در ارومیه به چشم خودم دیدم و از دوستانم در تبریز و تهران و سایر شهر ها شنیدم که چند صباحی است که ملی گرایان فارس به این در و آن در زده و در نهایت به راهرو های نهاد های سیاسی و امنیتی رسیده اند تا بلکه بتوانند « توهم اوختاپوس تجزیه» در ایران را، توسط سایر ملیت ها در ذهن عموم مردم و دولتیان جای دهند و از این طریق وجود تهدید خطرناکی را برای کشور به اثبات برسانند و این طور نشان دهند که برای رفع چنین خطری یعنی جلوگیری از تجزیه کشور، ایده ها و راه حل های ویژه و انحصاری را در اختیاردارند تا از این طریق ایدئولوزی ملی گرای فارس را بسط داده و فرصتی برای ایجاد روزنه برای حضور در عرصه قدرت فراهم نمایند. در مجموع اگر توضیحات اخیر درباره آنها صادق نباشد، قطعا ملی گرایان فارس در تاریکی محض ایدئولوژیک گم گشته اند.
در این بحث می خواهم کمی در مورد خصوصیت های ذاتی حرکت ملی آذبایجان صحبت کنم و توضیح بدهم که آیا این حرکت واقعا و ذاتا” تجزیه طلب است یا نه؟! ولی پیش از آن علاقمندم از ذاتیات «ملی گرایی فارس» صحبت کنم که با دارا بودن چنین خصوصیت های ذاتی فعالین آن همه را به کیش خود می پندارد:
A. ملی گرایی فارس از متن جامعه، از پائین به بالا و از طریق روشنفکران مردم بوجود نیامده است و علی رغم تلاش های افراد ترکی چون رسول زاده برای ایجاد تفکر دولت ـ ملت وسازماندهی ملت فارس به سوی ملت گرایی دمکراتیک، توفیق چندانی بوجود نیامد.
B. ملی گرایی ایدئولوژیک فارس تنها بعد از به قدرت رسیدن رضاخان پهلوی در فضایی که آزادی کاملا از بین رفته بود و تحت تجویز دستگاه قدرت حاکمۀ استبدادی و از طریق هویت های نهادی، اجبار قانونی و رژیم نظامی به مردم تحمیل شده است.
C. ملی گرایی فارس نتوانست هویت خود را در شرایط آزاد از طریق اجتماع مجموعه ای از هویت افراد و گروه ها شکل دهد و چون از طرف دولت به صورت یک تفکر ایدئولوژیک به ذهن عموم تزریق شد لذا دارای خصوصیت کوروپوراتیک و فاقد ذات دمکراتیک گشت. چرا که کل تفکر ملی گرایی فارس فقط از یک منشا یعنی نهاد قدرت تراوش کرده بود و برتری اش در برابر هویت سایر ملت ها تنها اتکائش به قدرت بود.
D. ملی گرایی ایدئولوژیک فارس چون فاقد ذات دمکراتیک است و منشا آن حکومت دیکتاتوری بوده به همین خاطر شدیدا گرایش دارد که برای خود ساختار دیکتاتوری ایجاد کند و در راس آن یک دیکتاتور را قرار دهد.E. ملی گرایی ایدئولوژیک فارس از بوجود آمدن تنوع در درونش در هراسان است و در مقابل اندیشه های جدید جوانان ملت فارس شدیدا از خود واکنش منفی نشان می دهد بطوریکه حتی نظریات دینی را نیز تنها تحت اصول ایدئولوژیک خود می پذیرد و لا غیر.
F. بسته بودن سیستم فکری ملی گرایی ایدئولوژیک فارس، باعث شده است تا فعالین در این عرصه خودبزرگ بین و خود برتربین باشند و در مقابل سایر ملت ها برای خود رسالت تاریخی و جهانی قائل بشوند. ودرست به همین خاطر است که هرکس از این روزنه نگریسته است می خواهد تغییر جهان را نه از درون خود بلکه از بیرون و بصورت کلی آغاز کند.
G. در نهایت اینکه ملی گرایی فارس، فاقد قابلیت گفتمان فرهنگی ـ سیاسی است لذا پیوسته در تلاش است تا از طریق حصول قدرت و یا نزدیکی به قدرت، هویت ایدئولوژیک خود را احیاء نماید. در بعضی موارد ملی گرایان فارس مردم عوام و بعضی سیاسیون کم اطلاع دولتی را تحت تاثیر خود قرار داده اند و موجبات اذیت و آزار فعالین حرکت های سایر ملل را فراهم کرده اند ولی دولت و مردم می توانند با واقع بینی درخصوص ماهیت و ذات حرکت ملی و همینطور در خصوص رفتارها و عملکرد کل حرکت، از آن ارزیابی صحیح داشته باشند و اجازه ندهند تا جریان های سیاسی رقیب از طریق عرصه دولت و با ابزار قرار دادن دولت بر رقبای خود تا آستانۀ بحران کشوری فشار آورند و شرایط را برای مدیریت بحران توسط خود فراهم کنند.:
حرکت ملی آذربایجان دارای ماهیت رمانتیک است و خصلت رمانتیک آن باعث شده است تا ساخت شکن نیز باشد یعنی این بسیاری از فعالین حرکت با تمرکز کردن خود بر روی عناصر مهم فرهنگی چون هنر، شعر و موسیقی باعث شده اند تا هرکس که در چنین ساحه های فعال است خلاقیت خود را نشان دهد و خلاقانه به پیش رود .
حرکت ملی آذربایجان علاوه بر ماهیت رمانتیک از خصلت تراژیک نیز برخورداراست تا جایی که هرگونه ادعای حقیقت یابی را رد می کند و فاقد خصوصیت ایدئولوژیک است.
غیر ایدئولوژیک بودن حرکت ملی از آنجا است که منشا آن قدرت مطلق نیست بلکه هزاران هسته خودجوش مردمی در بوجود آمدن آن نقش دارد که مجموع آنها کل حرکت را بوجود آورده اند.
کل حرکت آذربایجان از یک اندیشه یا یک ایدئولوژی تبعیت نمی کند حتی بخش هایی از آن از قبول عنوان ملی گرایی امتناع می کنند و اگر روزی هم کل حرکت از یک اندیشه تبعیت کند یقینا این اندیشه حاصل جمع جبری مجموعه افراد و هسته های مردمی در وضعیت آزاد خواهد بود.
وجود تکثر بیش از حد در حرکت ذاتا آن را دمکراتیک کرده است و به همین خاطر در حال حاضر هر نوع رهبری را قویا طرد کرده و از پذیرش سازمان واحد خودداری می کند.
افراطی ترین هسته های موجود در حرکت ملی علی رغم نداشتن راه کارههای عملی از مرز فدرالیست آنهم از طریق تعیین حق سرنوشت عبور نکرده اند.
حرکت ملی گرای آذربایجان برخلاف « توهم اوختاپوس تجزیۀ» ملی گرایان فارس یک جنبش مدنی فرهنگی ـ سیاسی مردمی(غیر سازمانی) است که دوران رشد و بلوغ خود را طی می کند و تا بحال هیچ رفتار عملی جدایی طلبانه از آن صادر نشده است و تصمیم این حرکت در هر ساحه منوط به تصمیم کل ملت آذربایجان است. نباید از شنیدن ملت آذربایجان وحشت کرد. ملت آذربایجان را نباید با مفاهیم ملت در اوایل قرن بیستم یکی تصور کرد. مفهوم ملت آذربایجان یک مفهوم نوین از ملی گرایی در داخل یک کشور پهناور و مفهوم منحصر به خود است که خواست حرکت نه رسیدن به یک وضعیت ایدئولوژیک بلکه تحقق یافتن خواسته های تک تک افراد آذربایجان است. حرکت ملی آذربایجان یک حرکت دترمینیستی (جبرگرایانه) نیست که محصول شرایط و تاریخ باشد و اجتناب ناپذیر به سمت تجزیه برود. این حرکت مبتی بر ارداۀ انسانها و نیت انسانی است که در هر لحظه از زمان خود را در نسبت سنجی و ارزیابی انسانی قرار می دهد.
کلام آخر اینکه ملی گرایان فارس بجای آنکه خود را در برابر سایر ملت ها قرار دهند خود را در کشور ایران در موضع انزوا نگه دارند و به ترفند های سیاسی فاقد اخلاق متوسل شوند بهتر است از تجربۀ دمکراتیک حرکت ملی آذربایجان برای خروج از بن بست های فکری خود استفاده کنند و به مطالبات دمکراتیک خود در سایه گفتمان درون ملتی و برون ملتی عینیت بخشند و از متهم کردن سایر ملل به تجزیه طلبی پرهیز نموده عامل ایجاد بحران در کشور نباشند و به ایده هایی فکر کنند که می تواند به همگرایی در چارچوب به رسمیت شناختن همه ملل کمک کند والا هر نوع رفتار غیر دمکراتیک و غیر انسانی آنها از منظر سایر ملل دورن نماند و ضرر های جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت.
قاسم آقازاده ـ ارومیه ـ شهریور
ـ Qasim.Aqazade@yahoo.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر