سید حیدر بیات / وبلاگ آلما یولو
چيلله ۲۵, ۱۳۸۸
چند هفته پیش آقای مهندس امیری گفت: دیوان ترکی آقای علی سیفی شاعر ساوهای را برای اخذ مجوز به اداره ارشاد قم برده بودیم، بعد از یک و نیم ماه انتظار مجوز ندادند. پرسیدم: به بیت یا ابیات خاصی نظر داشتند؟ گفت: نه، صرفا به جهت ترکی بودن کتاب. میگویند: به خاطر شیوع پان ترکیسم بعد از این به کتب ترکی مجوز نمیدهیم.
قضیه را جدی نگرفتم تا اینکه امروز با دوست شاعر و پژوهشگرمان آقای ائل اوغلو تماس گرفته بودم. در اثنای صحبت ایشان نیز گفتند: به مجموعه ائل ادبیاتی در قم مجوز ندادند و میگویند به کتابهای ترکی مجوز نمیدهیم.
**
قم در زمینه چاپ و نشر اولین یا دومین شهر کشور است و در این زمینه با تهران و حتی بیروت رقابت میکند. چگونه مسئولان ارشاد قم به این نتیجه رسیدهاند که یک ده هزارم کتابهای منتشره که به زبان ترکی اختصاص دارد از سر آذربایجانی و ترک زبان جماعت زیاد است و باید از آنها دریغ کرد؟
مبنای قانونی و شرعی این تصمیم چیست؟
در غیاب رسانههای منتقد و بیطرف و در نبود نهادها و سندیکاهایی که از حقوق مردم ترک دفاع کنند نویسندگان ترکی نویس و خوانندگان این آثار به کجا باید پناه ببرند؟
این تصمیم اداره ارشاد قم با مفاهیمی چون عدالت، تبعیض و نژاد پرستی چه نسبتی دارد؟
این مسئله با سخنان آقای احمدی نژاد در رابطه با زبان ترکی که در روزهای انتخابات در تبریز برزبان راندند چه قدر همخوانی دارد؟
سؤالهای بی پاسخی از این دست انگیزه پرداختن به این مسائل را از انسان میگیرد و جز نگارش چندین سطر آشفته و بیسامان برای ثبت در تاریخ – که همواره ذهن ما را تخدیر کرده است – چارهای فراروی ما نیست.
ای تاریخ!
تو شاهد باش که ما این روزهای تلخ را تجربه کردیم.
چيلله ۲۵, ۱۳۸۸
چند هفته پیش آقای مهندس امیری گفت: دیوان ترکی آقای علی سیفی شاعر ساوهای را برای اخذ مجوز به اداره ارشاد قم برده بودیم، بعد از یک و نیم ماه انتظار مجوز ندادند. پرسیدم: به بیت یا ابیات خاصی نظر داشتند؟ گفت: نه، صرفا به جهت ترکی بودن کتاب. میگویند: به خاطر شیوع پان ترکیسم بعد از این به کتب ترکی مجوز نمیدهیم.
قضیه را جدی نگرفتم تا اینکه امروز با دوست شاعر و پژوهشگرمان آقای ائل اوغلو تماس گرفته بودم. در اثنای صحبت ایشان نیز گفتند: به مجموعه ائل ادبیاتی در قم مجوز ندادند و میگویند به کتابهای ترکی مجوز نمیدهیم.
**
قم در زمینه چاپ و نشر اولین یا دومین شهر کشور است و در این زمینه با تهران و حتی بیروت رقابت میکند. چگونه مسئولان ارشاد قم به این نتیجه رسیدهاند که یک ده هزارم کتابهای منتشره که به زبان ترکی اختصاص دارد از سر آذربایجانی و ترک زبان جماعت زیاد است و باید از آنها دریغ کرد؟
مبنای قانونی و شرعی این تصمیم چیست؟
در غیاب رسانههای منتقد و بیطرف و در نبود نهادها و سندیکاهایی که از حقوق مردم ترک دفاع کنند نویسندگان ترکی نویس و خوانندگان این آثار به کجا باید پناه ببرند؟
این تصمیم اداره ارشاد قم با مفاهیمی چون عدالت، تبعیض و نژاد پرستی چه نسبتی دارد؟
این مسئله با سخنان آقای احمدی نژاد در رابطه با زبان ترکی که در روزهای انتخابات در تبریز برزبان راندند چه قدر همخوانی دارد؟
سؤالهای بی پاسخی از این دست انگیزه پرداختن به این مسائل را از انسان میگیرد و جز نگارش چندین سطر آشفته و بیسامان برای ثبت در تاریخ – که همواره ذهن ما را تخدیر کرده است – چارهای فراروی ما نیست.
ای تاریخ!
تو شاهد باش که ما این روزهای تلخ را تجربه کردیم.
۱ نظر:
دوست عزیز با دقت کامل مطلب را خواندم اما هر لحظه وهر خط بر تنفرم از این نوع تفکرات که مثل همان نویسنده های قبل از سال 57 با یک پیپ به دهان ودر فلان قهوه خانه ادای روشنفکری در آوردند وما را ونسل مارو در تمام ایران به این بدبختی کشاندند که مردم آذربایجان هم شامل می شود .این همه آسمون وریسمون بافتی وگفتی که تراکتور سمبل مبارزه است چرا دکتر پوراندرجانی وچند شهید دیگر تبریز وآذربایجان سمبل این مبارزه نیستند مثل ندا وسهراب و بقیه شهدای سبز که برای تمام ایران و دنیا سمبل مبارزه هستند چرا قبول نمی کنید که با این سمبل بی خطر خودتان را راضی می کنید اما اگر شهدای سبز را سمبل قرار دهید مثل مردم مثلا تهران خطر دارد و حتی برای سر خاک رفتنشان هم احتمال بازداشت وجود دارد پس بهتر است یک سمبل بی خطر را انتخاب کنید که هم تفریح است وهم شما را ارضاء میکند.
در آخر بگویم که من آذری ساکن تهران هستم وسمبل مبارزه من ندا و سهراب ورامین واشکان و...است ومادران داغ دیده آنها
نیازی به توجیح کردن این وضعیت بین آذری ها نیست شهرستانهای دیگر هم همین مشکل را دارند توقع زیادی هم نداریم زمان نیاز هست تا به آن بلوغ وشعور سیاسی برسید تا همراه شوید!وقتی هنوز سعی میکنی خود را آریائی ندانی هم شما احمق هستید هم آن کسی که سعی می کند با آریائی کردن شما حس وطن پرستی را در شما بوجود آورد در صورتی که در قرن بیستو یکم دیگر حتی مرزها هم برداشته شده چه رسد به زبان واقوام ما صبر می کنیم تا تمام ایران یا حداقل اکثر آن به بلوغ وشعور لازم برسد شما نویسنده این مطلب هم تمام آذربایجان نیستید وطبق این نوشته لیاقت آن را هم نداری درود به روح پاک ستارخان وباقرخان وشهدای سبز آذربایجان ومادران داغدار مثل مادر رامین پور اندرجانی.
ارسال یک نظر