بعد از بازی تراختور و مس کرمان که همراه با شعارهای اهانت آمیز به آذربایجانیها بوده است، مدير روابط عمومي باشگاه تراكتورسازي در واكنش به اهانت هوادران مس كرمان به مردم آذربايجان گفت: شايد بعضي ها چشم ديدن هوادران بافرهنگ و باشعور آذربايجان را ندارند و مي خواهند با تحريك آنها جو خوب و سالم ورزشگاه يادگار امام (سهند) را بمانند ورزشگاههاي خود زشت و به دور از ادب نمايند. در برابر چنين اعمال زشتي چه مي توانيم بكنيم فقط اين را مي گوييم كه مردم آذربايجان مردمي نجيب و شكيباهستند.
اما آقای مهدی شیرازی باید به این نکته هم دقت داشته باشند که نجابت و صبر آذربایحانیهای آذربایجانیها هم حدی دارد. آری ما بار دیگر در ورزشگاه سهند به مانند یک تماشاگر حرفه ای عمل خواهیم کرد، اما بعد از بازی لازم است که اعتزاض مسالمت آمیز در باره اهانت تماشاگران کرمانی به ملت ترک آذربایحان در بیرون از ورزشگاه برگزار گردد.
اؤیرنجی
۲ نظر:
تاریخ ابران چقدر حقیقت دارد؟
اساسا تاریخ امروز ایران روایت ایرانیان نیست. بلکه این تاریخ عبارت است از مجموعه ای از افسانه های که توسط نویسندگان روسی، آلمانی، انگلیسی و ایتالیائی که مخرج مشترکشان در یهودی بودنشان می باشد، نوشته شده است. اگر هم مترجمین پای منقلی ایرانی در این خصوص مطالبی را ترجمه کرده اند تا منقلشان را روشن نگه دارند، درکل اقدامی جز تبعیت، تدوین، بیان و انعکاس مطالب نژاد تراشان و افسانه سازان خارجی کار دیگری نکرده اند به این ترتیب، افسانه های که به دست بیگانگان نوشته شده و توسط پای منقلی ها مورد ترجمه شده است بعد وارد کتب درسی و مراسم ملی ملل ایرانی شده است، تاریخ نمی شود گفت. اگر انها ریگی در کفش ندارند، فیلم مستند تخت گاه هیچ کس را از تلویزیون پخش کنند تا مردم نظر بدهند. چرا بخاطر روشن نگه داشتن منقلشان، به چشم توده های مردم خاک می پاشند.
تا زمان اسلام، قریب به 80 سلطان و امپراطور،در قوارۀ ستیز مداوم با روم و یونان، غرقه در ثروت ،قدرت، فرهنگ، آگاهی و عنوان، در ایران حکومت کرده اند، اما از این همه امپراطور بلند مرتبه، جز همین اسامی افسانه ای و قصه های شاهنامه ای، دیگر خردلی نشان از تاریخی نمی یابیم. آنها شهر، بازار، معبد، کاخ، کوچه، گهواره و گور ندارند و نه تنها رد هیچ حکومتی از این همه قرن و این همه امپراطور، که به جنگ رومیان می رفته اند، بر جای نیست بلکه حتی یک نیزه و دشنۀ مفرغی و یا یک کاسۀ سفالین ساده نیافته ایم
خروج کورش با نیزه دارانش از بین النهرین و ادامۀ تهاجم کفتار وار او به سوی ایران، قابل اثبات نیست. زیرا که تنها سند باقی مانده از او، گل نبشتۀ بابلی اش که اگر واقعاٌ از او باشد، هیچ اشاره و آشنائی با ایران را نمی دهد. چنانکه ما از فرزندان او، یعنی کمبوجیه و بردیا نیز کمترین نشانی در این سرزمین نیافته ایم و چون کورش و نیزه اندازهایش قبل از اشغال و قتل – غارت بابل، دوران نیمه چادر نشینی خود را می گذراندند و نه تنها با جوامع، مذاهب و نژادهای دیگر آشنا نبودند بلکه حتی زبان نوشتاری هم نداشتند بهمانخاطر گل نبشۀ بابلی کورش هم مثل لوحۀ گلی منقوش خلیج و مرد بال دار جعلی هستند. نژاد تراشان و تاریخ سازانی که خیمه شب بازی تهوآور هخامنشیان را، راه انداخته اند، برای اعتبار بخشیدن به قصه های شاهنامه ای اینها را تدارک دیده اند.
در رابطه با گور کورش
هر عاقلی از خود می پرسد، اگر در زمان شاهان سلسه هخامنشی، چنین گوری بر پا بود، بی شک بر آورندگان تخت جمشید بایستی که گوشه ای از ان ولخرجی های آرایش گرانه را به بنای گور کورش بنیانگذار امپراطوری خود منتقل میکردند تا مورخین امروز مجبور نشوند اثبات پایتخت اصلی هخامنشیان را به روایت های مورخین و افسانه سازان کهن یونان و روم متکی کنند که هیچ کس قادر نیست بر برگی از نوشته های اصلی انان دست یابد و تمام انها به گونۀ لاعلاجی ناشناخته، مخترع و مجهول اند
واقعیت این است که در سال 1840 اوژن فنلاندن استاد نژاد تراش و تاریخ ساز معروف، هخامنشیان بربر را پدر خوانده برای قوم من درآوردی فارس در شهرهای چابهار، کرمان، بندر عباس، بوشهر و آبادان که سیاهپوست هستند و دو رگه های که معروف به اصفهانی، شیرازی و بخشی از طهرانی ها که دارای مادر فارس و پدر ترک و یا عرب هستند، انتخاب کرد. او اولین کسی است که از زبان پهلوی نام برد ولی تا بحال معلوم نشده است که خط پهلوی چیست، از کجا آمده و مورد مصرف آن چه بوده است
فارس های پای منقلی، افسانه ای سفارشی را در این یا ان مقوله آغاز میکنند و به شرح در می آورند و موقع ثبوت شروع به فریب کاری از قماش نابودی، سرقت، و یا سوزاندن می کنند.
قصه سرابان پای منقلی در این شگرد و شیوه دو سود را میجویند.
نمایش دارائی های خیالی یا به عبارت بهتر، وصل خود به اجداد فرضی شان که نژاد تراشان و تاریخ سازان عمدتآ یهودی درغرب با منظور خاصی برای یک عده تدارک دیده اند.
ایجاد کینه ملی نسبت به نابود کنندکان ان دارائی های خیالی مانند عرب ها، یونانی ها و ترک ها
برای مثال- افسانه سازان پای منقلی که منقل شان از همبن راه گرم نگه داشته می شود، می گویند: در سارویۀ اصفهان کتابخانه ای بود که عظمت ان خیلی بیشتر از اهرام ثلاثۀ مصر بود ولی عرب ها با لیزر طوری نابود کردند که حتی خشتی از آن کتابخانه بر جای نمانده است. حالا چرا عرب ها اهرام ثلاثه مصر را با همان لیزر از بین نبرده اند، معلوم نیست!!!
هخامنشیان با یورش حیوان وار کورش با نیزه اندازهایش به بابل آغاز و با نسل کشی خشایار شاه بربر در قتل عام پوریم ختم میشود. کارگردان های اصلی این جریان هم رب اشخاصی مثل دانيال، نحميا، مردخای و عزرا
81 یک سال حکومت قبایل وحشی و بیابانگرد هخامنشیان
در ایران، به توحش های حیوان وار قبایل وحشی و بیابانگرد هخامنشیان میتوان اشارۀ کوتاهی کرد:
فرورانه یعنی زناشوئی با نزدیکان خود مثل خواهر- برادر و پدر – دخترو مادر - پسر برای نمونه: کمبوجیه با دو تن از خواهران خود ازدواج کرد. کورش با خالۀ خودش ازدواج کرد
حلالند حوران سیمین بدن / چه دختر، چه خواهر، چه مادر، چه زن
برورانه یعنی دختر کشی. انها دختر را ننگ می دانستند و اغلب دختران خودشان را همراه مادران شان زنده بگور می کردند.
مرا گفت چون دختر آمد پدید / ببایست اش اندر زمان سر برید. چون زن زاد دختر، دهیدش به گرگ / که نامش ضعیف است و ننگش بزرگ.
اَوَجَم یعنی چشم درآوردنها و گوش و بینی و زبان بُریدنهای مکرر، و دار زدنهای فجیع (چهارمیخ کشیدن توأم با روی نیزه نشاندنها ) و کشتارهای پی درپی. داریوش خونخوار( در اصل یهودی است) درکتبیۀ (بَغستون) یا "بیستون"(نگاه شود به: "شارپ"فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی صفحات: ۵۱-۵۳ و... ).
افتخارکشفِ شکنجۀ وحشتناک ِاُستوانۀ خاکست توسط کورش که شخص مورد غضب ملوکانه را با سر در استوانۀ پر از خاکستر "رها " میکردند تا با تنفس خاکستر بجای هوا، با مرگ تدریجی و جانکاهی بمیرد. دیگرانواع شکنجه های ابتکاری مثل سنگسار و زنده دفن کردن و.. به هخامنشیان میرسد. نگاه کنید به "یاد داشتهای جوانی ناپلئون – ماهنامۀ آرتش، ترجمۀ سرلشگر محمودِ کِی" و " خلاصۀ تاریخ کتزیا س - ترجمۀ خلیلی - کامیاب،۱۳۷۹، چاپ: کارنگ صفحا ت ۹۵،۹۳،۸۸،۸۲،
ارسال یک نظر