منفي تغييرات جهاني كنوني گفت:«اين بر عهده ما است كه اين بحران را به يك فرصت تبديل كنيم.»

۱۳۸۵ شهریور ۲۶, یکشنبه

ظلم شوونیزم فارس به یک کودک از زبان خودش

تصمیم گرفتم بنویسم اما نه سیاسی
ولی چه بنویسم ؟ از کجا بنویسم؟ گوشه ای از حقایق زندگیم را... ولی خیلی ساده خواهم نوشت آنقدر ساده که نوشته هایم مثل زندگیم ساده باشد !!. شاید سئوال کنید چرا فارسی می نویسم ؟. چون اکثر افرادی که بعنوان خوانند ه این نوشته می توانم قلمداد کنم شاید ترکی خواندن بلد نباشد و یا کسانی که هم ترک نیستند با خواندن این خاطره زندگی من کمی از درصد فاشیستی آنها کاسته شود
از بدو تولد در آفساید بودم چون داخل مرزهای مصنوعی بنام ایران با افکار پوسیده آریایی متولد شدم ولی امیدوار بودم که روزی خاک پاک من از زیر ستم ملی جدا شود ولی مگر می توان ؟ا
اولین بار که تلویزیون نگاه کردم زبان آن را نفهمیدم از مادرم پرسیدم مگر این تلوزیون مال کشور من نیست ؟گفت چرا فرزندم تلوزیون مال کشوری هست که در آن زندگی می کنیم پرسیدم پس چرا زبان آن را نمی فهمم ؟ گفت چون آنهایی که آن بالا نشسته اند از ملت ما نیستند گفتم حالا به من بگو این تلوزیون چه می گوید ؟ گفت من هم نمی دانم خود به خود پرسیدم که این چه تلویزیونی هست که نه من نه مادرم اززبانش نمی فهمیم آیا براستی این تلوزیون مال ماست ؟ا
یک هفته قبل از اینکه به مدرسه بروم با پدرم رفتیم کتاب بخریم در راه به پدر گفتم که در این کتاب چه نوشته است ؟ گفت پسرم من نمی توانم بخوانم با خود فکر کردم که وای این چه کتاب سختی است که حتی پدرم از خواندن آن ناتوان است کتابها را در کیف گذاشته به مدرسه رفتم و روز اول معلم سرکلاس آمد وگفت کتابها را باز کنید ما هم باز کردیم در کتاب عکسهایی بود که سگی به دنبال گربه بود و معلم گفت بچه ها هر وفت این عکس را دیدید می گویید سگ گربه را دنبال می کند یکی از بچه ها به معلم گفت آقا اجازه ولی اینجا یک "ایت " و " پیشیک " است معلم جواب داد نادان هر آنچه تابحال یاد گرفتید هیچ است و از این به بعد هر چه من می گویم درست است با خود گفتم پس این همه اهل روستا اهل خانواده و این همه دانش آموز که مقابل من صحبت می کنند همه هیچ است و چرا این همه مردم تا بحال هیچ یاد گرفته اند
چند ماه بعد موقع امتحان بود معلم از من سئوال کرد و عکس بز را به من نشان داد و گفت این چیست من هم گفتم "گئچی " و همه ای بچه ها خندیدند و معلم بر دستهای من چوب زد صورتم سرخ شده بود ولی یک بار فریاد کشیدم اگر می خواهید بدانید که من اشتباه نمی گویم همه بیایید به دامداری ما برویم که ما صدتا از این حیوان پرورش می دهیم و همه را گئچی می گوییم و معلم گفت که گئچی را در دامداری می گویند ولی در مدرسه به آن بز می گویند با خود فکر کردم این چه حیوان عچیبی است که نام آن در مدرسه و دامداری فرق می کند این تغییر اسامی به آن حد رسید که در خانه وقتی اسم مدرسه ای بعضی چیزها را می گفتم با پدرومادرم مشکل داشتم ودر آخر به این نتیجه رسیدم که مدرسه جائئ است دروغگو و فقط اسامی اشیا را عوض می کند و باعث اختلاف بین من و خانواده ام میشود چون چیزهایی که در مدرسه به من یاد می دادند کاملا مخالف با آن چیزهایی بود که تابحال یاد گرفته بودم و همه مردم مثل من صحبت می کردند و سئوالات زیادی در ذهنم بدون جواب مانده بود به همین خاطر هر روز از دست معلم چوب می خوردم و پیش بچه ها خورد می شدم
اگر سر شما را درد می آورم معذرت می خواهم ولی اگر شما تحمل شنیدن این حرفهای را ندارید تصور کنید که من اینها را نشنیده ام و با اینها زندگی کرده ام و حال مرا درک خواهید کرد
روز ی درس مربوط به بخش کردن کلمات بود که آنها را با صداهای مختلف بخش می کردیم مقثل دفتر = دف + تر معلم صدایم کرد و گفت نقاش را بخش کن فورا فکر کردم که این کلمه یک ق دارد آیا آن را در بخش اول بگویم یا بخش آخر در این فکر بودم که معلم با صدای بلند گفت چنگیز زود باش نقاش را بخش کن من قسمت اول را که نق بود سه بار گفتم(نق نق نق) ولی نمی دانستم که در قسمت بعدی ق را دوباره بگیویم یا نه یکی از دوستانم در ردیف اول نشسته بود یواشکی به من گفت قاش قاش منم فکر کردم می گوید فرار کن و از دست چوب زدن معلم خلاص شو ولی من فرار نکردم چون آنقدر چوب خورده بودم که دستهایم عادت کرده بود و آنروز هشت عدد چوب خوردم درست به اندازه سن خود و تا روز بعد دستهایم عذاب می کرد عید نوروز همان سال بود که پسر همسایه ما احمد که درجه دار بود با خانواده اش به روستا آمده بودند من متوجه شدم که ایشان با دختر کوچک خود صحبت می کند ولابلای صحبت خود بعضی از کلمات مدرسه ای را هم استفاده می کند از احمد پرسیدم مگر شما معلم هستید که به زبان مدرسه ای صحبت می کنید گفت نه پسرکوچولو ما معلم نیستیم و این زبانیکه صحبت می کنیم زبان مادری همسر من هست . بخانه رفتنم واز از مادرم پرسیدم آیا زبانی که ما در مدرسه با آن درس می خوانیم زبان مادری همسر احمد آقا هست ؟ گفت بلی پسرم احمد آقا چون در فارسستان کار می کند خانمش از ملت ما نیست و من خودم هم زبان ایشان را نمی دانم پرسیدم چرا در حالی که همه روستای ما به زبان من صحبت می کنند من مجبور هستم که به زبان همسر احمد آقا درس بخوانم؟ مادرم دستی به سرم کشد و گفت اوغلوم نیه چوخ سؤز سوروشورسان(چرا زیاد سوال می کنی) و جوابم را نداد
ولی اگر می خواست هم جواب بدهد بنظر شما چه می توانست بگوید? ا
آری با این سئوالات بزرگ شدیم و زندگی ما پر از مجهولاتی ماند که کسی نتوانست جواب مرا بدهد ولی بعدها فهمیدم این فقط مشکل من نیست بلکه میلیونها ترک هستند که جواب سئوالاتشان داده نشده است ولی باز هم سئوال دیگری به ذهنم رسید تا حالاکه فکر می کردم تنها هستم ولی حالا دیدم که زیاد هستیم ولی باز هم نمی توانیم به زبان خود درس بخوانیم اگر در دنیا تنها بودم خیال می کردم که جهت تنها بودن نمی توانم این مشکلات را حل کنیم ولی نمی توانم که با خیالات زندگی کنم بایستی با حقایق زندگی کرد و در راه گرفتن حق خود بایستی مبارزه کرد و اینجاست که سخن قهرمان بزرگ آذربایحان (بابک )به یادم افتاد که می گوید روزهای زیادی بود که گرسنه وتشنه ماندم ولی حتی یک روز هم که نا امید باشم نداشتم.... ا

دستگیری اسدالله سلیمی

اسدالله سلیمی فعال فرهنگی اورمیه ای که چند روز پیش در راه عزیمت به تبریز توسط ماموران بازداشت شد در وضعیت بلاتکلیفی به سر می برد. بنا بر شنیده ها وی یک بار با خانواده خود تماس گرفته و تنها اظهار داشته که در زندان تبریز به سر می برد.

خانواده وي ضمن اظهار نگراني از وضعيت جسمعي وي، در تلاشند تا با وي ملاقات کنند ولي تاکنون اين امر ميسر نگرديده است.

هم چنین مقامات قضایی تبریز از قبول وکیل برای وی امتناع نموده اند.

هفته پیش اسدالله سلیمی، مدرس زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی در آموزشگاه های اورمیه و روزنامه نگار، توسط ماموران تبریزی بازداشت شد. هنوز علت بازداشت وی مشخص نگردیده است.

صندوق جريمه صحبت به زبان تركي در روستاي مينق هريس

در كتاب بسيارگرانقدر و با اهميت «گذشته چراغ راه آينده است» نوشته شده است:

« ذوقي رييس فرهنگي كه بعد از محسني به آذربايجان‌آمد صندوق جريمه تركي حرف زدن در دبستانها گذاشت تا هر طفل دبستاني آذربايجان كه جسارت ورزيده تر كي صحبت كند جريمه شود .»

(جامي، گذشته چراغ آينده است،تهران ، انتشارا --ت نيلوفر، ص 240)

ذوقي و محسني روساي آموزش و پرورشي هستند كه در دوران سياه رضاخان در آذربايجان منصوب شده و همچون عبدالله مستوفي والي نفرت انگيز آذربايجان از كاگزاران اصلي شوونيزم فارس در اين ايالت بزرگ و حساس محسوب مي شدند .

طبعا با گذشته بيش از نيم قرن ازآن سالهاي تحقير ، توهين و سركوب چنين بنظر مي رسد كه در حال حاضر با روي كار آمدن نظام جمهوري اسلامي نسل جديد هرگز شاهد چنين اوضاع شومي نخواهد بود.اما متاسفانه ويروس بشدت خطرناك شوونيزم فارس همچنان در حال حيات و تكثير است ودر زواياي فكري برخي از مديران بصورتي فعال و حتي از نوع مهلك آريامهري آن مشاهده مي شود.

به خبر تاسف آور و حيرت انگيز زيركه توسط يكي از اهالي نقل شده است توجه فرماييد:

«مينق يك روستاي نه چندان معروف در 15 كيلومتري بخش هريس است.خود اين بخش در 85 كيلومتري غرب تبريز قرار دارد.در روستاي مينق دبستان ابتدايي شرف و مدرسه راهنمايي پروين اعتصامي به رياست خانمها 00000و…..» كه غير بومي هستند بعنوان برترين نمايندگان وزارت آموزش و پرورش در اين روستا سرگرم تعليم وتربيت دختركان معصوم روستاي مينق هستند.اگر شما داخل مدرسه شويد در راهروي هر دوي اين مدارس يك صندوق نسبتا بزرگ شبيه آنچه كه معمولا براي جمع آوري پيشنهادات در مدارس تهران گذاشته مي شوند قرار داده شده است . اما دختران دانش آموز مينق در اين صندوقها پاكت نظرات و پيشنهادات خود را نمي اندازند ! به دستور مديران هر دو مدرسه، دانش آموزان اين مدارس موظف هستند به هنگامي كه دانسته يا ندانسته در كلاس ،حياط مدرسه و يا بطوركلي هر جا در حضور مسئولان اين مدارس به زبان مادري خود و در واقع تركي صحبت كنند جريمه شوند و اسكناسهاي 20، 50 و 100 توماني را بسته به ميزان جريمه تعيين شده از سوي معلمين ، ناظم و يا مدير در صندوق جريمه ها بيفكنند.

اين قانون نفرت انگيز باعث شده تا بسياري از كودكان از ترس ناتواني در تكلم زبان فارسي از پرسيدن سئوال در كلاسهاي درسي كه مي بايد تشويق كننده پرسشگري باشد اجتناب كنند،در صورت جريمه شدن هزينه اي را به خانواده محروم روستايي خود براي ريختن در صندوق تحميل كنند،به تشويق معلمين خود در صورت نپرداختن جريمه از سوي همكلاسان خود خبر چيني كنند، به دليل شرطي شدن و ترس ناخودآگاه از جريمه شدن حتي با والدين ترك خود كه تنها قادربه صحبت به زبان تركي هستند در خانه ها فارسي صحبت كنند ، از هم صحبتي با پسران ترك زبان خانواده ويا فاميل كه در مدارس آنها قوانين شوونيستي اي كمتري به چشم مي خورد فاصله بگيرند .قادر به يادگيري كامل زبان مادري خود نشوند، در اثر تلقين مسئولان مدرسه به زبان مادري خود به ديده تحقير بنگرند و 000000

بي ترديد آنچه كه درمدارس پروين اعتصامي وشرف روستاي مينق در جريان است يك جنايت فرهنگي است كه مطابق تعريف سازمان يونسكو از آن مي توان تحت عنوان ژنو سايد فرهنگي نام برد.

آقاي مستوفي والي منصوب رضاخان در آذربايجان روزي به هنگام اعتراض مردم تبريز به وضعيت بد نان در كمال وقاحت گفته است: شما كه علف خورده و مشروطيت گرفته ايد مي توانيد همانند خران نان جو نيز بخوريد.

اين امر به مثابه آن است كه يك شهردار به اهالي ممتازترين و پاكيزه ترين محله شهر بگويد حالا كه شما بيشترين زحمت ر ا در امر پاكيزگي شهر كشيده ايد ،الگوي ديگر محلات شده ايد و خواستار پاكيزه شدن همه شهر هستيد بفرماييد اين جارو را برداريد و همه شهر را تمييز كنيد! البته از والي منصوب رضاخان اين بيسوادتريتن ولمپنترين شاه ايران بيشتر از اين را نمي توان انتظار داشت.اما چنين اظهارات شاهانه اي تنها مختص دوران پهلوي نيست.

استاندار آذربايجان شرقي نيزاخيرا در كمال بي شرمي با مخاطب قرار دادن مردم آذربايجان گفته است: آنهايي كه صحبت از اجراي اصل 15 قانون اساسي مي نمايند به آذربايجان خيانت مي كنند




ناچاريم بگوييم كه اين اظهار نظر شاهانه نيز همانند آن است كه آخوندي بگويد آنكسي كه فرضا از آيه 15 سوره مباركه بقره صحبت كند به امت اسلام خيانت كرده است!

علی صدیق بیرق دستگیر شد

بنا بر اطلاع حاصله صبح جمعه ساعت4:30 آقای علی صدیق بیرق ساکن محله عباسی تبریز به اتهام پخش اعلامیه تظاهرات در خیابان عباسی دستگیر شده و صبح همان روز به کلانتری عباسی منتقل شده است وی هم اکنون در بازداشت اداره اطلاعات تبریز زندانی وتحت شکنجه قرار دارد

دستگيري دونفر در سولدوز به دليل پخش اعلاميه

در روزهاي اخير دو نفر در شهر سولدوز (نقده) به اتهام پخش اعلاميه هايي مبني بر دعوت مردم به حضور در راهپيمايي روز اول مهر ماه از سوي مقامات امنيتي شهر بازداشت شده اند. نام يكي از اين افراد اسكندر ميرزايي ميباشد كه راننده تاكسي در شهر سولدوز است. دستگيري وي در اتومبيل خود صورت گرفته است. فرد ديگر وحيد نام دارد و صاحب يك مغازه در سولدوز است كه دستگيري وي نيز در محل كارش صورت پذيرفته است. مردم شهر عقيده دارند پس از قيام مردم سولدوز بر عليه سياستهاي حكومت، و بويژه در روزهاي اخير بر تعداد نيروهاي امنيتي كه به شكل نامحسوس در شهر تردد مي نمايند افزوده شده است.

ما خواستار تحصيل فرزندان خود به زبان ترکي آذربايجاني هستيم

هرکس نيک ميداند که تولد به يک زبان به معناي کسب اتوماتيک هويت بدان زبان ميباشد و طبعا حق فراگيري کامل آن زبان مادري جزوء حقوق اوليه و انساني هر انسان نيز محسوب ميشود.چرا که زبان بخش جدا ناپذير هويت هر فرد بشمار ميايد و هويت شخص مستقيم با زبان و فرهنگ خود در ارتباط ميباشد.

از طريق زبان است که انديشه و فرهنگ انسانها قالب به خود ميگيرد و از طريق زبان است که خوي انسانيت و روابط عالي و پيجيده نسبت به ساير موجودات ارجعيت پيدا ميکند. بنابر اين توسعه زبان نه تنها در شناخت و ايجاد روابط سالم در ميان اعضاي جامعه نقش مهمي را ايفا ميکند بلکه در تکامل خوي انساني و مدني در ميان بشريت نيز از اهميت خاصي برخوردار بوده و است.
درست بر پايه همين نتايح علمي ميباشد که در کشور سوئد حتي وجود 5 دانش آموز با زبان مادري غير سوئدي داراي حق تحصيل و تقويت زبان خود ميباشد، بماند که در ايران حداقل 35 در صد اهالي را آذربايجانيها تشکيل ميدهند و براي نمونه هم يک دبستان بزبان ترکي آذربايجاني وجود ندارد.

درست بر پايه همين استدلال و کاوشهاي علمي است که سازمان ملل متحد همانند ساير مراکز علمي اصرار در آموزش زبان مادري ميکنند و شديدا تحصيل و آموزش به زبان مادري را با تصويب قوانين بين المللي از اعضاي خود خواستار هستند. البته ايران نيز همچون ساير اعضاي سازمان تعهدهاي در اين مورد قبول کرده است و حتي ماده هاي 15 و 19 قانون اساسي کشور را به اين موضوع اختصاص داده است.لاکن مقامات مسئول تا امروز خواهان پي گيري اجراي قانون نبوده اند و در نتيجه ميليونها کودک و نوجوان ترک آذربايجاني قرباني اين بي اعتنائيها شده اند و از حقوق انساني خود در راستاي تکامل سالم و مدني محروم باقي مانده اند.

امروز ترکهاي آذربايجاني نه تنها از حقوقهاي سياسي و اقتصادي خود در ايران محروم هستند بلکه مضافا قرباني يک سياست شونيستي نظام جمهوري اسلامي نيز ميباشند. بيش از 99 در صد ترکهاي آذربايجاني تواناي خواندن، نوشتن، ابراز افکار و احساس خود به زبان مادريشان ندارند و حتي تحقير آذربايجانيها به حدي رسيده که در ميان بعضي اشخاص شرم و ننگ نيز گاها همراه با هويت مادري ميباشد. لذا وظيفه هر انسان لايق زندگي ارزنده ميباشد که به مناسبت اول ماه مهر و آغاز مدارس در ايران بار ديگر به فکر فرو رفته وامکان خود را در احياي آموزش کودکان ترک آذربايجاني به زبان مادري بررسي کند. هر کس بنوبه خود مسئوليت حمل ميکند.

همينطور ما از تمام انسانهاي آزاده، شريف، و عدالتجو خواستاريم که براي پيگيري طرح تدريس زبان مادري در ايران با ما همصدا شده چرا که کودکان و نوجوانان امروز گردانندگان جامعه فرداي ما خواهند بود. رشد و تکامل سالم آنها در نهايت به سود جامعه ما و بشريت خواهد بود.

اي انسان شريف، عدالت را تنها بر خود نه، بلکه به تمام انسانها مطالبه کن. اول ماه مهر روزي است ميليونها کودک و نوجوان ايراني از هويت خود به دور کشيده ميشود. و واقعا جاي ننگ است که دها نمايندگان پارلمان سوئد، بجاي نمايندگان آذربايجانيها در مجلس جمهوري اسلامي، طالب حقوق کودکان آذربايجاني از دولت ايران هستند. آيا وقت آن نرسيده که براي احياي حقوق حياتي کودکان ايراني ما هم به جمع اعتراض نمايندگان پارلمان سوئدي و اتحاديه اروپا ملحق شويم؟

باميد آموزش کودکان آذربايجاني به زبان مادري خود همچون ساير کودکان جهان

مناف سببي

بيانيه “مجمع دانشگاهيان آذربايجاني”

بيانيه “مجمع دانشگاهيان آذربايجاني” درباره مبارزه منفي در قالب «عدم حضور در سر كلاس درس در اولين روز مهرماه»

در حالي چند صباحي به بازگشايي مدارس، دانشگاهها و مراكز آموزشي نمانده است، باز در كمال تأسف شاهد عدم تحقق آرزوي ديرينه اقوام و ملل ساكن در ايران يعني آرزوي تحصيل به زبان مادري خويش هستيم.

كودكان، نوجوانان و جوانان و در يك كلام معصومان پاكدل اقوام و ملل غير فارسزبان در حالي قدم به سال تحصيلي و مأواي علم و دانش و رهايي از جهالت خواهند گذاشت كه عليرغم نيل به درجات عالي علمي جاهل به زبان، هويت، تاريخ و به طور كلي هستي ملي و قومي خويش بوده و خواهند بود؛ جهالتي كه تفكرات و سياستهاي مسموم در قالب شوونيسم و آپارتايد فرهنگي باعث وباني آن هستند.

فرزندان تورك و آذربايجاني در كنار ساير همنوعان خود در حالي خود را براي حضور در كلاسهاي علم و دانش آماده ميسازند كه وعدههاي مسئولان و نمايندگان مجلس خويش مبني بر ايجاد امكانات و بسترهاي لازم براي آموزش آنها به زبان مادرياشان را تو خالي و پوچ مي بينند. اين مسئله فارغ از مسائل سياسي و اجتماعي، فارغ از انگزنيهاي رايج مبني بر داشتن انديشههاي پانتركيسم و پانعربيسم، فارغ از شعار تهديدآميز بودن اين خواستهها براي امنيت ملي _امنيتي كه در قالب منافع اقليت خاص تعريف ميشود_، نمود عيني نقض كنواسيونها و اعلاميههاي جهاني به ويژه حقوق بشر و حقوق زباني و حتي نقض قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ميباشد.

وجدانهاي بيدار و آگاه؛

در چنين شرايطي چه بايد كرد؟! آيا نبايد فرياد اعتراض برآورد؟!

در چنين شرايطي ميتوان با مبارزه مدني در قالب «مبارزه منفي» با لحاظ تمامي جوانب به ويژه شرايط حساس كشور و منطقه آذربايجان عمل نمود كه از ديدگاه ما «عدم حضور در سر كلاس درس در اولين روز مهرماه» از بهترين، مسالمتآميزترين و عمومپسندترين شيوهها مي­باشد تا بلكه صداي فرزندان اقوام و ملل بتواند وجدانهاي بيدار و آگاه از جمله روشنفكران، سياستمداران و اهل قدرت مركزنشين را به درك واقعيتها وا داشته و اتخاذ سياستهاي مناسب مبني بر فراهم آوردن امكانات لازم براي تحصيل فرزندان ما به زبان مادري خود را فراهم آورد.

اميد است مسئولان ذيربط و نمايندگان مجلس نيز در راستاي تحقق وعدههاي خويش جهت رسميت يافتن زبان تركي آذربايجاني و تأسيس فرهنگستان زبان و ادبيات تركي آذربايجاني اقدامات ملزومه را انجام داده و به وظيفه خويش در پيشگاه ملت آذربايجان عمل نمايند.

“مجمع دانشگاهيان آذربايجاني” از اقشار مختلف ملت آذربايجان به خصوص دانشجويان، دانشآموزان، معلمان، اساتيد و اعضا و هواداران خويش ميخواهد در روز يكم مهرماه به نشانه اعتراض به سياستهاي شوونيستي حاكم بر فضاي فرهنگي كشور و عدم اعطاي حقوق زباني و فرهنگي خود، از شركت در كلاسهاي درس خودداري نمايند. در اين ميان، ضمن احترام به نيت و عقايد ساير عزيزان اعلام مينماييم كه، فضاي كشور و منطقه آذربايجان به ويژه پس از حوادث خردادماه سالجاري به هيچ وجه مناسب ساير حركتها به ويژه اعتراضات خياباني و تجمعي نميباشد و چنين اقداماتي ميتواند نتايج ناگوار ديگري براي ملت مظلوم و داغديده آذربايجان فراهم آورد.

مجمع دانشگاهيان آذربايجاني
20/6/1385

يکهزار واژه اصيل تركي در پارسي

اگر مي بينيم زبان انگليسي بخاطر داشتن زبان تکنولوژي ، غالب واژه هاي فني زبانهاي ديگر را تشکيل مي دهد و يا زبان عربي بخاطر داشتن مفاهيم اسلامي ، واژه هاي مذهبي زبانهاي مسلمانان را از آن خود مي کند ، پس بايد احتمال دهيم زباني مانند ترکي که متکلمان آن هزاره هائي چند بر شرق و غرب عالم حکومت کرده اند و مردمان جهان از انگليسي و اسپانيائي و عربي و فارسي و چيني و روسي و آلماني و … را تحت لواي خود قرار داده اند ، در زبانهاي ديگر رد پائي بايد داشته باشد. چون ترکان جهان در طول هزاران سال تمدن ، مرزي براي حکومت نداشته اند ، پس به جرأت مي توانيم بگوييم: هيچ زباني در کره خاکي نيست مگر آنکه رد پائي از زبان ترکي در آن وجود داشته باشد.

اروپائيان با علم بر اين نکته ، تحقيقات گسترده اي روي اين موضوع انجام داده و نتيجه گرفته اند که 40 درصد زبان ايتاليائي ، 20 درصد زبان انگليسي ، 17 درصد زبان آلماني و … از واژه هاي زبان ترکي تشکيل شده اند. اجازه بدهيد اينگونه بگوييم: اگر ترکي نبود ، يک پنجم زبان انگليسي و دو پنجم زبان ايتاليائي حذف مي شد.

پس شکي نمي ماند که اين زبان تاريخي و قدرتمند ، در زبانهاي همسايه خود (از نظر جغرافيائي نه ساختاري) مانند چيني و عربي و فارسي نيز نفوذ فراواني داشته باشد. از اين ميان ، زبان فارسي بيش از ديگران در معرض ورود واژه هاي ترکي قرار گرفته است. دليل آن دو مسئله بيش نيست: يکي بخاطر حاکم بودن ترکها بر ايران (فقط بعد از اسلام را اگر در نظر بگيريم ، 1100 سال ترکها در ايران حکومت کرده اند). ديگري ترکان پارسي گوي بوده است. غالب شعراي ترک ، اشعار خود را پارسي سروده اند. يا اينطور بگوئيم: شعراي فارسي غالبا ترک بوده اند. علت آن بيشتر به ساختار شعري زبان فارسي برمي گردد که تعريف و تمجيد شاهان يا به اصطلاح معشوق با اين زبان راحتتر است. از طرفي امرار معاش شاعران بيشتر با هديه اي بود که شاهان در ازاي تعريف و تمجيد آنان به شاعران مي دادند. براي همين فردوسي از دربار غزنوي فرار کرد و شعراي دوره صفوي بخاطر بي توجهي دربار به اشعار تعريف و تمجيدي متلاشي شدند و غالبا به هندوستان رفتند.

«واژگان زبان ترکي در پارسي» ، تحقيقي است گسترده روي واژه هاي ترکي که در ادبيات زبان همسايه خود ، پارسي، وارد شده است. اين کتاب در ابتداي سال 80 به چاپ رسيده و اكنون به اتمام رسيده است. اصرار دوستان و علاقمندان براي دستيابي به اين کتاب و نداشتن امکان چاپ مجدد آن ، دليلي شد تا با تلخيص کتاب و تبديل آن به يک چهارم (54 صفحه کاغذ A4) آنرا از طريق اينترنت در اختيار عموم قرار دهم. اميدوارم با اين کار خدمتي براي زبان مادري خويش کرده باشم و انتظار دوستان را برآورده باشم. انشاءالله.

در اين مجال هزار واژه اصيل ترکي دخيل در فارسي بصورت اتيمولوژيک مورد بررسي قرار گرفته و با منابع کهن ترکي ، ريشه آنها استخراج مي گردد. زبان ترکي مانند زبان فارسي نيست که غالب کلمات ريشه فعلي نداشته باشند و يا صرف و نحو افعال در آن بي ضابطه باشد. لذا از اين طريق مي توان ترکي بودن کلمات را اثبات نمود.

واژگان زبان ترکي در پارسي تنها محدود به اين هزار واژه نيستند. در دو سال گذشته واژگان جديدي به اين کتاب افزوده شده است که در چاپ بعدي کتاب در اختيار علاقمندان قرار خواهم داد.

جايگاه زبان تركي و بررسي آن در مقايسه با ساير زبانها

کليه ي اطلاعات زيراز موسسه ي ائي. ام. تي و آ. ام. تي كه در اروپا و آمريكا واقع شده و تحت مديريت برجسته ترين زبان شناسان اداره مي شود، گرفته شده است و همه ساله گزارشهاي زيادي را درباره ي زبانها منتشر مي كنند و كليه ي استانداردهاي زبان شناسي از اين ادارات كه دولتي هستند،اعلام مي شود. به اطلاعات استخراجي از اين موسسات توجه كنيد:
- 19% كلمات انگليسي از زبان تركي گرفته شده است.
- 92% كلمات فارسي از عربي و تركي گرفته شده و مابقي بدون هيچ فرمولي توليد شده اند.
- 2% كلمات تركي از ايتاليايي، فرانسوي و انگليسي گرفته شده است.
- در هيچ يك از زبانهاي بين المللي لغتي از زبان فارسي وجود ندارد.
- 39% كلمات ايتاليايي، 17% كلمات آلماني و 9% كلمات فرانسوي از زبان تركي گرفته شده است.
- 100% كلمات تركي ريشه ي اصلي دارند.
- 100% كلمات انگليسي، آلماني ، فرانسوي و تركي داراي عمق ريخت شناسي هستند.
- 83% كلمات انگليسي ريشه ي اصلي دارند.
- جملات تركي 2% ابهام جمله اي ايجاد مي كنند.(يعني اگر يك خارجي زبان تركي را از روي كتاب ياد بگيرد، پس از ورود به يك كشور ترك زبان مشكلي نخواهد داشت.)
- جملات انگليسي نيم درصد و جملات فرانسوي تقريبا 1% ابهام توليد مي كنند.
- جملات فارسي 67% ابهام توليد مي كنند.(يعني يك خارجي كه فارسي را ياد گرفته، به سختي مي تواند در ايران صحبت كرده و يا جملات فارسي را درك كند مگر آنكه مدت زيادي در همان جامعه مانده و به صورت تجربي ياد بگيرد ) كه اين براي يك زبان ضعف نسبتا بزرگي است.
- جملات عربي 8 تا 9% ابهام توليد مي كنند.
- معكوس پذيري(ترجمه ي كامپيوتري) كليه ي زبانها به جز زبانهاي عربي و فارسي امكان پذير بوده و براي عربي خطاي موردي 45% و براي فارسي 100% است. يعني زبان فارسي را نمي توان با فرمولهاي زبان شناسي به زبان ديگري تبديل كرد.

زبان تركي را شاهكار زبان معرفي كرده اند كه براي ساخت آن از فرمولهاي بسيار پيچيده اي استفاده شده است. خانم “نيكيتا هايدن” متخصص و زبان شناس مشهور آلماني در موسسه ي اروپايي ((يورو توم)) گفته است: ” انسان در آن زمان قادر به توليد اين زبان نبوده و موجودات فضايي اين زبانم را خلق كرده و يا خداوند به پيامبران خود عاليترين كلام ارتباطي را داده است.
هم اينك زبان تركي در بيشتر پروژه هاي بين المللي جا باز كرده است. به مطالب زير كه برگرفته از مجله ي New science چاپ آمريكا و مجله ي International Languages
چاپ آلمان است، توجه نماييد:
- كليه ي ماهواره هاي هواشناسي و نظامي اطلاعات خود را به زبانهاي انگليسي، فرانسوي و تركي به پايگاههاي زميني ارسال مي كنند.
- پيچيده ترين سيستم عامل كامپيوتري os2/8 و معمولي ترين windows زبان تركي را به عنوان استاندارد پايه ي فنوتيكي قرار داده اند.
- كليه ي اطلاعات ارسالي از رادارهاي جهان به 3 زبان انگليسي، فرانسوي و تركي علايم پخش مي كنند.
- كليه ي سيسستم هاي ايونيكي و الكترونيكي هواپيماهاي تجاري از سال 1996 به 3 زبان انگليسي، فرانسوي و تركي در كارخانه ي بوئينگ آمريكا مجهز مي شوند.
- كليه ي سيستم ها و سامانه هاي جنگنده ي قرن 21 “جي- اس- اف” كه به تعداد هفت هزار فروند در حال توليد است، به 2 زبان انگليسي و تركي طراحي شده اند.

همه ي اين مطالب نشان دهنده ي استاندارد بودن و بين المللي شدن و اهميت ژئوپوليتيكي زبان تركي است. متاسفانه زبان رسمي ما(فارسي) از هيچ قاعده ي فنولوجيكال نيز پيروي نمي كند و داراي ساختار تك ديناميكي است. اما زبان تركي با در نظر گرفتن تمام وجوه به عنوان سومين زبان زنده ي دنيا شناخته شده است، طي يك دستورالعمل اجرايي در تاريخ مه 1992 رسما از طريق همين موسسات به سازمان بين المللي يونسكو اعلام شده كه زبان تركي در كليه ي دانشگاهها و دبيرستانهاي اروپا و آمريكا جزو درسهاي رسمي شود و اين مسئله هم اكنون در كليه ي دانشگاههاي اروپا و دانشگاههاي مطرح آمريكا اجرا شده و دومين زباني است كه در حال تهيه ي تافل مهندسي دانشگاهي براي آن هستند. اما زبان فارسي رتبه ي 261 را به خود اختصاص داده است آن هم نه به عنوان زبان، بلكه به عنوان لهجه كه اين زبان را با ساختاري كه بتوان جمله سازي مفهومي ايجاد كند، شناخته اندو و اگر روي اين مسئله كار جدي نشود، در يادگيري مثلا زبان انگليسي، تركي يا فرانسوي مشكل عمده اي ايجاد كرده و مي كند و مي بينيم كه فارسي زبانان براي يادگيري زبان انگليسي با مشكل عمده اي مواجه هستند، ولي ترك زبانان با مشكل يادگيري و تلفظ مواجه نيستند. اين مسئله به رفتارهاي مغز انسان برمي گردد كه خود داراي بحثهاي دامنه داري است و اينكه بسياري از جملات فارسي بر اساس عادت شكل گرفته اند نه براساس فرمول ساخت و با اين وضعيت فرمول پذيري آن امكان ندارد.

۱۳۸۵ شهریور ۲۵, شنبه

آینده اسلام

برگرفته از وبلاگ شیما

آینده اسلام رو شما چطور میبینین ؟ درخشان ؟ تاریک ؟ فلاکت بار ؟ من آینده اسلام رو منقرض شده میبینم و مطمئنم تا قرن آینده دینی بنام اسلام دیگه وجود نداره ! اگر هم وجود داشته باشه مطمئن هستم این دین در کشورهایی که امروزه اداعای مسلمانی و به رسمیت شناختن مذهب اسلام رو دارن وجود نخواهد داشت و این کشورها تبدیل میشن به کانون های مبارزه و مقاومت بر ضد مذهب و مخصوصن مذهب اسلام :

دقت کردین از زمانیکه انقلاب شده تا به امروز درصد افراد مذهبی جامعه چقدر تفاوت پیدا کرده ؟ چقدر از مردم بی دین شدن و از دین و مذهب نفرت پیدا کردن و فراری هستن ؟ دقت کردین دین در این دوره زمونه شده ابزاری برای استثمار و کلاه برداری و سوء استفاده از مردم ؟
امروزه روز اگه کسی ادعای مسلمونی و مذهبی بودن بکنه همه با دیده " بد – کثیف – خائن – وطن فروش – بی پدر و مادر – حروم زاده – جنایتکار – تروریست – قاتل " بهش نگاه میکنن و اونو یک آدم مزدور و وطن فروش و پست فطرت میدونن . اشتباه نکنین ! این نظر شخص من نیست ! این نظر 90% از مردم جامعه امروز ایران ما ست ! مردمی که در طول این 27 سال اونقدر از مذهب بدی و ریا و پستی و آدم فروشی و رذالت دیدن که وقتی چیزی بهشون میدی که ته مایه ای از مذهب و رگه هایی از دین درونش وجود داره , استفراغ میکنن ! فرار میکنن ...
خود من , آدمی بودم که اعتقادات محکم و قوی ای داشتم ! اصلن تصور نمیکردم روزی برسه که من بشم یک آدمی که حتا خدا رو هم قبول نداشته باشم ! ولی شد ! و تنها من نیستم و میلیونها نفر در این کشور و جهان مثل من هستن که با طناب پوسیده مذهب درون چاهی رفتن که در نهایت رسیدن به پوچی محض و راه نجات رو در رد و مخالفت شدید با همین مذهب پوسیده دیدن ! من متاسفم که باید به این مطلب اعتراف کنم : هر کسی که در این دوره زمونه ادعای مذهبی بودن میکنه , مطمئن باشین این آدم جزو بیشرف ترین و حروم زاده ترین آدمهای روزگاره و یک جای کارش میلنگه که داره از مستمسکی بنام مذهب برای پوشش دادن و سرپوش گذاشتن بر کثافت کاریهاش استفاده میکنه ! تاسف هم میخورم که چرا باید اینطوری باشه ؟ خیلی از شما جو قدیم رو یادتون نمیاد ! در 20 – 30 سال گذشته افرادی که ریش داشتن و ساده پوش بودن و نماز میخوندن و تسبیح به دست داشتن و ذکر خدا و الله از دهنشون نمی افتاد و روزه میگرفتن و دعا و عبادت میکردن و مجالس روضه خونی بر پا میکردن و نذری و خیرات میدادن و ... , مورد اعتماد مردم بودن ! مردم پشت سرشون نماز میخوندن و قسم میخوردن ! احترامشون میکردن . براشون ارزش قائل بودن ! اما حالا چی ؟
- هر جا که میبینی دارن خیرات و نذری میدن فوری اولین کلمه ای که به زبون میاری اینه : طرف شاه دزده و داره پول شویی شرعی میکنه !
- تا میبینی کسی داره گوشه ای نماز میخونه میگی : خاک بر سرش ! داره خود نمایی میکنه !
- تا میبینی جایی مجلس روضه و سفره ابوالفضل و .. راه انداختن , میگی : ای تو روحت ! طرف داره جانماز آب میکشه و جار میزنه یا ایها الناس ! من مسلمونم ها !!!!
- هر کی رو میبینی ریش داره یا چادر سرشه , فوری میگی این از اون حزب الهی های بیشرفه !

نمونه هایی از مراکز آموزشی ایران رو براتون میگم :
- درسهای دینی و قرآن در دبیرستانهای ایران , کلاسهای جوک و مسخره بازی و زنگ تفریح پسران و دختران ما بودن و هستن !
- کلاسهای درس معارف اسلامی و قرآن در دانشگاههای ما تبدیل شده به بی اهمیت ترین مسخره ترین و تق و لق ترین کلاسهای دانشگاهی و کسانیکه در سر کلاسها حاضر میشن فقط یا چرت میزنن یا مثل گاو ( ع ) به حرفهای استاد گوش میدن و در نهایت هم هدفشون فقط و فقط گرفتن نمره ست و بس !
در اجتماع و در محیط های کاری اوضاع از اینم بدتره :
- زمانهایی که کارمندان رو به زور دعوت میکنن برای مراسم مذهبی و یا جشنهای مذهبی , همه یا مسخره بازی میکنن یا کمبود ویتامینهاشون رو جبران میکنن و یا کلن به بهانه داشتن کاری واجب تر (!) از حضور در این جلسات سر باز میزنن !
وای به اینکه سخنران جلسه هم آخوند باشه , جلسه میشه سیرک و کارناوال :
- موقع صلوات فرستادن , نصف جمعیت فریاد میزنن : علاف کردی ما را !
- موقع تکبیر گفتن همه میگن : الله اکبر , خامنه ای عنتر !
- موقع ایراد سخنرانی , انواع و افسام صداهای حیوانات و جانوران به گوش میرسه !
- وقتی آخوند شوخی ای چیزی میکنه , حرف ها و تیکه های رکیک حواله خودش و خوار مادرش میکنن !
- کافیه یه جا تپق بزنه , کل سالن منفجر میشه و چنان بهش میخندن که به چارلی چاپلین هم اینطوری نمی خندیدن !

حالا فکر میکنین چرا جو جامعه اینطوری شده ؟ چرا مردم دین گریز شدن ؟ چرا با اینکه اینقدر حکومت صبح تا شب از هر طریقی سعی در مذهبی کردن مردم کرده , اما روز به روز بر تعداد افراد بی دین و ضد دین اضافه میشه ؟
من و کسانی هم دوره من و هم سالان من , جزو اولین بچه های دوران انقلاب بودیم . کسانی بودیم که وقتی انقلاب شد , داشتیم در دبستان درس میخوندیم . ما هنوز اون زمان مفهوم و معنی مذهب و دین و اسلام و ... رو نمی دونستیم ! اما وقتی انقلاب شد , همه چیز رنگ و بوی مذهبی پیدا کرد . سال 1358 روز 22 بهمن دستمون خلاصه کتاب رسالة خمینی رو دادن بنام احکام دین ! سال بعد دستمون قرآن صبح گاهی دادن . هر روز صبح قبل از رفتن به کلاسها , باید نیم ساعت سرپا در بارون و برف و آفتاب می ایستادیم تا یکی از بچه ها یک سوره از اون قرآن صبحگاهی رو بخونه و بعد ما شعار مرگ بر آمریکا و شوروی و اسرائیل و منافقین و صدام سر بدیم و ناظم هم برای ما سخنانی در باب منافقین و جنگ و رشادت های رزمندگان و ... ایراد میکرد و ... و بعد با این آمادگی ذهنی میرفتیم سر کلاسها و درس رو شروع میکردیم ! زنگ تفریح که تموم میشد و زنگ به صدا در می اومد همه به صف می ایستادیم و از جلو نظام بهمون میدادن و باید در جواب میگفتیم : اسلام پیروز است , اسرائیل نابود است !!!!!
کتابهای دبستان ما پر بود از داستانهایی در مورد پیغمبران و امامان و زندگی اونها ! دروس دینی داشتیم و آموزش قرآن ! بعدها آموزش زبان عربی ! آموزش روخانی قرآن ! معارف دینی و اسلامی ! تاریخ اسلام ! زنگهای تربیت اسلامی و ..
و عجبا , که این همه تلاش و این همه دروس و فشارها برای یاد دادن و تنقیه کردن دین و مذهب به ما در طول این سالها نه تنها باعث نشد که ما طرفدار و پایبند به دین و مذهب بشیم , بلکه بیش از پیش ما رو از مذهب و اسلام دور کرد و حتا روی پدران و مادرامون هم تونستیم تاثیر بذاریم و اونها رو هم از مذهب دور کنیم ! پدر من با اینکه جزو دربار بود و پدر بزرگ و مادر بزرگم هم از اعیان دوران قاجار بودن , اما با این همه مذهبی بودن و نماز میخوندن و حتا گاه گاهی هم اصرار میکردن که ما چرا نماز نمیخونیم ؟ ولی در دوران ما , نه تنها ما نماز رو به مسخره گرفتیم و اونو نفرت انگیز دونستیم , بگه من یادمه 2 دبیرستان که بودن یک جلد قرآن رو با نفت آتیش زدم ! عکس های خمینی رو که اول صفحات کتابهای درسیم بود پاره میکردم و آتیش میزدم ! تمام بسم الله های اول کتابها رو با ماژیک سیاه یا خط میزدم و یا با ذره بین زیر آفتاب میسوزوندم ! مهر های نماز پدر بزرگ و مادر بزرگم رو بر میداشتم و ته باغ چال میکردم یا با چکش روش میکوبیدم و خرد میکردم ! نخ تسبیح پدر بزرگم رو پاره میکردم و موقع نماز خوندن پدر بزرگم اینقدر جلوش میرقصیدم و ادا در میاوردم تا نمازش رو ول میکرد و دنبالم میکرد و آخر هم از خوندن نماز منصرف میشد !
و حالا , وقتی چشمم به یه زن چادری می افته که گوشه خیابون ایستاده و کمک لازم داره , 2 تا شست باد کرده حواله ش میدم ! وقتی یکی از همینها رو روز بارونی میبینم کنار خیابون ایستادن و میخوان کسی سوارشون کنه , مخصوصن با سرعت از کنارشون رد میشم تا آب بپاشه به سر تا پاشون و بیشتر خیس بشن ! وقتی آخوندی رو میبینم , دماغمو میگرم و دهنمو کج میکنم اه و پیف راه میندازم ! تف می اندازم پشت قباش یا جلوی پاش , راهمو کج میکنم ! بهش فحش میدم یا اگه ببینم کنار خیابون ایستاده فرمون رو میگیرم روش و میترسونمش ! اگه مردی رو ببینم که ریش داره اصلن آدمش حساب نمیکنم ! کسی رو ببینم که توی حرفهاش رگه هایی از مذهب داره , برای من با سگ برابری میکنه ! و اینها حقیقته !

این همون چیزیه که حکومت اسلامی به نسل من داد و نسل من هم مطمئنن به فرزندانشون منتقل میکنن . نسل بی تفاوت امروز رو ببینین ! همون نسلی که بعد از ما متولد شدن ! نسلی هستن که نه دین دارن , نه خدا رو میشناسن , نه احساس دارن , نه ارزش های ملی و وطنی سرشون میشه , نه براشون دیگران مهمن و فقط و فقط در هپروت و امروز سیر میکنن و براشون خوشی و تفریح و بودن در حال و هوای خودشون مهمه و بس و حتا به مادر و پدرشون هم اعتنا نمیکنن . اینها کی هستن ؟ اینها بیشترشون خواهران و برادران بعد از ما هستن ! کسانی هستن که در اواسط انقلاب متولد شدن ! در سالهای 60 به بعد ! حالا وای به نسلی که از اینها به وجود بیاد ... وای به نسلی که از امثال من بوجود بیاد ! منی که وقتی بچه خودم با یه دختر چادری همبازی میشه , دعواش میکنم و بهش میگم چادر کثافته و زشته , یاد میگیره بچه ! وقتی کانال تلویزیون رو میگیره و میافته روی اذان , فوری سرش هوار میکشم که زودباش کانال رو عوض کن , یاد میگیره !!!! وقتی آخوند میبینم توی خیابون و نشونش میدم و میگم : این میمونه رو نگاه کن , آقا گاوه رو نگاه کن , یاد میگیره بچه ! وقتی ازم سوال میکنه قرآن چیه ؟ میگم آیات شیطانی , یاد میگیره بچه ! وقتی مربی مهد کودک بهش قرآن خوندن یاد میده , مهد کودکش رو عوض میکنم و کلی شعر و تصنیف قدیمی یادش میدم و تشویقش میکنم تا این اوراد رو از یادش بره , یاد میگیره بچه ! وقتی بهم میگه خدا چه شکلیه ؟ بهش میگم خدا نداریم و خدا یعنی فکر خودت , یادت میگیره بچه !
نفرت من منتقل میشه ! محرومیت سالهای تلف شده دوران کودکی من توسط مذهب اسلام , منتقل میشه ! و برای اینه که با قاطعیت میگم : در نسلهای آینده اثری از اسلام در ایران باقی نمیمونه و اگر هم باقی بمونه مثل وهابیت امروزی در برابر اکثریت شیعه میشه !!!! من اگه میتونستم , مذهبم رو تغییر میدادم و لکه ننگ اسلام رو برای همیشه از شناسنامه م پاک میکردم ! در صورتیکه 25 سال قبل من از یهودیت و مسیحیت متنفر بودم و فکر میکردم اونها انسانهای پستی هستن و باید اونها رو کشت و دم هیتلر گرم که این بلاها رو سرشون آورد . امروز آرزو میکنم جنبشی بوجود بیاد که من خودم در صف اول قرار بگیرم و تک تک مسلمونها و آخوندها و زنهای چادری رو زنده زنده پوست بکنم و بسوزونم و تکه تکه کنم و تبدیل به کود حیوانی فرد اعلا کنم !!!!!!
اسلام به ما چی داده ؟ بیاییم منطقی باشیم :
- زشت ترین و پلید ترین و فجیع ترین جنبه های انسانی رو دین اسلام به بشریت داده !
- قتل ها و ترور ها و کشتارهای فرقه ای و مذهبی رو اسلام بنیان گذاری کرده !
- نسل کشی ها و حق کشی ها و برده داری شرعی و استثمار مردم بنام دین و خدا رو اسلام بنیان نهاده !
- وحشتناک ترین و سیاه ترین دینی که در جهان بوجود اومده اسلامه که با پدیده های موهوم و خرافیش باعث میشه پیروانش فقط از ترس این پدیده ها به اسلام بپیوندن و دستوراتش رو گوش بدن و انسانی رفتار کنن در صورتیکه اگر این جنبه های وحشتناک اسلام مثل جهنم و دوزخ و هاویه و مار قاشیه و پل صراط ... نباشن , مسلمونها جزو فاسد ترین و جنایتکار ترین انسانهای روی زمین میشن .
- انسانیت در قرن 21 بوسیله دینی داره به چالش کشیده میشه که ادعای برتری بر تمام ادیان رو داره و حالا شده عاملی برای نابودی بشریت ! تما کشتارهایی که در قرن حاضر داره صورت میگیره فقط بدست مسلمونهاست ! طالبان , رژیم اسلامی , القاعده ! الزرقاوی ! لشکر المهدی ! سپاه سهابه ! فداییان اسلام ! حزب الله ! خماس ! اینا کین ؟ بجز اینه که همشون مسلمونن ؟
- جبری ترین و بی منطق ترین و کور ترین دینی که از ابتدای ظهور بشریت در جهان بوجود اومده همین اسلامه ! دینی که در اون حق تغییر مذهب نداری ! حق دلیل و برهان آوردن و اعتراض نداری ! فقط باید مقلد کور باشی و بس ! باید فقط تسلیم باشی و بس ! دروغ ؛ غلط , اشتباه , فرقی نمیکنه چون اسلام گفته ! امام کاذب صادق و جاکش گفته !
- سنگدلانه ترین دینی که در تاریخ بشریت بوجود اومده همین اسلامه ! قوانین تبعیض آمیز بین زن و مرد ! سنگسار زنان ! اعدام گناهکاران ! تکه تکه کردن اعضای بدن گناهکاران , قطع دست و زبان و کور کردن و سر بریدن ! سلب آزادی های فردی انسانها بنام اسلام و خدا ! به قتل رسوندن افراد مخالف و غیر مومن ! کافر دونستن تمام ادیان غیر مسلمان و حتا فرقه های مسلمان ! قصاص بر طبق قانون جنگل و قوانین حیوانات : چشم در برابر چشم ... وحشیگری و ترویج بدویت و موهوم پرستی !!!!!!

اینه اسلام ؟ اینه دین محمد ؟ اینه چهره حقیقی خدا ؟ اینه فلسفه قرآن ؟ این بوده دستاورد اسلام بعد از 1427 سال ؟ پس من حاضرم در کفر خودم بمونم و بمیرم ولی هرگز ننگ مسلمانی دامنم رو لکه دار نکنه !!!!!

از کفر من تا دین مُلا
راهی بجز تردید نیست
هزار سال ره است
از من تا مسلمانی
هزار سال دگر
تا به شهر انسانی

تکبیر.

۱۳۸۵ شهریور ۱۶, پنجشنبه

اعمال محدوديت جمهورى آذربايجان در صدور رواديد به اتباع ايرانى

کنسولگرى جمهورى آذربايجان در تبريز، به متقاضيان ايرانى ‏رواديد سفر به جمهورى آذربايجان و نخجوان محدوديت قائل شده و به ‏افرادى كه سابقه سفر به ارمنستان دارند بيشتر از هفت روز رواديد سفرصادر نمى‏ كند.

سركنسول جمهورى آذربايجان در اين خصوص عنوان داشته است:« درسفارت جمهورى آذربايجان در تهران، براى اتباع ايران ترددكننده ‏به ارمنستان، به هيچ وجه ويزا صادر نمى‏شود.«

طبق اطلاع، كنسولگرى جمهورى آذربايجان طبق دستور سفيرجمهورى آذربايجان، در صدور رواديد به اتباع ايرانى ترددكننده به ‏ارمنستان محدوديت اعمال كرده است. با وجود تذكرات متعدد وزارت‏امور خارجه به سفير جمهورى آذربايجان در اين خصوص، وى به اعمال‏محدوديت در خصوص افراد مذكور اصرار دارد.

۱۳۸۵ شهریور ۱۵, چهارشنبه

پروسه کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷

کانون زندانیان سیاسی (در تبعید)

در فاصله آذر و بهمن ٦٦همه‌ی زندانيان را بازجوئي کردند((گروه ات را محکوم می کنی؟))، ((جمهوری اسلامی را قبول داری؟))، ((نماز می خوانی؟)) و بنا به پاسخ های داده شده زنداني‌ها را به گروه های مجزا تقسيم کردند. تمامی زندانيان چپ و مجاهد را از يك ديگر جدا کردند. زندان ها به دو قسمت تقسيم شد. در هر يك از دو قسمت، زنداانيان را بر حسب ميزان حکمی که داشتند از يك ديگر جدا کردند. در زندان گوهردشت ، زندانياني را که حکم شان زير ده سال بود در بندهای معيني جای دادند. در مورد زندانيان چپ، دو بند به زندانيان زير ده سال اختصاص يافت.

زندانيان محکوم به ۱٠تا ۱٥سال را در يك بند و زندانيان ۱٥سال تا ابد را در بند ديگري از بقيه جدا کردند. زندانيان ((ملی کش))، يعني آن‌ها که حکم شان به اتمام رسيده بود، اما شرط مصاحبه برای آزادی را نپذیرفته بودند و هم چنان در زندان به سر می بردند، را در يك بند جای دادند. چنين تقسيم بندی ای کمابيش در ساير زندان‌ها در سراسر ايران و از جمله در زندان اوين به اجرا درآمد.

روز جمعه ٧ مرداد ٦٧ هواخوری را در زندان گوهردشت قطع كردند، تلويزيون‌ها را از بندها بردند و ديگر روزنامه ندادند، ملاقات‌ها قطع شد و بيماران را هم به بهداري نبردند. شنبه هشت مرداد، “دادگاه‌هاي“ تفتيش عقايد و مرگ به كار افتادند. با مجاهدين شروع كردند. زندانیان را چشم‌بند زدند و به بيرون از بندها بردند. آن‌ها را در راهروها به صف كردند. يك به يك به اتاقي بردنشان كه كميسيون مرگ در انتظارشان بود.

اعضاي اين كميسيون؛ اشراقي، نيري، رئيسي و پورمحمدي به دستور مستقيم خميني قتل‌عام زندانيان سياسي را به عهده گرفته بودند. خميني به موجب فتوائي خواهان اعدام زندانيان شده بود. پرسش‌هائي از اين دست براي مجاهدين طرح كردند : « منافقين را قبول داري يا نه؟»، «حاضر به محكوم كردن سازمان و انجام مصاحبه در جمع زندانيان هستي يا نه؟» و يك يا دو سئوال ديگر در همين محدوده طرح كردند. كشتاري كه در اين روز آغاز شد، در فردا و فرداهاي ديگر ادامه يافت.

اين وضع كماپيش در زندانهاي سراسر ايران برقرار بود و طي آن هزاران زنداني سياسي را قتل‌عام كردند. مرداد را به ماه قتل عام مجاهدين دربند بدل ساختند. سرانجام نوبت به زندانيان چپ و كمونيست رسيد. پنچ شهريور بود. اسم‌ها خوانده شد و از آن‌ها خواستند چشم‌بندها‌ی شان را به چشم بزنند. از بند خارجشان كردند و در راهروها به صف‌شان كردند. آن‌ها را يك به يك به اتاق تفتيش عقايد بردند. كميسيون مرگ در اين اتاق به كمين‌ نشسته بود تا به مسلخ شان بفرستد.

پرسش‌هائي چون: «سازمانت را قبول داري؟»، «مسلماني؟»، «نماز مي‌خواني؟» و چند سئوال مشابه از آن‌ها به عمل آمد. سرعت كار محاكمه آن قدر زياد بود كه هر ٢تا ٣ دقيقه يك زنداني را صدا مي‌كردند. هر يك را كه مي‌گفتند مسلمان نيستند و نماز نمي‌خوانند در صف مرگ قرار مي‌داند. هر يك را كه اظهار مي‌كردند مسلمانند اما نماز نمي‌خوانند، براي هر وعده نماز، صبح و ظهر و شب، ٢٠ضربه كابل مي‌زدند.

جيره شلاق براي كساني كه مي گفتند نماز نمي‌خوانند روزها و هفته‌ها ادامه يافت و مراسم اعدام به سرعت اجراء مي‌شد. در حالي كه در گوهردشت بيشتر زندانيان را به دار آويختند، در ساير زندان‌ها بويژه در اوين، تبريز، شيراز، رشت، سنندج، اورميه، اصفهان، مشهد، تيرباران رايج بود. بدين سان حاکمان جنایت کار اسلامي هزاران زنداني سياسي را در كمتر از دو ماه به جوخه اعدام سپردند و در گورهای جمعی بی نام و نشان در نهان و پنهان دفن کردند.