قابل توجه احزاب سیاسی
حزب استقلال آذربایجان جنوبی در بیانیه ای ضمن اعلام تعیین مرزها و سرحدات آذربایجان که بنا به قول این حزب از تبریز تا مهاباد و پیرانشهر را در بر میگیرد و بیشتر از ٣۵ میلیون نفر از مردم ایران را شامل میشود، مردم کرد زبان ساکن شهرهای ارومیه، پیرانشهر و نقده ارومیه و….مهاجر و مهمان خوانده و اعلام کرده است که تا آخرین قطره خون برای این مرزها و سرحدات و آذربایجانی ماندن این شهرها و هویت آذری خواهد جنگید و هشدار داده است که هر تلاشی که بخواهد شهرهای نامبرده را کردستانی جا بزند موجب ریختن خون هزاران نفر خواهد شد .
در بخشی از اطلاعیه این حزب اینطور آمده است :
” اما در این میان بعضی از احزاب و گروه های فرصت طلب کرد با بهره برداری از این اوضاع و علم کردن همان نقشه های غلط و درج آن در سایتهای خود به اراضی تاریخی، طبیعی و ملی آذربایجان تعرض نموده و آذربایجان غربی را کردستان قلمداد می کنند. باید به آنها یادآور شویم که این منطقه هنوز هم به اسم تاریخی خود ( آذربایجان ) در نقشه های قدیم و جدید ثبت شده، می شود و خواهد شد .
بدینوسیله حزب استقلال آذربایجان جنوبی ضمن در خواست اصلاح اشتباهات فوق از طریق منابع مذکور به تمامی احزاب و گروه های کرد که شهرهای آذربایجان از جمله اورومیه، خوی ، ماکی ، سالماس، سولدوز (نقده) ، خانا (پیرانشهر)، سویوق بولاق (مهاباد) و غیره را کردستان قلمداد می کنند اخطار می دهد :
۱ - حزب استقلال آذربایجان جنوبی، اراضی آذربایجان را با هیچ شخص یا گروه مذاکره نخواهد کرد.
۲- اسم این منطقه بر روی خودش هست(آذربایجان غربی)
۳- اگر می خواهید در صلح و آرامش همسایه باشیم باید از این ادعاهای خولیائی دست بر دارید. در غیر این صورت به آذربایجان اعلان جنگ می کنید که آنهم به نفع شما نخواهد بود.
۴- از اراضی آذربایجان حتی یک سانتیمتر هم که باشد به احدی واگذار نخواهد شد.
۵- حزب استقلال آذربایجان جنوبی بعنوان حق طبیعی ، ملی و بین المللی خود تا آخرین قطره خون از تمامی خاک آذربایجان دفاع خواهد کرد .”
اگر این حرفها زمینه نداشت و ادعاهای روی کاغذ چند عضو یک سکت بود که مشغول دعا و نیایش خود هستند، ما هم با آن کاری نداشتیم و از کنارش میگذشتیم. اما همه چیز نشان از این دارد که این ادعاها و حرفها میتواند تحقق پیدا کند و زمینه های آن وجود دارد. همین حزب استقلال آذربایجان جنوبی میتواند در شرائط دنیای امروز و در شرائط ایران برای ادعایش نیرو بسیج کند و جنگ قومی و کشتار راه بیاندازد. میتواند کشتار مردم ” مهمان و مهاجر” ساکن آذربایجان از ارومیه تا مهاباد را آغاز کند. بعید نیست همین فردا جوخه های ترور این گروهها ترور مردم “مهاجر و مهمان” را شروع کنند .
در ایران امروز در میان هر دسته از مردم که کمی با لهجه متفاوت از همسایه بغل دستی اش حرف میزند، یک حزبی مانند حزب استقلال آذربایجان جنوبی ساخته شده است. سازمان زحمتکشان کردستان ایران، پارت آزادی کردستان (اتحاد انقلابیون کردستان)، حزب استقلال کردستان (پارتی سربخوی کردستان )، حزب استقلال کردستان (پارتی سربستی کردستان )، کانون فرهنگی سیاسی خلق ترکمن در ایران، سازمان جنبش ترکمستان در ایران، جبهه عربی آزادی بخش احواز، جبهه دمکراتیک ملت عرب احواز، جبهه بلوچستان و ….
همه این گروهها که با هم اعلام اتحاد هم کرده اند و ادعا هم دارند بر علیه ستم به خلق تحت ستمشان مبارزه میکنند، ادعاهای ارضی نمونه حزب استقلال آذربایجان دارند، سازمان زحمتکشان ادعای ارضی تا کرمانشاه و ایلام را در سیستم فدرالیش دارد، جبهه عربی احوار میگوید صاحب نفت کشور آنها هستند و آنها باید در سیستم فدرالی مورد نظرشان در باره آن تصمیم بگیرند و شهرهای جنوبی ایران همه عربی هستند و بقیه به هم به ترتیب همینطور ادعاهای ارضی و جمعیتی قومی دارند. یکی میگوید سیاست دولتهای مرکزی این است که ” کردها” در منطقه آذری زیاد شوند و جمعیت آذری کم شود و شهر آذری راکردی کنند، دیگری برعکس میگوید (ادعائی خلاف آن دارد). یکی مدعی میشود که رژیم نقشه دارد ” آذریها” را در منطقه خوزستان اسکان دهد تا جمعیت “عربها” کاهش پیدا کند و برای آن مردم را بسیج میکند و آنها را قربانی میکند و ….
خود این گروههای کوچک چیزی نیستند، اما این گروهها امروز بر متن رقابتهای منطقه ای و جهانی که آفریدن و پوش کردن قومگرایی و نزاع قومی و مذهبی یک اهرم کشورهای مختلف بر علیه یکدیگر است، دارند نقش بازی کنند و میتوانند نقش بازی کنند. موسسه اینترپرایز است، ترکیه است، آذربایجان است، کشورهای حاشیه خلیج هستند و مهمتر از همه دولت آمریکا است که در دعوایش با جمهوری اسلامی به اهرم قومی متوسل شده و میشود. بر متن این رقابتهاست که با ادعای ” کاهش جمعیت عرب، میتواند مردم را بسیج کرد، در متن این رقابتهای منطقه ای و جهانی است که به بهانه کشیدن یک کاریکاتور میتوان جمعیت زیادی را تحریک کرد و به میدان آورد و یا هر سال هزاران نفر را در قلعه بابک جمع کرد و تحریک قومی کرد، بر متن این رقابتهاست که موسسه اینترپرایز همه این جریانات قومی نمونه بالا را جمع میکند و زیر عنوان مسئله قومی در ایران، به دسته های کوچک قومگرا توان و انرژی میدهد و در پارلمانها و دولتهای اروپایی برایشان جا باز میکنند.
در متن این رقابتهاست که تلویزیون الجزیره در جریان تحرک قومی در خوزستان در سال گذشته نقش بازی میکند. در متن این رقابتهاست که سازمان زحمتکشان و پژاک در کردستان ساخته و فعال میشوند. گروههای قومی کوچک چیزی نیستند، اما همانطور که ارتش ازادیبخش کوسوا را ساختند و به جان مردم انداختند، همانطور که گروههای مجاهد افغان را ساختند، همانطور که در عراق شیعه و سنی و کرد و ترکمن ساختند، اینها را هم در متن بحرانی که در ایران وجود دارد و بر متن این رقابتها مجهز میکنند و به جان مردم میاندازند. آنوقت سومالی و عراق و یوگسلاوی زیر جنگهای قومی در مقابل جنگهایی که برای ادعاهای قومی- ارضی حزب استقلال اذربایجان و سازمان زحمتکشان و سازمان بلوچ و ….راه میافتد، هیچ اند .
از سقوط بلوک شرق در اوئل دهه ۹۰ تاکنون مردم جهان شاهد جنگها و کشتارهای قومی بیشماری بوده اند که تصور این وقایع برای مردم ساکن کشورهایی که وارد جنگهای قومی شده اند، ۲ سال و حتی چند ماه قبل از واقعه تصور نکردنی بود. ۶ ماه قبل از سربرآوردن پدیده جنگ و کشتار قومی در یوگسلاوی، نه مردم یوگسلاوی و نه مردم جهان تصور چنین وقایعی را نمیکردند. همچنین کشتار نیم میلیون نفر در رواندا فقط در عرض یکماه، جنگ و کشتار ارمنی و آذری بر سر قره باغ، جنگ قومی و مذهبی در سومالی که میرود تا دامن اتیوبی را نیز بگیرد، جنگ چچن، نزاعها و کشتارهای قومی در عراق و… همه اینها برای بشریت و مردم ساکن این کشورها تا ۱۵ سال پیش تصور نکردنی بود .
فعال شدن سکتها و دستجات قومی در ایران بر متن رقابتها و کشمکشهای منطقه ای و جهانی و بر متن بحران سیاسی در ایران و تحرکات قومی در خوزستان و و آذربایجان یک واقعیت عیان است. سرکوبگری جمهوری اسلامی در مقابل تحرکات قومی هم به این مسئله دامن میزند. خطر اینکه این دستجات بتوانند جامعه ایران را وارد یک از هم پاشیدگی کامل کنند کم نیست. فاکتور قومگرایی بر نقش و فاکتورجمهوری اسلامی و جریانات و دستجات اسلامی در از هم پاشیدن جامعه ایران در جریان سرنگونی جمهوری اسلامی افزوده شده است. سوالی که در مقابل احزاب سیاسی اصلی ایران قرار دارد این است که آیا آماده اند تا در مقابل این روند ایستادگی کنند.
حرکت قومی در خوزستان در سال گذشته و حرکت قومی بر سر کاریکاتور روزنامه ایران نشان داد که این احزاب خود میتوانند به چنین روندی یاری رسانند. اما احزاب و جریانات مسئول در اپوزیسیون چه چپ و چه راست باید خطر از هم پاشیدن جامعه ایران را بپذیرند و برای آن فکری کنند. جریانات و احزابی مانند حزب دموکرات کردستان ایران، سازمان اکثریت، راه کارگر و… که در پلاتفرمشان فدرالیستی شدن ایران راگنجانده اند، اگر احزاب و جریانات مسئولی در مقابل حداقل شیرازه جامعه مدنی باشند، باید این پلاتفرم را کنار بگذارند.
طرح فدرالیسم قومی در ایران بوجود آورنده اختلافات و جنگهای قومی میان مردمی است که سالها در کنار یکدیگر زندگی کرده اند، ازدواج کرده اند و با هم دوست و فامیل بوده اند و در بسیاری موارد کاملا در هم انتگره شده اند. جریانات اصلی سیاسی در اپوزیسیون رژیم اسلامی باید متوجه خطر وارد شدن جامعه ایران به فاز جنگ داخلی قومی و شیر تو شیر شدن همه چیز باشند و مسئولانه در مقابل آن بایستند. باید سرنگونی جمهوری اسلامی به دستیابی به ازادی و برابری مردم ختم شود و نه سربرآوردن دعواهای قومی و ملی و مذهبی و پاشیدن شیرازه جامعه مدنی .
حزب استقلال آذربایجان جنوبی در بیانیه ای ضمن اعلام تعیین مرزها و سرحدات آذربایجان که بنا به قول این حزب از تبریز تا مهاباد و پیرانشهر را در بر میگیرد و بیشتر از ٣۵ میلیون نفر از مردم ایران را شامل میشود، مردم کرد زبان ساکن شهرهای ارومیه، پیرانشهر و نقده ارومیه و….مهاجر و مهمان خوانده و اعلام کرده است که تا آخرین قطره خون برای این مرزها و سرحدات و آذربایجانی ماندن این شهرها و هویت آذری خواهد جنگید و هشدار داده است که هر تلاشی که بخواهد شهرهای نامبرده را کردستانی جا بزند موجب ریختن خون هزاران نفر خواهد شد .
در بخشی از اطلاعیه این حزب اینطور آمده است :
” اما در این میان بعضی از احزاب و گروه های فرصت طلب کرد با بهره برداری از این اوضاع و علم کردن همان نقشه های غلط و درج آن در سایتهای خود به اراضی تاریخی، طبیعی و ملی آذربایجان تعرض نموده و آذربایجان غربی را کردستان قلمداد می کنند. باید به آنها یادآور شویم که این منطقه هنوز هم به اسم تاریخی خود ( آذربایجان ) در نقشه های قدیم و جدید ثبت شده، می شود و خواهد شد .
بدینوسیله حزب استقلال آذربایجان جنوبی ضمن در خواست اصلاح اشتباهات فوق از طریق منابع مذکور به تمامی احزاب و گروه های کرد که شهرهای آذربایجان از جمله اورومیه، خوی ، ماکی ، سالماس، سولدوز (نقده) ، خانا (پیرانشهر)، سویوق بولاق (مهاباد) و غیره را کردستان قلمداد می کنند اخطار می دهد :
۱ - حزب استقلال آذربایجان جنوبی، اراضی آذربایجان را با هیچ شخص یا گروه مذاکره نخواهد کرد.
۲- اسم این منطقه بر روی خودش هست(آذربایجان غربی)
۳- اگر می خواهید در صلح و آرامش همسایه باشیم باید از این ادعاهای خولیائی دست بر دارید. در غیر این صورت به آذربایجان اعلان جنگ می کنید که آنهم به نفع شما نخواهد بود.
۴- از اراضی آذربایجان حتی یک سانتیمتر هم که باشد به احدی واگذار نخواهد شد.
۵- حزب استقلال آذربایجان جنوبی بعنوان حق طبیعی ، ملی و بین المللی خود تا آخرین قطره خون از تمامی خاک آذربایجان دفاع خواهد کرد .”
اگر این حرفها زمینه نداشت و ادعاهای روی کاغذ چند عضو یک سکت بود که مشغول دعا و نیایش خود هستند، ما هم با آن کاری نداشتیم و از کنارش میگذشتیم. اما همه چیز نشان از این دارد که این ادعاها و حرفها میتواند تحقق پیدا کند و زمینه های آن وجود دارد. همین حزب استقلال آذربایجان جنوبی میتواند در شرائط دنیای امروز و در شرائط ایران برای ادعایش نیرو بسیج کند و جنگ قومی و کشتار راه بیاندازد. میتواند کشتار مردم ” مهمان و مهاجر” ساکن آذربایجان از ارومیه تا مهاباد را آغاز کند. بعید نیست همین فردا جوخه های ترور این گروهها ترور مردم “مهاجر و مهمان” را شروع کنند .
در ایران امروز در میان هر دسته از مردم که کمی با لهجه متفاوت از همسایه بغل دستی اش حرف میزند، یک حزبی مانند حزب استقلال آذربایجان جنوبی ساخته شده است. سازمان زحمتکشان کردستان ایران، پارت آزادی کردستان (اتحاد انقلابیون کردستان)، حزب استقلال کردستان (پارتی سربخوی کردستان )، حزب استقلال کردستان (پارتی سربستی کردستان )، کانون فرهنگی سیاسی خلق ترکمن در ایران، سازمان جنبش ترکمستان در ایران، جبهه عربی آزادی بخش احواز، جبهه دمکراتیک ملت عرب احواز، جبهه بلوچستان و ….
همه این گروهها که با هم اعلام اتحاد هم کرده اند و ادعا هم دارند بر علیه ستم به خلق تحت ستمشان مبارزه میکنند، ادعاهای ارضی نمونه حزب استقلال آذربایجان دارند، سازمان زحمتکشان ادعای ارضی تا کرمانشاه و ایلام را در سیستم فدرالیش دارد، جبهه عربی احوار میگوید صاحب نفت کشور آنها هستند و آنها باید در سیستم فدرالی مورد نظرشان در باره آن تصمیم بگیرند و شهرهای جنوبی ایران همه عربی هستند و بقیه به هم به ترتیب همینطور ادعاهای ارضی و جمعیتی قومی دارند. یکی میگوید سیاست دولتهای مرکزی این است که ” کردها” در منطقه آذری زیاد شوند و جمعیت آذری کم شود و شهر آذری راکردی کنند، دیگری برعکس میگوید (ادعائی خلاف آن دارد). یکی مدعی میشود که رژیم نقشه دارد ” آذریها” را در منطقه خوزستان اسکان دهد تا جمعیت “عربها” کاهش پیدا کند و برای آن مردم را بسیج میکند و آنها را قربانی میکند و ….
خود این گروههای کوچک چیزی نیستند، اما این گروهها امروز بر متن رقابتهای منطقه ای و جهانی که آفریدن و پوش کردن قومگرایی و نزاع قومی و مذهبی یک اهرم کشورهای مختلف بر علیه یکدیگر است، دارند نقش بازی کنند و میتوانند نقش بازی کنند. موسسه اینترپرایز است، ترکیه است، آذربایجان است، کشورهای حاشیه خلیج هستند و مهمتر از همه دولت آمریکا است که در دعوایش با جمهوری اسلامی به اهرم قومی متوسل شده و میشود. بر متن این رقابتهاست که با ادعای ” کاهش جمعیت عرب، میتواند مردم را بسیج کرد، در متن این رقابتهای منطقه ای و جهانی است که به بهانه کشیدن یک کاریکاتور میتوان جمعیت زیادی را تحریک کرد و به میدان آورد و یا هر سال هزاران نفر را در قلعه بابک جمع کرد و تحریک قومی کرد، بر متن این رقابتهاست که موسسه اینترپرایز همه این جریانات قومی نمونه بالا را جمع میکند و زیر عنوان مسئله قومی در ایران، به دسته های کوچک قومگرا توان و انرژی میدهد و در پارلمانها و دولتهای اروپایی برایشان جا باز میکنند.
در متن این رقابتهاست که تلویزیون الجزیره در جریان تحرک قومی در خوزستان در سال گذشته نقش بازی میکند. در متن این رقابتهاست که سازمان زحمتکشان و پژاک در کردستان ساخته و فعال میشوند. گروههای قومی کوچک چیزی نیستند، اما همانطور که ارتش ازادیبخش کوسوا را ساختند و به جان مردم انداختند، همانطور که گروههای مجاهد افغان را ساختند، همانطور که در عراق شیعه و سنی و کرد و ترکمن ساختند، اینها را هم در متن بحرانی که در ایران وجود دارد و بر متن این رقابتها مجهز میکنند و به جان مردم میاندازند. آنوقت سومالی و عراق و یوگسلاوی زیر جنگهای قومی در مقابل جنگهایی که برای ادعاهای قومی- ارضی حزب استقلال اذربایجان و سازمان زحمتکشان و سازمان بلوچ و ….راه میافتد، هیچ اند .
از سقوط بلوک شرق در اوئل دهه ۹۰ تاکنون مردم جهان شاهد جنگها و کشتارهای قومی بیشماری بوده اند که تصور این وقایع برای مردم ساکن کشورهایی که وارد جنگهای قومی شده اند، ۲ سال و حتی چند ماه قبل از واقعه تصور نکردنی بود. ۶ ماه قبل از سربرآوردن پدیده جنگ و کشتار قومی در یوگسلاوی، نه مردم یوگسلاوی و نه مردم جهان تصور چنین وقایعی را نمیکردند. همچنین کشتار نیم میلیون نفر در رواندا فقط در عرض یکماه، جنگ و کشتار ارمنی و آذری بر سر قره باغ، جنگ قومی و مذهبی در سومالی که میرود تا دامن اتیوبی را نیز بگیرد، جنگ چچن، نزاعها و کشتارهای قومی در عراق و… همه اینها برای بشریت و مردم ساکن این کشورها تا ۱۵ سال پیش تصور نکردنی بود .
فعال شدن سکتها و دستجات قومی در ایران بر متن رقابتها و کشمکشهای منطقه ای و جهانی و بر متن بحران سیاسی در ایران و تحرکات قومی در خوزستان و و آذربایجان یک واقعیت عیان است. سرکوبگری جمهوری اسلامی در مقابل تحرکات قومی هم به این مسئله دامن میزند. خطر اینکه این دستجات بتوانند جامعه ایران را وارد یک از هم پاشیدگی کامل کنند کم نیست. فاکتور قومگرایی بر نقش و فاکتورجمهوری اسلامی و جریانات و دستجات اسلامی در از هم پاشیدن جامعه ایران در جریان سرنگونی جمهوری اسلامی افزوده شده است. سوالی که در مقابل احزاب سیاسی اصلی ایران قرار دارد این است که آیا آماده اند تا در مقابل این روند ایستادگی کنند.
حرکت قومی در خوزستان در سال گذشته و حرکت قومی بر سر کاریکاتور روزنامه ایران نشان داد که این احزاب خود میتوانند به چنین روندی یاری رسانند. اما احزاب و جریانات مسئول در اپوزیسیون چه چپ و چه راست باید خطر از هم پاشیدن جامعه ایران را بپذیرند و برای آن فکری کنند. جریانات و احزابی مانند حزب دموکرات کردستان ایران، سازمان اکثریت، راه کارگر و… که در پلاتفرمشان فدرالیستی شدن ایران راگنجانده اند، اگر احزاب و جریانات مسئولی در مقابل حداقل شیرازه جامعه مدنی باشند، باید این پلاتفرم را کنار بگذارند.
طرح فدرالیسم قومی در ایران بوجود آورنده اختلافات و جنگهای قومی میان مردمی است که سالها در کنار یکدیگر زندگی کرده اند، ازدواج کرده اند و با هم دوست و فامیل بوده اند و در بسیاری موارد کاملا در هم انتگره شده اند. جریانات اصلی سیاسی در اپوزیسیون رژیم اسلامی باید متوجه خطر وارد شدن جامعه ایران به فاز جنگ داخلی قومی و شیر تو شیر شدن همه چیز باشند و مسئولانه در مقابل آن بایستند. باید سرنگونی جمهوری اسلامی به دستیابی به ازادی و برابری مردم ختم شود و نه سربرآوردن دعواهای قومی و ملی و مذهبی و پاشیدن شیرازه جامعه مدنی .
محمود قزویني
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر