هنوز از محل نگهداری این فعال سیاسی اطلاعی در دست نیست.
۱۳۸۵ آذر ۹, پنجشنبه
یک فعال سیاسی دیگر در اردبیل دستگیر شد
هنوز از محل نگهداری این فعال سیاسی اطلاعی در دست نیست.
۱۳۸۵ آذر ۸, چهارشنبه
اعتراض به محكوميت 18 ماه زندان یک فعال سیاسی در اردبیل
محمدرضا فقيهي در گفتوگو با خبرنگار "ايلنا"، با اعلام اين مطلب، گفت: با توجه به اينكه مهلت ما براي اعتراض به اين رأي فردا به پايان ميرسد، صبح فردا در شعبه تشخيص ديوان عالي كشور حاضر و اعتراضيه خود را به ثبت خواهم رساند.
وي افزود: پس از اينكه شعبه 105 دادگاه عمومي جزايي اردبيل لساني را به تحمل 16 ماه حبس تعزيري و 50 ضربه شلاق محكوم كرد، نسبت به اين رأي اعتراض كرديم كه اين پرونده با اعتراض ما به دادگاه تجديدنظر استان اردبيل ارجاع شد اما متأسفانه دادگاه تجديدنظر، تقاضاي دادستان عمومي و انقلاب اردبيل مبني بر تشديد مجازات موكلم از بابت اتهام شركت در اخلال در نظم، آسايش و آرامش عمومي را -كه پيش از اين براي اين اتهام 10 ماه حبس تعيينشده بود- مورد پذيرش قرار داد و در نهايت مجازات موكلم در اين اتهام را از 10 ماه به 12 ماه حبس و در مجموع از 16 ماه حبس به 18 ماه حبس و نيز تحمل 50 ضربه شلاق افزايش داد.
۱۳۸۵ آذر ۲, پنجشنبه
بيانيه حزب استقلال آذربايجان جنوبي در خصوص انتخابات خبرگان و شوراهای محلی
از آنجائی که ماهیت شوونیزم فارس که خود را پشت پرده اسلام مخفی کرده روز به روز بر ملل تحت ستم ملی در کشور به اصطلاح ایران آشکار شده و بارهااین تظاهر شونیسم فارس به اسلامگرائی از طرف فعالین ملی ملل تحت ستم در “ایران”افشا و محکوم شده ، انتخابات فرمایشی همچون انتخابات ریاست جمهوری و خبرگان رژیم شوشنیستی فارس در گذشته بدلیل عدم شرکت ملل با شکست روبروشده و از تعداد شرکت کننده گان در به اصطلاح انتخابات به شدت کاسته شده است .
این بار نیز چون کسی حاضر نیست در انتخابات تشریفاتی خصوصا در انتخابات لانه فساد و جهالت موسوم به خبرگان شرکت کند، شوونیسم فارس شکست انتخابات خبرگان را قطعی دیده و مکارانه می خواهد ازانتخابات شوراهای محلی بعنوان ابزاری جهت پوشش شکست انتخابات خبرگان استفاده کند. به همین خاطر با ترتیب دادن هر دو انتخابات در یک روزمی خواهد شرکت در انتخابات شوراهای محلی را بنام شرکت در انتخابات خبرگان نشان داده از این راه حاکمیت خود را مشروع جلوه دهد. و از طرف دیگر رژیم می خواهد به دنیا نشان دهد که در به اصطلاح ایران همه مسائل دمکراتیک و با انتخاب مردم هست .این در حالی است که تا بحال همه مقامات ظاهرآ انتخاب ولی در اصل انتصاب شده اند.
ما حزب استقلال آذربایجان جنوبی حکومت شوونیست فارس را حکومت اشغالگر و متجاوز دانسته ، کشور و دولت به اصطلاح ایران را برسمیت نمی شناسیم. به همین خاطر نیز بغیر از آذربایجان غربی هر گونه انتخابات تحت نام ایران را قطعا تحریم می کنیم
شوونیسم فارس برای قطع رابطه ترکهای آذربایجان با ترکهای ترکیه سالهاست با سیاست اسکان دادن مهاجران کرد خصوصا اعضا و طرفداران سازمانهای تروریستی پ ک ک و پژاک در آذربایجان غربی سعی در بهم زدن موقعیت ملی آذربایجان غربی داشته و دارد تا با ایجاد کریدر از طریق این کردهای مهاجر رابطه ارضی آذربایجان و ترکیه را قطع کند .با توجه یه اینکه این سیاست شوونیسم فارس بخاطر بر خورد آگاهانه ملت ترک آذربایجان با شکست روبرو شده لذا با در نظر گرفتن این شرایط استثنائی آذربایجان غربی از این تحریم انتخاباتی مستثنی می باشد. چرا که اگر ما در انتخابات آذربایجان غربی شرکت نکنیم از این فرصت شوونیسم فارس و تروریسم کرد استفاده کرده با انتصاب مهاجران کرد به نمایندگی شوراهای آذربایجان غربی ادعاهای ارضی بر علیه آذربایجان را افزایش خواهند داد.یعنی در صورت عدم شرکت ما در انتخابات این مناطق از آذربایجان کردها از خالی بودن میدان استفاده خواهند کرد تابا اشغال پست های نمایندگی شوراها و یا با اعزام نمایندگان به مجلس و ادعای کثرت نمایندگان، اراضی آذربایجان غربی رابه نفع کردستان مصادره کنند. البته این استراتژی مشترک شوونیسم فارس، تروریسم کرد و ارمنیهای متجاوز است . و بر ما آذربایجانیهاست که با شرکت فعال و جدی خود در آذربایجان غربی و هر نقطه دیگر که توطئه کرد تهدید می کند این رویاهای کرد ، فارس و ارمنی را خنثی کنیم.
لذا با شرکت فعال خود در انتخابات آذربایجان غربی و انتخاب نمایندگان ترک دست تروریسم کُرد را از آذربایجان کوتاه کرده و با تحریم انتخابات در مناطق دیگر به حکومت شوونیسم فارس نه خواهیم گفت.
زنده باد آذربایجان مستقل.
مرگ بر شوونیسم فارس .
گله جک بیزیمدیر.
حزب استقلال آذربایجان جنوبي19 نوامبر 2006
[1] gaip@gaip.org[2] www.gaip.org
۱۳۸۵ آذر ۱, چهارشنبه
پیرامون وحدت آذربایجان
موقعیت استراتژیک آذربایجان در منطقه قفقاز و دریای خزر و در دسترسی به آبهای گرم جنوب و آزاد بین الملی و همچنین تاثیر و حضورآذربایجان مقتدر و مستقل در معادلات سیاسی بین الملی و شرایط کنونی جغرافیای اقتصادی دنیا باعث شده است که تمایل قلبی برای پذیرش این امر از سوی دیگران احساس نشود. ولی شرایط بین المللی درجهان کنونی به گونه ای ترسیم شده است که اگر تقدیر تاریخی و اراده ملی ملک و ملت آذربایجان بدین سوی تمایل پیداکندوگام بردارد٫ به رقابتی شدید برای استقبال از این امر٫ ازسوی مخالفان دیروز-ازروی اجبار ٫ زیرا درجهان کنونی خواست و اراده دموکراتیک مردم به عنوان معیاری مهم درمناسبات بین الملی پذیرفته شده است و مقاومت در برابرآن نکوهیده وخلاف عرف سیاسی حاکم- بر خواهیم خورد تا منافع ملی خویش را در منطقه حفظ کنند.
اهمیت دیگرتحقق چنین امری دربازخوانی هویت تاریخی ترکان آذربایجان طبق تعاریف مدرن حقوقی پذیرفته شده بین الملی است .
ازسوی دیگر اهمیت نقش کلیدی آذربایجان ٫ مستقل و مقتدر در تحقق آرمان تاریخی کنفدراسیون ملل ترک برکسی پوشیده نیست که مطمئنأ در جهانی که به سمت چند اتحادیه بین الملی پیش می رود٫ یکی از اتحادیه های موثر برتحولات ومعادلات بین المللی خواهد بود. بنابراین وحدت اذربایجان همسو و براساس منافع و مصالح ملی٫ تاریخی ٫ استراتژیک و ذاتی ملک و ملت آذربایجان می باشد که خواست همه فعالین وتشکلها ی آذربایجان می باشد.
مام میهن که در زمان حکومت فتحعلی شاه قاجار در اثر ضعف حکومت مرکزی وقت و عدم حمایت سایر ملل ساکن در ممالک محروسه قاجار و با وجود رشادت ها و فداکاریها و دلاوری زنان و مردان آذربایجان در برابر متجاوزین روسی٫ و همچنین روابط استعماری حاکم بر معادلات بین الملی٫ شاهد تجزیه ملک و ملت آذربایجان به دوتکه بود. اینک در آستانه تاریخی نو به انتظار وصل این دو دلداده نشسته است اما توجه به شرایط متفاوت سیاسی و اجتماعی حاکم براین دو٫ و تحولات بوجود آمده درطول سالیان اشغال٫ پیش زمینه های لازمی را برای این امر می طلبد که بدون توجه آنها مقصود آنگونه که شایسته است تحقق نخواهد یافت:
۱- گذشت زمان و تحکیم ارتباطات فرهنگی و اجتماعی میان ملت و دولتهای این دو )
۲ - استقلال کامل سیاسی–اجتماعی آذربایجان جنوبی و رسمی شدن عنوان آذربایجان جنوبی درسازمان ملل
۳- تغییر نام جمهوری آذربایجان در مجامع بین المللی و سازمان ملل به آذربایجان شمالی به طور رسمی
۴- تلاش در جهت یکسان سازی قوانین و مقررات و تسهیل وقوع شرایط لازم برای تحقق این امر ازسوی دو طرف
۵- برگزاری رفراندوم ملی و آزاد در دو سوی آراز و تشکیل جمهوری غیرمتمرکز فدراتیو آذربایجان
توجه همگان را به نکاتی جلب می نمایم که مدتی است گریبانگیر برخی فعالین عرصه سیاست واجتماع آذربایجان جنوبی است وآن اینکه :
۱– تشکیل جبهه فراگیر فعالین آذربایجان جنوبی و شورای هماهنگی فعالیتها برای تامین و دفاع از منافع و مصالح ملک و ملت آذربایجان جنوبی در شرایط کنونی بین الملی٫ ایران و آذربایجان جنوبی یک ضرورت انکار ناپذیر و عدم تشکیل آن یک اشتباه استراتژیک خواهد بود .
۲- این جبهه باید به محوریت منافع و مصالح ملی ملک و ملت آذربایجان جنوبی تشکیل شده و از طرح استقلال کامل آذربایجان جنوبی دفاع نموده و در اولین فرصت آنرا به همه پرسی دموکراتیک ملت آذربایجان جنوبی در اراضی تاریخی آذربایجان جنوبی بگذارد.
۳– پرداختن به مباحثی از قبیل پرچم ٫ اعضای شورای رهبری٫ سرود ملی و… دیگر مباحثی که نه درقالب ضرورت زمان می گنجد ونه درصلاحیت احزاب و از وظایف دولت مستقل آذربایجان جنوبی است٫ خودداری نموده و دلها را به هم نزدیک کنند .
۴– نقش احزاب و گروههای سیاسی–اجتماعی فعال آذربایجان در تئوریزه کردن ذهنیت های فعال موجود در بطن ملک و ملت آذربایجان ٫ هدایت آنها بسوی کانال های مشخص و مطمئن اجتماعی و حقوقی غیر قابل انکار است و این حقیر از قادر مطلق خواستارم که شهامت گذشتن از داشته های خود در برابر مصالح و منافع ملی را به همگان عطا نماید.
زنده بادآذربایجان آزاد ‘مستقل ‘مقتدر و متحد
۱۳۸۵ آبان ۳۰, سهشنبه
بازی جدید شوونیزم فارس با آذربایجان!
چنانچه در سایت اینترنتی تبریز نیوز- که توسط موجودی خود فروش به اسم پیمان پاکمهر اداره می شود- تصاویری از این میتینگ دیده می شود، پلاکاردهایی حاوی شعارهائی بر علیه ملت آذربایجان به نمایش گذاشته شده است. بر همگان آشکار است که رژیم جمهوری اسلامی ایران در جنگ قره باغ سالها حمایت مادی و معنوی خود را از ارمنیان در مقابل تورکان آذربایجانی مسلمان فروگذار نکرد. اما امروز بدون هیچ سندی به علت بی حرمتی به محمد، در مقابل نمایندگی جمهوری آذربایجان اقدام به توهین و فحاشی به آذربایجانیان می نماید!
شعارهایی که در این میتینگ مورد استفاده قرار گرفته است، نشاندهده کینه و نفرت رژیم ایران از آذربایجان و ملت تورک می باشد. شعارهای : جمهوری آذربایجان باید به ایران الحاق شود. قرارداد ننگین گلستان و تورکمنچای باید لغو گردد و …
در شعار جمهوری آذریاجان باید به ایران الحاق گردد، تفکرات توسعه طلبی رژیم بطورعلنی نمایش داده شده است. رژیم جمهوری اسلامی ایران باید به این نکته اساسی توجه داشته باشد که ملت تورک آذربایجان بیش از همه به لغو این قرادادها مشتاق هستند تا اینکه اراضی آذربایجان که طی تهاجمات دشمنان آذربایجان به قسمتهای مختلف من جمله آذربایجان شمالی و جنوبی تقسیم شده است ، به هم بپیوندد. در طی قراردادهای فوق سرزمینی که تجزیه گردیده آدربایجان است نه ایران!
راجع به اسلام و محمد باید ابراز نمایم که تقریبأ تمام ملت آذربایجان اعم از شمالی وجنوبی معتقد به دین اسلام هستند و اکنون قرنهاست که به دین خود پایبند هستند اما بخاطر داشته باشید که اگر سعی دارید اسلام را به عنوان دین اجباری به ملت تورک آذربایجان بقبولانید، سخت در اشتباه هستید. امروز ملت آذربایجان منافع ملی خودشان را به هر چیزی ترجیح می دهند، باشد که یکی از این موارد می تواند اسلام باشد! اگر قرار باشد اسلام ملت آذربایجان را از منافع ملی ، زبان و ادبیات و تاریخ خویش باز دارد ، باید بدانید که اگر لازم باشد این ملت آلترناتیوی بسیار قوی در مقابل اسلام برای آذربایجان به ارمغان خواهد آورد!
شامانیزم دین تاریخی تورکهاست که به مراتب معقولانه تر از اسلام آخوندهای رژیم ایران است که علیرغم ورود اسلام، هنوز این دین در آسیای مرکزی و مغولستان پابرجاست!
ای دشمنان آذربایجان! شما سالهاست که با استفاده از سیاستهای شوم شوونیستی با زبان، ادبیات ،تاریخ و اراضی آذربایجان و ملت آن مبارزه نموده اید. حال به نفع شماست که به باورها و اعتقادات مذهبی ملت آذربایجان کاری نداشته باشید.
میسیونرهای دینی رژیم جمهوری اسلامی ایران اکنون سالهاست در باکو و سایر شهرهای جمهوری آذربایجان به فعالیت مشغولند ، اما از دید ملت آذربایجان پنهان نمانده اند. همین میسیونرها که جاسوسهای رژیم ایران هستند، با تبلیغ جمهوری اسلامی ایران در بین اقشار ملت آذربایجان شمالی سعی در مثبت جلوه دادن اعمال ضد بشری شوونیزم فارس دارند.
رژیم ایران با تاسیس مساجد و امامزاده ها در باکو و نخجوان مذهب شیعه را ترویج می دهد و همین مساجد با نام مساجد ایرانی شناخته شده اند که خطری بسیار جدی در آینده ای نزدیک برای آذربایجان است. اما با کمال تاسف باید ابراز نمایم که تنها قسمتی که از این مساجد و امامزاده ها بیشترمورد استفاده عموم قرار می گیرد، سرویسهای بهداشتی این مساجد ساخت ایران می باشد!
در پایان ذکر این نکته حائز اهمیت می باشد که دشمنان آذربایجان خصوصأ شوونیزم فارس باید دقت داشته باشند که کوچکترین بی حرمتی به آرمانها و منافع ملی آذربایجان و تعدی در حقوق مادی و ملی ملت تورک آذربایجان با شدیدترین صورت جواب داده خواهد شد.
تورکهای ساکن در آذربایجان جنوبی هنوز حمایتهای هموطنان خود در آنسوی ارس (آذربایجان شمالی) را در زمان قیام ملی خرداد 1385 از یاد نبرده اند. رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی ایران با ادامه این دشمنیهای نابخردانه علیه ملت تورک آذربایجان هر روز بدتر از دیروز مورد کینه و تنفر ملت آذربایجان قرار می گیرد.
زنده باد آذربایجان… مرگ بر شوونیزم فارس.
حسین بن علی خطاب به مردم در روز عاشورا: ای مردم اگر دین ندارید، لااقل آزاده مرد باشید!!
آزادمردی از فدائیان آذربایجان!
۱۳۸۵ آبان ۲۹, دوشنبه
بی شرمی رژیم آخوندی حد و مرزی ندارد
۱۳۸۵ آبان ۲۸, یکشنبه
یک دانشجو در سبزوار با ضربات چاقوی یک بسیجی به قتل رسید
مصطفی صداقت جو دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه سبزوار ضمن تسلیت این حادثه به جامعه دانشجویی, گفت:غروب شنبه حوالی ساعت 8 شب مرحوم توحید غفارزاده به همراه نامزدشان در روبروی درب خروجی دانشگاه آزاد سبزوار ایستاده بوده اند که درگیری لفظی میان ایشان و یک دانشجوی عضو بسیج دانشجویی دانشگاه تربیت معلم سبزوار ایجاد می شود و متعاقب آن ضارب با خارج کردن چاقو از جیب و وارد کردن ضربه به ناحیه سینه توحید غفارزاده وی را مجروح می کند که متاسفانه این دانشجو در بیمارستان امدادی سبز وار به دلیل شدت جراحت وارده فوت می کند.
صداقت جو ادامه داد: طبق گفته رییس حراست دانشگاه تربیت معلم سبزوار ضارب مدعی است که بر اساس تکلیف شرعی و اعتقاداتش عمل کرده است.
دبیر سابق انجمن اسلامی سبزوار با ابراز تاسف شدید از وقوع چنین فاجعه ای گفت: مسئولان باید پاسخگو باشند که خط قرمز گروههای شبه نظامی حاضر در دانشگاه کجاست؟ و آیا هرکس به دلیل داشتن کارت عضویت در این نهادها مجوز هر اقدامی را دارد؟ و بعد از کدام حادثه و فاجعه این گروهها قانونمند خواهند شد؟
صداقت جو ادامه داد: 3 هفته قبل نیز حادثه دیگری برای دانشجویان اتفاق افتاد و دو موتورسوار با حمله به چند دانشجوی دختر و پسر این دانشگاه آنها را مورد ضرب و شتم و تعرض قرار دادند و هنگامی که دانشجویان در اعتراض به نبود امنیت اقدام به اعتراض و تحصن کردند مسئولین دانشگاه به جای پاسخگویی اقدام به احضار بیش از 10 دانشجوی شرکت کننده در این اعتراضات به کمیته انضباطی کرده اند.
صداقت جو یاد اور شد: چگونه است که پس از کوچکترین اعتراض سیاسی و یا صنفی، به سرعت گاردهای ویژه ضد شورش و پلیس مسلح در برابر دانشگاه حاضر می شوند اما مسئولین برای امنیت جانی دانشجویان کوچکترین اهمیتی قائل نیستند.
صداقت جو، گفت: توحيد غفاريزاده يكي از قربانيان افراطگرايي و بنيادگرايي در كشور ماست و اين ثابت ميكند كه تا زماني كه نهادهايي چون بسيج و نهاد رهبري دست به فعاليتهاي بنيادگرايانهي اسلامي بزنند، حكومت طالبانيسم در كشور گسترش خواهد يافت و هرگونه تحولي در غير از اين چارچوب كاملاً سركوب خواهد شد.
گسترش موذيانه اعتراض به نويسنده آذربايجاني (آذربايجان شمالي) در ايران
اکنون نيز نه تنها در کشور آذربايجان شمالي ٫ که به عنوان يک کشور مسلمان شناخته ميشود ٫ که در ايران تظاهرات مسلسل وار برپا ميکنند. تظاهراتي با شرکت بسيجيان بيسواد ٫ که به اسم دانشجويان تمام ميشود. با اينکار ميخواهند بگويند دانشجويان ما مخالف آزادي بيان هستند و هنوز در تحجر کامل به سر ميبرند.
سياست کثيف فاشيستهاي اسلامي ايران همواره تحت فشار گذاشتن دولت آذربايجان شمالي بوده است و اينکه چرا دولت مستقل آذربايجان شمالي توان جواب دادن به اينگونه تحميلها را ندارد ٫جاي تعجب بسيار دارد.
ارمنيها در سرزمينهاي آذربايجان وارد شده ٫ پس از قتل و غارت مسلمانان ساکن در آن نواحي٫ مساجد مسلمين را نيز تبديل به طويله نموده اند. اما اين کار ارمنيها عکس العملي در ايران نداشت و حتي مورد تشويق دولتمردان آنتي تورک ايران نيز قرار گرفت.
آيا نقد منطقي اسلام با توهين آشکار به آن مساوي محسوب ميشوند؟
آيا جرم يک نويسنده انديشمند که با دلايل و سند انتقاد ميکند ٫ از جرم داشناکهاي قاتل ٫ که مسلمانان را به خوک تبديل کرده اند بيشتر است؟
آذربايجانيهاي دنيا بايستي به اين اقدام فرامرزي شوونيسم فارس جواب داده و هميشه با ديدي باز و گسترده سياستهاي کثيف جمهوري اسلامي را بررسي نمايند.
مروری کوتاه بر موضوعات روز در آذربایجان جنوبی
این پروژه بلند و طولانی مدت گاه بحالت ایستا و گاه بحالت پویا روند اجرائی خود را ادامه داده و مرور زمان بر تجارب مجریان پروژه افزوده است. سیاستهای جهانی و منطقه ای در عصر حاضر رنگ و قالبی دیگر به این پروژه داده است. اهداف پروژه صریح تر از هر زمانی در عرصه جهانی طرح شده است. این پروژه ناقص علیرغم افت و خیزهای فراوان ادامه دارد و امیدواری به موفقیت آن هر روز بمراتب بیشتر از دیروز می شود. فعالان ملی و مجریان این پروژه مصمم تر از گذشته و هوشیارانه تر از پیش به سمت مقصد و هدف نهائی پیش می تازند. قصد تطهیر همه جریانات فعال و چشم پوشیدن از نابسامانیها را ندارم اما نکته هایی روشن و مبرهن وجود دارد و آن اینکه پروژه مزبور فراتر ازجریانات و افراد خودکم بین به پیش می رود و در هر زمانی که ممکن بداند تابوها را شکسته و زلال تر از گذشته با رویکردی نوین در خاک مقدس آذربایجان جاری می گردد.
۲- شونیسم فارس منتظر فرصتی بود تا به اصطلاح انتقام قیام خرداد 1385 را بگیرد اما تئوریسینهای آنها این بارنیزاشتباه بزرگی مرتکب شدند. با طرح موضوع سایت اینترنتی گوگل و تبریزبه عنوان مرکزآذربایجان جنوبی خود ناخواسته به نفع آذربایجان جنوبی تبلیغ نمودند. این اشتباه باعث شد که باز موضوع آذربایجان جنوبی در صدر اخبار رسانه های دیداری و شنیداری داخل و خارج کشور قرار گرفته و بدون تحمیل کوچکترین هزینه ای برای فعالان آذربایجانی باعث تبلیغ به نفع آنها شود. آنها همچنین با بهانه قراردادن مقاله یک نویسنده آذربایجانی در نشریه صنعت چاپ باکو به جمهوری آذربایجان حمله ور شدند.
آنها با اجیر نمودن تعدادی دانشجوی شناخته شده منتسب به یک جریان شبه نظامی و با حمایتهای مادی دانشگاه و اتوبوسهای دولتی در مقابل کنسولگری آذربایجان تجمع و با طرح ایران شمالی و… بیش از گذشته آبروی خود را بردند. در این بین خبرنگاری با نام پیمان پاکمهر که گفته می شود بعنوان جاسوسی دوجانبه در خدمت شونیسم و وزارت اطلاعات می باشد با مخابره این خبر و پخش آن از بخش فارسی صدای آمریکا خوش خدمتی دیگری به اربابان خود نمود. صدای آمریکا نیز طبق روال سابق با زیرپا گذاشتن اخلاق حرفه ای و در حالیکه اخبار مبارزان آذربایجانی را بایکوت میکند با پخش این خبر پیامی گویا و روشن به دنیا صادر نمود و آن اینکه اپوزیسیون شونیسم فارس دست در دست جمهوری اسلامی و در قالب هدفی مشترک خواهان محو ملیتهای تحت ستم در ایران و بویژه آذربایجان می باشد.
۳- برنامه گرامیداشت یاد و خاطره ستارخان که قرار بود از طرف دانشجویان آذربایجانی برگزار شود لغو گردید. اما دانشجویان و فعالان آذربایجانی مصمم به برگزاری این مراسم می باشند و پیش بینی می شود تعداد کثیری از فعالان آذربایجان علیرغم فشار و محدودیتهای امنیتی شدید در این مراسم حضور یابند. این مراسم نشان خواهد داد که هنوز هم که هنوز است فعالان ملی و دانشجویان فعال در جنبش دانشجوئی آذربایجان توان سازماندهی چنین مراسم هایی را داشته و بدون منتظر ماندن به مجوز ارگانهای مربوطه مصصم به دفاع از حقوق انسانی و ملی خود می باشند.
۴- روز تاریخی بزرگی پیش روست. ۲۱ آذر روز پیروزی و در عین حال شکست حکومت ملی مرحوم سید جعفر پیشه وری. حکومتی که قربانی جنگ سرد گردید و با دادن نزدیک به سی هزار (به روايتي ۶۰٫۰۰۰) شهید در تاریخ آذربایجان جنوبی و ملل شرق جاودانه شد. مهمترین قسمت از پروژه ای که در بند اول این نوشته ذکر گردید عبارت از همین بود. پروژه ای که به ظاهر متوقف گردید اما در واقع با طرح و قالبی نوین از دهه هفتاد بدین طرف در قلب آذربایجان جنوبی و در همان دانشگاهی که بدست شهید پیشه وري افتتاح شده بود متولد گردید. علیرغم وجود پنجاه سال وقفه این پروژه مجددا بدست جوانان آذربایجانی پا گرفت و هم اینک پرقدرتتر از همیشه به مبارزه مقدس خود ادامه می دهد.
شناخت ماهیت، نقاط ضعف و قوت، کالبد شکافی و دلایل شکست آن از سوئی و برگزاری مراسم های گرامیداشت آن از سوئی دیگر بایستی در دستور کار همه فعالین قرارگیرد. سعی در شناساندن این روز بعنوان روز نسل کشی در آذربایجان در مجامع بین المللی نیز وظیفه ای سنگین بر دوش فعالین خارج از کشور می باشد.
زمزمه هایی مبنی بر ایجاد جبهه ای فراگیر ورای جریانات تمامیت خواه آذربایجان در شرف شکل گیری است. مذاکراتی در این خصوص ظاهرا در جریان است. نیروهای دمکرات چاره ای جز نشستن در کنار هم ندارند. هدف مشترک ساده، صریح و روشن است. اتحاد برای مبارزه در راه رسمیت دادن به زبان تورکی در ایران. سکوت و صبر بیش از حد روشنفکران آذربایجانی به نفع منافع ملی آذربایجان نیست.
فعالیت های مدافعان حقوق زندانیان سیاسی آذربایجان شونیسم فارس را در موقعیتی ناخوشایند قرار داده است. تنها با یک جستجو در سایت سازمان عفو بین الملل کافی است تا پی به فعالیتهای در خور تمجید خانم فاخته زمانی و آقای بویوک رسول اوغلو ببریم. از دل فعالیتهای پراکنده آنها می رود که در آینده ای نزدیک سازمانی قوی و شناخته شده با هدف دفاع از حقوق آذربایجان جنوبی در نهادهای بین المللی حقوق بشر متولد شود.
حرکت ملی آذربایجان بسمت اهداف مقدس خود خیز برداشته است. وقفه ای طولانی مدت در طرح مطالبات ملی آذربایجان پیش آمده که بایستی با درایت و هوشیاری تمام به پایان برسد. امید خود را هرگز از دست ندهیم و به آذربایجانی توسعه یافته بیاندیشیم. چرا که ” گله جک بیزیمدیر”.
۱۳۸۵ آبان ۲۳, سهشنبه
اومود آسلان دستگیر شد
وی از فعالان جوان و پیشروی حرکت ملی آذربایجان هست که بعد از قیام خرداد ماه امسال فعالیتهای گسترده ای در خصوص افشای توطئه های شوم دشمنان آذربایجان، علی الخصوص افشای طرح شوم و مذبوحانه «ایران شمالی» از خود نشان داده است.
جمهوری اسلامی، امواج پارازيتی، هيولای مرگ ناپيدا!
بلاترديد بسياري از رسانه هاي تنظيم شده بر روي ماهواره هات برد ماموريت سرگرم كردن مردم بخاك سياه نشسته ايران را داشته كه در كناراين خيانت آشكار، ننگ همكاري نانوشته با رژيم را نيز در پرونده سياه خود دارند، مگر يكي دو رسانه، آنهم با دو، سه برنامه يك تا دو ساعته كه جايگاه خودشان را دارند.
دراين ميان البته كه نبايد از نقش رسانه هائي چون راديوفردا وbbc و RFI غافل بمانيم كه به صدائي تمام عيار براي تبليغات جناح باصطلاح ميانه رو حكومت اسلامي ((اصلاح طلبان)) و كارگزاران بدل گرديده كه جاي هيچ انكار نيست، و هستند رسانه هائي چون VOAو صداي اسرائيل كه روي هات برد قرار دارند و با وجدان بيدارتري عمل ميكنند، گرچه كه برآنها هم ايراداتي وارد است.
باا ين توضيح مختصر كه بيشتر براي روشن شدن وضعيت رسانه اي و نوع برخورد مردم و رژيم جمهوري اسلامي با مقوله اطلاع رساني بيان گرديد، معضل اساسي و مخرب اقدامات تخريبي و پرازيتي است كه رژيم جمهوري اسلامي در قبال رسانه ها داشته و دارد.
امواج مخربي كه رژيم اسلامي بر فضا مي پراكند تا از رسيدن همين صدا و تصويرهاي مملواز سئوال اين رسانه ها پيشگيري نمايد، بنا بگفته پزشكان و نظريه متخصصان چنين امري سلامت عمومي جامعه و شهروندان را درمعرض خطرات و تهديدات جدي و جبران ناپذير قرار داده و حجم تخريبي امواج بحدي است كه ملاحظه شده در مناطقي از تهران چون شمال شرقي، مناطق غربي، جنوب غربي، و مناطق مركزي كه در معرض پراكندگي اين امواج قرار دارند، در موارد متعد دي، زنان باردار و جنين آنها با نارسائي هاي بسيار و بيماريهاي صعب العلاج و حتي لاعلاج روبرو گرديدند.
در عين حال گزارشاتي وجود داشته كه بنا به تشخيص پزشكان در مواردي نوزادان متولد شده در اين مناطق با بيماريهائي چون نارسائي استخواني، كم وزني، و بيماريهاي پوستي و ضعف جسماني بيش از حد مواجه بوده اند.
حتي در گزارشاتي كه بعلت وجود سانسور شديد قابل انعكاس نيست حكايت از آن مينمايد كه بمباران پارازيتي سيار و ثابت كه در اقصي نقاط تهران و ديگر شهرها و مراكز استانها تعبيه گرديده، ميزان بيماريهائي چون سرطان پوست، سردردهاي مزمن و دردهاي مفاصل در ستون فقرات خصوصا در كودكان افزايش يافته كه بنظر متخصصين اكثرا ناشي از وجود همين امواج مخرب ميباشد كه رژيم جمهوري اسلامي بدون توجه به عوارض آن در فضا مي پراكند.
اطلاعات موثق و نيمه رسمي حكايت از آن دارد كه اين تكنولوژي هاي مخرب از سوي كمپاني اريكسون سوئد و بعضا از طرف كمپاني نوكيا، كه بسياري از سردمداران مافياي رژيم آخوندي و دار و دسته ريز و درشت شان در زمره شركا و سهامداران اصلي اين شركتها ميباشند در اختيار رژيم قرار داده ميشود، واين جماعت طماع و زراندوز هيچگونه تعهدي، اعم از اخلاقي و انساني و وجداني نسبت بسلامت جامعه ومردم ايران ندارند، با تهيه اينگونه تكنولوژي هاي مخرب و ويرانگر سلامت كلي جامعه را در معرض مهلك ترين مخاطرات جسمي ورواني قرارميدهند.
عوارض شناخته شده ناشي از پرتو اين امواج و تاثيرات اشعه مايكرو ويو و طول موجهاي اين سيستمها بنا بگفته پزشكان عبارتند از:
1-ايجاد سردردهاي مزمن و ميگرني ((دوره اي))
2- افزايش اضطراب كه ميتواند عواقبي چون زخم اثني عشر، زخم معده و تورم روده را در پيداشته باشد.
3-ايجاد آكنه ((جوش)) بر روي پوست صورت بطوراعم و ديگر نقاط وافزايش چروكهاي پوستي مشابه پيري زودرس.
4-ريزش شديد موها كه مدتهاست د رتهران وديگرنقاط كشور، حتي درميان جوانان زيرسي سال شيوع يافته.
5- بيماريهاي خوني مانند((( aplatic anemia) لوكمي، ليمفوما.
6-بيخوابي مزمن و درمواردي پرخوابي مزمن.
7- آب مرواريد ((كاتاراكت)) و در زنان حامله ايجاد اختلالات جنيني و افزايش ناهنجاريهاي جسمي در رحم كه قبلا بدان اشاره شده بود.
در چنين شرايط و چنين وضعيتي كه جامعه با فقر گسترده و به تبع آن با كمبودهاي كوناگون منجمله با كمبودهاي درماني و داروئي وپزشكي وهزينه هاي سرسام آور دراين زمينه ها روبروست، بديهيست كه اگراين روند مخرب ادامه يابد، و نهادهاي مسئول جهاني در مقام مقابله با اين معضل ويرانگر بر نيايند! و هموطنان برون مرزي خاصه هموطناني كه درعرصه پزشكي و حوزه هاي حقوق بشري ((البته ازنوع غير سياسي)) فعال هستند، در مقابل چنين جناياتي سكوت نمايند و با يك اقدام همه جانبه و فراگير جامعه جهاني را متوجه اين جنايت هولناك ننمايند، و اجازه بدهند تا داد و ستدهاي جنايتكارانه كمپانيهاي اريكسون و نوكيا يا هر كمپاني ديگري با اين رژيم ادامه يابد، متاسفانه ظرف چند سال آتي بايد شاهد حضور ميليونها ايراني عليل و ذليل و بيمار در سرزميني باشيم كه حتي فضاي سالمي براي زيستن نخواهد داشت.
هرگز وهرگز فراموش نشود كه رژيم جمهوري اسلامي ذاتا و فطرتا ضد ايراني و ضد بشري بوده و كمترين دغدغه خاطري از اينكه ملت ايران و نسلهاي آينده اين سرزمين به ملتي بيمار و عقب مانده بدل گردد، نداشته و ندارد، چرا كه اين رژيم در پناه چنان جامعه و با چنين مردمي قادر به ادامه حيات ننگين خود خواهند بود.
آذربایجان جنوبی وانتخابات آذرماه ۱۳۸۵
طرح تجمیع انتخابات خبرگان رهبری وشوراها که حتی به قیمت به تاخیر انداختن یک ماهه انتخابات تمام شد٫ نیزدراین راستاقرارمی گیرد.
دراین کوتاه سخن قصد آن نیست که به بررسی بار حقوقی و کارکرد سیاسی و اجتماعی انتخابات در ایران پرداخته شود٫ که اساسأ درحکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران که تمام ساختارهای اجتماعی٫ حکومتی ونظارتی درآن درراستای تحکیم مبانی استبداد حاکم درلباس مذهبی ایجاد و نهادینه شده اند بحث انتخابات به یک طنز سیاسی بدل شده است نه یک طرح عملی برای مشارکت همگانی در امر حکومت!
جریان مدرنیسم و گسترش اصول دموکراتیک درجهان حکومتهای ازجمله حکومت ایرن رامجبور کرده است که دست به بازی های دموکراتیکما بانه بزنندتا تحکیم مبانی دموکراسی درجامعه٫ زیرا اشکال دموکراتیک درایران ازجمله انتخابات٫ فاقد محتوی دموکراتیک است آنچه ما را برآن داشته است تااین سطور را برای تنویر افکار عمومی و ملت آذربایجان جنوبی به رشته تحریر درآوریم٫ بررسی موقعیت کنونی آذربایجان جنوبی درنقشه سیاسی و اجتماعی ایران و پیامدهای برگزاری انتخابات درآن است.
موقعیت ترسیم شده برای آذربایجان جنوبی در نقشه سیاسی–اجتماعی حکومت شوونیستی-فاشیستی حاکم بر ایران و نگاه لایه های پنهان سیاسی و مدیریتی حاکم بر آن بخصوص بعد از انقلاب میلیونی ملت آذربایجان جنوبی در خردادماه ۱۳۸۵ نگاهی متوازن ومعقول اجتماعی نیست بلکه نگاه به یک آلترناتیو بالقوه سیاسی–اجتماعی است و تبریز به عنوان یک شهر ولیعهد نشین ایران درطول تاریخ٫ کانون توجهات امنیتی حاکمیت است .
تعمقی هرچند سطحی وگذرا به این نکته خود گویا ی بسیاری ازمطالب عمین سیاسی واجتماعی است وناگفته پیدا ستکه دخالت دادن ملت آذربایجان جنوبی در امر انتخابات صرفأ یک بازی با دموکراسی است ونه به معنی تقسیم قدرت ملی وتزریق نیروهای جدید درحاکمیت !
هدف نهایی واصلی حکومت ایران از برگزاری انتخابات با تمهیدات بی سابقه اخیر در آذربایجان جنوبی تنها بار تبلیغاتی میزان بالای مشارکت ملت آذربایجان جنوبی در انتخابات اخیرحتی بادخالت نیروهای رسمی وغیر رسمی نظامی وامنیتی ‘تقلب وجعل آرا ‘است تابدین وسیله جنبش هویت خواهانه وحق طلبانه ملک وملت آذربایجان جنوبی به انزوا بکشاند وبرای خود در معادلات بین الملی بارحقوقی ‘ارزش اجتماعی وپشتوانه مردمی تعریف کند وهمچنان به دیکتاتوری خود ادامه دهد .
در راستای چنین هدفی در واپسین زمانهای باقیمانده به تاریخ قبلی آن طرح تجمیع انتخابات خبرگان رهبری وشوراهای شهر و روستا تنظیم و تصویب کرد وزمان برگزاری آن را یک ماه به عقب انداخت تا از مشارکت نسبی مردم در انتخابات شوراها٫ برای کسب مقبولیت اجتماعی برای مجلس خبرگان که معمولأ با اقبال عمومی مواجه نمی شود سوءاستفاده نماید.
برخورد حاکمیت با مردم صادقانه نیست و در نتیجه مشارکتهای مردمی درایران نیز صادقانه نیست! حاکمیت برخلاف تبلیغات گسترده و رسانه ای خویش به میزان مشارکت و تعداد آرا میاندیشد و ملت نیز به ممهور کردن شناسنامه های خویش می اندیشند تا از طرف حاکمیت مزاحمتی برای آنها پییش نیاید .
سوال اساسی دراینجا وهدف این نوشتار٫ آیا در شرایط کنونی سیاسی و اجتماعی آذربایجان جنوبی میتوان به این دور باطل ادامه داد؟!
و آیا مشارکت ملت آذربایجان جنوبی در این انتخابات پیش رو –باهر نیت ومقصودی– در راستای منافع و مصالح ملی ملک وملت آذربایجان جنوبی قرار دارد ؟!
و همچنین٫ نقش احزاب و فعالین عرصه سیاسی و اجتماعی آذربایجان جنوبی در این برهه از زمان چیست ؟!
مشارکت درانتخابات آذرماه ۱۳۸۵ با هر قصد و نیتی که انجام گیرد منجر به افزایش میزان آرا خواهدشد و به تامین و تحقق اهداف حاکمیت فاشیستی ملبس به دموکراسی فعلی ایران وتقویت آن منجرخواهد شد و خود این امرگویاست که روند سرنگونی و تغییرات دموکراتیک درایران چقدر با تاخیر انجام خواهد شد. این مخالف مصالح و منافع ملی ملت و ملک آذربایجان جنوبی است٫ مطمئنأ این خواسته هیچيک از دلسوزان راه وطن و فعالین عرصه سیاسی-اجتماعی آذربایجان جنوبی نیست.
بنابراین تحریم و عدم مشارکت در انتخابات باعث ناکامی نظریه پردازان و دولتمردان ایران خواهدشد و ما را يک گام به پیش خواهد راند . عدم شرکت در انتخابات مدنی ترین اعتراض جمعی و جزء اصول اساسی مبارزات منفی و اعلام موضع دربرابرحاکمیت جداشده ازملت است٫ نيز جزو حقوق اولیه انسانی و مدنی افراد جامعه است و در هیچ کدام از متون حقوقی و قانونی جرم و یا اتهام شناخته نشده است٫ فقط اندکی جسارت می طلبد.
اما تحریم منفعلانه نیز شایسته و زیبنده ملک و ملت فهیم و متمدن آذربایجان جنوبی نیست٫ در این جا است که نقش احزاب ٫ گروهها٫ شخصیتها و کلیه فعالین ملک و ملت آذربایجان جنوبی اعم از استقلالچي و يا فدرالچي و… پررنگتر می شود تا با اعلام موضع و تنویر افکار عمومی٫ ملک و ملت آذربایجان جنوبی و دنیا و نيز تشریح دلایل ملک و ملت آذربایجان جنوبی٫ به وظیفه تاریخی وملی خود دراین برهه از زمان عمل کنند .
امروز سکوت و انفعلال و خدای ناکرده همسو شدن با نظام فاشیستی حاکم بر ایران و شرکت در انتخابات٫ خیانت به آرمان ملک و ملت اذربایجان جنوبی است. ناظر ما وجدان٫ تاریخ و تمامی شهیدان راه وطن می باشند.
باشد که روسفید گردیم
زنده باد آذربایجان
اسرائیل، ارمنستان و امام جمعه تبریز
اينکه دولت آذربايجان در منطقه اي که در آن همسايگانش براي نابودي اش دندان تيز کرده و هر لحظه در حال توطئه بر عليه اش هستند چه گونه رواط بين المللي خود را تنظيم ميکند و همچنين اين مساله که دشمنی مقامات جمهوري اسلامي با اسرائيلي ها روي چه اهدافي است و اينکه اساسا اين سياست ها در خدمت منافع فلسطيني ها تمام ميشود و يا نه هيچيک موضوع بحث اين نوشته نيست. در اينجا هدف نشان دادن ريا کاري نهفته در سياست مثلا ضد ستم و ضد صهيونيستي ادعايي جمهوري اسلامي ميباشد.
در اين ترديدي نيست که سياست هاي توسعه طلبي صهيونيسم در سرزمين فلسطين تا چه حد به رنج و شکنج ميليون ها فلسطيني منتج شده و در نتيجه شکي در محکوميت سياستهای ضد انساني اسرائيل بوسیله هر انسان بشر دوست طالب عدالت وجود ندارد. اما مساله اين است که ادعا های جمهوري اسلامي در اينمورد که از همه مجامع و محافل مدافع حقوق بشر نيز پر جوش و خروش تر است اساسا رياکارانه و غیر قابل اعتماد است.
ما آذربايجاني ها که از نزديک وقايع مرتبط با خود را دنبال ميکنيم، طبعا در اولين نظر اين سياست را با محکهای آشنا برای خودمان ميسنجيم. براي اين کار لازم نيست جاي دوري برويم.همين مقايسه سياست اين حکومت در ارتباط با دو دولت و دو سيستم متجاوز و نژاد پرست آشنا برای ما خيلي مسائل را روشن ميکند. ارمنستان و اسرائيل دو نمونه خيلي خوبي در اين رابطه ميباشند.
- اسرائيل و ارمنستان هر دو دولتهايي هستند که به سرزمين هاي متعلق به ديگران تجاوز کرده و هردو هنوز هم اين اراضي را تحت تصرف خود دارند.
- اسرائيل و ارمنستان هردو در جريان تجاوز به سرزمين هاي ديگران قتل عام هاي فجيعی انجام داده اند که نمونه هاي معروفي در اين مورد از تل زعتر در فلسطين تا کلبجر در آذربايجان را ميشود به عنوان مثال آورد.
- اسرائيل و ارمنستان که هر دو از طريق لابي هاي قدرتمند و ثروتمند خود در آمريکا و اروپا شديدا مورد حمايت قدرت هاي غربي هستند، مانع تحقق خواست جهانی در محکومیت اعمال آنان و احقاق حقوق قربانيان اعمالشان شده و میشوند.
موارد زياد ديگري نيز ميشود مطرح کرد که مشابهت اقدامات و عمليات تجاوز گرانه اين ها را نشان ميدهد اما اين چند نمونه اساسی بالا خود به قدر کافي گويا هستند.
اما اين تمام مساله نيست. آنچه که در عمل ارمنستان انجام ميدهد، در مقایسه با سياست ها و اقدامات اسرائيل، با نرم هاي يک دنياي آزاد و مترقي در موارد متعدد بيشتری در تضاد ميباشد. حتي اگر اين سیاست ها را از دید جمهوری اسلامی نيز نگاه کنيم بايستي تضاد شديدتری با ديدگاه هاي خود جمهوري اسلامي نيز داشته باشد. نگاهي به چند نمونه زير مساله را بهتر روشن میکند.
- سياست دولت ارمنستان در مناطق اشغالي آذربايجان بسيار خشن تر از آنچه اسرائيل در فلسطين انجام ميدهد بوده است. اينان اساسا تمام ساکنين اصلي اين مناطق را اخراج کرده و مطلقا غير از ارمني ها کسي را در آنجا نگاه نداشته اند، در حاليکه در مناطق اشغالي فلسطين، در کنار اسکان يهوديان بخش هایي نيز در اختيار فلسطيني ها باقي مانده است.
- اسرائيلي ها در مواجهه با مسائل و معتقدات مذهبي ساکنين مناطق اشغالي و اماکن مقدس آنان با ملاحظه عمل ميکنند. در سرزمين هاي اشغالي فلسطين، اماکن مذهبی و مقدسات مسلمانان و مسيحيان تا حدودي مورد حرمت اسرائيل قرار ميگيرد, در حاليکه در قره باغ اشغالي بنا به گزارشات مستند، حتي قبرستانهای مسلمانان نيزويران شده است.
- اساسا سياست دولت ارمنستان خواه در داخل کشور ارمنستان و خواه در سرزمين هاي اشغالي قره باغ بر يک دست کردن جمعیت اين مناطق و يا به عبارت ديگر پاکسازي قومي – از همه تيره ها – متمرکز ميباشد. قابل توجه است که عليرغم اينکه در همه نقاط دنيا تقريبا بدون استثنا تنوع قومي ساکنين بيش و کم وجود دارد, فقط این کشور ارمنستان است که مسکن تنها ارمني ها به حساب ميايد و در اين رابطه عجيب اينست که عنوان ارمني نیز تا آنجا که به ساکنين اين کشور مربوط ميشود, یک تعبیر استثنايي است. اگر ارمنی ها را از وجه مذهبي آن- به عنوان شاخه گریگوری دین مسیحیت نگاه کنيم، وجه نژادي يا قومي آنرا نیزعینا میببینیم و اگر از وجه نژادي يا قومي به مساله نگاه کنيم، وجه مذهبي آن نیز خود را نشان میدهد. به عبارت ديگر مفهوم ارمني از آنچه که اينک با وجود دولت ارمنستان فهميده ميشود, همساني دو مفهوم مذهبي و قومي/نژادي در ماهيت وجود کشور ارمنستان است. در حاليکه در مقايسه با يهوديان، مفهوم يهود حتي در کشور اسرائيل از ديد مذهبي و نژادي/قومي دو مفهوم جدا هستند، يعني اگر ازبعد مذهبي به يهوديان نگاه کنيم, تنوع جدي در نژاد/قومیت اين ها مثل يهودي سياه پوست, يهودي سفيد پوست, يهودي چيني يا عرب تبار و ديگران، ميتوانيم به بينينم و اگر از وجه نژادي/قومي به آنها نگاه کنيم در ميان آنهايهودي تباراني با معتقداتي غير از دين يهود و حتي يهوديان غير مذهبي متعددي ميبينيم. اين را اگر با آنچه کشور ارمنستان از آن ترکيب شده است مقايسه کنيم البته به نتيجه ديگري ميرسيم که شگفت انگيز مينمايد. ما مفهوم ارمني را در هردو وجه قومي/نژادي ميتوانيم بر هم منطبق به بينيم. ارمني سیاه پوست و يا ارمنی چيني همان قدر به ذهن نا آشنا است که ارمني مسلمان و يا ارمني يهودي.
در ادامه اين مقايسه, يک واقعیت شگفت انگيز ديگري نيز وجود دارد. اگر به جامعه يهوديان در داخل اسرائيل و همچنين در سطح جهاني نگاه کنيم, جنبش هاي ضد سياست هاي دولت اسرائيل به شکل بارز و روشني ديده ميشود. بطور نمونه بخش عمده اي از افرادي که با شجاعت در مقابل اقدامات ضد فسلطيني دولت اسرائيل خواه بصورت مبارزه سياسي, خواه بصورت اقدامات فيزيکي از جمله ايستادگي در مقابل بولدوذر هاي مامور خراب کردن خانه فلسطينيان مي ايستند و نيز آنها که در خارج از کشور در سطح جهاني فعاليت ميکنند خودشان یهودی هستند. در خود آمریکا با وجود بدنام بودن دولت آن به حمایت بی چون وچرا از اسرائیل، کم نیستند شخصیت های یهودی که بر عليه سياست های دولت اسرائيل بخصوص در چند سال اخير در ارتباط با ديوار موسوم به ديوار آپارتايد در سرزمينهاي اشغالي، مبارزه ميکنند. نمونه ديگر که برای مردم در ایران آشنا تر است همان گروه خاصي از يهوديان خيلي متعصبي هستند که از مخالفان جدي دولت اسرائيل به حساب آمده و به کرات نيز به طرفداري از جمهوري اسلامي به ايران مسافرت کرده اند. از اين نمونه اقدامات که یا از زاويه دموکراتيک و انسان دوستي و يا از زاويه تعصبات مذهبي در جامعه يهوديان است البته که ما در مورد ارمنيان نميببينيم و نمیشنویم. اگر کسي از ارمني ها تا کنون پيدا شده واز سياست هاي تجاوز کاري و پاکسازي قومي دولت ارمنستان انتقاد کرده است لابد در خلوت خود بوده است.
با توجه به اين فاکت ها آیا اين سوال بر انگیز نيست که سياست رسمي جمهوري اسلامي در کنار ضديت بنياني با موجوديت اسرائيل که حتي داغ تر از تمايلات کنونی مردم تحت ستم فلسطين است, بطور عجيب و باور نکردني در اتحاد استراتژيک با ارمنستان قرار دارد.؟ اگر ضديت با اسرائیل از وجه مبارزه با خصلت اشغالگري آن توجیه میشود، پس چرا با اشغالگر بيرحم همسايه اين مغازله ها صورت ميگيرد و اگر ضديت با اسرائيل از جنبه مخالفت با وجه تحميلات ديني آنان در سرزمين فلسطين است, پس روابط استراتژيک اقتصادی، سياسي و نظامي که به روابط عاشقانه میماند، با ارمنستانی که به اماکن مقدس و قبرستان هاي مسلمانان نيز رحم نميکند چگونه توجيه ميشود.
يک نکته عجيب در اين ارتباط حمایت پرشور تر مقامات اسلامي که دارای ريشه و تبار آذربايجاني هستند از اين سياست همدستي با اشغالگران ارمني ميباشد. در مورد اينان حتي اگر فاکتور ظلم ستيزي و اعتقاد مذهبي را نيز درنظر نياوريم، بالاخره این مساله را نمیتوانیم نادیده بگیریم که اگر اسرائيل در هزاران فرسنگ فاصله به سرکوب فلسطيني ها و تصرف سرزمين هاي آنها مشغول است, ارمني ها که در بغل گوش اينها به اقدامات مشابه سرگرم اند و مهمتر اينکه اين کار ها را در حق کساني انجام داده و انجام ميدهند که از تبار و تيره خود اينها به حساب ميايند. اگر همدستي مقامات غير آذربايجاني را با تجاوز گران ارمني با این توجیه که “دشمن دشمن من دوست من است” به حساب ضديت هيستريک آنان با ترکها- در رابطه با خصلت شووينيستي اشان- به حساب آوريم آیا توجيه امثال امام جمعه تبریز غير از این است که ” دشمن خودم, دشمن هم تبارانم, دشمن هويت ذاتيم و دشمن همزبانانم در حقيقت دوست من است”؟.
درک اين موضوع نیزدشوار است که آن غيرت آذربايجاني که اتفاقا اين جماعت زياد از آن دم ميزنند، قرار است بالاخره در کجا مورد استفاده قرار گیرد. از این هم اگر بگذریم، آن احساس والاي انساني که به شرف موسوم است در کجاي اين قضيه قرار ميگيرد، این که دیگر ربطی به تعصبات قومی و نژادی ندارد!.
در خاتمه ذکر اين نکته ضروري است که این نوشته در آنچه که در مورد رياکاري مقامات جمهوري اسلامي و آخرين آن ها در مورد امام جمعه تبريز بحث میکند در اصل براي خود ما در جنوب ارس است و الا آنجا که مساله به مردم آذربايجان در شمال ارس برميگردد, آنان عليرغم اينکه صدمات زيادي از همکاري نظامي و اقتصادي حکومت اسلامي با اشغالگران ارمني کشيده اند، قطعا بايستي از اينکه جمهوري اسلامي مشابه مورد فلسطين ازرنج آنان به نفع خود سوء استفاده نميکند خوشحال باشند که اگر غير از اين بود شايد اعتبار و آبروي موجود بين المللي آنان ,خیلی وقتها پیش بر باد فنا رفته بود.
ک.اهرابي
آبان 1385
مسیر مبارزه در راه رسمیت یافتن زبان تورکی برگشت ناپذیر است
باز رسمیت یافتن زبان تورکی سرلوحه شعارهای فعالین ملی آذربایجان در داخل کشور است. “تورک دیلی رسمی اولسون” شعار مطروحه در هر تجمع آذربایجانی است. مراسم ستارخان با این شعار آغاز خواهد شد و …
آنچه مسلم است ملت آذربایجان جنوبی هیچگونه عقب نشینی در راه رسمیت یافتن زبان مادری اش را بر نمی تابد. فعالان ملی حول این شعار گردهم می آیند. اتحاد جدیدی در شرف رسمیت یافتن است. ملت آذربایجان اعم از فعالان سیاسی-فرهنگی-اجتماعی و جنبش دانشجوئی آذربایجان تصمیم خود را گرفته است و هیچ سازشی را در این راه قبول نمی کند. . ملت آذربایجان همراه با دانشجویان خواستار رسمیت یافتن زبان تورکی است. شونیسم فارس چاره ای جز قبول این درخواست قانونی و انسانی آذربایجانیها ندارد. مبارزه آذربایجانیها شدت می گیرد. در پارلمانهای اروپائی، سازمان عف بین الملل وسایر نهادهای حقوق بشر همه روزه مسائل آذربایجان حنوبی و مطالبات ملی آنها مطرح است. اگرچه فشارها روز به روز افزایش می یابد اما فعالان آذربایجانی بی هیچ واهمه ای به مبارزه خود ادامه می دهند. روزهای بزرگ پیش روست.
در مراسم گرامیداشت 21 آذر و روزجهانی زبان مادری به شدت مطالبات حق طلبانه آذربایجانی ها مطرح خواهد شد. اگر در داخل امکان اعتراضات مدنی از آذربایجانی ها گرفته شود هموطنانمان در خارج همانند روز اول مهر با قدرت و انسجام بیشتر رژیم فاشیستی را رسوا خواهند نمود. دنیا صدای آذربایجان را خواهد شنید و ملت بزرگوار آذربایجان به حقوق انسانی و بشردوستانه خود دست خواهد یافت. گفته بودیم که اگر اجازه تجمع در قلعه بابک بما داده نشود به کوچه ها و خیابانهای آذربایجان جنوبی سرریز خواهیم شد. دانشگاههای آذربایجان را به محل برگزاری سمینارها، کنفرانسها و تجمعات اعتراض آمیز تبدیل می کنیم. ملت آذربایجان طرفدار خشونت نیست. اعتراضات ما مدنی و صلح آمیز خواهد بود. اگر نشریات ما را توقیف کنند باز از نوشتن باز نخواهیم ماند. اگر به مراسمهای ما مجوز داده نشود منتظر مجوز آقایان نخواهیم ماند. ما برای نوشتن و خواندن به زبان مادری خود هیچ نیازی به مجوز نداریم. مسیر ما در راه مبارزه صلح آمیز برای آزادی زبان مادریمان برگشت ناپذیر است. ما به آینده می اندیشیم…
به قول حسن دمیرچی ” اولدو وار دوندو یوخ”
گله جک بیزیمدیر
۱۳۸۵ آبان ۲۲, دوشنبه
ساخت قره باغ دوم در جگر گوشه آذربايجان
با اعلام اين موضوع توسط شخص مذكور سريعا به كانال كردستان تي وي مراجعه وشاهد سخنراني رهبر گروه تروريستي PKK در مورد موضوع آذربايجانغربي و اين توافق شوم شديم . واينك وظيفه ما چيست ؟
وظيفه ما فعالين حركت ملي آذربايجان در مقابل اين توطيه شوم آگاه سازي ملت ميباشد واين طوفاني را كه رژيم ايران به راه انداخته است بايد از مسير خطرناك خود خارج ساخته وبه سمت تهران وسنندج و سليمانيه برگردانيم تا ضربه اي ديگر بر پيكره پوسيده فاشيسم فارس و افراط گرايان كرد بزنيم . نيروهاي PKK عمدتا در3 منطقه شمال عراق ، جنوبغربي تركيه وغرب ايران فعاليت دارند واز طريق كوره راهها به راحتي در هر 3منطقه در رفت وآمد هستند وبا توجه به حمايت كامل جلال طالباني ريس جمهورعراق ويكي از رهبران بلند پايه كرد از عمليياتهاي خرابكارانه وتروريستي PKK درايران وتركيه در عراق مشكلي ندارند كه هيج دفتر وشعبه هم براي خود ميزنند و اينك هم كه با دستور مسعودبارزاني پرچمهاي عراق از مراكز دولتي شمال عراق به زير كشيده شده وپرچمهاي كردستان به آسمان كشيده شده است .
واينك با اتحاد ايران و PKK تروريستهاي كرد در داخل ايران نيز به راحتي فعالييت خواهند كرد كه عمده فعاليت آنها در آذربايجانغربي خواهد بود كه مستقر كردن كردها در مناطق تاريخي تركها يكي از مهمترين پروژه هاي آنها خواهد بود كه با همكاري عوامل رژيم ايران سريع تر و با موفقيت بيشتري انجام خواهد شد .
تنها كشوري كه با PKK مقابله ميكند تركيه است . كشور تركيه در ماه قبل قصد آغاز عملييات بسيار گسترده نظامي در منطقه شمال عراق را داشت كه با مخالفت شديد كشور امريكا و كشورهاي عضو آتلانتيك شمالي (ناتو)متوقف وبا اعزام نيروهاي تركيه به لبنان تقريبا منتفي شده است واين توقف دست وفكر PKK را براي رسيدن به اهداف خود در ايران با كمك مستقيم كشورهاي امريكا و انگليس باز گذاشت ودراينجا كلا حمايت امريكا وانگليس را از PKKمشاهده ميكنيم ،امريكا با جلوگيري از عملييات نظامي تركيه بر عليه PKKدر شمال عراق دست آنها را براي كشتار هرچه بيشتردر تركيه وپروژه كردستان شرقي (آذربايجانغربي ) باز گذاشت وبا وجود حضور كاملش در عراق به هيچ عنوان بر عليه گروههاي مسلح كرد وافراطيون كرد عملييات نميكند .انگليس هم درماههاي گذشته به هنگام شلوغ كاري كردها در آذربايجان غربي با گذاشتن نقشه تركيب قومي ايران استان آذربايجانغربي را قسمتي از كردستان معرفي كرد بود .درجريان سفر احمدي نژاد به اروميه وسولدوزهمانند تبريزهيچ استقبال كننده اي درخيابانها وجود نداشت واحمدي نژاد
خبر از توطئه جدي وجديدي داد وآن تشكيل استان مرزي خوي بود كه بعد از مراغه ، اهر ومرند اينك خوي در هدف استان شدن قرار گرفته است ،در شهر سردشت برعكس اروميه هزاران نفربه استقبال از پاسدار جنايتكار احمدي نژاد رفته بودند . گفتيم اينك نوبت ماست تا با عملكرد خود وآگاه كردن ملت بزرگ ترك اجازه ندهيم قره باغ ديگر در آذربايجان به وجود آيد ونگذاريم كه بعد از داشناكهاي ارمني اينك تروريستهاي افراطي كرد آرامش ملت مارا برهم زنند .
دوستان وبرادران امروز آذربايجان از سوي در رنج قره باغ قرار دارد ،ازسوي زبانش وهويتش درحال نابودي توسط فاشيسمهاي فارس است ،ازسوي ديگر فرزندانش توسط عوامل رژيم جمهوري اسلامي توسط گلوله هاي آريايي كشته ميشوند و اينك ميخواهند ضربه سختي برپيكره تازه جان گرفته آذربايجان بزنند .در لحظاتي كه به قره باغ مظلوم مي انديشيم ميگوييم :چرا پدرانمان درآن زمان با داشناكهاي ارمني مقابله نكردند ودرقره باغ وخوجالي فاجعه هاي انساني به وجودآمد واينك نويت ماست تا اجازه ندهيم در سالهاي آتي فرزندان اين خاك مقدس در حسرت بهشت آذربايجان بمانند .
به پا خيزيد تابه جهان نشان دهيم كه اينجا نه سليمانييه وبصره عراق است ونه ديار بكر وشانلي اروفا اينجا آذربايجان است اين سرزمين آتش است وما فرزندان بايك كبير وستارخان بزرگ هستيم اجازه نخواهيم داد تا فرزندان اسماعيل سيميتقو و رهروان اوجالان وبارزاني بارديگر آذربايجان را به خون بكشند . امروز با گفتوگو وآگاه سازي ملت مبارزه ميكنيم و اگر مجبور شويم اسلحه هم به دست ميگيريم وقسم به خون شهداي آذربايجان در آن روز از تهران گرفته تا اصفهان ،از شيراز تا سنندج ، از سليمانيه تا آن سر دنيارا به آتش ميكشيم و موجوديت PKK و PEJAK را ازصفحه روزگار محو ميكنيم واين ملت كرد وفارس است كه به خاطر اشتباه سرانشان در آتش خشم ملت بزرگ ترك خواهند سوخت .
بر اين اساس درجلسه ويژه گروه دالغا دستورات جديدي اتخاذ شد :
1 . اعضا گروه بايد تمامي فعاليت هاي جانبي خود در اينترنت را معلق نگه دارند
2 . انعكاس مطالب تاريخي در جهت فعاليت كردهاي افراطي در آذربايجان را سرعت بخشند
3 . نوشتن نامه به مراجع بين المللي ( [2] یونسکو ، [3] سازمان ملل ، [4] عفو بين الملل ) ونشريات وكانالهاي خبري كشور تركيه ( CNN TURK , NTV , DHA) وارسال اين نامه به سايتهاي مبارز ([5] www.35000000.com , [6] www.gamoh.org , [7] www.azadtribun.com)
4 . آشنا ساختن دوستان و مبارزين استان آذربايجان غربي به خصوص مناطق نزديك به كردستان با گروه دالغا و كميته سرپرستي براي دريافت آخرين تحولات منطقه ومقايله سريع با توطيه هاي نيروهاي PKK و PEJAK و احتمالا حزب دموكرات كردستان
قايناق: [8] سونمز
لایحه پیشنهادی به پارلمان سوئد در مورد مسایل آذربایجان جنوبی
۲- پارلمان سوئد از دولت این دولت می خواهد تا این دولت در سازمانهای بین المللی تلاش خود را برای ر سمیت یافتن زبان آذربایجانی در ایران بکار گیرد.
۳- پارلمان سوئد از دولت این دولت می خواهد تا در سازمان ملل، اتحادیه اروپا و سایر سازمانهای بین المللی تلاش کند برای اینکه آذربایجانیها حق استفاده از زبان مادری در گفتگو و در را نوشتن داشته باشند. و هم چنین زبان آذربایجانی در مدارس آموزش داده شود.
۴- پارلمان سوئد از دولت این دولت می خواهد تا این دولت در سازمان ملل، اتحادیه اروپا و سایر سازمانهای بین المللی تلاش خود را برای اینکه آذربایجانیها حق تشکیل سازمانهای فرهنگی و سیاسی خودشان را داشته باشند بکار گیرد.
۵- پارلمان سوئد از دولت این دولت می خواهد تا این دولت در سازمان ملل، اتحادیه اروپا و سایر سازمانهای بین المللی تلاش خود را برای اینکه آذربایجانیها بتوانند وارث اصلی فرهنگ و اندوخته های فرهنگی خویش باشند بکار گیرد.
۶- پارلمان سوئد از دولت این دولت می خواهد تا این دولت در سازمان ملل، اتحادیه اروپا و سایر سازمانهای بین المللی از دموکراسی ، حقوق فرهنگی و انسانی آذربایجانیها دفاع کند.
زمینه
ایران کشوری چند فرهنگی و کثیر المله بوده که از اقوام وملیتهای مختلفی چون آذربایجانیها ،فارسها، عربها، ترکمنها،بلوچها،ارمنی ها،آشوریها،و … تشکیل شد است. بر خلاف تنوع قومی وملی ،ایران اغلب بطور اشتباهی به عنوان کشوری فارس شناسانده شده است.
طبق آمار رسمی ایران ۲۴ درصد از جمعیت کل ایران را آذربایجانیها تشکیل می دهند.یعنی حدود ۱۷ (هفده) میلیون. در حالی که طبق برآورد [1] سازمان ملل حدود ۳۰ (سی) میلیون از جمعیت کل ایران آذربایجانیها تشکیل می دهند. تمرکز جمعیتی آذربایجانیها بیشتر درمنطقه شمالغرب ایران می باشد. آذربایجانیها در مناطق دیگر هم بطور پراکنده و در گروهای زیاد بویژه در تهران زندگی مکنند.مناطق آذربایجانی نشین در شمال ایران ٫ آذربایجان نیز نامیده میشود. در سال ۱۸۲۸میلادی آذربایجان طبق معاهده ترکمنچای بین امپراطوری روسیه و آنچه امروزه ایران نامیده میشود تقسیم شد و رودخانه آراز به عنوان مرز مابین طرفین شناخته شد. طرف شما ل آراز به روسیه واگذار گردید وطرف جنوب به ایران که در آن موقع تحت حاکمیت سلسله قاجار بود و از آنجا اصطلاح آذربایجان شمالی و جنوبی بوجود آمد. منظور از آذربایجان شمالی همان جمهوری اذربایجان است در حالی که منظور از آذربایجان جنوبی منطقه آذربایجان ایران می باشد.
آذربایجانیها جزو قدرتمندترین ملل منطقه می باشند باتاریخی که به هزاران سال قبل بر می گردد. از هزار سال پیش تا سال ۱۹۲۵ میلادی سرزمین فارس (ایران امروزی) به جز چند استشنا بوسیله حکومتهای آذربایجانی اداره شده است.آخرین حکومت آذربایجانی یعنی سلسله قاجار در سال در سال ۱۹۲۵ میلادی سقوط کرد. اززمانیکه رضا شاه پهلوی روی کار آمد به شد ت از عقیده برتری فارسها بهره گرفت.رضا شاه عملا شوونیسم فارس را پایه گزاری کرد. و بدینوسیله سیاست آسیمیلاسیون سایر ملل را در قوم فارس که امروزه هم در ایران مسلط است بنا نهاد.
در اثر رویای رضا شاه پهلوی در باره یک فرهنگ همگن در ایران٫ بیش از هشتاد سال است که آذربایجانیها ی ایران غیر انسانی ترین فشارها و تبعیض ها را تحمل می کنند. آذربایجانیها متحمل سیاستی شده اند که هدف این سیاست جز نابود کردن و از بین بردن تمام آثار ملی، فرهنگی، و هویتی آنها نیست.
تاریخ آذربایجانیها دوباره و بصورت تحریف شده نوشته شده،زبان آنها از سوی دولت ایران ممنوع اعلام شده است. .آنها در کشور خودشان پاکسازی قومی شده و مجبور به مهاجرت اجباری گشته اند. شایسته است که دولت سوئد تلاش کند برای اینکه آذربایجانیها در ایران این حق را داشنه باشند که تاریخ واقعی خودشان را مورد تحقیق قرار دهند و تاریخ ملت خودشان را بنویسند.
ما می خواهیم که مجلس این موضوع را جزو خواست خود به آگاهی دولت برساند .با وجود نزدیک به یک سده فشار،تجاوز به حقوق انسانی آذر بایجانیها و زیر پا گذاشتن حقوق اولیه آنها اذریها هرگزازمبارزه دست نکشیدند.. در سال ۱۹۴۵ میلادی مردم در اثر نارضایتی های عمومی بعلت فشارهای حساب شده حکومت مرکزی دست به قیام زدند وحکومت خود مختار آذربایجان را بوجود آوردند. این حکومت بعد از یک سال بوسیله محمد رضا شاه در هم کوبیده شد وبعد از در هم کوبیدن قیام مردم ده ها هزار آذربایجانی در خیابانها، در معابر عمومی ودر ملاء عام اعدام شدند تا عبرتی باشد برای مردم. شاه همچنیین تمام روشنفکر های آذربایجان را به اسارت گرفت و همه را اعدام کرد که خود تجاوزی است بزرگ و پایمال کردن حقوق انسانی و فرهنگی آذریهاست. بر خلاف ضربه های بزرگ و سر سختی از طرف حکومت ایران، امروزه جنبش های اعتراضی در آذربایجان جنوبی رو به رشد می باشد. مستقل شدن آذربایجان شمالی بعد از فرو پاشی اتحاد شوروی جهش تندی به حرکت اعتراضی آذربایجانیها جنوبی داد. تفاوت و فرق دسترسی به فرهنگ و آزادی درمیان این ملت از هم جدا شده ،خودش را بیشتر از هر وقتی نشان داد. آذربایجانیها در منظقه جنوب شاهد آن شدند که چطور جمهوری آذربایجان حقوق فرهنگی شده و استقلال خود را بدست آورد.
3-شرایط امروزی
امروز آذربایجان در ایران روزانه برای حفظ فرهنگ و هویت خود مبارزه می کند آموزش به زبان ترکی آذربایجانی در مدارس ممنوع می باشد. همچنین صحبت کردن ونوشتن در تمام ارتباطهای رسمی و اداری ممنوع می باشد. در مدارس تاریخ غلط و تحریف شده ای که در آن هویت ترکی آذری ها آموزش می دهند. انتشار روز نامه، مجله و سایر نوشتار به زبان ترکی آذری قدغن می باشد وحتی یک کانال تلویزیون هم به زبان آذری وجود ندارد. شایسته است که دولت سوئد تلاش کند برای اینکه زبان آذری به عنوان یک زبان رسمی اقلیت به رسمیت شناخته شود. ما می خواهیم که این موضوع را مجلس به عنوان خواست خود به دولت اعلام کند. شایسته است دولت سوئد در سازمان ملل، اتحادیه اروپا و سایر سازمانهای بین الملل تلاش خود را بکار ببرد برای اینکه آذریها این حق را داشته باشند که از زبان خودشان در حرف زدن، نوشتن استفاده کنند وزبان ترکی آذری در مدارس آموزش داده شود.
ما می خواهیم که این موضوع را مجلس به عنوان خواست خود به دولت اعلام دارد.
تشکلات سیاسی ممنوع می باشد وفعالان فرهنگی سیا سی آذربایجانی یها روزانه روانه زندان میشوند، کتک زده می شوند، شکنجه و ناپدید می شوند. تنها جرم آنها مبارزه برای ابتدایی ترین حقوق انسانی شان می باشد. نامهای آذری ممنوع می باشد و نامها ی جغرافیایی بر روی دریاچه ها وشهرها مدام از آذری به فارسی تغییر داده می شود. مناظق آذری مدام تکه تکه می شوند، خطه اذربایجان از اول یک پارجه بوده که امروزه مداوم از آن شهر و مناطق جدیدی در می اورند و این باعث می شود که مناطق آذربایجان روز به روز منطقه ای کمتری را در برگیرد.
با اعمال نابرابر اقتصادی بر علیه آذریها مهاجرت به ناچار آنها به مناطق فارس نشین ادامه داشته ودارد وآنها بعد از مهاجرت مورد تبعیض قرار گرفته و با رفتار توهین آمیز روبرو می شوند. از نتیجیه تحقیقات واخبار در مورد شرایط زیستی قومیتتهای مختلف در ایران چنین بر می آید که آذری ها جزو گروههای قومی وملی هستند که بهتر از دیگران خود را با شرایط جامعه ایران وقف می دهند. از این اخبار شاید به اشتباه چنین بر داشت شود که آنها کمتر از اقوام دیگر در معرض نابرابری قرار می گیرند اما حقیقت درست بر عکس این است. آنها مورد شدیترین فشارها قرار گرفنه و مجبور به این خود وقف دادنها می شوند و آذریها به علت بزرگ بودن گروهشان از موقعیت قوی در جامعه بر خوردار می باشند.
آذریهای ایران اغلب آگاه ،تحصیل کرده و سرمایه دار هستند.چهار انقلاب دگرگون کننده گذشته همه به رهبری آدریها بوده و اغلب از آذربایحان جنوبی شروع شده. نیرو وزحمت زیادی برای نابود کردن وجلوگیری از هر گونه آگاهی ملی آذریها بوسیله دولت کنونی اختصاص داده می شود. از آنجایکه حکومت خوب می داند ،زمانی مسئله اقلیت در ایران به یک مسئله جدی تبدیل می شود که آذریها برای بدست آوردن حقوق حقه خود بپا خیزند.
استراتژی رژیم این بوده که از نظر روانی درک ملی آذربایجانیها را نابود کنند. بطوریکه آنها چیزی باقی نداشته باشند که از آن دفاع کنند. هدف آن است که آذری ها را از ریشه ترک بود نشان خجالت زده کنند. شایسته است که دولت سوئد تلاش خود را برای بدست آوردن حق تشکلات فرهنگی و سیا سی آذریها بکار برد. ما می خواهیم که مجلس به عنوان خواست به آگاهی دولت برساند.
آخرین مثال در مورد تجاوز به حریم فرهنگی و ملی آذریها دوازدهم ماه می ۲۰۰۶ میلادی میباشد. در این تاریخ یک روز نامه رسمی دولت ایران به نام روز نامه ایران مقاله بسیار توهین آمیزی به همراه یک کاریکا توردر روز نامه چاپ کرده بود که در مقاله کاریکا تور روز نامه ایران، ( آذری ها) به سوسکی که از مدفوع فارسها تغذیه می کنند مقاله که عنوانش این بود که ؛چیکار کنیم که سوسکها ما را سوسک نکنند؛ انواع روشها برای نابودی سوسکها آذریها به بحث گذاشته شده بود. این مقا له توهین امیز موجب تظاهرات عظیم مردم شهرهای بزرگ آذربایجان مثل تبریز، ارومیه، نقده، خوی، میاندوآب، زنجان، اردبیل و میانه برای مقابله با سرکوب و سیاست نزاد پرستانه حکومت ایران شد تظاهراتی که در نوع خود بزرگترین تظاهرات مردمی بعد از انقلاب ۱۹۷۹ میلادی بود و به مد ت دو هفته ادامه پیدا کرد.
حکومت با زور وخشونت بی حد به مقا بله تظاهر کننده گان رفت که نتیجه ان ده ها کشته،صدها زخمی و هزاران بازداشت شدند. بعد از ، بیش از هشتاد سال تلاش برای فارس کردن اذریها بخشی از آذری ها امروز در ظاهر خود را وقف فرهنگی داده اند . اما هر آذری پیام میراث فرهنگ آذری را با خود حمل میکند. آذریها مثل هر ملت دیگری مالک فرهنگ و میراث فرهنگی خود هستند. ما میخواهیم مجلس این موضوع را بعنوان خواست خود به آگاهی دولت سوئد برساند. امروزه یک نوع سکوت و ناتوانی وحشتناکی در مورد فشاری که به آذریها روا داشته میشود حاکم است و آن بخاطر اینکه جوامع جهانی آن توجه و کمک سیاسی ای که لیاقت آذری ها میباشد از آنها دریغ میدارد. با این وجود موضوع و ومسئله آذریهای ایران امروزه بوسیله سازمانهای طرفدار حقوق بشر که شروع به گذارش در مورد پایمال شدن حقوق انسانی آذریها در ایران میکنند دارد توجه ها را بخود جلب میکند.
احترام نگذاشتن به حقوق آذریها در ایران غیر قابل قبول است و باید حقوق فرهنگی آنها در کل ایران احترام گذاشته شود. سوئد ودولت سوئد به سهم خود در مورد پایمال شدن حقوق انسانی و فرهنگی آذریها در ایران مسئول میباشد. و باید برای دفاع از حقوق آنها تاثیر گذار باشد شایسته است سوئد نقش فعالی در سازمان ملل، اتحادیه اروپا و سایر سازمانهای بین المللی برای شکستن سکوت در مورد فشار به آذریها در ایران ایفا نماید.
شایسته است دولت سوئد برای تبدیل شدن مشکلات فرهنگی و سیاسی آذریها به مسئله سیاسی روز در سطح بین المللی تلاش کند و همچنین شایسته است دولت سوئد در روابط های دو جانبه خود با ایران از هر فرصتی برای کمک به حقوق دمکراسی فرهنگی انسانی آذریها استفاده کند . ما میخواهیم که مجلس این موضوع را جزو خواسته خود به اگاهی دولت برساند.
هانس لینده
عضو پارلمان سوئد
۱۳۸۵ آبان ۲۰, شنبه
که انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس - تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
سیر تاریخی بر موضوع تورک ستیزی
با ظهور رضاخان در سال 1304 شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم دچار تغییر و تحولات عمده شد. وی به منظور یکپارچه سازی و به نظم در آوردن دولت دست به تمرکز گرایی شدید زد و تحت لوای ایدئولوژی مدرنیسم, به مبارزه علیه سنت و مذهب پرداخت و از طرفی با برجسته کردن هویت فارسی در صدد حذف و نابودی سایر هویتهای قومی بر آمد.
" سیاستهای راجع قبایل با آروزی دیرینه تبدیل امپراطوری چند قومی به دولتی واحد با مردمی واحد و یک قوم , یک زبان , یک فرهنگ و یک قدرت سیاسی کاملا مرتبط بود. همزمان با گسترش مدارس عمومی و ارتباطات عمومی , شمار با سوادان فارسی زبان افزایش یافت. از سوی دیگر با تعطیل شدن اندک مدارس و انتشاراتی های متعلق به جمعیت غیرفارس به ویژه آذری , عرب و ارمنی شمار با سوادان غیر فارسی کاهش یافت.
سه نشریه با نفوذ خواسته های طرفداران رضاخان را بیان می کردند... مجله آینده یکی از این نشریات بود که توسط محمود افشار [ از تئوریسین های شاخص پان فارسیسم ] منتشر می شد... یکی از موضوعات مطرح و تاکید شده این نشریات , پیامدهای زیانبار حزب گرائی و قومیت بود. مطالب مجله آینده بیشتر بر لزوم ایجاد دولت مرکزی و هویت ملی واحد [ هویت فارسی واحد] تاکید داشت. مطلب آغازین مجله مقاله سردبیر تحت عنوان " مطلب ما وحدت ملی " اینچنین بود: ... منظور از کامل کردن وحدت ملی اینست که در تمام مملکت زبان فارسی عمومیت یابد... آنهایی که به زبان فارسی و ادبیات آن تعلق خاطر دارند ... باید بدانند که اگر رشته وحدت این مملکت از هم گسیسته شود هیچ باقی نخواهد ماند . پس باید همه یک دل و یک صدا بخواهیم و کوشش کنیم که زبان فارسی در تمام نقاط ایران عمومیت پیدا کند و به تدریح به جای زبانهای بیگانه [ ترکی , عربی , کردی و ... ] را بگیرد. باید مدارس ابتدایی برای آموزش زبان فارسی و تاریخ ایران تاسیس شود . باید هزاران کتاب و رساله دلنشین کم بها به زبان فارسی با هزاران تیتراژ در تمام مملکت بخصوص در آذربایجان و خوزستان منتشر شود. اسامی جغرافیایی غیر فارسی را باید تبدیل کرد" .
" افشار در مقالات بعدی می نویسد از وظایف ضروری دولت عبارت است از گسترش زبان فارسی در جوامع غیر فارسی و انتقال قبایل تورک و عرب از ایلات مرزی به نواحی داخلی. محمود افشار در کتاب " فارسی زبان باستان آذربایجان " صراحتا گفته که بنده حتی با 5 دقیقه هم تدریس زبان تورکی در مدارس و دانشگاههای آذربایجان موافق نیستم "
افشار ضمن انتشار مجله آینده موسس انجمن ایران جوان هم بود که در یکی از مقالات دیگرش نوشته بود که اگر مردم اذربایجان توانستند روزنامه های تورکی را به آسانی بخوانند و به تورکی چیزی بنویسند و شعر بگویند دیگر چه نیازی به فارسی خواهند داشت . وی گفته تورکی در ایران از تورک تازی به وجود آمده است می خواهیم آموزش فارسی را اجباری , عمومی و مجانی بکنیم برای من تردیدی نیست که بی هیچ زحمت و درد سری برای هیچ کس و مخالفتی از هیچ کجا به مقصود خواهیم رسید بی آنکه آذربایجانی ها احساس کنند.
علاوه بر موارد فوق بهتر است در اینجا یادآوری شود که کینه توزی رضاخان با مردم آذربایجان حد و مرزی نداشت . وی تبهکارترین مامورین خود را به آذربایجان می فرستاد تا مردم زحمت کش و شریف آن دیار را تحقیر کنند و به زبان آنها توهین کنند, شهرهای آذربایجان به ویرانه زاری مبدل سازنند و این کلام مستوفی استاندار انتسابی رضاشاه بود که می گفت آذربایجانی ها تورک هستند , یونچه خوردند مشروطه گرفتند و حالا نیز کاه می خورند ایران را آباد می سازند. مستوفی که خود نیز ساکن تبریز بود , ضمن سرشماری نیز محسوب گردیده بود, سرشماری تبریز را "خرشماری" می نامید.
... مستوفی در ایجاد وحدت ملی و ترویج زبان داریوش آنچنان کوشا بود که اجازه نمی داد حتی پیرزنان و پیرمردان فرزند مرده و مادران داغ دیده که یک جمله فارسی نمی دانستند , در ذکر دردها و مصائب خود و در سوگ عزیزانشان از زبان تورکی بهره گیرند. وی خود به این جنایات اعتراف کرده و در رد مقاله سلطان زاده تبریزی می نویسد: ... بلی من ... هیچ وقت اجازه نمی دادم که روضه خوان در مجالس ختم تورکی بخواند و در سخنرانی ها ی خود می گفتم شما که اولاد واقعی داریوش و کامبیز هستید, چرا به زبان افراسیاب و چنگیز حرف می زنید؟ و از این بیانات جز ایجاد حس وحدت ملی و جلوگیری از تورک مابی , کوتاه کردن موضوع اقلیت تورک زبان در نزد خارجی ها , که به عقیده من بزرگترین توهین به اهالی آذربایجان است و نویسنده اسم آن را "هم دردی" گذاشته است قصد دیگری نداشتم . و زبان فارسی را که زبان نوشتن و تدریس و زبان رسمی و عمومی است ترویج کرده ام ...
نا گفته نماند که در تابستان 1319 غله آذربایجان را که خرواری 350 الی 400 ریال در محل قیمت داشت , آقای مستوفی ( استاندار ) بدون اینکه به احتیاجات مردم تبریز اعتنایی کرده و یا به تذکرات آنها دایر به تامین آذوقه شهر ترتیب دهد به زور سر نیزه از قرار خرواری 140 ریال خریده و تماما به مرکز حمل کردند. در فصل زمستان, شهر تبریز به مجامع (گرسنگی ) گرفتار و بی آذوقه می ماند. تا غله گندیده و از چند سال مانده گرگان را که تماما متعلق به املاک اختصاصی (رضاشاه) بود از راه آستارا به تبریز حمل و از قرار خرواری 600 ریال به خورد مردم بیچاره دادند و چون نان این گندم فاسد و غیر ماکول بوده و در عین حال گران و کم یاب و پیدا نمی شد هزاران فقیر, بدبخت و مریض از گرسنگی قربانی اعتراض آقای مستوفی شدند. غله حمل شده از گرگان به قدری فاسد و غیر ماکول بود که قسمتی از جوی آن را فرمانده ارتش تبریز نپذیرفته و شرحی به آقای استاندار نوشته بود که: به علت فاسد شدن اسبهای ارتش نیز نمی خورند. آقای مستوفی در حضور جمعی با گستاخی چنین می گویند: باکی نیست حالا که اسب های ارتش نمی خورند می دهیم خرهای تبریز می خورند!
علاوه بر مستوفی استاندار وقت , روسای فرهنگ آذربایجان نیز در ترویج زبان فارسی کوشا بودند. محسنی رئیس فرهنگ استان آذربایجان زمان رضاشاه می گفت هر کس تورکی حرف می زند افسار الاغ به سر او بزنید و او را به آخور ببندید. ذوقی که بعد از محسنی به آذربایجان آمد صندوق جریمه تورکی حرف زدن در دبستانها گذاشت تا هر طفل دبستانی آذربایجانی که تورکی صحبت کند جریمه شود.
شاهد مورد اعتماد و شرافتمندی که خود از دبیران دوره ذوقی بود چنین نقل میکند: روزی هنگامی که میرزا قنبرنامی سر کلاس اول ابتدائی طبق معمول به بچه ها می گفت "آب" یعنی "سو" و "نان" یعنی "چورک" "بابا آب داد" یعنی "ده ده سو وردی" , ذوقی که به همراه بازرسی از تهران آمده بود, با مدیر مدرسه وارد کلاس می شوند. ذوقی پس از شنیدن نحوه تدریس میرزا قنبر از مدیر مدرسه می پرسد چرا آموزگار شما تورکی صحبت می کند؟ مدیر توضیح می دهد که بچه ها معنی کلمات را نمی فهمند. او کلمات را به تورکی تفهیم می کند . ذوقی می گوید این درست نیست برای تفهمی کلمات, آنها را باید به بچه ها نشان داد. اموزگار برای فهماندن معنی کلمه نان باید یک تکه نانی به آنها نشان دهد و برای تفهیم صدای خروس باید صدای خروس در بیاورد تا بچه ها فارسی را به جای زبان مادری یاد بگیرند.
محمد علی فروغی معلم دربار پهلوی , وزیر سابق عدلیه, از موسسان اولین لژفراماسونری رسمی سال 1909 در تهران , سه دوره نخست وزیری رضا شاه و چندین دوره وزیر دربار رضاشاه. و هم نخست وزیر محمدرضا شاه در خصوص سیاست حکومت مرکزی در قبال قومیتهای غیر فارسی از جمله تورکها می گوید: اول اینکه خرسند و خوشوقت باشیم از اینکه قبلا به تعهدات راجه به جامعه ملل یا هیچ مقام دیگر از دولت ایران به این موضوع شکایت کنند... ارمنه, یهودی, نصرانی (آشوری) چون عدد اینها قلیل است کمتر محل ملاحظه اند, و لیکن از سه عنصر تورک و کرد و عرب نباید غافل بود. حاجت به تذکر نیست که شمال غربی ما بسیاری از سکنه اش تورک زبانند که این وجب نگرانی بلکه مخاطره است. برای متحدالجنس کردن ایران , بهترین کارها نشر معارف فارسی است, اما آن هم نه به طوری که محسوس شود که می خواهند آنها را فارسی کنند.
سندی دیگر که گزارش آموزش و پرورش استرآباد (گرگان) به وزارت داخله در اردیبهشت 1305 میباشد, دیدگاه و نظر مقامات اموزشی و فرهنگی نظام پهلوی نسبت به زبان تورکی را نشان می دهد: قسمت دیگر در حکم تسخیر روح تراکمه است ,ترتیب بسط معارف در صحرا و لزوم تربیت اطفال تراکمه و تبدیل زبان تورکی آنها به فارسی است.در صحرا اشاعت معارف و زبان فارسی علاوه بر محاسن دیگر در سیاست تاثیر مهمی دارد,آرامش ابدی یموت,اگر خواسته باشیم یموتستان نشده وبا ترکمنستان خطرناک تازه تشکیل یافته روح یک جهتی پیدا نکند,تنها راه خلع سلاح بدون تغییر روح طغیان تراکمه نمی شود...واجب است با بودجه کافی چندین باب مدرسه مجانی در قمیش تپه ,خواجه نفس,آق قلعه ,گنبد کاووس,اومچای و بعد به ضرورت در نقاط دیگر تاسیس شود.و فعلا 15 نفر معلم ایران پرست ,آشنا به رموز سیاست و غیر مانوس به زبان ترکی از مرکز برای مدارس فوق انتخاب شوند.ویکی از موارد مهم,پروگرام مدارس این باشدکه هیچ درسی به زبان تورکی تدریس نشود.چندانکه به بسط معارف وتبدیل زبان تورکی به پارسی در صحرا ابرام کردیم برای بسیاری از مناطق دیگر استرآباد مانند رامیان,حاجیلو و کوهساران هم که تورک زبانند باید این مقصود عملی شود.
فروغی در مورد گسترش زبان فارسی می گوید:حاجت به توضیح نیست که نشر معارف ایران وزبان ایرانی [زبان فارسی] در آذربایجان و دور کردن مردم آن استان از خصوصیات غیر ایرانی [تورکی] چقدر لازم است با اینکه معلم دانا بسیار کم داریم تدریس در آذربایجان می ترسم مشکل باشد...
در هر حال راه این است که در مدارس ابتدایی شروع به تدریس را از تعلیم خط و قرائت بکنند و معلم باید بیش از هر کار با شاگرد مشغول گفتگو به زبان فارسی باشد.
ناگفته نماند نخبگانی چون ملک الشعراء بهار ضمن حمایت از اقدامات و رویه های مستوفی در قبال ترکان ایران و امثال وی, طی مقاله ای تحت عنوان « حزب دمکرات آذربایجان» می نویسد:
« ... آقای مستوفی از بهترین و پاکدامن ترین ماموران ایران بود... ملک الشعرای بهار در ادمه همان مقاله در رابطه با زبان ترکی ادامه میدهد:... آمدیم بر سر لهجه های محلی و تدریس زبان تورکی ... می گویند که در سه ساله ابتدایی ترکی باشد... ای کاش مردم آذربایجان لااقل زبان تات های قفقاز یا فارسی گویان خود آذربایجان را به عنوان زبان اصلی احیاء می کردند و ما خود را راضی می کردیم که زبان آذری یک لهجه قدیمی است و دوباره بدست فرزندان خود احیاء می شد. وی در ادمه مباحث خود در رابطه با زبان تورکی می گوید: به کدام دلخوشی می توانیم راضی شویم که آقایان زبان تحمیلی فاتحان تاتار را بر زبان اجداد و نیاکان ما رجحان می نهند؟ حال آمدیم گفتم که زبان تورکی لهجه محلی آذربایجان است [ زبان تورکی را متفکری همچون ملک الشعراء لهجه می نامد نه زبان] بسیار خوب کسی حرفی ندارد, این زبان مادری را کسی نمیخواهد از شما بگیرد. اما آیا فکر کرده اید که دامنه زبان وسیع دری با آن همه ادبیات عالمگیر و آن همه کتاب های مفید و آن همه مفاخر تاریخی که فعلا نیز هموطنان شما در همه ایران به آن تکلم میکنند و استعدادهای عجیب و غریبی در خود آذربایجان از این زبان بروز کرده و می کند. چه عیب دارد که باید در پی احیاء زبانی برآئید که نه سابقه ادبیات جهانی دارد و نه بزرگانی در علم و ادب پروده و نه امروز می پرورد.»
فراموش نکنیم که « طبق گزارشات و رده بندی های زبانی سازمان فرهنگی , علمی , آموزش ملل متحد (یونسکو) , زبان تورکی را سومین زبان و باقاعده دنیا معرفی کرده است».
مجله یغما از مجلات پر نفوذ دوران پهلوی دوم بوده که مرحوم جلال آل احمد در نوشته هایش مندرجات آن مجله را مستند قرار داده؛ در این مجله آقای ناطق از نویسندگان مشهور آن زمان نقدهایی به عملکرد مستوفی در آذربایجان نوشته که برای تنویر بحث می آوریم.آقای ناطق به زعم خود موضع مترقیانه و انسان مدارانه می گیرد و در نقد کتاب « مستوفی و آذربایجان » ضمن تقبیح رویه های مستوفی و حاکمیت زمان خود در قبال زبان یک کشور کنار گذاشتن بعضی ها از خودخواهی ها و هم رنگ شدن در مسائل اساسی است.
می توان دوباره زبان فارسی را در آذربایجان گسترش داد و هیچ ایرانی و آذربایجانی پاک نهاد هم آروزیی جزء اینکه این زبان دوباره در آن خطه زبان محاوره گردد, ندارد. ولی راه وصول به این هدف روش آقای مستوفی نیست که تورک زبان بودن مردم را دلیل نقص خلقت آنان دانستند, حقوق ایرانگری کمتری برای آنان قائل شد. عقیده من بر این است که مردم آذربایجان هر تعصبی که هم دارند باید آن تعصب را به نفع زبان فارسی و برای حفط و حراست آن به کار بیاندازند. زبان محلی امروزی را رخت عاریه ای بداند که باید به تدریج به صاحبش پس داد. تغییر زبان محاوره و پذیرفتن زبان پیشرفته مانند زبان فارسی نه کاری محال است و نه منافی تعصبهای محلی.
آبراهامیان در کتاب خود « ایران بین دو انقلاب » در صفحه 156 می نویسد: احمد کسروی اغلب مقالات خود را در آینده منتشر می کرد و در کتابهای بسیار خود به همان موضوع یعنی گسترش زبان فارسی و جایگزین شدن آن به جای دیگر زبانهای ایران تاکید داشت. وی پس از قیام خیابانی , نخستین اثر خود با عنوان « آذری یا زبان باستان آذربایجان » را نوشت تا ثابت کند که آذری , زبان اصلی زادگاه او بوده است که مهاجمان تورک از بین برده اند و بنابراین لهجه تحمیلی تورکی اکنون باید جای خود را به زبان فارسی بدهد.
تراکتور سازی تبریز در معرض ورشکستگی و تعطیلی
نماينده تبريز در مجلسهفتم، در نامهاي به رييسجمهوري خواستار كمك احمدينژاد براي جلوگيري از توقف توليد تراكتور در شركت تراكتورسازي تبريز به دليل بدهيهاي معوقه دولت به اين شركت شد.
وی در اين نامه خواستار طرح اين موضوع در شوراي عالي اقتصاد و اتخاذ تصميمات لازم در جهت رفع نگراني كارگران و خانوادههاي آنان شده است."
۱۳۸۵ آبان ۱۷, چهارشنبه
شعار نویسی بر روی اسکناسها
دستگیری یکی دیگر از فعالین سیاسی در شهرستان مرند
ماموران وزارت اطلاعات ظهر همان روز به منزل این فعال سیاسی یورش برده و کلیه لوازم و کیس کامپیوتر او را با خود بردند.
تا کنون هیچ اطلاعی از محل نگهداری علی حسن زاده در دست نیست.
لازم به ذکر است که دستگیری این فعال سیاسی دومین بازداشت طی یک هفته گذشته در شهرستان مرند است.
روز دوشنبه گذشته نیز ماموران اداره اطلاعات این شهرستان یک فعال سیاسی دیگر به نام اکبر پورعبدالله را دستگیر کرده و تحت بازجويی و شکنجه قرار دادند.
شیوه جدید مبارزان پیشرو حرکت ملی آذربایجان ٫ مقاومت عریان
عباس لسانی در اردبیل با تمام وجود با همه اهل و عیال و یاران صدیق خود به مبارزه با بی عدالتی و ظلم به ترکها “بایراق آزادی خواهی” را مثل “قارا اوغلان”* برداشته است و برای شهادت در راه ملت اعلام آمادگی می کند و به حرف خود عمل هم میکند. با یک اعتراض به حکم ناعادلانه خواب جاهلان و غفلت زدگان را بر آشفته می کند و دوباره بی دلیل به زندان می برند و خانواده اش را هم تهدید می کنند.
زندان زنجان در طول 5 ماه گذشته شاهد مبارز پیشرو دیگری بوده است که ترک ستیزان و ضد آذربایجانی ها را در حسرت یک عذرخواهی گذاشته است رضا عباسی از موسسین “کمیته دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان” با مقاومت مثال زدنی و با تمام سختی ها در مقابل زورگویان سر خم نکرده است و می رود به سمبل مبارزان زنجان و آذربایجان تبدیل شده است.
جواد عباسی مبارز بی ادعا و پرکار دیگری است که با تمام توان در راه ملت پیگر مطالبات ملت خویش است هر چند که حکمهای ناعادلانه روح ایشان را زخمی کرده و جسمش هم در زندان مرارتها دیده ولی باز به مقاومت آشکار و عریان در خوی و سلماس ادامه می دهد
مهندس غلامرضا امانی، وکیل صالح کامرانی، اکبر آزاد، یوروش مهر علی بیگلو، حسن راشدی، صاحبعلی خدابخشی… و هزاران مبارز بی شماری که کمتر چهره و نامشان شناخته شده است همه هستی خود را برای مبارزه صرف کرده اند و با مقاومت در مقابل ظلم و بی عدالتی به مبارزه بر خواسته اند و دشمنان آذربایجان را به عقب رانده اند.
این مبارزان پیشرو ترس را در وجود خود کشته اند ترس برای آنها معنی و مفهومی ندارد و جان هم برای آنها هدیه خداوند است برای فدا کردن در راه آذربایجان. این جانبازان عصر حاضر آذربایجان، سر و جان را در راه وطن میدهند ولی در مقابل زورگویان به ملت آذربایجان سر خم نمی کنند. مرام مبارزان پیشرو روشن و آشکار است”ما ترس را در وجودمان سوزانده ایم و خاکسترش را به باد داده ایم. دیگر در وجود ما ترسی وجود ندارد، در چشمه خون وضو ساخته ایم و در سجاده عشق نماز خوانده ایم” آپارتاید و استبداد به خاطر ترس ادامه حیات می دهد وقتی که ترس ملت بریزد دیگر آپارتایدی وجود نخواهد داشت. ترس حاکمیت از این است روزی تری همه ملت آذربایجان بریزد و غول آپارتاید را داخل شیشه کرده و آتش بزنند.
مقاومت عریان این مبارزان، طرفداران” مبارزه مدنی” و” مبارزه منفی” را به تعجب وا داشته است و بعضی از آنها هم ایستاده و از مبارزه اینها انگشت به دهان مانده اند و حیران مبارزه این عزیزان هستند. مقاومت عریان تئوریهای اصلاح طلبی را در آذربایجان به کلی کنار زد و نشان داد که این تئوریهای نازک و نارنجی به درد مناطق فارس نشین می خورد و آذربایجان شیوه مبارزاتی خود را دارد. چرا که حاکمیت به این گونه مبارزات(مدنی، منفی) کشک هم ساب نمی زند و تره هم خورد نمی کند.
گزارش دردهای آذربایجان و درد دل با نمایندگان دولت از آذربایجان هیچ دردی را دوا نخواهد و معاون رئیس جمهور هم می داند که در آذربایجان چه خبر است گزارش دادن به ایشان هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد این تاکتیک اشتباه فعالان حرکت ملی بعد از این قابل بخشش نیست نماینده ای که نتواند به حقوق قانونی موکلان خود رسیدگی کند باید از وکالت استئفا دهد ما نیازی به این نمایندگان نداریم اصلا ملت آذربایجان آنها را نماینده خود نمی دانند که ما آنها را به رسمیت بشناسیم و درد دلهای خود را پیش نامحرمان ببریم. این تز سوخته “فشار از پائین چانه زنی در بالا” امتحان خود را در دوره اصلاحات خاتمی پس داده است. برای آذربایجان فعلا نمی تواند کاربرد داشته باشد. چرا که آنکه چانه زنی می کند باید در درون دولت باشد که کسی از حرکت ملی آذربایجان در ساخت قدرت وجود ندارد علاوه بر آن کسی که چانه زنی می کند تا پای جان به مقاومت بایدادامه دهد که باز کسی از خود حرکت ملی در داخل قدرت نیست که این کار را بکند پس این تز نمی تواند برای آذربایجان در حال حاظر مثمر ثمر باشد. دوستانی که به دنبال این تز هستند در حال حاظر سخت در اشتباه هستند بزرگ کردن و تبلیغ نماینده ای که در داخل قدرت است و در یک انتخابات غیر دموکراتیک انتخاب شده است یک خطای استراتژیک برای حرکت ملی آذربایجان می باشد.این افراد نباید در حرکت ملی آذربایجان به صورت مثبت تبلیغ شوند و دکتر، دکتر ردیف کردن پیش نام یک نماینده دولت در شان فعالان حرکت ملی نیست.
در این میان فقط تز مبارزان پیشرو می تواند برای حال حاظر آذربایجان مثمر و ثمر باشد چرا که آنها به “مقاومت عریان” رو آورده اند و اساس مقاومت عریان هم تکیه بر ملت خود و داشته های مادی و معنوی ملت خود است و منسجم کردن انرژی این ملت برای پیدا کردن راه چاره است. ما باید یاد بگیریم و به ملت خود یاد دهیم فقط خودمان می توانیم آذربایجان را به سعادت برسانیم غیر ما کسی نه می خواهد و نه می تواند. مبارزان پیش رو در عمل این درس بزرگ را به ملت خود یاد می دهند. و در هر مبارزه اجتماعی و سیاسی اگر یک گروه کوچک به مبارزه عریان روی بیاورند مردم با آگاهی از مقاومت آنها حامی آنها می شوند و حکومتها هم نمی توانند کاری بکنند و حاکمیتها هم مشروعیت و مقبولیت خود را در بین ملت از دست می دهند و بی اعتبار می شوند و حاکمیتی که بی اعتبار شد دیگر نمی تواند با زور توپ و تفنگ حکومت کند آنگاه مجبور می شود به خواسته های ملت گردن بگذراد و آنها را قبول کند.
در این میان مبارزانی که در بیرون از زندان هستند فقط باید کارهای تبلیغی و فرهنگی خود را چند برابر کنند اطلاع رسانی صحیح و شفاف از زندانیان برای ملت خود و آزادیخواهان جهان باید به سرعت تمام پیگیری شود . همه مردم آذربایجان باید بدانند که بر سر بهترین فرزندان آنها در زندانها چه می آید؟ خبر رسانی صحیح می تواند کمک بزرگی برای مبارزان پیشرو باشد.
مبارزان خارج از کشور هم به جای صرف انرژی خود برای مسائل انحرافی مقاومت عریان این عزیزان را به اطلاع مجامع جهانی برسانند. و انرژی خود را حول محور “منافع ملی آذربایجان” تجمیع کنند. همه گروه ها و اشخاص باید منافع گروهی و شخصی خود را قربانی “منافع ملی ” کنند و منافع ملی بر منافع همه اشخاص و گروها ارجح است. برای مساله”بایراق” هم اگر حکومت ملی آذربایجان درسال 1324 بایراق داشته من فکر می کنم که طراحی شده بود ولی بیرون داده نشده بود برای حکومت فدرال آن بایراق می تواند بدون بحث مورد قبول همه شود و برای استقلال هم بعد از تشکیل دولت نمایندگان ملت می توانند تصمیم بگیرند. بی خود انرژی خود را هدر ندهیم و جنگ حیدری و نعمتی یا شیخی و متشرعه که در زمان مشروطه در تبریز وجود داشت راه نیاندازیم. اتحاد ما(حول منافع ملی) رمز پیروزی ماست.
*قارا اوغلان عنوان قهرمانی افسانه ای از ترکهای ایغور می باشد که در قرن دوازدهم میلادی در آسیای مرکزی و ترکستان شرقی به مبارزه برخواسته بود ونماد” قیام در مقابل ظلم” می باشد. در ترکیه به مرحوم “بلنت اجویت” هم لقب “کارا اوغلان” داده بودند.
۱۳۸۵ آبان ۱۵, دوشنبه
قسم حضرت عبا س ، دم خروس یا خود خروس ؟!
اولا، اگر و مگری درکارنیست این دو خاک بزور سرنیزه از هم جدا شده است و رودخانه آراز شاهد این جدائی نامردانه و آغوشته بخون است. ولی اینکه در بالای منبر فرمودید باید جزء خاک ایران گردد ، مرا بیاد ضرب المثلی انداخت:
۱/ شما « شوونیسم فارس!» در حمله ارتش شوروی! به آذربایجان برهبری گورباچف و براه انداختن حمام خون در باکو و قتل و عام کودکان وزنان چرا با سکوت مرگ بارتان از باصطلاح هموطنانتان یادی نکردید ؟!
۲/ چرا درنسل کشی، و قتل وعام فجیع ارامنه در قره باغ آذربایجان نه اینکه بدادشان نرسیدید حتی به قاتلین این فاجعه کمک مادی و معنوی کردید ؟!
۳/چرا زیرپای قاتل صدها کودک وزن قره باغ رئیس جمهورتان فرش سرخ پهن کرد؟!
۵/ آیا در ایران شما بیاد دارید پروژه ای و یا طرحی به موقع تصویب واجرا وخاتمه یابد؟! چرا طرح گازرسانی ارمنستان زودترازموعداجرا، وخاتمه یافت؟!
۶/ چرا شما بداد فلسطین، افغانستان، لبنان،عراق رسیده ومیرسید.؟! از افغانستان در حدود 3میلیون و عراق 800 هزار پناهنده داشتید ، ولی در قتل و عام قره باغ مرز را بروی زن و بچه آذربایجانی بستید؟
۷/ اگرآذربایجان شمالی جزء خاک ایران است چرا اشغال گر ارامنه را که بیش از سه چهار این خاک را اشغال کرده محکوم نمی کنید و دست دوستی و رفاقت با کسی که خاک شما را اشغال کرده است میدهید ؟!
ضرب المثل: قسم حضرت عباست، یا دم خروس یا خود خروس کدام یک؟!
۱۳۸۵ آبان ۱۴, یکشنبه
محمدرضا محمدخاني٫ يکي از فعالان حرکت ملي آذربايجان از دوران بازداشت خود ميگويد
خانواده ام اعتراض میکنند ولی آنها اهمیتی نمیدهند، کارت شناسایی و حکمی نشان نمیدهند و فقط یک کاغذ دست نوشته نشان داده بودند که نوشته بود «آقای محمدرضا محمدخانی، فردا صبح ساعت ۹ خودتان را به اتاق ۳۷ در زندان تبریز معرفی کنید» نه مُهری داشت و نه آرمی که اداره ای را معرفی کند.
حدود یک و نیم ماه در تبریز مخفی بودم. شبها را در بیرون از شهر در داخل ماشین میخوابیدم و روزها در شهر بودم و در طول این مدت یکی از دوستان هویت طلب مرا که غلامرضا رزاقي بود دستگیر کردند، تاریخ دستگیری او در ۰۷/۰۴/۱۳۸۵ بود و بعد از او مرا نیز در تاریخ ۱۲/۰۵/۱۳۸۵ با تهدید اسلحه دستگیر کردند(در خیابان چای کنار بغل قاری کؤرپوسو).
مرا کتک زنان به ادارۀ اطلاعات آوردند، دو روزِ اول فقط کتکم زدند و شش تا از دندانهای فک بالایم را شکستند٫ ولی آنها هر چه میگفتند قبول نمیکردم، بعد از آن مرا آنقدر زدند که پرده گوش چپم پاره شد و همه جای پشتِ بدنم و پای چپم کبود شده بود، اصلاً نمیتوانستم راه بروم. مرا ۴ - ۵ روز، شکنجه نکردند و در سلول انفرادی نگه داشتند.
بعد از ۵ روز مرا به دادگاه، شعبۀ ۱۹ دادیاری نزد آقای باهوش بردند، وی “مرا به اخلال در نظم و امنیت کشور” و “وابستگی به گروههای تجزیه طلب متهم کرد” ٫ در حالی که من به هیچ گروهی وابسته نیستم و فقط از حقوق اولیه ملت آذربایجان دفاع میکنم و خواهان حقوق اولیه از دست رفته خودمان هستم و به هیچ کس وابسته نیستم.
دادگاه مرا با یک ماه بازداشت مجدد در اختیار ادارۀ اطلاعات قرار داد، مرا به زندان آورده و بعد از انگشت نگاری به ادارۀ اطلاعات منتقل نمودند حدود ۲۰ روز در آنجا ماندم، مرا که شکنجه میکردند غلامرضا رزاقي و محبوب تقوي در سلولهای بغلی فُحش و ناسزاگوییهای بازجو و ناله های مرا میشنیدند. آن روزها مرا آنقدر کتک زده بودند که دیگر نمیتوانستم راه بروم، بعد از ۲۰ روز مرا همراه با غلامرضا رزاقي به زندان تحویل دادند و تا تاریخ ۱۳۸۵/۰۷/۱۳ در زندان بلاتکلیف ماندم. در روزهایی که در اطلاعات بودم دندانهای شکسته ام عفونت کرده بود. به بازجو گفتم لااقل به دهانم که زخم و عفونت دارد نزنید ولی او فقط به دهانم ضربه میزد. در سلول نیز که کتکم میزدند خون از دهانم میآمد و فوراً دستمال کاغذی میآورد. این بازجوهای شکنجه گر که اسمشان را سربازان گمنام امام زمان گذاشته اند با بنده که در برابر زورگوییهای حکومت فارس ایستاده بودم و از ملت تورک آذربایجان دفاع میکردم اینجور رفتار میکردند و شکنجه که میکردند هیچ، فحش زن و بچه نیز میدادند و چنان فحشهایی میدادند که یک لات بیسر و پا هم آن فحشها را نمیداد چه رسد به یک سرباز گمنام امام زمان.
در بازجوییها با مشت و لگد و سیلی مرا میزدند و آنقدر جلوی چشم چپم را زده بودند که در طول ۲۰ روز چندین بار ورم کرد.
موقع انتقال از اطلاعات گفتند که آیا میخواهید دکتر ببیندتان؟ ولی زمانی که اطلاع یافتند آثار باقی مانده از شکنجه ها را میخواهم به دکتر نشان دهم قبول نکردند. در زندان علیه این سربازان گمنام امام زمان شکایتنامه نوشتم ولی رئیس زندان اهمیتی به آن نداد و گفت که از دست ما کاری برنمیآید. در مدتی که در اطلاعات بازداشت بودم فقط یکبار اجازۀ تماس ۲ دقیقهای با عایله ام را دادند.
موقعی که بازجویی میشدم زیر شکنجه به من میگفتند هر چه ما میگوییم تو باید بنویسی و او برای من دیکته میکرد و میگفت بنویس که از خارج به حساب بانکی من پول واریز میکنند. من میگفتم میدانید که به حسابهای بانکی من هیچ پولی ریخته نشده است. بازجو با اصرار میگفت که بنویس از خارج برای ما پول میفرستند ولی من نمینوشتم. در بازجوییها مرا متهم میکردند که پانتورکیست هستم ولی من در جواب مینوشتم، در حالی که حقوق اولیه ما را نمیدهید و نمیگذارید که به حقوق اولیه و ابتدایی خود که تحصیل به زبان مادریمان (تورکی) هست دست یابیم، به خاطر خواسته های به حق و قانونیمان به ما پانتورکیست میگویید.
آقای خاتمی شرم كنيد
ميگويد "دمكراسي پديده اي قابل تجويز نيست و بايد به بخشي از فرهنگ يك ملت تبديل شود". و ادامه ميدهد "دمكراسي يك پروسه است و نه يك پروژه، و انقلاب اسلامي گام بزرگي در راستاي تحقق دمكراسي بود و ما گامهاي بسياري برداشته ايم و ..."
قطعا هر ايراني با شرف، آزاد انديش، و واقع بيني اين گفتگو را شنيده، خوانده يا ديده باشد، انگشت حيرت بدهان ميگيرد كه بي شرمي يك انساني كه لباس دين داري بر تن دارد و آزمايش خود را نيز پس داده، تا كجاست. اين نادرويش ناايراني ميگويد انقلاب اسلامي مردم را از تاريكي و سياهي و چه و چه رهانيد. كدام رهائي؟
دستاورد اين انقلاب منحوس و ويرانگر بجز استبدادي خشن تر، اشاعه فقر و تهيدستي، گسترش فقر و اعتياد و فحشا و از تمامي اينها مهمتر استيلاي مشتي دزد و غارتگر و آدمكش بر سرنوشت يك ملت چه بوده است ؟ كدام فاكتور سازنده و مثبت در كارنامه اين رژيم آدمخوار، و صد در صد سرسپرده به بيگانگان وجود داشته و دارد كه خاتمي چنين بي شرمانه وقيحانه از آن دم ميزند؟
ميگويد "علم و تكنولوژي و دمكراسي در انگلستان نهادينه شده و ايران از پيشرفتهاي سياسي و اقتصادي باز مانده است."
نگارنده بعنوان يك ايراني درون مرزي از محمد خاتمي ميپرسم كه چرا به ريشه اين عقب ماندگي تاريخي نميپردازد و نميگويد كه اين پس رفت معلول چه عواملي بوده است ؟
آيا يكي از مهمترين دلائل اين عقب ماندگي هاي تاريخي همان كسوت وانديشه هاي عقب افتاده اي نبوده و نيست كه ايشان آن را نمايندگي ميكند؟ به قوم و قبيله و هم لباسها وهم انديشان سنتي خودشان در طول تاريخ بطور اعم، و دو صده اخير بطور اخص و بيست و هفت سال گذشته بطور ويژه نظري بياندازيد تا شايد دريابند كه اين ملت و اين سرزمين از لوث وجود اين قبيله چه ضربه هاي مهلكي را تحمل كرده است.
مگر در طول تاريخ يك سرزمين غرق در خرافات مذهبي اجازه دادند تا انديشمندان و شخصيتهاي برجسته آن نورافشاني كنند و جامعه را بسوي پويائي رهنمون گردند؟ ببينيد كه در عصر تاريك قاجاريه در قبال هزاران آخوند و ملاي مفت خوار و فريب كار و عوام فريب و مخالف با پيشرفتهاي انساني چند تن شبيه امير كبير يا قائم مقام فراهاني يا ... وجود داشته است ؟
چرا نمي گوئيد كه يك عامل اساسي در مسير بدبختي و سيه روزي ملت و اين عقب ماندگي تاريخي، خرافات مذهبي و ملايان دگم انديش و مفت خور و منفعت طلب بوده اند، ملاياني كه حيات ننگين خود را در عقب ماندگي مردم جستجو ميكرده و خرافات مذهبي را لازمه ادامه حيات خود ميدانسته اند.
خاتمي ميگويد "دمكراسي پديده قابل تجويز نيست و بايد به بخشي از فرهنگ يك ملت تبديل شود". چرا قابل تجويز نيست؟ اتفاقا قابل تجويز هم هست، مشروط بر آنكه رهبران و متفكرين جامعه داراي روح دمكراسي خواهي و ظرفيت آزاداند يشي را داشته باشند و قابليت محترم شمردن حقوق اساسي مردم را دارا باشند. بديهيست كه تجويز دمكراسي در پناه حضور رهبران و شخصييهائي چون خاتمي و خامنه اي و رفسنجاني و ديگر ملايان متحجر و وامانده از حركت تاريخ امري محال خواهد بود، و تا لحظه اي هم كه اين حكومت و اين ساختار جهنمي بر پا باشد، تصور دمكراسي بر خلاف آنچه كه خاتمي عنوان كرده و ميكند تصوري باطل، حماقتي مطلق و در حكم آب در هاون كوبيدن خواهد بود.
خاتمي ميگويد "دمكراسي پروسه است و نه پروژه". بعدا افاضه فرموده، مدعي شده اند كه "انقلاب اسلامي گامهاي بلندي در راستاي تحقق دمكراسي برداشته است"!
آري براي تحقق دمكراسي از نوع "دينی" گامهاي بسياري برداشته شده كه در هيچ عطاري و بقالي و سوپرماركتي يافت نميشود. قتلهاي زنجيره اي، بستن يكشبه دهها مطبوعه و نشريه، ذبح اسلامي و خياباني انديشمندان و متفكرين، آتش زدن سينما ها و تاترها و كتابخانه ها، سانسورهمه جانبه كتابها و دوختن دهان نويسندگان، تبعيضات جنسي، ايجاد فاصله عريض و طويل طبقاتي، ستاره بندي كردن دانشجويان، گورستاني كردن دانشگاهها، بيكار كردن و اخراج اساتيد دانشگاهها، ترويج خرافات مذهبي، ترويج رانت خواري، مصادره اموال و املاك مردم بدون كمترين استناد قانوني، اعدام گروهي زندانيان سياسي، قلع و قمع دگرانديشان، فيلتركردن و مسدود نمودن كانالهاي خبري و اطلاع رساني، توسعه فقر و فحشا واعتياد، محروميت همه جانبه شهروندان از دخالت در امور كشور و تعيين سرنوشت خويش، همه و همه گامهاي بزرگي بوده اند كه رژيم جمهوري اسلامي در مسير تحقق دمكراسي برداشته و حالا هم مصمم هستند تا ميلياردها دلار از ثروتهاي ملتي فقير و تهيدست را صرف توليد سلاحهاي هسته اي و كشتار جمعي بنمايند تا شايد از اين طريق بتوانند پايه هاي حكومت ضدايراني و ضد انساني خود رامستحكم نموده و منطقه را در معرض نابودي كامل قرار بدهند.
بديهيست كه در چنين اوضاع واحوالي، و با چنين كارنامه سياهي محمد خاتمي بعنوان يك شياد سياسي و بعنوان چهره اي منفور در نزد ملت ايران و بعنوان فرستاده خاص دربار ولايت به اينسو وآنسوي جهان سفر ميكند تا در محافل دانشگاهي و سياسي به بزك كردن چهره مخوف رژيم بپردازد و چنين وانمود نمايد كه تحقق دمكراسي در بستر چنين ساختاري ممكن است. در صورتيكه تجربه 8 ساله زمامداري اين فرد اين واقعيت را باثبات رسانيد كه اين رژيم تحت هيچ شرايطي ظرفيت لازم براي تحقق يك مردمسالاري بمفهوم امروزي را ندارد وهرگونه سرمايه گذاري در جهت اصلاح اين ساختار، دهان كجي به آمال ملت ايران خواهد بود و گناهي نا بخشودني است.
بازداشت و شکنجه یکی از فعالین حرکت ملی آذربایجان در مرند
از روز دوشنبه نهم آبانماه ۸۴ توسط ماموران اداره اطلاعات مرند ٬در این شهر
دستگیر شده و در تحت شکنجه قرار دارد.مامورین ادره اطلاعات پس از شکنجه وی
لباسهای خون آلود پورعبدالله را به خانواده وی در خانه شان تحویل داده
اند.لازمبه ذکر است که پور عبدالله هنگام دیوار نویسی در مرند دستگیر شده
است
۱۳۸۵ آبان ۱۰, چهارشنبه
افزایش شعار نویسی در سطح شهر تبریز
عباس لسانی زندانی شد
ظهر امروز ماموران دادستانی اردبیل بدون هیچ توضیحی عباس لسانی را دستگیر و به زندان منتقل کردند.متعاقب آن ساعتی پیش لسانی با خانواده اش تماس گرفت و از اجرای حکم اخیر دادگاه خبر داد.وی گفت:پس از انتقال به زندان ماموران از قطعی شدن حکم خبر دادند و آنرا ابلاغ کردند.قاضی تجدید نظر دو ماه مدت زندان را اضافه کرده است و مدت حبس از ۱۰ ماه و شش ماه به یکسال و شش ماه افزایش یافته است و از امروز اجرا می شود.
دقایقی قبل عباس لسانی در حالی تشریفات انتقال به بند را پشت سر گذاشت که حکم سریعتر از مدت معمول رسیدگی و قطعی شده است و هنوز هیچ منبع و مرجع قضایی توضیحی در این مورد ارائه نداده است.به نظر می رسد این سرعت عمل ناشی از دفاعیه صریح لسانی و تاکید وی بر افکار و عملکرد گذشته اش باشد.وی در این دفاعیه همچنین به نقش "عاملی" امام جمعه دولتی اردبیل در سرکوب اعتراضات مردم اردبیل در خردادماه امسال اشاره کرده و به تقبیح آن پرداخته بود.