۱۳۸۵ بهمن ۲۹, یکشنبه

زبان مادری از دیدگاه نظام آموزشی سوئد

فرزاد صمدلي


هدف از تدريس زبان مادری چيست؟

تدريس زبان مادری مضمونی جداگانه و فرديست در مکتب ابتداييه و ليسه. هدف اينست که اطفال با طريقه درست وظايف مکتب خود را ايفا نموده و همزمان توانايی و لياقت خود را به عنوان يک فرد دو زبانه توسعه ببخشد. کار به گونه ای بايد انجام شود که شخصيت متعلم ترقی نموده و اعتماد به نفس او تقويت شود. يک سلسله مقررات برای تدريس زبان مادری وجود دارد که شما ميتوانيد زیر عنوان اسناد هدايتی مطالعه نماييد. اغلباً معلمينی که زبان مادری را تدريس ميکنند از منطقه فرهنگی همانند


پشتيبانی ، تدريس و کمک درسی

· زبان مادری برای شکل گیری و تقویت هويت و اعتماد به نفس طفل ، اهميت فراوان دارد.
· زبان مادری بر اصل توانايی و يادگيری طفل بنا شده است.
· طفل زبان دوم و مضامين ديگر را آسانتر ياد ميگيرد.
· داشتن افراد زياد چند زبانه در يک جامعه امتياز بزرگی به حساب ميآيد.

تحقیقات وسيعی درشهر نوردباس ( Nordbas)، اهميت تدريس به زبان مادری را در کودکستان و مکتب تاييد ميکند.

· کمک
· تدريس
· کمک درسی
· چه کسی ميتواند این حق را داشته باشد؟
· زبان اقليت
· چطور ميشود درخواست تحصیل به زبان مادری کرد؟
· چه کی مسئوليت دارد ؟
· سازمان دهی در مکتب های مختلف
· منزل و مکتب

کمک زبان مادری چيست ؟

مطابق پلان درسی مکتب دوره آماده گی، برای اطفالی که زبان مادری شان غير از زبان سوئدی است امکان داده شود که زبان مادری خود را هم توسعه ببخشند ـ معلم زبان مادری که با شاگردان خود هم فرهنگ ميباشد، هفته يک بار آنها را ملاقات ميکند. در اين ملاقات بازی ميکنند، آواز ميخوانند، نقاشی ميکنند، با کاغذ قيچی و سرش کاردستی ميکنند و به زبان مادری خود افسانه ميخوانند. معلم زبان مادری ميتواند گروه اطفال را در بازی و سرود خوانی رهبری کند و بدينوسيله فرهنگ رابه شاگردان تفهیم کند، همزمانيکه هويت اطفال را تقويت ميکند. تحقيقات نشان ميدهد که اين گونه اطفال در درسهای مکتب خود موفق [1] ترند. اگر آنها در دوره آمادگی مکتب زبان مادری خود را تمرين کنند، اين امرباعث ايجاد يک پل بين زبان مکتب و زبان خانه ميشود.

هدف از تدريس زبان مادری چيست؟

تدريس زبان مادری مضمونی جداگانه و فرديست در مکتب ابتداييه و ليسه. هدف اينست که اطفال با طريقه درست وظايف مکتب خود را ايفا نموده و همزمان توانايی و لياقت خود را به عنوان يک فرد دو زبانه توسعه ببخشد. کار به گونه ای بايد انجام شود که شخصيت متعلم ترقی نموده و اعتماد به نفس او تقويت شود. يک سلسله مقررات برای تدريس زبان مادری وجود دارد که شما ميتوانيد زیر عنوان اسناد هدايتی مطالعه نماييد. اغلباً معلمينی که زبان مادری را تدريس ميکنند از منطقه فرهنگی همانند متعلمين شان ميآيند ، معلم زبان مادری بايد دانش مساعد و کافی در مورد زبان سويدی و جامعه سويدن داشته باشد.

کمک درسی در زبان مادری چيست؟

اطفال و نوجوانانيکه تازه به سوئد آمده اند و به اندازه کفايت نميتوانند تدريس زبان سوئدی را تعقيب نمايند، ميتوانند تشريح درس ها را به زبان مادری شان دريافت نمايند. والدين و مکتب درباره احتياج کمک درسی متعلم صحبت ميکنند، در خاتمه اين تصميم مدير مکتب است که از چه زمان برای متعلم کمک درسی به زبان مادری وی داده شود.

برای چه کسی حمايت، تدريس و کمک درسی به زبان مادری او داده ميشود؟

تمامی متعلمينی که زبان شان در خانه بغير از زبان سوئدی باشد ميتوانند تدريس را به زبان مادری خويش داشته باشند. زبانهای اقليت و حتی شاگردانی که هر روز با آن زبان در خانه صحبت نه ميکنند، نيزاز تدريس به زبان خودشان برخوردار ميگردند. اطفالی که به فرزندی پذيرفته شده اند و به دلايل واضحی نميتوانند زبان مادری شان را در خانه صحبت کنند، مستحق حمايت و تدريس به زبان مادری خويش ميباشند.

زبانهای اقليت ملی کدامند؟

زبانهای اقليت ملی مانند سامی ، مين کيلی (kieli Meän) و رومانی چيب (Romani chib ) دارای حقوق اضافی ميباشند. در ارتباط با تطبيق مقررات اتحادیه اروپا در سال 2001 موقف زبانهای اقليت ملی تقويت يافت. درباره زبانهای اقليت در مکتب، ميتوانيد در تحقيق پوهنتون اوپسالا، بيشتر بخوانيد.

چگونه ميتوانيد برای طفل تان در خواست جا کنيد؟

برا ی سوال در مورد کمک زبان مادری و تدريس زبان مادری، والدين ميتوانند به مکتب يابه کمون(شاروالی) مراجعه نمايند. والدين درباره درخواست کمک زبان مادری و تدريس زبان مادری تصميم ميگيرند نه کارمندان مکتب آماده گی و مکتب. ولی کودکستانها و مکاتب بايد والدين را با خبر کنند که زمان ارائه درخواست ،چه وقت ميباشد و چه طور بايد صورت پذيرد. کمک و تدريس زبان مادری خرج و مصرفی برای والدين در بر ندارد.

مسؤوليت تقويت ، تدريس و کمک درسی زبان مادری را چه کی به عهده دارد؟
مسؤوليت عمده کودکستان و مکتب بر عهده کمون (شاروالی) ميباشد. کمون (شاروالی) برای رسيدن به خط و مشی که از طرف دولت معيين شده آزادی فراوان دارد که چگونه فعاليت ها سازمان دهی شود. کمون(شاروالی) مسؤول و مؤظف است که تدريس زبان مادری را بعمل آورد. البته اگر حداقل يک گروپ پنج نفری از شاگردان در کمون(شاروالی) وجود داشته باشند و دستيابی به معلم مناسب ميسر باشد. برای اينکه گروپ ها به اندازه کافی بزرگ باشد، ميشود از چندين مکتب اين گروه ها را تشکيل داد و تدريس زبان مادری را برگزار نمود.

سازمان دهی در کودکستان

کمون ها(شاروالی) مسؤوليت دارند تا شرايط و امکانات را برای کودکستانها آماده بسازند. تا آنها به هدف های پلان شده درسی نايل آيند. پيشرفت و آموزش هر طفل بايد به همکاری نزديک خانه به پيش برده شود. معلم زبان مادری هفته يک بار در محل کار کودک به مکتب آماده گی ميآيد وبرای دو تا شش ساعت آنجا ميماند. امروزه عملاً از ده طفل مستحق يک طفل کمک زبان مادری دريافت ميکند. سهم اطفالی که کمک زبان مادری دريافت ميکنند در کمون های(شاروالی) مختلف شديداً متغيير است.

سازمان دهی در مکتب ابتدايي

مطابق قانون مکتب، دعوت به تدريس زبان مادری وظيفه و مسؤوليت کمون هاست(شاروالی). اين تدريس به گونه های مختلف سازمان دهی ميشود و برای هر شاگرد دو يا سه ساعت در هفته ميباشد.

۱ـ تدريس زبان مادری من حيث زبان انتخابی (صنوف۶ ـ۹)
شاگرد ميتواند به جای يک لسان خارجی زبان مادری خود را بخواند. در اين صورت تدريس مذکور شامل پلان درسی مکتب ميشود و در داخل تقسيم اوقات عادی جای ميگيرد. تقسيم بندی ساعتها معمولاً در سالهای هفتم و نهم مکتب صورت ميگيرد و اينکه کدام زبانهای انتخابی در مکتب هست از طرف مدير تعيين ميشود و همچنين بستگی دارد از جمله به تعداد درخواست کننده گان.

۲ ـ تدريس زبان مادری من حيث انتخاب شاگرد (سال ۱ ـ ۹)
در طول زمان مکتب ابتدائی بايد مکتب خارج از برنامه ، يکمقدار زمينه های فراگيری مطابق انتخاب شخصی شاگرد را فراهم کند. از طريق انتخاب شخصی که شاگرد انجام می دهد، ميتوان در يک يا چند مضمونی که در مکتب تدريس ميشود دانش خود را بصورت عميقتر افزايش داد. آنهای که خواهش دارند ميتوانند زبان مادری را در قالب زبان انتخابی خود برگزينند. مدير مکتب تصميم گيرنده است که زبان مادری در انتخاب شاگرد باشد يانه. بطور مثال تعداد شاگرد های که زبان مادری را انتخاب ميکنند تعيين کننده است.

۳ـ تدريس زبان مادری به انتخاب مکتب (سال ۱ ـ ۹)
يکتعداد ساعتها در پلان ساعتی درسی وجود دارد که ميتواند به انتخاب مکتب برای تدريس زبان مادری استفاده شود. برای اينکه به مکتب يک چهره خاص داده شودميتواند اين ساعتها برای تدريس يک يا چند مضمون استفاده شود. امکانات وجود دارد که به انتخاب مکتب زبان مادری تدريس شود.

۴ـ تدريس زبان مادری در خارج از پلان ساعات درسی
به اضافه تمامی مضامين ديگر مکتب، ميشود زبان مادری خارج از پلان درسی مکتب تدريس شود. به اين مفهوم که چند ساعت اضافه درسی در طول هفته برای شاگرد داده ميشود. و اينکه تعداد ساعتهای اضافی به چند ساعت ميرسد از طرف کمون(شاروالی) تصويب ميشود. قاعدتاً برای يک گروپ، دو ساعت درسی در يک هفته ميباشد.

سازمان دهی در مکتب ويژه
همچنان شاگردهای که در مکتب ويژه درس ميخوانند ميتوانند تدريس زبان مادری و کمک درسی به زبان مادری داشته باشند. زبان مادری را ميشود در ساعت درسی مکتب خواند و يا خارج از پلان درسی. در مکتب ويژه، پلان درسی مخصوصی برای تدريس زبان مادری وجود دارد و اين تدريس اغلباً برای هر شاگرد بصورت انفرادی برگزار ميشود.

سازمان دهی در مکتب ليسه
وقتيکه نوجوانان مکتب ليسه را شروع ميکنند ميتوانند به خواندن زبان مادری ادامه بدهند که ميشود به شکل انتخاب انفرادی ، شامل پلان درسی باشد. زبان انتخابی(زبانهای مدرن)، يا به شکل يک کورس اضافی تحصيلی خارج از پلان درسی. کورسهای ليسه مجموعاً شامل 250 نمره ميباشد. نظر به زمينه شاگردان و توانايی کمون ها، امکانات متفاوتی را در ليسه برای تدريس زبان مادری در اختيار شاگردان ميگزارند.

همکاری بين خانه و مکتب
طفل به اتخاذ موضع مثبت والدين و کارمندان مکتب در مقابل تدريس زبان مادری ضرورت دارد. جستجوی همکاری و ايجاد فضای مثبت بين خانه و کودکستان ـ مکتب مهم است. بر علاوه کودکستان و مکتب مؤظف است که حد اقل يک بار در هر سمستر(دوره درسی) جهت پيشرفت طفل ملاقات با والدين را صورت دهد، در اين ملاقات کارمندان، طفل و حداقل يکی از والدين اشتراک دارند. برای اطفالی با داشتن تدريس زبان مادری اکثراً طبيعی است که معلم زبان مادری شان در ملاقات همراه باشد. ولی قصد، اين نيست که معلم زبان مادری ترجمانی کند. جهت تکميل اين ملاقات والدين حق دارند خواهش معلومات کتبی نمايند. در مکتب ابتدائی از صنف هشت، پارچه(نتيجه يا سند تحصيلی) داده ميشود.

۱۳۸۵ بهمن ۲۸, شنبه

بيانيه جمعي از فعالان حرکت ملي آذربايجان به مناسبت روز گراميداشت بين المللي زبان مادري و نيز شرايط کنوني در آذربايجان

ملت شريف آذربايجان:

آذربايجان، دردهای ناگفته بسياری دارد و فعالان حرکت ملی آذربايجان و جوانان آگاه اين سرزمين با مشکلات بسياری درگيرند، آنان با عشق پايان ناپذير خود به سرزمين مادری، در حالی آلام ملت مظلوم خود را زمزمه ميکنند که هر روز محاصره اقتصادی، فرهنگی و سياسی آذربايجان از سوی رژیم فاشیستی و ضدبشری جمهوری اسلامی ایران و دشمنان قسم خورده آذربايجان و تشنه به خون ملت آذربایجان تنگتر ميشود و سکوت شرم آور نمايندگان و مدعيان دروغين دمکراسی، عدالت و آزادی خشم و انزجار قاطبه ملت ستمديده آذربايجان را برانگيخته است. تضييق و تضييع های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سياسی و جنايات انسانی چون:

۱- يکسان سازی فرهنگی و زبانی (آسيميلاسيون)

۲- جعل اسناد و تحريف تاريخ برای زدودن حافظه تاریخی ملت تورک آذربایجان و ایجاد وابستگی بی دلیل و بی معنا به جهان ایرانی با القاء نالايق بودن سلاطين تورک و بزرگ جلوه دادن به اصطلاح وزيران ايرانی و تلاش در جهت معرفی اجداد مردمان تمدن ساز و علم پرور تورک به عنوان عناصری وحشی و بی تمدن

۳- دروغ، کتمان واقعيات و وارونه نشان دادن حقايق

۴- توهين به زبان، فرهنگ و مليت، ملت آذربايجان در رسانه های ارتباط جمعی، کتب درسی مدارس و پر کردن سی دی، کاست و نوارهای تحقير آميز توسط دلقکهای هرزه به اصطلاح هنرمند

۵- ممانعت از برگزاری سالروز گراميداشت باقرخان در ۱۴ مرداد، دستگيری دوستداران فرهنگ آذربايجان در ۳۱ شهريور در دامنه های ساوالان، سنگ اندازی در مراسم بزرگداشت سالروز شهادت ستارخان در ۲۵ آبان، حاضر نمودن دهها هزار نيروی اطلاعاتی و نظامی در اطراف و محوطه قلعه بابک و تبديل آنجا به بزرگترين پايگاه نظامی و اطلاعاتی، دستگيری بيش از ۱۵۰ نفر از فعالان حرکت ملی آذربايجان که برای شرکت در مراسم بزرگداشت پروفسور زهتابی و گراميداشت سالگرد ۲۱ آذر عازم شهرستان شبستر بودند، دستگیری، کشتار و به شهادت رساندن صدها تن از جوانان هویت طلب و فعالان حرکت ملی آذربایجان، بعد از قیام شکوهمند و خونین خرداد ماه سال ۱۳۸۵ و…

۶- نابود سازی آثار و ابنيه تاريخی، فرهنگی و باستانی (ويران سازی تالار تئاتر بالاباغ تبريز، تخريب بنای ارک تبريز، ويران سازی محوطه مسجد کبود تبريز، تپه حسنلو در سولدوز، گنبد سلطانيه در زنگان، بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی در اردبیل و…)

۷- تبليغ ايران تک قومی از طريق برتری طلبی نژادی، قومی و زبانی و جايگزين ساختن فرهنگ و زبان! فارسی (لازم به يادآوری است که زبان - لهجه!! فارسی، افغانی يا ایرانی در فهرست رده بندی زبانهای دنيا به عنوان سی و سومين لهجه زبان عربی شناخته شده است)

۸- اعمال خشونت و ايجاد جو ترس و وحشت و برقراری مخوف ترین دیکتاتوری پلیسی و امنیتی در طول تاریخ این سرزمین برای جلوگيری از اعتراضات قوی

۹- ايجاد وابستگی در تمامی بخشهای اقتصادی، علمی، صنعتی، اداری و… و انتصاب استانداران، فرمانداران و مديران فاسد، ضد مردمی، فارس زبان، غير بومی يا بومی خود باخته و عدم توجه به عمران و آبادی شهرهای آذربايجان به بهانه مرزی بودن و حتی تلاش در جهت عقب ماندگی و پس گرايی آن و پايين بودن درآمد سرانه در مقايسه با مناطق فارس نشين و افزايش شديد نرخ بيکاری و عدم بستر سازی مناسب در بخش صنعت توريسم و سفرهای مقامات بلند پايه حکومتی و کلنگ زنی های بيهوده و تبليغاتی که در عالم واقع هيچوقت صورت تحقق به خود نميگيرد

۱۰- رواج روزافزون معضل اعتياد بگونه ای که هم اکنون طبق گزارشات رسمی سازمانهای بين المللی ميزان مصرف مواد مخدر در آذربايجان در مقايسه با ساير مناطق ايران رشد بسيار سريعی دارد و در کنار آن افزایش شدید و صعودی نرخ بیکاری، فقر، فحشا، بزهکاری، رشوه و… در سرزمین آذربایجان

۱۱- سوء استفاده از دين و احساسات مذهبی برای پيشبرد اهداف شوم ضد انسانی

۱۲- اختراع زبان و نژاد مجهول، مجعول و کسروی ساخته «آذری» برای محو و نابودی زبان تورکی و تحميل آن به مردم با استفاده از زور و تزوير

۱۳- کوچانيدن فارغ التحصيلان و صاحبان ثروت از آذربايجان به مناطق فارس نشين به منظور خالی کردن اين پهنه و سرزمين از علم و ثروت

۱۴- معرفی کشور آذربايجان شمالی به عنوان مظهر ظلم، فساد، تباهی، زشتی و ناامنی به خاطر ايجاد احساس ترس در بين ملت آذربايجان از اينکه در صورت احقاق مطالبات ملی و انسانيشان سرنوشتی همانند آنان در انتظارشان است

۱۵- حمايت همه جانبه سیاسی، اقتصادی و نظامی از رژیم اشغالگر ارمنستان (به عنوان يک کشور ضد تورک) برای تحت فشار قرار دادن کشور آذربايجان شمالی

۱۶- تلاش مذبوحانه در متضاد و متفاوت جلوه دادن مؤلفه های معرف ملت تورک آذربايجان و تورکيه

۱۷- دستگيری، کشتار و تبعيد نويسندگان، شعرا، محققين، روشنفکران و آزاديخواهان مبارزی چون: فريدون ابراهيمی، محمد امين آزاد وطن، صمد بهرنگی، بولوت قاراچورلو (سهند)، حبيب ساحر، گنجعلی صباحی، عليرضا نابدل (اوختای)، بهروز دهقان، موسی خیابانی، پروفسور محمد تقی زهتابی، صفرخان قهرمانيان، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، دکتر چهرگانی، مهندس غلامرضا امانی، عباس لسانی، حجت الاسلام عظيمی قديم، چنگيز بخت آور، هدايت ذاکر، حسن دمیرچی، سعيد موغانلی، يوروش مهرعلی بيگلو، جواد عباسی، عزيز پورولی، اکبر آزاد، آيدين قاراخانلی، کمال نويدی، سيد کاظم موسوی، ابراهيم جعفرزاده، صاحبعلی خدابخش، تکين ماهارلی، ائلچين حاتمی، محمود فضلی، دکتر عبداللهی، جمشيد زارعی، ماهنی زنگانلی، محمدرضا آقاپور، شوکور قهرمانلی، محمدرضا لوايی، محمد شکری، فاضل موسوی، بهروز سردرودی، ائليار کرجلی، قادر آذری، آدی گوزه ل جبرئيلی، پرويز يکانی زارع ، علی پورعلی، حسين اقبالی، عليرضا قولونجو، آسلان خاليد، تيمور نصيری فرد، سعيد نعيمی، حسين عليزاده، جعفر پشتون، عباس نيکروان، محمد ملکی خياولی، بابک مرندلی، انصافعلی هدایت، علی حامد ایمان، منوچهر عزیزی، حسن ارک، دکتر احمد رضایی (حیدراوغلو)، حسین احمدیان، مصطفی برزگر، امیر ابراهیم پور، عادل زاهدی، وحید شیخ بگلو، جواد فرج پور، دکتر صالح کامرانی، رضا سیاح، ابراهیم رشیدی، رضا حیدری، داود اسدی، بهزاد خسروانی، فردین عبادی، داود مقامی، حمید خان احمدی، اروج امیری، حامد یگانه پور، یاشار حکاک پور، داوود عظیم زاده، مجید پژوهی فام، محسن فرامرزی، احد جدی، شاهرخ فرامرزی، امیر آقازاده، ولی ظهرابی، علی رازی، حاتم رستمی، اوختای بابایی، صالح ملاعباسی، فرهاد قویدل، مصطفی عوض پور، مهدی نوری، ائلچین سلیمی، رضا عباسی و…

۱۸- توقيف و آزار و اذيت نشريات مستقل، آگاه کننده و مدافع حقوق ملت آذربايجان (يول، شمس تبريز، نويد آذربايجان، اميد زنجان، آوای اردبیل، يولداش، آراز، وراوی، یاشیل موغان، ائلچی، باخيش، نسيم، ارمغان آذربايجان، اويانيش، آذر، اردم، توپلوم، سايان، کيمليک، سحر، چاغری و…)

۱۹- جلوگيری از آموزش زبان، فرهنگ و ادبيات تورکی (به عنوان سومين زبان زنده، غنی و قانونمند جهان و زبان ملی و مادری بيش از ۳۵ ميليون نفر تورک آذربايجانی) در مدارس و استفاده از الفبای لاتين در نشريات دانشگاهی

۲۰- تضعيف جايگاه هنر و موسيقی آذربايجانی و ممانعت از آموزش و اجرای آن

۲۱- انتقال باقيمانده آثار تاريخی و باستانی به موزه های مناطق فارس نشين

۲۲- تکه تکه کردن سرزمين آذربايجان و تقسيم آن به واحدهای جغرافيايی کوچکتر و حذف نام مقدس آذربايجان از روی واحدهای تجزيه شده به بهانه بزرگی و خدمت به مردم (آذربايجانشرقی، همدان، قزوين، اردبيل، آذربایجانغربی، زنگان، انزلی و آستارا «گيلان»، بيجار و قروه «کردستان»، ساوه «مرکزی»، سنقر «کرمانشاه»، هشتگرد «تهران») در حاليکه استانهای خراسان، اصفهان، فارس، کرمان، يزد، سمنان و… از اين ديدگاه بايد زودتر از آذربايجان تقسيم ميشدند

۲۳- اعمال سياست تغيير ترکيب بافت قومی (به نفع اکراد) در اراضی تاريخی غرب آذربايجان (اورمو، سويوق بولاق، سولدوز، سايين قالا، تيکان تپه، قوشاچای، سلماس، خوی، داش ماکی و…) با هدف پيدايش قاراباغی ديگر در اين منطقه

۲۴- ممنوعيت نامگذاری اسامی تورکی بر روی کودکان آذربايجان

۲۵- تغيير نام مناطق شهری و جغرافيايی از تورکی به فارسی (با نامهايی موهون، جعلی، مسخره و توهين آميز) آذربايجان به آذرآبادگان، دريای خزر به مازندران، جمهوری آذربايجان شمالی به آران (و بعد از قیام شکوهمند خرداد ماه ۱۳۸۵، این کشور “آذربایجان شمالی” توسط مزدوران رژیم فاشیستی “ایران شمالی” خوانده میشود)، زنگان به زنجان، قاراداغ به ارسباران، بندرانزلی به بندر پهلوی، خياو به مشکين شهر، قاراآغاج به قدس، قوشاچای به مياندوآب، تيکان تپه به تکاب، ملک کندی به ملکان، سايين قالا به شاهين دژ، سرايسکند به هشترود، توفارقان به آذرشهر، موغان به پارس آباد، اوجان به بستان آباد، سلماس به شاپور، چالدران به سيه چشمه، آجی چای به تلخه رود، آراز به ارس، ساوالان به سبلان، جغاتای چای به زرينه رود، سولدوز به نقده، اورمو به رضائيه، ساووجبولاغ به هشتگرد، قاراعين به پلدشت، ساری قايا به سارقيه، تاتائو چای به سيمينه رود، ميدان چای به مهران رود، قيزيل اوزن چای به سفيدرود، قاراگول به سياه استخر، سوباتان به تازه ده، قالاجيک به عزيزآباد، باخچاجيق به سردارآباد، قاراخاچ به علی آباد، گروس به بيجار، ساووج به ساوه، تورکان اووا به فرزانه آباد، قاراوول داغی به شيرکوه، ميشو به ميشاب، آخماقايا به احمقيه، جيرانلی به جاريحانی، اسکی شهر به اسک شهر، باش بولاق به سرچشمه و… (طبق آخرین آمار و ارقام موجود، هم اینک ۱۱۸۵۶ منطقه جغرافیایی آذربایجان جنوبی شامل شهر، روستا، کوه، رودخانه، جنگل، تپه، بیابان، دشت، جلگه، خیابان، کوی و… توسط نامهای جعلی، موهون و توهین آمیز از تورکی به زبان بیگانه فارسی تغییر نام داده شده اند)

۲۶- معرفی خائنين، مزدوران و وطن فروشان تورک به عنوان قهرمانان ملی و ادبی آذربایجان (سيد احمد کسروی، حسن تقی زاده، داور رضازاده شفق، عارف قزوينی، شعاری، عبدالعلی کارنگ، منوچهر مرتضوی، ذبيح بهروز، تقی اَرانی، امين رياحی خويی، کاظم زاده ايرانشهر، محمود افشار، ابوالقاسم آزاد مراغه اي، جواد شيخ الاسلام زاده، يحيی ذکاء، سلیمان میرزا اسکندری)

۲۷- حمايت مادی و معنوی از پان ايرانيستهای آريامهری و تورک ستيزان ملعونی چون محمد ابراهيم باستانی پاريزی، کاوه بيات، پورجوادی، هرميداس باوند، افشين جعفرزاده، محمود بنی هاشم، پرويز ورجاوند، ايرج افشار، سيد محسن امين، انور خامنه ای، محمد آخوندی، عنايت الله رضا، پيروز مجتهدزاده، کاظم آذری، اعظم زنگنه و…

۲۸- بيگانه نمودن نسل امروز آذربايجان از اسوه های ملی ، فرهنگی ، تاريخی و علمی خود (آلپ تئومان، آلپ مته خان، آلپ ارتونقا، آلپ آتيلا، عبدالقادر ماراغه ای، احمد يه سوی، اديب احمد، يونس امره، امير تيمور، حکيم امير عليشيرنوائی، قاچاق کرم، کوراوغلو، قاچاق نبی، بابک خرمدين، محمود کاشغری، صفی الدين اورموی، ده لی دومرول، عمادالدين نسيمی، ملامحمدفضولی، حکيم ابوالقاسم نباتی، حکيم نظامی گنجوی، صائب تبريزی، اوحدی مراغه اي، مهستی گنجوی، اوغوزخان، ده ده قورقود، تومروس آنا، قيل قاميش، حکيم ابوعلی سينا، حکيم فارابی، شيخ قاسم انوار، جاوانشير، عباس ميرزای قاجار، نادر شاه افشار، سعيد سلماسی، ابوالحسن راجی، شاه اسماعيل ختايی، شيخ اشراق شهاب الدين سهروردی، حکيم سيدعظيم شيروانی، زينب پاشا، خورشيد بانوناتوان، حکيم ابوريحان بيرونی، حيران خانيم، سارای خاتين، خسته قاسيم، عاشيق علی عسگر، استاد کمال الدين بهزاد، باهار شيروانلی، ملا پناه واقيف، حکيم هيده جی، قوسی تبريزی، شمس تبريزی، قاسيم بيگ ذاکير، جهانشاه حقيقی، حبيبی، مورتوز قلی خان ظفر، مرواريد ديلباز، کاظم آقا سالک، باکيلی عباسقلی آقا قدسی، شيخ محمد خيابانی، ميرزا فتحعلی آخوندوف، ستارخان، باقرخان، محمد تقی خان پسيان، حيدرعمواوغلو، محمد امين رسول زاده، کاظم خان قوشچی، علی ميسيو، جليل محمد قليزاده، ميرزا علی اکبر صابير، اوزه ئير حاجی بی لي، باغبان ائل اوغلو، مدينه گولگون، خليل رضا اولوتورک، حکيمه بلوری، صمدوورغون، سيد جعفر پيشه وری، يوسف بهنمون، حسن رشديه، علی آقا واحد، ميرزا علی معجزشبستری، بختيار وهابزاده، محمد تاقی صدقی، سليمان رستم، جبار باغچه بان، محمدعلی تربيت، آنارريضا، علی سليمی، شهريار، رسام عربزاده، پروفسورحميد نطقی، پروفسورغلامحسين بيگدلی، پروفسورجواد هيئت، پروفسو مينائی، پروفسورهشترودی، پروفسورنظامی خوديف، پروفسوريحيی عدل، پروفسورمحمدزاده، دکترعلی کمالی، علی تبریزی، دکترمير هدايت حصاری، دکترمحمد علی فرزانه، دکترمحمدزاده صديق، دکترعلی داشقين، دکترصمد سرداری نيا، دکترعزيز محسنی، دکتررضا براهنی، دکترغلامحسين ساعدی، دکترحسين فيض اللهی وحيد، استادبهزاد بهزادی، زين العابدين مراغه اي، ميرزا عبدالرحيم طالبوف تبريزی، کريم مشروطه چی، نصرت کسمنلی، سهراب طاهر، عاشيق حسين جاوان، رسول ريضا، زهره وفايی، آراز ائل سس، فکرت اميروف، ميرزاصادق اسداوغلو، رشيد بهبوداوف، مورتوز ممداوف (بلبل)، شوکت علی اکبراوا، عاليم قاسيم اوف، خان شوشينيسکی، جاببار قارياغدی اوغلو، ملا محمد نخجيوانی، ثقه الاسلام تبریزی، آيت الله شريعتمداری، علامه جعفری، علامه امينی، علامه طباطبائی و…) که بی گمان افراد بيشماری از ملت تورک آذربایجان، حتی برای يکبار، نام بسياری از اين بزرگمردان تاريخ پرشکوه آذربايجان را هم نشنيده اند

۲۹- کشتار، قتل عام و نسل کشی ملت مظلوم آذربايجان (تبريز، ميانا، اردبيل، زنگان و… در سال ۱۳۲۵ شمسی و بعد از سقوط فرقه دمکرات آذربایجان توسط حکومت مرکزی ايران – اروميه، خوی، سلماس، سولدوز و… در سالهای ۱۲۹۵ و ۱۲۹۷ شمسی توسط ارامنه افراطی فراری از خاک تورکیه – باکو ژانويه سال ۱۹۹۰ ميلادی توسط رژيم روسيه – باکو، قاراباغ، خوجالی، گنجه، شوشا، لاچين، قوبادلی، زنگيلان، آغدام، خانکندی، کلبجر، فضولی، بيلقان، آغدره، خوجاوند، هادروت، جبرئيللی و… در سالهای ۱۹۰۵، ۱۹۱۸، ۱۹۲۰، ۱۹۹۰، ۱۹۹۲ و ۱۹۹۹۳ ميلادي توسط جلادان داشناک ارمنی) و…

دهها و صدها مورد ظلم و ستمهای اهريمن گونه شوونيزم فارس به يک انگيزه شيطانی صورت می گيرد، جداساختن و جداسازی گذشته اين سرزمين مهد تمدن، دلاوری، ادب، آزاديخواهی، علم، سلحشوری و… از نسل آينده و ايجاد بحران هويت و عدم اتکاء به ميراث پرافتخار خويش و ايجاد گسل بين حال، گذشته و آينده اين ديار و نسلهای آن و نابود سازی کليه عوامل تشکيل دهنده واژه مليت (تاريخ، فرهنگ، زبان، ادبيات، هنر و…) و رسيدن به هدف نهايی که همانا چيزی نيست جز «ممانعت از استقلال و آزادی ملت آذربايجان و ادامه غارت و تاراج ثروتهای مادی و معنوی اين سرزمين».

مجموعه اقدامات شوونيستها که بايد از آن به عنوان ضد انسانی ترين حکومت تاريخ اين سرزمين در رابطه با اقوام غيرفارس و غيرآريايی نام برد در مورد آذربايجان و حتی در مورد ساير ملل تحت ستم ملی در ايران (كرد، عرب، توركمن و بلوچ) سالهای تراژدی، سياهی و قرون وسطايی بوده است. تمامی ارگانهای سياسی و تبليغی شوونيزم ایران همسو با يک بسيج اهريمنانه به تخريب داشته های زبانی، تاريخی، فرهنگی و ملی ديار عشق و عرفان دست زده اند. پس ای ملت غيور و آزاده آذربايجان بيائيد پاسدار ميراث گرانبهای نياکان خود باشيم و راه مقدس آن بزرگمردان را که همانا استقلال، آزادی، سرافرازی و عظمت آذربايجان بود را ادامه دهيم و بدانيم که تاريخ، فرهنگ، زبان، مليت و مدنيت ما شايسته افتخار و سربلندی است و ما ملتی بزرگ و قابل ستايش هستيم.

«به امید استقلال، آزادی و سرافرازی ملت آذربایجان و تمامی انسانهای در بند اسارت»

جمعي از فعالان حرکت ملی آذربایجان - تبريز
ياشاسين بوتون آزادليق سئور اينسانلار
وار اولسون اينسان حاقلارين قورويان کيمسه لر

۱۳۸۵ بهمن ۲۶, پنجشنبه

انفجار زاهدان: اطلاعیه جدید جنبش مقاومت مردمی ایران (جندالله)

بنام خدا

جنبش مقاومت مردمی ایران (جندالله ) عملیات موفقیت آمیز چهارشنبه ۲۵ بهمن ماه ۱۳۸۵ دلاوران مبارز شاخه نظامی شهید احمد دهمرده را به عموم مردم ستمدیده بلوچستان و ایران تبریک عرض مینماید و همچنین این مژده را به مردم عزیز میدهد که رشته عملیاتهای اقتدار ۲ با موفقیت کامل به پایان رسید و به زودی رشته عملیاتهای اقتدار ۳ در ابعادی وسیعتر در سایر نقاط و مراکز حساس نظامی ایران به اجرا در خواهد آمد.

موفقیت و پیروزی مبارزان در عملیاتهای متعدد مرهون خون مبارزان شهید و مردم بیگناهی که در زندانها و دادگاههای دژخیمانی همجون نکونام ها و بدون داشتن وکیل و اثبات جرمی به اعدام محکوم گشتند می باشد.

جنبش مقاومت به اطلاع مردم می رساند که اخبار مربوط به دستگیری مبارزین دروغ محض بوده و رژیم از روی ضعف و زبونی خویش در برابر مبارزین اینچنین شایعاتی را انتشار میدهد.

طی این اطلاعیه فرمانده امیر عبدالمالک بلوچ رهبری جنبش مقاومت مردمی از اپوزیسیون خواستند که ندای حق خواهی مردم مظلوم ما را بیش از پیش به گوش هموطنان و جهانیان برسانند تا همگان بدانند که بر ما چه میگذرد.

در ادامه ایشان افزودند که جنبش مقاومت مردمی به روشهای مسالت آمیز و مقاومت منفی و پرهیز از خشونت اعتقاد دارد تا زمانی که طرف مقابل نیز به این روشها احترام بگذارد اما هنگامیکه به اعتراضات مسالمت آمیز مردمی با خشونت پاسخ داده میشود دیگر این روشها ناکارآمد شده و توسل به این روشها پایان می پذیرد و در این مرحله است که چاره ای جر دست به سلاح بردن وجود ندارد.

ما عدم خشونت را به عنوان یک استراتژی قبول داریم نه به عنوان یک اصل کلی و اساسی و اخلاقی .

بنابراین استفاده از یک روش بی اثر هیچ پاداش اخلاقی ندارد و ما باری دیگر قبل از آغاز رشته عملیاتهای اقتدار ۳ رژیم را به فراهم نمودن زمینه برای راههای مقاومت منفی و اعتراضات دموکراتیک دعوت می نماییم و اگر رژیم از امروز این زمینه را فراهم نماید ما در انظار مردم ایران و حهان اعلام میکنیم که سلاح را بر زمین میگذاریم و در صورتیکه رژیم این زمینه را مهیا نکند ما نیز چاره ای به جز سلاح نداریم زیرا در کشوری که فضای خفگان بر آن حاکم باشد هیچ راهی برای زنده ماندن جز مقاومت مسلحانه نخواهد بود.

جنبش ما هیچ گونه وابستگی با قاچاق مواد مخدر ، طالبان و القاعده نداشته و ندارد و اگر رژیم خود را صادق میداند چرا به نمایندگانی که از طرفش نزد ما می آیند اجازه نمی دهد تا حقایق را در رسانه های اظهار نمایند.

خواسته های ما منطقی است و حقوقی است که همه انسانها در سراسر دنیا از آن برخوردارند و اولین خواسته ما این است که رژیم به منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد احترام گذاشته و مطابق با آن ما حقوق اقلیتهای ملی و مذهبی را به رسمیت بشناسد .

جنبش مقاومت مردمی ایران (جندالله )

۱۳۸۵ بهمن ۱۹, پنجشنبه

فراخوان تجمع بزرگ 2 اسفند، روز جهانی زبان مادری

دوم اسفند ( 21 فوریه ) به مناسبت روز جهانی زبان مادری ودر اعتراض به سیاست های آپارتایدی شونیسم فارس بر علیه زبان و هویت ملی ملت تورک آذزبایجان همزمان با سایر شهرهای آذربایجان تجمع بزرگی در شهر اورمیه برگزار خواهد

شد. این تجمع بزرگ اعتراضی در اصل تاکیدی خواهد بود بر هویت طلبی ملت آذربایجان و صدای اعتراضی بر علیه فشارهای سیاسی و اجتماعی و تبعیضات اقتصادی موجود در آذربایجان خواهد بود.

ما از عموم مردم اورمیه و سایر شهر های آذربایجان می خواهیم که در روز جهانی زبان مادری با شرکت در مراسمات اعتراضی که از سوی فعالین حرکت ملی آذربایجان اعلام گردیده است، صدای حق طلبی ملی خود را به گوش جهان برسانند.

فعالین حرکت ملی آذربایجان( اورمیه)

18 / 11 / 85

زمان : چهارشنبه دوم اسفند
ساعت : 4:30 عصر
مکان : میدان مرکز (ولایت فقیه)
شعار ها: 1-تورک دیلینده مدرسه مدرسه 2- تورکون دیلی اولن دئیل باشقا دیله دونن دئیل


معجزه توسعه اقتصادي دنياي تورك

بنا به معلومات بانك اروپائي توسعه، جمهوري آذربايجان شمالی سريعترين رشد اقتصادي را در ميان كشورهاي آسياي ميانه داشته و در سال ٢٠٠٦ با رشد اقتصادي ٣٦ درصدي خود، حتي توانسته است چين را نيز پشت سر گزارده و در مقام نخست جهان قرار گيرد. اين كشور درآمد ملي خود را از ٣ و نيم ميليارد دلار در دوازده سال گذشته، ده برابر نموده و به ٣٣ ميليارد دلار رسانيده است. درآمد سرانه آذربايجان در سال جاري به مرز ٤٠٠٠ دلار نزديك شده و صادراتش بالغ بر ٤،٧ ميليارد بوده است.

ترجمه و تدوين: علي دده بيگلو

جمهوريهاي ترك كه پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، بقاء شان نيز مورد شك و ترديد عده اي قرار گرفته بود، با شتاب بسيار رشد مي كنند. صاحبنظران بر اين عقيده اند كه دنياي ترك به تدريج بر مشكلات خويش در راه ادراك دوره جهاني شدن فائق آمده است. در سال جاري، درآمد ملي كشورهاي تركيه، آذربايجان شمالی ، قزاقستان، تركمنستان، ازبكستان و قيرقيزستان، با توسعه اقتصادي صدها در صدي خود به مرز ٦٠٠ ميليارد دلار رسيد. اين موفقيت در عرصه اقتصادي توجه موسسات بين المللي را به خود جلب كرده است.

جهان، داستان موفقيت حوزه درياي خزر را در آينده بسيار نقل خواهد كرد

در سال جاري درآمد ملي آذربايجان شمالی از سه و نيم ميليارد دلار در ١٢ سال پيش، به سي و سه ميليارد دلار و در آمد سرانه قزاقستان، با سبقت گرفتن از تركيه به سطح پنج هزار و ٥٩٢ دلار رسيد. نرخ رشد اقتصادي تركمنستان افزايشي ٦٠٠ در صدي از خود نشان داد و تركيه كه در سال جاري درآمد ناخالص ملي اش به ٤٠٠ ميليارد دلار رسيد، داراي رشدي ٢٥٠ درصدي بود. ازبكستان و قيرقيزستان نيز با سرعت بسيار دوره بازيابي خود را به پايان مي رسانند. طبق داده هاي صندوق بين المللي پول، در پنج سال گذشته صادرات تركيه از ٣٦،١ ميليارد دلار به ٨٦ ميليارد دلار، قزاقستان از ٥،٣ ميليارد دلار به ٣٠،١ ميليارد دلار و ازبكستان از ٣،٧ ميليارد دلار به ٥ ميليارد دلار افزايش يافته است. صادرات تركمنستان در سال ٢٠٠٥، ٤،٧ ميليارد دلار و صادرات قيرقيزستان ٧٥٩ ميليون دلار بوده است. در سال ٢٠٠٥ ، قزاقستان با ١٢،٦ ميليارد دلار مازاد صادرات، داراي مقام نخست در ميان كشورهاي تركي بوده است.

پيشرفت قابل ملاحظه اي كه كشورهاي آذربايجان شمالی ، قزاقستان، تركمنستان، ازبكستان و قيرقيزستان به همراه تركيه از سال ١٩٩٥ به اين سو از خود نشان داده اند، در آخرين گزارش صندوق بين المللي پول نيز كه توسعه اقتصادي شش دولت تركي مذكور در دوازده سال اخير را زير ذره بين قرار داده منعكس شده است. گزارش صندوق بين المللي پول، حكايت از رشد سريع اقتصادي دنياي ترك با مساحتي بيش از چهار ميليون و ٧١٧ هزار كيلومتر مربع دارد. طبق اين گزارش، پيشرفت و بهبود كشورهاي تركي در عرصه درآمد ناخالص ملي از سال ١٩٩٥ تاكنون، شايسته تقدير است. در اين مدت، اقتصاد آذربايجان شمالی ٩٥٠ درصد رشد داشته است. اين رشد در تركمنستان٥٩٠ درصد و در تركيه ٢٤٠ درصد بوده است. طبق اين گزارش در سال جاري درآمد ناخالص ملي پنج دولت ترك به مرز ٦٠٠ ميليارد دلار خواهد رسيد.

منابع غني مانند گاز و نفت، فرصتهاي بي همتائي را براي دولتهاي ترك فراهم نموده و باعث شده اند كه اين كشورها، به عنوان بازيگراني جديد در بازي انرژي وارد شوند. با اينهمه آگاهان بر اين عقيده اند كه در پشت پرده موفقيت تاريخي و تحقق توسعه مستمر دنياي ترك، مهارت و كارداني در مديريت كشور و اقتصاد، و ثبات پايدار سياسي و اجتماعي نقش اساسي را داشته و با ادامه ثبات سياسي در اين كشورها و تعهد به اجراي بازار اقتصادي آزاد از سوي حكومتها، توسعه پايدار اقتصادي و جلب سرمايه گذاري خارجي در دنياي ترك ادامه خواهد يافت.

آذربايجان شمالی، ستاره اقتصادي جهان ترك

بنا به معلومات بانك اروپائي توسعه، جمهوري آذربايجان شمالی سريعترين رشد اقتصادي را در ميان كشورهاي آسياي ميانه داشته و در سال ٢٠٠٦ با رشد اقتصادي ٣٦ درصدي خود، حتي توانسته است چين را نيز پشت سر گزارده و در مقام نخست جهان قرار گيرد. اين كشور درآمد ملي خود را از ٣ و نيم ميليارد دلار در دوازده سال گذشته، ده برابر نموده و به ٣٣ ميليارد دلار رسانيده است. درآمد سرانه آذربايجان در سال جاري به مرز ٤٠٠٠ دلار نزديك شده و صادراتش بالغ بر ٤،٧ ميليارد بوده است.

آذربايجان شمالی كشوري داراي منابع و ذخاير زيرزميني بسيار مهم نفت و گاز طبيعي است و افزايش قيمت نفت، در نرخ رشد قابل توجه آن موثر بوده است. آذربايجان شمالی در صدد است كه در آمد سالانه حاصل از فروش نفت خود را كه در حال حاضر حدود ٨ ميليارد دلار است در آينده اي نزديك به ١١ ميليارد دلار برساند. شركتهاي چند مليتي، بويژه براي سرمايه گذاري در زمينه انرژي به باكو روي مي آورند. خط لوله ب.ت.ج. (باكو- تفليس-جئيهان) كه پروژه قرن نام گرفته است نيز در صدر سرمايه گذاريهاي خارجي سالهاي اخير قرار دارد.

ورود سرمايه بين المللي و خارجي در عرصه انرژي به كشور، سرمايه گذاري در عرصه هاي گوناگون از ساختمان تا بانكداري را نيز به همراه خود مي آورد. سرمايه گذاري خارجي بالغ بر سه ميليارد و ٢٢٩ ميليون دلار و يا ٥٤.٢ درصد از كل سرمايه گذاريهاي انجام شده در آذربايجان شمالی را تشكيل مي دهد. بريتانيا با ٤٦،٩ درصد، ايالات متحده با ١٧،٤ درصد، ژاپن با ٩،٧ درصد، آلمان با ٦،٦ در صد، نروژ با ٦،٤ درصد، تركيه با ٦،٢ در صد و عربستان با ٢ درصد در صدر جدول كشورهاي سرمايه گذار در آذربايجان قرار دارند. در ميان موسسات مالي بين المللي سرمايه گذار در آذربايجان شمالی، بانك جهاني، بانك اروپائي توسعه و نوسازي و بانك توسعه اسلامي جاي گرفته اند. آذربايجان از امتياز برخواردي تجارت معاف از گمرك با كشورهاي عضو اتحاديه كشورهاي مستقل نيز برخوردار است. اين كشور كه در آستانه عضويت در سازمان تجارت جهاني است، با عضويت در كليه نهادهاي اروپائي، به سرعت در راه انتگراسيون موفقيت آميز سياسي و اقتصادي خود با اروپاست آنچنانچه از سوي تعداد فزاينده اي از بروكراتهاي عالي رتبه اتحاديه اروپا، از آذربايجان شمالی به عنوان كانديدائي مطلوب براي عضويت در اين اتحاديه ياد مي شود.

تركيه، اصلاحاتي موفق، اميد افزاينده به آينده

تركيه با به اقتدار رسيدن حكومت اردوغان-آغ پارتي، درهاي اقتصاد خود را بيش از پيش و در حد شگفت انگيزي به جهان خارج گشود. اصلاحات بسيار گسترده در عرصه هاي اقتصاد كلان و خرد، به همراه پايبندي حكومت به سياستهاي بانك جهاني، نرخ توسعه اقتصادي بالا تركيه را تضمين نموده است. طبق گزارشات صندوق بين المللي پول، تركيه در دوازده سال اخير بيش از دو و نيم برابر توسعه يافته و با رشد ناخالص درآمد ملي ٪٧،٦، به نمونه چين نزديك شده است. بانك جهاني توسعه تركيه را نمونه موفقيت خود خوانده و اعلام نموده است كه در تركيه، ثبات سياسي و اقتصادي اميد به آينده را مي افزايد و در صورت ادامه اصلاحات پايه اي كه اين كشور در حال تطبيق آنهاست، در آينده بسيار نزديكي به يكي از مرفه ترين كشورهاي منطقه و جهان تبديل خواهد شد. تركيه با درآمد ناخالص ملي ٤٠٠ ميليارد دلاري خود، جايگاه خود را در ميان ٢٠ اقتصاد بزرگ جهان تثبيت نموده و با هدف صادرات ١٠٠ ميليارد دلاري خود، هم اكنون ٢٢ مين بزرگترين صادر كننده جهان است.

در پنج سال گذشته صادرات تركيه از ٣٦ ميليارد دلار به ٨٦ ميليارد دلار افزايش يافته و سرمايه گذاري خارجي در اين كشور از يك ميليارد دلار به ١٨ ميليارد دلار رسيده است. فورد، تويوتا، هوندا و پورشه صدها ميليون دلار در صنايع ماشين سازي تركيه -يكي از پربازده ترين آنها در جهان است- سرمايه گذاري كرده اند. از طرف ديگر تركيه خود آغاز به سرمايه گذاريهاي غول آسا در موسسات جهاني خود كرده است. حجم تجارت تركيه با اتحاديه اروپا در ١٠ ماه نخست سال ٢٠٠٦ بالغ بر ٧٠،٣ ميليارد يورو (٩١ ميليارد دلار) بوده است. حجم صادرات تركيه به كشورهاي اتحاديه اروپا در سال قبل با ١٦ درصد افزايش به ٣١،٨ ميليارد يورو و حجم واردات اين كشور از كشورهاي اتحاديه اروپا با ١٣ درصد افزايش به ٣٨،٥ ميليارد دلار رسيد. در نتيجه اين افزايش، تركيه پس از چين، روسيه، سوئيس، ژاپن و نروژ به بزرگترين شريك تجاري اتحاديه اروپا تبديل شده است.

تركيه در دنياي اسلام نيز در همه شاخصها مدرنترين، پيشرفته ترين و موفقيت ترين كشور است. از بين ١٠٠ بزرگترين شركت جهان اسلام، ٢٥ عدد آنها را شركتهاي تركيه اي تشكيل مي دهند. شايان ذكر است كه بر خلاف كشورهاي عربي و ايران، هيچكدام از اين شركتها در عرصه هاي نفت و گاز و منابع زيرزميني فعاليت ندارند. در حاليكه كشورهاي ترك آوراسيا در سايه منابع غني زيرزميني نفت و گاز خود، به عنوان بازيگران مهم عرصه انژري در آمده اند، تركيه با خط لوله آدانا –جئيهان و خطوط وجود و يا در دست احداث نفت، گاز و آب به روسيه، درياي سرخ- اسرائيل و يونان- شبه جزيره بالكان در حال تبديل شدن به يكي از مهمترين ترمينالهاي انرژي در جهان است. اين ويژگي اهميت ژئواستراتژيك موجود تركيه را به سرعت افزايش مي دهد.

قزاقستان، تركمنستان، ازبكستان: مديريتي داراي ويزيون

از ستاره هاي توسعه اقتصادي جهان ترك، يكي نيز قزاقستان است كه در سال جاري درآمد ناخالص ملي خود را به ٨٤ ميليارد دلار رسانيده است. قزاقستان با جمعيتي حدود ١٥ ميليون نفر و درآمد سرانه ٥ هزار و ٥٩٢ دلار، در حال سبقت گرفتن از تركيه است. اين كشور جوان كه از نظام مديريتي جاافتاده و بسيار جدي برخوردار است توانسته است درآمدهاي حاصل از نفت و معادن خود را به نحو احسن مديريت نمايد. سران آستانا، علاوه بر سرمايه گذاري در لوله هاي انتقال نفت و گاز، بخشهايي مانند توليدات غذائي، منسوجات، ساختمان و … را نيز داراي اولويت براي سرمايه گذاري اعلام نموده و مشوقهاي گوناگوني براي سرمايه گذاران در اين بخشها ايجاد كرده اند. دولت قزاقستان در راستاي سياست ايجاد تنوع در منابع و روابط اقتصادي، همزمان به گسترش مناسبات اقتصادي و تجاري با چين اقدام و همچنين با توسعه زراعت و كشت پنبه در اراضي وسيع خود، به عنوان جانشيني براي نفت، به بررسي در باره كانولا، ماده خام بيوديزل نيز آغاز نموده است.

تركمنستان كشور ديگر آسياي ميانه، با ذخاير عظێم گاز طبيعي خود در مركز توجه روسيه، چين، تركيه و كشورهاي اروپائي قرار دارد. اين كشور درآمد ناخالص ملي خود را به ٢٣،٧ ميليارد رسانده و در آمد سرانه اش را نيز به سطح محسوسي افزايش داده است. دولت آشق آباد موفق به مديريت كارشناسانه درآمد حاصل از گاز طبيعي خود شده و آنرا عمدتا به بخش ساختمان و پروژه هاي زيربنائي كاناليزه كرده است. آشق آباد پايتخت كشور، اكنون تبديل به كارگاه ساختماني بزرگي شده و قيمت غيرمنقول در آن بسيار بالاست. بيش از ٢٠ در صد از كل پروژه هايي كه بخش ساختماني تركيه در كشورهاي خارجي در دست اجرا دارد در تركمنستان است.

كشور ديگر جهان ترك كه بخش ساختماني آن از جنبش ويژه اي برخوردار است ازبكستان مي باشد. دولت تاشكند نيز توانسته است دوره گذر را با مهارت مديريت نمايد. پروژه هاي زيربنايي و بخش منسوجات در حال گسترش اين كشور، فرصتهاي بسيار مهم و جذابي را براي سرمايه گذاران خارجي عرضه ميكند.

خطر تبديل شدن به ايران و عربستان

اقتصاد تك محصولي كشورهاي توليد كننده نفت در خاورميانه و در راس آنها ايران، عربستان و شيخ نشينهاي خليج عربي، به همراه ناكارآمدي مديريتي و فساد مالي زمامداران، مانعي اساسي در مسير دمكراتيزاسيون و نيرومند و سالمسازي اقتصاد اين كشورها است. و اين همه به نوبه خود زمينه ساز آينده غيرقابل پيش بيني نظامهاي حاكم بر اين كشورها در داخل و همچنين در معرض تحقير مدام قرار گرفتن و باخت مكرر اين دولتها در عرصه ديپلماسي و افكار عمومي جهاني است. بسياري از معضلاتي كه در ايران، عربستان و شيخ نشينهاي خليج عربي ديده ميشود، ناشي از انباشته شدن نقدينگي است. بين ٨٥٪-٩٠٪ از درآمد ناخالص ملي اين كشورها از فروش نفت و گاز طبيعي حاصل ميشود. بقيه ي اين درآمد نيز از جمع آوري ماليات بر مشتقات اين محصولات بدست مي آيد. در اين كشورها اقتصاد بر دور چند فراورده طبيعي مي چرخد و در نتيجه هيچگونه دمكراتيزاسيون و تنوع ماركي وجود ندارد. درآمد و قدرت در دست گروه بسيار محدودي منحصر شده و سيستم حاكم كلا بر هر نوع توسعه و پيشرفت اجتماعي، سياسي و اقتصادي بسته است.

در طرف ديگر تركيه قرار دارد كه علي رغم آنكه داراي ذخائر قابل ملاحظه نفت و گاز نيست، بزرگترين اقتصاد جهان اسلام است. در سالهاي اخير در تركيه اصلاحات حقوقي، اجتماعي و سياسي بسيار عميق و گسترده اي انجام گرفته است. همزمان اين كشور در سايه قدرت شبكه اي از رسانه ها كه اجتماع را به سوي تغيير و گذر از سدهاي فرهنگي سوق داده اند در مدت زماني بسيار كوتاه تبديل به جامعه اي باز و بازتر شده است. اكنون در كشوري كه چندين سال قبل، تنها داراي يك كانال تلويزيون دولتي بود، بيش از ٣٠٠ كانال تلويزيوني، هزار و يكصد ايستگاه راديويي فعال وجود دارد. همه مدارس خصوصي به اينترنت وصل بوده و حكومت نيز بيش از ٤٠٠،٠٠٠ كامپيوتر در مدارس دولتي توزيع كرده است. واليان هزاران تن را براي كارآموزي روانه كشورهاي اروپائي نموده اند و دادگاههاي تركيه اكنون به طور روز افزوني بيش از قوانين و اجتهادهاي خود، كتابهاي حقوقي اتحاديه اروپا را ملاك قضاوتهاي خود قرار مي دهند.

پرسپكتيو تبديل شدن به ايران، عربستان و ديگر شيخ نشين هاي خليج عربي، حياتي ترين تهديدي است كه جمهوريهاي ترك با آن مواجه اند. اگر تدابير و پيشگيريهاي لازمه اخذ و اجرا نشوند، خطر آن وجود دارد كه اقتصادهاي قزاقستان، تركمنستان، آذربايجان شمالی و حتي ازبكستان تبديل به اقتصادهاي نفتي و گازي شده و كويت و ايران و عربستانهاي جديدي بوجود آيند. شايد از همينروست كه بقيه كشورهاي جهان ترك به اين نتيجه رسيده اند كه مي بايد از مدل تركيه و نه از مدل ايران - عربستان پيروي كنند. زيرا آنچه كه كشورهاي جهان ترك بدان نيازمندند، نه پول نفت و گاز، بلكه جمعيتي تحصيل كرده و دمكراسي اي قابل مديريت است.

۱۳۸۵ بهمن ۱۶, دوشنبه

مديرعامل باشگاه فنرباغچه تركيه به تبريز سفر كرد

مديرعامل باشگاه فنرباغچه تركيه ديروز به تبريز سفر كرد. عزيز يلدروم مالك يكى از ۳ باشگاه بزرگ تركيه ديروز به دعوت يكى از واحدهاى اقتصادى تبريز، براى مذاكراتى درباره سرمايه گذارى هاى صنعتى و ورزشى وارد تبريز شد. وى ساعت ۱۲ با هواپيماى شخصى خود وارد فرودگاه تبريز شد. اين در حالى بود كه به خبرنگاران اجازه مصاحبه و گفت وگو با او داده نشد. گفته مى شود على چاپارى مديرعامل سابق ماشين سازى تبريز قصد راه اندازى يك باشگاه جديد در تبريز را دارد و در اين راه قصد همكارى با باشگاه فنرباغچه را دارد. در صورت به نتيجه رسيدن اين موضوع انتظار تحولات خوبى در فوتبال شمال غرب كشور مى رود. مديرعامل فنرباغچه ديروز جلسه خود را در تبريز برگزار كرد و ديشب به تركيه بازگشت. البته مفاد مذاكرات طرفين هنوز فاش نشده است. على چاپارى اعلام كرده است كه به زودى رائول كالدرون رييس باشگاه رئال مادريد نيز به تبريز سفر خواهد كرد. به گفته چاپارى اين سفر براى تقويت و سرمايه گذارى باشگاه ماشين سازى تبريز انجام خواهد شد.

۱۳۸۵ بهمن ۱۵, یکشنبه

پاسخی به ضد ارزش نامه سایت بازتاب

به لطف اقدامات روزافزون حکومت دیکتاتوری ولایت فقیه وزیر مجموعه های آن درک ماهیت ضد دینی ‘ضد اخلاقی وغیر دموکراتیک پنهان آنان کاری بس آسان وساده شده است وبه عنوان نمونه می توان اسناد منتشر شده درسایت اینترنتی حزب استقلال آذربایجان جنوبی رامثال زد.

مقاله خبرگونه سایت بازتاب متعلق به آقای محسن رضائي فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ودبیر فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام دررابطه با آقای عباس لساني با عنوان«وقتی شعبان بی مخ اردبیلی سیاسی می شود .» نمونه دیگری از اسنادی است که می تواند مارا دررهنمون شدن به ماهیت ضد دینی واخلاقی وغیر دموکراتیک به اصطلاح جمهوری اسلامی ایران یاری دهد.

با نگاهی سطحی وگذرا به محتوای مقاله می توان اهداف آن را این گونه بیان کرد :

1- تحقیر یک فعال اجتماعی پاکدامن
2- تخریب شخصیتی یک انسان آزاده
3- توهین آشکار به حرمت یک مسلمان
4- دروغپردازی وتحریف حقایق آشکاراجتماعی
5…..

بااین وجود ناخواسته به حقایقی اعتراف کرده است (البته با ادبیات خاص عوامل ولایت فقیه ) که درتضادی آشکار با اظهارات قبلی عوامل به اصطلاح جمهوری اسلامی ایران است :

1- وسعت اعتراضات مردمی خردادماه آذربایجان
2- وجود زندانی سیاسی درزندانهای آذربایجان
3- محروم شدن زندانیان از حقوق اولیه انسانی ومدنی خویش درزندانهای آذربایجان
4- اعتصاب غذا توسط اقای عباس لسانی برای چندمین بار دراعتراض به اقدامات زندانبانهای آذربایجان
5- سوابق سیاسی – اجتماعی اقای لسانی وتلاشهای هویت طلبانه وی
6- نگران کننده بودن وضعیت جسمی وروانی آقای لسانی
7- شناخته شده بودن آقای لسانی درخارج از کشور
8- تاثیر مثبت اعتصاب غذائی آقای لسانی برتحولات داخل وخارج ازکشور
9- ….

قبل از پرداختن به پاسخ خویش دررابطه با بی انصافی های بازتاب لازم می دانم توضیح مختصری دررابطه با اشاره های تحریف شده درمتن مقاله‘ درحد خویش بدهم وامیدوارم برای آگاهی فعالین وجوانان امروز آذزبایجان این توضیحات توسط دیگر عزیزان تکمیل وتحلیل شودتحصن آقای لسانی به همراه برخی ازدوستان هویت طلب خویش درمسجد سرچشمه اردبیل دراعتراض به سفر جنایت پیشه گان ارمنی ( کسانی که دستشان به خون هزاران مسلمان آذربایجانی آغشته است وسابقه روشنی درتخریب مساجد مسلمانان وتبدیل آنها به طویله و…) به اردبیل برای توسعه فعالیت اقطصادی خویش در آذربایجان که هدف آن برای همگان روشن است صورت گرفت که یورش نیروهای امنیتی به مسجد ‘منجر به دستگیری متحصنین گردید واتهام دریافت پول از کشور آذربایجان شمالی ویا امریکا درهیچ دادگاه صالحی به اثبات نرسیده است .

اعتصاب غذائی آقای لسانی برای چندمین بار برای پرهیز از افزایش صدمات جسمی وروانی وی وبه خواهش فعالین آذربایجانی شکسته شده است .آتش زدن بانکها وتخریب اموال عمومی وخصوصی در شهرهای مختلف آذربایجان درقیام مردمی خردادماه سال گذشته باتحریک نیروهای امنیتی رژیم وبه دست مزدوران پیوسته به صفوف ملت صورت گرفت ودر حرکتهای خودجوش ملی به کرّات مشاهده شده است .

مطابق خبر سایت بازتاب ( تاریخ خبر 11/12/85 می باشد ) آقای لسانی تهدید به اعتصاب غذا نموده است درحالی که اعتصاب غذائی آقای لسانی از هفته ها پیش اغاز شده بود.

سایت بازتاب این بار نیز بسان گذشته وسنت جمهوری اسلامی برای اتهامات ناروا خویش نسبت به رادمرد پاکدامن آذربایجان‘ آقای عباس لسانی دلایل روشن ومحکمه پسندی ارائه نکرده است.

آقای رضائی !

می دانم که به طور منظم به تمامی سایتهای ملی گرای آذربایجانی مراجعه ونسخه برداری می کنید بنابراین به این نوشته نیز دست خواهید یافت وازآن مطلع خواهید شد ولی برای روشن شدن افکار عمومی می نویسم که شما درطغیان خویش غئطه ور شده اید وامیدی به اصلاح شما نماده است ووبه قول خودتان توبه گرگ مرگ است .

اگر باسوادهای محترم شما اندکی حب وطن ودرد ملت داشتند بسان تاریخ کم سوادان وبی سوادان آذربایجان مجبور نبودند تا سختی روزگار را به تن بخرنند وپا درعرصه میدان بگذارند وتاریخ ازاین موارد بسیار به خود دیده است . ستارخان ‘باقرخان ‘….

اگر فعالین آذربایجان کم سواد ویا بی سوادهستند بنا به تعریف شماعلت آن این است که ما چون شماها به رانتهای دولتی دسترسی نداریم تا به لطف آقای جاسبی ( ریاست دانشگاه آزاد اسلامی ) وسایر دوستان دانشگاه هاوائی مدارک دکترا بگیریم .

الحق والانصاف آقای رضائی سیر تکامل وپیشرفت از بزن بهادر حرفه ای به زندانی سیاسی وپس از آن صاحب منصب سیاسی را خوب بلد هستند وعمری است که با این معادله آشنائی دارند.اگردراین معادله به جای نام نانوشته جمهوری آذربایجان شمالی ‘نام انگلستان وتاحدودی امریکا رابگذاریم وبه جای نام نوشته آقای عباس لسانی ‘نام آقای حاج طیب رضائی (پدراعدام شده اقای محسن رضائی ) وتا حدودی فرزند فراری آقای رضائی را بگذاریم این معادله به جواب روشن وصحیحی خواهد رسید .

آقای رضائی !امروز آقای لسانی را به جرم نکرده اخذ وجوهات از دول همسایه وخارجی مورد حمله ومجازات قرار می دهید پس مابه شماودوستان نزدیکتان چه بگوئیم که مزد وطن فروشی را هرروزه به حسابهای خود دربانکهای خارجی واریز می نمائید. وبسیاری مطالبی دیگر که عاقلان را اشارتی بس باشد!

برگرفته از سایت بای بک

۱۳۸۵ بهمن ۱۴, شنبه

لسانی لایق احراز شرایط نامزدی جایزه صلح نوبل در سال 2007 میلادی است

کارنامه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی عباس خان لسانی یکی از درخشانترین کارنامه های ممکن در سطح ایران و بلکه به نوعی در عرصه جهانی است. در حال حاضر نام و مبارزات عباس خان لسانی او را در مرکز توجه رسانه های داخلی و خارجی قرار داده است و دامنه نفود کلامش را وسعت بخشیده است. اکنون می توان فهرستی طولانی از اشخاص، خبرگزاریها، نهادها و احزاب بین المللی را شمرد که به حمایت از لسانی و اهداف او پرداخته اند.

عباس خان، طی دهه گذشته تلاش چشمگیری را در دفاع از حقوق ملت آذربایجان جنوبی با توسل به مدنی ترین راهها به عمل آورده است. دفاع مجدانه او از حقوق آذربایجان، مانند برخی از مدعیان صلح و عدالت، هرگز آنتاگونیستی نبوده است. او همواره کوشیده تا درغالب سخنرانی ها، نوشته ها، اشعار و مبارزات خویش، خورشید موجودیت آذربایجان را از کسوف شوونیسم خارج کند و به همه ملتهای جهان واز جمله به ملت محترم فارس زبان، حقایقی را که توسط حاکمان و تئوریسینهای نژادپرست کتمان می شود با صدای بلند بیان کند. عباس خان مرد تئوری و عمل است. او را هر بار می توان در خط اول جبهه تماس با دشمنان مشاهده کرد. وضعیتی که سبب وارد آمدن ضربات جسمانی شدیدی به او شده است.


حرکت ملی آذربایجان جنوبی طی سالهای گذشته، هویت طلبان و مبارزان جان برکف و سرسخت متعددی را تقدیم ملت آذربایجان و صفوف دیگر مبارزان راه آزادی کرده است. امروزه زن و مرد و پیر و جوان تورک، در این حرکت حضور دارند و قطار حرکت ملی آذربایجان را با اهدای نان و جان خود، منزل به منزل به پیش می رانند. به نظر می رسد آذربایجان بار دیگرهمچون معمار چیره دستی به بنای مجدد تاریخ شرق میانه برخاسته است. این قطار به رغم همه سابوتاژها در حال نزدیکتر شدن به ایستگاه آخر است. رسیدن به این ایستگاه، در واقع به مثابه دستیابی آذربایجان به حق تعیین سرنوشت خویش می باشد. حق عظیم و کبیری که جز با مبارزه نمی توان صاحب شد.

بی تردید برخی از مبارزان در نقش لوکوموتیو این قطار ملی و دائم السیر هستند. طی دو دهه مبارزه مدنی، چهره های ارزشمند و شخصیتهای مقاوم بسیاری ظهور کرده اند که حقا و انصافا اکثریت قریب به اتفاق آنان با روشنگریها و فداکاریهای ملی خود بر نیروی حرکت این قطار ملی افزوده اند. برخی از این بزرگان اکنون در داخل و برخی دیگر نیز در خارج هستند و صادقانه در راه اهداف حرکت ملی آذربایجان می کوشند. شاید این مبارزین با نامها و گرایشهای مختلفی شناخته شوند. اما همه انها به مثابه انگشتان دستی هستند که به هنگام دفاع از آذربایجان همچون مشت واحدی عمل می کنند. سلسله قیامهای عظیم و شگرف ماه مه گذشته نیز بخوبی نشان داد که همه ملت آذربایجان از خاص و عام، سوار این قطار سرنوشت شده اند و متحد، قدرتمند و یکپارچه بسوی آینده در حال حرکتند. هیچ قدرتی قادر نیست قطار آزادی 35 ملیون انسان را متوقف کند.

در حال حاضر در میان هزاران چهره مبارز مردمی و شریف، عباس خان لسانی شایسته تقدیر بیشتری است. در طول تاریخ، مقدرات آذربایجان عزیز با سرنوشت مردمی ترین و در عین حال صادقترین افراد این سرزمین گره خورده است. ستارخانها، باقرخانها، باغبان ائل اوغلوها، قاسم خانها و صفرخانها قهرمانانی هستند که همه آنها از پایگاه اجتماعی و مردمی ای نظیر عباس خان لسانی برخوردار بوده اند. در کنار این قهرمانان بزرگ، خیابانی ها، شریف زاده ها، حیدر عمواوغلی ها، پیشه وری ها، ذهتابی ها، فرزانه ها… نیز بوده اند. اکنون مزار تک تک این بزرگان زیارتگاه خاص و عام مردم قدرشناس آذربایجان است. چراکه فلسفه آذربایجان، انسان را به ماهو انسان می بیند وبه هیچوجه به خاستگاههای اجتماعی افراد بصورت ویژه نمی نگرد. در واقع به تعبیر یکی از دوستان مبارز، "انسان تورک آذربایجانی" روانشناسی و جامعه شناسی بخصوصی دارد. مقیاس سنجش در این فلسفه، میزان فداکاری در راه نوامیس ملی و انسانی است. همین و بس!

اکنون این انسان آذربایجانی تصمیم دارد در قالب ملت آذربایجان بیندیشد و از حقوق خود دفاع کند. این انتخاب، طبیعی ترین حق او است. عباس لسانی نماد بارز کسانی است که از قاعده جامعه آذربایجان برخاسته و بدون کمترین واهمه ای از تهدیدات و تضییقات فاشیزم، مدافع آرمانهای انسانی حرکت ملی آذربایجان شده است. بی شک مجادله وی با فاشیزم فارس، به معنای نبرد وی با همه انواع فاشیزم و همچنین مدافعه او از حقوق همه انسانهای جهان و البته بصورت ملموسی حقوق ملت مظلوم آذربایجان است. طبعا نتیجه این مجاهدت، دفاع از صلح و امنیت جهانی در یکی از مهمترین بخشهای خاورمیانه است.

شیوه مبارزه عباس خان لسانی با فاشیزم یکی از مدنی ترین شیوه های جهان است. با اندکی مطاله در تاریخ مبارزه ملل جهان می توان دریافت که حرکت ملی آذربایجان ضمن تجمع در قلعه های باستانی و یا مزار بزرگان آذربایجان و بیان تاریخ و سرگذشت ملت کبیری که اکنون از طرف فاشیزم با انواع بسیار رکیک و نفرت انگیزی از فحاشیها و اهانتها و حمله ها روبرو است مدنی ترین شیوه را در راه احقاق حقوق خود برگزیده است. سلاح عباس لسانی و همرزمان او قلم، قوپوز و قرنفیل (گل میخک) است. با قلم خود از تاریخ آذربایجان می نویسند، با قوپوز از فرهنگ ظریف آذربایجان سخن می گویند و با شاخه های قرنفیل، مبارزه مدنی خود را به جهان نشان می دهند. عباس خان لسانی بی شک یکی از پیشروان برجسته این حرکت مدنی و مردمی است. آنها ضمن احترام به همه ملل جهان بخصوص ملل و اقوام دربند ایران، فقط با صدای بلند خواهان احقاق حقوق حقه ملت خود هستند.

مشروح دفاعیات عباس خان لسانی در نزد قضات غیرعادل، بخوبی مبین روح مدنی و اراده ملی او در دفاع از حقیقت است. او اولین کسی است که خواستار حذف زبان غیر بومی در دادگاه و محاکمه هر چند ناعادلانه خود به زبان تورکی آذربایجانی شده است. عباس خان بخوبی می دانست که بیان چنین خواسته ای در نزد قاضی شوونیست، معنائی جز محکومیت آنی و تشدید کیفر او نخواهد داشت. اما عباس نه یکبار، بلکه چندین بار خواهان برخورداری از این حق طبیعی شد. اکنون عباس با 5 پرونده قضائی روبرو است. تاکنون قضات رنگارنگ برای مجازات او میلیاردها تومن وثیقه(!)، سالها زندان، دهها ضربه شلاق، دو بار تبعید به شهرهای دور افتاده مسجد سلمیان و طبس، میلیونها تومن جریمه نقدی، تعطیلی محل کسب و غیره را حکم کرده اند. حتی در زندان نیز تهدیدش میکنند. یا او را در سلول انفرادی و در دمای زیر صفر نگه می دارند و یا حاملین ویروسهای خطرناک را با او هم بند می کنند. نتیجه این همه احکام سنگین و اهانت و شکنجه چه بوده است؟! عباس لسانی از یک سو عبوستر از همیشه چشم در چشم ظالمان دوخته و از سوی دیگر در قلوب ملت آگاه آذربایجان "عباس خان" شده است.

او به رغم ناراحتی های کلیوی و ریوی بجا مانده از ضرب و شتم مزدوران، تاکنون در چند مقطع زمانی در دفاع از حقوق ملتش، ماهها اقدام به اعتصاب غذا کرده است. هر بار که عباس اعتصاب غذا می کند تا سرحد شهادت پیش می رود. اما آذربایجان به او و به همه مبارزان حق طلبش محتاج است و خداوند حمایتش می کند تا زنده بماند و خون مبارزه را در عروق ملی بدواند.فاشیزم از مبارزه او بجان آمده است و در باتلاق بدبختی دست و پا می زند. هذیان سایت دولتی بازتاب عمیقا حکایت از استیصال فاشیزم دارد. این قبیل اظهارات ناشیانه و عجولانه، کاملا قابل پیش بینی بود. در گذشته نیز این سایت از طریق یکی از خبرنگاران خودباخته، دکتر محمودعلی چهرگانی، رهبر شریف حزب حرکت بیداری ملی آذربایجان جنوبی را متهم به اتهامات ابلهانه ای کرده بود. در واقع وقتی که مهمترین روزنامه دولتی ایران، به اکثریت مطلق جمعیت آن کشور یعنی تورکها، لقب "سوسک مدفوع خوار توالتهای فارس" می دهد چه انتظار دیگری از خرده مزدوران آنان می توان داشت؟!

عباس خان لسانی بسیار فراتر از آن است که در سطور این نوشتار بگنجد. او تمام زندگیش را وقف مبارزه با دیو فاشیزم کرده است. هدف او گسترش صلح و امنیت و آزادی است. آرمان او حریت انسانها و زندگی توام با مساوات و اخوت آنها است. به نظر من او شایسته کاندیداتوری جایزه صلح نوبل سال 2007 میلادی است.

آلفرد نوبل در وصیت‌نامه خود گفته است که این جایزه باید هرسال «به کسی داده شود که بهترین یا بیشترین کوشش را در راه برادری ملل یا انحلال با کاهش ارتش‌ها یا تشکیل و ترغیب کنفرانس‌های صلح کرده باشد.»بیایید در دفاع از جان و نام عباس خان لسانی و همچنین آزادی تک تک عزیزانی که اکنون در زندانهای آپارتاید گرفتارند متحد شویم.

فرزاد صمدلی

۱۳۸۵ بهمن ۱۲, پنجشنبه

توهین سایت بازتاب



.سایت بازتاب در اقدام کینه دوزانه  مطلبی در مورد اعتصاب غذای آقای عباس لسانی نوشته و بی شرمانه به ایشان توهین کرده است