۱۳۸۵ آذر ۱, چهارشنبه

پیرامون وحدت آذربایجان

یکی ازمهمترین مباحث پیشرو فعالین آذربایجان درعرصه های مختلف سیاست واجتماع -چه جنوبی و چه شمالی- درگذشته ٫ حال وآینده بحث وحدت آذربایجان بوده وخواهد بود٫ که زمینه ساز مباحث فراوان و ذهنیت های مختلف درمیان ملت آذربایجان در دو سوی رود آراز بوده است. اهمیت این مبحث و آرمان تاریخی ملک و ملت جدا از هم افتاده آذربایجان به حدی است که نقش موثر ومستقیمی درموضع گیری های سایر ملل و دول موثر بین المللی در رابطه با مسائل مربوط به آذربایجان بازی می کند.

موقعیت استراتژیک آذربایجان در منطقه قفقاز و دریای خزر و در دسترسی به آبهای گرم جنوب و آزاد بین الملی و همچنین تاثیر و حضورآذربایجان مقتدر و مستقل در معادلات سیاسی بین الملی و شرایط کنونی جغرافیای اقتصادی دنیا باعث شده است که تمایل قلبی برای پذیرش این امر از سوی دیگران احساس نشود. ولی شرایط بین المللی درجهان کنونی به گونه ای ترسیم شده است که اگر تقدیر تاریخی و اراده ملی ملک و ملت آذربایجان بدین سوی تمایل پیداکندوگام بردارد٫ به رقابتی شدید برای استقبال از این امر٫ ازسوی مخالفان دیروز-ازروی اجبار ٫ زیرا درجهان کنونی خواست و اراده دموکراتیک مردم به عنوان معیاری مهم درمناسبات بین الملی پذیرفته شده است و مقاومت در برابرآن نکوهیده وخلاف عرف سیاسی حاکم- بر خواهیم خورد تا منافع ملی خویش را در منطقه حفظ کنند.

اهمیت دیگرتحقق چنین امری دربازخوانی هویت تاریخی ترکان آذربایجان طبق تعاریف مدرن حقوقی پذیرفته شده بین الملی است .

ازسوی دیگر اهمیت نقش کلیدی آذربایجان ٫ مستقل و مقتدر در تحقق آرمان تاریخی کنفدراسیون ملل ترک برکسی پوشیده نیست که مطمئنأ در جهانی که به سمت چند اتحادیه بین الملی پیش می رود٫ یکی از اتحادیه های موثر برتحولات ومعادلات بین المللی خواهد بود. بنابراین وحدت اذربایجان همسو و براساس منافع و مصالح ملی٫ تاریخی ٫ استراتژیک و ذاتی ملک و ملت آذربایجان می باشد که خواست همه فعالین وتشکلها ی آذربایجان می باشد.

مام میهن که در زمان حکومت فتحعلی شاه قاجار در اثر ضعف حکومت مرکزی وقت و عدم حمایت سایر ملل ساکن در ممالک محروسه قاجار و با وجود رشادت ها و فداکاریها و دلاوری زنان و مردان آذربایجان در برابر متجاوزین روسی٫ و همچنین روابط استعماری حاکم بر معادلات بین الملی٫ شاهد تجزیه ملک و ملت آذربایجان به دوتکه بود. اینک در آستانه تاریخی نو به انتظار وصل این دو دلداده نشسته است اما توجه به شرایط متفاوت سیاسی و اجتماعی حاکم براین دو٫ و تحولات بوجود آمده درطول سالیان اشغال٫ پیش زمینه های لازمی را برای این امر می طلبد که بدون توجه آنها مقصود آنگونه که شایسته است تحقق نخواهد یافت:

۱- گذشت زمان و تحکیم ارتباطات فرهنگی و اجتماعی میان ملت و دولتهای این دو )

۲ - استقلال کامل سیاسی–اجتماعی آذربایجان جنوبی و رسمی شدن عنوان آذربایجان جنوبی درسازمان ملل

۳- تغییر نام جمهوری آذربایجان در مجامع بین المللی و سازمان ملل به آذربایجان شمالی به طور رسمی

۴- تلاش در جهت یکسان سازی قوانین و مقررات و تسهیل وقوع شرایط لازم برای تحقق این امر ازسوی دو طرف

۵- برگزاری رفراندوم ملی و آزاد در دو سوی آراز و تشکیل جمهوری غیرمتمرکز فدراتیو آذربایجان

توجه همگان را به نکاتی جلب می نمایم که مدتی است گریبانگیر برخی فعالین عرصه سیاست واجتماع آذربایجان جنوبی است وآن اینکه :

۱– تشکیل جبهه فراگیر فعالین آذربایجان جنوبی و شورای هماهنگی فعالیتها برای تامین و دفاع از منافع و مصالح ملک و ملت آذربایجان جنوبی در شرایط کنونی بین الملی٫ ایران و آذربایجان جنوبی یک ضرورت انکار ناپذیر و عدم تشکیل آن یک اشتباه استراتژیک خواهد بود .

۲- این جبهه باید به محوریت منافع و مصالح ملی ملک و ملت آذربایجان جنوبی تشکیل شده و از طرح استقلال کامل آذربایجان جنوبی دفاع نموده و در اولین فرصت آنرا به همه پرسی دموکراتیک ملت آذربایجان جنوبی در اراضی تاریخی آذربایجان جنوبی بگذارد.

۳– پرداختن به مباحثی از قبیل پرچم ٫ اعضای شورای رهبری٫ سرود ملی و… دیگر مباحثی که نه درقالب ضرورت زمان می گنجد ونه درصلاحیت احزاب و از وظایف دولت مستقل آذربایجان جنوبی است٫ خودداری نموده و دلها را به هم نزدیک کنند .

۴– نقش احزاب و گروههای سیاسی–اجتماعی فعال آذربایجان در تئوریزه کردن ذهنیت های فعال موجود در بطن ملک و ملت آذربایجان ٫ هدایت آنها بسوی کانال های مشخص و مطمئن اجتماعی و حقوقی غیر قابل انکار است و این حقیر از قادر مطلق خواستارم که شهامت گذشتن از داشته های خود در برابر مصالح و منافع ملی را به همگان عطا نماید.

زنده بادآذربایجان آزاد ‘مستقل ‘مقتدر و متحد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر