اواخر سدة 19، شاهد آزار ارمنيان در عثماني و همچنين روسيه و در پي آن ايجاد تشكلهاي سياسي ارمنيان در قفقاز و عثماني بود.[1] علت آزار ارمنيان در عثماني آن بود كه ارمنيان در سال 1895 در مناطق وان، ارزروم و .. شورش كرده و مسلمانان را قتلعام كردند. در اين عصيان آنان، توسط دولتهاي روسيه، انگليس و فرانسه مسلح شده بودند. اين كشورها كه دشمنان عثماني بودند، از ارمنيان براي ضربه زدن به اين كشور استفاده ميكردند. روسيه نيز كه با عثماني در جنگ بود، ارمنيان را به عصيان و فعاليت برعليه حكومت استانبول ترغيب ميكرد. احزاب مليگراي ارمني كه روز به روز در روند افراطي شدن پيش ميرفتند، فعاليت خود را در ميان ارمنيان قفقاز و همچنين قرهباغ آغاز كردند. تبليغات آنان و همچنين وجود جوّ دشمني در عثماني نسبت به ارمنيان، وضع شكنندهاي در قفقاز ميان ارمنيان و مسلمانان به وجود آورده بود.[2]
با شكست روسيه از ژاپن، طوفان انقلاب روسيه را فراگرفت. [3] دولت تزاري كه به سركوب انقلابيون سرگرم بود، متوجه بود كه در صورت ورود قفقاز با آن همه پتانسيل انقلابي و اقتصادي به صحنة انقلاب چه ضربة مهلكي بر پيكر حكومت وارد خواهد شد، از اين رو برآن شد كه با ايجاد درگيريهاي قومي در قفقاز، مردم اين منطقه را از صحنه انقلاب دور كند. دليل اين امر آن بود كه اصولاً علقههاي ملي و قومي با افكار و تعليمات انترناسيوناليستي انقلابيان سازگار نبود و آنها به ويژه بلشويكها افكار مليگرايانه را براي روح انقلاب مرگ آفرين ميدانستند.
در روز 2 فورية 1905 ارمنيان در باكو شخصي به نام آقا رضا را كشتند. درگيري به سرعت آغاز شد و دامنة آن به شهرهاي مختلف قفقاز كشيده شد. قرهباغ نيز از اين فتنه بركنار نماند. در ساعت 2 بامداد 8 اوت ارمنيان يك مسلمان ايراني را كشتند. چندي بعد بيش از 300 ارمني به عشاير مسلماني كه در حال كوچ بودند، حمله كرده و به چپاول و کشتار آنان پرداختند. تلاش برخي از اشخاص متنفذ براي پايان دادن به درگيريها سودي نبخشيد و دامنة آن گسترش يافت. [4] در ساعت 9 صبح 16 اوت، قزاقها به يك ارمني در گورستان ارمنيان دستور دادند تا سلاح خود را تحويل دهد. سرپيچي آن ارمني به مرگ او انجاميد. ارمنيان اين كار را به گردن مسلمانان انداختند. با تحريك حاكم شوشا، ارمنيان مسلح شده و به جنگ پرداختند. صبح روز بعد( 17 اوت) جنگ آغاز شد. از پادگان شهر چند سرباز روسي براي محافظت مسلمانان خارج شدند ولي ارمنيان با شليك به سوي آنان مانع شدند. روز بعد ارمنيان چند ساختمان بزرگ شوشا مانند تئاتر خان دميروف، مدرسة دختر و دفترخانة ميروويسوديان را آتش زدند. در درگيريها نزديك بود كه مسلمانان چيره شوند ولي خليفة ارمنيان و فرماندار روسي شهر (بارانوفسكي) به مسجد آمده و تقاضاي صلح كردند. با اين حال ارمنيان بار ديگر به مسلمانان حمله كردند و حتي بر روي فرماندار نيز آتش گشودند. روز بعد روحانيان ارمني، سربازان روسي و مأموران حكومتي با در دست داشتن انجيل وارد مسجد شده و تقاضاي صلح كردند. فرداي آن روز اسيران دو طرف مبادله شدند ولي ارمنيان 17 كارگر ايراني را كه سرگرم تعمير مدرسة ريالين بودند، سربريدند. در زمان صلح مشخص شد كه مغازههاي مسلمان چپاول شده است.[5] درگيريهاي قومي در قفقاز، موجب شكست انقلاب در اين منطقه شد. در آخرين روزهاي سال 1905 تزار توانست انقلاب را سركوب كرده و بر اوضاع مسلط شود. در سال 1905 گاليتسين فرمانفرماي قفقاز از كار بركنار و ورونتسوف داشكوف جانشين اوشد. [6]
در اين زمان ژنرال قالاشچاپف فرماندار كل ايالت گنجه و حاكم قرهباغ بود. او عليرغم ظاهر ساده و صادقِ خود، فردي حيلهگر بود. او به سرعت توانسته بود توجه مسلمانان و ارمنيان را به خود جلب كند. چندي بعد ژنرال آلفتان كه به جاي قالاشچاپف گمارده شده بود، به محض ورود، ارمنيان را مجازات كرد. قالاشچاپف رضايت نامههايي از نمايندگان ارمني و مسلمان گرفته و به تفليس رفت. ارمنيان نيز بيكار نماندند. «آشوب» كشيش ارمني عريضههايي براي امپراتور و داشكوف فرستاده و خواستار بركناري آلفتان شد. آلفتان و قالاشچاپف مشتركاً براي فرمانداري گنجه تعيين شدند و قالاشچاپف به شوشا بازگشت.
ديري نگذشت كه ارمنيان، 4 مسلمان را به هنگام حمل ميوه در عسكران كشتند و چند مسلمان ديگر نيز به هنگام آبياري باغها به قتل رسيدند. مسلمانان به قالاشچاپف شكايت كردند ولي او به آنان گفت كه كارهايي كه به دور از راههاي رفت و آمد مردم صورت ميگيرد، از وظيفة او خارج است. چندي بعد مسلمانان چند ارمني را در راه يولاخ به شوشا كشتند و چند نفر ديگر را اسير كردند. قالاشچاپف بيدرنگ دستور داد تا 2000 منات از اهالي روستاي شيخلي غرامت گرفته شود. به دنبال كشته شدن يك ارمني در گروس نيز به دستور او يك مسلمان به نام نجفقليآقا به مدت سه ماه زنداني شد. ارمنيان راه عسكران را بستند و به تحريك آنان قالاشچاپف در روز 12 ژوئيه دستور داد تا يكي از محلهاي مسلمانان را به توپ بستند. در اين روز قزاقها، نيروهاي روس و ارمنيان به مسلمانان حمله كردند و درگيري شديدي رخ داد كه 6 روز به درازا كشيد. سرانجام قالاشچاپف به درگيريها پايان داد تا شيرازة كار از دستش بيرون نرود. ارمنيان قصد داشتند به بهانة ساختن راه شوسه از گنجه تا شوشا روستاهاي مسلماننشين را ويران كنند. در همين حال حوادث خونين شوشا موجب شد تا ژنرال بائوور به جاي قالاشچاپف به شوشا بيايد. مسلمانان از كارهاي ارمنيان به او شكايت كردند و او دستور داد تا ساختن جادّه متوقف شود. سرانجام درگيريها در سال 1906 با دخالت دولت روسيه پايان پذيرفته و گفتگوهاي سازش با كوشش داشكوف در 20 فورية 1906 در تفليس آغاز شد. هدف از اين مذاكرات بررسي علل درگيريها و رسيدگي به مسائل و مشكلات و جلوگيري از بروز حوادث مشابه در آينده بود. شركتكنندگان عبارت بودند از :
نمايندگان حكومت: ورونتسوف داشكوف، معاون او، فرمانداران تفليس، گنجه و ايروان، كريم سلطان گراي، ژنرال مالاما، ژنرال شيرنيكين و پترسون رئيس دفتر فرمانفرما.
نمايندگان مسلمانان: احمدبيگ آقايف، كربلايي اسرافيل حاجيف، و عليمردان بيگ توپچي باشيف از باكو، محمدآقا وكيلوف و دكتر قارابيگوف از تفليس، علي اكبر خاص محمدوف و عادلخان زيادخانوف و چند نفر ديگر از گنجه.
نمايندگان ارمنيان: كلانتر مدير روزنامة موشاك، خاتيسوف و سامسون آرتينوف از تفليس، خاتيسوف، موشكسيان، دكتر استپانوف، آراكليان و تاگيانوسوف، تراوانوسوف و مراديان و چند نفر ديگر از باكو.
جلسة كنفرانس توسط داشكوف آغاز شد. او از شركت كنندگان خواست تا گذشته را به كنار نهاده و از اين مسئله صحبت نكنند كه تقصير با چه كسي بوده است. وي سپس جلسه را ترك كرده و ژنرال مالاما رياست جلسه را برعهده گرفت. جلسه به بحث در دو مسئلة اصلي پرداخت:
1- مسئلة كوچ دامداران مسلمان از ييلاق به قشلاق و برعكس 2- مسئلة تروريستهاي ارمني.
جلسة پنجم كنفرانس در 25 فوريه، به كوچ دامداران اختصاص يافت. در آغاز از طرف ارمنيان كلانتر مدير روزنامة موشاك و سركيسيان به سخن پرداخته و عنوان كردند كه كوچ دامداران از جلگه به كوهستان و برعكس موجب مي شود كه آنها از ميان روستاهاي ارمني گذشته و در نتيجه درگيري به وجود آيد. از اين رو اين كوچها براي مردم قفقاز زيانهاي فراواني داشته و بايد از آن جلوگيري شود. كوچروان نيز در يك جا اسكان يافته و به شغل ديگري بپردازند. از طرف مسلمانان احمد بيگ آقايف، ابراهيم آقا وكيلوف، محمدبيگ شاهماليف و كربلايي اسرافيل حاجيف در پاسخ اظهار كردند كه كوچ نشيني يكي از مراحل زندگي و ترقي بشر است و نميتوان به زور بشر را از يك مرحله به مرحلة ديگر انتقال داد. از سوي ديگر اسكان كوچروان هم دامهايشان را در اثر گرما و بيآبي از بين خواهد برد و هم خود آنها از زندگي ساقط خواهد كرد. سرانجام ژنرال مالاما به عنوان نتيجة گفتگوها قطعنامهاي به اين مضمون خواند:
1- نبايستي در سال جاري از كوچ دامداران جلوگيري كرد.
2- بايستي دو كميته تشكيل شوند كه يكي مسئلة كوچ سال جاري را بررسي كند و ديگري نيز دربارة چگونگي اين مسئله در آينده تحقيق كند بگونهاي كه در نهايت كوچكنندگان بتدريج يكجانشين شوند.
جلسة 28 فوريه به رياست ژنرال مالاما، به بحث در مادة 7 از لايحة نمايندگان مسلمان پرداخت. در اين ماده چنين آمده بود: «بايستي شرايطي فراهم گردد تا كارگزار به هنگام انجام وظيفة خود از هيچكس واهمه نداشته و به راحتي كار خود را انجام دهد.» نخستين سخنران آقايف چنين گفت:
«در سالهاي اخير وضعيت عجيبي در قفقاز پيش آمده است. هركس كه ميخواهد دربارة نظر شخصي خود صحبت كند و يا اينكه كارگزاري بخواهد با درست كاري و انصاف وظيفهاي را انجام دهد، نامههاي محرمانهاي به او ميرسند كه حاوي فرمان مرگ او هستند. صاحب منصبان نيز از برخورد با اين مسئله اكراه داشته و در هراسند. اگر اين وضع ادامه پيدا كند، ديگر عدالت و آزادي معنايي نخواهد داشت. به هر حال مسلمانان اين مسئله را تحمل نخواهند كرد. مسئلة مهم اينجاست كه دستههاي تروريست كه به ارعاب كارگزاران و صاحب منصبان ميپردازند، از ارمنيان هستند.»
سخنان آقايف با مخالفت پترسون مواجه شد و ارمنيان با كف زدنهاي ممتد از پترسون پشتيباني كردند ولي آقايف به سخنان خود چنين ادامه داده و خواستار افشاي حقيقت در اين مورد شد. سپس کربلايي اسرافيل حاجيف گفت:
«ما هم ميتوانيم دستههاي تروريست تشكيل داده و صاحب منصباني را مرعوب كنيم يا فرماندار بكشيم[8] ولي ما هرگز به اينگونه اقدامات رذيلانه دست نخواهيم زد.»
نمايندگان ارمني به همهمه پرداختند. ژنرال مالاما اصرار داشت كه از موضوع بگذرند ولي مسلمانان تسليم نشدند و خواستار انحلال دسته هاي تروريست ارمني شدند. آقايف گفت:
«روز قبل خاتيسوف يكي از نمايندگان ارمني در جلسه صراحتاً گفته است كه داشناك تزوتيون[9] از نظرات صاحب منصبان و حتي فرمانفرما تبعيت ميكند و ظرف مدت 15 سال از تشكيل، اين حزب صاحب نيروها و تشكيلات منظمي است. ما مسلمانان تعجب كرديم و گفتيم در چنين حكومتي كه يك حزب 15 سالة تروريست، زير حمايت دولت است پس بايد ما هم داشناك تزوتيون داشته باشيم و حكومت نيز بايد از آن حمايت كند در غير اين صورت هرج و مرج خواهد شد.»
ژنرال مالاما فرياد كشيد:« خير، خير،… حكومت جداً تصميم گرفته است كه تدابيري در اين زمينه انديشد و همة اين احزاب پوچ خواهند بود.» نمايندگان مسلمان با صداي بلند آفرين آفرين گفتند. نزديك بود كه جلسه به اغتشاش انجامد. مالاما پايان گفتگوها را اعلام كرده و قطعنامهاي قرائت كرد:
«حكومت چنين تصميم گرفته است كه ترور را از ميان برداشته و دستههاي مسلح را از بين ببرد.»
اين قطعنامه در اجلاس تصويب و كنفرانس صلح به كار خود پايان داد.[10] هر دو قطعنامه با زيركي خاصي در راستاي سياست دولت روسيه، براي جلوگيري از تشديد حركت انقلابي در قفقاز تصويب شده بود.[11] اين مسئله از ظرافت خاصي برخوردار بود. از ابتداي سدة 20 احزاب ارمني به دشمني با دولت روسيه و همگامي با انقلاب پرداخته بودند. توقيف اموال كليساي ارمني در سال 1903 موجب شد كه داشناكها در تابستان همان سال، براي هماهنگي اعتراضها يك كميتة مركزي دفاع از خود تشكيل دادند. در اكتبر همان سال، سه تروريست ارمني از حزب هينچاك در تفليس به گاليتسين حمله كرده و او را زخمينمودند. طولي نكشيد كه داشناكها نيز در 1904 وارد عمليات تروريستي شدند. در كنگرة سوم حزب داشناك كه در فوريه و مارس 1904 در صوفيه برگزار شد، مقرر گرديد كه حزب با توسل به اقدامات قهرآميز، تبليغات و مقاومت مسلحانه، مسئوليت دفاع از ارمنيان قفقاز را برعهده گيرد. داشناكها در خلال سال 1904 ارمنيان قفقاز را به سركشي برضد مقامات روس برانگيختند. با پيوستن احزاب هينچاك و داشناك به عرصة انقلاب، انقلابيان قفقاز نيرو گرفتند. اعتصاب كارگران روسي، ارمني، مسلمان و ايراني در دسامبر 1904 نشانگر چيرگي همبستگي كارگري بر اختلافات قومي بود. اين اتحاد به زيان دولت روسيه بود از اين رو حكومت مركزي با ايجاد نطفة تنشهاي قومي احزاب ملّيگرا را به اين درگيريها سرگرم كرده و از نيروي انقلاب كاست. حتي تلاش شد تا ميان احزاب انقلابي و ملّيگرا اختلاف به وجود آيد. نقشة روسها مؤثر افتاد. حزب داشناك به كار درگيريهاي قومي پرداخته و به شدت از انقلاب دور شد. داشناكها روستاييان ارمني را مسلح كرده و در واحدهاي رزمي متحرك سازمان ميدادند. آنان با تربيت گروههاي تروريستي، در جهت اهداف ملّيگرايي افراطي گام برميداشتند. هنگامي كه تزار توانست بر انقلاب فائق آيد، ضروري درگيري قومي در قفقاز نيز از ميان رفت. سعي برآن شد تا گروههاي تروريست ارمني از ميان رفته و همزمان از ارمنيان دلجويي لازم به عمل آيد. داشكوف، به تزار نيكلاي دوم چنين نوشت:
«اعليحضرت قطعاً ميدانند كه سياست روسيه در اين مناطق، از زمان پتركبير به بعد بر پاية دوستي با ملت ارمني بنيان يافت. ارامنه به اين روش ما با كمكهايي كه در جنگها به سربازان ما كردهاند، پاداش دادهاند. ما با حمايت از ارمنيان متحدان وفاداري پيداكردهايم كه همواره به ما خدمت كردهاند. به نظر من اكنون هنگام آن فرا رسيده است كه به سياست روسي مستقل خود بازگرديم.»
اموال مصادره شدة كليساي ارمني، در اول اوت 1905 بازپس داده شد و مدارس ارمني كار خود را از سر گرفتند. تصميمات گرفته شده در اجلاس صلح تفليس، همگي در راستاي سياست دولت مركزي مبني بر دلجويي از ارمنيان و جداكردن آنها از پيكرة انقلاب قرار داشتند. [12] با آغاز جنگ جهاني اول، به تحريك روسها، ارمنيان سر به عصيان و قتل و غارت زدند.[13] با تصرف منطقة وان توسط روسيه، داشناكها و هنچاكها هرچه ميخواستند با مسلمانان ترك كردند. دولت عثماني نيز درازاي خيانت ارمنيان، تصميم به كشتار آنان گرفت و با استفاده از فرصت پيش آمده در جنگ جهاني، هدف خود را در 1915 عملي كرد.[14]
پی نوشتها:
[1] . براي آگاهي بيشتر دربارة چگونگي روند تشكيل اين احزاب ن.ك:پاسدرماجيان. تاريخ ارمنستان. ترجمة محمد قاضي. نشر تاريخ ايران. 1366. تهران. ص 440
2 . در دو دهة آخر سدة 19 شعار تشکیل ارمنستان بزرگ در قفقاز آغاز گردید. رهبری این اندیشهها در اختیار حزب داشناک بود. بیشتر فعالیتهای حزب در قرهباغ صورت میگرفت. به زودی آتش جنگ شعله ور شد. درست در همین زمان احمدآقایف حزب فدایی یا دفاعی را تشکیل داد. هدف حزب دفاع از ترکها در برابر ارمنیان و ارائة کمکهای مادی و نظامی به آذربایجانیان بود. به زودی شعبات حزب در قرهباغ، شوشا و گنجه تأسیس شد. جنگ باعث ناامنی در باکو، تفلیس و ایروان شد. آقایف با شعارهای تند و تیز در این جنگ حضور داشت. آقایف در نامهای خطاب به حاکم باکو برای نخستین بار از واژة «ملت ارمنی» و «ملت ترک» استفاده کرد.
3 . در سالهای 1880 در شهر شوشا يک گروه از ارمنيان ملیگراي قرهباغ تشکيل شد. اينان اعضای انجمن مخفی به نام اوژ (قدرت) بوده و قصد داشتند به وسيلة پول و اسلحه از ارمنيان عثمانی حمايت کنند. اين انجمن به طرز فعالانهای اعضای خود را آموزش میداد. کتابهايی که از طرف دولت روسيه توقيف شده بودند، پنهانی خوانده میشد و تاريخ، زبان و فرهنگ ارمنی مورد بررسی قرار میگرفت. در آغاز سدة بیستم با پیروی از شرایط انقلابی روسیه آن زمان، مبارزات کارگری شوشا نیز آغاز شده و به سرعت گسترش یافت. در سالهای 1902 تا 1904 شعبة تشکیلات سوسیال دموکراتها در شوشا تشکیل شد. سوسیال دموکراتها به گسترش ادبیات مارکسیستی و تبلیغات انقلابی اقدام کردند. در 1903 در شوشا اعتصابات کارگری – دانشجویی صورت گرفت. در ژوئن 1905 گروه سوسیال دموکراتهای شوشا تأسیس شد. این گروه سازماندهی اعتصابات و تظاهرات کارگری را هدایت میکرد. اعتصابات سراسری روسیه این منطقه را را نیز تحت تأثیر قرار داده و اعتصابات کارگری را به دنبال داشت. در ژوئن 1907 کارگران ابریشم بافی شوشا اعتصاب کردند. کارگران صنایع دیگر نیز به آنان پیوستند. اعتصابیون به برخی از خواستههای خود مانند 8 ساعت کار دست یافتند. مبارزات کارگری در قرهباغ را کسانی چون آ. کاماری، م.محمدخانوف، س. هامباردزمیان، آ. قرهگوزوف، عیسی دولتوف، بهادر ولی بیگوف و حوسو حاجیف رهبر ی میکردند.
4 . در 6 فوريه يك سرباز كه يك زنداني مسلمان را براي انجام تحقيقات با خود ميبرد، به قتل رساند. در 5 مه سه نفر از مسلمانان ساكن روستاي جهري نخجوان در حوالي روستاي ارمنينشين شيخ محمود مورد حمله قرار گرفته و زخميشدند. 23 مه ارمنيان 3 جوان مسلمان مست را در ايروان كتك زدند. مردم بازار را بستند. روز بعد در 9 صبح ارمنيان به سوي مسلماناني كه براي بازكردن مغازههاي خود مي رفتند، آتش گشودند. براي خاتمه دادن به درگيريها نمايندگان مسلمانان و ارمنيان و دولت مركزي در 31 مه در ايروان گرد آمدند و به آرام كردن مردم پرداختند ولي درگيري ادامه يافت.
5 . جنايات ارمنيان در 1905 بازتاب گستردهاي در ايران داشت. احمد كسروي تبريزي در اين باره مينويسد: «اين جنگ و يا بهتر است گفته شود اين خونريزي را كه كينه توزي بعضي از ارمنيها بوجود آورده و دولت روسيه نيز به آتش آن دامن ميزد زيرا در نتيجة شكستي كه آن دولت را پيش آمده و شورش و آشوب در بيشتر جاها رخ داده بود، بيم شورش قفقازيان نيز مي رفت و دولت براي جلوگيري از چنان پيش آمدي و براي سرگرمي مردم، بودن چنين جنگي را در ميان مسلمانان و ارمنيان نيك مي شمرد. نخست در ماه بهمن 1283 در باكو جنگي برخاست. بدين سان كه روز يكشنبه سيام آن ماه (14 ذيحجة 1322) ارمنيان آقا رضي نامي را كه از يك خاندان توانگري و خود جوان نيكي ميبود كشتند و از همانجا خونريزي آغاز گرديد و چهار شبانه روز جنگ سختي در ميان ميبود. دستههاي انبوهي از دو سو، باگناه و بيگناه كشته شدند و چند كاخ بلند و بزرگ خوراك آتش گرديد. سرانجام به كوشش حاجي زينالعابدين تقياوف و شيخالاسلام و ديگران آرامش برپا شد. ولي دلها از كينه پاك نميبود و چند زماني نگذشت كه بارديگر خونريزيهاي سختي در باكو و در ديگر شهرهاي قفقاز درگرفت و خدا ميداند كه تا چه اندازه مردان و زنان كشته شدند. روزنامههاي فارسي اين داستانها را مينوشتند. روزنامة تربيت هواداري از ارمنيان مينمود و حبلالمتين و روزنامههاي ديگر پشتيباني از مسلمانان نشان ميدادند. اين داستان در همه جا به مردم گران ميافتاد. ولي در آذربايجان بويژه در تبريز به ديگرگونه ميهناييد. زيرا گذشته از نزديكي ميانة قفقاز و آذربايجان و گذشته از دلبستگي كه آذربايجان را به قفقاز ميبود. چون گروه انبوهي از مردم اينجا در قفقاز ميبودند و چنين آگهي ميرسيد كه ارمنيان در كشتن مسلمانان جدايي ميان ايرانيان و ديگران نميگذارند، اينها مردم را سخت ناآسوده ميگردانيد. بيم ميرفت كه در اينجا نيز خونريزي رو دهد ولي نگهباني دولت و جلوگيري برخي از علماء و رفتار دورانديشانة سران ارمني جلو را گرفت ..» ن.ک:
- كسروي تبريزي، احمد. تاريخ مشروطه ايران. انتشارات اميركبير. 2537. تهران صص 145 و146
جنایات برخی دیوانگان ارمنی چنان دلخراش و غیرانسانی بوده است که مردم آذربایجان ضرب المثلی دارند و در مواردی که کسی به صورت کنترل ناشدنی رویهای غیرمنطقی و خشونتآمیز در پیش میگیرد، میگویند:«ائرمنی قان گوردو»
- بر اساس اولین آمارگیری ملی روسیه در 28 ژانویه 1897 م حدود 74 هزار ایرانی در روسیه سرشماری شدهاند. بزرگترین تمرکز ایرانیان که اکثراً برای کار در صنعت نفت به روسیه مهاجرت کرده بودند، مربوط به قفقاز بود که 82% تمام ایرانیان را شامل میشد. چهار شهر باکو، گنجه، ایروان و تفلیس بیشترین آمار مهاجران ایرانی را به خود اختصاص داده بودند.
منبع: حکیمان، حسن. کارمزدی و مهاجرت : کارگران ایرانی در جنوب روسیه 1880-1914. ترجمۀ افسانه منفرد. مجلۀ تاریخ معاصر ایران. کتاب هفتم. ص 48 . همچنین ن.ک: توکلی، احمد. نقش ایرانیان در انقلاب روسیه. مجله تاریخ معاصر ایران. کتاب دهم . تابستان 1375
6 . گاليتسين زمانی گفته بود: «من وقتي آرامش خواهم يافت كه ببينم در موزۀ تفليس اسكلت يك نفر ارمني بمنظور نشان دادن اين حقيقت تاريخي كه زماني در اينجا ارمنيها زندگي ميكردند، آويزان شده است.»
8 . اشارة سخنران احتمالاً به ترور شاهزاده ناكاشيدزه فرماندار باكو توسط داشناكهاي ارمني بود.
9 . حزب فدراسيون انقلابي ارمني (هاي هقاپوخاكانری داشناكسوتيون) در 1890 توسط كريستوفر ميكائيليان(1905-1859)، استپان زوريان (1919-1867) و سيمون زاوارديان (1913-1866) در تفليس تأسيس و دروشاك (پرچم) ارگان آن بود. ن.ک:
- هوانسيان،ريچارد. نقش حزب داشناكتسوتيون در جمهوري ارمنستان. كاوه بيات. قفقاز در تاريخ معاصر. شيرازه. تهران. 1377
- فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون). هواداران فدراسیون انقلابی ارمنی پوتوریک. 1360. تهران
10. Ordubadi, Mohammad saeed. Ganli illar. 1991. Baku. 116
- لازم به ذکر است که درگیری مسلمان- ارمنی محدود به قرهباغ نبوده و در شهرهایی همچون گنجه نیز رخ داد ولی در هیچ کجا مانند قرهباغ، روسها به صورت آشکار و گسترده از ارمنیان حمایت نمیکردند. اگرچه راه کمک رساندن از گنجه به قرهباغ توسط ارمنیان و روسها مسدود شده بود، ولی مقداری اسلحه به توسط سرهنگ باقربیگلی از نظامیان قرهباغی ارتش روسیه در گنجه، با مساعدت ذوالفقاربیگ به قرهباغ رسانده شد. ن.ک:
-Sheikhzamanli ,nagi. Azerbaijan istiglal mujadelasi khatiralari. Azarnashr. Baku. 1997. se 17
1[1] . سناتور کوزمینسکی فرستادة مخصوص پترزبورگ برای بررسی علل جنگ ارمنی – مسلمان، در گزارش خود آورده بود که رقابت سیاسی و اقتصادی دو بورژوازی ارمنی و آذربایجانی یکی از علل اساسی درگیری میباشد.
- سعیدی، گلناز. انقلاب اول روسیه و عصر مشروطه. امیرکبیر. 1384. تهران. ص 35
2[1] . جنايات ارمنیان شامل: قتل دسته جمعي جوانان، بريدن گوش و بيني و مثله كردن زنده زنده انسانها، به چارميخ كشيدن زنان و بريدن پستانهاي آنان، زنده زنده پاره كردن شكم كودكان و.. ميشد.
3[1] . در 24 سپتامبر 1914 نيكلاي دوم امپراتور روسيه با ارمنيان ديدار كرده و به آنها وعدة آزادي مطلق و استقلال داد. آنان نیز قول همكاري را دادند.
4[1] . سيد محمدعلي جمال زاده نويسندة ايراني در اين باره مينويسد:«صدها نفر از زنان و مردان ارمني را با كودكانشان به حال زاري به ضرب شلاق و اسلحه پياده و ناتوان به جلو مي راندند. در ميان مردها جوان ديده نميشد چون تمامي جوانان را يا به ميدان جنگ فرستاده و يا به محض احتياط (ملحق شدن به قشون روس) بقتل رسانده بودند». به طور كلي از سال 1860 تا 1922 در حدود 2284027 نفر ارمني در عثماني كشته شدهاند. ن.ك:
- رائين، اسماعيل. قتل عام ارمنيان در دوران سلاطين عثماني. 1351. تهران ص 51 به بعد
- جي ارلن، مايكل. كشتار ارمنيان در تركيه. ترجمة جواد هاتفي. مطبوعاتي عطايي 1360. تهران. ص 82
- رضا، عنايت الله. تركان. پان توركيسم و پان تورانيسم. اطلاعات سياسي و اقتصادي. شمارة 57-58 ص9
- كارزو، ژان ماري. ارمنستان 1915. ترجمة فريبرز برزگر. انتشارات جاويدان. 1356. تهران. ص 185
- آلاجاجیان، استپان. قتل عام ارامنه. ترجمة داوید خاچاطوریان. بی نا. بی تا. بی جا
- سالاکیان، هایک. اشک خاطرات گذشته: شمهای از قتل ارامنه 1915 از روزهای ظلم و دردناک. ترجمة لئون میناسیان. انتشارات غزل. اصفهان. 1381. به نوشتة احمد كسروي تبريزي در كتاب تاريخ 18 سالة آذربايجان حدود 12 هزار خانوار آسوری ساکن استان حکاری (که جلو نامیده میشدند) به رهبري كشيش مارشيمون بنیامین در شهريور 1294 وارد ايران شدند. طولي نكشيد كه آنان به قتل عام مردم پرداختند در حالي كه مردم در ابتدا آنان را از نظر آذوقه ياري كرده بودند. در اين ميان ميسيونرهاي آمريكايي، لشكريان روس و افسران تازه وارد انگليس و فرانسه از آنان پشتيباني ميكردند. اين به خاطر آن بود كه «مارشيمون و ديگر سران، براي خود فرمانروايي ميخواستند. اينان از ساليان دراز، رشته كارهاشان در دست بيگانگان بوده و كمتر پرواي ايرانيگري يا عثمانيگري داشته بودند.» كشيش مارشيمون در نهايت به دست اسماعيل آقا سيمتقو ياغي معروف و رئيس ايل شكّاك كشته شد. آسوریان و دیگر مسیحیان به انتقام اين كار، به كشتار وحشتناك مردم اروميه دست زدند. اگر ارتش عثماني از راه نرسيده بود، تا آخرين نفر مسلمانان كشتار ميشد. برای آگاهی بیشتر .ن.ک: معتمدالوزاره، رحمت الله خان. ارومیه در محاربة عالم سوز. از مقدمة نصارا تا بلوای اسمعیل آقا 1300- 1298 شمسی. به کوشش کاوه بیات. انتشارات شیرازه. تهران. 1379. همچنین مقایسه کنید با:
- آیرملو، جمال. اورمودا جیلولوق. نشریه نوید آذربایجان. چاپ اورمیه. سال هفتم. شمارة 414. اسفند 1383. ص 6
- لقایی، آزیتا. اسناد حکومت عین الدوله در آذربایجان.(1299-1298). مجلۀ تاریخ معاصر ایران. کتاب دهم. تابستان 1374
جمعه، 19 اسفند، 1384 - پرويز زارع شاهمرسي
با شكست روسيه از ژاپن، طوفان انقلاب روسيه را فراگرفت. [3] دولت تزاري كه به سركوب انقلابيون سرگرم بود، متوجه بود كه در صورت ورود قفقاز با آن همه پتانسيل انقلابي و اقتصادي به صحنة انقلاب چه ضربة مهلكي بر پيكر حكومت وارد خواهد شد، از اين رو برآن شد كه با ايجاد درگيريهاي قومي در قفقاز، مردم اين منطقه را از صحنه انقلاب دور كند. دليل اين امر آن بود كه اصولاً علقههاي ملي و قومي با افكار و تعليمات انترناسيوناليستي انقلابيان سازگار نبود و آنها به ويژه بلشويكها افكار مليگرايانه را براي روح انقلاب مرگ آفرين ميدانستند.
در روز 2 فورية 1905 ارمنيان در باكو شخصي به نام آقا رضا را كشتند. درگيري به سرعت آغاز شد و دامنة آن به شهرهاي مختلف قفقاز كشيده شد. قرهباغ نيز از اين فتنه بركنار نماند. در ساعت 2 بامداد 8 اوت ارمنيان يك مسلمان ايراني را كشتند. چندي بعد بيش از 300 ارمني به عشاير مسلماني كه در حال كوچ بودند، حمله كرده و به چپاول و کشتار آنان پرداختند. تلاش برخي از اشخاص متنفذ براي پايان دادن به درگيريها سودي نبخشيد و دامنة آن گسترش يافت. [4] در ساعت 9 صبح 16 اوت، قزاقها به يك ارمني در گورستان ارمنيان دستور دادند تا سلاح خود را تحويل دهد. سرپيچي آن ارمني به مرگ او انجاميد. ارمنيان اين كار را به گردن مسلمانان انداختند. با تحريك حاكم شوشا، ارمنيان مسلح شده و به جنگ پرداختند. صبح روز بعد( 17 اوت) جنگ آغاز شد. از پادگان شهر چند سرباز روسي براي محافظت مسلمانان خارج شدند ولي ارمنيان با شليك به سوي آنان مانع شدند. روز بعد ارمنيان چند ساختمان بزرگ شوشا مانند تئاتر خان دميروف، مدرسة دختر و دفترخانة ميروويسوديان را آتش زدند. در درگيريها نزديك بود كه مسلمانان چيره شوند ولي خليفة ارمنيان و فرماندار روسي شهر (بارانوفسكي) به مسجد آمده و تقاضاي صلح كردند. با اين حال ارمنيان بار ديگر به مسلمانان حمله كردند و حتي بر روي فرماندار نيز آتش گشودند. روز بعد روحانيان ارمني، سربازان روسي و مأموران حكومتي با در دست داشتن انجيل وارد مسجد شده و تقاضاي صلح كردند. فرداي آن روز اسيران دو طرف مبادله شدند ولي ارمنيان 17 كارگر ايراني را كه سرگرم تعمير مدرسة ريالين بودند، سربريدند. در زمان صلح مشخص شد كه مغازههاي مسلمان چپاول شده است.[5] درگيريهاي قومي در قفقاز، موجب شكست انقلاب در اين منطقه شد. در آخرين روزهاي سال 1905 تزار توانست انقلاب را سركوب كرده و بر اوضاع مسلط شود. در سال 1905 گاليتسين فرمانفرماي قفقاز از كار بركنار و ورونتسوف داشكوف جانشين اوشد. [6]
در اين زمان ژنرال قالاشچاپف فرماندار كل ايالت گنجه و حاكم قرهباغ بود. او عليرغم ظاهر ساده و صادقِ خود، فردي حيلهگر بود. او به سرعت توانسته بود توجه مسلمانان و ارمنيان را به خود جلب كند. چندي بعد ژنرال آلفتان كه به جاي قالاشچاپف گمارده شده بود، به محض ورود، ارمنيان را مجازات كرد. قالاشچاپف رضايت نامههايي از نمايندگان ارمني و مسلمان گرفته و به تفليس رفت. ارمنيان نيز بيكار نماندند. «آشوب» كشيش ارمني عريضههايي براي امپراتور و داشكوف فرستاده و خواستار بركناري آلفتان شد. آلفتان و قالاشچاپف مشتركاً براي فرمانداري گنجه تعيين شدند و قالاشچاپف به شوشا بازگشت.
ديري نگذشت كه ارمنيان، 4 مسلمان را به هنگام حمل ميوه در عسكران كشتند و چند مسلمان ديگر نيز به هنگام آبياري باغها به قتل رسيدند. مسلمانان به قالاشچاپف شكايت كردند ولي او به آنان گفت كه كارهايي كه به دور از راههاي رفت و آمد مردم صورت ميگيرد، از وظيفة او خارج است. چندي بعد مسلمانان چند ارمني را در راه يولاخ به شوشا كشتند و چند نفر ديگر را اسير كردند. قالاشچاپف بيدرنگ دستور داد تا 2000 منات از اهالي روستاي شيخلي غرامت گرفته شود. به دنبال كشته شدن يك ارمني در گروس نيز به دستور او يك مسلمان به نام نجفقليآقا به مدت سه ماه زنداني شد. ارمنيان راه عسكران را بستند و به تحريك آنان قالاشچاپف در روز 12 ژوئيه دستور داد تا يكي از محلهاي مسلمانان را به توپ بستند. در اين روز قزاقها، نيروهاي روس و ارمنيان به مسلمانان حمله كردند و درگيري شديدي رخ داد كه 6 روز به درازا كشيد. سرانجام قالاشچاپف به درگيريها پايان داد تا شيرازة كار از دستش بيرون نرود. ارمنيان قصد داشتند به بهانة ساختن راه شوسه از گنجه تا شوشا روستاهاي مسلماننشين را ويران كنند. در همين حال حوادث خونين شوشا موجب شد تا ژنرال بائوور به جاي قالاشچاپف به شوشا بيايد. مسلمانان از كارهاي ارمنيان به او شكايت كردند و او دستور داد تا ساختن جادّه متوقف شود. سرانجام درگيريها در سال 1906 با دخالت دولت روسيه پايان پذيرفته و گفتگوهاي سازش با كوشش داشكوف در 20 فورية 1906 در تفليس آغاز شد. هدف از اين مذاكرات بررسي علل درگيريها و رسيدگي به مسائل و مشكلات و جلوگيري از بروز حوادث مشابه در آينده بود. شركتكنندگان عبارت بودند از :
نمايندگان حكومت: ورونتسوف داشكوف، معاون او، فرمانداران تفليس، گنجه و ايروان، كريم سلطان گراي، ژنرال مالاما، ژنرال شيرنيكين و پترسون رئيس دفتر فرمانفرما.
نمايندگان مسلمانان: احمدبيگ آقايف، كربلايي اسرافيل حاجيف، و عليمردان بيگ توپچي باشيف از باكو، محمدآقا وكيلوف و دكتر قارابيگوف از تفليس، علي اكبر خاص محمدوف و عادلخان زيادخانوف و چند نفر ديگر از گنجه.
نمايندگان ارمنيان: كلانتر مدير روزنامة موشاك، خاتيسوف و سامسون آرتينوف از تفليس، خاتيسوف، موشكسيان، دكتر استپانوف، آراكليان و تاگيانوسوف، تراوانوسوف و مراديان و چند نفر ديگر از باكو.
جلسة كنفرانس توسط داشكوف آغاز شد. او از شركت كنندگان خواست تا گذشته را به كنار نهاده و از اين مسئله صحبت نكنند كه تقصير با چه كسي بوده است. وي سپس جلسه را ترك كرده و ژنرال مالاما رياست جلسه را برعهده گرفت. جلسه به بحث در دو مسئلة اصلي پرداخت:
1- مسئلة كوچ دامداران مسلمان از ييلاق به قشلاق و برعكس 2- مسئلة تروريستهاي ارمني.
جلسة پنجم كنفرانس در 25 فوريه، به كوچ دامداران اختصاص يافت. در آغاز از طرف ارمنيان كلانتر مدير روزنامة موشاك و سركيسيان به سخن پرداخته و عنوان كردند كه كوچ دامداران از جلگه به كوهستان و برعكس موجب مي شود كه آنها از ميان روستاهاي ارمني گذشته و در نتيجه درگيري به وجود آيد. از اين رو اين كوچها براي مردم قفقاز زيانهاي فراواني داشته و بايد از آن جلوگيري شود. كوچروان نيز در يك جا اسكان يافته و به شغل ديگري بپردازند. از طرف مسلمانان احمد بيگ آقايف، ابراهيم آقا وكيلوف، محمدبيگ شاهماليف و كربلايي اسرافيل حاجيف در پاسخ اظهار كردند كه كوچ نشيني يكي از مراحل زندگي و ترقي بشر است و نميتوان به زور بشر را از يك مرحله به مرحلة ديگر انتقال داد. از سوي ديگر اسكان كوچروان هم دامهايشان را در اثر گرما و بيآبي از بين خواهد برد و هم خود آنها از زندگي ساقط خواهد كرد. سرانجام ژنرال مالاما به عنوان نتيجة گفتگوها قطعنامهاي به اين مضمون خواند:
1- نبايستي در سال جاري از كوچ دامداران جلوگيري كرد.
2- بايستي دو كميته تشكيل شوند كه يكي مسئلة كوچ سال جاري را بررسي كند و ديگري نيز دربارة چگونگي اين مسئله در آينده تحقيق كند بگونهاي كه در نهايت كوچكنندگان بتدريج يكجانشين شوند.
جلسة 28 فوريه به رياست ژنرال مالاما، به بحث در مادة 7 از لايحة نمايندگان مسلمان پرداخت. در اين ماده چنين آمده بود: «بايستي شرايطي فراهم گردد تا كارگزار به هنگام انجام وظيفة خود از هيچكس واهمه نداشته و به راحتي كار خود را انجام دهد.» نخستين سخنران آقايف چنين گفت:
«در سالهاي اخير وضعيت عجيبي در قفقاز پيش آمده است. هركس كه ميخواهد دربارة نظر شخصي خود صحبت كند و يا اينكه كارگزاري بخواهد با درست كاري و انصاف وظيفهاي را انجام دهد، نامههاي محرمانهاي به او ميرسند كه حاوي فرمان مرگ او هستند. صاحب منصبان نيز از برخورد با اين مسئله اكراه داشته و در هراسند. اگر اين وضع ادامه پيدا كند، ديگر عدالت و آزادي معنايي نخواهد داشت. به هر حال مسلمانان اين مسئله را تحمل نخواهند كرد. مسئلة مهم اينجاست كه دستههاي تروريست كه به ارعاب كارگزاران و صاحب منصبان ميپردازند، از ارمنيان هستند.»
سخنان آقايف با مخالفت پترسون مواجه شد و ارمنيان با كف زدنهاي ممتد از پترسون پشتيباني كردند ولي آقايف به سخنان خود چنين ادامه داده و خواستار افشاي حقيقت در اين مورد شد. سپس کربلايي اسرافيل حاجيف گفت:
«ما هم ميتوانيم دستههاي تروريست تشكيل داده و صاحب منصباني را مرعوب كنيم يا فرماندار بكشيم[8] ولي ما هرگز به اينگونه اقدامات رذيلانه دست نخواهيم زد.»
نمايندگان ارمني به همهمه پرداختند. ژنرال مالاما اصرار داشت كه از موضوع بگذرند ولي مسلمانان تسليم نشدند و خواستار انحلال دسته هاي تروريست ارمني شدند. آقايف گفت:
«روز قبل خاتيسوف يكي از نمايندگان ارمني در جلسه صراحتاً گفته است كه داشناك تزوتيون[9] از نظرات صاحب منصبان و حتي فرمانفرما تبعيت ميكند و ظرف مدت 15 سال از تشكيل، اين حزب صاحب نيروها و تشكيلات منظمي است. ما مسلمانان تعجب كرديم و گفتيم در چنين حكومتي كه يك حزب 15 سالة تروريست، زير حمايت دولت است پس بايد ما هم داشناك تزوتيون داشته باشيم و حكومت نيز بايد از آن حمايت كند در غير اين صورت هرج و مرج خواهد شد.»
ژنرال مالاما فرياد كشيد:« خير، خير،… حكومت جداً تصميم گرفته است كه تدابيري در اين زمينه انديشد و همة اين احزاب پوچ خواهند بود.» نمايندگان مسلمان با صداي بلند آفرين آفرين گفتند. نزديك بود كه جلسه به اغتشاش انجامد. مالاما پايان گفتگوها را اعلام كرده و قطعنامهاي قرائت كرد:
«حكومت چنين تصميم گرفته است كه ترور را از ميان برداشته و دستههاي مسلح را از بين ببرد.»
اين قطعنامه در اجلاس تصويب و كنفرانس صلح به كار خود پايان داد.[10] هر دو قطعنامه با زيركي خاصي در راستاي سياست دولت روسيه، براي جلوگيري از تشديد حركت انقلابي در قفقاز تصويب شده بود.[11] اين مسئله از ظرافت خاصي برخوردار بود. از ابتداي سدة 20 احزاب ارمني به دشمني با دولت روسيه و همگامي با انقلاب پرداخته بودند. توقيف اموال كليساي ارمني در سال 1903 موجب شد كه داشناكها در تابستان همان سال، براي هماهنگي اعتراضها يك كميتة مركزي دفاع از خود تشكيل دادند. در اكتبر همان سال، سه تروريست ارمني از حزب هينچاك در تفليس به گاليتسين حمله كرده و او را زخمينمودند. طولي نكشيد كه داشناكها نيز در 1904 وارد عمليات تروريستي شدند. در كنگرة سوم حزب داشناك كه در فوريه و مارس 1904 در صوفيه برگزار شد، مقرر گرديد كه حزب با توسل به اقدامات قهرآميز، تبليغات و مقاومت مسلحانه، مسئوليت دفاع از ارمنيان قفقاز را برعهده گيرد. داشناكها در خلال سال 1904 ارمنيان قفقاز را به سركشي برضد مقامات روس برانگيختند. با پيوستن احزاب هينچاك و داشناك به عرصة انقلاب، انقلابيان قفقاز نيرو گرفتند. اعتصاب كارگران روسي، ارمني، مسلمان و ايراني در دسامبر 1904 نشانگر چيرگي همبستگي كارگري بر اختلافات قومي بود. اين اتحاد به زيان دولت روسيه بود از اين رو حكومت مركزي با ايجاد نطفة تنشهاي قومي احزاب ملّيگرا را به اين درگيريها سرگرم كرده و از نيروي انقلاب كاست. حتي تلاش شد تا ميان احزاب انقلابي و ملّيگرا اختلاف به وجود آيد. نقشة روسها مؤثر افتاد. حزب داشناك به كار درگيريهاي قومي پرداخته و به شدت از انقلاب دور شد. داشناكها روستاييان ارمني را مسلح كرده و در واحدهاي رزمي متحرك سازمان ميدادند. آنان با تربيت گروههاي تروريستي، در جهت اهداف ملّيگرايي افراطي گام برميداشتند. هنگامي كه تزار توانست بر انقلاب فائق آيد، ضروري درگيري قومي در قفقاز نيز از ميان رفت. سعي برآن شد تا گروههاي تروريست ارمني از ميان رفته و همزمان از ارمنيان دلجويي لازم به عمل آيد. داشكوف، به تزار نيكلاي دوم چنين نوشت:
«اعليحضرت قطعاً ميدانند كه سياست روسيه در اين مناطق، از زمان پتركبير به بعد بر پاية دوستي با ملت ارمني بنيان يافت. ارامنه به اين روش ما با كمكهايي كه در جنگها به سربازان ما كردهاند، پاداش دادهاند. ما با حمايت از ارمنيان متحدان وفاداري پيداكردهايم كه همواره به ما خدمت كردهاند. به نظر من اكنون هنگام آن فرا رسيده است كه به سياست روسي مستقل خود بازگرديم.»
اموال مصادره شدة كليساي ارمني، در اول اوت 1905 بازپس داده شد و مدارس ارمني كار خود را از سر گرفتند. تصميمات گرفته شده در اجلاس صلح تفليس، همگي در راستاي سياست دولت مركزي مبني بر دلجويي از ارمنيان و جداكردن آنها از پيكرة انقلاب قرار داشتند. [12] با آغاز جنگ جهاني اول، به تحريك روسها، ارمنيان سر به عصيان و قتل و غارت زدند.[13] با تصرف منطقة وان توسط روسيه، داشناكها و هنچاكها هرچه ميخواستند با مسلمانان ترك كردند. دولت عثماني نيز درازاي خيانت ارمنيان، تصميم به كشتار آنان گرفت و با استفاده از فرصت پيش آمده در جنگ جهاني، هدف خود را در 1915 عملي كرد.[14]
پی نوشتها:
[1] . براي آگاهي بيشتر دربارة چگونگي روند تشكيل اين احزاب ن.ك:پاسدرماجيان. تاريخ ارمنستان. ترجمة محمد قاضي. نشر تاريخ ايران. 1366. تهران. ص 440
2 . در دو دهة آخر سدة 19 شعار تشکیل ارمنستان بزرگ در قفقاز آغاز گردید. رهبری این اندیشهها در اختیار حزب داشناک بود. بیشتر فعالیتهای حزب در قرهباغ صورت میگرفت. به زودی آتش جنگ شعله ور شد. درست در همین زمان احمدآقایف حزب فدایی یا دفاعی را تشکیل داد. هدف حزب دفاع از ترکها در برابر ارمنیان و ارائة کمکهای مادی و نظامی به آذربایجانیان بود. به زودی شعبات حزب در قرهباغ، شوشا و گنجه تأسیس شد. جنگ باعث ناامنی در باکو، تفلیس و ایروان شد. آقایف با شعارهای تند و تیز در این جنگ حضور داشت. آقایف در نامهای خطاب به حاکم باکو برای نخستین بار از واژة «ملت ارمنی» و «ملت ترک» استفاده کرد.
3 . در سالهای 1880 در شهر شوشا يک گروه از ارمنيان ملیگراي قرهباغ تشکيل شد. اينان اعضای انجمن مخفی به نام اوژ (قدرت) بوده و قصد داشتند به وسيلة پول و اسلحه از ارمنيان عثمانی حمايت کنند. اين انجمن به طرز فعالانهای اعضای خود را آموزش میداد. کتابهايی که از طرف دولت روسيه توقيف شده بودند، پنهانی خوانده میشد و تاريخ، زبان و فرهنگ ارمنی مورد بررسی قرار میگرفت. در آغاز سدة بیستم با پیروی از شرایط انقلابی روسیه آن زمان، مبارزات کارگری شوشا نیز آغاز شده و به سرعت گسترش یافت. در سالهای 1902 تا 1904 شعبة تشکیلات سوسیال دموکراتها در شوشا تشکیل شد. سوسیال دموکراتها به گسترش ادبیات مارکسیستی و تبلیغات انقلابی اقدام کردند. در 1903 در شوشا اعتصابات کارگری – دانشجویی صورت گرفت. در ژوئن 1905 گروه سوسیال دموکراتهای شوشا تأسیس شد. این گروه سازماندهی اعتصابات و تظاهرات کارگری را هدایت میکرد. اعتصابات سراسری روسیه این منطقه را را نیز تحت تأثیر قرار داده و اعتصابات کارگری را به دنبال داشت. در ژوئن 1907 کارگران ابریشم بافی شوشا اعتصاب کردند. کارگران صنایع دیگر نیز به آنان پیوستند. اعتصابیون به برخی از خواستههای خود مانند 8 ساعت کار دست یافتند. مبارزات کارگری در قرهباغ را کسانی چون آ. کاماری، م.محمدخانوف، س. هامباردزمیان، آ. قرهگوزوف، عیسی دولتوف، بهادر ولی بیگوف و حوسو حاجیف رهبر ی میکردند.
4 . در 6 فوريه يك سرباز كه يك زنداني مسلمان را براي انجام تحقيقات با خود ميبرد، به قتل رساند. در 5 مه سه نفر از مسلمانان ساكن روستاي جهري نخجوان در حوالي روستاي ارمنينشين شيخ محمود مورد حمله قرار گرفته و زخميشدند. 23 مه ارمنيان 3 جوان مسلمان مست را در ايروان كتك زدند. مردم بازار را بستند. روز بعد در 9 صبح ارمنيان به سوي مسلماناني كه براي بازكردن مغازههاي خود مي رفتند، آتش گشودند. براي خاتمه دادن به درگيريها نمايندگان مسلمانان و ارمنيان و دولت مركزي در 31 مه در ايروان گرد آمدند و به آرام كردن مردم پرداختند ولي درگيري ادامه يافت.
5 . جنايات ارمنيان در 1905 بازتاب گستردهاي در ايران داشت. احمد كسروي تبريزي در اين باره مينويسد: «اين جنگ و يا بهتر است گفته شود اين خونريزي را كه كينه توزي بعضي از ارمنيها بوجود آورده و دولت روسيه نيز به آتش آن دامن ميزد زيرا در نتيجة شكستي كه آن دولت را پيش آمده و شورش و آشوب در بيشتر جاها رخ داده بود، بيم شورش قفقازيان نيز مي رفت و دولت براي جلوگيري از چنان پيش آمدي و براي سرگرمي مردم، بودن چنين جنگي را در ميان مسلمانان و ارمنيان نيك مي شمرد. نخست در ماه بهمن 1283 در باكو جنگي برخاست. بدين سان كه روز يكشنبه سيام آن ماه (14 ذيحجة 1322) ارمنيان آقا رضي نامي را كه از يك خاندان توانگري و خود جوان نيكي ميبود كشتند و از همانجا خونريزي آغاز گرديد و چهار شبانه روز جنگ سختي در ميان ميبود. دستههاي انبوهي از دو سو، باگناه و بيگناه كشته شدند و چند كاخ بلند و بزرگ خوراك آتش گرديد. سرانجام به كوشش حاجي زينالعابدين تقياوف و شيخالاسلام و ديگران آرامش برپا شد. ولي دلها از كينه پاك نميبود و چند زماني نگذشت كه بارديگر خونريزيهاي سختي در باكو و در ديگر شهرهاي قفقاز درگرفت و خدا ميداند كه تا چه اندازه مردان و زنان كشته شدند. روزنامههاي فارسي اين داستانها را مينوشتند. روزنامة تربيت هواداري از ارمنيان مينمود و حبلالمتين و روزنامههاي ديگر پشتيباني از مسلمانان نشان ميدادند. اين داستان در همه جا به مردم گران ميافتاد. ولي در آذربايجان بويژه در تبريز به ديگرگونه ميهناييد. زيرا گذشته از نزديكي ميانة قفقاز و آذربايجان و گذشته از دلبستگي كه آذربايجان را به قفقاز ميبود. چون گروه انبوهي از مردم اينجا در قفقاز ميبودند و چنين آگهي ميرسيد كه ارمنيان در كشتن مسلمانان جدايي ميان ايرانيان و ديگران نميگذارند، اينها مردم را سخت ناآسوده ميگردانيد. بيم ميرفت كه در اينجا نيز خونريزي رو دهد ولي نگهباني دولت و جلوگيري برخي از علماء و رفتار دورانديشانة سران ارمني جلو را گرفت ..» ن.ک:
- كسروي تبريزي، احمد. تاريخ مشروطه ايران. انتشارات اميركبير. 2537. تهران صص 145 و146
جنایات برخی دیوانگان ارمنی چنان دلخراش و غیرانسانی بوده است که مردم آذربایجان ضرب المثلی دارند و در مواردی که کسی به صورت کنترل ناشدنی رویهای غیرمنطقی و خشونتآمیز در پیش میگیرد، میگویند:«ائرمنی قان گوردو»
- بر اساس اولین آمارگیری ملی روسیه در 28 ژانویه 1897 م حدود 74 هزار ایرانی در روسیه سرشماری شدهاند. بزرگترین تمرکز ایرانیان که اکثراً برای کار در صنعت نفت به روسیه مهاجرت کرده بودند، مربوط به قفقاز بود که 82% تمام ایرانیان را شامل میشد. چهار شهر باکو، گنجه، ایروان و تفلیس بیشترین آمار مهاجران ایرانی را به خود اختصاص داده بودند.
منبع: حکیمان، حسن. کارمزدی و مهاجرت : کارگران ایرانی در جنوب روسیه 1880-1914. ترجمۀ افسانه منفرد. مجلۀ تاریخ معاصر ایران. کتاب هفتم. ص 48 . همچنین ن.ک: توکلی، احمد. نقش ایرانیان در انقلاب روسیه. مجله تاریخ معاصر ایران. کتاب دهم . تابستان 1375
6 . گاليتسين زمانی گفته بود: «من وقتي آرامش خواهم يافت كه ببينم در موزۀ تفليس اسكلت يك نفر ارمني بمنظور نشان دادن اين حقيقت تاريخي كه زماني در اينجا ارمنيها زندگي ميكردند، آويزان شده است.»
8 . اشارة سخنران احتمالاً به ترور شاهزاده ناكاشيدزه فرماندار باكو توسط داشناكهاي ارمني بود.
9 . حزب فدراسيون انقلابي ارمني (هاي هقاپوخاكانری داشناكسوتيون) در 1890 توسط كريستوفر ميكائيليان(1905-1859)، استپان زوريان (1919-1867) و سيمون زاوارديان (1913-1866) در تفليس تأسيس و دروشاك (پرچم) ارگان آن بود. ن.ک:
- هوانسيان،ريچارد. نقش حزب داشناكتسوتيون در جمهوري ارمنستان. كاوه بيات. قفقاز در تاريخ معاصر. شيرازه. تهران. 1377
- فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون). هواداران فدراسیون انقلابی ارمنی پوتوریک. 1360. تهران
10. Ordubadi, Mohammad saeed. Ganli illar. 1991. Baku. 116
- لازم به ذکر است که درگیری مسلمان- ارمنی محدود به قرهباغ نبوده و در شهرهایی همچون گنجه نیز رخ داد ولی در هیچ کجا مانند قرهباغ، روسها به صورت آشکار و گسترده از ارمنیان حمایت نمیکردند. اگرچه راه کمک رساندن از گنجه به قرهباغ توسط ارمنیان و روسها مسدود شده بود، ولی مقداری اسلحه به توسط سرهنگ باقربیگلی از نظامیان قرهباغی ارتش روسیه در گنجه، با مساعدت ذوالفقاربیگ به قرهباغ رسانده شد. ن.ک:
-Sheikhzamanli ,nagi. Azerbaijan istiglal mujadelasi khatiralari. Azarnashr. Baku. 1997. se 17
1[1] . سناتور کوزمینسکی فرستادة مخصوص پترزبورگ برای بررسی علل جنگ ارمنی – مسلمان، در گزارش خود آورده بود که رقابت سیاسی و اقتصادی دو بورژوازی ارمنی و آذربایجانی یکی از علل اساسی درگیری میباشد.
- سعیدی، گلناز. انقلاب اول روسیه و عصر مشروطه. امیرکبیر. 1384. تهران. ص 35
2[1] . جنايات ارمنیان شامل: قتل دسته جمعي جوانان، بريدن گوش و بيني و مثله كردن زنده زنده انسانها، به چارميخ كشيدن زنان و بريدن پستانهاي آنان، زنده زنده پاره كردن شكم كودكان و.. ميشد.
3[1] . در 24 سپتامبر 1914 نيكلاي دوم امپراتور روسيه با ارمنيان ديدار كرده و به آنها وعدة آزادي مطلق و استقلال داد. آنان نیز قول همكاري را دادند.
4[1] . سيد محمدعلي جمال زاده نويسندة ايراني در اين باره مينويسد:«صدها نفر از زنان و مردان ارمني را با كودكانشان به حال زاري به ضرب شلاق و اسلحه پياده و ناتوان به جلو مي راندند. در ميان مردها جوان ديده نميشد چون تمامي جوانان را يا به ميدان جنگ فرستاده و يا به محض احتياط (ملحق شدن به قشون روس) بقتل رسانده بودند». به طور كلي از سال 1860 تا 1922 در حدود 2284027 نفر ارمني در عثماني كشته شدهاند. ن.ك:
- رائين، اسماعيل. قتل عام ارمنيان در دوران سلاطين عثماني. 1351. تهران ص 51 به بعد
- جي ارلن، مايكل. كشتار ارمنيان در تركيه. ترجمة جواد هاتفي. مطبوعاتي عطايي 1360. تهران. ص 82
- رضا، عنايت الله. تركان. پان توركيسم و پان تورانيسم. اطلاعات سياسي و اقتصادي. شمارة 57-58 ص9
- كارزو، ژان ماري. ارمنستان 1915. ترجمة فريبرز برزگر. انتشارات جاويدان. 1356. تهران. ص 185
- آلاجاجیان، استپان. قتل عام ارامنه. ترجمة داوید خاچاطوریان. بی نا. بی تا. بی جا
- سالاکیان، هایک. اشک خاطرات گذشته: شمهای از قتل ارامنه 1915 از روزهای ظلم و دردناک. ترجمة لئون میناسیان. انتشارات غزل. اصفهان. 1381. به نوشتة احمد كسروي تبريزي در كتاب تاريخ 18 سالة آذربايجان حدود 12 هزار خانوار آسوری ساکن استان حکاری (که جلو نامیده میشدند) به رهبري كشيش مارشيمون بنیامین در شهريور 1294 وارد ايران شدند. طولي نكشيد كه آنان به قتل عام مردم پرداختند در حالي كه مردم در ابتدا آنان را از نظر آذوقه ياري كرده بودند. در اين ميان ميسيونرهاي آمريكايي، لشكريان روس و افسران تازه وارد انگليس و فرانسه از آنان پشتيباني ميكردند. اين به خاطر آن بود كه «مارشيمون و ديگر سران، براي خود فرمانروايي ميخواستند. اينان از ساليان دراز، رشته كارهاشان در دست بيگانگان بوده و كمتر پرواي ايرانيگري يا عثمانيگري داشته بودند.» كشيش مارشيمون در نهايت به دست اسماعيل آقا سيمتقو ياغي معروف و رئيس ايل شكّاك كشته شد. آسوریان و دیگر مسیحیان به انتقام اين كار، به كشتار وحشتناك مردم اروميه دست زدند. اگر ارتش عثماني از راه نرسيده بود، تا آخرين نفر مسلمانان كشتار ميشد. برای آگاهی بیشتر .ن.ک: معتمدالوزاره، رحمت الله خان. ارومیه در محاربة عالم سوز. از مقدمة نصارا تا بلوای اسمعیل آقا 1300- 1298 شمسی. به کوشش کاوه بیات. انتشارات شیرازه. تهران. 1379. همچنین مقایسه کنید با:
- آیرملو، جمال. اورمودا جیلولوق. نشریه نوید آذربایجان. چاپ اورمیه. سال هفتم. شمارة 414. اسفند 1383. ص 6
- لقایی، آزیتا. اسناد حکومت عین الدوله در آذربایجان.(1299-1298). مجلۀ تاریخ معاصر ایران. کتاب دهم. تابستان 1374
جمعه، 19 اسفند، 1384 - پرويز زارع شاهمرسي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر