بی شک بر کسی پوشیده نیست که مبارزه و جنبش ملی در آذربایجان با خروشی عظیم و وسیع در جریان است. جریانات و گروههای متضاد و د رگیر در این پیکار در تقویت یا سرکوب آن تلاش کرده و هر کدام جهت رسیدن به اهداف شان راه حلها ی خود را اتخاذ نمودند. در این پیکار جمهوری اسلامی میخواهد با سرکوب ونابودی ترکها مسئله ملی را حل کند.
فعالین و تشکلات سیاسی آذربایجان ، تاکتیک و استراتژی خود را تعیین کرده و یا در حال فرموله کردن خود هستند تا بتوانند جوابگوی مسائل مختلف مبارزات رو به گسترش مردم آذربایجان باشند.
در همین رابطه از جانب بخشی از فعالین و جریانات سیاسی شعار و خواست برگزاری رفراندوم برای آذربایجان مطرح شده که مخالفانی را به دنبال داشته و در شرایط امروز ایران برگزاری رفراندوم را در آذربایجان، غیر عملی ودر نتیجه طرح آن را نادرست میدانند.
در طی چند سال گذشته شوونیستهای ایرانی و ناسیونالیستهای ایرانگرا هم جهت ” تعیین نوع حکومت” ، ” تشکیل مجلس موسسان” و ” تغییر قانون اساسی” شعار رفراندوم را طرح نموده و برگزاری رفراندوم را خواستارشده اند بطوریکه رفراندوم آنها در خدمت نظام متمرکز سیاسی و حکومتی ایران وحفظ تمامیت ارضی ایران خواهد بود و دقیقا این اهداف در تقابل و تضاد با منافع و آرزوهای ملت ترک و دیگر ملل زیر دست قرار دارد.
هدف ازطرح برگزاری رفراندم برای ترکها، اعمال اراده خودشان در اداره امور آذربایجان و تصمیم گیری در تمامی مسائل آذربایجان میباشد و اگر نخواهیم خود را فریب دهیم این مطالبات تنها و تنها در استقلال وجدائی آذربایجان متحقق میشوند . ولی علاوه بر این، دلایل و اهداف مهم دیگری هم از طرح این شعار مد نظر می باشند.
بعد از سرکوب و ساقط شدن “حکومت ملی آذربایجان” تحت رهبری جعفر پیشه وری و فرقه دمکرات آذربایجان در تاریخ 21 آذر 1325، سرزمین آذربایجان به اشغال در آمد و ملت ترک در 58 سال گذشته در اسارت و بردگی بسر برده است ولی ترکها میخواهند به اسارت، بی حقوقی خود و اشغال آذربایجان پایان دهند. ملت ستمدیده ترک در یک دهه گذشته به آگاهی ملی مسلح شده وبا سازمانیابی به اشکال مختلف در برابر اشغالگران صف آرائی کرده و پرچم مبارزه و رهائی خود را بر افراشته است.
رفراندم و روش مراجعه به آرا و عقاید مردم روشی دمکراتیک و مبارزه ای مسالمت آمیز میباشد که در صورت قبول و رعایت آن از طرف حکومت، مطالبه ” حق تعیین سرنوشت ملل” میتواند به آسانی و با کمترین دردسرمتحقق شود و به همین جهت فعالین و گروههای سیاسی آذربایجان نمی توانند این روش مبارزه را مد نظر نداشته باشند و برای برگزاری آ ن تلاش نکنند.
رفراندوم بعنوان شیوه مبارزه دمکراتیک حق هر ملتی است که آنرا اسناد بین المللی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق بین المللی حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، اعلامیه اعطای استقلال کشورها، منشور سازمان ملل و غیره برسمیت شناخته شده است.
جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان برای جلب حمایت، ایجاد دوستی و همکاری و توافق دولتها و سازمانهای بین المللی مجبور و موظف است ازاصول و قوانین بین المللی و روشهای قانونی مبارزه تبعیت کند. چنین روش و موضعی ماهیت رادیکال و دمکراتیک جنبش ملی آذربایجان را در افکارداخلی و بین المللی بیشتر عیان میکند.
مردم در رفراندوم دمکراتیک نقش خود را باز یافته و آینده زندگی خود، حاکمیت و قدرت خود را ناشی از اراده خود خواهند دانست و بدین طریق با طرد ” از خود بیگانکی” اراده حکومت کنندگان اشغالگر را می شکنند.
طرح شعار رفراندم میتواند تاثیرات مثبتی در حرکت ملی اذربایجان داشته و مردم را بیشتر به مبارزه سوق دهد.
به این طریق ملت ترک میخواهد خواست و اراده خود را اعمال کند و اجازه ندهد اشغالگران با تحمیل انواع تبعیضها و ظلمها به آن تصمیم گرفته و تحت کنترل قرار بگیرد.
جریانات سیاسی با گرایشات فکری متفاوت میتوانند حول محور رفراندم بمثابه شعا رو تاکتیک مبارزاتی مشترک جمع یا متحد شوند و مردم را به یک همه پرسی عمومی آماده و دعوت کنند تا مردم به آلترناتیو استقلال، و یا به اسارت و بندگی یعنی به ادامه وضعیت موجود و تائید حاکمیت اشغالگران رای دهند.
رفراندم نباید استراتژی حرکت ملی آذربایجان باشد بلکه میتواند بعنوان وسیله یا تاکتیکی در جهت رسیدن به اهداف ملی باشد. بسیاری از ملل جهان با توسل به رفراندوم،بدون آنکه درگیر جنگهای خونین، طولانی و فرسایشی شده و طرفین دچار لطمات جبران ناپذیر انسانی و اقتصادی شوندبه استقلال وحقوق ملی خود دست یافتند.
برای نمونه:
> نروژ در رفراندومی با اکثریت رای در اکوست سال 1905 از سوئد جدا شد.
> ایسلند با 97 در صد رای مردم در سال 1944 از کشور پادشاهی دانمارک جدا شد.
> سلواکیا با80 در صد رای مردم در سال 1993 از جمهوری چک جدا شد.
> تیمور شرقی زیر نظر سازمان ملل با 78.5 در صد رای مردم بعد از سقوط دولت سوهارتو وسرکار آمدن دولت اقای ب - جی- حبیبی به استقلال رسید.
> مردم اسکاتلند، ایرلند شمالی، ولزدر بریتانیا در فاصله زمانی معین برای استقلال رفراندوم برگزار کرده و میکنند.
> مردم فائیرو در دانمارک با جمعیت نیم میلیونی و با مساحت 600 کیلو متر مربع تاکنون چندین بار بری کسب استقلال رفراندوم برگزار کرده اند.
> مردم والون در بلژیک برای استقلال رفراندوم برگزار کرده اند.
> چندین ملت دیگر در اسپانیا و دیگر کشورها برای جدائی و تشکیل دولت ملی خود به شیوه مسالمت آمیز و رفراندوم مبارزه میکنند.
این مثالها نشان میدهد که مسئله ملی و ستم ملی درکشورهای اروپائی، کانادا و دمکراتیک ترین کشورهای دنیا حل نشده و با وجود بسیاری از آزادیها و رفاه نسبی، ملل تحت ستم برای استقلال خود رفراندوم برپا میکنند. چرا که برقراری دمکراسی و “دمکراسی” موجود در کشورهای کثیرالملله حتی با تاریخ و قد مت 200 ساله نتوانسته اند مسئله ملی را حل کنند.(شاید برای تعدادی متوهم که تصور می کنند بر قراری دمکراسی در ایران علاج و راه حل مسئله ملی است جالب و اموزنده باشد)
بسیاری از ملل ستمدیده برای رسیدن به حاکمیت سیاسی ، راههای مسالمت آمیز را ترجیح میدهند ولی متاسفانه دول حاکم و شوونیست پاسخ آنها را با خشنونت پاسخ می دهند.
شکی نیست که جمهوری اسلامی ایران رژیمی اشغالگر است ومانندحکومت سلطنتی گذ شته با پیشرفته ترین سلاحها مبارزات مردم ملل مناطق اشغالی آذربایجان، کردستان، عربستان (احواز) ، بلوچستان، ترکمن صحرا رابه خون کشیده است. بنا براین بعید به نظر میرسد که جمهوری اسلامی با رفراندم ملی در آذربایجان موافقت کند.
اکنون ناسیونالیستهای ایرانی هم از سازمان ملل می خواهند برای تغییر قانون اساسی و حکومت اسلامی در ایران رفراندم برگزار کند. ولی چنین انتظاری از سازمان ملل از طرف ناسیونالیستهای ایرانی و حتی از جانب ملل تحت ستم و ملت ترک شاید زیاد واقعبینانه نباشد. چرا که منشور سازمان ملل این حق را به سازمان ملل نمیدهد که در مسائل داخلی کشورها دخالت کند مگر اینکه کشوری به دلایلی حکومت نداشته باشد یا به خاطر اختلافاتی درگیر جنگ شده و یا در شرایط بحرانی و خاصی قرار گرفته باشد. سازمان ملل در بعضی از کشورها، در برگزاری رفراندم نقش داشته ولی شرایط آنها با با شرایط آذربایجان متفاوت بوده است. بنا بر این در خواست برگزاری رفراندم در آذربایجان توسط سازمان ملل به احتمال زیاد بی نتیجه باشد.
حال سوال این مطرح است که اگر از سویی سازمان ملل از نظر حقوقی توان برگزاری رفراندم را ندارد و از سویی دیگر اگر جمهوری اسلامی چنین حق و اجازه ای را برای رفراندم نمیدهد، چه لزومی برای طرح رفراندوم در آذربایجان وجود دارد؟
امروز در جهان تلاش میشود مبارزات قهرآمیز محدود و به انزوا کشیده شودو یا از اعتبار آن کاسته شود.
شعار رفراندم نشان میدهد که ملت ترک مبارزه سیاسی و مسالمت آمیز را ترجیح میدهدو برای دستیابی به حقوق ملی و حق تعیین سرنوشت خویش به جای جنگ وخونریزی مبارزات سیاسی ،راه حلهای سیاسی و یا حتی اصل گفتگو و مذاکره تاکید می کند. (تاکیدبر شیوه های مسالمت آمیز ناشی از توهم به ماهیت اشغالگرانه و ضدانسانی حکومت اسلامی و یا رفرمیسم نبوده و نیست)
جمهوری اسلامی بعنوان دشمن سر سخت ترکهای آذربایجان اگر به راه حلهای سیاسی سر فرود نیاورد قطعا با قهر انقلابی و آتش سلاحهای ملت ستمدیده ترک روبرو خواهد شد.
مردم آذربایجان بطور عام وتشکلات و فعالین آذربایجان بطور خاص باید از هم اکنون خودرا به هر دو حالت آماده کنند. به احتمال زیاد هیچوقت امکان و شرایط برای برگزاری رفراندم ایجاد نشود بنا بر این فعالین و مبارزین آذربایجان باید از هر لحاظ بخصوص از لحاظ سازمان و تشکیلات انسجام و آمادگی لازم و کافی را داشته باشند که در اولین فرصت با قیام و جنگ توده ای کنترل آذربایجان را بدست گیرند و استقلال آذربایجان جنوبی را به مردم جهان اعلام کنند.
فعالین و تشکلات سیاسی آذربایجان ، تاکتیک و استراتژی خود را تعیین کرده و یا در حال فرموله کردن خود هستند تا بتوانند جوابگوی مسائل مختلف مبارزات رو به گسترش مردم آذربایجان باشند.
در همین رابطه از جانب بخشی از فعالین و جریانات سیاسی شعار و خواست برگزاری رفراندوم برای آذربایجان مطرح شده که مخالفانی را به دنبال داشته و در شرایط امروز ایران برگزاری رفراندوم را در آذربایجان، غیر عملی ودر نتیجه طرح آن را نادرست میدانند.
در طی چند سال گذشته شوونیستهای ایرانی و ناسیونالیستهای ایرانگرا هم جهت ” تعیین نوع حکومت” ، ” تشکیل مجلس موسسان” و ” تغییر قانون اساسی” شعار رفراندوم را طرح نموده و برگزاری رفراندوم را خواستارشده اند بطوریکه رفراندوم آنها در خدمت نظام متمرکز سیاسی و حکومتی ایران وحفظ تمامیت ارضی ایران خواهد بود و دقیقا این اهداف در تقابل و تضاد با منافع و آرزوهای ملت ترک و دیگر ملل زیر دست قرار دارد.
هدف ازطرح برگزاری رفراندم برای ترکها، اعمال اراده خودشان در اداره امور آذربایجان و تصمیم گیری در تمامی مسائل آذربایجان میباشد و اگر نخواهیم خود را فریب دهیم این مطالبات تنها و تنها در استقلال وجدائی آذربایجان متحقق میشوند . ولی علاوه بر این، دلایل و اهداف مهم دیگری هم از طرح این شعار مد نظر می باشند.
بعد از سرکوب و ساقط شدن “حکومت ملی آذربایجان” تحت رهبری جعفر پیشه وری و فرقه دمکرات آذربایجان در تاریخ 21 آذر 1325، سرزمین آذربایجان به اشغال در آمد و ملت ترک در 58 سال گذشته در اسارت و بردگی بسر برده است ولی ترکها میخواهند به اسارت، بی حقوقی خود و اشغال آذربایجان پایان دهند. ملت ستمدیده ترک در یک دهه گذشته به آگاهی ملی مسلح شده وبا سازمانیابی به اشکال مختلف در برابر اشغالگران صف آرائی کرده و پرچم مبارزه و رهائی خود را بر افراشته است.
رفراندم و روش مراجعه به آرا و عقاید مردم روشی دمکراتیک و مبارزه ای مسالمت آمیز میباشد که در صورت قبول و رعایت آن از طرف حکومت، مطالبه ” حق تعیین سرنوشت ملل” میتواند به آسانی و با کمترین دردسرمتحقق شود و به همین جهت فعالین و گروههای سیاسی آذربایجان نمی توانند این روش مبارزه را مد نظر نداشته باشند و برای برگزاری آ ن تلاش نکنند.
رفراندوم بعنوان شیوه مبارزه دمکراتیک حق هر ملتی است که آنرا اسناد بین المللی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق بین المللی حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، اعلامیه اعطای استقلال کشورها، منشور سازمان ملل و غیره برسمیت شناخته شده است.
جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان برای جلب حمایت، ایجاد دوستی و همکاری و توافق دولتها و سازمانهای بین المللی مجبور و موظف است ازاصول و قوانین بین المللی و روشهای قانونی مبارزه تبعیت کند. چنین روش و موضعی ماهیت رادیکال و دمکراتیک جنبش ملی آذربایجان را در افکارداخلی و بین المللی بیشتر عیان میکند.
مردم در رفراندوم دمکراتیک نقش خود را باز یافته و آینده زندگی خود، حاکمیت و قدرت خود را ناشی از اراده خود خواهند دانست و بدین طریق با طرد ” از خود بیگانکی” اراده حکومت کنندگان اشغالگر را می شکنند.
طرح شعار رفراندم میتواند تاثیرات مثبتی در حرکت ملی اذربایجان داشته و مردم را بیشتر به مبارزه سوق دهد.
به این طریق ملت ترک میخواهد خواست و اراده خود را اعمال کند و اجازه ندهد اشغالگران با تحمیل انواع تبعیضها و ظلمها به آن تصمیم گرفته و تحت کنترل قرار بگیرد.
جریانات سیاسی با گرایشات فکری متفاوت میتوانند حول محور رفراندم بمثابه شعا رو تاکتیک مبارزاتی مشترک جمع یا متحد شوند و مردم را به یک همه پرسی عمومی آماده و دعوت کنند تا مردم به آلترناتیو استقلال، و یا به اسارت و بندگی یعنی به ادامه وضعیت موجود و تائید حاکمیت اشغالگران رای دهند.
رفراندم نباید استراتژی حرکت ملی آذربایجان باشد بلکه میتواند بعنوان وسیله یا تاکتیکی در جهت رسیدن به اهداف ملی باشد. بسیاری از ملل جهان با توسل به رفراندوم،بدون آنکه درگیر جنگهای خونین، طولانی و فرسایشی شده و طرفین دچار لطمات جبران ناپذیر انسانی و اقتصادی شوندبه استقلال وحقوق ملی خود دست یافتند.
برای نمونه:
> نروژ در رفراندومی با اکثریت رای در اکوست سال 1905 از سوئد جدا شد.
> ایسلند با 97 در صد رای مردم در سال 1944 از کشور پادشاهی دانمارک جدا شد.
> سلواکیا با80 در صد رای مردم در سال 1993 از جمهوری چک جدا شد.
> تیمور شرقی زیر نظر سازمان ملل با 78.5 در صد رای مردم بعد از سقوط دولت سوهارتو وسرکار آمدن دولت اقای ب - جی- حبیبی به استقلال رسید.
> مردم اسکاتلند، ایرلند شمالی، ولزدر بریتانیا در فاصله زمانی معین برای استقلال رفراندوم برگزار کرده و میکنند.
> مردم فائیرو در دانمارک با جمعیت نیم میلیونی و با مساحت 600 کیلو متر مربع تاکنون چندین بار بری کسب استقلال رفراندوم برگزار کرده اند.
> مردم والون در بلژیک برای استقلال رفراندوم برگزار کرده اند.
> چندین ملت دیگر در اسپانیا و دیگر کشورها برای جدائی و تشکیل دولت ملی خود به شیوه مسالمت آمیز و رفراندوم مبارزه میکنند.
این مثالها نشان میدهد که مسئله ملی و ستم ملی درکشورهای اروپائی، کانادا و دمکراتیک ترین کشورهای دنیا حل نشده و با وجود بسیاری از آزادیها و رفاه نسبی، ملل تحت ستم برای استقلال خود رفراندوم برپا میکنند. چرا که برقراری دمکراسی و “دمکراسی” موجود در کشورهای کثیرالملله حتی با تاریخ و قد مت 200 ساله نتوانسته اند مسئله ملی را حل کنند.(شاید برای تعدادی متوهم که تصور می کنند بر قراری دمکراسی در ایران علاج و راه حل مسئله ملی است جالب و اموزنده باشد)
بسیاری از ملل ستمدیده برای رسیدن به حاکمیت سیاسی ، راههای مسالمت آمیز را ترجیح میدهند ولی متاسفانه دول حاکم و شوونیست پاسخ آنها را با خشنونت پاسخ می دهند.
شکی نیست که جمهوری اسلامی ایران رژیمی اشغالگر است ومانندحکومت سلطنتی گذ شته با پیشرفته ترین سلاحها مبارزات مردم ملل مناطق اشغالی آذربایجان، کردستان، عربستان (احواز) ، بلوچستان، ترکمن صحرا رابه خون کشیده است. بنا براین بعید به نظر میرسد که جمهوری اسلامی با رفراندم ملی در آذربایجان موافقت کند.
اکنون ناسیونالیستهای ایرانی هم از سازمان ملل می خواهند برای تغییر قانون اساسی و حکومت اسلامی در ایران رفراندم برگزار کند. ولی چنین انتظاری از سازمان ملل از طرف ناسیونالیستهای ایرانی و حتی از جانب ملل تحت ستم و ملت ترک شاید زیاد واقعبینانه نباشد. چرا که منشور سازمان ملل این حق را به سازمان ملل نمیدهد که در مسائل داخلی کشورها دخالت کند مگر اینکه کشوری به دلایلی حکومت نداشته باشد یا به خاطر اختلافاتی درگیر جنگ شده و یا در شرایط بحرانی و خاصی قرار گرفته باشد. سازمان ملل در بعضی از کشورها، در برگزاری رفراندم نقش داشته ولی شرایط آنها با با شرایط آذربایجان متفاوت بوده است. بنا بر این در خواست برگزاری رفراندم در آذربایجان توسط سازمان ملل به احتمال زیاد بی نتیجه باشد.
حال سوال این مطرح است که اگر از سویی سازمان ملل از نظر حقوقی توان برگزاری رفراندم را ندارد و از سویی دیگر اگر جمهوری اسلامی چنین حق و اجازه ای را برای رفراندم نمیدهد، چه لزومی برای طرح رفراندوم در آذربایجان وجود دارد؟
امروز در جهان تلاش میشود مبارزات قهرآمیز محدود و به انزوا کشیده شودو یا از اعتبار آن کاسته شود.
شعار رفراندم نشان میدهد که ملت ترک مبارزه سیاسی و مسالمت آمیز را ترجیح میدهدو برای دستیابی به حقوق ملی و حق تعیین سرنوشت خویش به جای جنگ وخونریزی مبارزات سیاسی ،راه حلهای سیاسی و یا حتی اصل گفتگو و مذاکره تاکید می کند. (تاکیدبر شیوه های مسالمت آمیز ناشی از توهم به ماهیت اشغالگرانه و ضدانسانی حکومت اسلامی و یا رفرمیسم نبوده و نیست)
جمهوری اسلامی بعنوان دشمن سر سخت ترکهای آذربایجان اگر به راه حلهای سیاسی سر فرود نیاورد قطعا با قهر انقلابی و آتش سلاحهای ملت ستمدیده ترک روبرو خواهد شد.
مردم آذربایجان بطور عام وتشکلات و فعالین آذربایجان بطور خاص باید از هم اکنون خودرا به هر دو حالت آماده کنند. به احتمال زیاد هیچوقت امکان و شرایط برای برگزاری رفراندم ایجاد نشود بنا بر این فعالین و مبارزین آذربایجان باید از هر لحاظ بخصوص از لحاظ سازمان و تشکیلات انسجام و آمادگی لازم و کافی را داشته باشند که در اولین فرصت با قیام و جنگ توده ای کنترل آذربایجان را بدست گیرند و استقلال آذربایجان جنوبی را به مردم جهان اعلام کنند.
آل بايراق
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر