۱۳۸۵ آبان ۸, دوشنبه

انتقال منابع اقتصادي آذربايجان به تهران و جلوگيري از انباشت سرمايه در آذربايجان

اهميت اقتصاد در حيات ملتها و رقابتهاي اقتصادي در ميان ملتها براي پيشرفت اقتصادي و تسلط بر منابع انرژي، منابع طبيعي، بازارهاي جهاني، ماليه بينالمللي، و رقابتهاي تکنولوژيک ملتها (Techno-nationalism) امروز بر کسي پوشيده نيست تا نيازي به تذکر آن باشد. افزايش فزاينده احتياجات انساني و تلاش ملتها براي برخوردار شدن از بيشترين امکانات زندگي امروزي، تأمين امنيت ملي از طريق افزايش بودجه ارتشها و تجهيزات پيشرفته نظامي،‌ توسعه فرهنگي و رقابت در عرصه رسانه‌هاي الكترونيكي، تکنولوژي اطلاعات، توليدات علمي، ادبي و ... همگي با توان اقتصادي ملتها ارتباط تنگاتنگي دارند، حتي تحقيقات علمي اعم از بنيادي و يا كاربردي بعنوان مبنايي براي توسعه فرهنگي، سياسي، اقتصادي و ... نيازمند منابع عظيم مالي و اقتصادي است. بطور كلي هر نوع چشم اندازي از توسعه بدون وجود منابع اقتصادي در دسترس غير قابل تصور است.

به همين جهت كشورهايي كه در آن تركيب چند مليتي وجود دارد و به صورتي غير دموكراتيك اداره مي‌شوند و يك ملت، ملل ديگر را تحت سلطه خود قرار داده است، ملت حاكم جهت دوام سلطه خود ضمن انكار هويت ملي ملل تحت سلطه، از نظر اقتصادي نيز امكان توسعه اقتصادي و اتكا‍‍‍‍‍‍ به تواناييهاي داخلي براي استقلال ملل تحت سلطه را غير ممكن مي‌سازد. زيرا توسعه اقتصادي و برخورداري از سطحي از تواناييهاي اقتصادي و رفاه ملل تحت سلطه، باعث احساس شخصيت در آنها و حركتشان به سوي استقلال از ملت حاكم مي گردد. ملت حاكم براي جلوگيري از توسعه اقتصادي ملل تحت سلطه خود ترتيبات دراز مدتي را اتخاذ مي‌كند كه بر اساس آن هميشه ملت حاكم از نظر سطح توسعه اقتصادي در سطحي بالاتر از ملل تحت سلطه اش قرار مي‌گيرد و ملل تحت سلطه در سطوح پايين‌تر توسعه نسبت به ملت حاكم قرار مي‌گيرند. اكثريت صنايع پيشرفته و زيرساختهاي ارتباطي، علمي، تكنولوژيكي و صنعتي در مناطق سكونت ملت حاكم احداث مي‌شود و در مناطق سكونت ملل تحت سلطه تا حد ممكن از احداث اين نوع صنايع جلوگيري مي‌شود و در صورت اقتضاي منافع ملت حاكم، صنايع با تكنولوژي عقب مانده، صانيع توليد مواد خام معدني،‌ محصولات كشاورزي و ... براي رفع نيازهاي ملت حاكم ايجاد مي‌شود،‌ به نحوي كه ملل تحت سلطه مجبورند كالاها و محصولات توليدي خود را به قيمت‌هاي مورد نظر ملت حاكم به آن بفروشند و در صورت استقلال توان اداره امور اقتصادي خود را نداشته باشند و فروش محصولات خام،‌ معدني، كشاورزي و ... خودشان را به ديگر نقاط جهان به سختي امكان‌پذير خواهند ديد.

جاده‌هاي اصلي ارتباطي نيز در مسير‌هاي سكونت ملت حاكم احداث مي‌شود و جاده‌هاي فرعي كه سمت و سو و جهت ارتباط آن به سوي مناطق سكونت ملت حاكم است احداث مي‌شود به نحوي كه در درون مناطق سكونت ملل تحت سلطه اين راه ها اعم از جاده‌اي و ريلي داراي اهميت اقتصادي كمتري است و اساسأ براي تسهيل سلطه سياسي، فرهنگي و اقتصادي و انتقال منابع اقتصادي به سوي ملت حاكم احداث مي‌شود. به طور كلي پروژه‌هاي اقتصادي در جهت تضعيف و وابسته كردن ملل تحت سلطه به ملت حاكم طراحي و اجرا مي‌شود و هر چه زمان مي‌گذرد ملت حاكم حداقل از نظر اقتصادي ثروتمندتر و توسعه يافته‌تر مي‌شود و ملل تحت سلطه به طور نسبي و در مقايسه با ملت حاكم فقيرتر، توسعه نيافته تر و گرفتار ركود مي ‌شوند و اين پروژه به خروج بيشتر سرمايه و نيروي كار متخصص و غيرمتخصص از مناطق سكونت ملل تحت سلطه و حركت به سوي مناطق سكونت ملت حاكم منجر مي‌شود و اندك سرمايههاي بخش خصوصي ملل تحت سلطه را كه مي‌تواند باعث انباشت سرمايه و پايه ريزي براي ايجاد زيرساختهاي توسعه اقتصادي شود را به سوي مناطق مورد نظر ملت حاكم منتقل مي ‌كند.

اين مقدمه كوتاه ارائه شد تا به نمونه ‌هايي از نحوه عملكرد دولت فاشيستي فارس در جهت استثمار منابع اقتصادي آذربايجان و انتقال آن به مناطق كويري فارس زبان اشاره شود. بعد از انقلاب مشروطه كه مباني نظري اش چند دهه پيش از پيروزي آن عمدتأ توسط روشنفكران كج انديش آذربايجاني در راستاي گذار كشور موسوم به ايران از سلطنت مطلقه به سلطنت مشروطه و مبتني بر انديشه تجدد و ترقي و بنيان گذاري دولت-ملت شبه مدرن فارس و نابودي هويت‌هاي ملي غيرفارس در جغرافياي جعلي موسوم به ايران و با جانفشانيهاي تركهاي آذربايجاني به پيروزي رسيد. بناي دولت توتاليتر فاشيست فارس گذاشته شد و مصيبتهاي جديد براي آذربايجان آغاز شد. در اين دولت تركهاي آذربايجاني بايستي تحقير و منابع اقتصادي شان به نفع فارسها استثمار شود. با به قدرت رسيدن رضاخان در كودتاي انگليسي سوم اسفند 1299 پروژه فارس سازي ملل غير فارس به ويژه با همكاري روشنفكرنمايان احمق و خودفروخته ترك اعم از چپ و راست مانند كسروي، تقي اراني، ‌تقي‌زاده، ‌كاظم‌زاده ايران شهر و ... وارد فاز اجرايي دقيق تر و منسجم تري شد. آذربايجان و تبريز كه تا زمان روي كار آمدن رضاخان ثروتمندترين و توسعه يافته ترين ايالت كشور جعلي موسوم به ايران محسوب مي شد، در راستاي تضعيف اقتصاد آن و انتقال دادن منابع اقتصادي آن به تهران و بقيه شهرهاي كويري فارس زبان مورد هجوم سياستهاي تخريبي دولت فاشيست فارس قرار گرفت. ماليات‌هاي جمع آوري شده از آذربايجان به تهران منتقل شد و جلوي هر نوع سرمايه گذاري خصوصي و دولتي در آذربايجان سد گرديد. گمركات آذربايجان تعطيل گرديد و مسير تجارت آذربايجان-اروپا به سوي تهران، اصفهان و بنادر جنوب منتقل گرديد. پروژه تضعيف و وابسته كردن اقتصاد آذربايجان و انتقال منابع اقتتصادي آن به مناطق كويري فارس زبان از حدود صد سال پيش تاكنون با برنامه‌ريزي دقيق در حال اجرا است و در اين پروژه به طور منظم با گذشت هر سال سهم آذربايجان از اقتصاد كشور موسوم به ايران به نفع مناطق كويري فارس زبان كم مي شود و در همين راستا به دليل ممانعت‌هاي اداري-سياسي از سرمايه گذاري در آذربايجان توسط دولت فاشيست فارس و گسترش بيكاري، جمعيت تركهاي آذربايجان به سوي شهرهاي كويري فارس زبان سرازير مي‌شود تا با سرعت بيشتري در ميان جمعيت فارس مستحيل گردند. شهرها و روستاهاي حاصل خيز آذربايجان حتي موغان مهاجر فرست مي شوند و شهرهاي كاملأ كويري مانند قم، سمنان، يزد و ... مهاجر پذير مي شوند. عدم توسعه اقتصادي شهرها و روستاهاي آذربايجان و گسترش فقر در آذربايجان و متقابلأ توسعه و ثروتمند شدن شهرهاي كويري فارس زبان تأثير رواني قاطعي در جهت تحقير هر فرد ترك آذربايجاني به جا مي گذارد و او ناخودآگاه فارس را شايسته و ملت خودش را حقير مي شمارد.

در نيمه اول سال جاري 1385 احمدي نژاد رئيس‌جمهوري دولت فاشيست فارس كه با شعار بسيار فريبنده و پوپوليستي عدالت به پست رياست جمهوري گمارده شده است و با توجه به رشد آگاهي ملي در ميان ملل تحت سلطه فاشيسم فارس، با اعلام شعار فريبنده برقراري به اصطلاح عدالت در ميان مناطق مختلف كشور (كه خود دولت فاشيست فارس مسبب عقب ماندگي مناطق آن مي باشد) به سفرهاي پرسروصدا اما توخالي استاني دست زد. لازم به ذكر است در دولت‌هاي فاشيستي رفسنجاني و خاتمي نيز فيلمهاي مشمئز كننده اي شبيه شعارهاي فريبكارانه و ظاهرأ عدالت طلبانه احمدي‌نژاد سر داده مي شد كه گويا دولت فاشيست فارس مي خواهد به مناطقي كه برخوردار نيستند (و خود عامل عقب ماندگي اقتصادي، ‌فرهنگي و ... آنهاست) رسيدگي كند و شاخصهاي توسعه آنها را به سطح شاخصهاي مناطق برخوردار برساند. در اين راستا هاشمي رفسنجاني در اقدامي فريبكارانه «دفتر مناطق محروم رياست جمهوري» را ايجاد كرده بود و سفرهاي تبليغاتي همراه با كلنگ زني ها و افتتاح هاي نمايشي و غيرواقعي پروژه هايي كه يا در زمان قبل از انقلاب 1357به بهره‌برداري رسيده بودند و يا وجود خارجي نداشتند انجام مي‌داد. سيد محمد خاتمي نيز براي فريب ملل ترك، عرب، كرد، بلوچ،‌ تركمن و ... كه دولت فاشيست فارس آنها را در صد سال اخير به عقب ماندگي فرهنگي، سياسي، اقتصادي دچار كرده است «بودجه توازن منطقه‌اي» را مطرح كرده بود كه گويا مي خواست با بودجه توازن منطقه اي شاخصهاي توسعه مناطق محروم را به سطح شاخصهاي مناطق توسعه يافته (فارس زبان) برساند. دولتي كه در انقلاب 1357 با شعار آزادي و عدالت و فريب ملل مختلف ساكن در كشور موسوم به ايران به قدرت رسيد بعد از 28 سال فاصله شاخصهاي توسعه بين مناطق فارس زبان و مناطق غير فارس زبان را نه تنها نسبت به زمان دولت فاشيست پهلوي كاهش نداده است بلكه فاصله‌ها را افزايش داده است و به گسترش بيشتر فقر، بيكاري، فحشا، فساد اداري، تحقير ملل غير فارس و ... كمك كرده است.

دولت فاشيست احمدي نژاد كه در سالهاي 1384 و 1385با قيامهاي ملي و مدني در عربستان (خوزستان)، كردستان،‌ بلوچستان، ‌آذربايجان در اعتراض به سلطه فاشيسم فارس روبرو شده است، در اقدامي فريبكارانه و مضحك سعي دارد با بهره برداري از چند پروژه كه عمر بعضي از آنها مانند ميانگذر درياچه اوروميه به حدود 30 سال نزديك مي شود يا بزرگراه تبريز-زنجان، و قول تأسيس چند سالن ورزشي و ... ملل غير فارس را فريب داده و براي تداوم سلطه فاشيسم فارس مشروعيتي كذايي ايجاد كند در حاليكه همچنان از ايجاد صنايع سنگين و صنايع داراي تكنولوژي پيشرفته و ارزش افزوده بالاتر حتي توسط بخش خصوصي در آذربايجان جلوگيري مي كند. پروژه هايي كه در استاندارد بين المللي بين 6 ماه تا حداكثر 36 ماه به بهره برداري مي رسند، دولت فاشيست فارس براي به تأخير انداختن توسعه اقتصادي آذربايجان و وابسته نگه داشتن اقتصاد آن به اقتصاد مناطق فارس زبان، اين پروژه ها را بيش از 10 سال و بعضأ همانند ميانگذر درياچه اوروميه بيش از 27 سال زمان بهره برداري از پروژه هاي اقتصادي را به تأخير مي اندازد و طول مي دهد.

با توجه به محدوديت منابع آب و خاك در استانهاي فارس زبان، دولت فاشيست فارس اقدامات محدودي را براي سد سازي در آذربايجان و ساير مناطق غير فارس زبان شروع كرده است كه هدف آن تأمين مواد غذايي و مواد خام كشاورزي مانند پنبه براي جمعيت و صنايع مستقر در مناطق فارس زبان است و هدف از آن ابدأ توسعه اقتصادي آذربايجان و ... نيست. البته همين پروژه هاي سد سازي نيز با تأخير طولاني در احداث روبرو مي شوند و اگر هم به مرحله آبگيري برسند، پروژه هاي پاياب سد و كانال كشي براي استفاده از آب آن سدها در زمين هاي كشاورزي تحت پوشش سدها احداث نمي شود و عملأ حتي براي افزايش زمين هاي زير كشت و افزايش توليدات كشاورزي و دامي به كارنمي آيد.

در خصوص معادن به ويژه اينكه آذربايجان از نظر تنوع مواد معدني جزو مناطق ثروتمند جهان محسوب مي شود و حتي معادن نفت نيز در دشت موغان به مقدار قابل توجه و داراي صرفه اقتصادي وجود دارد. اما مسئله اين است كه در صورت استخراج اين معادن همانند معادن بهره برداري شده در آذربايجان توسط دولت تاکنون، حتي ريالي از اين درآمدهاي معادن، در آذربايجان سرمايه گذاري مجدد نمي شود و همگي صرف عمران و آبادي شهرها و روستاهاي كويري فارس زبان مي شود.

نمونه هايي از اقدامات دولت فاشيست فارس در بهره برداري از معادن آذربايجان يا به عبارت دقيق تر تاراج ثروت هاي معدني آذربايجان كه در رسانه هاي گروهي و مطبوعات دولتي و شبه دولتي فاشيست فارس انعكاس يافته است مورد اشاره قرار مي گيرد.

- «شركت تهيه و توليد مواد معدني ايران در نظر دارد حدود 3700 تن انواع محصول كارخانه فرآوري نفلين سينيت كليبر به شرح ذيل را از طريق برگزاري مزايده عمومي به فروش برساند» (آگهي مزايده عمومي شماره 24-4/85 ت، روزنامه دنياي اقتصاد، 24/4/85، ص 12).

-«سازمان صنايع و معادن استان آذربايجان غربي در نظر دارد در اجراي تبصره يك ماده 10 قانون معادن، معادن مذكور در رديف هاي يك الي 22 را جهت بهره برداري و در اجراي ماده 15 آيين نامه اجرايي قانون معادن، تكميل عمليات اكتشافي و در نهايت بهره برداري از محدوده هاي اكتشافي مذكور در رديف 23 الي 37 را از طريق مزايده عمومي واگذار نمايد» (آگهي مزايده عمومي معادن و محدوده هاي اكتشافي، روزنامه كيهان، 8/6/85، ص 9).

در هفته دولت يعني نيمه اول شهريور ماه 1385 طبق اعلام رسانه هاي دولتي فاز اول بهره برداري از معادن مس سونگون افتتاح شد كه با برداشت 7 ميليون تن از خاك معدن مذكور 150 هزار تن مس از آن معدن استخراج خواهد شد. با توجه به اين كه قيمت هر تن مس در بازار جهاني بين 7000 تا9000 هزار دلار است، ارزش توليدي مرحله اول مس سونگون حداقل سالانه يك ميليارد و50 ميليون دلار خواهد بود، فاز دوم نيز براي 6 سال آينده جهت توليد 300 هزار تن مس برنامه ريزي شده است كه ارزش توليدات سالانه آن به بيش از 3 ميليارد دلار خواهد رسيد. البته اين فقط خالص ارزش مس توليد اين معدن خواهد بود و اگر صنايع وابسته به آن در منطقه محروم ورزقان ايجاد شود ارزش افزوده آن به ميلياردها دلار خواهد رسيد كه دولت فاشيست فارس به عنوان دولتي اشغالگر واستعمارگر اين صنايع را در كرمان، اصفهان، تهران و... ايجاد خواهد كرد و حتي براي ترك آذربايجاني به عنوان كارگر نيز حاضر به ايجاد اشتغال نخواهد بود. همانند نفت براي اعراب عربستان (خوزستان) كه از زير پايشان استخراج شده و به فروش مي رود و درآمدهاي ناشي از آن صرف عمران و آبادي شهرهاي اصفهان، تهران، يزد، كرمان، سمنان، و ساير شهرهاي كويري فارس زبان مي شود، درآمدهاي بدست آمده از معدن مس سونگون و ساير معادن آذربايجان نيز براي عمران و آبادي مناطق فارس زبان صرف خواهد شد و ملتي(آذربايجان) كه مستعمره است و حق حاكميت خود را در صد سال پيش با اشتباهي استراتژيك در انقلاب مشروطه به فارس ها واگذار كرده است امكان بهره مندي از منابع و ثروتهاي طبيعي خود را براي توسعه و رفاه خويش نخواهد داشت.

معادن طلاي زره شوران تكاب و خاروانا نيز در حال بهره برداري است. معدن سرب و روي انگوران زنجان با تكنولوژي قديمي درحال بهره برداري است، معدن كائولن يا خاك چيني مرند هر روز توسط قطار به تهران و اصفهان جهت استفاده در كارخانجات توليد سراميك و كاشي حمل مي شود وحتي يك ريال از اين معادن نصيب آذربايجان نمي شود.

معادن سنگ هاي تزييني گران قيمت آذر شهر، اروميه، ماکو و ساير مصالح ساختماني مانند گچ، آهک و سيمان، املاح و مواد شيميايي درياچه اروميه، آلومينياي سراب، اردبيل و کليبر، سنگ آهن بيجار و صدها معدن كوچك و بزرگ فعال در آذربايجان كه استخراج مي شوند همگي توسط دولت استخراج و درآمدهاي آنها به مناطق فارس زبان منتقل مي شود و اگر معادن كوچك توسط بخش خصوصي در آذربايجان استخراج مي شود، دولت از طريق سيستم ماليات گيري، ارزش افزوده آنها را به تهران منتقل مي كند. در سالهاي اخير دولت فاشيست فارس كه با افت برداشت نفت در چاههاي قديمي و كاهش توليد نفت مواجه شده است علاوه بر جلب همكاري شركت هاي نفت خارجي علي رغم فشارهاي آمريكا براي استخراج نفت در حوزه هاي نفتي خوزستان و خليج عرب كه هزينه كمتري براي توليد هر بشكه نفت نياز است، جهت افزايش توليد حوزه هاي نفتي واقع در خشكي در مناطق ديگر كشور موسوم به ايران را به مناقصه گذاشته است. اولين بار در سال 1383 دولت ايران 16 حوزه نفتي را به مناقصه گذاشت كه چند حوزه نفتي از جمله حوزه نفتي موغان 1، موغان 2 و بيجار در مناطق ترك نشين آذربايجان قرار دارد. نشريه دانشجويي اقتصاد آذربايجان در مقاله اي با عنوان «ظرفيت ها و منابع اقتصادي آذربايجان و موانع توسعه آن» به نقل از مقامات شركت ملي نفت ايران همان موقع به قصد رژيم براي تاراج منابع نفت آذربايجان اشاره كرده بود، هرچند ظاهرا به دليل فشارهاي آمريكا رژيم نتوانست به روش باي بك سرمايه گذار خارجي براي اكثر اين حوزه ها پيدا كند (مقاله مذكور در نشريه دانشجويي اقتصاد آذربايجان، در مرداد ماه گذشته درپاره اي از سايت هاي اينترنتي آذربايجان جنوبي از جمله www.radist.org درج شده است). مجددا درشهريور ماه جاري (1385)، نوذري مديرعامل شركت ملي نفت ايران در مصاحبه اي با خبرنگاران با توجه به اينكه تا پايان برنامه چهارم توسعه يعني 5/3 سال ديگر طبق برنامه توليد نفت بايستي به 5 ميليون بشکه در روز برسد با توجه به روند فعلي سرمايه گذاري در حوزه هاي نفتي تحقق توليد 5 ميليون بشكه نفت در روز را غير ممكن خواند و به همين جهت خواستار افزايش سرمايه گذاري در بخش نفت شد. در همين راستا نوذري اعلام كرد: ايران 24 بلوك اكتشافي را به مناقصه مي گذارد. (مدير عامل شركت ملي نفت ايران: ايران 24 بلوك اكتشافي را به مناقضه مي گذارد، روزنامه دنياي اقتصاد، 7/6/1385، ص 27).

مجددا فرماندار بيله سوار موضوع استخراج نفت موغان از سوي دولت ايران را مطرح کرده است که در رسانه هاي گروهي ايران مطرح شده است: «عبدالناصر فياضي، فرماندار بيله سوار، به ايرنا گفت: در سفر رئيس جمهوري و هيئت دولت به استان اردبيل با عملياتي شدن طرح اکتشاف و استخراج نفت در منطقه موغان موافقت شده است. وي گفت: بر اين اساس قرار است کنسرسيومي متشکل از يک شرکت ايراني و دو شرکت خارجي از کشورهاي روسيه و کرواسي عمليات اکتشاف نفت در اين منطقه را آغاز کنند. وي افزود: عملياتي شدن اين طرح و استخراج نفت موجب تحول در روند اقتصادي اين منطقه مرزي خواهد شد» (عمليات اکتشاف نفت در بيله سوار موغان امسال آغاز مي شود. روزنامه ابرار اقتصادي، 22/6/85، ص 4)

نيكزاد استاندار خود فروخته اردبيل نيز اخيرا از برنامه ريزي برا ي استخراج نفت موغان و نقش آن به اصطلاح در توسعه اقتصادي؟! استان سخن رانده بود كه در سايتهاي اينترنتي آذربايجان جنوبي نيز در اوايل شهريور ماه 1385 منعكس شده بود، البته ايشان توضيح نداده بود چگونه كشت و صنعت موغان و دشت موغان به عنوان يكي از غني ترين و حاصلخيزترين مناطق جهان در اختيار مشتي دزد و دله فارس و تهراني قرار گرفته و غارت مي شود و در عوض جوانان موغاني و ساير مناطق آذربايجان براي يافتن لقمه اي نان و گريز از بيكاري مجبور به مهاجرت به شهرهاي كويري فارس زبان مي شوند.

با توجه به همسايگي آذربايجان جنوبي با چند كشور اروپايي و آسيايي (از طريق مرزهاي خشكي با آذربايجان شمالي، ارمنستان، تركيه، عراق و از طريق سواحل ترك نشين درياي خزر با تركمنستان، قزاقستان و روسيه) و موقعيت استراتژيك و ترانزيتي آن (كريدورهاي شمال-جنوب و غرب-شرق) باعث ايجاد گمركات متعدد در آستارا، بيله سوار، جلفا، بازرگان، سرو، حاج عمران، سهلان و... و عبور ميليون ها تن كالاي ترانزيتي و مسافر و ترانزيت گاز و الكتريسيته به تركيه، ارمنستان، آذربايجان شمالي، عراق و .... و هواپيماهاي عبوري در مسير شرق و غرب از سرزمين آذربايجان جنوبي مي گردد. درآمدهاي عظيم ناشي از ترانزيت كالا، مسافر، گاز، الكتريسيته و هواپيماها و درآمدهاي گمركات آذربايجان به جيب دولت فاشيست فارس مي رود درحالي كه اگر ملت ترك آذربايجان جنوبي حاكميت بر سرنوشت خودش را بدست آورد همه اين منابع در خدمت توسعه و رفاه ملت ترك آذربايجان جنوبي قرار خواهد گرفت.

موقعيت ژئواکونوميک آذربايجان جنوبي با مطرح شدن پروژه خط لوله گاز «نوباکو» بار ديگر مورد تاييد و تاکيد قرار گرفته است. وزيري ماهانه وزير نفت ايران در اواخر مردادماه سال 1385 از ترکيه ديدن کرد تا مناسبات انرژي دو کشور را مورد بحث و گفتگو قرار دهد. ترکيه اولين کشوري بود که بعد از انقلاب اسلامي ايران در سال 1381 توانست صادرات گاز خود را به آن آغاز کند که البته اين خط لوله از آذربايجان جنوبي به ترکيه مي رود و ظرفيت نهايي آن که براي دهه سوم قرن بيست و يکم در نظر گرفته شده است سالانه 20ميليلرد متر مکعب مي باشد. البته قبل از انقلاب اسلامي رژيم پهلوي دوم در سالهاي اواخر دهه1960 ميلادي در مقابل احداث کارخانه ذوب آهن در اصفهان از سوي روسها خط لوله گاز از آغاجاري در جنوب به سوي آستارا در آذربايجان جنوبي احداث کرد و از طريق آن گاز ايران را به روسيه صادر مي کرد ولي روسها چون بيش از يک سوم ذخاير گاز دنيا را در اختيار دارند و يکي از بزرگترين صادرکنندگان گاز جهان مي باشند از خريد گاز ايران با قيمت پايين استقبال کردند و اين مسأله سبب شد صادرات گاز ايران به روسيه و از آن طريق به اروپا پس از مدت کوتاهي متوقف گردد. اکنون از طريق اين خط لوله ايران گاز را از آذربايجان شمالي دريافت ميکند و به نخجوان ترانزيت ميکند و 15درصد طبق قرارداد دو کشور حق ترانزيت برمي دارد و قرار است در زمستان 1385، ايران از طريق همين خط لوله به گرجستان نيز گاز صادر کند که بعد از عبور از آذربايجان جنوبي از طريق آذربايجان شمالي به گرجستان ارسال خواهد شد.

خط لوله ديگري نيز از طريق آذربايجان جنوبي در حال احداث به ارمنستان است و طبق اعلام دو کشور ارمنستان و ايران اوايل سال 2007 اين مسير به بهره برداري خواهد رسيد و ظرفيت آن سه ميليارد متر مکعب در سال در نظر گرفته شده است.

اما پروژه مهمتري اکنون مورد بحث اتحاديه اروپا، ترکيه و ايران قرار ميگيرد. اين پروژه که «نوباکو» ناميده ميشود قرار است گاز آسياي ميانه، حوزه خزر، آذربايجان شمالي و ايران را از طريق ترکيه به کشورهاي عضو اتحاديه اروپا ارسال کند. اتحاديه اروپا به دنبال اختلاف با روسيه و اوکراين که کاهش جريان گاز وحتي قطع آن را در بعضي از کشورهاي عضو به همراه داشت تصميم به تنوع بخشيدن به منابع انرژي خود گرفت. بنابر اين درصدد برآمد گاز کشورهاي حوزه درياي خزر از جمله ايران را از طريق خط لوله اي موسوم به نوباکو که از ترکيه ميگذرد، به اروپا برساند. اين خط لوله بين المللي از منطقه درياي خزر و خاورميانه آغاز مي شود و با عبور از ترکيه، بلغارستان، روماني، مجارستان و اتريش گاز انتقالي را به فرانسه، آلمان و ديگر کشورهاي عضو اتحاديه اروپا مي رساند.

به اين ترتيب و از آنجا که وجود چنين خط لوله اي انحصار انتقال و فروش گاز به اروپا را از انحصار روسيه خارج مي کند بعيد به نظر مي رسد که اين کشور براي يکه تاز ماندن در اين عرصه و براي به سرانجام نرسيدن اين خط لوله از اقداماتي نظير اعطاي تخفيفات قابل توجه به ترکيه دريغ نکند. مصطفي شريف النبي، عضو هيات علمي موسسه مطالعات بين المللي انرژي درباره خط لوله «نوباکو» و سرنوشت آن به خبرگزاري مهر گفت: «اتحاديه اروپا به دنبال اختلاف با روسيه و اوکراين تصميم به ايجاد چنين خط لوله اي گرفت که ترکيه هم در مسير اين انتقال قرار دارد». شريف النبي تصريح کرد: «ترکيه بهترين پل براي گذر خط لوله نوباکو است و راههاي ديگر آلترناتيو مناسبي به شمار نمي روند». وي درباره توافقات ايران با اتريش براي صادرات گاز گفت: «شرکت QMW اتريشي رهبر پروژه «نوباکو» بوده و اتحاديه اروپا نيز در اين پروژه حمايت هاي خود را از اين شرکت بسيار افزايش داده است» («نوباکو»، فرصت چانه زني ترکيه براي خريد گاز ايران، روزنامه جهان صنعت، 24/5/85، ص 15).



هويت و منافع ملي مستقل آذربايجان جنوبي به عنوان بنيان بهره مندي از منابع اقتصادي آذربايجان جنوبي

نيازهاي جغرافيايي و ترانزيتي، تکنولوژيکي، تجاري و اقتصادي ترکهاي آذربايجان جنوبي به ملتهاي همسايه و ساير ملل براي مناسبات دو و چند جانبه همانند همه ملتهاي جهان طبيعي است. عليرغم ممانعت فاشيسم فارس از توسعه اقتصادي آذربايجان جنوبي در صد سال اخير، وجود منابع زيرزميني غني مانند نفت در موغان، مس سونگون در ورزقان، نفلين سينيت در سراب و کليبر، طلا در تکاب و خاروانا، سرب و روي در زنجان، کائولن در مرند، سنگ آهن در بيجار و ذخاير شيميايي بي پايان درياچه اوروميه و هزاران معدن کوچک و بزرگ ديگر و منابع کافي آب و خاک و محصولات متنوع کشاورزي، شکلگيري اقتصاد هر چند کوچک بخش خصوصي و کارآفرينان صنعتي و تجاري، موقعيت ترانزيتي و استراتژيک در مسير کريدورهاي شرق و غرب، جمعيت قابل توجه و يکدست و همگون و مزاياي ديگر اقتصادي آذربايجان جنوبي در صورت تأمين حاکميت ملي و تشکيل دولت ملي ترکهاي آذربايجان جنوبي امکان توسعه اقتصادي، فرهنگي و سياسي آذربايجان جنوبي و هماهنگي آن با نرمهاي اقتصادي، تکنولوژيکي و سياسي دنياي پيشرفته را به آذربايجان جنوبي مي دهد، لکن ابتدا بايد بنيان نظري آن و خودباوري مبتني برآن را در ميان ملت ترک آذربايجان جنوبي پي ريزي کرد و نبايستي با تزريق ضعف و زبوني و بزرگنمايي مشکلات اقتصادي و سياسي و امنيتي آينده به تضعيف روحيه ملت اقدام نمود. آذربايجان در صورت تسلط و حاکميت بر سرزمين ملي خود نه تنها وضعيت اقتصادي آن از وضعيت فعلي بدتر نخواهد شد بلکه بهتر نيز خواهد شد. هر چند شايد در چند سال اول مشکلاتي بروز کند که طبيعي است اما فراموش نکنيم که به قدري ظرفيتهاي خالي در اقتصاد آذربايجان وجود دارد که در صورت وجود مديريت و بازاريابي به روز و پيشرفته و جلب سرمايه ها و تکنولوژيهاي خارجي، آذربايجان جنوبي به رفاه و ثروتي بيشتر از وضعيت فعلي که منابع و معادن آن به نفع تهران و ساير شهرهاي فارس زبان استثمار مي شود، دست خواهد يافت. اما پيش شرط همه اينها ضرورت انسجام و وحدت ملي در داخل و اولويت منافع ملي ترکهاي آذربايجان جنوبي در سياست خارجي است. ما سياست خارجي و تحولات منطقه اي و بين المللي را فقط از منظر منافع ملي آذربايجان جنوبي نگاه خواهيم کرد نه از منظر تهران، باکو، آنکارا و نه هر جاي ديگري. در آن صورت بحران قره باغ و منازعات آذربايجان شمالي و ارمنستان، رويارويي کردها و ترکيه، و رويارويي غرب و دولت فاشيست فارس و .... هر کدام فرصتي براي تأمين منافع ملي ترکهاي آذربايجان جنوبي است. طرح اين مباحث و موضوعات نه به معني دشمني با ترکيه و آذربايجان شمالي است و نه به معني دوستي با ارمنستان، کردها، عربها و ...، بلکه هدف طرح اين موضوع بديهي و عيني است که در سياست خارجي ملل همسايه حتي ترک، کسي در حمايت از ما چک سفيد نداده است و ما هم نبايستي به کسي چک سفيد بدهيم بلکه با احتياط و با سنجش منافع ملي مان دوستان و دوشمنانمان را شناسايي کنيم. با ياد آوري مجدد اين نکته که سياست خارجي عرصه اي بسيار سيال و متغير است و نبايستي همه چيز را در آن ثابت فرض کرد، دشمنيها و دوستيها بر اساس منافع از اين قاعده مستثني نيست.

در شرايطي كه سرمايه گذاري خارجي در جهان به دنبال بهترين شرايط براي سرمايه گذاري است چرا آذربايجاني نتواند با به دست آوردن حق تعيين سرنوشت خويش و با جلب سرمايه گذاري خارجي و تكنولوژي پيشرفته روز و در ارتباط با روندهاي جاري اقتصادي و تكنولوژيكي در جهان امروز سرزمين ثروتمند خود را اداره كند. ممكن است عدهاي از فعالين حركت ملي آذربايجان در اين فكر باشند كه با روند جهاني شدن و نفوذپذير شدن حاكميتهاي ملي ديگر چرا بايستي به فكر تشكيل دولت ملي مستقل باشيم بلكه بايستي در درون اين جغرافياي جعلي موسوم به ايران به دنبال تامين حقوق خود باشيم، همانگونه كه روند وحدت اروپا در حال تعميق و گسترش است. اين طيف از فعالين حركت ملي با پيش کشيدن مشكلات سياسي و اقتصادي پيش روي استقلال آذربايجان جنوبي، روند جاري در اتحاديه اروپا و پاره اي از نقاط جهان را براي اثبات استدلال خود و قانع شدن به سيستم فدرال پيش مي كشند. اما استدلالهاي اين طيف فاقد منطق دروني و بيروني(تجربي) است.

اولا حتي در خود اروپا هم مللي كه حاكميت ملي خود را هنوز به دست نياورده اند براي احراز حاكميت ملي شان مبارزه مي كنند كه نمونه بارز آن جدا شدن مونته نگرو با 620,000 جمعيت از صربستان 5/8 ميليون نفري در خرداد ماه 1385 و تلاش باسكها و كاتالان ها براي به دست آوردن حق تعيين سرنوشت بيشتر از دولت مركزي اسپانياست.

ثانيا شرايط تاريخي، فرهنگي، ‌سياسي و اقتصادي هر منطقه از جهان با مناطق ديگر متفاوت است و ما نمي توانيم براي همه جهان در يك آن نسخه واحد بپيچيم. در اروپا رشد ناسيوناليسم و حاكميت ملي به بلوغ رسيده است. و ملتهاي اروپايي با اراده خود و در فضايي دموكراتيك به سوي وحدتي دموكراتيك حركت مي كنند. در حاليكه وحدتي كه در كشور جعلي موسوم به ايران وجود دارد وحدتي فاشيستي و با سركوب از بالا و ناديده گرفته شدن اراده ملي و حاكميت ملي ملت‌هاي غير فارس حاصل شده است. ابتدا بايستي ملت ترك آذربايجان جنوبي حاكميت ملي خودش را بدست آورد و سپس بر اساس منافع خود و در فضايي دموكراتيك به سوي اتحادها و ائتلافهايي كه دربردارنده منافع ملي آن است حركت كند. حاكميت فاشيسم فارس بر آذربايجان جنوبي در صد سال اخير و تحريف تاريخ، فرهنگ و هويت ملي تركهاي آذربايجان جنوبي عده‌اي از روشنفكران و نويسندگان ترك را از خود بيگانه كرده و آنان به دشمنان آشكار هويت ملي تركهاي آذربايجان و دريوزگان فارس‌ها تبديل شده اند و حتي هويتي دوگانه پيدا كرده اند و به زغم خود مي خواهند هم هواي منافع ملي فارس‌ها را داشته باشند و هم هواي منافع ملي تركهاي آذربايجان جنوبي را داشته باشند در حاليكه فاشيسم فارس و توده مردم فارس بعنوان هيزم فاشيسم فارس هيچ حقي براي ملل غير فارس در جغرافياي جعلي موسوم به ايران قائل نيست و با پند و اندرز نمي توان حق ملت ترك را از حلقوم فاشيسم فارس بيرون كشيد، بلكه با بسيج قدرت ملي تركهاي آذربايجان جنوبي مي‌توان حق تعيين سرنوشت و حاكميت ملي را بدست آورد و لازمه آن شناساندن دشمني فارسها با تركهاي آذربايجان است كه عده‌اي روشنفكر نماي ترك در صدوپنجاه سال اخير با خطايي استراتژيك آنان را به عنوان دوستان ملت ترك جا زده اند. مضحك‌تر از اين‌ها كساني هستند كه بدون آشنايي با الفباي نظام دولت-ملت، سيستم، حاكميت ملي، اجتماعي بودن حوزه سياست و غير فردي بودن آن در مقاله اي به اصطلاح روشنفكرانه و انسان دوستانه تحت عنوان «شوونيسم، استفاده هاي نادرست از يك مفهوم» به ياد حمايت از فارس‌هاي بسيار محترم؟! افتاده بود و از اينكه عده اي نمي دانند كه «تمام يك ملت نمي تواند شوونيست باشد» ناله سر داده بود. جناب آقاي هدايت سلطان زاده! كه قبلا هم افاضات زيادي در فضايل و مزاياي فدراليسم تجملي تان با همراهي خيالي برادران فارس؟! از شما صادر شده است سياست حوزه جمعي و اجتماعي است و اشخاص و شخصيتها هم به اعتبار گرايش سياسي و ملي شان مورد بحث قرار مي‌گيرند و نظام بين الملل مبتني بر دولت-ملت ‌هاست نه اشخاص، ‌بنابراين اشاره شما كه «كم نبودند و نيستند تركهاي آذربايجاني كه در حكومت فارس‌ها داراي مناصب عالي هستند» ناشي از آن است كه جنابعالي معني نظام و سيستم را هنوز نفهميده ايد. ما در نظام دولت-ملت در صحنه بين المللي زندگي مي كنيم و دشمني‌ها و دوستي‌ها در آن بر اساس منافع ملي جريان مي يابد و بر طبق اصل خود ياري (Self-help) هر ملتي به تنهايي و يا از طريق اتحادها و ائتلاف‌ها به دنبال منافع ملي خود است. كسي هم به دنبال تعقيب خير اخلاقي در نظام بين الملل نيست بلكه به دنبال خير سياسي است كه متفاوت از خير اخلاقي است و بر مبناي منافع ملي تعريف و عمل مي شود. شما هنوز مفاهيم اوليه سياسي و بين المللي را بايستي مطالعه کنيد تا از توهمات اخلاقي رها شويد و بدانيد که هيچ فارس دموکرات و ليبرالي وجود ندارد تا به فکر اتحاد با او باشيد.

جناب آقاي هدايت سلطان‌زاده! نبايستي ما در پي به راه انداختن كلاس اخلاق در نظام بين الملل باشيم و به توصيه شما بدنبال طرحي براي جدا كردن فارس‌هاي شوونيست از غير شوونيست باشيم تا به فارس‌هاي غير شوونيست توهين نشود زيرا اساسا همه فارس ها‌ در زير سايه يك نظام فاشيستي و شوونيستي هيزم اين نظام هستند و شما نگران توهين به فارس‌هاي محترم ؟! غير شوونيست نباشيد.

ترك آذربايجاني جنوبي فقط بايستي به فكر منافع ملي خودش باشد در حاليكه از همه سو سرزمين و ملت ما در معرض خطر قرار دارد و همه حتي همسايگان ترك ما به فكر سوء استفاده از ضعفهاي ما هستند ما نيازمند انسجام در هويت ملي و منافع ملي هستيم و هويت جز با غيرِ آن كه اكنون فارس‌ها عمده ترين نيروي دشمن ما هستند تمايز و برجستگي نمي يايد. همانگونه كه همه ملت‌ها در سياست و نظام بين الملل به دنبال منافع ملي خود هستند، ما هم بايستي تمام تحولات منطقه و جهان را از منظر منافع ملي ترك آذربايجان جنوبي نگاه كنيم و سود و زيان خود را بسنجيم و بر اساس آن عمل كنيم. تحولات كردهاي شمال عراق، كردهاي تركيه، كردهاي ساكن جنوب آذربايجان جنوبي، تحولات بحران قره‌باغ و روابط آذربايجان شمالي و ارمنستان، مناسبات دولت فاشيست فارس با غرب بر سر مسئله توليد سلاح هسته‌اي، بحران خاورميانه و بطور كلي تحولات سياسي، فرهنگي، اقتصادي و ... در منطقه و جهان بايستي از منظر منافع ملي تركهاي آذربايجان جنوبي مورد توجه قرار گيرد و به ملت ترك آگاهي كافي بر اساس آن داده شود.

همانگونه كه نظام سلطه فاشيسم فارس براي سلطه خود بر ملل غير فارس گفتمان خاص خود را در 150سال اخير ايجاد كرده است، براي مقاومت در مقابل سلطه ورهايي از آن نيز نياز به ايجاد گفتمان خاص در تمامي حوزه هاي سياسي، ‌فرهنگي، اقتصاد،‌ تاريخي و ... بر مبناي منافع ملي تركهاي آذربايجان جنوبي داريم. در اين متن کوتاه به صورت اجمالي به ظرفيت‌ها و منابع اقتصادي آذربايجان جنوبي و انتقال اين منابع به مناطق فارس زبان اشاره شد. آگاهي دادن به ملت ترك و ايجاد خود باوري در آنان و يادآوري عظمت‌هاي تاريخي آنان و تواناييها و ثروت‌هاي طبيعي آن و ستم‌هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي رفته بر آنان توسط فاشيسم فارس ضرورت اوليه براي ايجاد انسجام ملي و بسيج قدرت ملي در مقابل دشمن بدوي و فاقد هر نوع مدنيت و انسانيت يعني فاشيسم فارس است.

کافي است وضعيت عربستان(خوزستان) را مورد توجه قرار دهيم. ملت عرب خوزستان عليرغم آنکه بر روي منابع عظيم نفت زندگي مي کند و درآمدهاي نفتي آن در صورت استقلال ملي مي تواند اعراب آنجا را به ملتي ثروتمند و مرفه تبديل کند، ولي فقدان آگاهي ملي و تکيه بر اوهامي مانند اشتراک در مذهب شيعه با فارسهاي محترم؟! آنان را زير سلطه فارسها نگه داشته است و آنان نه تنها از اين ثروت نفتي بهره اي نمي برند بلکه فارسها از پول نفت اعراب شهرهاي فارسي زبان را آباد کرده اند و اعراب را در گرسنگي و فقر و فلاکت و سرکوب نگه داشته اند.

اگر همانند عربستان(خوزستان) حتي سراسر آذربايجان جنوبي معدن طلا و نفت و گاز باشد، بدون پي ريزي انديشه استقلال ملي که مبتني بر گفتمان هويت ملي و منافع ملي ترکهاي آذربايجان جنوبي مي باشد، ديناري از اين ثروتها نصيب ملت ترک آن نخواهد شد و همانند وضعيت فعلي نفت و گاز خوزستان و معادن ارزشمند آذربايجان جنوبي همگي به نفع تهران، اصفهان، يزد، مشهد، کرمان، سمنان و ... استثمار خواهد شد. بنابراين راه رهايي ملت ترک تزريق خودباوري و بيرون راندن فاشيسم فارس از آذربايجان جنوبي است و هرگونه فکر خام مبتني بر ماندن در چهارچوب مفهوم توتاليتر و فاشيستي ايران، همانند جنبشهاي صدوپنجاه سال اخير که مبتني بر فارس گرايي و ايرانگرايي بوده است سمي مهلک و خسراني تاريخي براي ملت ترک خواهد بود و تاريخ و فرزندان آينده ترکهاي آذربايجان جنوبي ما را نخواهند بخشيد. اين فرصت تاريخي مناسب داخلي و بين المللي براي رسيدن به زندگي شرافتمند زير پرچم آذربايجان جنوبي مستقل را از دست ندهيم و در اوهام در ميان دشمنان فارسمان به دنبال دوست نگرديم.

اميرحسين پيربداغي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر