۱۳۸۵ مهر ۹, یکشنبه

مهد کودکهای فاشیسم

بند سوم ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشرمی گوید:

..." پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به دیگران اولویت دارند."

در سالهای اخیر به دلایل متعددی تلاش می شود تا زبان و فرهنگ تورکی محدود شده و از بین برود. طراحان این سیاست و کسانیکه آمال و آماج آنرا دنبال می کنند، دیگر کار را به جایی رسانده اند که کودکان ما حق تکلم به زبان مادری خود را ندارند.

تا چند سال پیش مدرسه یکی از ویژگیهای مشترک دانش آموزان غیر فارس بود، اما اکنون قلعه عقرب خوفناکی که کودک 4،3،2 و یا 5 سالۀ ما بعنوان خانه دوم به آن پا می نهد" مهد کودک" ها هستند. همگان مشاهده کرده اند که چگونه طفل معصوم جدا شده از آغوش گرم مادر که جز محبت مادرانه و پدرانه چیزی ندیده و تجربه نکرده ا ست، بعد از تجربه اولین روز اقامت در این قلعه خوفناک در دفعات دوم و سوم و... با گریه و زاری و التماس از رفتن به این مکان سرباز می زند!

حال در پردۀ ابهام است که در آن مکان چه بر سر این موجود بی دفاع می آید که هر روز صبح شاهد گریه های ممتد و عاجزانه این اطفال عزیز در مقابل درب ورودی مهدها می باشیم!

در درون مهدکودکها هر روز اتفاقات نگران کننده گوناگونی می افتد که کودکان به دلیل عدم توانایی در بیان آنها قادر به انتقال صحیح اخبار این حوادث به والدین خود نیستند.

بی تردید یکی ازاین بلایا که در ایالات غیر فارس چندان هم مبهم و دور از چشم نیست تحقیر زبان مادری طفل و تغییر آن به سمت زبان قاتل است.

اگر کودک خردسال در یک جمع عمومی جرأت تکلم به زبان مادریش را نداشته باشد، تحقیر خواهد شد و مسلما ًاز قدم نهادن در آن محیط سر باز خواهد زد .بنابراین این طفل به ناچار بعد از چند مدت تبدیل به یک موجود آسیمیله شده و بی هویت می گردد و حتی بعد از بازگشت از مهد به خانه ، پدر و مادر خود را به دلیل تکلم به زبان بومی تحقیر و تخفیف خواهد کرد.

مسأله دیگری که مطرح می باشد این است که تا چند وقت پیش فقط والدین جوانی که شاغل بودند و فرزندی داشتند که نمی شد در خانه تنها گذاشت،وی را به مهد کودک می فرستادند .متاسفانه مطابق آمارهای موجود اکثر مشتریان مهدکودک ها خانواده هایی هستند که مادر خانه دار و پدر دارای شغل آزاد هستند!

اکنون باید به علامت سوأل بزرگی که در ذهن هرانسان عاقلی ظاهر می شود، پاسخ داد. اینکه چرا باید کودک عزیز و دلبند خود را که برای پدر و مادر عزیزترین شخص دنیای آنها است،بی دلیل به دست یک عده اشخاص سپرده شوند که حتی برای زبان و فرهنگ خود ارزش قائل نیستند و هیچ عمل غیر انسانی دیگری هم از ایشان بعید نیست؟!

ما داشتیم و داریم کودکانی را که در یک چنین محیط هایی دچار روان پریشی، شب ادراری،از دست دادن اعتماد به نفس و دهها ضعف روحی و شخصیتی شده اند که حتی در سنین بزرگسالی نیز غیر قابل جبران می باشند.

به طور کلی درچنین مراکز آموزشی، مسئولان غیر دلسوز با آگاهی بر سیاست های شوونیستی و شناخت نیازهای روانی کودکان، هدفشان از هر نوع برنامه ریزی آموزشی، تخریب شخصیتی و خدشه دار کردن هویت ملل و اقوام غیر فارس از همان سنین کودکی است.

البته در کمال تاسف نوک دیگر پیکان تخریب هویت کودکان را باید متوجه والدین آنها ساخت.

متأسفانه پدر و مادرها به بهانۀ اینکه کودکشان در مدرسه با مشکل فارسی صحبت کردن مواجه خواهد شد،او را به مهد کودک می سپارند . اما آنچه در اینجا حائز اهمیت است ضروری نبودن یادگیری فارسی توسط این کودکان است. چرا که مطمئنا سیاست آسیمیله سازی آنها در مدارس با هزینه های شگرف و هنگفت اجرا خواهد شد!

به نظر من! راه حل مشکل فوق این نیست که هر چه بیشتر دست روی دست گذاشته و کودکان خود را در گرداب آسیمیله سازی و بیگانگی گرفتار کنیم ،بلکه بهترین راه مبارزه برای بدست آوردن حق تاسیس مهدکودکها، مدارس و دانشگاهها به زبان مادری است تا جلوی تمام اقدامات فاشیستی فارسی سازی و بیگانه سازی از فرهنگ خودی و دور ساختن کودک از آغوش گرم پدر و مادر گرفته شود.

آری، آموزش به زبان مادری همچون تغذیۀ کودک با شیر مادر ضروری است.

همانطوری که سازمان یونسکو بر آن تأکید کرده است و این کار زمانی عملی است که تدریس زبان تورکی به طور رسمی و آکادمیک آغاز شود و کودکان ما با زبان شیرین تورکی و فرهنگ اصیل آن آموزش داده شوند.

در اقدامی سازمان یافته و ضربتی، عملیات انهدام زبانهای غیر فارسی در مهد کودکهای ایران کلید خورده است

طی دهه گذشته به دلیل شاغل شدن والدین و بدنبال آن گسترش مراکز مهد کودک و پیش دبستانی در سراسرکشور، سیاست آسیمیلاسیون ملی وارد فاز جدیدی گردیده و اینبار عملیات انهدام زبانهای غیر فارسی در مهد کودکها و مدارس سراسر ایران بصورت اعلام نشده اما کاملا سازمان یافته و ضربتی کلید خورده است!

توجه به این امر لازم است که تصمیم گیرندگان فرهنگی کشور مطابق مفروض ارتجاعی « ایران مساوی فارس است و حیات هر زبان غیر فارسی تهدیدی برای امنیت ملی محسوب می شود» (!!!)، تلاش وسیعی را برای قتل زبانهای بومی ایران و حتی حذف لهجه های غیر رسمی زبان فارسی آغاز کرده اند.

در واقع طی دهه گذشته با رشد مبارزات بیداری بخش فعالان تساوی حقوق اقوام و ملل ایران بخصوص فعالین حرکت ملی آذربایجان، تلاشهای ضد ملی افراطیون فارس بصورت خطرناکی از مرحله پندار شوونیستی عبور کرده و وارد مرحله کردار فاشیستی شده است.

به جرات می توان گفت که حجم حملات و هجومات رسانه ای و تبلیغی جریانهای افراطی فارس گرا علیه حیات فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی اقوام و ملل ایران بخصوص ترکها و عربها، طی دهه اخیر به اندازه همه هشت دهه حاکمیت کودتایی افراطیون فارس بوده است!

اما به نظر می رسد به دلیل عدم موفقیت دهها شبکه تلویزیونی و رادیویی صدا وسیما و نیز جریانهای لمپن مروج «جوکفارسیهای ضدفرهنگی» در تغییر زبانهای بومی اقوام و ملل غیر فارس (که در حدود 75 درصد کل ساکنین ایران را در بر می گیرد)، اکنون شبانه روز تلاش می شود تا زبان مادری کودکان مناطق غیر فارس نشین ، هنگامی که از خانواده جدا شده و تحت عنوان نگهداری و آموزش به مراکز مهد کودک و مدرسه سپرده می شود کاملا به« زبان رسمی» و در حقیقت «زبان قاتل» تغییر یابد.

در واقع اکنون درابتدای قرن بیستم، تئوری های کهنه و فاشیستی امثال افشارها، ورجاوندها، ماهیارها،شیخ الاسلامی ها و احمدی ها برای تغییر زبانهای اقوام و ملل ایران بر اساس سیاستهای ضد انسانی پان اریانیسم در حال عملیاتی شدن است.آنهم در شرایطی که دنیای آزاد هیولای هفت سر نژاد پرستی را حتی در بسیاری از کشورهای عقب مانده همچون افغانستان به زنجیر کشیده است!

به این ترتیب مطابق بخشنامه های سازمان بهزیستی و وزارت آموزش و پرورش، مسئولین مراکز مهد کودک و مدرسه موظفند تنها به زبان فارسی صحبت کنند،آموزش دهند و همچنین از تکلم زبانهای غیر فارسی در میان کودکان ثبت نام شده در این اماکن خودداری کنند.

حتی طبق این قبیل بخشنامه ها به مربیان مهد کودک توصیه می شود به کودکان تذکر دهند که در منزل نیز با والدین غیر تات زبان خود به زبان تاتی صحبت کنند چراکه در غیر اینصورت به اصطلاح مربیان مهد کودک « خاله کلاغه » به آنها خبر خواهد داد!

این در حالی است که مطابق کنوانسیون حقوق کودک مصوب دوم سپتامبر سال 1990 میلادی دولتها موظفند از هرگونه رفتارهای تبعیض آمیز قومی و مذهبی و نژادی در قبال کودکان جدا خودداری کنند.

بعنوان مثال در بند اول از ماده دوم این کنوانسیون امده است:

ماده 2 (ممنوعيت تبعيض)

1) )حکومتهای عضو اين پيمان، برای هر کودکی که در قلمرو آنهاست، بدون تبعيض و يا فرق گذاری و بدور از هرگونه وابستگی به نژاد، رنگ پوست، منشاء اجتماعی و قومی و يا ملی، ميزان دارايی، معلوليت، وضعيت سرپرست و يا والدين و هر موقعيت ديگری که کودک در آن است، اجرای حقوق مندرج در اين پيمان نامه را تضمين ميکنند.

همچنین درمواد 29و 30 این کنوانسیون امده است:

ماده 29 (اهداف تربيتی)

1) )حکومت های عضو پيمان تاييد می کنند که تربيت بايد:
الف) شخصيت، استعداد و توانايی های روانی و جسمی کودک را تقويت و شکوفا نمايد.
ب) احساس احترام و توجه به حقوق بشر و آزادی های پايه ای مصوب سازمان ملل متحد را، در کودک پرورش دهد.
ج) نسبت به والدين، هويت فرهنگی و زبان و ارزش های ملی سرزمين پدری ايجاد علاقه و توجه نموده و احترام به فرهنگ ديگر سرزمين ها را تقويت کند.
د) کودک را برای زندگی در يک جامعه آزاد بر پايه تفاهم، صلح، تحمل دگرانديشان و ديگرباشان، تساوی حقوق زن و مرد و دوستی خلق ها و گروههای قومی يا ملی_ مذهبی، آماده کند.
ه) علاقه و توجه به کودک را نسبت به محيط زيست و طبيعت بيشتر کند.
2) )اين ماده و ماده 28 اجازه ندارند چنان تفسير شوند که موجب اخلال يا خدشه در آزادی شخص حقيقی و يا شخص حقوقی ديگری شوند. در تاسيس مدارس آموزشی هم با توجه به رعايت بند 1، بايد حداقل استانداردهای تعيين شده حکومتی موجود باشند.

ماده 30 (حمايت از اقليت ها)

کودکان متعلق به اقليت های مذهبی، قومی و يا زبانی در کشورهايی که اين اقليت ها وجود دارند، دارای اين حق هستند که همراه ديگر آشنايان بطور جمعی يا فردی از زبان فرهنگ و مذهب خود برخوردار بوده و از آنها استفاده کنند.

به این ترتیب در مهد کودکها و مدارس ایران موادی که به رنگ فرمز نشان داده شده است بطور کامل نقض می گردند.

خاطر نشان می شود مسئولین همچنین در پرورشگاههای کودکان بی سرپرست و همچنین دارالتادیب ها در مناطق غیر فارس زبان نیز فقط به زبان فارسی حق صحبت با کودکان مذکور را دارند.بی شک در این صورت زبان فارسی بیش از پیش نقش یک «زبان قاتل»را ایفا خواهد کرد و سیاست «انهدام فرهنگی» بومیان بصورت قویتری به مورد اجرا گذاشته خواهد شد.

این گونه رفتارهای تبعیض آمیز همچنین با حقوق پایه ای کوکان مندرج در بیانیه جهانشمول حقوق کوئک مصوب 11 ژوئن سال 2004 نیز ضدیت اشکار دارد.مطابق این بیاینه « تعلقات ملی و مذهبی و اخلافی و قومی و فرهنگی سرپرستان و نزدیکان و مربیان و بعلاوه ایدئولوژی حاکم بر جامعه نمی تواند مانعی در برخورداری همه کودکان از (حقوق موجود)در مفاد این بیانیه شود.»

ارتجاعیون فارس همچنین اقدام به صدور مجوز دوبله کارتونها و فیلمهای گروه سنی کودک به برخی از موسسات کرده اند. متاسفانه این مراکز سودجو به هنگام دوبله این تولیدات خارجی، عمدا اقدام به دوبله کارکترهای مسخره،حاشیه ای و یا خلافکار فیلم به لهجه های بومی و بخصوص لهجه من در آوردی «آذریهای پارسی گوی» می کنند!

شما می توانید در فیلمهای کارتونی وبسیار محبوب هیولا، در جستجوی نمو و نیز قسمت دوم شاه شیر شاهد این قبیل دوبله های تاسف بار باشید. این فیلمها در حال حاضر باقیمتهای بسیار نازل(در حدود 1000تومن) و سطح توزیع وسیع (صدها هزار تیراژ)در اختیار متقاضیان گذاشته می شود.

در کنار این برنامه های دوبله شده می باید به سی دی های حاوی انیمیشنهای تاریخی - آموزشی تولید شده توسط دفتر تکنولوژی آموزشی وزارت آوزش و پرورش نیز اشاره نمود که بصورت دهشتناکی ترکان و اعراب را انسانهای خونریز، ضد تمدن و ابله و در مقابل فارسها را انسانهایی متمدن ،اخلاقی ونظیف نشان می دهد.

این سی دی های موهن و مملو از تحریفات تاریخی ، به رغم اعتراضات مردم بارها از شبکه آموزش صدا وسیما تحت عنوان داستان تاریخ برای دانش آموزان منتشر شده است.طبعا ارتکاب چنین سیاستهای نزاد پرستانه ای به معنی اعمال آپارتاید و نقض آشکار بند ج ماده 29کنوانسیون حقوق کودک است که می گوید:

«نسبت به والدين، هويت فرهنگی و زبان و ارزش های ملی سرزمين پدری ايجاد علاقه و توجه نموده و احترام به فرهنگ ديگر سرزمين ها را تقويت کند.»

اما با ورود امواج ماهواره ها به درون خانه ها انحصار پخش برنامه ها از صدا و سیمای ایران گرفته شده است. بنحویکه در حال حاضر در برابر بیش از 20کانال رادیوئی و تلویزیونی ملال آور، جانبدارانه و تکراری صدا وسیمای ایران ، صدها کانال ماهواره ای به خصوص در زبانهای ترکی استانبولی،عربی، ترکی آذربایجانی،ترکی ترکمنی و کردی در حال دریافت در سراسر ایران است که از برنامه های بسیار متنوع آموزشی، انیمیشنهای جذاب، موسیقی های شاد و در کل پر محتوا برخوردار هستند.

در این میان پخش برنامه موهن «ضرورت آموزش کودکان )به اصطلاح (مناطق دو زبانه به زبان فارسی»، در مجموعه هفته گی عمو پورنگ ، از طریق کانال یک شبکه سراسری در عصر روز جمعه 24 تیرماه ، بخوبی نشان داد که دست اندرکاران شوونیزم فارس به دلیل ناکامی های مشهود در صدد استفاده از تمام ظرفیتهای فاشیستی خود هستند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر