چنين بنظر ميرسد كه بي شرمي جزئي لاينفك يا بخشي لايغير از شخصيت ذاتي و كنش هاي سياسي بسياري از اصلاح طلبان حكومتي و در راس تمامي آنها محمد خاتمي است. اين ملاي دروغ پرداز و حيله گر طي گفتگوئي كوتاه با نشريه دانشگاهي سنت اند روز اسکاتلند كه ترجمه آن با عنوان "دمكراسي پروسه است و نه پروژه" در نشريات داخلي چاپ شده بود، در پاسخ به اين سئوال كه "زماني كه بعنوان رئيس جمهور برگزيده شديد، بسياري شما را بعنوان اصلاح طلب بزرگ شناخته و بسياري نيز به تلاشهاي شما براي تحقق حقوق بشر و دمكراسي اميدوار بودند، و حالا پس از يكسال بعد از پايان يافتن اين دوره مهمترين موفقيتهاي خود در عرصه اصلاحات را در چه دانسته و بزرگترين چالشهاي خود را چه ميدانيد؟" ميگويد "انقلاب ما مردم را از تاريخ سياه و تيره و تلخ و ديكتاتوري رهاند و ...". در فراز ديگري خطاب به پرسش كننده ميگويد "شما در كشوري ديده به جهان گشوده ايد كه علم و تكنولوژي و دمكراسي نهادينه شده، اما كشور ما از پيشرفت سياسي و اقتصادي بازمانده است."
ميگويد "دمكراسي پديده اي قابل تجويز نيست و بايد به بخشي از فرهنگ يك ملت تبديل شود". و ادامه ميدهد "دمكراسي يك پروسه است و نه يك پروژه، و انقلاب اسلامي گام بزرگي در راستاي تحقق دمكراسي بود و ما گامهاي بسياري برداشته ايم و ..."
قطعا هر ايراني با شرف، آزاد انديش، و واقع بيني اين گفتگو را شنيده، خوانده يا ديده باشد، انگشت حيرت بدهان ميگيرد كه بي شرمي يك انساني كه لباس دين داري بر تن دارد و آزمايش خود را نيز پس داده، تا كجاست. اين نادرويش ناايراني ميگويد انقلاب اسلامي مردم را از تاريكي و سياهي و چه و چه رهانيد. كدام رهائي؟
دستاورد اين انقلاب منحوس و ويرانگر بجز استبدادي خشن تر، اشاعه فقر و تهيدستي، گسترش فقر و اعتياد و فحشا و از تمامي اينها مهمتر استيلاي مشتي دزد و غارتگر و آدمكش بر سرنوشت يك ملت چه بوده است ؟ كدام فاكتور سازنده و مثبت در كارنامه اين رژيم آدمخوار، و صد در صد سرسپرده به بيگانگان وجود داشته و دارد كه خاتمي چنين بي شرمانه وقيحانه از آن دم ميزند؟
ميگويد "علم و تكنولوژي و دمكراسي در انگلستان نهادينه شده و ايران از پيشرفتهاي سياسي و اقتصادي باز مانده است."
نگارنده بعنوان يك ايراني درون مرزي از محمد خاتمي ميپرسم كه چرا به ريشه اين عقب ماندگي تاريخي نميپردازد و نميگويد كه اين پس رفت معلول چه عواملي بوده است ؟
آيا يكي از مهمترين دلائل اين عقب ماندگي هاي تاريخي همان كسوت وانديشه هاي عقب افتاده اي نبوده و نيست كه ايشان آن را نمايندگي ميكند؟ به قوم و قبيله و هم لباسها وهم انديشان سنتي خودشان در طول تاريخ بطور اعم، و دو صده اخير بطور اخص و بيست و هفت سال گذشته بطور ويژه نظري بياندازيد تا شايد دريابند كه اين ملت و اين سرزمين از لوث وجود اين قبيله چه ضربه هاي مهلكي را تحمل كرده است.
مگر در طول تاريخ يك سرزمين غرق در خرافات مذهبي اجازه دادند تا انديشمندان و شخصيتهاي برجسته آن نورافشاني كنند و جامعه را بسوي پويائي رهنمون گردند؟ ببينيد كه در عصر تاريك قاجاريه در قبال هزاران آخوند و ملاي مفت خوار و فريب كار و عوام فريب و مخالف با پيشرفتهاي انساني چند تن شبيه امير كبير يا قائم مقام فراهاني يا ... وجود داشته است ؟
چرا نمي گوئيد كه يك عامل اساسي در مسير بدبختي و سيه روزي ملت و اين عقب ماندگي تاريخي، خرافات مذهبي و ملايان دگم انديش و مفت خور و منفعت طلب بوده اند، ملاياني كه حيات ننگين خود را در عقب ماندگي مردم جستجو ميكرده و خرافات مذهبي را لازمه ادامه حيات خود ميدانسته اند.
خاتمي ميگويد "دمكراسي پديده قابل تجويز نيست و بايد به بخشي از فرهنگ يك ملت تبديل شود". چرا قابل تجويز نيست؟ اتفاقا قابل تجويز هم هست، مشروط بر آنكه رهبران و متفكرين جامعه داراي روح دمكراسي خواهي و ظرفيت آزاداند يشي را داشته باشند و قابليت محترم شمردن حقوق اساسي مردم را دارا باشند. بديهيست كه تجويز دمكراسي در پناه حضور رهبران و شخصييهائي چون خاتمي و خامنه اي و رفسنجاني و ديگر ملايان متحجر و وامانده از حركت تاريخ امري محال خواهد بود، و تا لحظه اي هم كه اين حكومت و اين ساختار جهنمي بر پا باشد، تصور دمكراسي بر خلاف آنچه كه خاتمي عنوان كرده و ميكند تصوري باطل، حماقتي مطلق و در حكم آب در هاون كوبيدن خواهد بود.
خاتمي ميگويد "دمكراسي پروسه است و نه پروژه". بعدا افاضه فرموده، مدعي شده اند كه "انقلاب اسلامي گامهاي بلندي در راستاي تحقق دمكراسي برداشته است"!
آري براي تحقق دمكراسي از نوع "دينی" گامهاي بسياري برداشته شده كه در هيچ عطاري و بقالي و سوپرماركتي يافت نميشود. قتلهاي زنجيره اي، بستن يكشبه دهها مطبوعه و نشريه، ذبح اسلامي و خياباني انديشمندان و متفكرين، آتش زدن سينما ها و تاترها و كتابخانه ها، سانسورهمه جانبه كتابها و دوختن دهان نويسندگان، تبعيضات جنسي، ايجاد فاصله عريض و طويل طبقاتي، ستاره بندي كردن دانشجويان، گورستاني كردن دانشگاهها، بيكار كردن و اخراج اساتيد دانشگاهها، ترويج خرافات مذهبي، ترويج رانت خواري، مصادره اموال و املاك مردم بدون كمترين استناد قانوني، اعدام گروهي زندانيان سياسي، قلع و قمع دگرانديشان، فيلتركردن و مسدود نمودن كانالهاي خبري و اطلاع رساني، توسعه فقر و فحشا واعتياد، محروميت همه جانبه شهروندان از دخالت در امور كشور و تعيين سرنوشت خويش، همه و همه گامهاي بزرگي بوده اند كه رژيم جمهوري اسلامي در مسير تحقق دمكراسي برداشته و حالا هم مصمم هستند تا ميلياردها دلار از ثروتهاي ملتي فقير و تهيدست را صرف توليد سلاحهاي هسته اي و كشتار جمعي بنمايند تا شايد از اين طريق بتوانند پايه هاي حكومت ضدايراني و ضد انساني خود رامستحكم نموده و منطقه را در معرض نابودي كامل قرار بدهند.
بديهيست كه در چنين اوضاع واحوالي، و با چنين كارنامه سياهي محمد خاتمي بعنوان يك شياد سياسي و بعنوان چهره اي منفور در نزد ملت ايران و بعنوان فرستاده خاص دربار ولايت به اينسو وآنسوي جهان سفر ميكند تا در محافل دانشگاهي و سياسي به بزك كردن چهره مخوف رژيم بپردازد و چنين وانمود نمايد كه تحقق دمكراسي در بستر چنين ساختاري ممكن است. در صورتيكه تجربه 8 ساله زمامداري اين فرد اين واقعيت را باثبات رسانيد كه اين رژيم تحت هيچ شرايطي ظرفيت لازم براي تحقق يك مردمسالاري بمفهوم امروزي را ندارد وهرگونه سرمايه گذاري در جهت اصلاح اين ساختار، دهان كجي به آمال ملت ايران خواهد بود و گناهي نا بخشودني است.
ميگويد "دمكراسي پديده اي قابل تجويز نيست و بايد به بخشي از فرهنگ يك ملت تبديل شود". و ادامه ميدهد "دمكراسي يك پروسه است و نه يك پروژه، و انقلاب اسلامي گام بزرگي در راستاي تحقق دمكراسي بود و ما گامهاي بسياري برداشته ايم و ..."
قطعا هر ايراني با شرف، آزاد انديش، و واقع بيني اين گفتگو را شنيده، خوانده يا ديده باشد، انگشت حيرت بدهان ميگيرد كه بي شرمي يك انساني كه لباس دين داري بر تن دارد و آزمايش خود را نيز پس داده، تا كجاست. اين نادرويش ناايراني ميگويد انقلاب اسلامي مردم را از تاريكي و سياهي و چه و چه رهانيد. كدام رهائي؟
دستاورد اين انقلاب منحوس و ويرانگر بجز استبدادي خشن تر، اشاعه فقر و تهيدستي، گسترش فقر و اعتياد و فحشا و از تمامي اينها مهمتر استيلاي مشتي دزد و غارتگر و آدمكش بر سرنوشت يك ملت چه بوده است ؟ كدام فاكتور سازنده و مثبت در كارنامه اين رژيم آدمخوار، و صد در صد سرسپرده به بيگانگان وجود داشته و دارد كه خاتمي چنين بي شرمانه وقيحانه از آن دم ميزند؟
ميگويد "علم و تكنولوژي و دمكراسي در انگلستان نهادينه شده و ايران از پيشرفتهاي سياسي و اقتصادي باز مانده است."
نگارنده بعنوان يك ايراني درون مرزي از محمد خاتمي ميپرسم كه چرا به ريشه اين عقب ماندگي تاريخي نميپردازد و نميگويد كه اين پس رفت معلول چه عواملي بوده است ؟
آيا يكي از مهمترين دلائل اين عقب ماندگي هاي تاريخي همان كسوت وانديشه هاي عقب افتاده اي نبوده و نيست كه ايشان آن را نمايندگي ميكند؟ به قوم و قبيله و هم لباسها وهم انديشان سنتي خودشان در طول تاريخ بطور اعم، و دو صده اخير بطور اخص و بيست و هفت سال گذشته بطور ويژه نظري بياندازيد تا شايد دريابند كه اين ملت و اين سرزمين از لوث وجود اين قبيله چه ضربه هاي مهلكي را تحمل كرده است.
مگر در طول تاريخ يك سرزمين غرق در خرافات مذهبي اجازه دادند تا انديشمندان و شخصيتهاي برجسته آن نورافشاني كنند و جامعه را بسوي پويائي رهنمون گردند؟ ببينيد كه در عصر تاريك قاجاريه در قبال هزاران آخوند و ملاي مفت خوار و فريب كار و عوام فريب و مخالف با پيشرفتهاي انساني چند تن شبيه امير كبير يا قائم مقام فراهاني يا ... وجود داشته است ؟
چرا نمي گوئيد كه يك عامل اساسي در مسير بدبختي و سيه روزي ملت و اين عقب ماندگي تاريخي، خرافات مذهبي و ملايان دگم انديش و مفت خور و منفعت طلب بوده اند، ملاياني كه حيات ننگين خود را در عقب ماندگي مردم جستجو ميكرده و خرافات مذهبي را لازمه ادامه حيات خود ميدانسته اند.
خاتمي ميگويد "دمكراسي پديده قابل تجويز نيست و بايد به بخشي از فرهنگ يك ملت تبديل شود". چرا قابل تجويز نيست؟ اتفاقا قابل تجويز هم هست، مشروط بر آنكه رهبران و متفكرين جامعه داراي روح دمكراسي خواهي و ظرفيت آزاداند يشي را داشته باشند و قابليت محترم شمردن حقوق اساسي مردم را دارا باشند. بديهيست كه تجويز دمكراسي در پناه حضور رهبران و شخصييهائي چون خاتمي و خامنه اي و رفسنجاني و ديگر ملايان متحجر و وامانده از حركت تاريخ امري محال خواهد بود، و تا لحظه اي هم كه اين حكومت و اين ساختار جهنمي بر پا باشد، تصور دمكراسي بر خلاف آنچه كه خاتمي عنوان كرده و ميكند تصوري باطل، حماقتي مطلق و در حكم آب در هاون كوبيدن خواهد بود.
خاتمي ميگويد "دمكراسي پروسه است و نه پروژه". بعدا افاضه فرموده، مدعي شده اند كه "انقلاب اسلامي گامهاي بلندي در راستاي تحقق دمكراسي برداشته است"!
آري براي تحقق دمكراسي از نوع "دينی" گامهاي بسياري برداشته شده كه در هيچ عطاري و بقالي و سوپرماركتي يافت نميشود. قتلهاي زنجيره اي، بستن يكشبه دهها مطبوعه و نشريه، ذبح اسلامي و خياباني انديشمندان و متفكرين، آتش زدن سينما ها و تاترها و كتابخانه ها، سانسورهمه جانبه كتابها و دوختن دهان نويسندگان، تبعيضات جنسي، ايجاد فاصله عريض و طويل طبقاتي، ستاره بندي كردن دانشجويان، گورستاني كردن دانشگاهها، بيكار كردن و اخراج اساتيد دانشگاهها، ترويج خرافات مذهبي، ترويج رانت خواري، مصادره اموال و املاك مردم بدون كمترين استناد قانوني، اعدام گروهي زندانيان سياسي، قلع و قمع دگرانديشان، فيلتركردن و مسدود نمودن كانالهاي خبري و اطلاع رساني، توسعه فقر و فحشا واعتياد، محروميت همه جانبه شهروندان از دخالت در امور كشور و تعيين سرنوشت خويش، همه و همه گامهاي بزرگي بوده اند كه رژيم جمهوري اسلامي در مسير تحقق دمكراسي برداشته و حالا هم مصمم هستند تا ميلياردها دلار از ثروتهاي ملتي فقير و تهيدست را صرف توليد سلاحهاي هسته اي و كشتار جمعي بنمايند تا شايد از اين طريق بتوانند پايه هاي حكومت ضدايراني و ضد انساني خود رامستحكم نموده و منطقه را در معرض نابودي كامل قرار بدهند.
بديهيست كه در چنين اوضاع واحوالي، و با چنين كارنامه سياهي محمد خاتمي بعنوان يك شياد سياسي و بعنوان چهره اي منفور در نزد ملت ايران و بعنوان فرستاده خاص دربار ولايت به اينسو وآنسوي جهان سفر ميكند تا در محافل دانشگاهي و سياسي به بزك كردن چهره مخوف رژيم بپردازد و چنين وانمود نمايد كه تحقق دمكراسي در بستر چنين ساختاري ممكن است. در صورتيكه تجربه 8 ساله زمامداري اين فرد اين واقعيت را باثبات رسانيد كه اين رژيم تحت هيچ شرايطي ظرفيت لازم براي تحقق يك مردمسالاري بمفهوم امروزي را ندارد وهرگونه سرمايه گذاري در جهت اصلاح اين ساختار، دهان كجي به آمال ملت ايران خواهد بود و گناهي نا بخشودني است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر