در اين نوشتار مي خواهم پيشنهادات بسيار مهمي را مطرح كنم كه مدتي است مشغله ذهني ام شده است كه شايد مهمترين محرك من در ورود به عرصه ژورناليستي در حوزه حركت ملي آذربايجان بوده باشد.همانگونه كه از عنوان مقاله بر مي آيد در اينجا هدف يافتن راه هاي عملي براي فراگير نمودن خواندن و نوشتن به زبان تركي آذربايجاني در سطح وسيع عمومي و شناسايي موانع و نارسايي هاي موجود و دلايل آن و يافتن راه حل هاي عملي با توجه به امكانات موجود است. از آنجا كه مطالبي كه در اين مقاله مي آيد، با نگاهي نو و شايد بحث انگيز نوشته شده و در عين حال بسيار مهم است و شايد برخي مطالب آن برخلاف بسياري از باورهاي عمومي و سنت شكنانه باشد از شما خواننده محترم تقاضا دارم مطالب را با دقت و حساسيت زياد مطالعه فرماييد. انتظار دارم كه هر كسي كه دلش براي آذربايجان مي تپد در برابر اين پيشنهادات بي تفاوت نباشد و يكي از سه راه زير را در پيش گيرد:
1- پيشنهادها را بپذيرد و همراهي و همكاري خود را براي تقويت و به نتيجه رسيدن آن اعلام كند. 2- انتقادات و پيشنهادات سازنده خود را نسبت به بهبود طرح ارائه دهد و در اختيار عموم قرار دهد. 3- يا اينكه مخالفت خود را با بخشي يا كليت پيشنهادات مطرح شده اعلام كند و دلايل مستدل خود را بنويسد تا فضاي بحث جدي و سازنده در اين زمينه فراهم شود. من به موفقيت اين طرح بسيار خوشبين هستم هرچند به نظرم اين موفقيت بستگي به اجماع و اتحاد تمام فعالين حركت ملي و در نهايت تمام مردم آذربايجان دارد و آن بدست نخواهد آمد جز با بحث و گفتگو و تبادل نظر سازنده همه ما. به نظرم ما نبايد به اجرا شدن اصل 15 قانون اساسي از جانب دولت دل خوش كنيم بلكه بايد به ملت خود رجوع كنيم و در يك فرايند مرحله به مرحله و از طريق تشويق به خودآموزي زبان مادري در يك نهضت ساده نويسي همگاني به مقصود خود برسيم. كه اگر چنين شود حركت ملي آذربايجان چنان ابعادي به خود خواهد گرفت و چنان نيروي عظيمي به حركت تزريق خواهد شد كه دودمان شوونيسم و ديكتاتوري را به يكباره بر باد خواهد داد من به قدرت صداقت و يكپارچگي ملت آذربايجان و قدرت قلم ايمان دارم. به اميد آن روز. اما پيش از ورود به بحث اصلي، ارائه يك مقدمه و پيش زمينه ضروري است. يادم مي آيد سالها پيش روزي براي ديدن مادر بزرگم به خانه شان رفته بوديم و به صورت اتفاقي برنامه كانال تلويوزيوني شبكه استاني را نگاه مي كرديم كه تازه راه اندازي شده بود. كه مادر بزرگم، كه اصلا فارسي نمي دانست، يكدفعه برگشت و گفت: “بولاردا كي بيزيم توركوموزو دانيشميللار، توركيه ليلر كيمي دانيشيللار!” يعني “اينام كه به تركي ما صحبت نمي كنن بلكه به زبان تركيه اي ها حرف مي زنن!” اين در حاليست كه بزرگترين ايرادي كه ما هميشه به گردانندگان اين شبكه ها مي گرفتيم اين بود كه آنها به زبان اصيل تركي صحبت نمي كنند و كلمات فارسي بسيار زيادي را بكار ميبرند! اين اتفاق ساده تلنگري بود براي من كه از منتقدان شبكه هاي استاني بودم و آنها را متهم به سهل انگاري در استفاده از تركي اصيل مي كردم. اگر من تمام تحصيلاتم را بالاجبار به زبان فارسي انجام داده بودم اما چرا مادر بزرگ بي سواد من كه حتي زبان فارسي را هم نمي دانست حتي با زبان ارائه شده از شبكه هاي استاني احساس بيگانگي مي كرد و آن را مشابه زبان تركي استانبولي مي دانست؟! اين سوال ساده و در عين حال مشكلي بود كه مدتها ذهن مرا به خود مشغول مي كرد. البته مطمئنا يكي از مهمترين دلايل اين تناقض، سالها محروميت ملتي از خواندن و نوشتن به زبان مادريش و فقدان آفرينش ادبي به آن زبان است اما اين، همه پاسخ سوال فوق نيست. در واقع ما يك مساله بسيار ساده و مهم را از ياد برده ايم و آن طبيعت تدريجي تغييرات در حوزه فرهنگ و زبان است. گاهي ما بدون توجه به سالها محروميت ملتمان از زبان خود، انتظار آن را داريم كه يك شبه ره صد ساله را بپيماييم و به همان جايي برسيم كه امروزه در كشور تركيه پس از بيش از يكصد سال تلاش مستمر و استقرار سيستم آموزشي فراگير و به كمك صدها رسانه ديداري، شنيداري و نوشتاري به آن رسيده اند. آيا اين انتظار بيجا جفا به ملت مظلوممان نيست؟ آيا اين خواسته دست يافتني است؟ آيا اين تلاش بيهوده انرژي محدود ما را هدر نمي دهد؟ آيا اين اصرار بيجا ملت ما را از تلاش براي آموختن زبان مادريش نا اميد نمي كند؟ و حتي آنها را از قدم گذاردن در اين راه نمي هراساند؟ آيا …
2) انتخاب زبان معيار براساس متداولترين زبان و لهجه امروزما بايد يك حقيقت را هرگز فراموش نكنيم كه زبان روز هر ملتي از مجموعه لغات، اصطلاحات و قواعدي تشكيل مي شود كه اكثريت مطلق آن ملت (مثلا بالاي 95 درصد) بدون كوچكترين زحمتي و بدون نياز به فرهنگ لغات قادر به درك صحيح و سريع آن باشند. امروز برخلاف چند صد سال گذشته خواندن و نوشتن منحصر به عده خاصي نيست و به عنوان يك ضرورت عمومي در آمده و همين باعث شده كه در تمام زبانها، حركت در جهت پيدايش يك زبان عمومي و روزمره در كنار زبان ادبي ضروري باشد. خصوصيات زبان عمومي و روزمره سادگي، قابليت درك عمومي، نزديكي هرچه بيشتر به زبان عاميانه در عين حفظ اصول و قواعد زبان و استفاده از مجموعه لغات محدود و اجتناب از بكاربردن لغات و اصطلاحات دور از ذهن مي باشد. برخي از دوستان گاهي لغات و اصطلاحاتي را به كار مي برند كه حتي در نوشته هاي تركيه و جمهوري آذربايجان نيز مشاهده نمي شود. مثلا در حاليكه در تركيه براي لغت “اجتماعي”، كلمه انگليسي “سوسيال” استفاده مي شود، عده اي از دوستان كلمه “توپلومسال” را به كار مي برند. هرچند استفاده از لغات اصيل تركي و تلاش براي يافتن تركيبها و اصطلاحات جديد كار ارزشمندي است ولي بايد اين لغات فعلا تنها در حوزه نوشته هاي صرف ادبي استفاده شود و از تحميل آنها به حوزه ادبيات عمومي به شدت خودداري كرد. ما بايد دقت كنيم كه ورود يك لغت جديد به فرهنگ عمومي مردم بسيار به كندي انجام مي گيرد مثلا هرچند كلمه “رايانه” در زبان فارسي به صورت رسمي به عنوان معادل “كامپيوتر” استفاده مي شود ولي هنوز هم اكثريت مردم در محاورات روزمره خود از كلمه “كامپيوتر” استفاده مي كنند نه از “رايانه”. اين كه ما براي نشان دادن قدرت زبان تركي و يا به رخ كشيدن معلومات زباني خود مشكلترين و دور از ذهن ترين لغات و اصطلاحات اصيل تركي را كه گاه حتي در ادبيات روز تركيه و آذربايجان نيز كميابند به روي كاغذ بياوريم و آن را به ملتي كه كمترين تحصيلات به زبان مادريش را نيز نداشته است به عنوان زبان متداول به خوردش بدهيم، مانند آن است كه در كلاس اول ابتدايي كتاب گلستان سعدي را آموزش دهيم! البته همانگونه كه اشاره شد تلاش براي تلخيص زبان تركي آذربايجاني بسيار ارزشمند است، به شرطي كه فعلا در حوزه صرف ادبي باقي بماند و امكان براي ظهور يك ادبيات ساده و قابل درك براي اكثريت مطلق مردم در حوزه عمومي بوجود آيد و مرزهاي اين دو حوزه كاملا حفظ شود. مساله ديگري كه باعث مي شود يك زبان براي شنوده و خواننده بيگانه به نظر برسد، نحوه اداي لغات و اصطلاحات يعني همان لهجه مي باشد. ريشه بسياري از لغات زبان تركي در كشورهاي ترك زبان و بويژه مابين تركيه و آذربايجان يكي است و تنها تفاوت در نحوه اداي آنها و پيشوندها و پسوندها مي باشد. از لحاظ زبان شناسي نيز تمام لهجه هاي يك زبان داراي تمام قابليت هاي آن هستند و هيچ كدام بر ديگري برتري ندارد و تنها عاملي كه باعث انتخاب يك لهجه به عنوان مبنايي براي ساختن زبان معيار براي يك كشور و يا يك منطقه تنها براساس ميزان تكثر متكلمان آن لهجه صورت مي گيرد. بنابراين زبان معيار ما بايد بر مبناي لهجه و ساختار امروزي زبان مردم تبريز ساخته شود تا قرابت بيشتري با زبان امروز اكثريت متكلمان داشته باشد. متاسفانه امروز اكثرا زبان معيار متداول در جمهوري آذربايجان و گاه زبان متداول در تركيه به عنوان زبان معيار استفاده مي شود كه اين خود يكي از دلايل عمده احساس بيگانگي مردم آذربايجان با نوشته هاي سالهاي اخير است. در حاليكه ما بايد زبان معيار مختص خود را بر اساس لهجه و ساختار امروزي زبان مردم تبريز به عنوان پايتخت تاريخي آذربايجان (چه شمالي و چه جنوبي) بسازيم. شايد در اينجا من متهم به ايجاد تفرقه بين شمال و جنوب آذربايجان شوم. اما به نظر من وقتي دلهاي ما با هم است تفاوتهاي جزئي در زبان معيار متداول در شمال و جنوب، كه مي تواند در يك پروسه زماني منطقي از ميان برداشته شود، هرگز نمي تواند دليلي بر جدايي باشد. از طرف ديگر ما نمي توانيم اين واقعيت كه زبان مردم آذربايجان شمالي در اثر سالها جدايي از ما و زير نفوذ زبان روسي قرار گرفتن، تفاوتهايي با زبان امروز ما كه تحت تاثير زبان متداول فارسي قرار گرفته است، دارد را انكار كنيم. هر چند مطمئنا با گذشت زمان و در يك روند مستمر، طولاني و دو طرفه مردم آذربايجان شمالي و جنوبي بايد در جهت كاهش هر چه بيشتر اين تفاوت ها به صورت همزمان حركت نمايند، اما تحميل زبان معيار 7 ميليون آذربايجاني در شمال كه بر اساس لهجه و ساختار امروزي باكو ساخته شده بر 30 ميليون آذربايجاني در جنوب، هم غير ممكن و هم جفايي است بر مردم آذربايجان جنوبي و هم طعنه اي است به تبريز به عنوان بزرگترين و تاريخيترين مركز تمدن آذربايجان. در واقع اگر قرار باشد زبان واحدي در شمال و جنوب آذربايجان وجود داشته باشد (كه به نظر من نيز بايد چنين باشد) اين برادران و خواهران ما در آذربايجان شمالي هستند كه بايد پيشقدم شوند و با در اختيار داشتن امكانات رسانه اي بيشتر، در جهت همگرايي زباني حركت كنند و من مطمئنم كه اگر ما از ترديدهاي بي مورد رها شده و زبان معيار مختص خود را ساخته و بسط و گسترش دهيم، آنها حتما در اين مسير حركت خواهند كرد. اين هم ناشي از همان داستان تلخ خودباختگي هميشگي ماست، فرقي نمي كند اين خودباختگي در برابر تهران باشد يا در برابر استانبول و يا باكو. تا ما با بيش از 30 ميليون نفر جمعيت خود را و هويت فرهنگي خود را باور نداشته باشيم، هرگز به جايي نخواهيم رسيد. شايد در برابر نظر من اين گونه استدلال شود كه چون مردم آذربايجان شمالي و جنوبي اصولا يك ملت هستند نبايد دوگانگي در زبان آنها ايجاد كرد. اما پاسخ من اين است كه اين دوگانگي در زبان را ما نيستيم كه به وجود مي آوريم بلكه اين دوگانگي بطور طبيعي در اثر سالها جدايي بوجود آمده و انكار آن، راه برطرف كردن آن نيست و تنها ما را زمين گير خواهد. ابتدا ما بايد بتوانيم زبان معيار قابل دركي براي عموم بسازيم و خواندن و نوشتن به زبان تركي را فراگير كنيم و سپس هر دو طرف به تدريج در جهت يكي شدن زبان معيار و به صورت دو طرفه حركت كنيم. به عنوان مثال توجه همه را به تفاوتهاي زبان انگليسي آمريكايي و بريتانيايي جلب مي كنم. مگر آمريكايي ها همان انگليسي ها نيستند كه چند قرن پيش به آنجا مهاجرت كرده اند پس چرا تلفظ ها و گاه املاي بعضي كلمات در آنها متفاوت است و آيا اين تفاوت باعث شده است كه آمريكايي ها و بريتانيايي ها حرف هاي همديگر را درك نكنند؟ همچنين آمريكايي ها هرگز به اين دليل كه ريشه زبان آنها همان زبان بريتانيايي است، در تلفظ لغات از آنها تقليد و تبعيت نمي كنند. ما بايد از اين ترديدها و ترس هاي بي مورد رها شويم و اجازه دهيم كه خود مردم با گذشت زمان و با افزايش ارتباطات متقابل در يك پروسه مستمر به آرامي و بدون احساس بيگانگي با زبان معيار رسمي كه هر روز با آن سروكار خواهند داشت، به طرف يكي شدن زبان حركت كنند زيرا در مسائل فرهنگي زور و اجبار مطمئنا نتيجه معكوس خواهد داد. زبان معيار ما بايد از مجموعه لغات و اصطلاحات متداول در جامعه امروز آذربايجان با لحاظ كردن قواعد و گرامر صحيح زبان تركي تشكيل شود. همچنين بدون تعصب بايد اولين گزينه ما براي وام گرفتن از زبانهاي ديگر، زبان متداول فارسي باشد كه توسط اكثريت آذربايجانيها شناخته شده است. در اينجا مي خواهم مساله مهم ديگري را خاطر نشان كنم كه با توجه به بررسي اي كه من انجام داده ام، شايد 95 درصد لغاتي كه ما محتاج به قرض گرفتن از زبان فارسي هستيم، همگي بلا استثنا يا عربي هستند يا از زبانهاي اروپايي وارد فارسي شده اند. بنابراين استفاده از اين لغات و اصطلاحات به هيچ وجه نشانگر برتري زبان فارسي بر تركي نيست چرا كه برتري زبان تركي نه به گفته ما كه به گفته زبانشناسان معتبر بين المللي اثبات شده است. همچنين به نظر من بهتر است شكل نوشتاري (و نه شكل گفتاري) لغات وام گرفته شده از زبان فارسي به همان شكل مورد استفاده در فارسي حفظ شود. اين مساله باعث خواهد شد كه ساده سازي بسيار بزرگي در خواندن و نوشتن متون ايجاد شود. هرچند من مي پذيرم كه به دليل وجود قاعده هماهنگي آوايي در تركي نبايد كلمات به همان شكل فارسي تلفظ شود ولي مي توان به همان شكل فارسي نوشت ولي در هنگام خواندن مطابق قواعد آوايي تركي تلفظ كرد كه اين امر به دليل عادت نمودن ذهن ما تركها به قاعده آوايي به سادگي امكان پذير است. اين به هيچ وجه چيز عجيبي نيست چرا كه حتي در زبان انگليسي هم لغات به همان شكلي كه نوشته مي شوند، خوانده نمي شوند. مثلا مي توانيم “مدافعه” بنويسيم ولي “مودافيعه” بخوانيم به نظر من اين تصميم براي موفقيت نهضت ساده نويسي بسيار مهم و در عين حال منطقي است. چرا كه• اولا الفبا تنها قراردادي است بين يك ملت و ابزاري است براي به روي كاغذ آوردن منظور نويسنده به گونه اي كه براي خواننده قابل درك باشد و او را دچار اشتباه در درك معني نوشته نكند. پس بهتر است تا حد امكان ساده باشد. • ثانيا الفباي عربي، به هيچ وجه الفباي مناسبي براي زبان تركي نيست (اين شايد يكي از دلايل بسيار مهم عدم توسعه زبان تركي در دوران پس از اسلام و توسعه زبان فارسي به دليل تطابق با زبان و الفباي عربي است.) و ما در شرايط فعلي مجبور به استفاده از آن در داخل ايران هستيم ولي در نهايت ما بايد الفبايمان را به لاتين تغيير دهيم (هرچند به نظر من چون اكثريت مردم ما با الفباي عربي آشنايي بيشتري دارند؛ در شرايط فعلي استفاده از آن مفيدتر است). پس هيچ دليلي ندارد كه به خاطر يك الفباي موقتي، با تغيير شكل نوشتاري لغات عربي و فارسي، دشواري متنهايمان را دوچندان كنيم. • ثالثا چون در هيچ يك از كشورهاي ترك زبان ديگر از الفباي عربي استفاده نمي شود لذا دليلي ندارد كه فكر كنيم حتما بايد همانند ساير كشورهاي ترك زبان كلمات را همانگونه كه تلفظ مي شوند، بنويسيم زيرا منطق اين فكر از آنجا ناشي مي شد كه الفباي لاتين الفباي جديدي بود و شكل كلمات در آن الفبا هيچ سابقه اي نداشتند بنابراين طبيعي بود كه براي سادگي، شكل نوشتاري لغات را بر اساس تلفظ آنها تشكيل شود. • چون مخاطبان الفباي عربي ما فقط در محدوده جغرافيايي ايران هستند و همه ما با شكل عربي كلمات آشنايي داريم دليلي براي افزايش مشكلات خودمان با تغيير شكل كلمات وجود ندارد و از طرف ديگر چون به هر حال شكل عربي كلمات در ذهن ما جا گرفته است، ايجاد دوگانگي در شكل يك كلمه در دو زبان با يك الفبا (فارسي و تركي) كه ما با هر دوي آنها به صورت روزمره سروكار داريم، جز ايجاد سردرگمي در خواننده تاثير مثبت ديگري نخواهد داشت. • اين كه ما شكل نوشتاري لغات اصيل تركي را با قواعد خاص خودمان تشكيل دهيم كاملا منطقي است و خواننده اي كه تازه مي خواهد زبان مادريش را بياموزد، به راحتي مي تواند شكل جديدي را براي كلمه اي جديد كه تا به حال نديده است را بپذيرد ولي اين كه بخواهد شكل جديدي را براي كلمه اي كه با شكل نوشتاري آن قبلا آشناست بپذيرد از نظر روانشناسي با يك احساس نا خوش آيندي همراه است. • هيچ تصميمي، قطعي و هميشگي نيست و مي توانيم در اين زمينه به صورت مرحله اي عمل كنيم؛ يعني اين كه ابتدا كلمات وام گرفته شده از فارسي را به همان شكل حفظ كنيم و پس از آنكه توانستيم پروسه فراگير كردن خواندن و نوشتن به زبان مادري را عملي كنيم دوباره اعمال قواعد آوايي تركي به لغات بيگانه را نيز لازم الاجرا كنيم البته اگر اصولا نياز مبرمي به اين كار وجود داشته باشد زيرا همانگونه كه پيشتر گفتم اولا الفباي عربي براي ما موقتي است و ثانيا مي توان قواعد آوايي را نه در نوشتن كه در خواندن اجرا كرد. از آنجا كه مي دانم در سمينار ارتوگرافي زبان تركي آذربايجاني عكس مطلب فوق تصويب شده است لذا همه بزرگان فرهنگ و ادب آذربايجاني و اساتيد بزرگوارم را به بازنگري در تصميم فوق و گشودن راه براي موفقيت نهضت ساده نويسي و خود آموزي زبان تركي آذربايجاني دعوت مي كنم. هرچند من خود را در حد و اندازه اي نمي بينم كه به بزرگان فرهنگ و ادب آذربايجاني توصيه اي بنمايم. اما از روي دلسوزي و احساس دين در برابر آذربايجان لازم مي دانم كه بار ديگر توجه همه را به اهميت ساده نويسي و نقش انكار ناپذير آن در همگاني شدن خواندن و نوشتن به زبان مادري جلب نمايم و از طرف ديگر اهميت بسيار زياد فراگير شدن خواندن و نوشتن به زبان مادري در تبديل حركت ملي آذربايجان به حركتي پويا، قدرتمند و برگشت ناپذير را گوشزد نمايم. همچنين براي ايجاد سادگي و سهولت بيشتر بايد به جاي آن دسته از لغات عربي و خارجي اي كه امروزه در زبان متداول جمهوري آذربايجان وارد شده و در زبان امروز ما شناخته شده نيستند معادل هاي مورد استفاده در زبان فارسي امروز را كه به ذهن نزديك تر هستند را استفاده كرد. چرا كه در هر حال يك لغت بيگانه هستند. حتي بعضي وقتها معادلهاي تركي بعضي اصطلاحات ساده تر از اصطلاحات بيگانه رايج در زبان آذربايجان شمالي است. مثلا به جاي “يوز ايل بوندان اول” مي توان به سادگي گفت: “يوز ايل بوندان قاباخ” يا به جاي “ديگر طرفدن” مي توان نوشت: “آيري طرفدن”. نمونه اي از اين معادل ها در جدول زير آمده است. البته اينها نمونه كوچكي از قابليتهاي ساده سازي زبان تركي آذربايجاني هستند. لغت يا اصطلاح متداول معادل هاي ساده سازي شدهتدقيقات تحقيقاتمجاديله مبارزهديل كولتورده بويوك رول ايفا ائدير ديل كولتورده (فرهنگده) بويوك رولو واروب نه دئمك دير؟ وب نه دير؟نئچه عصره قدر نئچه عصره جكاينديه دك اينديه جكانكشاف توسعهاستثمارا وئرمك ايشه سالماق (يولا سالماق) بويوك اهميته ماليكدير چوخ اهميتي وار
اما آخرين نكته اي كه در زمينه زبان معيار اهميت دارد تلاش براي نزديك كردن طرز تلفظ كلمات به زبان و لهجه متداول امروزي است. در اين بخش تفاوتهايي بين زبان نوشتاري و گفتاري مشاهده مي شود. به عنوان مثال پسوندهاي مصدر ساز “ماق” و “مك” است كه به صورت “ماخ” و “مخ” تلفظ مي شود. و يا پسوند “جك” كه “جخ” تلفظ مي شود و يا پسوندهاي “ليق” و “ليك” كه هردو “ليخ” تلفظ مي شود. و يا در بعضي كلمات مانند “ايشيق” كه “ايشيخ” تلفظ مي شود. همچنين در صرف سوم شخص مفرد “گليبدير” به صورت “گليبدي” خوانده مي شود. براي برطرف كردن اين تفاوتها دو راه حل وجود دارد اول آنكه شكل نوشتاري را دقيقا مشابه شكل گفتاري بنويسيم و راه حل دوم آن است كه شكل نوشتاري موجود را حفظ كنيم اما در خواندن همانند تلفظ رايج امروز تلفظ نماييم. هرچند در اين زمينه نيز از اساتيد فرهنگ و ادب آذربايجان تقاضا دارم كه اظهار نظر نمايند. اما خودم شخصا راه حل دوم را مي پسندم چرا كه شكل نوشتاري عبارتهاي فوق تا حدود زيادي جا افتاده شده است و نيازي به اين تغيير احساس نمي شود اما به نظر من بايد در ادبيات گفتاري رسمي نيز به منظور ايجاد هماهنگي بيشتر مابين زبان عاميانه و زبان رسمي از تلفظ عاميانه كه تنها در يك حرف با صورت نوشتاري متفاوت است و تفاوت ساختاري ندارد؛ استفاده كرد. تا در نتيجه احساس بيگانگي از زبان رسمي به حداقل برسد. همچنين براي ساده سازي بيشتر، بهتر است از علامتهاي مشخصه حروف صدادار مخصوص تركي صرفنظر بكنيم يعني به جاي تمام حروف صدادار “و” ، “ؤ” و … از “و” استفاده كنيم. مگر آنكه احتمال ايجاد خطاي فاحشي در معني وجود داشته باشد و از روي معني جمله نيز قابل تشخيص نباشد. اين همان كاري است كه در زبان عربي كه بسيار حساس به حركه هاست، انجام مي شود و به ندرت پيش مي آيد كه اشتباه فاحشي پيش آيد كه از روي معني جمله نيز قابل تشخيص نباشد. البته من شاهد بوده ام كه اين مساله به خوبي توسط بسياري از نويسندگان انجام مي گيرد.
3) زبان عاميانه كليد طلايي موفقيتمساله بسيار مهم ديگر زبان عاميانه است كه ما از آن غفلت كرده ايم ولي به نظر من كليد طلايي موفقيت ما در فراگير كردن خواندن و نوشتن به زبان تركي است. در تمام دنيا و در بين تمام ملتها هميشه زبان عاميانه محبوبتر و دوست داشتني تر از زبان رسمي بوده است كه دليل آن احساس مسرت بخش خودماني بودن آن است. و از طرف ديگر، زباني طبيعي تر است كه شكل رسمي آن به شكل عاميانه آن نزديكتر باشد. از اين نظر زبان تركي بسيار زبان قدرتمندي است. ما بايد زبان عاميانه و نوشته هاي به آن زبان را به رسميت بشناسيم و در توسعه هر چه بيشتر آن تلاش كنيم. اگر يك فارس مي تواند به “مي تواند” بگويد “مي تونه” و اين امر باعث سردرگمي در زبان نمي شود، چرا ما نبايد از اين طلاي ناب براي بيداري حس عشق به خواندن و نوشتن به زبان مادري استفاده نكنيم. زبان عاميانه داراي تمام شرايط لازم براي تبديل شدن به عاملي براي فراگيري خواندن و نوشتن به زبان مادري است. • اولا بسيار ساده است و هر آذربايجاني تنها با با ياد گرفتن قواعد مربوط به حروف صدادار مخصوص زبان تركي، همانگونه كه مي تواند تركي را حرف بزند مي تواند به همان راحتي بنويسد و بخواند. • ثانيا زبان عاميانه به دليل جذابيت ذاتي خود مي تواند افراد بيشتري را به خواندن و نوشتن به زبان مادري جذب كند. • ثالثا نياز به آموزش آنچناني ندارد و هر كس كه با زبان فارسي و الفباي عربي آشنايي دارد با كمترين آموزش شخصي مي تواند توانايي خواندن و نوشتن به زبان تركي عاميانه را بدست آورد. • گسترش زبان عاميانه سريعترين و آسانترين راه براي ايجاد آشنايي ذهني با نحوه نوشتار كلمات كليدي زبان تركي كه در زبان عاميانه و محاوره اي به وفور استفاده مي شوند، مي باشد. در واقع مشكلترين مرحله گذار ما مرحله اي است كه ما بتوانيم چشمان خوانندگان را به شكل نوشتاري كلمات عادت دهيم تا تنها با يك نگاه و بدون هجي كردن قادر به خواندن و نوشتن متون باشند. لذا به نظر من بايد بهاي بسيار زيادي به توسعه و گسترش خواندن و نوشتن به زبان عاميانه قائل شويم. نوشتن شعر، رمان و داستان كوتاه به زبان عاميانه بايد تشويق و حمايت شود. همچنين در خواندن و نوشتن به زبان عاميانه بايد بسياري از محدوديتهاي دست و پا گير زبان رسمي برداشته شود. اگر بنا به دلايلي نتوانيم در زبان رسمي تغيير شكل نوشتاري كلمات براي تطابق كامل خواندن و نوشتن را انجام دهيم، اما در زبان عاميانه بايد همانگونه كه تلفظ مي كنيم، بنويسيم. مثلا بايد تمام تفاوتهايي كه در خواندن و نوشتن حروف “ك” و “ق” و “ر” كه در انتهاي بند 2) به آنها اشاره شد، در نوشتار ادبيات عاميانه حذف شود. همچنين اگر به واقع نتوانيم پيشنهاد حفظ شكل نوشتاري كلمات فارسي را در زبان معيار بپذيريم (كه البته من انجام آن را بسيار سودمند مي دانم و خيلي اميدوارم مورد پذيرش قرار گيرد) حتما در زبان عاميانه بايد اين شيوه نوشتن را مجاز بدانيم و به آن عمل كنيم تا امكان ساده نويسي را ايجاد كنيم و از آن به عنوان ابزاري براي دعوت از عموم مردم براي دست به قلم بردن و نوشتن هر آنچه دوست دارند، استفاده كنيم. همچنين در بخش ادبيات عاميانه نبايد توسعه و گسترش توليدات ادبي به لهجه هاي محلي را هم فراموش كرد. براي اينكه بتوانيم استعدادها و علايق بيشتري را جذب فعاليتهاي ادبي نماييم، بايد در كنار لهجه تبريزي به عنوان اساس زبان معيار به شكوفايي لهجه هاي محلي نيز كمك نماييم. در واقع آنچه ما را به موفقيت خواهد رساند، توسعه كمي هر چه بيشتر و افزايش تنوع براي جذب سليقه هاي متفاوت است. من هميشه با خودم فكر مي كردم كه چه جادويي در “حيدر بابا”ي شهريار است كه به آن جاودامگي بخشيده و دل هر خواننده اي را مجذوب خود كرده است؟ چرا پس از شهريار هيچ يك از نويسندگان ما نتوانستند به توفيق باورنكردني او برسند؟ شايد يكي از دلايل اين موفقيت، آن بوده باشد كه شهريار قبل از نوشتن حيدر بابا نيز شاعر مشهوري بود ولي به نظر من آنچه واقعا باعث شد كه حيدرباباي شهريار قلبهاي تمام آذربايجانيها را تسخير كند، علاوه بر زيبايي و صميميت اشعار او، زبان ساده و روان حيدرباباي شهريار است. شهريار دقيقا به همان زباني كه از مادرش آموخته بود، فرهنگ و آداب و رسوم حقيقي ملت خود را به شكلي صميمي بيان كرده است به گونه اي كه تمام آذربايجانيها با گوش جان خود “حيدربابا” را زبان گوياي خود يافتند و كوچكترين احساس بيگانگي با زبان شهريار و با مضمون اشعار او پيدا نكردند. مي خواهم به طعنه بگويم كه دليل موفقيت شهريار آن بود كه هيچ گونه تحصيلاتي به زبان تركي نداشت! يعني شهريار زبان مادريش را تنها در زبان مادر حقيقي اش جستجو كرد و دقيقا به همان زبان عاميانه متداول در آذربايجان آن روز سرود. چند بيت زير را به زبان عاميانه و به ياد او نوشته ام. شهريارين قلمين آل اليوه قويما دوشسون يئره بو شوكتيميزاوز ديلينده گينه ياز سوزلريوي قويما قالسين اوره يينده سوزوموزآنان اورگتديغي ديلده، گينه ياز قويما اؤلسون بو سكوت دا ديليميزصمد اينن گئديريخ بيز دنيزه بيليرم سيز ده گلرسيز ائليميزموجلار سالاخ دشمنين اوره يينه شوونيزمي، بوغاجاخ قلميميز
4) براي فرگير نمودن خواندن و نوشتن به زبان تركي آذربايجاني چه بايد كرد؟من در اينجا سعي مي كنم كه تمام راههاي عملي و فعاليتهايي كه مي تواند به فراگير شدن خواندن و نوشتن به زبان مادري كمك كند را ليست كنم. البته مطمئنا اينها تنها بخشي از فعاليتهاي ممكن هستند كه به ذهن من رسيده است. لذا از همه دوستان تقاضا دارم با پيشنهادات جديد خود نواقصات اين مقاله را تكميل نمايند. مجموعه اين فعاليتها را مي توان به بخش هاي زير تقسيم بندي كرد: • حوزه مطبوعات• حوزه كتاب• حوزه اينترنت• حوزه موسيقي و هنر• حوزه راديو و تلويزيون• حوزه خصوصي افراد• حوزه حركتهاي مدني، اجتماعات و مراسم هادر ادامه به بررسي و تشريح هريك از بخشها مي پردازيم.
1- پيشنهادها را بپذيرد و همراهي و همكاري خود را براي تقويت و به نتيجه رسيدن آن اعلام كند. 2- انتقادات و پيشنهادات سازنده خود را نسبت به بهبود طرح ارائه دهد و در اختيار عموم قرار دهد. 3- يا اينكه مخالفت خود را با بخشي يا كليت پيشنهادات مطرح شده اعلام كند و دلايل مستدل خود را بنويسد تا فضاي بحث جدي و سازنده در اين زمينه فراهم شود. من به موفقيت اين طرح بسيار خوشبين هستم هرچند به نظرم اين موفقيت بستگي به اجماع و اتحاد تمام فعالين حركت ملي و در نهايت تمام مردم آذربايجان دارد و آن بدست نخواهد آمد جز با بحث و گفتگو و تبادل نظر سازنده همه ما. به نظرم ما نبايد به اجرا شدن اصل 15 قانون اساسي از جانب دولت دل خوش كنيم بلكه بايد به ملت خود رجوع كنيم و در يك فرايند مرحله به مرحله و از طريق تشويق به خودآموزي زبان مادري در يك نهضت ساده نويسي همگاني به مقصود خود برسيم. كه اگر چنين شود حركت ملي آذربايجان چنان ابعادي به خود خواهد گرفت و چنان نيروي عظيمي به حركت تزريق خواهد شد كه دودمان شوونيسم و ديكتاتوري را به يكباره بر باد خواهد داد من به قدرت صداقت و يكپارچگي ملت آذربايجان و قدرت قلم ايمان دارم. به اميد آن روز. اما پيش از ورود به بحث اصلي، ارائه يك مقدمه و پيش زمينه ضروري است. يادم مي آيد سالها پيش روزي براي ديدن مادر بزرگم به خانه شان رفته بوديم و به صورت اتفاقي برنامه كانال تلويوزيوني شبكه استاني را نگاه مي كرديم كه تازه راه اندازي شده بود. كه مادر بزرگم، كه اصلا فارسي نمي دانست، يكدفعه برگشت و گفت: “بولاردا كي بيزيم توركوموزو دانيشميللار، توركيه ليلر كيمي دانيشيللار!” يعني “اينام كه به تركي ما صحبت نمي كنن بلكه به زبان تركيه اي ها حرف مي زنن!” اين در حاليست كه بزرگترين ايرادي كه ما هميشه به گردانندگان اين شبكه ها مي گرفتيم اين بود كه آنها به زبان اصيل تركي صحبت نمي كنند و كلمات فارسي بسيار زيادي را بكار ميبرند! اين اتفاق ساده تلنگري بود براي من كه از منتقدان شبكه هاي استاني بودم و آنها را متهم به سهل انگاري در استفاده از تركي اصيل مي كردم. اگر من تمام تحصيلاتم را بالاجبار به زبان فارسي انجام داده بودم اما چرا مادر بزرگ بي سواد من كه حتي زبان فارسي را هم نمي دانست حتي با زبان ارائه شده از شبكه هاي استاني احساس بيگانگي مي كرد و آن را مشابه زبان تركي استانبولي مي دانست؟! اين سوال ساده و در عين حال مشكلي بود كه مدتها ذهن مرا به خود مشغول مي كرد. البته مطمئنا يكي از مهمترين دلايل اين تناقض، سالها محروميت ملتي از خواندن و نوشتن به زبان مادريش و فقدان آفرينش ادبي به آن زبان است اما اين، همه پاسخ سوال فوق نيست. در واقع ما يك مساله بسيار ساده و مهم را از ياد برده ايم و آن طبيعت تدريجي تغييرات در حوزه فرهنگ و زبان است. گاهي ما بدون توجه به سالها محروميت ملتمان از زبان خود، انتظار آن را داريم كه يك شبه ره صد ساله را بپيماييم و به همان جايي برسيم كه امروزه در كشور تركيه پس از بيش از يكصد سال تلاش مستمر و استقرار سيستم آموزشي فراگير و به كمك صدها رسانه ديداري، شنيداري و نوشتاري به آن رسيده اند. آيا اين انتظار بيجا جفا به ملت مظلوممان نيست؟ آيا اين خواسته دست يافتني است؟ آيا اين تلاش بيهوده انرژي محدود ما را هدر نمي دهد؟ آيا اين اصرار بيجا ملت ما را از تلاش براي آموختن زبان مادريش نا اميد نمي كند؟ و حتي آنها را از قدم گذاردن در اين راه نمي هراساند؟ آيا …
2) انتخاب زبان معيار براساس متداولترين زبان و لهجه امروزما بايد يك حقيقت را هرگز فراموش نكنيم كه زبان روز هر ملتي از مجموعه لغات، اصطلاحات و قواعدي تشكيل مي شود كه اكثريت مطلق آن ملت (مثلا بالاي 95 درصد) بدون كوچكترين زحمتي و بدون نياز به فرهنگ لغات قادر به درك صحيح و سريع آن باشند. امروز برخلاف چند صد سال گذشته خواندن و نوشتن منحصر به عده خاصي نيست و به عنوان يك ضرورت عمومي در آمده و همين باعث شده كه در تمام زبانها، حركت در جهت پيدايش يك زبان عمومي و روزمره در كنار زبان ادبي ضروري باشد. خصوصيات زبان عمومي و روزمره سادگي، قابليت درك عمومي، نزديكي هرچه بيشتر به زبان عاميانه در عين حفظ اصول و قواعد زبان و استفاده از مجموعه لغات محدود و اجتناب از بكاربردن لغات و اصطلاحات دور از ذهن مي باشد. برخي از دوستان گاهي لغات و اصطلاحاتي را به كار مي برند كه حتي در نوشته هاي تركيه و جمهوري آذربايجان نيز مشاهده نمي شود. مثلا در حاليكه در تركيه براي لغت “اجتماعي”، كلمه انگليسي “سوسيال” استفاده مي شود، عده اي از دوستان كلمه “توپلومسال” را به كار مي برند. هرچند استفاده از لغات اصيل تركي و تلاش براي يافتن تركيبها و اصطلاحات جديد كار ارزشمندي است ولي بايد اين لغات فعلا تنها در حوزه نوشته هاي صرف ادبي استفاده شود و از تحميل آنها به حوزه ادبيات عمومي به شدت خودداري كرد. ما بايد دقت كنيم كه ورود يك لغت جديد به فرهنگ عمومي مردم بسيار به كندي انجام مي گيرد مثلا هرچند كلمه “رايانه” در زبان فارسي به صورت رسمي به عنوان معادل “كامپيوتر” استفاده مي شود ولي هنوز هم اكثريت مردم در محاورات روزمره خود از كلمه “كامپيوتر” استفاده مي كنند نه از “رايانه”. اين كه ما براي نشان دادن قدرت زبان تركي و يا به رخ كشيدن معلومات زباني خود مشكلترين و دور از ذهن ترين لغات و اصطلاحات اصيل تركي را كه گاه حتي در ادبيات روز تركيه و آذربايجان نيز كميابند به روي كاغذ بياوريم و آن را به ملتي كه كمترين تحصيلات به زبان مادريش را نيز نداشته است به عنوان زبان متداول به خوردش بدهيم، مانند آن است كه در كلاس اول ابتدايي كتاب گلستان سعدي را آموزش دهيم! البته همانگونه كه اشاره شد تلاش براي تلخيص زبان تركي آذربايجاني بسيار ارزشمند است، به شرطي كه فعلا در حوزه صرف ادبي باقي بماند و امكان براي ظهور يك ادبيات ساده و قابل درك براي اكثريت مطلق مردم در حوزه عمومي بوجود آيد و مرزهاي اين دو حوزه كاملا حفظ شود. مساله ديگري كه باعث مي شود يك زبان براي شنوده و خواننده بيگانه به نظر برسد، نحوه اداي لغات و اصطلاحات يعني همان لهجه مي باشد. ريشه بسياري از لغات زبان تركي در كشورهاي ترك زبان و بويژه مابين تركيه و آذربايجان يكي است و تنها تفاوت در نحوه اداي آنها و پيشوندها و پسوندها مي باشد. از لحاظ زبان شناسي نيز تمام لهجه هاي يك زبان داراي تمام قابليت هاي آن هستند و هيچ كدام بر ديگري برتري ندارد و تنها عاملي كه باعث انتخاب يك لهجه به عنوان مبنايي براي ساختن زبان معيار براي يك كشور و يا يك منطقه تنها براساس ميزان تكثر متكلمان آن لهجه صورت مي گيرد. بنابراين زبان معيار ما بايد بر مبناي لهجه و ساختار امروزي زبان مردم تبريز ساخته شود تا قرابت بيشتري با زبان امروز اكثريت متكلمان داشته باشد. متاسفانه امروز اكثرا زبان معيار متداول در جمهوري آذربايجان و گاه زبان متداول در تركيه به عنوان زبان معيار استفاده مي شود كه اين خود يكي از دلايل عمده احساس بيگانگي مردم آذربايجان با نوشته هاي سالهاي اخير است. در حاليكه ما بايد زبان معيار مختص خود را بر اساس لهجه و ساختار امروزي زبان مردم تبريز به عنوان پايتخت تاريخي آذربايجان (چه شمالي و چه جنوبي) بسازيم. شايد در اينجا من متهم به ايجاد تفرقه بين شمال و جنوب آذربايجان شوم. اما به نظر من وقتي دلهاي ما با هم است تفاوتهاي جزئي در زبان معيار متداول در شمال و جنوب، كه مي تواند در يك پروسه زماني منطقي از ميان برداشته شود، هرگز نمي تواند دليلي بر جدايي باشد. از طرف ديگر ما نمي توانيم اين واقعيت كه زبان مردم آذربايجان شمالي در اثر سالها جدايي از ما و زير نفوذ زبان روسي قرار گرفتن، تفاوتهايي با زبان امروز ما كه تحت تاثير زبان متداول فارسي قرار گرفته است، دارد را انكار كنيم. هر چند مطمئنا با گذشت زمان و در يك روند مستمر، طولاني و دو طرفه مردم آذربايجان شمالي و جنوبي بايد در جهت كاهش هر چه بيشتر اين تفاوت ها به صورت همزمان حركت نمايند، اما تحميل زبان معيار 7 ميليون آذربايجاني در شمال كه بر اساس لهجه و ساختار امروزي باكو ساخته شده بر 30 ميليون آذربايجاني در جنوب، هم غير ممكن و هم جفايي است بر مردم آذربايجان جنوبي و هم طعنه اي است به تبريز به عنوان بزرگترين و تاريخيترين مركز تمدن آذربايجان. در واقع اگر قرار باشد زبان واحدي در شمال و جنوب آذربايجان وجود داشته باشد (كه به نظر من نيز بايد چنين باشد) اين برادران و خواهران ما در آذربايجان شمالي هستند كه بايد پيشقدم شوند و با در اختيار داشتن امكانات رسانه اي بيشتر، در جهت همگرايي زباني حركت كنند و من مطمئنم كه اگر ما از ترديدهاي بي مورد رها شده و زبان معيار مختص خود را ساخته و بسط و گسترش دهيم، آنها حتما در اين مسير حركت خواهند كرد. اين هم ناشي از همان داستان تلخ خودباختگي هميشگي ماست، فرقي نمي كند اين خودباختگي در برابر تهران باشد يا در برابر استانبول و يا باكو. تا ما با بيش از 30 ميليون نفر جمعيت خود را و هويت فرهنگي خود را باور نداشته باشيم، هرگز به جايي نخواهيم رسيد. شايد در برابر نظر من اين گونه استدلال شود كه چون مردم آذربايجان شمالي و جنوبي اصولا يك ملت هستند نبايد دوگانگي در زبان آنها ايجاد كرد. اما پاسخ من اين است كه اين دوگانگي در زبان را ما نيستيم كه به وجود مي آوريم بلكه اين دوگانگي بطور طبيعي در اثر سالها جدايي بوجود آمده و انكار آن، راه برطرف كردن آن نيست و تنها ما را زمين گير خواهد. ابتدا ما بايد بتوانيم زبان معيار قابل دركي براي عموم بسازيم و خواندن و نوشتن به زبان تركي را فراگير كنيم و سپس هر دو طرف به تدريج در جهت يكي شدن زبان معيار و به صورت دو طرفه حركت كنيم. به عنوان مثال توجه همه را به تفاوتهاي زبان انگليسي آمريكايي و بريتانيايي جلب مي كنم. مگر آمريكايي ها همان انگليسي ها نيستند كه چند قرن پيش به آنجا مهاجرت كرده اند پس چرا تلفظ ها و گاه املاي بعضي كلمات در آنها متفاوت است و آيا اين تفاوت باعث شده است كه آمريكايي ها و بريتانيايي ها حرف هاي همديگر را درك نكنند؟ همچنين آمريكايي ها هرگز به اين دليل كه ريشه زبان آنها همان زبان بريتانيايي است، در تلفظ لغات از آنها تقليد و تبعيت نمي كنند. ما بايد از اين ترديدها و ترس هاي بي مورد رها شويم و اجازه دهيم كه خود مردم با گذشت زمان و با افزايش ارتباطات متقابل در يك پروسه مستمر به آرامي و بدون احساس بيگانگي با زبان معيار رسمي كه هر روز با آن سروكار خواهند داشت، به طرف يكي شدن زبان حركت كنند زيرا در مسائل فرهنگي زور و اجبار مطمئنا نتيجه معكوس خواهد داد. زبان معيار ما بايد از مجموعه لغات و اصطلاحات متداول در جامعه امروز آذربايجان با لحاظ كردن قواعد و گرامر صحيح زبان تركي تشكيل شود. همچنين بدون تعصب بايد اولين گزينه ما براي وام گرفتن از زبانهاي ديگر، زبان متداول فارسي باشد كه توسط اكثريت آذربايجانيها شناخته شده است. در اينجا مي خواهم مساله مهم ديگري را خاطر نشان كنم كه با توجه به بررسي اي كه من انجام داده ام، شايد 95 درصد لغاتي كه ما محتاج به قرض گرفتن از زبان فارسي هستيم، همگي بلا استثنا يا عربي هستند يا از زبانهاي اروپايي وارد فارسي شده اند. بنابراين استفاده از اين لغات و اصطلاحات به هيچ وجه نشانگر برتري زبان فارسي بر تركي نيست چرا كه برتري زبان تركي نه به گفته ما كه به گفته زبانشناسان معتبر بين المللي اثبات شده است. همچنين به نظر من بهتر است شكل نوشتاري (و نه شكل گفتاري) لغات وام گرفته شده از زبان فارسي به همان شكل مورد استفاده در فارسي حفظ شود. اين مساله باعث خواهد شد كه ساده سازي بسيار بزرگي در خواندن و نوشتن متون ايجاد شود. هرچند من مي پذيرم كه به دليل وجود قاعده هماهنگي آوايي در تركي نبايد كلمات به همان شكل فارسي تلفظ شود ولي مي توان به همان شكل فارسي نوشت ولي در هنگام خواندن مطابق قواعد آوايي تركي تلفظ كرد كه اين امر به دليل عادت نمودن ذهن ما تركها به قاعده آوايي به سادگي امكان پذير است. اين به هيچ وجه چيز عجيبي نيست چرا كه حتي در زبان انگليسي هم لغات به همان شكلي كه نوشته مي شوند، خوانده نمي شوند. مثلا مي توانيم “مدافعه” بنويسيم ولي “مودافيعه” بخوانيم به نظر من اين تصميم براي موفقيت نهضت ساده نويسي بسيار مهم و در عين حال منطقي است. چرا كه• اولا الفبا تنها قراردادي است بين يك ملت و ابزاري است براي به روي كاغذ آوردن منظور نويسنده به گونه اي كه براي خواننده قابل درك باشد و او را دچار اشتباه در درك معني نوشته نكند. پس بهتر است تا حد امكان ساده باشد. • ثانيا الفباي عربي، به هيچ وجه الفباي مناسبي براي زبان تركي نيست (اين شايد يكي از دلايل بسيار مهم عدم توسعه زبان تركي در دوران پس از اسلام و توسعه زبان فارسي به دليل تطابق با زبان و الفباي عربي است.) و ما در شرايط فعلي مجبور به استفاده از آن در داخل ايران هستيم ولي در نهايت ما بايد الفبايمان را به لاتين تغيير دهيم (هرچند به نظر من چون اكثريت مردم ما با الفباي عربي آشنايي بيشتري دارند؛ در شرايط فعلي استفاده از آن مفيدتر است). پس هيچ دليلي ندارد كه به خاطر يك الفباي موقتي، با تغيير شكل نوشتاري لغات عربي و فارسي، دشواري متنهايمان را دوچندان كنيم. • ثالثا چون در هيچ يك از كشورهاي ترك زبان ديگر از الفباي عربي استفاده نمي شود لذا دليلي ندارد كه فكر كنيم حتما بايد همانند ساير كشورهاي ترك زبان كلمات را همانگونه كه تلفظ مي شوند، بنويسيم زيرا منطق اين فكر از آنجا ناشي مي شد كه الفباي لاتين الفباي جديدي بود و شكل كلمات در آن الفبا هيچ سابقه اي نداشتند بنابراين طبيعي بود كه براي سادگي، شكل نوشتاري لغات را بر اساس تلفظ آنها تشكيل شود. • چون مخاطبان الفباي عربي ما فقط در محدوده جغرافيايي ايران هستند و همه ما با شكل عربي كلمات آشنايي داريم دليلي براي افزايش مشكلات خودمان با تغيير شكل كلمات وجود ندارد و از طرف ديگر چون به هر حال شكل عربي كلمات در ذهن ما جا گرفته است، ايجاد دوگانگي در شكل يك كلمه در دو زبان با يك الفبا (فارسي و تركي) كه ما با هر دوي آنها به صورت روزمره سروكار داريم، جز ايجاد سردرگمي در خواننده تاثير مثبت ديگري نخواهد داشت. • اين كه ما شكل نوشتاري لغات اصيل تركي را با قواعد خاص خودمان تشكيل دهيم كاملا منطقي است و خواننده اي كه تازه مي خواهد زبان مادريش را بياموزد، به راحتي مي تواند شكل جديدي را براي كلمه اي جديد كه تا به حال نديده است را بپذيرد ولي اين كه بخواهد شكل جديدي را براي كلمه اي كه با شكل نوشتاري آن قبلا آشناست بپذيرد از نظر روانشناسي با يك احساس نا خوش آيندي همراه است. • هيچ تصميمي، قطعي و هميشگي نيست و مي توانيم در اين زمينه به صورت مرحله اي عمل كنيم؛ يعني اين كه ابتدا كلمات وام گرفته شده از فارسي را به همان شكل حفظ كنيم و پس از آنكه توانستيم پروسه فراگير كردن خواندن و نوشتن به زبان مادري را عملي كنيم دوباره اعمال قواعد آوايي تركي به لغات بيگانه را نيز لازم الاجرا كنيم البته اگر اصولا نياز مبرمي به اين كار وجود داشته باشد زيرا همانگونه كه پيشتر گفتم اولا الفباي عربي براي ما موقتي است و ثانيا مي توان قواعد آوايي را نه در نوشتن كه در خواندن اجرا كرد. از آنجا كه مي دانم در سمينار ارتوگرافي زبان تركي آذربايجاني عكس مطلب فوق تصويب شده است لذا همه بزرگان فرهنگ و ادب آذربايجاني و اساتيد بزرگوارم را به بازنگري در تصميم فوق و گشودن راه براي موفقيت نهضت ساده نويسي و خود آموزي زبان تركي آذربايجاني دعوت مي كنم. هرچند من خود را در حد و اندازه اي نمي بينم كه به بزرگان فرهنگ و ادب آذربايجاني توصيه اي بنمايم. اما از روي دلسوزي و احساس دين در برابر آذربايجان لازم مي دانم كه بار ديگر توجه همه را به اهميت ساده نويسي و نقش انكار ناپذير آن در همگاني شدن خواندن و نوشتن به زبان مادري جلب نمايم و از طرف ديگر اهميت بسيار زياد فراگير شدن خواندن و نوشتن به زبان مادري در تبديل حركت ملي آذربايجان به حركتي پويا، قدرتمند و برگشت ناپذير را گوشزد نمايم. همچنين براي ايجاد سادگي و سهولت بيشتر بايد به جاي آن دسته از لغات عربي و خارجي اي كه امروزه در زبان متداول جمهوري آذربايجان وارد شده و در زبان امروز ما شناخته شده نيستند معادل هاي مورد استفاده در زبان فارسي امروز را كه به ذهن نزديك تر هستند را استفاده كرد. چرا كه در هر حال يك لغت بيگانه هستند. حتي بعضي وقتها معادلهاي تركي بعضي اصطلاحات ساده تر از اصطلاحات بيگانه رايج در زبان آذربايجان شمالي است. مثلا به جاي “يوز ايل بوندان اول” مي توان به سادگي گفت: “يوز ايل بوندان قاباخ” يا به جاي “ديگر طرفدن” مي توان نوشت: “آيري طرفدن”. نمونه اي از اين معادل ها در جدول زير آمده است. البته اينها نمونه كوچكي از قابليتهاي ساده سازي زبان تركي آذربايجاني هستند. لغت يا اصطلاح متداول معادل هاي ساده سازي شدهتدقيقات تحقيقاتمجاديله مبارزهديل كولتورده بويوك رول ايفا ائدير ديل كولتورده (فرهنگده) بويوك رولو واروب نه دئمك دير؟ وب نه دير؟نئچه عصره قدر نئچه عصره جكاينديه دك اينديه جكانكشاف توسعهاستثمارا وئرمك ايشه سالماق (يولا سالماق) بويوك اهميته ماليكدير چوخ اهميتي وار
اما آخرين نكته اي كه در زمينه زبان معيار اهميت دارد تلاش براي نزديك كردن طرز تلفظ كلمات به زبان و لهجه متداول امروزي است. در اين بخش تفاوتهايي بين زبان نوشتاري و گفتاري مشاهده مي شود. به عنوان مثال پسوندهاي مصدر ساز “ماق” و “مك” است كه به صورت “ماخ” و “مخ” تلفظ مي شود. و يا پسوند “جك” كه “جخ” تلفظ مي شود و يا پسوندهاي “ليق” و “ليك” كه هردو “ليخ” تلفظ مي شود. و يا در بعضي كلمات مانند “ايشيق” كه “ايشيخ” تلفظ مي شود. همچنين در صرف سوم شخص مفرد “گليبدير” به صورت “گليبدي” خوانده مي شود. براي برطرف كردن اين تفاوتها دو راه حل وجود دارد اول آنكه شكل نوشتاري را دقيقا مشابه شكل گفتاري بنويسيم و راه حل دوم آن است كه شكل نوشتاري موجود را حفظ كنيم اما در خواندن همانند تلفظ رايج امروز تلفظ نماييم. هرچند در اين زمينه نيز از اساتيد فرهنگ و ادب آذربايجان تقاضا دارم كه اظهار نظر نمايند. اما خودم شخصا راه حل دوم را مي پسندم چرا كه شكل نوشتاري عبارتهاي فوق تا حدود زيادي جا افتاده شده است و نيازي به اين تغيير احساس نمي شود اما به نظر من بايد در ادبيات گفتاري رسمي نيز به منظور ايجاد هماهنگي بيشتر مابين زبان عاميانه و زبان رسمي از تلفظ عاميانه كه تنها در يك حرف با صورت نوشتاري متفاوت است و تفاوت ساختاري ندارد؛ استفاده كرد. تا در نتيجه احساس بيگانگي از زبان رسمي به حداقل برسد. همچنين براي ساده سازي بيشتر، بهتر است از علامتهاي مشخصه حروف صدادار مخصوص تركي صرفنظر بكنيم يعني به جاي تمام حروف صدادار “و” ، “ؤ” و … از “و” استفاده كنيم. مگر آنكه احتمال ايجاد خطاي فاحشي در معني وجود داشته باشد و از روي معني جمله نيز قابل تشخيص نباشد. اين همان كاري است كه در زبان عربي كه بسيار حساس به حركه هاست، انجام مي شود و به ندرت پيش مي آيد كه اشتباه فاحشي پيش آيد كه از روي معني جمله نيز قابل تشخيص نباشد. البته من شاهد بوده ام كه اين مساله به خوبي توسط بسياري از نويسندگان انجام مي گيرد.
3) زبان عاميانه كليد طلايي موفقيتمساله بسيار مهم ديگر زبان عاميانه است كه ما از آن غفلت كرده ايم ولي به نظر من كليد طلايي موفقيت ما در فراگير كردن خواندن و نوشتن به زبان تركي است. در تمام دنيا و در بين تمام ملتها هميشه زبان عاميانه محبوبتر و دوست داشتني تر از زبان رسمي بوده است كه دليل آن احساس مسرت بخش خودماني بودن آن است. و از طرف ديگر، زباني طبيعي تر است كه شكل رسمي آن به شكل عاميانه آن نزديكتر باشد. از اين نظر زبان تركي بسيار زبان قدرتمندي است. ما بايد زبان عاميانه و نوشته هاي به آن زبان را به رسميت بشناسيم و در توسعه هر چه بيشتر آن تلاش كنيم. اگر يك فارس مي تواند به “مي تواند” بگويد “مي تونه” و اين امر باعث سردرگمي در زبان نمي شود، چرا ما نبايد از اين طلاي ناب براي بيداري حس عشق به خواندن و نوشتن به زبان مادري استفاده نكنيم. زبان عاميانه داراي تمام شرايط لازم براي تبديل شدن به عاملي براي فراگيري خواندن و نوشتن به زبان مادري است. • اولا بسيار ساده است و هر آذربايجاني تنها با با ياد گرفتن قواعد مربوط به حروف صدادار مخصوص زبان تركي، همانگونه كه مي تواند تركي را حرف بزند مي تواند به همان راحتي بنويسد و بخواند. • ثانيا زبان عاميانه به دليل جذابيت ذاتي خود مي تواند افراد بيشتري را به خواندن و نوشتن به زبان مادري جذب كند. • ثالثا نياز به آموزش آنچناني ندارد و هر كس كه با زبان فارسي و الفباي عربي آشنايي دارد با كمترين آموزش شخصي مي تواند توانايي خواندن و نوشتن به زبان تركي عاميانه را بدست آورد. • گسترش زبان عاميانه سريعترين و آسانترين راه براي ايجاد آشنايي ذهني با نحوه نوشتار كلمات كليدي زبان تركي كه در زبان عاميانه و محاوره اي به وفور استفاده مي شوند، مي باشد. در واقع مشكلترين مرحله گذار ما مرحله اي است كه ما بتوانيم چشمان خوانندگان را به شكل نوشتاري كلمات عادت دهيم تا تنها با يك نگاه و بدون هجي كردن قادر به خواندن و نوشتن متون باشند. لذا به نظر من بايد بهاي بسيار زيادي به توسعه و گسترش خواندن و نوشتن به زبان عاميانه قائل شويم. نوشتن شعر، رمان و داستان كوتاه به زبان عاميانه بايد تشويق و حمايت شود. همچنين در خواندن و نوشتن به زبان عاميانه بايد بسياري از محدوديتهاي دست و پا گير زبان رسمي برداشته شود. اگر بنا به دلايلي نتوانيم در زبان رسمي تغيير شكل نوشتاري كلمات براي تطابق كامل خواندن و نوشتن را انجام دهيم، اما در زبان عاميانه بايد همانگونه كه تلفظ مي كنيم، بنويسيم. مثلا بايد تمام تفاوتهايي كه در خواندن و نوشتن حروف “ك” و “ق” و “ر” كه در انتهاي بند 2) به آنها اشاره شد، در نوشتار ادبيات عاميانه حذف شود. همچنين اگر به واقع نتوانيم پيشنهاد حفظ شكل نوشتاري كلمات فارسي را در زبان معيار بپذيريم (كه البته من انجام آن را بسيار سودمند مي دانم و خيلي اميدوارم مورد پذيرش قرار گيرد) حتما در زبان عاميانه بايد اين شيوه نوشتن را مجاز بدانيم و به آن عمل كنيم تا امكان ساده نويسي را ايجاد كنيم و از آن به عنوان ابزاري براي دعوت از عموم مردم براي دست به قلم بردن و نوشتن هر آنچه دوست دارند، استفاده كنيم. همچنين در بخش ادبيات عاميانه نبايد توسعه و گسترش توليدات ادبي به لهجه هاي محلي را هم فراموش كرد. براي اينكه بتوانيم استعدادها و علايق بيشتري را جذب فعاليتهاي ادبي نماييم، بايد در كنار لهجه تبريزي به عنوان اساس زبان معيار به شكوفايي لهجه هاي محلي نيز كمك نماييم. در واقع آنچه ما را به موفقيت خواهد رساند، توسعه كمي هر چه بيشتر و افزايش تنوع براي جذب سليقه هاي متفاوت است. من هميشه با خودم فكر مي كردم كه چه جادويي در “حيدر بابا”ي شهريار است كه به آن جاودامگي بخشيده و دل هر خواننده اي را مجذوب خود كرده است؟ چرا پس از شهريار هيچ يك از نويسندگان ما نتوانستند به توفيق باورنكردني او برسند؟ شايد يكي از دلايل اين موفقيت، آن بوده باشد كه شهريار قبل از نوشتن حيدر بابا نيز شاعر مشهوري بود ولي به نظر من آنچه واقعا باعث شد كه حيدرباباي شهريار قلبهاي تمام آذربايجانيها را تسخير كند، علاوه بر زيبايي و صميميت اشعار او، زبان ساده و روان حيدرباباي شهريار است. شهريار دقيقا به همان زباني كه از مادرش آموخته بود، فرهنگ و آداب و رسوم حقيقي ملت خود را به شكلي صميمي بيان كرده است به گونه اي كه تمام آذربايجانيها با گوش جان خود “حيدربابا” را زبان گوياي خود يافتند و كوچكترين احساس بيگانگي با زبان شهريار و با مضمون اشعار او پيدا نكردند. مي خواهم به طعنه بگويم كه دليل موفقيت شهريار آن بود كه هيچ گونه تحصيلاتي به زبان تركي نداشت! يعني شهريار زبان مادريش را تنها در زبان مادر حقيقي اش جستجو كرد و دقيقا به همان زبان عاميانه متداول در آذربايجان آن روز سرود. چند بيت زير را به زبان عاميانه و به ياد او نوشته ام. شهريارين قلمين آل اليوه قويما دوشسون يئره بو شوكتيميزاوز ديلينده گينه ياز سوزلريوي قويما قالسين اوره يينده سوزوموزآنان اورگتديغي ديلده، گينه ياز قويما اؤلسون بو سكوت دا ديليميزصمد اينن گئديريخ بيز دنيزه بيليرم سيز ده گلرسيز ائليميزموجلار سالاخ دشمنين اوره يينه شوونيزمي، بوغاجاخ قلميميز
4) براي فرگير نمودن خواندن و نوشتن به زبان تركي آذربايجاني چه بايد كرد؟من در اينجا سعي مي كنم كه تمام راههاي عملي و فعاليتهايي كه مي تواند به فراگير شدن خواندن و نوشتن به زبان مادري كمك كند را ليست كنم. البته مطمئنا اينها تنها بخشي از فعاليتهاي ممكن هستند كه به ذهن من رسيده است. لذا از همه دوستان تقاضا دارم با پيشنهادات جديد خود نواقصات اين مقاله را تكميل نمايند. مجموعه اين فعاليتها را مي توان به بخش هاي زير تقسيم بندي كرد: • حوزه مطبوعات• حوزه كتاب• حوزه اينترنت• حوزه موسيقي و هنر• حوزه راديو و تلويزيون• حوزه خصوصي افراد• حوزه حركتهاي مدني، اجتماعات و مراسم هادر ادامه به بررسي و تشريح هريك از بخشها مي پردازيم.
4-1) حوزه مطبوعاتمهمترين بخش از فعاليتهاي ما بايد در زمينه مطبوعات باشد. قبل از هر چيز بايد عزم جدي و اعتقاد راسخ به نهضت ساده نويسي در بين پيشگامان حركت ملي آذربايجان بوجود آيد و اتحاد و همفكري دربين تمام نيروها وجود داشته باشد. آنچه كه به نظر من مي تواند اين نهضت را به شكست بكشاند و مرا بسيار نگران كرده است، دودستگي و اختلاف در بين نيروهاي خودي است. اولين گام تصويب اصلاحيه اي بر ارتوگرافي زبان تركي آذربايجاني به منظور حفظ شكل نوشتاري كلمات و اصطلاحات مشترك با زبان فارسي به منظور سادگي آموزش متون تركي به قشر عظيمي از مردم باسواد به زبان فارسي است. اين اصلاحيه بسيار مهم است زيرا باعث خواهد شد كه به يكباره شكل نوشتاري بخش بزرگي از لغات و اصطلاحات عربي كه در تركي و فارسي يكسان است براي خوانندگان آشنا باشد و همين امر خواندن و نوشتن را بسيار آسانتر خواهد كرد و بدين ترتيب ما بدون آنكه چيز زيادي از دست داده باشيم بتوانيم بخشي از راه آموزش زبان مادري را به سرعت طي كنيم. همينجا دوباره تكرار مي كنم كه اين اصلاحيه مي تواند موقت باشد تا ابتدا بتوانيم در عرض چند سال شكل نوشتاري كلمات اصيل تركي را به خوانندگان بياموزيم و سپس به تغيير شكل كلمات مشترك با زبان فارسي بپردازيم. در حوزه مطبوعات ابتدا بايد در يك حركت هماهنگ و همزمان به آموزش اصول و قواعد نوشتاري زبان تركي به شكلي ساده و قابل فهم عموم پرداخت. هرچند اين حركت در فضاي بعد از دوم خرداد انجام شد ولي به دليل پافشاري تعصب آميز بر استفاده از لغات و اصطلاحات دور از ذهن براي خواننده اي كه تازه مي خواهد الفبا را بياموزد، باعث سرخوردگي و ياس مردم شد. يادم هست كه در آن دوران در برخي مطالبي كه براي آموزش زبان تركي چاپ مي شد چنان لغتهاي دشواري استفاده مي شد كه براي فهميدن آنها نياز به فرهنگ لغت بود! در حاليكه وقتي مي خواهيم براي خواننده اي كه قادر به خواندن و نوشتن به زبان تركي نيست آموزش دهيم حتما ابتدا بايد به زبان فارسي ساده قواعد اساسي خواندن و نوشتن را بياموزيم سپس از او انتظار داشته باشيم كه مطالب تركي (آنهم متون ساده) را بخواند. يك راه بسيار مناسب آن است كه يك جدول ساده، گويا و مختصري براي نشان دادن قواعد اساسي و ساده شده زبان تركي آذربايجاني تهيه كرد و آن را به صورت يك راهنماي ضميمه براي مدتي در يك نيم صفحه از تمام شماره هاي نشريات به صورت ثابت قرار داد. همچنين مي توان جزوات و بروشورهايي كه در آن به صورت ساده و به زبان فارسي قواعد اساسي نوشتار تركي توضيح داده شده است را به صورت ويژه نامه هايي منتشر كرد و به قيمت مناسب و در مقياس وسيعي توزيع كرد. ما به مطالب نوشته شده در نشريات، علاوه بر محتوي بايد به عنوان يك جزوه آموزشي براي افرادي كه تازه مي خواهند تركي بياموزند نگاه كنيم لذا بايد تمام تلاش نويسنده ها به هرچه ساده تر نوشتن مطالب، استفاده از لغات ساده و نزديك به ذهن كه در زبان عاميانه متداول است و همچنين در ابتداي كار، كمك گرفتن از لغات و اصطلاحاتي كه از زبان فارسي به زبان عاميانه ما وارد شده به جاي لغات دور از ذهن تركي باشد. كه اگر غير از اين عمل كنيم نتيجه همان خواهد شد كه امروز پيش آمده يعني مطالب تركي نشريات دو زبانه تنها به صورت تزئيني براي آنها در آمده است. ما بايد از نشريات دو زبانه به سمت نشريات تمام تركي با موضوعات بسيار متنوع سياسي، اجتماعي، فرهنگي و ورزشي و … حركت كنيم. اين امر باعث خواهد شد بنابرضرورت جلب مخاطب، نويسندگان نشريات با توجه به ميزان سواد تركي خوانندگانشان مطلب بنويسند و از افراط در تلخيص زبان تركي بپرهيزند. اين نشريات تمام تركي نبايد تنها به موضوع صرف آذربايجان بپردازند و تنوع مطالب آنها بايد به اندازه نشريات سراسري فارسي باشد. مثلا نشريه هاي ورزشي، مجلات خانواده، كودكان، نوجوانان و جوانان، حوادث، مجلات شعر، داستان، جدول، روزنامه و … بايد تمام نيازهاي مخاطبان خود را جوابگو باشند تا مثلا براي آگاهي از نتايج فوتبال اروپا نيازي به نشريات فارسي نباشد. فقط در اين صورت است كه ما شاهد يك زبان زنده و پويا خواهيم بود ولي اين يك شرط اساسي دارد و آن اينكه ما زبان تركي آذربايجاني را از لاي زر ورقي كه به خيال خودمان براي خالص و قوي نشان دادن آن به دور آن پيچيده ايم و راه تنفسش را بسته ايم، خارج كنيم و اجازه دهيم زبان مسير طبيعي خود را طي كند. از وجود لغات فارسي در متونمان نهراسيم و آن را براي بقاي زبانمان در اين مرحله حساس، واجب و ضروري بدانيم. بديهي است كه براي اين كار ابتدا بايد در يك روند تدريجي سواد تركي خوانندگان به آرامي و به مرور زمان تقويت شود. شايد بهترين راه همان ادبيات عاميانه باشد. يعني در درجه اول ما بايد ادبيات شفاهي موجودمان را (هرچند كه ناقص باشد و پر باشد از لغات و اصطلاحات فارسي) به ادبيات مكتوب تبديل كنيم زيرا اگر هر چه زودتر به مكتوب كردن ادبيات شفاهي امروزمان اقدام نكنيم، تعداد بسيار بيشتري از لغات تركي متداول امروزي از زبان شفاهي مان به فراموشي سپرده خواهند شد. براي اين منظور به توسعه شعر، داستان و رمان هاي به زبان عاميانه، گسترش ادبيات كودكان و نوجوانان، بررسي مسائل جوانان و خانواده ها به زبان ساده و حتي از زبان خود جوانان و انتشار نامه هاي آنها، مصاحبه با شخصيتهاي محبوب ورزشي و هنري ترك به زبان تركي و انتشار بي دخل و تصرف آنها، گزارشهاي خبري و فرهنگي و برگزاري مسابقه هاي شعر، داستان به زبان عاميانه در بين مخاطبان نشريه ها و … پرداخت. در اينجا اين مساله بسيار مهم است كه مطالب به همان شكل كه نويسنده و يا گوينده ارسال كرده چاپ و منتشر شود. و در صورت وجود غلط هاي دستوري و يا املايي، شكل درست آن در داخل پرانتز و لابلاي متن فرستنده تذكر داده شود. اين امر دو فايده بزرگ خواهد داشت يكي اين كه حق نويسنده و يا مصاحبه شونده در نشر بدون دخل و تصرف مطالبش رعايت شده و باعث جلب اعتماد مخاطبين خواهد شد و مهمتر از آن باعث خواهد شد كه غلطهاي املايي و گرامري مصطلح و رايج در ادبيات روز ما شناخته شده و شكل درست آن به صورت غير مستقيم به خواننده آموزش داده شود و در واقع مطالب نشريات ما به جزوه آموزشي و كلاس درس آموزش زبان مادري تبديل شود. يادم مي آيد در انتهاي مصاحبه اي كه در يكي از نشريات در دوران پس از دوم خرداد با يكي از فعالين آذربايجاني انجام شده بود اين عبارت عجيب به چشم مي خورد: “كوچورهن …” يعني “مترجم …” چگونه ممكن است دو نفر آذربايجاني به زبان مادريشان با هم مصاحبه كنند ولي براي انتشار مباحثات آنها به زبان مادريشان، نياز باشد كه يك مترجم آن را ترجمه كند!؟ اگر قرار بر اين باشد ما هرگز موفق به فراگير نمودن خواندن و نوشتن به زبان مادري نخواهيم شد و براي سي ميليون آذربايجاني بايد سي ميليون مترجم استخدام كنيم! ما بايد با ديده اغماض بر اشتباهات ادبي سهوي مردم بنگريم و آنها را از خواندن و نوشتن به زبان مادريشان نهراسانيم بلكه با تذكر اين اشتباهات به صورت غير محسوس (در داخل پرانتز) به برطرف شدن تدريجي اين اشتباهات و حذف آنها از زبان متداول روزمره كمك كنيم.
4-2) حوزه كتابدر حوزه كتاب نيز بايد به تمام موضوعات پرداخته شود و نبايد تنها به موضوع صرف تاريخ و فرهنگ آذربايجان محدود شود. زبان تركي آذربايجاني بايد از يك ابزار براي بيان خواستهاي هويت طلبانه، به يك زبان زنده و پويا كه همزمان به تمام نيازهاي فكري، فرهنگي، اجتماعي، سياسي، علمي، هنري، ادبيات، اقتصادي و… مي پردازد، تبديل شود. هر چند در ابتداي كار رسيدن به اين آرمانها دشوار به نظر برسد ولي مي توان با حركت مرحله به مرحله و با توجه به علايق و نيازهاي مخاطبان اين مسير را با موفقيت پيش برد. مطمئنا بايد اين حركت از پرطرفدارترين كتابها شروع شود تا بتواند ضمن جذب مخاطبان بيشتر، از نظر اقتصادي نيز امكان تداوم و توسعه كتابهاي به زبان تركي وجود داشته باشد. در اين حوزه، ابتدا بايد از كتابهايي كه بنا به ويژگي ذاتي آنها مطالبشان ساده تر است مانند كتابهاي شعر، داستان و رمان هاي به زبان عاميانه و كتابهاي كودكان استفاده كرد. همچنين بايد در انتهاي تمام كتابها يك ضميمه مختصر و مفيد يكي دو صفحه اي، به زبان فارسي براي آموزش اصول اساسي خواندن و نوشتن به زبان تركي وجود داشته باشد. گسترش كتابهاي داستاني براي كودكان بسيار موثر است. اولا اين كتابها مي تواند به زبان بسيار ساده و كودكانه نوشته شود و تمام پدر و مادرها به راحتي بتوانند براي كودكانشان بخوانند و آنرا به كودكانشان بياموزند. ثانيا آموزش كودكان به عنوان آينده سازان جامعه ما بسيار مهم است و حتي مي تواند به تداوم آموزش زبان تركي در بين خانواده هايي كه در مناطق فارس نشين ساكن هستند كمك موثري بنمايد. ثالثا كتابهاي كودكان را مي توان به سادگي حتي از ترجمه بهترين داستانهاي كوتاه جهان كه تعداد زيادي از آنها به فارسي نيز ترجمه شده است تهيه كرد و با قيمت مناسب روانه بازار نمود. همچنين از آنجا كه متاسفانه در كل فرهنگ كتاب خواني در بين بزرگسالان در كشور ما پايين است ولي معمولا خانواده ها براي كتاب كودكان اهميت بيشتري قائل هستند، اين بخش قابليت توسعه بيشتري دارد. در بخش كتاب، همچنين مي توان كتابهاي نويسندگان بزرگ و مشهور آذربايجاني مانند آقاي دكتر رضا براهني را به زبان تركي ساده اي ترجمه و منتشر كرد و يا از ايشان درخواست كرد كه پا در جاپاي استاد شهريار قرار دهند و اشعار و رمانهايي را به زبان عاميانه تركي آذربايجاني بنويسند. همچنين مي توان از ترجمه كتابهاي نويسندگان مشهور ايران، تركيه و جهان به زبان ساده تركي آذربايجاني استفاده كرد. در انتخاب كتابها براي ترجمه موارد علاقه مخاطبان و سادگي متن ادبي آنها در ابتداي كار حائز اهميت بسيار است. در واقع در شروع اولويت ما بايد زبان عاميانه و ترجمه ساده كتابهاي مشهور و پرفروش جهان در تمام زمينه ها باشد. البته بديهي است كه گسترش حوزه كتاب بستگي به ميزان توسعه آموزش زبان تركي در حوزه هاي ديگر و بويژه مطبوعات دارد و گسترش آن بايد پس از موفقيت در ساير حوزه ها دنبال شود. 4-3) حوزه اينترنتبا توجه به گسترش روز افزون شبكه اينترنت و امكانات بي نظيري كه اين شبكه در اختيار همگان قرار مي دهد، حوزه اينترنت يكي از پتانسيل هاي مهم، در جهت گسترش همه جانبه خواندن و نوشتن به زبان مادري است كه در اختيار ما قرار دارد. به گفته دوستي «پدران ما با كمترين امكانات رسانه اي، شرايط لازم براي انقلابي به عظمت مشروطيت را بوجود آوردند حال ما را چه شده است كه با اين همه امكانات كه در اختيار ماست توانايي به سرانجام رساندن هيچ نهضت جدي اي را نداريم؟!»در حوزه اينترنت نيز بايد اصول ساده نويسي به عنوان يك استراتژي اساسي با جديت دنبال شود. تمام سايتهاي اينترنتي بايد لينكي را به يك جزوه آموزشي مختصر و مفيد براي آموزش چگونگي خواندن و نوشتن به زبان تركي آذربايجاني كه به زبان ساده و به فارسي تهيه شده باشد را در صفحه اصلي خود داشته باشند. سايتهاي اينترنتي ما بايد فضاهاي ويژه اي را براي انتشار مطالب به زبان عاميانه داشته باشند. همچنين بخش سخن خوانندگان (همانند صفحه صداي شماي سايت بي بي سي) مي تواند براي تبادل نظر بين خوانندگان در مورد مسائل مهم آذربايجان و مسائل روز بسيار مفيد باشد زيرا شايد همه فرصت كافي براي نوشتن يك مقاله جامع را نداشته باشند اما اين امكان مي تواند افراد بيشتري را جذب بحثهاي جدي ما بنمايد. ايجاد امكان اظهار نظر خوانندگان در باره مقالات چاپ شده در انتهاي هر مقاله مي تواند به ايجاد فضاي بحث سازنده كمك كرده و نويسنده را از واكنش هاي خوانندگان مطلع سازد. همچنين ايجاد فضاهايي براي پرسش و پاسخ در خصوص مسائل مختلف و بويژه در مورد ادبيات تركي آذربايجاني كه اساتيد بتوانند به برطرف كردن ايرادات و ابهامات خوانندگان در يك كلاس درس مجازي پاسخ دهند، نيز مي تواند بسيار مفيد باشد. توسعه و گسترش وبلاگهاي شخصي كه در آن خاطرات، مطالب شنيدني، شعرها، داستانها و خاطرات شخصي نويسنده و مطالب متنوع ديگر و اظهار نظر خوانندگان با يك زبان عاميانه و خودماني مطرح شود، در جذب جوانان به خواندن و نوشتن به زبان مادري بسيار حائز اهميت است. همچنين ايجاد فضاهايي براي چت (Chat) و نيز معرفي الفباي ويژه چت به كمك الفباي انگليسي (Turglish) كه فقط از حروف انگليسي متداول (نه حروف لاتين كه معمولا در بيشتر كامپيوترها نصب نشده است) و دعوت از جوانان براي استفاده از آن در ابزارهاي عمومي چت، مانند ابزار ياهو (yahoo messenger) و همچنين استفاده از آن در Email ها و حتي در SMS هاي خود، مي تواند بسيار موثر باشد. همچنين توسعه سايتهاي ويژه شهرهاي مختلف كه در آن به اخبار و مطالب شنيدني در مورد هر شهر كه به صورت يك روزنامه اينترنتي منتشر شود و همچنين انتشار شعر، داستان، خاطرات مخاطبان، طنز و … با كمك نوشته هاي خود مخاطبان كه مي تواند به لهجه محلي نيز باشد، مي تواند در ايجاد فضاي همبستگي بين مردم هر شهر يا منطقه مفيد باشد.
4-4) حوزه موسيقي و هنرآذربايجان از گذشته هاي دور به سرزمين هزار آواز مشهور بوده است. موسيقي با روح و جان ملت ما آميخته شده و مي تواند به عنوان ابزاري قدرتمند در بيداري حس وطن پرستي و شوق آموختن خواندن و نوشتن به زبان مادري بسيار موثر باشد. علاوه بر آن موسيقي آذربايجاني بايد داراي خصيصه بومي و به زبان ساده و عاميانه امروز مردم ما باشد (همانگونه كه در تمام دنيا ترانه ها به زبان مردم كوچه و بازار است) و به تمام نيازهاي عاطفي و احساسي مردم ما و بويژه جوانان پاسخگو باشد. هرچند موسيقي سنتي و مقامي ما بسيار ارزشمند است و حتما بايد حفظ و گسترش يابد، اشكال جديد موسيقي پاپ، راك و … نيز بايد براي جذب سليقه هاي مختلف مورد توجه ويژه قرار گيرد. يادم مي آيد كه ظهور خواننده خردسال آذربايجاني «گونل» چه موجي از احساسات هويت جويي را در بين آذربايجانيان به وجود آورد و حتي جوانان نسل دومي و سومي را كه حتي قادر به صحبت كردن به زبان تركي نبودند و حتي برخي فارس زبانان را به سوي خود جذب كرد. زبان صميمي و كودكانه اشعار «گونل» و اجراي زيباي او تمام مرزها را در نورديد و قلبها را تسخير كرد. لذا ما بايد از اين ابزار قدرتمند به نحو احسن استفاده كنيم اما شرط موفقيت ما اين است كه هنرمندان ما از اعماق احساسات دروني مردم و به زبان دل آنها و با صميميت سخن بگويند. هرچند بديهي است كه موفقيت در اين بخش به موفقيت در حوزه اشعار به زبان عاميانه بستگي مستقيم دارد. در كنار موسيقي، بايد در زمينه ساير هنرها نيز بايد هنرمندان ما را ترغيب به خلق آثار هنري در زمينه محروميتها و حسرت ها، آرزوها و آرمانهاي آذربايجان بنماييم. تشويق آثار برجسته نقاشي، طراحي، خطاطي، مجسمه سازي و … در زمينه آذربايجان و شناساندن آنها به مردم و تبليغ كارهاي آنان بايد مورد توجه قرارگيرد.
4-5) حوزه راديو و تلويزيون
راديو و تلويزيون همچنان از پرنفوذترين رسانه هاي دنياي امروز هستند و بويژه امروزه با پيشرفت مخابرات ماهواره اي هزينه هاي استفاده از اين ابزارهاي رسانه اي به نحو چشمگيري كاهش يافته و امكان توسعه شبكه هاي خصوصي و مقرون به صرفه بودن اقتصادي آنها فراهم شده است. متاسفانه ما در اين زمينه هنوز فعاليتهاي قابل توجهي انجام نداده ايم. هرچند حركتهايي جديدا شروع شده بويژه با راه اندازي شبكه تلويزيوني «گوناز تي وي» اما اين بخش پتانسيل رشد بيشتري دارد. علاوه بر كانالهاي سياسي نظير «گوناز تي وي» ما بايد به فكر تاسيس كانالهاي فرهنگي، هنري و تفريحي غير سياسي كه بتوانيم آنها را در مسيرهاي پر بيننده اي نظير «ترك ست» و بويژه مسير «هات بيرد» كه يكي از مسيرهاي پر بيننده در ايران است كه متاسفانه كانالهاي ترك زبان بسيار محدودي دارد، باشيم. هرچند من شخصا برنامه هاي تلويزيون هاي غير سياسي فارسي زبان كه در مسير «هات بيرد» هستند را نمي پسندم و به نظرم بسيار بي محتوي هستند ولي ما در اين زمينه نبايد سليقه شخصي را مد نظر قرار دهيم، بلكه اگر در جامعه ما اين چنين برنامه هايي نيز طرفدار دارند نبايد اجازه دهيم كه جذب كانالهاي فارس زبان شوند و برنامه هاي مشابه را به زبان تركي تهيه و پخش نماييم. هرچند فكر مي كنم كه مي شود با يك تيم هنري قوي و استفاده از برنامه هاي فرهنگي و هنري مناسب و بويژه استفاده از موسيقي هاي تركي داخلي و يا موسيقي هاي كشورهاي تركيه و آذربايجان و همچنين تهيه برنامه هاي مستند و آگاهي دهنده در مورد تاريخ و فرهنگ آذربايجان، برنامه هاي پر محتوي و جذابي را بدون هزينه بالا تهيه كرد و از طريق تبليغات محصولات داخلي و خارجي بويژه از كشورهاي تركيه و آذربايجان، نياز مالي شبكه ها را تامين كرد. همچنين گسترش راديوهايي كه به مسائل روز، موسيقي، ادبيات و … بپردازند با توجه به هزينه كمتر آن و حتي پخش راديويي برنامه هاي كانال هاي تلويزيوني سياسي مانند «گوناز تي وي» در مسيرهاي پرطرفدار مانند «ترك ست» و بويژه مسير «هات بيرد» از اهميت بالايي برخوردار است. در اين راديو و تلويزيون ها، استفاده از زبان عاميانه در كنار زبان معيار كه در برنامه هاي جدي تر مانند اخبار استفاده مي شود مي تواند به محبوبيت آنها كمك بيشتري نمايد. همچنين كانال هاي تلويزيوني مي توانند با استفاده مداوم از نوشته هاي به زبان تركي آذربايجاني، به ويژه با الفباي عربي (كه در شرايط فعلي الفباي رسمي داخل كشور است) شكل نوشتاري لغات تركي را به ملكه ذهن بينندگان تبديل كنند و به صورت غير مستقيم به آموزش زبان تركي اقدام نمايند.
4-6) حوزه خصوصي افراددر حوزه خصوصي افراد ما بايد به تبليغ استفاده از زبان تركي آذربايجاني در يادداشت هاي روزانه، نامه ها و Email هاي شخصي به عنوان يك راه تقويت زبان تركي بين اقشار مختلف مردم بپردازيم. ما بايد به مردم بگوييم كه هر آنچه را كه دوست دارند و به همان شكلي كه در هنگام مكالمه رو در رو بيان مي كنند بر روي كاغذ بياورند تا هم ما بتوانيم ادبيات شفاهي مان را مكتوب نماييم و هم از اين راه به عنوان تمريني براي آموزش زبان مادري استفاده كنيم. ما بايد ترس و واهمه مردم را از نوشتن و يا شايد اشتباه نوشتن از بين برده و آنها را دعوت كنيم كه خود معلم همديگر باشند. 4-7) حوزه حركتهاي مدني، اجتماعات و مراسم هااما آخرين موردي كه مي خواهم بر آن تاكيد كنم اين است كه شايد بسياري از راه هاي پيشنهادي فوق به صورت پراكنده و به صورت شخصي و انفرادي توسط افراد و گروه هاي مختلف انجام شده باشد ولي آن چه كه ضامن پيروزي نهضت ساده نويسي است آن است كه: • يك اتفاق نظر و هماهنگي بسيار محكمي بين تمام فعالين حركت ملي بوجود آيد. • اين حركت به صورت منسجم، آگاهانه، برنامه ريزي شده و با تبليغات موثر و مداوم با هدايت بزرگان حركت ملي به اجرا در آيد. • مقدمات لازم براي اجراي آن از پيش فراهم گردد يعني به عنوان مثال در حوزه مطبوعات، قبل از آنكه كه نفوذي هاي شوونيزم در اثر گسترش نهضت ساده نويسي احساس خطر كرده و مانع از اعطاي مجوزها براي نشريات شوند، بهتر است تعداد زيادي مجوز براي مجلات، هفته نامه ها، روزنامه ها و … در حوزه هاي متنوع اخذ شود. • پس از فراهم شدن مقدمات، تبليغات گسترده اي براي نهضت ساده نويسي در تجمعات و مراسمها و همچنين تمام رسانه ها به صورت همزمان و با طرح شعارهاي فرگيري مانند «دانيشديغين ديلده ياز» به عنوان شعار و استراتژي سال حركت ملي آذربايجان، يخهاي ركود و سكوت را در داخل حركت آب كرده و با بيان آن كه ما هرگز منت حاكمان را براي اجراي اصل 15 قانون اساسي نخواهيم كشيد و با رجوع به ملت خود كاري خواهيم كرد كارستان، نيروي اوليه لازم براي غلبه بر اينرسي سكون حركت و به راه افتادن اين نهضت را فراهم كنيم. • در اين راه بايد با نهايت تساهل و تسامح، تمام دلسوزان آذربايجان را به سمت اين نهضت جذب كرد و هرگز نبايد با انحصار طلبي فرهنگي و زباني، از فعاليت ديگران به ويژه تازه واردين كه شايد عقايد، علايق و مرامهاي سياسي متفاوتي داشته باشند، ممانعت كرد زيرا حركت ما (آموزش زبان مادري با نهضت ساده نويسي) نه يك حركت حزبي كه يك حركت كاملا فرهنگي است. • ما بايد بگونه اي رفتار كنيم كه حتي يك نفر آذربايجاني مخالف حركت ما نباشد زيرا آنچه ما در اين حركت مد نظر داريم نه يك مرام سياسي است مانند كمونيسم، سوسياليسم، ليبراليسم و… و نه يك مرام عقيدتي است بلكه بيان يك حق ذاتي و اساسي انسان است پس اگر حتي يك نفر آذربايجاني نيز در اين راه ما را همراهي نكند حتما مشكل از ماست كه نتوانسته ايم ايده مان را به درستي برايش توضيح دهيم. در نهايت دوباره از تمام خوانندگان عزيز تقاضا دارم در برابر اين پيشنهاد بي تفاوت نباشند و يكي از سه راهي را كه در ابتداي مقاله اشاره شد، در پيش بگيرند. من اين مقاله را براي تمام سايتهاي آذربايجاني و به آدرس اينترنتي تمام بزرگان حركت آذربايجاني كه بتوانم پيدا كنم، خواهم فرستاد و از شما خواننده عزيز نيز خواهش مي كنم اين مقاله را براي تمام كساني كه مي شناسيد ارسال نماييد. ما امروز بيش از هر زمان ديگر به همفكري، همكاري و اتحاد نيازمنديم. من از اين به بعد نيز تمام نوشته هايم را به تركي ساده و يا به صورت دوزبانه (هم تركي و هم فارسي) منتشر خواهم كرد تا شايد بتوانم قدم كوچكي در اين حركت عظيم مردم آذربايجان بردارم و از همه دوستان مي خواهم كه در اين راه به ياري هم بشتابند. به عنوان حسن ختام قطعه شعري را كه وصف حال امروز ماست به تمام فرزندان آذربايجان تقديم مي كنم. با اين اميد كه از شك و ترديد و سكون رهايي يابيم و قلم ها را به حركتي تاريخي واداريم.
بير اوشاغام،ايمهله مخ اورگه نيرم،ياواش ياواش سورونورم،سئوينيرم، نه گولورم! اوتاغيمدان آيريليرام،ايمهليرم، سورونورم،سئوينيرم، نه گولورم! بير ويژيلتي گلير كئچير! بير اوشاخدي توونان قاچير«ايمهلي ير! نه ده گولور!» من بو سوزو ائشيديرم،مات قاليرام، دوروخورام، اوتانيراماوز يئريمده قورويورامبير قيراغا چكيليرم،بير دووارا دايانيرام، من دئيرم: «ايمهله مم، گرك قاچام! »گونلر كئچير،آيلار كئچير،ايللر كئچير ! من دورموشام! دايانميشام! من دئيرم: «ايمهله مم، گرك قاچام! »گونلر كئچير، آيلار كئچير، ايللر كئچير! من دورموشام! دايانميشام! آما بسدي ! داها بسدي ! دايانمارام ! داها دورمام ! چاليشارام ! ايمهله رم،داني دوروب، يول گئدرم،آدديم آتيب ييخيلارام ! گينه دوروب يول گئدرم«اوندادي كي اورگه نه رم»
4-2) حوزه كتابدر حوزه كتاب نيز بايد به تمام موضوعات پرداخته شود و نبايد تنها به موضوع صرف تاريخ و فرهنگ آذربايجان محدود شود. زبان تركي آذربايجاني بايد از يك ابزار براي بيان خواستهاي هويت طلبانه، به يك زبان زنده و پويا كه همزمان به تمام نيازهاي فكري، فرهنگي، اجتماعي، سياسي، علمي، هنري، ادبيات، اقتصادي و… مي پردازد، تبديل شود. هر چند در ابتداي كار رسيدن به اين آرمانها دشوار به نظر برسد ولي مي توان با حركت مرحله به مرحله و با توجه به علايق و نيازهاي مخاطبان اين مسير را با موفقيت پيش برد. مطمئنا بايد اين حركت از پرطرفدارترين كتابها شروع شود تا بتواند ضمن جذب مخاطبان بيشتر، از نظر اقتصادي نيز امكان تداوم و توسعه كتابهاي به زبان تركي وجود داشته باشد. در اين حوزه، ابتدا بايد از كتابهايي كه بنا به ويژگي ذاتي آنها مطالبشان ساده تر است مانند كتابهاي شعر، داستان و رمان هاي به زبان عاميانه و كتابهاي كودكان استفاده كرد. همچنين بايد در انتهاي تمام كتابها يك ضميمه مختصر و مفيد يكي دو صفحه اي، به زبان فارسي براي آموزش اصول اساسي خواندن و نوشتن به زبان تركي وجود داشته باشد. گسترش كتابهاي داستاني براي كودكان بسيار موثر است. اولا اين كتابها مي تواند به زبان بسيار ساده و كودكانه نوشته شود و تمام پدر و مادرها به راحتي بتوانند براي كودكانشان بخوانند و آنرا به كودكانشان بياموزند. ثانيا آموزش كودكان به عنوان آينده سازان جامعه ما بسيار مهم است و حتي مي تواند به تداوم آموزش زبان تركي در بين خانواده هايي كه در مناطق فارس نشين ساكن هستند كمك موثري بنمايد. ثالثا كتابهاي كودكان را مي توان به سادگي حتي از ترجمه بهترين داستانهاي كوتاه جهان كه تعداد زيادي از آنها به فارسي نيز ترجمه شده است تهيه كرد و با قيمت مناسب روانه بازار نمود. همچنين از آنجا كه متاسفانه در كل فرهنگ كتاب خواني در بين بزرگسالان در كشور ما پايين است ولي معمولا خانواده ها براي كتاب كودكان اهميت بيشتري قائل هستند، اين بخش قابليت توسعه بيشتري دارد. در بخش كتاب، همچنين مي توان كتابهاي نويسندگان بزرگ و مشهور آذربايجاني مانند آقاي دكتر رضا براهني را به زبان تركي ساده اي ترجمه و منتشر كرد و يا از ايشان درخواست كرد كه پا در جاپاي استاد شهريار قرار دهند و اشعار و رمانهايي را به زبان عاميانه تركي آذربايجاني بنويسند. همچنين مي توان از ترجمه كتابهاي نويسندگان مشهور ايران، تركيه و جهان به زبان ساده تركي آذربايجاني استفاده كرد. در انتخاب كتابها براي ترجمه موارد علاقه مخاطبان و سادگي متن ادبي آنها در ابتداي كار حائز اهميت بسيار است. در واقع در شروع اولويت ما بايد زبان عاميانه و ترجمه ساده كتابهاي مشهور و پرفروش جهان در تمام زمينه ها باشد. البته بديهي است كه گسترش حوزه كتاب بستگي به ميزان توسعه آموزش زبان تركي در حوزه هاي ديگر و بويژه مطبوعات دارد و گسترش آن بايد پس از موفقيت در ساير حوزه ها دنبال شود. 4-3) حوزه اينترنتبا توجه به گسترش روز افزون شبكه اينترنت و امكانات بي نظيري كه اين شبكه در اختيار همگان قرار مي دهد، حوزه اينترنت يكي از پتانسيل هاي مهم، در جهت گسترش همه جانبه خواندن و نوشتن به زبان مادري است كه در اختيار ما قرار دارد. به گفته دوستي «پدران ما با كمترين امكانات رسانه اي، شرايط لازم براي انقلابي به عظمت مشروطيت را بوجود آوردند حال ما را چه شده است كه با اين همه امكانات كه در اختيار ماست توانايي به سرانجام رساندن هيچ نهضت جدي اي را نداريم؟!»در حوزه اينترنت نيز بايد اصول ساده نويسي به عنوان يك استراتژي اساسي با جديت دنبال شود. تمام سايتهاي اينترنتي بايد لينكي را به يك جزوه آموزشي مختصر و مفيد براي آموزش چگونگي خواندن و نوشتن به زبان تركي آذربايجاني كه به زبان ساده و به فارسي تهيه شده باشد را در صفحه اصلي خود داشته باشند. سايتهاي اينترنتي ما بايد فضاهاي ويژه اي را براي انتشار مطالب به زبان عاميانه داشته باشند. همچنين بخش سخن خوانندگان (همانند صفحه صداي شماي سايت بي بي سي) مي تواند براي تبادل نظر بين خوانندگان در مورد مسائل مهم آذربايجان و مسائل روز بسيار مفيد باشد زيرا شايد همه فرصت كافي براي نوشتن يك مقاله جامع را نداشته باشند اما اين امكان مي تواند افراد بيشتري را جذب بحثهاي جدي ما بنمايد. ايجاد امكان اظهار نظر خوانندگان در باره مقالات چاپ شده در انتهاي هر مقاله مي تواند به ايجاد فضاي بحث سازنده كمك كرده و نويسنده را از واكنش هاي خوانندگان مطلع سازد. همچنين ايجاد فضاهايي براي پرسش و پاسخ در خصوص مسائل مختلف و بويژه در مورد ادبيات تركي آذربايجاني كه اساتيد بتوانند به برطرف كردن ايرادات و ابهامات خوانندگان در يك كلاس درس مجازي پاسخ دهند، نيز مي تواند بسيار مفيد باشد. توسعه و گسترش وبلاگهاي شخصي كه در آن خاطرات، مطالب شنيدني، شعرها، داستانها و خاطرات شخصي نويسنده و مطالب متنوع ديگر و اظهار نظر خوانندگان با يك زبان عاميانه و خودماني مطرح شود، در جذب جوانان به خواندن و نوشتن به زبان مادري بسيار حائز اهميت است. همچنين ايجاد فضاهايي براي چت (Chat) و نيز معرفي الفباي ويژه چت به كمك الفباي انگليسي (Turglish) كه فقط از حروف انگليسي متداول (نه حروف لاتين كه معمولا در بيشتر كامپيوترها نصب نشده است) و دعوت از جوانان براي استفاده از آن در ابزارهاي عمومي چت، مانند ابزار ياهو (yahoo messenger) و همچنين استفاده از آن در Email ها و حتي در SMS هاي خود، مي تواند بسيار موثر باشد. همچنين توسعه سايتهاي ويژه شهرهاي مختلف كه در آن به اخبار و مطالب شنيدني در مورد هر شهر كه به صورت يك روزنامه اينترنتي منتشر شود و همچنين انتشار شعر، داستان، خاطرات مخاطبان، طنز و … با كمك نوشته هاي خود مخاطبان كه مي تواند به لهجه محلي نيز باشد، مي تواند در ايجاد فضاي همبستگي بين مردم هر شهر يا منطقه مفيد باشد.
4-4) حوزه موسيقي و هنرآذربايجان از گذشته هاي دور به سرزمين هزار آواز مشهور بوده است. موسيقي با روح و جان ملت ما آميخته شده و مي تواند به عنوان ابزاري قدرتمند در بيداري حس وطن پرستي و شوق آموختن خواندن و نوشتن به زبان مادري بسيار موثر باشد. علاوه بر آن موسيقي آذربايجاني بايد داراي خصيصه بومي و به زبان ساده و عاميانه امروز مردم ما باشد (همانگونه كه در تمام دنيا ترانه ها به زبان مردم كوچه و بازار است) و به تمام نيازهاي عاطفي و احساسي مردم ما و بويژه جوانان پاسخگو باشد. هرچند موسيقي سنتي و مقامي ما بسيار ارزشمند است و حتما بايد حفظ و گسترش يابد، اشكال جديد موسيقي پاپ، راك و … نيز بايد براي جذب سليقه هاي مختلف مورد توجه ويژه قرار گيرد. يادم مي آيد كه ظهور خواننده خردسال آذربايجاني «گونل» چه موجي از احساسات هويت جويي را در بين آذربايجانيان به وجود آورد و حتي جوانان نسل دومي و سومي را كه حتي قادر به صحبت كردن به زبان تركي نبودند و حتي برخي فارس زبانان را به سوي خود جذب كرد. زبان صميمي و كودكانه اشعار «گونل» و اجراي زيباي او تمام مرزها را در نورديد و قلبها را تسخير كرد. لذا ما بايد از اين ابزار قدرتمند به نحو احسن استفاده كنيم اما شرط موفقيت ما اين است كه هنرمندان ما از اعماق احساسات دروني مردم و به زبان دل آنها و با صميميت سخن بگويند. هرچند بديهي است كه موفقيت در اين بخش به موفقيت در حوزه اشعار به زبان عاميانه بستگي مستقيم دارد. در كنار موسيقي، بايد در زمينه ساير هنرها نيز بايد هنرمندان ما را ترغيب به خلق آثار هنري در زمينه محروميتها و حسرت ها، آرزوها و آرمانهاي آذربايجان بنماييم. تشويق آثار برجسته نقاشي، طراحي، خطاطي، مجسمه سازي و … در زمينه آذربايجان و شناساندن آنها به مردم و تبليغ كارهاي آنان بايد مورد توجه قرارگيرد.
4-5) حوزه راديو و تلويزيون
راديو و تلويزيون همچنان از پرنفوذترين رسانه هاي دنياي امروز هستند و بويژه امروزه با پيشرفت مخابرات ماهواره اي هزينه هاي استفاده از اين ابزارهاي رسانه اي به نحو چشمگيري كاهش يافته و امكان توسعه شبكه هاي خصوصي و مقرون به صرفه بودن اقتصادي آنها فراهم شده است. متاسفانه ما در اين زمينه هنوز فعاليتهاي قابل توجهي انجام نداده ايم. هرچند حركتهايي جديدا شروع شده بويژه با راه اندازي شبكه تلويزيوني «گوناز تي وي» اما اين بخش پتانسيل رشد بيشتري دارد. علاوه بر كانالهاي سياسي نظير «گوناز تي وي» ما بايد به فكر تاسيس كانالهاي فرهنگي، هنري و تفريحي غير سياسي كه بتوانيم آنها را در مسيرهاي پر بيننده اي نظير «ترك ست» و بويژه مسير «هات بيرد» كه يكي از مسيرهاي پر بيننده در ايران است كه متاسفانه كانالهاي ترك زبان بسيار محدودي دارد، باشيم. هرچند من شخصا برنامه هاي تلويزيون هاي غير سياسي فارسي زبان كه در مسير «هات بيرد» هستند را نمي پسندم و به نظرم بسيار بي محتوي هستند ولي ما در اين زمينه نبايد سليقه شخصي را مد نظر قرار دهيم، بلكه اگر در جامعه ما اين چنين برنامه هايي نيز طرفدار دارند نبايد اجازه دهيم كه جذب كانالهاي فارس زبان شوند و برنامه هاي مشابه را به زبان تركي تهيه و پخش نماييم. هرچند فكر مي كنم كه مي شود با يك تيم هنري قوي و استفاده از برنامه هاي فرهنگي و هنري مناسب و بويژه استفاده از موسيقي هاي تركي داخلي و يا موسيقي هاي كشورهاي تركيه و آذربايجان و همچنين تهيه برنامه هاي مستند و آگاهي دهنده در مورد تاريخ و فرهنگ آذربايجان، برنامه هاي پر محتوي و جذابي را بدون هزينه بالا تهيه كرد و از طريق تبليغات محصولات داخلي و خارجي بويژه از كشورهاي تركيه و آذربايجان، نياز مالي شبكه ها را تامين كرد. همچنين گسترش راديوهايي كه به مسائل روز، موسيقي، ادبيات و … بپردازند با توجه به هزينه كمتر آن و حتي پخش راديويي برنامه هاي كانال هاي تلويزيوني سياسي مانند «گوناز تي وي» در مسيرهاي پرطرفدار مانند «ترك ست» و بويژه مسير «هات بيرد» از اهميت بالايي برخوردار است. در اين راديو و تلويزيون ها، استفاده از زبان عاميانه در كنار زبان معيار كه در برنامه هاي جدي تر مانند اخبار استفاده مي شود مي تواند به محبوبيت آنها كمك بيشتري نمايد. همچنين كانال هاي تلويزيوني مي توانند با استفاده مداوم از نوشته هاي به زبان تركي آذربايجاني، به ويژه با الفباي عربي (كه در شرايط فعلي الفباي رسمي داخل كشور است) شكل نوشتاري لغات تركي را به ملكه ذهن بينندگان تبديل كنند و به صورت غير مستقيم به آموزش زبان تركي اقدام نمايند.
4-6) حوزه خصوصي افراددر حوزه خصوصي افراد ما بايد به تبليغ استفاده از زبان تركي آذربايجاني در يادداشت هاي روزانه، نامه ها و Email هاي شخصي به عنوان يك راه تقويت زبان تركي بين اقشار مختلف مردم بپردازيم. ما بايد به مردم بگوييم كه هر آنچه را كه دوست دارند و به همان شكلي كه در هنگام مكالمه رو در رو بيان مي كنند بر روي كاغذ بياورند تا هم ما بتوانيم ادبيات شفاهي مان را مكتوب نماييم و هم از اين راه به عنوان تمريني براي آموزش زبان مادري استفاده كنيم. ما بايد ترس و واهمه مردم را از نوشتن و يا شايد اشتباه نوشتن از بين برده و آنها را دعوت كنيم كه خود معلم همديگر باشند. 4-7) حوزه حركتهاي مدني، اجتماعات و مراسم هااما آخرين موردي كه مي خواهم بر آن تاكيد كنم اين است كه شايد بسياري از راه هاي پيشنهادي فوق به صورت پراكنده و به صورت شخصي و انفرادي توسط افراد و گروه هاي مختلف انجام شده باشد ولي آن چه كه ضامن پيروزي نهضت ساده نويسي است آن است كه: • يك اتفاق نظر و هماهنگي بسيار محكمي بين تمام فعالين حركت ملي بوجود آيد. • اين حركت به صورت منسجم، آگاهانه، برنامه ريزي شده و با تبليغات موثر و مداوم با هدايت بزرگان حركت ملي به اجرا در آيد. • مقدمات لازم براي اجراي آن از پيش فراهم گردد يعني به عنوان مثال در حوزه مطبوعات، قبل از آنكه كه نفوذي هاي شوونيزم در اثر گسترش نهضت ساده نويسي احساس خطر كرده و مانع از اعطاي مجوزها براي نشريات شوند، بهتر است تعداد زيادي مجوز براي مجلات، هفته نامه ها، روزنامه ها و … در حوزه هاي متنوع اخذ شود. • پس از فراهم شدن مقدمات، تبليغات گسترده اي براي نهضت ساده نويسي در تجمعات و مراسمها و همچنين تمام رسانه ها به صورت همزمان و با طرح شعارهاي فرگيري مانند «دانيشديغين ديلده ياز» به عنوان شعار و استراتژي سال حركت ملي آذربايجان، يخهاي ركود و سكوت را در داخل حركت آب كرده و با بيان آن كه ما هرگز منت حاكمان را براي اجراي اصل 15 قانون اساسي نخواهيم كشيد و با رجوع به ملت خود كاري خواهيم كرد كارستان، نيروي اوليه لازم براي غلبه بر اينرسي سكون حركت و به راه افتادن اين نهضت را فراهم كنيم. • در اين راه بايد با نهايت تساهل و تسامح، تمام دلسوزان آذربايجان را به سمت اين نهضت جذب كرد و هرگز نبايد با انحصار طلبي فرهنگي و زباني، از فعاليت ديگران به ويژه تازه واردين كه شايد عقايد، علايق و مرامهاي سياسي متفاوتي داشته باشند، ممانعت كرد زيرا حركت ما (آموزش زبان مادري با نهضت ساده نويسي) نه يك حركت حزبي كه يك حركت كاملا فرهنگي است. • ما بايد بگونه اي رفتار كنيم كه حتي يك نفر آذربايجاني مخالف حركت ما نباشد زيرا آنچه ما در اين حركت مد نظر داريم نه يك مرام سياسي است مانند كمونيسم، سوسياليسم، ليبراليسم و… و نه يك مرام عقيدتي است بلكه بيان يك حق ذاتي و اساسي انسان است پس اگر حتي يك نفر آذربايجاني نيز در اين راه ما را همراهي نكند حتما مشكل از ماست كه نتوانسته ايم ايده مان را به درستي برايش توضيح دهيم. در نهايت دوباره از تمام خوانندگان عزيز تقاضا دارم در برابر اين پيشنهاد بي تفاوت نباشند و يكي از سه راهي را كه در ابتداي مقاله اشاره شد، در پيش بگيرند. من اين مقاله را براي تمام سايتهاي آذربايجاني و به آدرس اينترنتي تمام بزرگان حركت آذربايجاني كه بتوانم پيدا كنم، خواهم فرستاد و از شما خواننده عزيز نيز خواهش مي كنم اين مقاله را براي تمام كساني كه مي شناسيد ارسال نماييد. ما امروز بيش از هر زمان ديگر به همفكري، همكاري و اتحاد نيازمنديم. من از اين به بعد نيز تمام نوشته هايم را به تركي ساده و يا به صورت دوزبانه (هم تركي و هم فارسي) منتشر خواهم كرد تا شايد بتوانم قدم كوچكي در اين حركت عظيم مردم آذربايجان بردارم و از همه دوستان مي خواهم كه در اين راه به ياري هم بشتابند. به عنوان حسن ختام قطعه شعري را كه وصف حال امروز ماست به تمام فرزندان آذربايجان تقديم مي كنم. با اين اميد كه از شك و ترديد و سكون رهايي يابيم و قلم ها را به حركتي تاريخي واداريم.
بير اوشاغام،ايمهله مخ اورگه نيرم،ياواش ياواش سورونورم،سئوينيرم، نه گولورم! اوتاغيمدان آيريليرام،ايمهليرم، سورونورم،سئوينيرم، نه گولورم! بير ويژيلتي گلير كئچير! بير اوشاخدي توونان قاچير«ايمهلي ير! نه ده گولور!» من بو سوزو ائشيديرم،مات قاليرام، دوروخورام، اوتانيراماوز يئريمده قورويورامبير قيراغا چكيليرم،بير دووارا دايانيرام، من دئيرم: «ايمهله مم، گرك قاچام! »گونلر كئچير،آيلار كئچير،ايللر كئچير ! من دورموشام! دايانميشام! من دئيرم: «ايمهله مم، گرك قاچام! »گونلر كئچير، آيلار كئچير، ايللر كئچير! من دورموشام! دايانميشام! آما بسدي ! داها بسدي ! دايانمارام ! داها دورمام ! چاليشارام ! ايمهله رم،داني دوروب، يول گئدرم،آدديم آتيب ييخيلارام ! گينه دوروب يول گئدرم«اوندادي كي اورگه نه رم»
آيدين تبريزي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر