روز یکشنبه اول جون 2008، در سالن کتابخانه نورت یورک، مرتضی نگاهی روزنامه نگار و نویسنده ایرانی ساکن سانفرانسیسکو، به دعوت بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان ایران ـ کانادا زیر عنوان “هویت ملی ایرانیان” به زبان فارسی سخنرانی کرد.
در آغاز محمد علیزاده از بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان ایران ـ کانادا به حاضران خوشامد گفت و از حمایت نشریه شهروند در برگزاری این جلسه تشکر کرد و مرتضی نگاهی را معرفی کرد.
مرتضی نگاهی نویسنده و روزنامه نگار زاده ی سراب در سال1330 تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در سراب خوانده و در دانشگاه تبریز در رشته ی فیزیک لیسانس گرفته است. در سال 1983 به فرانسه رفت و در سال 1985 در آمریکا ساکن شد. در فرانسه و آمریکا در رشته های مدیریت و کامپیوتر دانش آموخت. او اکنون سالهاست که ساکن سانفرانسیسکو است. فعالیت های روزنامه نگاری را در خارج کشور با ماهنامه ی روزگار نو چاپ پاریس آغاز کرد. از کتاب های او سفرنامه آذربایجان با نام یاشاسین آشکارلیق(زنده باد فاش گویی)، یادداشت های سفر حج، سفر مصر، مجموعه داستان های کوتاه، رمان ترس و یاد یار و دیار را می توان نام برد. او نوشته هایش را در پایگاه اینترنتی اش به نام یولداش www.negahi.comمی نویسد.
مرتضی نگاهی به نوبه ی خود از بنیاد و شهروند تشکر کرد و به موضوع سخنرانی اش پرداخت.
هویت ملی ایرانیان چیست؟ این پرسشی ست که زمانی که یک دوست به نگاهی گفته، ارمنی ها در ایران کلیسایشان را دارند، باشگاه آرارات دارند، مراسم خودشان را دارند ولی ما ترک ها چیزی نداریم، در ذهن او شکل گرفته و کنجکاو شده تا بداند آیا ارمنی ها خود را ایرانی میدانند؟ با دوست ارمنی خود این پرسش را در میان گذاشته و او گفته، ارمنی ها اول خودشان را ارمنی میدانند تا ایرانی، زیرا از زمان شاه عباس که آنها را به زور کوچاند که طی آن نیمی از جمعیت پانصدهزار نفره ی آنان تلف شدند و بقیه به جلفای اصفهان و آذربایجان رسیدند، همیشه خود را در ایران به عنوان اقلیت و مهمان حس کرده اند. پس بحران هویت برای آن کسی که دوست او میاندیشیده از حداقلهایی در ایران برخوردارند، نیز وجود داشته و دارد.
نگاهی آنگاه به اقلیت های دیگر در ایران پرداخت و گفت: به نظر من بیشترین ظلم به اعراب ایران میشود چون از ابتدایی ترین حقوقشان محرومند. آذربایجانیها در عرصه بازار و تجارت خیلی موفقند. در ارتش جزو مقامات بالا هستند ولی هموطن های عرب ما نه تنها در هیچکدام از این عرصه ها به مقام و قدرتی نرسیدند، بلکه همیشه با نگاه تحقیرآمیزی که در جامعه نسبت به اعراب وجود داشته بویژه از زمان رضاشاه، که حتی نمود خود را در ادبیات از سوی شاعران بسیار بزرگ و خوب ما نشان داده، روبرو بوده اند. این نگاه، اعراب را همانهایی میداند که به ایران حمله کردند و اسلام را تحمیل کردند. عرب ستیزی در جامعه و حتی ادبیات مدرن ما همواره وجود داشته، در حالی که دو میلیون هموطن عرب ما شهروندان ایران بوده و هستند، ولی چون نهادهای مدنی کمتر داشتند صداشان به جایی نرسیده است. اعراب هموطن ما وقتی اعراب همسایه و اطراف خود را می بینند، مثلا بحرین را که شکوفاترین رشد اقتصادی را دارد، و خودشان را با آنان مقایسه میکنند که در حالی که زیر پایشان نفت است، در فقر زندگی میکنند، بیشتر ستمی که بر آنان میرود حس میکنند.
نگاهی چنین تبعیضی را ناشی از تقسیم جامعه به “خودی” و “ناخودی” دانست و گفت: وقتی جامعه به خودی و ناخودی تقسیم میشود، همیشه خودی ها رانت خواری را شروع میکنند و ناخودی ها زیر فشار و ستم قرار میگیرند.
سخنران با اشاره به اینکه هویت ملی در کانادا و آمریکا، مطرح نیست، ولی در ایران، این موضوع همیشه مسئله بوده است، گفت: این بدین خاطر است که ما حس تعلق نداشتهایم و همیشه خواستار آن چیزهایی بوده ایم که نداشته ایم. اگر پیغمبرمان می آید میگوید: “گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک” چیزهای خوبی ست، یعنی که این ها را نداشته ایم که او میگوید خوب است. وقتی پادشاهمان داریوش در کتیبه هایش میگوید “اهورا مزدا! ما را از خشکسالی و ریا دور نگه دار!” یعنی صداقت نداریم و خواستار آنیم. هویت ملی هم چیزی ست که ما سرگردان به دست آوردنش هستیم بویژه بعد از جمهوری اسلامی این مسئله بیشتر شده است.
نگاهی افزود: یکی هویت ملی ایرانیان را در شاهنامه جستجو می کند و بر مبنای داده های فردوسی هویت ملی را تعریف میکند. قبل از آن مظهر ایرانی بودن زرتشتی گری بود. زمان قاجاریه میهن بر پایه شاهی که مظهر خداست و شیعه معنی داشت. در آن زمان زبان محلی از اعراب نداشت. پادشاهان ترک می آمدند و ایران را تسخیر میکردند و یک امپراتوری بنا میکردند تا آسیای صغیر…. و نام خود را کیخسرو و کیکاووس و … می گذاشتند. آنان به نوعی خود را ادامه دهندگان سلسلههای پیشین ایران میدانستند!
نگاهی با اشاره به شکل گیری هویت ملی از زمان مشروطه گفت: ما تا انقلاب مشروطه رعیت بودیم و به عنوان یک شهروند پذیرفته نمی شدیم. در مشروطیت بود که مردم با دیدن اروپا و آشنایی با افکار آنان مفهوم جدیدی از ملت و هویت ملی ارائه دادند.
سخنران آن گاه به دو نگاهی که در اروپا به هویت ملی وجود داشت اشاره کرد و گفت: این دو نگاه یکی نگاه آلمانی به هویت ملی ست که نژاد و زبان را اصل می گیرد و دیگری نگاه فرانسه، که نسل جدیدی از روشنفکران و انقلابیون تعریف جدیدی از ملت ارائه دادند. ارنست رنان یکی از آنان بود که کتابی نوشته به نام “ملت چیست؟” که در آن فرضیه نژاد و زبان و دین را رد میکند و به آن باور ندارد و میگوید یک ملت حتما باید یک گذشته ی تاریخی مشترک داشته باشند و دوش به دوش هم فداکاری کرده باشند. آن مجموعه (مردم) باید در زمان حال حتما یک همدلی و میل زیستن در کنار یکدیگر را هم داشته باشند. مثل زمان جنگ ایران و عراق که ترک، کرد، لر، فارس، بلوچ و عرب در کنار یکدیگر در مقابل ارتش صدام جنگیدند و کشته شدند.
مرتضی نگاهی با شعری از مولانا که میگوید: “همدلی از همزبانی بهتر است”، در این رابطه با مثال هایی مفهوم شعر را توضیح داد و گفت: دکتر مریدی از ارومیه می آید و اینجا در کانادا به پارلمان میرود درحالی که در شهر خودش ارومیه نمی توانست حتی عضو شورای شهر شود زیرا که نمی توانست از سد شورای نگهبان بگذرد.
سخنران در ادامه به مباحثی که در رابطه با ملیت ها و تجزیه و استقلال آنها مربوط میشود، پرداخت و به عنوان نمونه به کشورهای اروپای شرقی بعد از فروپاشی شوروی سابق اشاره کرد و گفت: اگر به 20 سال اخیر نگاه کنیم، جدا شدن کشورها از هم در بهترین حالت مورد چک و اسلواکی ست که مسالمت آمیز جدا شدند ولی همین ها دوباره با پرچم های خودشان در ترکیب اتحادیه اروپا متحد شدند.
نگاهی عنوان کرد که بعد از انقلاب اطلاعات چشم بشر باز شد و از طریق اینترنت و ماهواره و … مردم شروع کردن به تفکر برای به دست آوردن حقوق انسانی شان. گروه های ائنیکی خواست های هویت طلبانه شان را مطرح کردند، زنان احساس کردند شهروندان درجه دو هستند، بهایی ها، همجنس گراها و … حقوق خودشان را مطالبه کردند و تنش ها و واکنش هایی در این زمینه ها در دنیا شروع شد. آنها که به دنبال حقوق خود بودند در نهادهای مدنی و “ان جی او” ها (سازمان های غیردولتی) فعال شدند، سازمان ملل یک روز را به نام روز “زبان مادری” اعلام کرد.
مرتضی نگاهی با توجه به اینکه خود ترک ایرانی است و از سوی بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان ایران ـ کانادا به تورنتو دعوت شده بود، مسیر سخنانش را به آذربایجان کشاند و نگاهی به گذشتهی آذربایجان کرد و گفت: بعد از شکست فرقه ی دمکرات در سال 1324 وقتی ارتش شاهنشاهی به تبریز رفت، کتابسوزی راه انداخت و بسیاری بدون محاکمه کشته شدند و حدود 40 تا 60 هزار تن همراه با سران فرقه به آن سوی مرز فرار کردند که بعدها بسیار زجر کشیدند. پس از آن تبریز دیگر شهر اول ایران بعد از پایتخت، نبود و جز یکی دو صنعت مثل تراکتورسازی و ماشینسازی، چیزی برایش اختصاص داده نشد. تبریزی که روزی روزگاری “دارالسلطنه” بود و پرورشگاه ولیعهد یا شاه آینده ی ایران.
سخنران به مسائلی اشاره کرد که زمینه ساز به راه افتادن موج هویت طلبی نزد ترک ها شده و از جمله به خاطرات تلخ خود در گذشته اشاره کرد و گفت: ما ها را در سراب “تخم و ترکه ی غلام یحیی” مینامیدند و مورد آزار قرار میدادند و در پایتخت لهجهمان را مسخره میکردند!
نگاهی، در رابطه با بالا گرفتن موج هویت خواهی، به تصویر کلیشه ای که از ترکها در رسانه های ایران ساخته بودند، اشاره کرد و گفت: تا دیروز ترک ها در فیلم ها یا چای می آوردند و یا راننده کامیونی خشن بودند، ولی با رواج اینترنت و ماهواره، آنها دیدند که تصویر همتاهایشان در ترکیه و آذربایجان متفاوت است. از این رو به فکر افتادند که به حق خودشان برسند و هویت دیگری پیدا کردند و به آن مغرور شدند.
پس از استراحتی کوتاه نیمه ی دوم با موسیقی آغاز شد.
صمد پورموسوی و لاله جوانشیر با نواختن ساز ترکی و خواندن ترانه های ترکی، میهمان برنامه را به سرزمین مادری بردند و با تشویق از سوی حاضران روبرو شدند.
سپس برنامه با پرسش و پاسخ پی گرفته شد.
در پاسخ به یک پرسش نگاهی گفت: رضاشاه بر مبنای ایده هویت ملی آلمانی هویت ملی را تعریف کرد. یک ملت، یک نژاد و یک زبان. او میخواست کشور را یک زبانه کند و زمان پسرش هم این ادامه پیدا کرد. یک عده از روشنفکران آذربایجان هم همصدا شدند مثل کسروی و رضازاده شفق به این موضوع دامن زدند و آن سیستم را اجرا کردند.
نگاهی در پاسخ به پرسشی که چرا مسائل آذربایجان در رسانه های خارج کشور منعکس نمیشود، گفت: در لس آنجلس ما یک نشریه مثل شهروند نداریم. آنها این انقلاب را حمله دوم اعراب خوانده اند، باستان گرا شده اند و چسبیده اند به کوروش و داریوش (که البته چیز بدی هم نیست). کسانی که کارمندان صدای آمریکا و آلمان و رادیو فردا هستند بیشتر عقاید خودشان را ترویج می دهند و این سیاست آمریکا نیست. گرچه شاید آمریکا و اسرائیل بدشان نیاید که تنش های قومی بیشتر شود تا شاید به جمهوری اسلامی فشار بیشتری بیاید.
او با اشاره به ترس فارس زبان ها از مطرح شدن حقوق اقوام گفت: به فارس زبان ها باید گفت اگر در مدارس ما زبان ترکی تدریس شود ایران تجزیه نمیشود بلکه مستحکم تر هم خواهد شد.
نگاهی به ایران امروز پرداخت و گفت: من با خانواده ام صحبت میکنم و میبینم آنجا مسئله به این شکل که اینجا مطرح است نیست. ترک ها در ایران پخش هستند. آنها در خراسان و بسیاری از مناطق ایران حضور دارند و فقط در آذربایجان متمرکز نیستند. آنها همیشه خودشان را ایرانی دانسته و می دانند.
نگاهی با مطرح کردن مسئله تجزیه و استقلال طلبی گفت: اگر جدا شویم فوقش می شویم یک بنگلادش، یک کشور بسته که چیزی هم نداریم. ما باید با اعتراضات مدنی و مبارزات مسالمت آمیز مطالبات فرهنگی مان را مطرح کنیم و از روشنفکران فارس هم بخواهیم که همراه ما باشند.
فارس ها از زمان پیشه وری خاطرات بدی دارند و میترسند ایران تجزیه شود. چاره ی کار هم گفت وگوهایی مثل امشب است. نباید همیشه برنامه هایمان را به ترکی برگزار کنیم و اینطوری خودمان را جدا کنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر