هرشب خيابان تخت طاووس تهران بعد از ساعت 8 شب چهره ديگري به خود مي گيرد. پياده باشي يا سواره، وقتي وارد اين خيابان ميشوي از همان ابتداي مسير متوجه تراكم ماشينهاي متنوعي ميشوي كه شتابزده براي كنار كشیدن از وسط خيابان در حال سبقت گرفتن از یکدیگر هستند.
اگر براي اولين بار با اين منظره مواجه شوي و از ماهيت آن اطلاع نداشته باشي فکر می کنی به اصلاح "حلوا خيرات ميكنند" . ولي اينجا از خيرات خبري نيست. اين بازي پر پيچ و خم ماشينها تنها تلاشي است ميان مردان سواره براي خريد تن يك زن. رقابتي پر هياهو در بازار شبانه و تحت الحفظ تن فروشان زن و ترنس هايي كه خيابان مطهري يكي از پايگاههاي اصلي و شناخته شده آنهاست.
اگر از نزديك شاهد صحنه باشی خواهي ديد كه در معامله غير قانوني اما علني اين بازار، فروشنده و خريدار با رضايت خيابان را ترك ميكنند.
تن فروشي در اين خيابان در ازاي رقمي بين 20 تا 50 هزار تومان صورت ميگيرد. رانندگان ماشينهايي كه به سرعت مي خواهند خود را به كانون معامله نزديك كنند عموما در مسيرهاي ميدان فاطمي، فتحي شقاقي، استاد مطهري(تخت طاووس)، سهروردي و برگشت از شهيد بهشتي و مصلاي بزرگ و نيمه تمام تهران و باز خيابان مطهري در ترددند. طي دو يا سه ساعتي كه در هر كجاي اين مسير 10 كيلومتري ايستاده باشي و به دقت خيابان را در نظر بگيري تعداد زيادي خودرو را در حال چرخش به دور محيط اين مسير مستطيلي خواهي ديد. اين ماشين ها عموما تك سرنشين و يا با يك همراه هستند كه با وجود روسپیان زياد اين مسير شايد ساعتها به دنبال روسپي دلخواه خود ميگردند. بنا بر آمار رسمي پليس تهران هر روسپي حداکثر 5 دقيقه از وقت خود را در خيابان منتظر مشتري مي ماند، بنابراين سرگرداني اين ماشين ها تنها به دليل يافتن زن يا ترنسي ويژه است.
تمركز و توجه اين تعداد از مردان در اين مسير (كه البته تنها محل بروز يا وجود چنين مراودات و معاملاتي در كلان شهر تهران نيست) قبل از هر چيز اين سئوال را در ذهن شكل مي دهد كه اين مردان به دنبال چه سطحي از ارضاي نيازهاي جنسي خود هستند كه با چنين ولع و حساسيتي به اين روشني وارد اين بازي به ظاهر خطرناك ميشوند.
در این شرایط که همه نهادهای حکومتی مرتبط با امنیت اجتماعی و ضابطان حفظ اصول و ارزشهای اسلامی در صدد مقابله یا پیشگیری (ولو ظاهری) از بروز چنین انحرافاتی در خیابانها و اماکن عمومی هستند، این عریانی در خرید و فروش تن در خیابانهای پر تردد و اصلی بیش از هر چیز بر سازمان یافته بودن و تحت کنترل بودن فروش سکس در ایران صحه می گذارد.
حامد که خود یکی از مشتریان سکس خیابانی است معتقد است: " این زنان از سوی تعدادی از بسیجی ها حمایت می شوند" او دلیل باور خود به این موضوع را شهادت بسیاری از زنان تن فروش خیابانهای اصلی و پر مشتری می داند. حامد که هفته ای دو شب را در خیابان های تخت طاووس و عباس آباد در آمد و شد می گذراند می گوید:" تقریبا همه این زنان را حداقل یک بار سوار ماشین خود کرده و با آنها درباره قیمت و کیفیت ارائه سرویس صحبت کرده ام و در نهایت با نیمی از آنها سکس داشته ام. در ارتباط زیادم با آنها بارها شنیده ام که نیمی از درآمد خود را به مردانی می دهند که تحت عنوان بسیج یا نیروی انتظامی و ... در مسیر همان خیابانها در گردش هستند و بازار این زنان را کنترل می کنند"
مهدی که محل زندگی او در خیابان لارستان است و معمولا شبها در پیاده روهای خیابان تخت طاوس و ولیعصر قدم می زند در اظهار نظر مشابهی معتقد است: "گروهی از ماموران پلیس و عوامل بسیج گردانندگان اصلی روسپیگری در این مسیرها هستند". وی که از مشاهدات خود در این ارتباط استفاده می کند می گوید: "این حمایت دولتی بسیار واضح است، چرا که زنانی که تجارت سکس می کنند با ظاهری مشخص تا نیمه های شب بدون اینکه کسی مزاحمشان شود در این مسیر پرسه می زنند. کافی است مثلا کسی آنها را به زور سوار ماشین خود کند بالافاصله سر و کله یک مامور پیدا می شود و کارشان به پایگاه بسیج یا ساختمان وزرا می کشد. هر چند همه راه فرار را هم بلدند و کافی است در طول مسیر از خیر وجه المعامله بگذری و این پول را به عنوان وجه المصالحه دو دستی تقدیم پاسداران حریم ارزشهای اخلاقی کنی تا آزاد شوی"
حمیدرضا دانشجو و یکی از مشتریان این زنان است. او سرکوب 30 ساله روابط جنسی را عامل اصلی گرایش مردان به این نوع نازل و بی کیفیت سکس می داند و می گوید: "همه ما عادت کردیم بدون در نظر گرفتن زشتی و زیبایی به فرمان دورنی مان که می گوید فرصت را از دست نده گوش دهیم. شاید هیجان کاذب اینکه آدم کاری خلاف قانون انجام می دهد هم بی تاثیر نباشد. در ضمن این حس که با مقداری پول می توانی هر خدمتی دریافت کنی و صاحب تن زنی شوی که حق ندارد چیزی از تو بخواهد، به نوبه خود حس جالبی است که احتمالا همه مردان از تجربه آن لذت می برند.
سویه دیگر صحبتهای حمید را در گفت و گو با سامان می شنویم. او ساکن یوسف آباد است و حالا در خیابان فتحی شقاقی در جستجوی زن دلخواه خود می گردد.
سامان می گوید: "با شناسایی این زنان سعی در درجه بندی همکاری آنها برای ارضای خود کرده ام و به این ترتیب با داشتن شماره تلفن های آنها بسته به قیمت یا کیفیت خدماتشان با آنها تماس می گیرم. شب هایی که وقت و حوصله دارم چرخی می زنم تا به لیست خود اضافه کنم. با تمام این وسواس ها به نظر من سکس با روسپی ها مثل خوردن یک ساندویچ است. وقتی گرسنه ای به یک تکه نان هم قناعت می کنی اما مثلا همبرگر را ترجیح می دهم. حالا وقتی خیلی گرسنه نباشم و کمی حوصله به خرج دهم زنی را می خرم و این همان مقوله ساندویچ و یک تکه نان است برای من."
سامان تجربه بازداشت در همین خیابان را نیز دارد. او تعریف می کند که چگونه پس از سوار کردن یکی از زنان تن فروش توسط گشت پلیس مجبور به توقف می شود. یکی از ماموران پس از اخذ مدارک او سوار ماشین اش می شود و دستور حرکت به سمت بازداشتگاه را می دهد. اما چند خیابان آنسوتر به دستور همان مامور زن تن فروش پیاده می شود و او می ماند با یک پلیس وظیفه شناس که با پنجاه هزار تومان قصه بازداشت را فراموش می کند.
دکتر پوریا که به تازگی مدرک دکتری جامعه شناسی خود را از دانشگاه تهران گرفته است پس از شنیدن بخش هایی از اظهارات مصاحبه شوندگان، مورد اخیر را به عنوان نمونه ای از سواستفاده از زنان تن فروش توسط پلیس یا نیروی های بسیج می داند و معتقد است: "دولت، پلیس و قوه قضائیه هرگز نه توان مقابله با روسپیگری را دارند و نه علاقه ای به این کار دارند. ضمن آنکه عده زیادی از به اصطلاح خودی ها در تجارت سکس مشارکت دارند. آنها وجود این تجارت را بر خلاف ادعاهای رسمی اجتناب ناپذیر می دانند و ترجیح می دهند سود آن را به دست دیگران نسپارند. عملا هیچگاه برخورد قاطعی با روسپیان نمی شود و بیشتر فشارها بر روی زنان عادی است که مثلا پوشش مورد پسند آقایان را ندارند. همین تاکید پرجنجال بر ازدواج موقت انعطاف مسئولان در مقابل سکس های خارج از خانواده و خیابانی را نشان می دهد. اینکه در ایران شبکه ای سامان یافته و منسجم قاچاق و فروش سکس وجود دارد قابل انکار نیست. اخباری که هر از چندی در رسانه ها منتشر می شود و حاکی از حراج دختران ایرانی در بازارهای عرب است دلیلی بر این مدعا است. همه ما هم می دانیم هر جا پول هنگفت باشد دست غیر خودی از آن کوتاه است. در این میان سپاه، بسیج و نیروهای امنیتی که مدعیان قدرت و مقابله با تعرض به کشور هستند، طبیعتا سهم خواهان جدی این تجارت پر سود هستند. شاید بعد از نفت و قبل از واردات و صادرات انحصاری و پولشویی، تجارت سکس پر سودترین عرصه اقتصادی است که جولانگاه خودی ها شده است."
روسپیان زیر تابلو خیابان های اصلی می ایستند. آنها از تاریکی شب نمی ترسند، آنها به خشونت جاری تن داده اند، روسپیانی که زیر تابلوهای "مطهری"، "بهشتی"، "مصلا" و "فتحی شقاقی" ایستاده اند حتی اگر گرسنه باشند می دانند چشمانی، به بهای نیمی از درآمدشان، مراقب آنها هستند. زیر این تابلوها امنیت روسپیان تضمین می شود.
۱۳۸۶ آبان ۲۷, یکشنبه
۱۳۸۶ آبان ۲۲, سهشنبه
سخنان مهم امام جمعه اردبیل در دفاع از حقوق قومیتها/ تدریس زبان ترکی در آذربایجان آزاد شود
سید حسن عاملی نماینده ولی فقیه و امام جمعه اردبیل درهمایش ملی اتحاد ملی راهبردها و سیاستها با موضوع لزوم تصحیح سیاستهای غلط در مورد قومیت ها سخنان مهمی را در خصوص وضعیت قومیتها ایراد کرد
امام جمعه اردبیل گفت : " استراتژی سکوت " در برابر قومیت ها دیگر پاسخگو نیست و اشتباهات صداو سیما یکی از دلایل عمده بروز حساسیت های قومی در کشور است.
به گزارش خبرنگار مهر ، حجت الاسلام سید حسن عاملی نماینده ولی فقیه و امام جمعه اردبیل درهمایش ملی اتحاد ملی راهبردها و سیاستها با موضوع لزوم تصحیح سیاستهای غلط در مورد قومیت ها به ایراد سخنرانی پرداخت.
وی با اشاره به اینکه گسترش و تثبیت مکتب اهل بیت بر دوش دو قومیت آذری و فارس بوده است گفت: اگر تفرقه بین این دو قوم ایجاد شود باید فاتحه تشیع را خواند .
وی با انتقاد از سیاست فعلی در برابر قومیت ها گفت: " استراتژی سکوت " در برابر قومیت ها دیگر پاسخگو نیست و اشتباهات صداو سیما یکی از دلایل بروز حساسیت های قومی در کشور است.
عاملی با تاکید بر لزوم تبیین و تبلیغ بخشهایی از تاریخ کشورمان بخصوص جنگ ایران وروس و جنگ ایران و عثمانی ، عدم توجه به این واقعیت های تاریخی را عامل اصلی سو استفاده عناصر افراطی و تجزیه طلب معرفی کرد و گفت: اجابت خواسته های قومی نباید به عنوان عامل واگرایی شناخته شود.
نماینده ولی فقیه با اشاره به تحرکات برخی کشورهای منطقه نسبت به فرهنگ ملی ایران گفت: با تشکیل فرهنگستان زبانهای محلی و تدریس زبان های محلی می توان جلوی بسیاری از این سو استفاده ها را گرفت.
امام جمعه اردبیل با اشاره به اینکه زبان آذری کارکرد دینی و مرثیه ای در قوم شیعه دارد گفت: تقویت زبان آذری تقویت تشیع است.
به گزارش خبرنگار مهر ،سخنان امام جمعه اردبیل که با استقبال و تشویق حضار مواجه بود چنین ادامه یافت: اگر وضعیت به گونه فعلی پیش رود در آینده ای نزدیک زبان آذری نماد مخالفت با نظام خواهد شد.
وی تاکید کرد: من اشتباهات صدا و سیما در زمینه اقوام را مرتبا یادداشت و به رهبری گزارش می کنم.
عاملی که خود را غیر آذری و وابسته به طایفه معرف جبل عامل لبنان معرفی کرد ، گفت: ما باید سیاست صفویه را ادامه دهیم که این نکته هم مورد تاکید آقای هاشمی رفسنجانی قرار گرفته است.
وی تاکید کرد: الان در مدارس و دانشگاههای آذربایجان علی رغم بخشنامه های رسمی دروس به زبان ترکی تدریس می شود که بهتر است این مسئله از حالت ممنوعیت در بیاید و تدریس به زبان ترکی آزاد شود.
نماینده ولی فقیه به نقل از استالین دیکتاتور شوروی گفت: تغییر حروف در قفقاز از انقلاب کمونیستی هم مهمتر بود و امروز کشوری مثل آذربایجان و ترکیه با تغییر زبان و حروف رسمی خود بین هویت امروز و دیروز خود فاصله انداخته اند.
عاملی با بیان اینکه ترکیه می خواهد عثمانی نوین شود گفت: بی شک زبان فارسی شانش بالاتر از آن است که با تقویت زبان های محلی تضعیف شود.
وی در پایان سخنان خویش هند و سوئد را از نمونه های موفق اتحاد ملی توصیف کرد.
امام جمعه اردبیل گفت : " استراتژی سکوت " در برابر قومیت ها دیگر پاسخگو نیست و اشتباهات صداو سیما یکی از دلایل عمده بروز حساسیت های قومی در کشور است.
به گزارش خبرنگار مهر ، حجت الاسلام سید حسن عاملی نماینده ولی فقیه و امام جمعه اردبیل درهمایش ملی اتحاد ملی راهبردها و سیاستها با موضوع لزوم تصحیح سیاستهای غلط در مورد قومیت ها به ایراد سخنرانی پرداخت.
وی با اشاره به اینکه گسترش و تثبیت مکتب اهل بیت بر دوش دو قومیت آذری و فارس بوده است گفت: اگر تفرقه بین این دو قوم ایجاد شود باید فاتحه تشیع را خواند .
وی با انتقاد از سیاست فعلی در برابر قومیت ها گفت: " استراتژی سکوت " در برابر قومیت ها دیگر پاسخگو نیست و اشتباهات صداو سیما یکی از دلایل بروز حساسیت های قومی در کشور است.
عاملی با تاکید بر لزوم تبیین و تبلیغ بخشهایی از تاریخ کشورمان بخصوص جنگ ایران وروس و جنگ ایران و عثمانی ، عدم توجه به این واقعیت های تاریخی را عامل اصلی سو استفاده عناصر افراطی و تجزیه طلب معرفی کرد و گفت: اجابت خواسته های قومی نباید به عنوان عامل واگرایی شناخته شود.
نماینده ولی فقیه با اشاره به تحرکات برخی کشورهای منطقه نسبت به فرهنگ ملی ایران گفت: با تشکیل فرهنگستان زبانهای محلی و تدریس زبان های محلی می توان جلوی بسیاری از این سو استفاده ها را گرفت.
امام جمعه اردبیل با اشاره به اینکه زبان آذری کارکرد دینی و مرثیه ای در قوم شیعه دارد گفت: تقویت زبان آذری تقویت تشیع است.
به گزارش خبرنگار مهر ،سخنان امام جمعه اردبیل که با استقبال و تشویق حضار مواجه بود چنین ادامه یافت: اگر وضعیت به گونه فعلی پیش رود در آینده ای نزدیک زبان آذری نماد مخالفت با نظام خواهد شد.
وی تاکید کرد: من اشتباهات صدا و سیما در زمینه اقوام را مرتبا یادداشت و به رهبری گزارش می کنم.
عاملی که خود را غیر آذری و وابسته به طایفه معرف جبل عامل لبنان معرفی کرد ، گفت: ما باید سیاست صفویه را ادامه دهیم که این نکته هم مورد تاکید آقای هاشمی رفسنجانی قرار گرفته است.
وی تاکید کرد: الان در مدارس و دانشگاههای آذربایجان علی رغم بخشنامه های رسمی دروس به زبان ترکی تدریس می شود که بهتر است این مسئله از حالت ممنوعیت در بیاید و تدریس به زبان ترکی آزاد شود.
نماینده ولی فقیه به نقل از استالین دیکتاتور شوروی گفت: تغییر حروف در قفقاز از انقلاب کمونیستی هم مهمتر بود و امروز کشوری مثل آذربایجان و ترکیه با تغییر زبان و حروف رسمی خود بین هویت امروز و دیروز خود فاصله انداخته اند.
عاملی با بیان اینکه ترکیه می خواهد عثمانی نوین شود گفت: بی شک زبان فارسی شانش بالاتر از آن است که با تقویت زبان های محلی تضعیف شود.
وی در پایان سخنان خویش هند و سوئد را از نمونه های موفق اتحاد ملی توصیف کرد.
۱۳۸۶ آبان ۲۰, یکشنبه
میدان گرگ در تبریز ( قورت میدانی )
در قسمت شرقی شهر تبریز اندکی بالاتر از مسجد کبود ، محله قدیمی « قورت میدانی » یعنی میدان گرک واقع شده است که از طرف جنوب به محله خیابان و از طرف شمال به « میدان چایی » رودخانه ای که از وسط شهر می گذرد ختم می شود . در دوره رضا شاه زمانی که فارسی کردن اسامی جغرافیائی آذربایجان با شدت و حدت تمام جریان داشت ، نام این محله را نیز ظاهرا برای از بین بردن حافظه تاریخی مردم تبریز ، بدون اینکه وجه تسمیه آنرا توضیح بدهند تغییر داده و آنرا میدان قطب نامیدند و از آن تاریخ تا بحال همچنان در اسناد رسمی و اوراق مالکیت از این محل بنام « میدان قطب » یاد می شود بدون اینکه ربطی به قطب جغرافیائی و یا قطب صنعتی و یا حتی به شخصیتی که قطب نامیده شود داشته باشد . ولی تبریزیان بدرستی در محاوره روزمره خود این محل را بنام اصلی آن یعنی « قورت میدانی » می نامند . و اما چرا این محل میدان گرگ نامیده می شود ؟ شاهزاده نادر میرزا معتبر ترین مورخ دوره قاجار و از نوادگان فتحعلی شاه در اثر ماندگار خود بنام « تاریخ و جغرافی دار السلطنه تبریز » می نویسد : « تبریزیان به روزگار گذشته دیدنیها داشتند که یکی از آنها بازی گرگ بود و اکنون آن میدان که این کار آنجا همی کردند به جای است و قورت میدانی نامند . آنجا بود که گرگهای نر به کوچکی همی گرفتند و تربیت همی کردند . به هر کویی ، به سال چند روز ، جنگ گرگ بود . از هر محله گرگی درنده همی آوردند و مردم دو طرف سلاح پوشیده حاضر بودندی . گرگها به یکدیگر حمله همی دادندی . با دهان بسته یکدیگر را مالش همی دادند و به آغوش همی فشردند . از هر دو سوی هیاهوی خواستی که گرگ ما خوب به بغل آمد . آن دسته دیگر گرگ خود بستودی تا کار از سخن به رزم کشیدی . گاه بودی صد تن کشته و مجروح شدی . پادشاه بزرگ ، شاه عباس ، این کار زشت بر داشت . حکایت . شنودم که پیری صدساله را گفتند گرگ فلان کوی فرزند جوان تورا شکم بدرید ، بمرد . گفت : برگوی که گرگ ما خوب به بغل آمد یا آن گرگ ؟ گفتند : گرگ کوی ما خوب به بغل آمد . گفت : مردن پسر سهل باشد . »
در باره آغاز پیدایش بازی گرگ در تبریز اطلاعات دقیقی در دست نیست واز قرائن تاریخی چنین استنباط می شود که
این بازی یعنی« قورت بوغوشدورماخ » از عادات قدیمی اقوام ترک باشد که طبق نوشته نادر میرزا تا دوره صفویه ادامه داشته است . همینقدر می دانیم که ترک ها در جنگ های قبیله ای و حمله ، از گرگ برای ایجاد وحشت و اغتشاش در صفوف دشمن استفاده می کردند و این شیوه تا زمان اختراع تفنگ و کاربرد سلاح آتشین انفرادی در جنگ دوام داشته است و آخرین موارد آن در دوره آق قویونلو ها بوده است که افرادی مسئول تربیت گرگ و ملقب به « قورد اوتاران » برای استفاده جنگی بوده اند .
در شهر های مختلف آذربایجان نیز میدان گرگ وجود داشته است که بتدریج از بین رفته اند . بعضی از میدان هائی هم که لاشه گرگ هاری در آنجا به نمایش گذاشته شده میدان گرگ نام گرفته است .
افسانه گرگ آدمخوار در همه جای دنیا وجود دارد ولی در حقیقت فقط گرگ هار شده و گرگ پیر که توان شکار کردن ندارد اگر فرصت پیدا کند به آدم حمله می کند و گرنه در حالت عادی گرگ که شکارچی ماهری است قبل از آینکه انسان اورا ببیند ، او انسان را می بیند و دور می شود .
علیرغم اینکه استفاده از گرگ در جنگ و همچنین برای مسابقه صد ها سال است که پایان یافته ولی ایجاد وحشت در میان مردم با شایعه پیدا شدن گرگ آدمخور و گرگ بچه خور تا پنجاه سال پیش در تبریز رایج بوده است . خوب بیاد دارم که در تابستان سال 1332 شمسی با استفاده از یک اتفاق ساده و کشته شدن یک بچه در اثر حمله گرگ در محله حکم آباد تبریز ، عوامل خاصی برای انحراف افکار عمومی ، داستان گرگ بچه خور را که هر روز کودکی را می دزدد و می خورد شایع نمودند و هفته ها مردم را مشغول و وحشت زده کردند . مردم معمولی نیز به این شایعه دامن زده وبا الهام گرفتن از اسطوره گرگ خاکستری که در فرهنگ ترک جایگاه ویژه ای دارد ، شعر و افسانه در باره گرگ مرموز ساختند که هر روز در محلی از شهر ظاهر می شود و بعد از دزدیدن بچه ای ناگهان ناپدید می شود .
در آن دوره مرسوم بود که تبریزی ها برای استفاده از هوای مطبوع تابستان ، شبها در حیاط خانه های خود می خوابیدند ولی شایعه گرگ مرموز باعث شده بود که آنروزها از ترس گرگ خیالی دیگر در حیاط یا در پشت بام نخوابند . در آن زمان من کودکی شش ساله بودم و معنی سیاسی گرگ آدمخور را نمی فهمیدم و سال ها بعد از اهل نظر شنیدم که ماجرای گرگ آدمخور شایعه ای سیاسی بود و از مرکز مشخصی هدایت می شد . و اما من در عالم کودکی شعری را که از زبان بچه های دیگر یاد گرفته بودم و همراه با بچه های محل می خواندم هنوز خوب بخاطر دارم که بقرار زیر بود : ترجمه : قورت دئیرم فرشته یم گرگ نیستم فرشته ام چوخداندیر من بو ایشده یم مدتهاست که این کاره ام قوجالارا دیشیم باتمیر دندانم به پیرها کارگرنیست جوانلارا گوجوم چاتمیر زورم به جوان ها نمی رسد اوشاقلار ایله دویوشده یم . با کودکان در جنگ هستم .
بالاخره بعد از هفته ها کسانی که شایعه راساخته بودند و ظاهرا به اهداف خود نیز رسیدند آب ها از اسیاب افتاد و شخصی بنام علی باغبان گرگی را در باغات حکم آباد با تفنگ زد یعنی همانجائی که در ابتدا گرگی کودکی را دریده بود و لاشه آن گرگ را بر روی نردبانی در مقابل باغ گلستان بنمایش گذاشتند و باین ترتیب غائله گرگ آدمخور خاتمه یافت . اما این واقعه در ذهن من چنان جای گرفت که بعدا انگیزه ای شد برای تحقیق درباره گرگ اسطوره ای ، گرگ
« فرشته » ، گرگی که « غیب » می شود ، گرگی که از « خارج » آمده است ، گرگی که زمان برای او مفهوم ندارد
و تا قیامت زنده خواهد ماند . اما منظور از بیان خاطره فوق این بود که معلوم شود ، گرگ نه تنها در اساطیر و فرهنگ ترک حضور برجسته دارد بلکه پای گرگ به مسائل سیاسی نیز کشیده شده است چنانکه اکنون نیز هر وقت نام گرگ خاکستری مطرح می شود ، افراد ی که اطلاعی از اسطوره گرگ خاکستری در فرهنگ ترک ندارند نا آگاهانه ( بعضی ها نیز آگاهانه ) ، گرگ خاکستری را معادل یک گروه سیاسی بهمین نام در ترکیه دانسته و موضعگیری سیاسی می کنند . گروه سیاسی یاد شده یک جریان جدید است ولی اسطوره گرگ خاکستری در اعماق تاریخ ترکان جای دارد .
گرگ از دوران باستان در همه زوایای فرهنگ ترک جای ویژه ای بخود اختصاص داده است . من در مقاله :
« گرگ در اساطیر ترک » بطور مفصل این موضوع را شرح داده ام .
در اسطوره های باستانی اقوام ترک « گوگ بوری » یا گرگ آسمانی بعنوان نیای نخستین ترک ها یاد شده است . ج . ج . ساندرز در کتاب « تاریخ فتوحات مغول » که توسط ابوالقاسم حالت بفارسی نیز ترجمه شده است .در باره گوگ ترک ها که در قرن ششم میلادی امپراطوری بزرگ «گوگ ترک » را تشکیل دادند می نویسد :
« توتم قبیله ئی این ترکان گرگ بود . مانند رمولوس و رموس ( بنیانگزاران افسانه ای شهر رم )، پدر نژاد ترکان را آن حیوان شیر داده بود . یک سر گرگ را هم که از طلا ریخته بودند ، بر سر چوب پرچم های خود نصب می کردند . »
خیلی قبل از آن نیز گرگ سمبل اقوام ترک بوده است . امروزه از روی سالنامه های چینی در می یابیم که در دوره امپراطوری بزرگ « هون » (قرن دوم قبل از میلاد ) نیزعلامت گرگ در لشکر کشی ها موجود بوده است .
در داستان های « اوغوز نامه » نیز که بوسیله انتشارات فرزانه در تهران منتشر شده است ، گرگ آسمانی ( گوگ بوری ) یا گرگ خاکستری ( بوز قورت » اوغوز خاقان را در بسیاری از فتوحات یاری و راهنمائی می کند :
« اوغوز خاقان اسبها را زین کرد و پرچم ها را بر افراشت و لشکر را برای جنگ با اوروم خاقان حرکت داد . پس از چهل روز وی در دامنه کوهی به نام « بوز داغی » ( کوه یخ ) اردو زد و به خواب رفت . در روشنایی سحرگاهان
نوری چون پرتو آفتاب بر فضای اندرون خیمه اش تابید و از میان آن گرگ بزرگ و خاکستری رنگی که یال پر پشتی داشت پدید آمد و گفت اورا راهنمائی خواهد کرد . لشکر به راه افتاد و در این هنگام همگان دیدند که گرگی بزرگ پیشاپیش لشکریان در حال حرکت بود …
این گرگ آسمانی در سایر لشکر کشی های اوغوزخان نیز همراه و یاور او بود . »
گرگ در زبان باستانی ترک ها « قاسقیر » ( kaskur ) و بعد ها « بوری » (bori ) نام داشته است . هزار سال پیش (464 هجری قمری )محمود کاشغری در « دیوان لغات الترک » هر دو واژه یعنی « قورت » و « بوری » را بکار برده است . در زبان ترکمنی نیز که نوادگان اصیل اوغوز ها می باشند همین حالا اصطلاح بوری کاربرد دارد مثلا در این مثل : « ائل اوغری سیز ، داغ بوری سیز بولماز » یعنی ایل بدون دزد و کوه بدون گرگ نمی باشد .
نظر باینکه گرگ در دوره آنیمیسم توتم اقوام ترک بوده است ، استفاده از اصطلاح « گوگ بوری » یعنی گرگ آسمانی تابو محسوب می شده و آنرا مستقیما بر زبان نمی آوردند و بجای آن از اسامی اشاره استفاده می کردند و ظاهرا بعد از پذیرش اسلام و بودیسم توسط اقوام ترک ، نام قورت و جاناوار متداول شده است .
اسلام و بودیسم برای مبارزه با اعتقادات اولیه ترکان گرگ را به موجودات زیان رساننده از جمله قورت یا قورد که در ضمن بمعنی « کرم » نیز است ، تشبیه کردند و قورت بجای بوری متداول شد . اما مثلی در میان ترکان وجود داشت ودارد که می گوید « قوردون آدین گتیر سن ، قوردا راست گلرسن » یعنی اگر نام گرگ را بر زبان بیاوری ، با گرگ روبرو خواهی شد . بدین جهت دامداران نام گرگ را بر زبان نمی آورند و بجای آن نام دیگری که از طایفه ای به طایفه دیگر تغییر می کند و برای مردم همان طایفه یا همان ده قابل فهم است ، بکار می برند مانند « آیقیر » و « قودوز » و نظایر اینها .
معتقدان به « تابو » یا واژه ممنوعه از اصطلاحات کنایه استفاده می کنند که در زبان علمی آنرا « اوفمیزم »
( euphemism ) یا حسن تعبیر می نامند . از نظر زبانشناسان تکرار واژه جدید بجای واژه ممنوع بعد از مدتی واژه ممنوعه را متروک می کند و در عوض « اوفمیزم » جایگزین آن می گردد . به عنوان مثال ، روس ها نام خرس را برزبان نمی آوردند و فکر می کردند اگر آنرا بر زبان بیاورند خرس حاضر خواهد شد و به آنان زیان خواهد رساند . بدین جهت واژه خرس اکنون متروک شده و امروزه در زبان روسی خرس را « عسلخور » می نامند .
ترکان صفات قدرت و شجاعت را بسیار ارج می نهند و این پایه اصلی پندار اولیه آنان به « گرگ آسمانی » می باشد زیرا گرگ حیوانی است بسیار قوی ، باهوش و نترس . در روایت ترکمنی اسطوره « کور اوغلی » قهرمان داستان در وصف اسب خود می گوید : « اصلی بوری ، سویی سوغون » یعنی اصل او از گرگ و نژادش گوزن است . و در جای دیگر در ستایش اسبان جنگی خود (قیر آت و در آت ) آنها را به گرگ تشبیه می کند « دگیرمن ساغیلی ، آج قورد بویونلی » یعنی کپلی چون سنگ آسیا و گردنی چون گرگ گرسنه دارد .
در اسطوره ده ده قورقودهنگامی که ایل « سالیر قازان » خان اوغوز به تاراج می رود ، قازان آواره و نالان از آب روان سراغ ایل خود را می گیرد . و داستان چنین ادامه می یابد :
« آب روان کی می تواند خبری باز گوید . از آب گذشت . این بار به گرگی برخورد و. گفت « دیدار گرگ امری مبارک است .» ( قوردون ئوزی مبارک ) بگذار از او نیز خبری باز جویم :
ای که آفتابت به هنگام شب تار طلوع می کند (کنایه از برق چشمان گرگ در شب ).
و بهنگام برف و باران شجاعانه پایداری می کنی
ای که اسبان « قاراقوچ » را به شیهه وا می داری
و اگر شتر سرخرنگی ببینی ، تازیانه وار دم می جنبانی
و آغلهای محکم را با ضربات پشتت در هم می شکنی
و به گوسفندان فربه چنگ می اندازی
و دنبه خونین را به دندان می کنی و با ولع می بلعی
ای که صدایت در میان سگهای گله غوغا برپا می کند.
و چوپانان را شبانه به تکاپو وا می داری
آیا از اردوی من خبری داری ، به من باز گوی
این سر بلازده ام قربان تو باد ( قارا باشیم قربان اولسون قوردوم سانا )
آیا شنیده ای که گرگ خبری باز گوید ؟
قازان نومیدانه به راه افتاد …»
در زبان آذربایجانی دو اصطلاح بسیار رایج وجود دارد که ظاهرا باقی مانده از اعتقادات اولیه ترکان و بیانگر خویشاوندی با گرگ است . یکی از این اصطلاحات که در تبریز رایج است در اشاره به فامیل دور بکارمی رود و وقتی گفیه می شود که : « ایتیمین قورت دائی سی » یعنی فامیل بسیار دور من است . اصطلاح دیگر « قورت قودامیز» می باشد که بمعنی فامیل سببی است . در میان اقوام ترک رسمی خرافی وجود داشته است که دختر بچه ای را از هنگام تولد بصورت سمبلیک به گرگ می دادند یعنی بخیال خودشان .با گرگ نامزد می کردند و باین ترتیب با گرگ فامیل می شدند تا گرگ به گله آنان آسیب نرساند چون می گفتند گرگ فامیل سببی ماست ( قورت قودامیزدیر ) و فامیل به اعضاء دیگر فامیل ضرر نمی زند . این عادت همین حالا نیز در میان بعضی از طوایف ترکمن ساکن در ایران باقی مانده
است .
از قرن هشتم میلادی که مسلمان شدن ترکان شروع شده است احترام و ابهتی که گرگ در فرهنگ باستانی ترک داشته است جای خود را به بدگوئی از گرگ و اینکه موجودی زیان رساننده و بی رحم است می دهد و مصداق بارز قهر و خشونت می شود مثلا در این ضرب المثل : « قورت قوزو نی یئسه ده آغزی قانلی دیر یئمه سده » یعنی گرگ چه بره را خورده باشد ، چه نخورده باشد دهانش خونین است . از این به بعد است که در داستانهای کودکانه اغلب گرگ با تمام قدرتی که دارد فریب روباه ضعیفی را می خورد و با ساده لوحی تمام به تله می افتد . شاید هم راویان این افسانه ها کوشیده اند لااقل در افسانه و متل بر گرگ غلبه کنند زیرا در زندگی واقعی چنین چیزی امکان پذیر نبوده است و یا اینکه خواسته اند با ضعیف توصیف کردن گرگ بر ترس خود از آن موجود با هوش و قوی غلبه کنند .
انواع بازی های کودکانه نیز وجود دارد که باز سازی ورزشی صحنه های جدال دائمی انسانهای گله دار باگرگ و درعین حال بیانگر همزیستی اجباری طوایف گله دار باگرگ است یکی از معروفترین این بازی ها « آرا کسدیر»
است که یک بازی دستجمعی می باشد و نحوه فرار از مقابل گرگ را آموزش می دهد . این بازی در تمام کشور های ترک زبان مرسوم و رایج است .
یکی از معروفترین حکایاتی که در باره گرگ و بره است ، داستانی است که گرگ از بالای چشمه و بره از پائین چشمه آب می خورد اما گرگ به بره پرخاش می کند که چرا آب مرا گل آلود می کنی ؟ در این داستان جواب بره دوگونه روایت می شود . یک روایت اینست که بره با التماس می گوید : من پائین هستم و نمیتوانم آب را گل آلود کنم . که گرگ عصبانی می شود و به بره حمله می کند . روایت دیگر اینست که بره با اعتراض می گوید : اگر قصد خوردن مرا داری چرا دیگر بهانه تراشی می کنی ؟ که باز بخاطر اینکه بره زبان درازی کرده است مورد حمله واقع می شود .
لافونتن شاعر فرانسوی که بگفته خودش داستانهای هندی « کلیله و دمنه » منبع الهام او بوده است ، حکایت آب خوردن گرگ و بره ازیک چشمه را بنظم کشیده و از طریق حکایت منظوم او این داستان در کشورهای غربی رواج یافته است .
نتیجه اخلاقی داستان کلیله و دمنه نیز این ضرب المثل ترکی است : « قورت دان قوزو یا قارداش اولماز »
یعنی برادری گرگ و بره بجائی نخواهد رسید .
در باره آغاز پیدایش بازی گرگ در تبریز اطلاعات دقیقی در دست نیست واز قرائن تاریخی چنین استنباط می شود که
این بازی یعنی« قورت بوغوشدورماخ » از عادات قدیمی اقوام ترک باشد که طبق نوشته نادر میرزا تا دوره صفویه ادامه داشته است . همینقدر می دانیم که ترک ها در جنگ های قبیله ای و حمله ، از گرگ برای ایجاد وحشت و اغتشاش در صفوف دشمن استفاده می کردند و این شیوه تا زمان اختراع تفنگ و کاربرد سلاح آتشین انفرادی در جنگ دوام داشته است و آخرین موارد آن در دوره آق قویونلو ها بوده است که افرادی مسئول تربیت گرگ و ملقب به « قورد اوتاران » برای استفاده جنگی بوده اند .
در شهر های مختلف آذربایجان نیز میدان گرگ وجود داشته است که بتدریج از بین رفته اند . بعضی از میدان هائی هم که لاشه گرگ هاری در آنجا به نمایش گذاشته شده میدان گرگ نام گرفته است .
افسانه گرگ آدمخوار در همه جای دنیا وجود دارد ولی در حقیقت فقط گرگ هار شده و گرگ پیر که توان شکار کردن ندارد اگر فرصت پیدا کند به آدم حمله می کند و گرنه در حالت عادی گرگ که شکارچی ماهری است قبل از آینکه انسان اورا ببیند ، او انسان را می بیند و دور می شود .
علیرغم اینکه استفاده از گرگ در جنگ و همچنین برای مسابقه صد ها سال است که پایان یافته ولی ایجاد وحشت در میان مردم با شایعه پیدا شدن گرگ آدمخور و گرگ بچه خور تا پنجاه سال پیش در تبریز رایج بوده است . خوب بیاد دارم که در تابستان سال 1332 شمسی با استفاده از یک اتفاق ساده و کشته شدن یک بچه در اثر حمله گرگ در محله حکم آباد تبریز ، عوامل خاصی برای انحراف افکار عمومی ، داستان گرگ بچه خور را که هر روز کودکی را می دزدد و می خورد شایع نمودند و هفته ها مردم را مشغول و وحشت زده کردند . مردم معمولی نیز به این شایعه دامن زده وبا الهام گرفتن از اسطوره گرگ خاکستری که در فرهنگ ترک جایگاه ویژه ای دارد ، شعر و افسانه در باره گرگ مرموز ساختند که هر روز در محلی از شهر ظاهر می شود و بعد از دزدیدن بچه ای ناگهان ناپدید می شود .
در آن دوره مرسوم بود که تبریزی ها برای استفاده از هوای مطبوع تابستان ، شبها در حیاط خانه های خود می خوابیدند ولی شایعه گرگ مرموز باعث شده بود که آنروزها از ترس گرگ خیالی دیگر در حیاط یا در پشت بام نخوابند . در آن زمان من کودکی شش ساله بودم و معنی سیاسی گرگ آدمخور را نمی فهمیدم و سال ها بعد از اهل نظر شنیدم که ماجرای گرگ آدمخور شایعه ای سیاسی بود و از مرکز مشخصی هدایت می شد . و اما من در عالم کودکی شعری را که از زبان بچه های دیگر یاد گرفته بودم و همراه با بچه های محل می خواندم هنوز خوب بخاطر دارم که بقرار زیر بود : ترجمه : قورت دئیرم فرشته یم گرگ نیستم فرشته ام چوخداندیر من بو ایشده یم مدتهاست که این کاره ام قوجالارا دیشیم باتمیر دندانم به پیرها کارگرنیست جوانلارا گوجوم چاتمیر زورم به جوان ها نمی رسد اوشاقلار ایله دویوشده یم . با کودکان در جنگ هستم .
بالاخره بعد از هفته ها کسانی که شایعه راساخته بودند و ظاهرا به اهداف خود نیز رسیدند آب ها از اسیاب افتاد و شخصی بنام علی باغبان گرگی را در باغات حکم آباد با تفنگ زد یعنی همانجائی که در ابتدا گرگی کودکی را دریده بود و لاشه آن گرگ را بر روی نردبانی در مقابل باغ گلستان بنمایش گذاشتند و باین ترتیب غائله گرگ آدمخور خاتمه یافت . اما این واقعه در ذهن من چنان جای گرفت که بعدا انگیزه ای شد برای تحقیق درباره گرگ اسطوره ای ، گرگ
« فرشته » ، گرگی که « غیب » می شود ، گرگی که از « خارج » آمده است ، گرگی که زمان برای او مفهوم ندارد
و تا قیامت زنده خواهد ماند . اما منظور از بیان خاطره فوق این بود که معلوم شود ، گرگ نه تنها در اساطیر و فرهنگ ترک حضور برجسته دارد بلکه پای گرگ به مسائل سیاسی نیز کشیده شده است چنانکه اکنون نیز هر وقت نام گرگ خاکستری مطرح می شود ، افراد ی که اطلاعی از اسطوره گرگ خاکستری در فرهنگ ترک ندارند نا آگاهانه ( بعضی ها نیز آگاهانه ) ، گرگ خاکستری را معادل یک گروه سیاسی بهمین نام در ترکیه دانسته و موضعگیری سیاسی می کنند . گروه سیاسی یاد شده یک جریان جدید است ولی اسطوره گرگ خاکستری در اعماق تاریخ ترکان جای دارد .
گرگ از دوران باستان در همه زوایای فرهنگ ترک جای ویژه ای بخود اختصاص داده است . من در مقاله :
« گرگ در اساطیر ترک » بطور مفصل این موضوع را شرح داده ام .
در اسطوره های باستانی اقوام ترک « گوگ بوری » یا گرگ آسمانی بعنوان نیای نخستین ترک ها یاد شده است . ج . ج . ساندرز در کتاب « تاریخ فتوحات مغول » که توسط ابوالقاسم حالت بفارسی نیز ترجمه شده است .در باره گوگ ترک ها که در قرن ششم میلادی امپراطوری بزرگ «گوگ ترک » را تشکیل دادند می نویسد :
« توتم قبیله ئی این ترکان گرگ بود . مانند رمولوس و رموس ( بنیانگزاران افسانه ای شهر رم )، پدر نژاد ترکان را آن حیوان شیر داده بود . یک سر گرگ را هم که از طلا ریخته بودند ، بر سر چوب پرچم های خود نصب می کردند . »
خیلی قبل از آن نیز گرگ سمبل اقوام ترک بوده است . امروزه از روی سالنامه های چینی در می یابیم که در دوره امپراطوری بزرگ « هون » (قرن دوم قبل از میلاد ) نیزعلامت گرگ در لشکر کشی ها موجود بوده است .
در داستان های « اوغوز نامه » نیز که بوسیله انتشارات فرزانه در تهران منتشر شده است ، گرگ آسمانی ( گوگ بوری ) یا گرگ خاکستری ( بوز قورت » اوغوز خاقان را در بسیاری از فتوحات یاری و راهنمائی می کند :
« اوغوز خاقان اسبها را زین کرد و پرچم ها را بر افراشت و لشکر را برای جنگ با اوروم خاقان حرکت داد . پس از چهل روز وی در دامنه کوهی به نام « بوز داغی » ( کوه یخ ) اردو زد و به خواب رفت . در روشنایی سحرگاهان
نوری چون پرتو آفتاب بر فضای اندرون خیمه اش تابید و از میان آن گرگ بزرگ و خاکستری رنگی که یال پر پشتی داشت پدید آمد و گفت اورا راهنمائی خواهد کرد . لشکر به راه افتاد و در این هنگام همگان دیدند که گرگی بزرگ پیشاپیش لشکریان در حال حرکت بود …
این گرگ آسمانی در سایر لشکر کشی های اوغوزخان نیز همراه و یاور او بود . »
گرگ در زبان باستانی ترک ها « قاسقیر » ( kaskur ) و بعد ها « بوری » (bori ) نام داشته است . هزار سال پیش (464 هجری قمری )محمود کاشغری در « دیوان لغات الترک » هر دو واژه یعنی « قورت » و « بوری » را بکار برده است . در زبان ترکمنی نیز که نوادگان اصیل اوغوز ها می باشند همین حالا اصطلاح بوری کاربرد دارد مثلا در این مثل : « ائل اوغری سیز ، داغ بوری سیز بولماز » یعنی ایل بدون دزد و کوه بدون گرگ نمی باشد .
نظر باینکه گرگ در دوره آنیمیسم توتم اقوام ترک بوده است ، استفاده از اصطلاح « گوگ بوری » یعنی گرگ آسمانی تابو محسوب می شده و آنرا مستقیما بر زبان نمی آوردند و بجای آن از اسامی اشاره استفاده می کردند و ظاهرا بعد از پذیرش اسلام و بودیسم توسط اقوام ترک ، نام قورت و جاناوار متداول شده است .
اسلام و بودیسم برای مبارزه با اعتقادات اولیه ترکان گرگ را به موجودات زیان رساننده از جمله قورت یا قورد که در ضمن بمعنی « کرم » نیز است ، تشبیه کردند و قورت بجای بوری متداول شد . اما مثلی در میان ترکان وجود داشت ودارد که می گوید « قوردون آدین گتیر سن ، قوردا راست گلرسن » یعنی اگر نام گرگ را بر زبان بیاوری ، با گرگ روبرو خواهی شد . بدین جهت دامداران نام گرگ را بر زبان نمی آورند و بجای آن نام دیگری که از طایفه ای به طایفه دیگر تغییر می کند و برای مردم همان طایفه یا همان ده قابل فهم است ، بکار می برند مانند « آیقیر » و « قودوز » و نظایر اینها .
معتقدان به « تابو » یا واژه ممنوعه از اصطلاحات کنایه استفاده می کنند که در زبان علمی آنرا « اوفمیزم »
( euphemism ) یا حسن تعبیر می نامند . از نظر زبانشناسان تکرار واژه جدید بجای واژه ممنوع بعد از مدتی واژه ممنوعه را متروک می کند و در عوض « اوفمیزم » جایگزین آن می گردد . به عنوان مثال ، روس ها نام خرس را برزبان نمی آوردند و فکر می کردند اگر آنرا بر زبان بیاورند خرس حاضر خواهد شد و به آنان زیان خواهد رساند . بدین جهت واژه خرس اکنون متروک شده و امروزه در زبان روسی خرس را « عسلخور » می نامند .
ترکان صفات قدرت و شجاعت را بسیار ارج می نهند و این پایه اصلی پندار اولیه آنان به « گرگ آسمانی » می باشد زیرا گرگ حیوانی است بسیار قوی ، باهوش و نترس . در روایت ترکمنی اسطوره « کور اوغلی » قهرمان داستان در وصف اسب خود می گوید : « اصلی بوری ، سویی سوغون » یعنی اصل او از گرگ و نژادش گوزن است . و در جای دیگر در ستایش اسبان جنگی خود (قیر آت و در آت ) آنها را به گرگ تشبیه می کند « دگیرمن ساغیلی ، آج قورد بویونلی » یعنی کپلی چون سنگ آسیا و گردنی چون گرگ گرسنه دارد .
در اسطوره ده ده قورقودهنگامی که ایل « سالیر قازان » خان اوغوز به تاراج می رود ، قازان آواره و نالان از آب روان سراغ ایل خود را می گیرد . و داستان چنین ادامه می یابد :
« آب روان کی می تواند خبری باز گوید . از آب گذشت . این بار به گرگی برخورد و. گفت « دیدار گرگ امری مبارک است .» ( قوردون ئوزی مبارک ) بگذار از او نیز خبری باز جویم :
ای که آفتابت به هنگام شب تار طلوع می کند (کنایه از برق چشمان گرگ در شب ).
و بهنگام برف و باران شجاعانه پایداری می کنی
ای که اسبان « قاراقوچ » را به شیهه وا می داری
و اگر شتر سرخرنگی ببینی ، تازیانه وار دم می جنبانی
و آغلهای محکم را با ضربات پشتت در هم می شکنی
و به گوسفندان فربه چنگ می اندازی
و دنبه خونین را به دندان می کنی و با ولع می بلعی
ای که صدایت در میان سگهای گله غوغا برپا می کند.
و چوپانان را شبانه به تکاپو وا می داری
آیا از اردوی من خبری داری ، به من باز گوی
این سر بلازده ام قربان تو باد ( قارا باشیم قربان اولسون قوردوم سانا )
آیا شنیده ای که گرگ خبری باز گوید ؟
قازان نومیدانه به راه افتاد …»
در زبان آذربایجانی دو اصطلاح بسیار رایج وجود دارد که ظاهرا باقی مانده از اعتقادات اولیه ترکان و بیانگر خویشاوندی با گرگ است . یکی از این اصطلاحات که در تبریز رایج است در اشاره به فامیل دور بکارمی رود و وقتی گفیه می شود که : « ایتیمین قورت دائی سی » یعنی فامیل بسیار دور من است . اصطلاح دیگر « قورت قودامیز» می باشد که بمعنی فامیل سببی است . در میان اقوام ترک رسمی خرافی وجود داشته است که دختر بچه ای را از هنگام تولد بصورت سمبلیک به گرگ می دادند یعنی بخیال خودشان .با گرگ نامزد می کردند و باین ترتیب با گرگ فامیل می شدند تا گرگ به گله آنان آسیب نرساند چون می گفتند گرگ فامیل سببی ماست ( قورت قودامیزدیر ) و فامیل به اعضاء دیگر فامیل ضرر نمی زند . این عادت همین حالا نیز در میان بعضی از طوایف ترکمن ساکن در ایران باقی مانده
است .
از قرن هشتم میلادی که مسلمان شدن ترکان شروع شده است احترام و ابهتی که گرگ در فرهنگ باستانی ترک داشته است جای خود را به بدگوئی از گرگ و اینکه موجودی زیان رساننده و بی رحم است می دهد و مصداق بارز قهر و خشونت می شود مثلا در این ضرب المثل : « قورت قوزو نی یئسه ده آغزی قانلی دیر یئمه سده » یعنی گرگ چه بره را خورده باشد ، چه نخورده باشد دهانش خونین است . از این به بعد است که در داستانهای کودکانه اغلب گرگ با تمام قدرتی که دارد فریب روباه ضعیفی را می خورد و با ساده لوحی تمام به تله می افتد . شاید هم راویان این افسانه ها کوشیده اند لااقل در افسانه و متل بر گرگ غلبه کنند زیرا در زندگی واقعی چنین چیزی امکان پذیر نبوده است و یا اینکه خواسته اند با ضعیف توصیف کردن گرگ بر ترس خود از آن موجود با هوش و قوی غلبه کنند .
انواع بازی های کودکانه نیز وجود دارد که باز سازی ورزشی صحنه های جدال دائمی انسانهای گله دار باگرگ و درعین حال بیانگر همزیستی اجباری طوایف گله دار باگرگ است یکی از معروفترین این بازی ها « آرا کسدیر»
است که یک بازی دستجمعی می باشد و نحوه فرار از مقابل گرگ را آموزش می دهد . این بازی در تمام کشور های ترک زبان مرسوم و رایج است .
یکی از معروفترین حکایاتی که در باره گرگ و بره است ، داستانی است که گرگ از بالای چشمه و بره از پائین چشمه آب می خورد اما گرگ به بره پرخاش می کند که چرا آب مرا گل آلود می کنی ؟ در این داستان جواب بره دوگونه روایت می شود . یک روایت اینست که بره با التماس می گوید : من پائین هستم و نمیتوانم آب را گل آلود کنم . که گرگ عصبانی می شود و به بره حمله می کند . روایت دیگر اینست که بره با اعتراض می گوید : اگر قصد خوردن مرا داری چرا دیگر بهانه تراشی می کنی ؟ که باز بخاطر اینکه بره زبان درازی کرده است مورد حمله واقع می شود .
لافونتن شاعر فرانسوی که بگفته خودش داستانهای هندی « کلیله و دمنه » منبع الهام او بوده است ، حکایت آب خوردن گرگ و بره ازیک چشمه را بنظم کشیده و از طریق حکایت منظوم او این داستان در کشورهای غربی رواج یافته است .
نتیجه اخلاقی داستان کلیله و دمنه نیز این ضرب المثل ترکی است : « قورت دان قوزو یا قارداش اولماز »
یعنی برادری گرگ و بره بجائی نخواهد رسید .
تخريب مزارهاي تركي در كركوك
تخريب مزارهاي تركي در كركوك و ديگر مناطق توركمان نشين عراق توسط كردان: در مناطق توركمان نشين عراق همهميراث تركي در دوائر رسمي و قبرستانها تخريب مي شود. از سال ٢٠٠٣ به بعد پيشمرگه هاي كرد پس از ورود به كركوك در نخستين اقدام ادارات سجل و ثبت اسناد را تخريب و به آتش كشيدند، اين اقدام آگاهانه مقدمه اي براي رد تاريخ و بازنويسي آن بود. متعاقب آن بسياري از سنگ قبرهايي كه داراي نشاني از هويت تركي، سمبل ماه و ستاره و يا نوشته اي به زبان تركي بوده اند توسط كردها تخريب شده اند. امروز در قبرستانهائي كه تا چند سال هر سنگ قبر داراي سمبول آي اولدوز (ماه ستاره) بود، امروز از آنها اثري نيست. اين سمبولها كه اسنادي از تاريخ طولاني بودند توسط پيشمرگه هاي كرد نابود مي شوند تو گوئي كه آنها نيز واقف به اين حقيقت اند كه اينها موزه هاي باز مي باشند. آنها سنگها با سمبل ماه و ستاره و متون تركي را در پايه ساختمانها و يا ديوار باغچه ها كه براي تازه واردين كرد ساخته مي شود به عنوام مصالح ساختماني بكار مي برند. سپس براي اينكه به راحتي بتوانند بر اين شهر بيش از هزار سال ترك، ادعاي مالكيت كنند شروع به نوشتن و نصب سنگ مزارها به زبان كردي كردند. (در پاسخ به اين بازنويسي تاريخ، مجلس مشورتي توركمان، جايزه اي يك ميليون دلاري براي كسي كه يك سنگ مزار به زبان كردي مربوط به پنجاه سال قبل از كركوك بياورد تعيين كرده است).