رویدادهای گرجستان را بنگرید. که چگونه یک حرکت حساب نشده (ویا محاسبه شده) باعث احتراق شعله های جنگ می شود. آنهائیکه در رابطه با ایران و تشنجات ناشی از ادامه سیاست های هسته ای دولت ایران قول اطمینان می دهند که هرگز آتش جنگ دامن ایران را نخواهد گرفت ، هشیار باشند. حال همانقدر که روسیه از تجربیات نظامی در افغانستان و چچن آموخته بود ، غرب هم ازمداخله در عراق و افغانستان اندوخته (!) است.
افراد و نیروهای انساندوست بدرستی خواهان متوقف شدن جنگ و بیرون رفتن روسیه از خاک گرجستان هستند. جنگ ها در هر جای دنیا باشد ، باید متوقف شوند. جنگ افروزان همه جا باید افشاء شوند. چه اسمشان مفاز باشد و چه سردار جعفری.
کل سیاست روسیان بعد از فروپاشی شوروی نشان دهنده این واقعیت هست که آنها می خواهند قدرت و نفوذ از دست رفته خودرا بانواع مختلف دوباره احیاء کنند و دولت های غرب در این میان میخواهند در مناطقی که از زیر سلطه اوروس بیرون آمده ؛ نفوذ کرده و جای خالی آنها را پر کنند. اگر روسها چه در قالب شوروی و چه در هیات فدراسیون روسیه خواهان حق تعیین سرنوشت ملت های کوچک هستند ، چگونه نقض استقلال و تمامیت ارضی کشورهای آذربایجان و ارمنستان و گرجستان را توجیه میکنند که در سالهای که در سالهای 1919 الی 1921 آنهارا از میان بر داشتند. ووقتی جمهوری های شوروی در آنجاها تشکیل شد ، با چه مجوزی از خاک آنها بریدند و بر خاک خود افزودند.
این اوستیا چه گونه ملتی است که باید استقلالش حفظ شود؟ ولی خود روسیه نصفه ای از آنرا بنام اوستیای شمالی بخاک خود منظم کرده است. اگر روسیه واقعا خواستار استقلال ملت اوستی هست ، باید به اوستیای شمالی که در قلمرو خود روسیه است استقلال بدهد. نه اینکه به اتباع گرجی که در ولایت اوستیا ساکن هستند گذرنامه های روسی بدهد و اکنون تحت عنوان حفظ اتباع روسی وارد خاک همسایه در اوستیای جنوبی بشود. روسها شبه جزیره کریم را از سکنه تاتار آن خالی کردند و داچاهای خود را در آنجا ساخته و آن سواحل بهشتی را تبدیل به گردشگاههای خودکردند. آنها میلیونها انسان را در سراسر خاک شوروی جابجا کردند. ما فاجعه ای که بر تاتارها رفته است را فراموش نکرده ایم. سرزمین هائی که روزی یکی از مراکز تمدن شرقی بود. شما بگوئید امروز از باغچه سرای چه مانده است؟ به کلیسای کاخ کرملین بنگرید ، آن قبه های بشکل عمامه ، سمبل عمامه های حکمرویان خانات آسیای مرکزی و تاتاران است که بدست تزاران روس برافتادند. اگر خاقانی روزی ازبن دندان کنگره ایوان مداین پند می شنود. اکنون این مائیم که باید از قبه های کلیسای کرمل درس عبرت آموزیم.
این اوستیای جنوبی چگونه دولتی است که پولش روبل روسی است و بودجه اش از مسکو تامین میشود و هیچ دولتی تا امروز حتی خود روسیه هم آنرا برسمیت نشناخته است ولی حاضر است برای حفظ آن لشکر کشی کند.
اکنون بعد از ج. آذربایجان گرجستان هم مجموعه کشورهای جی او اس را ترک میکند. خود فدراسیون روسیه یک تشکیلات شدیدا شکننده و ناهمگون است که در آن خون ملت های اسیر را درشیشه کرده اند. دیر یا زود این شبکه در هم خواهد شکست.
اوستی ها نه گرجی اند و نه روس آنها باقی مانده آلان ها و از اقوام ایرانی مقیم قفقاز می باشند حتی زبان اهالی آنها “ایرونی” نامیده میشود. ما در ایران هم یک جائی داریم بنام آلان در نزدیکی های سراب که به آلان برآغوش مشهور است . این واقعیت های تاریخی نشان می دهد که آن جایها در دوران های گذشته جزو حوزه فرهنگی ایران بوده است. آلان ها و ابخازها در جنگ ایران و روس در طرف ایران بر علیه روس جنگیدند. عباس میرزا وصیت کرده بود که دولت ایران الی الابد به منوچهرخان گرجی و اعقاب او با نظر حمایت بنگرد . زیرا وی همه دار وندارش را فدای سرفرازی ایران کرده بود. اعقاب منوچهر خان گرجی در دستگاه وزارت خارجه ایران بودند. حالا کجایند نمی دانم.
اوستیهائی که در داخل خاک گرجستان زندگی می کنند ، اتباع گرجستانند. و تجاوز روس تجاوز به تمامیت ارضی یک کشور کوچک است. تا وقتی که گرجی ها بدنبال مذاکرات و معاملاتی که باید انجام بگیرد ، با امضاء قرارداد راضی بجدائی اوستیااز خاک گرجستان نباشند ، آن قسمت ها جزو خاک گرجستان است. تا وقتی که دولت گرجستان با اراده مردم آن سامان تغییر نیابد، این دولت مسئول تمامیت ارضی این کشور است و هیچ دولت خارجی حق مداخله در کارهای داخلی آنجا را ندارد. حقوق بین الملل و عقل سلیم این را میگوید . والا هر گروهی در هر کشوری با تشکیل دولت “مستقل” اجازه پیدا میکند از یک دولت خارجی دعوت بمداخله کند. یک دولت خارجی اجازه ندارد به بهانه دفاع از اتباع (الکی) خودش دست به عملیات نظامی در خاک دیگری بزند. بمباران شهر های ساحلی گرجستان و سایر نقاط آن در داخل سرزمین گرجستان را بهیچ وجه نمیشود به دفاع از اتباع روس ساکن اوستیای جنوبی نسبت داد. اگر اتباع روسیه در اوستیای جنوبی در خطرند ، روسیه میتواند آنها را که در جمع 75.000 نفرند به اوستیای شمالی منتقل کند . نه اینکه صدها نفر دیگر را در شهرهای گرجستان بکشتن دهد.
البته تجاوز روسیه باعث آن نمی شود که ما سیاست های داخلی دولت گرجستان را تایید کنیم. دولت گرجستان در تضییق حقوق دموکراتیک مردم گرجستان کارنامه خوبی ندارد. ولی سرنوشت آن دولت را باید مردمش و از راههای دموکراتیک تعیین کند نه اینکه با تحمیل شکست جنگی باعث سقوط دولت آن و سر کار آمدن باندهای طرفدار روس در آن سامان گردند.
خروج نیروهای گرجی از عراق برای پیوستن به “جبهه وطنی” برای سرنوشت کشور ما هم می تواند تاثیر منفی داشته باشد. گرجی ها در سراسر مرزهای ایران و عراق مشغول کنترل عبور ومرورهای قانونی و یا غیر قانونی ایرانیان و غیر ایرانیان (بعضا القاعده !) به عراق و بالعکس بودند. در غیاب نیروهای گرجی این مهم را خود امریکائی ها باید بعهده بگیرند ، که ممکن است آن هم باعث مجاورت و احتمالا اصطکاک بین طرفین شود. همانطوریکه دستگیری یازده ملوان انگلیسی توسط نظامیان مشتاق ترفیع درجه و قدرت نمائی ، میتوانست به یک بحران بزرگ منتهی شود که خوشبختانه توانسته شد ، مهار بشود . دستگیری یکی دو سرباز امریکائی که به عمد و یا سهو (1) وارد خاک ایران شده باشند ، و یا توسط برادران ذوب شده در ولایت فقیه در خاک عراق ربوده شوند ، میتواند آتش جنگ را بر افروزد. همانطوریکه ربودن دوسرباز اسرائیلی به ویرانی بیروت و بکشته شدن هزاران تن از لبنانیان انجامید.
کسانی که نمی توانند از سود و زیان چنین معاملاتی سر دربیاورند که آیا نجات دو سرباز ارزش آنرا دارد که دولتی وارد جنگ با کشور همسایه شود ، اصولا تعریف درستی از معنی دولت در هر کشوری ندارند. دولت تنها قدرت فائقه در یک خاک است. هر دولتی که به یک نیروی داخلی یا خارجی اجازه بدهد در قلمرو او قدرت مطلقه اش را بچالش بکشد. اصولا وجود خود را نفی کرده است. هیچ دولتی اجازه نفی خودش را بدیگران نمی دهد ، چه دموکراتیک باشد و چه استبدادی. اگر غیر از این بود بایستی دولت فخیمه انگلیس قدرت را در ایرلند به شورشیان وا میگذاشت ویا دولت اسپانیا در باسک و کاتالان ، فرانسه در کورس ویا روسیه در چچن. هر قدر انگلیس اندر بازبدست آوری قدرت فائقه خود در ایرلند جنوبی حق داشت و دارد ، همینقدر هم گرجستان در بدست آوردن قدرت فائقه خود در اوستیا دارد و روسیه متجاوز است. وجود جدائی طلبان در ایرلند و گسیل ارتش انگلیس بر علیه آنان نه به امریکا و نه بروسیه اجازه مداخله نظامی را نداد. اینجا هم اعزام نیروی نظامی گرجستان به یک ولایت آن ، نباید بروسیه اجازه تجاوز بخاک دیگری را بدهد.
صنمی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر