ملت آذربایجان لب به سخن گشوده است....و چه فصاحت و بلاغتی دارد این ملت کبیر و کهن !
در نزد فرد فرد ملت آذربایجان و تک تک تورکان سرزمین آتشها، گلوی حق گو، قلم حق نگار و سلاح حق بان مقدس است. حضور بارز این سه عنصر را به راحتی میتوان در اشعار، حکایتها و ماهنی های آذربایجان مشاهده کرد. آذربایجان در یک سو عاشقانه هایی به لطافت لیلی و مجنون را زمزمه می کند و از سوی دیگر حماسه هایی را به صلابت کوراوغو فریاد می کشد. غایت تاریخ آذربایجان، حرکت در راستای دفاع از شرافت و حریت است.
شیوه آذربایجان در تحقق این آرمانها چیست؟!
شهید سعید سلماسی، اندیشمند، چریک و شاعر انقلاب کبیر مشروطیت، قریب به صد سال پیش، مبارزه ملت آذربایجان را در سه حلقه آتشین طبقه بندی کرده است:
- اودلو سوز (کلام آتشین)
- اودلو قلم (قلم آتشین)
- اودلو سیلاح (سلاح آتشین)
شواهد موجود مبین آن است که حرکت ملی آذربایجان مرحله اول را طی کرده و اکنون در درون حلقه آتشین دوم در حال حرکت است. این بدان معنا نیست که کلام آتشین به سردی خواهد گرایید. بلکه اکنون گلوهای آتشین و قلم های شعله ور، یکجا بر علیه آپارتاید، ارتجاع و استبداد در حال زبانه کشیدن هستند. سئوال اینجاست که ملت آذربایجان در کدامین مرحله از حلقه قلم آتشین جای گرفته است؟!
آذربایجانی که طی دهها سال گذشته سر و تن را بصورت شجاعانه ای فدای دردهای ایران کرده بود و خود بی نصیب ازکامیابی، تنها نظاره گر دردمند کشتار فرزندها و تاراج ثروتهای ملی به دست خودکامگان گردیده بود، در صدها شب شعر، دهها نشریه دانشجویی و یا کثیرالانتشار، دهها طومار کثیرالامضاء، دهها قورولتای ملی( تولد بابک، روز مشروطیت، شهادت خیابانی، وفات صفرخان، شهادت ستارخان، شهادت زهتابی، روز زبان مادری، یادبود نسل کشی خوجالی،...)،... سخن گفت و حقوق آسمانی، انسانی، ملی و قومی خود را به آرامی و به لطافت برزبان آورد و به گونه ای محترمانه و حتی با آزرمی کودکانه از حاکمان تمنا کرد که لمپنیسم را فراموش کنید، دست از تحقیر زبان و فرهنگ و تاریخ دیگر اقوام و ملل این سرزمین بردارید، دوران نژاد پرستی و کوکلوس کلن بازی به سر آمده است، به تحریف وقیحانه تاریخش خاتمه دهید، اقتصاد بی مثالش را به بهای شکوفایی کویر از خاک به خاکستر تبدیل نکنید، داشناکهای قاتل ارمنی را در قتل عزیزانش در انسوی ارس یاری ندهید...
اما شما در برابر این همه نزاکت و ادب چه کردید؟!
- بر شدت تحریف تاریخ و فرهنگ و هویت آذربایجان افزودید. گویی با دشمنان آذربایجان به مسابقه رفته اید. حتی در دشمنی با فرهنگ ملی ما، گوی سبقت را از ارامنه و روسهای مسیحی نیز روبودید،
- اقتصاد ما را سوزاندید، شهرهای ما را به روستا و روستاهای ما را به قبرستان تبدیل کردید،
- آذربایجان جنوبی را به مقتضای جهل و جعل خود، در درون 12 استان، آذربایجانات ساختید،
- اسامی تورکی را ممنوع کردید و کوشیدید تا با تعیین اسامی فارسی، حتی کوهها و دشتها و رودهای ما را نیز در وطن خود بیگانه کنید،
- صدها هزار تن از فرزندان آزادیخواه تورک را یا در زندانهای مختلف تحت نامهای متفاوت اعدام کردید و یا در جنگ ایران و عراق فدا و اسیرو معلول نمودید،
- قلعه مغرور بابک را با گسیل دهها هزار نیروی مسلح تبدیل به ساخلوی نظامی کردید تا مگر کوهستانها را نیز مطیع خود کنید،
- ماهی صفت نام بد نامی را مامور نثار بدترین فحشها به تورکها کردید و وقیحانه به نشان ملی هنر مفتخرش نمودید،
- در صدا وسیما هر چه توانستید از تورک و تاریخش بد گفتید و سریالهای موهن بر آنتن راندید،
- قتلهای زنجیره ای به راه انداختید و تمثال شرم آور دولتهای جهان شدید،
- در 20 تیرماه 1378 دانشگاه تبریز را به رگبار بستید و دانشجویان را چون فاتحین به اسارت بردید،
- انسانها را در ملا عام به شلاق بستید، زنان را سنگسار کردید و دست بریدید و چشم کور کردید،
- قوپوزمظلوم آذربایجان را شکستید تا وافور مشئوم کرمان را جایگزینش کنید،
- در کتب مدارس، دانش آموزان معصوم آذربایجانی را علیه نژاد و تاریخ ملت با عظمت خود تعلیم دادید تا مگر به زعم خود تورکزاده را فارس کنید،
- در مهد کودکها، لانه عقرب براه انداختید، روح و جسم خردسالان ما را خبیثانه به نیش کژدم گرفتید، تا طفل آذربایجانی را از بدو سخن گفتن از زبان مادریش جدا کنید و بعبارتی هویت مادریش را به قتل برسانید،
- پای غیر بومیان را برای بیتوته در غرب آذربایجان بازکردید و دست خونین تروریستهای پژاک و پ ک ک را به روی ملت ما گشودید،
- بدترین بلاها و مصیبتها را بر سر میراث فرهنگی و تاریخی ما آوردید. بلایی که اشرف و محمود افغان نیز برسر تمدن و تاریخ ما نیاورده بودند،
- دست و تن مهران، این کودک هفت ساله تورک را به خاطر اینکه در اول مهر ماه سال 84، خواستار آموزش به زبان مادریش شده بود را درروستای قیرمیزی خلیفه قوشاچای به زیر شلاق گرفتید،
- تورکان را در نشریه رسمی دولت ایران، بصورت بی شرمانه و حساب شده ای سوسک نجاست خوار توالتهای فارس نامیدید،
- شقیقه و چشم و سینه صدها معترض را به گلوله بستید و میخکهای سرخ وطن را در خونشان غلتان کردید،
- بیش از ده هزار نفر را فقط در سلسله قیامهای سال 85 زندانی کردید،
- اساتید، خبرنگاران ، معلمان و وکلای خدمتگزار آذربایجان را به محبس بردید،
- انواع شکنجه های دلخراش را بر نور چشمیهای بابک و ستارخان و ثقه الاسلام و شریعتمداری روا داشتید و اکنون نیز روا می دارید،
- فحاشان و قاتلان را یا ستودید و یا به آرامی تبرئه کرده روانه خارج ساختید،
- هنوز نیز دست از بی شرمی برنداشته اید و صدها تن از وارثان قیام عظیم 29 بهمن 56را، همزمان با نخستین سالگرد سلسله قیامهای خرداد ماه گذشته به زیر شلاق و دشنه گرفته اید و شکنجه های وحشیانه ایران باستان را بر تن و جان دردانگان وطن می ازمایید،
- شبانه به خانه های امن مردم هجوم می برید و در برابر چشمان گریان مادر، فرزند را شکنجه می دهید و به اسیری می برید،
- انسانهای هویت طلب را همراه با کتابهای هویت پرورشان می دزدید، تا مبادا مشعل رهایی روشنتر شود،
- حدیث جعل می کنید و مردان پارسی را از قول خاتم الانبیا روانه ثریا میکنید،
- ستارخان را دزد و شرور می نامید و تورکها را در ملاء عام یکبار عمربن عبدود و دگر بار بعنوان قاتل شهدای کربلا معرفی می کنید،
- ...
این همه ستم را برای این روا می دارید که آذربایجان می گوید من تورکم و آزادی خواندن و نوشتن به زبان مادریم را می خواهم.
جوخه های اعدام شما به سوی ملت ما نشانه رفته اند. وحشیانی که در چهارم خرداد ماه 85 بیش از ده انسان حریت طلب را فقط در شهر کوچک سولدوز در خون خود غلتاندند اشرفهای افغان روزگار امروزند. ایا برای فرونشاندن شهوت خون خود، باز هم خون می خواهید!؟
وای بر شما!
اکنون چگونه خواهید توانست در چشمان آتشین جوانان شعله ور آذربایجان نگاه کنید؟! خوب می دانید که به دلیل جنایتها و شقاوتهایتان، آذربایجان روز به روز بلکه ساعت به ساعت از ایران مملو از ستم و زجر و شکنجه شما در حال فاصله گرفتن است!
دستتان را بر آذربایجان دراز کرده اید. به سوی ملتی که پایه های بقای این کشور است شلیک میکنید. یقین بدانید که دروازه های جهنم را به روی خود گشوده اید... تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ... و این تنها تورکان آذربایجان و تورکمن و قشقایی و خلج و خوراسانی نیستند که از شما متنفرند، یقین بدانید که همه ایران علیه شما است.
از اقوام مختلف بگیرید تا اصناف متعدد!
با علمای دین چه کرده اید؟! آنها را نیز به اسارت و تبعید می برید. در بیداد گاه خود حکم می کنید که حجت الاسلام عظیمی باید خلع لباس شود. اما یقین بدانید که در نظر ملت رشید آذربایجان، لباس روحانیت بیش از هرکس دیگری شایسته و بایسته تن او است.
پول نفت را چه می کنید!؟ نفت بشکه ای 70 دلار است. در طول تاریخ چنین بهای گزافی نداشته است. بودجه ملی ایران را صرف چه می کنید که این همه کارگر و معلم و راننده و دهقان، از فقر به خیابانها می ریزند و شما بدون کوچکترین درنگی چماق بر سر آنها می کوبید. چه کرده اید که اعلمی، این نماینده از فیلتر گذشته تبریز، در مجلس می ایستد و دولت را بخاطر سرکوب وحشیانه تورکها در سراسر آذربایجان، متهم به نقض بیش از ده اصل قانون اساسی می کند؟!
در هر کجای این مملکت آتشی در زبانه است.
حبابهای متراکم قیام اکنون از کف دیگهای سنگی صبر ملتها در حال رها شدن در سطح جامعه است. باور کنیم که بوی انقلاب می آید و چگونه انقلاب نمی توان کرد وقتی که تبریز عزیز، تبریز حریت طلب، تبریز امیرخیز، شمشیر بابک را برداشته باشد، پوتینهای ستارخان را پوشیده باشد، قلم پیشه وری را در دست گرفته باشد و پای در جای پای خونین نابدل ها، سعادتی ها، مرضیه ها، صمدها، ساعدی ها، تبریزلی ها، زهتابی ها و فرزانه ها و همچنین عباس خانها، متین پورها، یکانلی ها و ائلمانها گذاشته و رایت قیام برافراشته باشد...
همه جهان صدای پر طنین قیام ملت ما را شنیده است، در محافل مهم دیپلماتیک دنیا از آینده آذربایجان جنوبی سخن می گویند، مدتی است که دولتهای اروپایی در مذاکرات خصوصی خود اصطلاح پرافتخار ملت آذربایجان جنوبی را زمزمه می کنند، ما در حال تولد هستیم و شما در حال مرگ، تولد ما به معنای تقویت صلح، امنیت و آزادی برای همه جهان و بخصوص برای ملتهای همسایه است.
در برابر طوفان قدرت وعصیان اراده ملت آذربایجان، جهان تعظیم کرده است. شما چه کودکانه و جنون آمیز دست و پا می زنید!
به چه می نازید؟!
به باتومها، چماقها، سلاحها، تانکها، توپها، جتهای جنگنده و دستگاه سرکوب غدار خود می نازید؟! بنازید که روسهای کمونیست نیز با آن همه عظمت و شوکت در برابر قیام ملت آذربایجان شمالی در ژانویه سیاه 1990، مثل کلوخ خرد شدند. اگرچه ارتش سرخ در وطن ما رودخانه های خون براه انداخت اما خود نیز دراین سیلاب خونین فرو غلتید و متلاشی شد. ما ملتی هستیم که اتحاد جماهیر شوروی را به زانو در آوردیم. حساب کارتان را داشته باشید.
می توانید تک تک هویت طلبان را ترور کنید و بکشید، اما ملت آذربایجان را چه خواهید کرد؟! باید که زندانی به بزرگی آذربایجان تدارک ببیند و آن موقع خواهید دید که ملت ما نیز سنگری به وسعت آذربایجان مهیا کرده است. پیشوایان ملی و دینی ملت آذربایجان اکثرا شهید شده اند و چه شهادتی.
یا مثل قمر بنی هاشم و خورشید قصر جمهور قطعه قطعه شده اند و در هر زخم، مصممتر از همیشه از ایمان و اعتقاد و استقلال انسانی و ملی خود دفاع کرده اند و یا همانند ستارخان در سخت ترین زمان نبرد پیشنهاد بیگانگان را برای التجاء به غیر نپذیرفته و شگفتا در میان آتش و خون گفته اند که هفت دولت را به زیر بیرق آذربایجان در خواهند آورد!
ملت رشید آذربایجان اکنون پشتیبان دانشجو، کارگر، معلم، بازاری و دهقان هویت طلب خود است. به همین دلیل است که دژخمیان شما در قیام اخیر تبریز، صاحبان همه دربهای باز خانه ها و مغازه ها را زیر کتک و دشنام گرفتند. بدانید که آغوش این ملت همواره به روی فرزندان هویت طلبش باز است. مگرمی توان براحتی فرزند را از مادر و ناخن را از گوشت جدا کرد!؟
این ملت بدون آنکه تشکیلات منسجمی داشته باشد بصورت شگرفی منسجمتر از هر ملت متشکل دیگری حرکت می کند. یقین بدانید که بزودی این ملت منسجمترین و صمیمی ترین تشکیلات مقاومت جهان را خلق خواهد نمود. شما هرگز روموز دیسیپلین و حیات ملت تورک را کشف نخواهید کرد. دختر و پسر و زن و مرد این ملت، ضمن مکیدن شیر مادر، عشق به ناموس و وطن را در عروق خود دوانده است. اگر شما برای حفط قدرت نامشروع خود می جنگید، ما جانمان را فدای وطن و فدای فداکار وطن می کنیم. در نزد ما آذربایجان برترین ناموس است. جان انسان و جان جهان است.
خدای ما آزادی است .
تاریخ وطن ما مملو از افتخار است. ما خود را فرزندان تومروس، آتیلا، گورشاد، دده قورقود، طغرل، آلپ ارسلان، ملکشاه، سلطان محمد فاتح، شاه اسماعیل، نادرشاه، عباس میرزا، رسولزاده، آتا تورک، پیشه وری، ائلچی بی... می دانیم. تاریخ ملت ما غیر قابل منازعه است. اراده ملی ما در فریادهای مردانه جواد خان و فرزندانش منعکس شده است آن موقع که بر فراز قلعه وطن رو به روسها و ارمنی ها فریاد کشید: اولمک وار دونمک یوخ!
خوب می دانیم که فاشیزم امکان بازگشت واصلاح ندارد. شما در هر حرکت پلهای پشت سر خود را تخریب می کنید و چه شتابان به سوی سقوط نزدیک می شود!
به گواهی تاریخ بارها ایران در پرتگاه سقوط قرار گرفت و آذربایجان جانبازانه مانع این سقوط شد و شما هر بار در نهایت ناجوانمردی و عهد شکنی منجی خود را به درون چاه نژاد پرستی افکندید. ننگ بر شما باد!
اکنون مجددا در فکر طراحی پارک اتابک دیگری علیه فرزندان آذربایجان هستید. یپرمهای ارمنی را صدا کرده اید تا آزادی را به گلوله ببندند.
اکنون اسارتگاههای شما پر از قهرمانان ملی آذربایجان است. عباس خان لسانی، ائلیاز یکانلی، سعید متین پور، ائلمان نوری، جلیل غنی لو و صدها هویت طلب حق پرست دیگر.
تمام آذربایجان را زندان کرده اید. اما روزی جای زندانی و زندان بان عوض خواهد شد. ظلم را از حد گذرانده اید. هر روز جنابت بر جنایت انباشته میکنید. جوانان را در تبریز به خاطر شنیدن موسیقی آذربایجانی به گلوله می بندید، دانش آموزان را در مدارس بازداشت می کنید، جوانان را در شکنجه گاهها دست و پا می شکنید...
بر شقیقه هویت طلبان کلت می گذارید و تهدید می کنید. به فکر خامتان چه آمده است؟! می پندارید که سکوت خواهیم کرد و سکون اختیار خواهیم نمود؟!
سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی ما را ز سر بریده می ترسانی
گر ما ز سر بریده می ترسیدیم در مجلس عاشقان نمیرقصیدیم
خود بگوئید که از کدام گروه و مسلک هستید که کردارتان، کاملا تهی از آداب انسانی و اسلامی است!
اما بدانید که آذربایجان راه خود را انتخاب کرده است. هر طور که می خواهید زندگی کنید. اگر توانسیتد مملکتی برای خود حفظ کنید صلاحش را خود بدانید.
ما میخواهیم همچون کبوتری صلح طلب باقی بمانیم، نمی خواهیم چون پرنده شکاری شویم، نمی خواهیم از حلقه آتشین دوم خارج شویم، نمی خواهیم روزی بگویید که وای بر ما، آنها می خواستند کبوتر بمانند!
چکیج آلتیندا محقّر ازیلیر گونلرجه بیر دمیر پارچاسی بیر تیغ مهیب اولماق ایچین
منبع
http://millishura.com/Farsi/yeniler/sellilk.htm
۱۳۸۶ خرداد ۲۳, چهارشنبه
۱۳۸۶ خرداد ۱۹, شنبه
سفر گردشگران ايرانی به تركيه افزايش يافت
سفر گردشگران ايراني به تركيه در چهار ماه گذشته سال ۲۰۰۷ميلادي با بيش از ۱۸در صد افزايش نسبت به سال ،۲۰۰۶به ۲۳۶هزار و ۸۰۵نفر رسيد. اين در حالي است كه در دوره مشابه سال ۲۰۰۶ميلادي ورود گردشگران ايراني به تركيه با ۹/۵۲در صد كاهش نسبت به دوره مشابه سال ۲۰۰۵به ۲۰۰هزار و ۳۵۲نفر رسيده بود.
محاسبات خبرنگار ايرنا در آنكارا با استناد به آمار موسسه آمار دولتي تركيه نشان ميدهد از سال ۲۰۰۰ميلادي به بعد به استثناي سال ،۲۰۰۱روند ورود گردشگران ايراني به تركيه همواره رو به رشد بوده است. اما در سال ۲۰۰۶ميلادي اين روند متوقف شده و رو به كاهش گذاشت. ولي در سال جاري ميلادي دوباره افزايش يافت. بطوري كه در دوره چهار ماه اول سال ۲۰۰۷ ميلادي ايران، بعد از آلمان و بلغارستان در رديف سومين كشور از نظر اعزام بيشترين گردشگر به تركيه قرار گرفت.
به گفته آگاهان اقتصادي در آنكارا، ايران همواره بعد از كشورهاي آلمان، بلغارستان، روسيه، انگليس، هلند، فرانسه و بطور كل در رديفهاي پنجم و ششم از نظر اعزام بيشترين گردشگر به تركيه قرار داشت كه امسال با افزايش ۱۸/۱۹در صدي، از كشورهاي فدراسيون روسيه، انگليس، فرانسه و هلند پيشي گرفته است.
همين آگاهان با اشاره به اين كه در سال گذشته عموما سفر گردشگران خارجي به تركيه با كاهش روبهرو بود، ميگويند در سال گذشته، سفر گردشگران ايراني به تركيه با بيش از ۱۰/۵در صد كاهش نسبت به سال ،۲۰۰۵به ۸۵۶هزار و ۹۴۲ نفر رسيده بود.
محاسبات خبرنگار ايرنا در آنكارا با استناد به آمار موسسه آمار دولتي تركيه نشان ميدهد از سال ۲۰۰۰ميلادي به بعد به استثناي سال ،۲۰۰۱روند ورود گردشگران ايراني به تركيه همواره رو به رشد بوده است. اما در سال ۲۰۰۶ميلادي اين روند متوقف شده و رو به كاهش گذاشت. ولي در سال جاري ميلادي دوباره افزايش يافت. بطوري كه در دوره چهار ماه اول سال ۲۰۰۷ ميلادي ايران، بعد از آلمان و بلغارستان در رديف سومين كشور از نظر اعزام بيشترين گردشگر به تركيه قرار گرفت.
به گفته آگاهان اقتصادي در آنكارا، ايران همواره بعد از كشورهاي آلمان، بلغارستان، روسيه، انگليس، هلند، فرانسه و بطور كل در رديفهاي پنجم و ششم از نظر اعزام بيشترين گردشگر به تركيه قرار داشت كه امسال با افزايش ۱۸/۱۹در صدي، از كشورهاي فدراسيون روسيه، انگليس، فرانسه و هلند پيشي گرفته است.
همين آگاهان با اشاره به اين كه در سال گذشته عموما سفر گردشگران خارجي به تركيه با كاهش روبهرو بود، ميگويند در سال گذشته، سفر گردشگران ايراني به تركيه با بيش از ۱۰/۵در صد كاهش نسبت به سال ،۲۰۰۵به ۸۵۶هزار و ۹۴۲ نفر رسيده بود.
۱۳۸۶ خرداد ۱۶, چهارشنبه
در آذربايجان هيچوقت زبان فارسي رايج نبوده است
در آذربايجان هيچوقت زبان فارسي رايج نبوده است
هفتهنامه «شمس تبريز» ، شمارههاي 37 و 38 و 39 و 40، تيرماه1378، تبريز. مصاحبهكننده: آقاي علي حامد ايمان
? ميدانيد كه زبان ما به نامهاي گوناگون ناميده شده است : آذري، تركي، آذربايجاني،تركي آذري، تركي ايراني و … به نظر شما كداميك از اين نامها صحيح است. باتوجه بهاينكه جناحهاي خاصي بعضي از اين نامها را انكار و يا حتي كاربرد آنرا تكفيركردهاند نظر شما درباره صحت و سقم هريك از آنها چيست؟
زبان ديرسال و پرباري كه در سرزمين مقدس آذربايجان رايج و فراگيراست زبان تركياست و تودههاي وسيع مردم اين سرزمين هر زمان زبان خود را به همين نام ناميدهاند وغير تركان آذربايجان و سويهاي آن نيز چنين گفتهاند، اين نام همگاني و فراگير ماست.اما در چهارچوب تحليل دقيق علمي و آكادميك، از آنجا كه تركي رايج در آذربايجان وسويهاي آن، برخي وجوه افتراِ آوائي و مورفولوژيك با ديگر شعبات زبان توانمندتركي در جهان پيدا كردهاست. آن را به صفت آذري و يا آذربايجان متصف ميكنيم كهشاخهاي از تركي غربي به شمار ميرود. و شما ميدانيد كه اين تركي كه در غرب دريايخزر تا دروازههاي وين رايج است از تركي شرقي كه شرِ درياي خزر تا اقصي نقاطچين را پوشش ميدهد، در گذر زمان فاصله گرفتهاست. و شايد بيش از 30 درصد ازمورفمهاي زبان در مخزن واژگان با هم تفاوت حاصل كردهاند و احتمالا جزئي وجوهافتراِ نحوي نيز پيدا آمده است. اما به هر گونهاي كه تعبير شود از يك زبان تركي مادرجدا شده اند و دو شاخه پر بار از يك تنه تناور و تنومند به حساب ميآيند و در طولتاريخ هر دو شاخه شرقي و غربي ميوههاي رنگين و با طراوتي دادهاند كه هم اكنون دردنيا رايج اند و همه جا نام تركي (= توركجه) دارند و هر يك از اين شاخهها و ميوهها راتاريخي بسيار دراز آهنگ و شيريني است كه آن را بايد در دانشگاه ها تحصيل كرد.
? در مقابل اين نظريه كه ميگويند زبان تركي از قرن دهم در آذربايجان رايج شده وقبلا زبان اين منطقه فارسي بوده است و وجود شاعراني مانند خاقاني و نظامي وقطران و دهها نظائر آن را دليل اين مدعا ميدانند چه ميگوئيد؟
اين يك دروغ است، دروغي بزرگ كه توسط تركي ستيزان رواج داده ميشود. درآذربايجان هيچگاه زبان فارسي رايج نبوده است، اكنون هم نيست. شما حتي يك ده همنميتوانيد پيدا كنيد كه به فارسي سخن بگويند. در منابع تاريخي و جغرافيايي همچنين خبري به ما داده نشده است. در آذربايجان در طول تاريخ نيم زبانهايي نظير:تالشي، تاتي، كردي، آسوري، ارمني، گيلكي، عبراني در گستره فراگير زبان تركيهمزيستي داشتهاند. حتي در منابع تاريخي از برخي از روستاهاي عرب زبان خبر دادهشدهاست، اما فارسي در هيچ شهر و دهي رايج نبوده است و همه اين زبانها و نيم زبانها نيز حيات و تكامل خود را مديون زبان تركي هستند و دانشمندان و سخنورانآذربايجان به نشر معارف اسلامي در نيم زبانها اعتنائي بليغ داشتهاند. بويژه اهتماميستايشآميز در رشد و توسعه و غناي زبان فارسي بعنوان زبان مشترك اهل قلم در ايرانو «زبان دوم» و يا «زبان ديگر» (Foreign Language) در منطقه، و زبان عربي به عنوانزبان قرآن كردهاند. شما «خطيب تبريزي» را در نظر آوريد كه آثار او در مبحث الفاظقرنها در نظاميهها و مدارس عالي براي آموزش دقائق زبان عرب تدريس شد و هنوز هماز كتب مرجع در صرف عربي به شمار ميرود و يا «عزالدين زنجاني» كه كتاب تصريفوي يگانه كتاب درسي مهم حوزههاست كه دهها تن از علماي اسلامي از جمله«سعدالدين تفتازاني» بر آن شرح نوشتهاند. اينان همّت خود را صرف آموزش زبان قرآنميكردند كه ناشي از اعتقاد صافي ضميرانه و خالصانه آنان داشت. و خاقاني و نظاميو قطران و نظائر آنان كه نام برديد، همت خود را صرف نشر معارف اسلامي در زبانمشترك اهل قلم ميكردند. عربي نويسي آنان و فارسي نگاري اينان، دليل بر رواج ايندو زبان در آذربايجان نميتواند باشد. خاقاني خود را «تُرك عجمي» مينامد و نظاميميگويد : «پدر بر پدر مرمرا ترك بود». اين بزرگان بسيار فرا ملي ميانديشيدند و تأكيد بر نشر باورهاي مقدس ديني خود بويژه در زبانهاي ديگر داشتند.
? پس چرا اين بزرگان اثري به تركي از خود بر جاي نگذاشتهاند و در ميان چهارصدشاعر كه در دربار غزنوي زندگي ميكردند حتي يك نفر هم به تركي شعر نسرودهاست؟
شما بر اساس كدام مستندات و مستمسكات علمي و تاريخي چنين حكميميدهيد؟ دوران ساماني و غزنوي از دورانهاي طلائي گسترش و تكامل نظم و نثر تركيدر خراسان بزرگ است در دوره سامانيان نثر مذهبي تركي در شرِ ايران به اوج تكاملخود رسيد، ترجمههاي تركي منثور از قرآن مجيد كه از اين دوره برجاي مانده، شاهداين مدعاست. شعر تركي نيز همين گونه است. اثر بسيار معروف قوتادغو بيليغ در هميندوره سروده شد كه بررسي علائق و مشتركات آن با شاهنامه فردوسي، بحثي مهم درادبيات پژوهي آن عصر است. دو شاعر معروف «تركي كيشي» و «جوجي» در هميندوره در غزنه ظهور كردند «خواجه احمد يسوي» معروف به پير تركستان آثار خود را درهمين زمان به نظم در آورد. كتاب بسيار ارزنده عتبةالحقايق محصول همين دوره است و«نهج الفراديس» نيز در همين دوره …
? نام اين كتابها را كه ميفرمائيد اول بار است كه ميشنويم!
متأسفانه همين طور است. تركي ستيزي آريامهري در ايران اجازه نداده است كه شماوديگران به تركي پژوهي روي آوريد و با مغالطه و سفسطهها پيوسته چنين وانمودكردهاند كه زبان موسوم به تركي، مخلوطي از لغات مغولي و فارسي و عربي و غيره، وفاقد هر گونه ادبيات و شعر است. اكنون شما در دنيا جز ايران كشوري پيدا نميكنيد كهدر دانشگاههاي آنها زبان و ادبيات تركي، فرهنگ تركي، تاريخ تركي، هنر تركي و نظائرآن تدريس نشود. اما نوكران فراماسونري آريامهري در ايران همه اينها را ايراني ناميدهاندو ايراني را هم فارسي و پارسي معني كردهاند و تركي را هم انيران و ترك را انيراني نامدادهاند و در برخورد با فرهنگ والاي تركي خصومت، نفرت، كينه، استهزاء، تمسخر،ريشخند، لودگي، مسخرگي، بياعتنائي و بي توجهي القا كردهاند و دشمنان انقلاباسلامي نهادهائي چون «سازمان تأليف كتابهاي درسي» را در آموزش و پرورش ووزارت علومو سازمان صدا و سيما و نظائر آن را به تسخير در آوردهاند و جو فرهنگيكشور را آلوده ساختهاند و هيستري فارسي بازي آريا مهري را زنده نگه داشتهاند. بعضي ميخواهند آذربايجان را از لحاظ فرهنگي غير فعال نمايند.
? طبق يك نظريه، زبان آذربايجاني در قديم «آذري» نام داشته است و بتدريج از بينرفته و جاي خود را به تركي داده است. در اين باره نظر شما چيست؟
همانگونه كه گفتيم لفظ تركي «آذري» صفتي است كه به شاخهاي از تركي غربي دادهميشود و در تاريخ زبانشناسي تركي جايگاه و تعريف مشخصي دارد و در سرزمينمقدس ايران استانهاي شرقي كشور تركيه و بخش هائي از گرجستان و ارمنستانموجود، تمامت خاك جمهوري آذربايجان رايج است. لفظ آذري مركب از كلمه تركيآذر (=آذ+ار) و نشانه منسوبيت «ي» است در معناي منسوب به جوانمردان ايل آذ يا آز.اين ايل كه در منابع كهن تاريخي و جغرافياي اسلامي نظير «صورةالارض»اثر ابن حوقل،«المسالك والممالك» اثر ابن خردادبه «مروج الذهب» المقدسي، «راحةالصدور» راونديو جز آن، و نيز منابع و سنگ نبشتههاي تركي پيش از اسلام و آثار مكتوب گرانقدرتركي مانند «ديوان لغات الترك» «حماسههاي دده قورقود» و «قارا مجموعه» اثر شيخ صفياردبيلي و چرم نبشتههاي دشت تورفان نام آن آمده، حكومتي را كه قرنها پيش از ميلادمسيح در شمال غرب ايران، جنوب قفقاز و شرِ كشور تركيه فعلي تشكيل دادند، آذرناميدهاند يعني جوانمردان آذ.
? اين نام را بر روي سرزمين خود نيز نهادهاند و حتي نام كوهها و رودها را نيز به خودمنسوب داشتند مانند نام رود آراز يا ارس.
بدنه دولت «آذ» را جوانمردان سلحشوري تشكيل ميدادند كه بارها در جنگ باقبائل همسايه خود مخصوصا در جنگ با «اوز»ها پيروز شدند و حماسه آفريدند. درمنابع تاريخي فارسي نظير راحةالصدور فصلهاي مشبعي با عنوانهايي نظير«اندر تاختنملك آذان بر اوزان» با توصيف قهرمانيهاي جوانمردان آذ نگاشته شده است و زبانآنان «تركي الاذيه» و يا تركي الاذريه ناميده شده است. هر دو لغت آذيه و آذريه صحيحاست.
اين همان زباني است كه خطيب تبريزي آنرا به ابوالعلا معري معرفي كرد و ناصرخسرو به قطران تبريزي منسوب داشت و در زمان ناصرالدين شاه تدوين كنندگاندانشمند كتاب پرارزش «نامه دانشوران» به توصيف آن پرداختند وميرزا مهدي خاناسترآبادي منشي دربار نادرشاه آن را در مقابل جغتائي قرار داد و تعريف علمي ومشخصي به دست داد.
اما پس از پايان جنگ جهاني نخست و سقوط امپراطوري عثماني و آغاز سياست«تركي ستيزي» انگليس در سطح جهان و كودتاي رضاخاني در ايران و توسعه سياستناسيوناليسم فارسي، پان ايرانيسم، شوونيسم فارسي و اختراع اصطلاحاتي نظير«پاناسلاميسم و پان تركيسم»، سياست جداسازي مردم آذربايجان از گذشته پربار تركياسلامي خود را رواج گرفت و در اين راستا به ايجاد كينه و نفرت عليه تركي شروع شد واين سياست را به محيطهاي علمي نيز كشاندند و تركي را زبان مهاجم(!) ناميدند.
در اين ميان، احمد كسروي كه مدعي مهدويت و نبوت نيز بود و زبان فارسي رازبان خدا ميدانست و زبان پاك ميناميد و كتاب ورجاوند بنياد را هم (نعوذباالله)همسنگ قرآن مجيد و كتاب ديني خود ميپنداشت، نظريه جديدي پيش كشيد به اينمعنا كه گويا زبان ناميده شده با نام آذري در متون اسلامي، زباني بوده است كه ريشهفارسي داشته است و در سرتاسر آذربايجان رايج بوده است و گويا توسط شاه اسماعيلختائي كه كسروي، او و تبارش را خوش نداشت، برافتاده است و تركي جاي آن را گرفتهاست!
وي براي اين زبان فرضي به تدارك امثله و شواهد نيز دست زد. ديوانهاي شاعرانآذربايجان را كاويد و هر جا بيتي و يا جملهاي به يكي از نيم زبانهاي تالشي، تاتي وكردي يافت، به اين زبان منسوب ساخت. او در مجموع هفده جمله و بيت پراكنده ازمتون فارسي جمع آوري كرد و بعنوان امثله زبان آذري عرضه داشت. ميان اين مثالهاهيچگونه وحدت نحوي و سنخيت صرفي وجود نداشت. مثلا سه بيت از شيخ صفياردبيلي صاحب دو كتاب تركي «قارا مجموعه» و «مناقب» به نيم زبان تالشي، و دو بيت ازهمام تبريزي به نيم زبان تاتي جزء اين مثالها بود.
پس از كسروي، اسلامي ستيزان و تركي ستيزان و خائناني كه دور سفره مردارشاهنشاهي جمع شده بودند، سعي كردند كه به اين امثله و شواهد بيافزايند. در اين ميانافرادي نظير منوچهر مرتضوي، عبدالعلي كارنگ، يحيي ذكاء، امين احمد رياحي،رحيم رضا زاده ملك، سرهنگ شعار، محمودمهران، اديب طوسي، ماهيار نوايي وديگران بسيار سينه چاك كردند و هنوز هم به بركت بياعتنايي برخي از مسؤولانجمهوري اسلامي بعضي از آنان كه زندهاند، فعال هستند و بانفوذ در سازمانهاي تأليفكتابهاي درسي و از طريق ايادي و نوچههاي خود، تئوري انگليسي احمد كسروي رابالعابي ملي گرايانه به اذهان پاك و معصوم فرزندان ما القاء ميكنند. بسياري از قلم بهدستان عافيت طلب نيز در مقابل اين توطئه سكوت مرگباري پيش گرفتهاند.
? آيا اين نظريه در خارج از ايران هم رواج دارد؟
منابع ايراني ملي گرا كه از سوي سرويسهاي اطلاعاتي انگليسي تغذيه ميشوند درخارج هم به تبليغ اين نظريه ايروني ميپردازند.مثلا «احسان يار شاطر» فراري كه باغارت بيت المال ايران دكه ايران شناسي در آمريكا باز كرده است، ماده آذري Azeri رادر دائرةالمعارف ايرانيكا Iranica با همين تعريف آورده است. و به تبع او نوچه هايداخلي وي در دائرةالمعارف بزرگ اسلامي و دائرةالمعارف تشيع و دانشنامه ايران واسلام هم سعي كردهاند اين نظريه پوچ و سخيف و بيپايه و كسروي ساخته را رختعلمي بر تن كنند.پان ايرانيستهايي كه به اسلام و انقلاب اسلامي نيز گاه اقرار زبانيدارند نه اذعان قلبي و از مصداِ «المومنون اخوه» سوء استفاده دهشتناكي ميكنند و مامسلمين را به باركش خويشتن بدل ميسازند و حمالالحطب اين ماجرايند.
? به نظر شما اين اشخاص چه اهدافي را دنبال ميكنند؟
اينان ظاهرا سنگ «وحدت ملي» را به سينه ميزنند و به «ايرون و ايروني» دلميسوزانند. اما هدف پنهاني اينان اين است كه آذربايجان را اولا بلحاظ فرهنگي تبديلبه يك منطقه غير فعال كنند و ثانيا در چارچوب يك طرح موذيانه براندازي، نسلجديد آذربايجان را رودرروي نظام مقدس جمهوري اسلامي قرار دهند و با تحميل«تركي ستيزي» به نظام، منطقه را براي جولان اسلام ستيزان امن تر سازند.
ميدانيد كه هر گونه انديشه و حركت فرهنگي، ريشه سياسي دارد و عملكردسياسي به دنبال آن است. اين حركت موذيانه فرهنگي در سرزمين مقدس آذربايجان نيزكه اخيرا شتاب گرفته است، مبدا و مقصد مخوفي دارد كه بايد جوانان را از آن آگاهساخت. جوانان ما بايد با رويكردي عظيم به ميراث فرهنگي تركي اسلامي بازمانده ازنياكان خود و گسترش آموزش علمي زبان تركي در منطقه و كشاندن آن به مدارس ودانشگاهها و مطبوعات، هم توطئه «ايروني بازي» را خنثي سازد و هم به تعميق انقلاباسلامي و تحقق كامل آرمانهاي قرآني امام راحل مدد رسانند.
? لطفا در مورد پيدايش مكتب «پان تركيسم» و ماهيت آن و تاريخ و عملكردپانتركيسم، اطلاعاتي در اختيار ما بگذاريد؟
پس از شكست دولت عثماني در جنگ جهاني نخست و تجزيه پي در پيسرزمينهاي اسلامي و گسترش فعاليتهاي فراماسونري در اين سرزمينها، از سويبورژوازي ملي كشور تركيه دو جريان فكري سياسي ، تكوين و گسترش مييافت.جريان نخست ناظر بر آن بود كه در مقابل هجمه خانمان برافكن دنياي غرب درسرزمينها، روح وحدت اسلامي را بيدار سازد و همه كشورها و سرزمينهاي اسلامي رابه سوي ايجاد اتحاديه كشورهاي اسلامي سوِ دهد. دنياي غرب و اسلام ستيزان اينجريان فكري را «پاناسلاميسم» ناميدند و با آن به مبارزه پرداختند و تركيه را به سويلائيسم كشانيدند و اين جريان انديشگي را به انزوا و نابودي سوِ دادند.
جريان دوم كه به دو جناح ديني و غير ديني منقسم ميشد، ناظر بر آن بود كه كليهكشورها و ملتهاي تركي زبان را از غرب چين تا دروازههاي وين به مركزيت تركيه تحتيك حكومت فدرالي و اتحاديه گونه درآورد و يا حداقل از افتادن سرزمينهاي تجزيهشده خلافت عثماني به دست غربيها و روسها جلوگيري كند و به تشكيل حكومتهايمحلي از سوي مردم ترك زبان مدد رساند. غربيها اين جريان را هم «پان تركيسم»ناميدند و از آن تعاريف گوناگوني به دست دادند. آن را برنتافتند و در همه سرزمينهايترك زبان، به تركي ستيزي فراماسونري دست يازيدند و هجمههاي فرهنگي عليهفرهنگ اسلامي تركي را در سرتاسر جهان به اين حربه توجيه كردند.
بدين گونه كه غول و اسطورهاي بانام پانتركيسم ساخته شد كه هرگونه تصوري ازآن لرزه بر اندام ملل غير ترك ميانداخت و هرگونه خيزش فرهنگي تركي نيز به آنمنسوب ميشد.
? پس بايد گفت كه در واقع اين اصطلاح ريشه تركي ندارد و انگليسي است آيا نظرشما همين است؟
دقيقا، اين اصطلاح ساخته غربيهاست. «پان» ريشه يوناني دارد و به معني همه است.اصطلاح «پان تركيسم» از سال 1915 به اين سو وارد مخزن واژگان انسيكلوپديهايغربيها شدهاست و در تعاريف نا مشخص و جورواجور آن، پيوسته به همبستگي تركانتعبير شده است. هيچيك از جناحهاي اصلي و فرعي اين نوع انديشه سياسي در تركيههيچگاه حزبي به اين نام تشكيل ندادند. گرچه پيش قراولان اين جريان فكري دراصطلاح «توركچولوك و اسلام چيليق» را بارها به كار بردهاند اما تشكل و انسجامسياسي تحت اين نام را هيچگاه نداشتند. مرحوم «ضياءگوكالپ» كتابي با نام«توركچولوگون اساسلاري» تاليف كرد، اما نه او و نه همفكرانش حزب و گروهي به ايننام تشكيل ندادند. انسجام و اتحاد و همبستگي و صلح و دوستي همه تركان جهان بهآرزوي قلبي حسرتباري تبديل شده بود كه شيوههاي ناجوانمردانه تركي ستيزي درسرتاسر دنيا آن را تقويت ميكرد و از سوي ديگر سياست بازان فراماسونري موفقميشدند از اين آرزوي حسرتبار مردمي سوءاستفادههاي كلان بكنند. شوونيستها ولد بلافاصل صهيونيستها هستند
? آيا زبان و ادبيات تركي آذربايجاني در دانشگاههاي دنيا تدريس ميشود در كدامدانشگاه و با چه اهدافي؟
در كليه دانشگاهها و مراكز تحصيلات عالي در سطح جهان كه در آنها رشتههاي «زبانو ادبيات تركي»، «فرهنگ تركي»، «تاريخ هنر تركي»، «تاريخ تركي» موجود استدرسهائي با عنوان «تاريخ ادبيات تركي آذربايجاني» و «مباني دستور زبان تركي آذري»صرف تركي آذري، نحو تركي آذري، مخزن واژگان تركي آذري و چندين درس ديگر دررابطه با زبان و ادبيات تركي آذربايجاني تدريس ميشود. مثلا در دانشگاه آكسفورد يكدرس مستقل چهار واحدي موسوم به «شعر و ادب فضولي» (Fuzuli¨s Literary)وجود دارد و كرسي گرايش تخصصي فضولي شناسي تاسيس شده است. در يكي ازدانشگاههاي آمريكا كرسي عالي «ساهرشناسي» ايجاد شده و خانمي از اهالي تبريزموسوم به خانم دكتر برنجيان رساله دكتري خود را در همين كرسي دفاع كرده است. دردانشگاه فلورانس ايتاليا كرسي عالي تحقيق در آفرينش ادبي شاه اسماعيل ختائيوجود دارد و ديوان شاه ختائي هم از سوي همين شعبه چاپ شده است. در ژاپنخانمي از رساله دكتري خود پيرامون «لهجه تبريز» دفاع كرده است. در دانشگاه «صوفيه»در پايتخت بلغارستان در رشته «فيلولوژي تركي» گرايش «ادبيات آذربايجان» ايجاد شدهاست. در دانشگاه ازمير رشته مستقل «آذربايجان ادبياتي» وجود دارد كه همه سالهچندين نفر با درجه «ليسانس» از آن فارغالتحصيل ميشوند …
? در مورد اهداف اين دانشگاهها هم ميتوانيد صحبت فرمائيد؟
سياستگذاران اين دانشگاهها در بيرون از جهان اسلام البته اهداف آشكار و پنهانيدارند. جالب است بدانيد كه دولت صهبيونيستي اسرائيل و دولت داشناك ارمنستان ودولت يونان هم در دانشگاههاي خود در كنار رشته اسلام شناسي، رشتههائي نظير«زبان وادبيات فارسي» و «زبان وادبيات تركي» و «زبان و ادبيات عربي» تأسيسكردهاند. اينان همقصد تربيت متخصص براي خود و هم قصد تحريف و به انحرافكشاندن پژوهشهاي سالم و اسلام باورانه و تركانه در اين زبانها را دارند.
اين مسأله، بديهي و روشن است. صحبت بر سر اين است كه ما چرا بايد ميدان را برايآنان امن بسازيم. مجموعه عظيم ادبيات تركي جزئي جدا نشدني از فرهنگ اسلاميتاريخ مسلمين و ايران است. هرگونه بيغيرتي و بياعتنائي ما در برخورد با اينمجموعه عظيم، كمك به ميدانداري دشمنان اسلام خواهد كرد.
ايادي دشمن در ايران با خط و خطوط ملي گرايانه و در پوششي از ايروني بازيهايقرتي، لانه كرده است. شوونيستها و پان ايرانيستها ولد بلافاصل صهيونيستها هستند ودر لژهاي فراماسونري صهيونيست ساخته،عضويت داشتهاند. شما خوب ميدانيد كهشالوده لژهاي فراماسونري جديد (Oriant New Grand) در قرن هجدهم ميلاديتوسط صهيونيستها نهاده شده و به اعتراف خود آنان، اين سازمانها را براي تضعيفملتها و امحاء فرهنگ اسلامي و تفوِ بر آنان ايجاد كردند. در پروتكل يهود دربارهايجاد فراماسونري جملاتي قريب به اين مضمون گفته ميشود: «مسير درازي داريم تابتوانيم آثار چند قرن ديگران را منهدم سازيم. براي تهيه وسايلي كه ما را به مقصود برساند بايد ازبيغيرتي و عدم اطلاع و بيثباتي افراد ملل ديگر استفاده كنيم. اين قدرت مخفي ماست و چه كسيقادر است كه قدرت مخفي ما را از بين ببرد؟ فراماسونري فقط به منظور مخفي نگاه داشتن نقشههايما است و طرز اجراي آن در محلهاي مختلف بايد براي هميشه بر ملتها پوشيدهبماند.»
بسيار روشن است كه اكنون در ايران كساني كه سعي ميكنند جوانان آذربايجان دربرخورد با فرهنگ پربار تركي اسلامي و ايراني، بيغيرتي و بياعتنائي نشان دهند و آنرادغدغه و مسأله خود ندانند و باعث عدم اطلاع جوانان از افتخارات فرهنگي تركي خودميشوند و نهضتهاي فرهنگي اسلامي مقدس تركيگرائي را به بيثباتي سوِميدهند، به نوعي سر در آخور فراماسونري جديد صهيونيستي دارند.
فراموش نكنيم كه فراماسونرهاي ايران پيوسته خط «نفوذ» در حاكميتها را دنبالكردهاند. بر ما روشن است كه پس از صدور انحلال فراموشخانه از سوي ناصرالدينشاه، ملكم خان مهره اصلي فراموشخانه، با نفوذ در ارگانهاي دولتي، تشكيلات سابقخود را با شيوهاي جديد احياء كرد و اين بار «جامعه آدميت» تشكيل داد و حتي موفقشد «كتابچه غيبي» خود را منتشر سازد. و پس از آنكه باز دستش روشد، به شيوهايديگر در اركان حكومتي نفوذ كرد تا جائي كه حتي با سمت كنسول روانه مصر شد و درسال 1288 در تهران «مشاور صدراعظم» گشت و مجلس تنظيمات حسنه را تنظيم كردو به تصويب شاه و صدراعظم رسانيد و اولين قرارداد استعماري با «بارون جوليوس دورويتر» را منعقد ساخت كه به همت روحانيت معظم شيعه لغو گرديد.
قصد من نقل تاريخ نيست ، اما ميخواهم به شما بگويم كه ميرزا ملكمها نمردهاند.جاي پاي آنها را در كتابهاي درسي تاريخ، تاريخ ادبيات، فارسي و غيره مشاهده ميكنمو معتقدم كه اكنون اينان در «پوششي» از «تركي ستيزي» فعاليتي موذيانه و مخربدارند. هرگونه رويكرد به احياء و گسترش زبان مقدس تركي با پشتوانه عظيم اسلاميخود در ايران، خلاف منافع اين جاسوسان بيمزد و مواجب سرويسهاي اطلاعاتيصهيونيستي خواهد بود و هرگونه دشمني با احياء عزت و عظمت زبان و ادبيات تركيدر ايران، به هر انگيزه و پوششي كه باشد، در راستاي خدمت به «ملكم خانهاي جديد»خواهد بود كه لعاب اسلامي هم به ظاهر دارند.
? حرف و درد شما زياد است، اجازه بدهيد از بحث اصلي منحرف نشويم. اخيرااطلاع يافتيم كه شما دو اثر قديمي به زبان تركي را كشف كردهايد كه يكي از آنهاترجمه عهدنامه حضرت علي(ع) به مسيحيان است و ديگر «قارا مجموعه» از شيخصفي، آيا ممكن است توضيحاتي در اين باره در اختيار ما بگذاريد؟
سه روز پس از كسب خبر وجود اين يادمان گرانبها به اصفهان رفتم. ساعت 10 صبحوارد كاخ چهل ستون شدم و با هماهنگي قبلي كه با مسئولين موزه انجام داده بودم،طومار را در يكي از اتاِهاي مخزن كاخ تحت مطالعه در آوردم و به فضل الهي تاساعت چهار عصر همان روز توانستم كليه مطالب اين طومار هفت متري را قرائت وكتابت كنم.
? از مشخصات اين طومار بيشتر صحبت بفرمائيد؟
استنساخ كننده نسخه، متن عربي عهدنامه را به خط نسخ وبا اعراب كامل و درعرض 80 سانتيمتر استنساخ كرده است و در فاصله سطور، كه فضاي قابل توجهياست، ترجمه تقريبا تحت اللفظي و مفهوم جملات عربي را با نستعليق زيباي مكتبتبريز نوشته است و از آنجا، آغاز كردهاست كه برگردان و معادل هر لغت را زير همانلغت بنويسد، از اين رو در اغلب سطرها جاي خالي و فاصله زياد بين كلمات افتادهاست و گاه به نظر ميرسد كه جملات به ترميم نياز دارد. اما چنين نيست و ما با تفرسدر ساختار جملات، با يك هماهنگي عالمانه و ماهرانه رودررو شديم كه نشان ازقدمت، صلابت و ظرفيت كم نظير تركي آذربايجاني و سنت نثر سياسي و فلسفي اينزبان در ايران دارد.
? اين ترجمه در چه سالي انجام گرفته است؟
نسخهاي كه ما تحت مطالعه قرار داديم، در دوره صفويه در جلفاي اصفهان استنساخشده است و بنا به تصريح كاتب نسخه در مقدمه، آنرا از روي طومار چرمي مستنسخ درسال 447 هجري قمري در تبريز استنساخ كرده است. يعني ميتوانيم ادعا كنيم كه «عهدنامه حضرت علي (ع) با مسيحيان فلسطين» در اوايل قرن پنجم هجري (و يا شايد پيشاز آن) در شهر تبريز به زبان توانمند و پر صلابت تركي آذربايجاني ترجمه شده است واثري از مجموعه فرهنگي مدروس و مكتوب تركي آذربايجاني در يكهزار سال پيش بهشمار ميرود.
? با توجه به اينكه اين طومار و سند تاريخي در موزه كاخ چهلستون اصفهان سالها نگهداري شدهاست، چرا تاكنون مطرح نشده است؟
در ايران پيوسته ارادهاي متمركز فعال بوده است تا زبان تركي را در اين كشور ريشه كنكند و آذربايجان را از فعاليت تهي سازد و آثار فرهنگي اين سرزمين را امحاءكند. دلايلو شواهد اين توطئه روشن است. مسكوت گذاشتن طرح اين سند تاريخي با ارزش،ناشي از همين اراده متمركز بوده است. اين گوشه از واقعيت تلخ به جريان افتادن سيلبنيان برانداز «تركي ستيزي» در اين كشور است. ابعاد تلخي ماجرا خيلي بيشتر ازاينهاست.
? لطفا درباره تركي ستيزي روشنگري بيشتري بفرمائيد و شيوهها و عملكرد اينسياست را روشن كنيد. نظر شما درباره روشهاي سياسي تركي ستيزان چيست؟
تركي ستيزي ابعاد وسيعي دارد نميتوان در يك گفتگوي كوتاه به آن پرداخت. اينشيوه فراماسونري در هر كشور به يك نوع خاص اجرا شده است. اگر شيوه اجرا مثلا درايران دوره پهلوي با يونان يكسان بود در عراِ، سوريه، اتحاد شوروي سابق وبلغارستان تفاوت عمده داشت. اما مقصد نهايي يكي بود: ايجاد احساس كهتري درتركان و آسيميليزاسيون و محو ميراث فرهنگي تركي با چشم انداز آيندهايناسيوناليستي و ضد اسلامي. تركيستيزي و اسلام ستيزي دو مقوله جداي از همنبودند ونيستند. هر دو در راستاي هم به كار گرفته شدهاند. اگر غرب از قدرت تركانميترسيد به خاطر آن بود كه اين قدرت را اسلام به تركان دادهبود. از اين رو هر تركيستيزي ميبايست نخست به اسلام زدايي بپردازد. چنانكه در همه كشورهاي اسلامي،در قرن اخير رژيمهاي دست نشانده و غير الهي و غير مردمي تركي ستيز، اسلام زداييدهشتناكي پيش گرفتند. حتي در خود كشور تركيه لائيكها، گرچه سنگ دفاع از فرهنگتركي را به سينه ميزدند، اما با تغيير الفبا و انكار فرهنگ غني اسلامي دوره سلجوقي وعثماني، در واقع به نوعي تركي ستيزي هم دست ميزدند و آناطولي را از گسترشعظيم اسلاميت و تركيت جدا كردند. اين شيوه، ويژه آن سرزمين بود كه فراماسونريديكته ميكرد. شيوه تركيستيزي در ايران به تمامي با آن متفاوت بود و در اينجا با تبليغايدئولوژي نژادگرايي پارسيسم، شوونيسم فارسي، پان ايرانيسم، و ناسيوناليسم عجمي(= پارسي) به تركي ستيزي و اسلام ستيزي پرداختند.
? آيا رابطهاي بين پان تركيسم و پان ايرانيسم وجود دارد؟ اگر وجود دارد اين رابطه راچگونه ارزيابي ميفرمائيد و به نظر شما در جمهوري اسلامي پان ايرانيسم فعال استيا منفعل؟
بله پان ايرانيسم نام حزبي است كه در دوره شاه خائن تأسيس شد. داراي مرامنامهبود و ارگان رسمي خود را با نام «خاك و خون» هر روز منتشر كرد و فعاليت گستردهايدر آذربايجان داشت. شالوده مرامنامه اين حزب شيطاني بر اساس نظريه نژادگراييآريايي و نفي و تقبيح تازيان و تركان ريخته شده بود و نظريه پردازان حزب، اسلامستيزي و تركي ستيزي را تئوريزه كرده بودند و با همكاري محافل فراماسونري، مراكزعلمي و فرهنگي كشور را در دست داشتند. بعد از انقلاب بعضي از سران و مهرههاياين حزب شيطاني، رنگ عوض كردند و ظاهرا اسلام ستيزي را از مرامنامه خويشحذف كردند و با تظاهر و تعارف به اسلام سعي كردند پان ايرانيسم و آرياگرائي وشوونيسم و فارسيسم را رنگ و لعابي اسلامي دهند. اينان در واقع اسلام و آرمانهاياسلامي را تبديل به وسيله و دستموزه براي شرح و بيان و تبليغ آرياگرائي و تركيستيزي ميكنند و اغلب در ارگانهاي فرهنگي كشور نظير صدا و سيما (برنامههايتاريخ و فرهنگ ايران زمين و نظائر آن)، دانشگاهها (رشته هاي تاريخ و زبان و ادبياتفارسي و زبان فرهنگ باستاني و جز آن)، آموزش پرورش (دفتر تحقيقات و تاليفكتابهاي درسي، پژوهشكدههاي مجلات رشد و انتشارات و غيره) سعي دارند نفوذ كنندو نيات پليد شيطاني خود را با دست مسلمين صافي ضمير و پاكدل اجرا سازند و دربسياري ارگانهاي مطبوعاتي حضور دارند و مجلات و هفته نامههاي فزون از شمارمنتشر ميكنند. و عموما جو غالب فرهنگي كشور را به دست گرفته اند و طرحهايموذيانه زيرزميني فراماسونري را اجرا ميكنند.
? آيا پان تركيسم و پان ايرانيسم در مقابل هم قرار دارند و اكنون در ايران پانتركسيت و پان ايرانيست ها با هم در جدال هستند؟
پان تركيسم يك جريان فكري مرده و مضمحل شده است اما پان ايرانيسم برنامهموذيانه و پيچيده و گسترده بسيار فعالي است كه براي پياده كردن نيات پليد پانايرانيستي اكنون خيزش فرهنگي معقول در آذربايجان را به پانتركيسم، اين اسطورهخيالي و موهوم نسبت داده است و از آن تعريف مشخص هم نميتواند به دست دهد.
پان ايرانيستها دشمن سرسخت غيرت و صداقت و فعاليت و تدين در آذربايجانهستند و از هر گونه پيشرفت اقتصادي و فرهنگي كه نصيب جوانان اين ديار ميشود،ناخرسندي نشان ميدهند. از اعتناء و توجه مسئولان دولت به منطقه با شگردهايمختلف جلوگيري ميكنند و با تحليلهاي پيچيده و موذيانه، مسئولان را از غول بيشاخو دم پان تركيسم ميترسانند و متاسفانه موفقيت نسبي نيز به دست آوردهاند.
اينان از سويي مسئولان جمهوري اسلامي را مرعوب ميسازند و از سوي ديگر باتربيت نوچههاي پانايرانيستي، سعي در حفظ و تحكيم اين جو غالب دارند. پانايرانيستها بويژه پس از شكست كودتاي نوژه از اقدامهاي نظامي عليه جمهوري اسلاميموقتا صرفنظر كردند و به اقدامهاي فرهنگي روي آوردند. پان ايرانيستها ميدانند كهتركيستيزي مغاير با منافع نظام و انقلاب است، از اين رو محيلانه تلاش دارند كهبرخي از مسئولان نظام مقدس جمهوري اسلامي را نيز با خود همراه و همدين وهمساز كنند و يا بگونهاي مرعوب سازند كه هيچيك از مسئولان، قدمي در تركيپژوهي و پاسداشت زبان و ادبيات تركي ايراني و اسلامي برندارند. و ما اكنون دراستانهاي آذربايجان (اردبيل، تبريز، اروميه و زنجان) كمتر مسئول فرهنگي سراغ داريمكه خدمت به فرهنگ و زبان تركي آذربايجان را سرلوحه اهداف فرهنگي خود در منطقهقرار دهد و مرعوب جوّ پان ايرانيسم نگردد و يا دستكم خود شيريني و خوش رقصينكند و به اصطلاح سري را كه درد نميكند دستمال ببندد و عافيت نطلبد.
? آيا به نظر شما آزادي تحصيل به زبان تركي بايد هدف مسئولان جمهوري اسلاميباشد؟
هدف تركيستيزان، سلب آزادي تحصيل به زبان تركي است. اما براي ما مسلمينآذربايجان، آزادي زبان تركي هدف نيست بلكه وسيله است. هدف رشد و كمال جوانآذربايجاني است. براي تحقق اين رشد و كمال بايد هر گونه تنگنا را از ميان برداريم كهدر فلسفه «نوعي رهاسازي از قيود» ناميدهميشود. ما ادعا ميكنيم كه تركيستيزي،تنگنا و مانعي در مقابل رشد و كمال انسان تركي زبان و جوان آذربايجاني است و برعكس آن، تحقق آزادي تحصيل به زبان تركي طريق رشد و كمال او را هموارتر خواهدساخت. آزادي پديدهاي است كه اگر نباشد، روندي به نام پيشرفت و تكامل پيدانخواهد شد. از آزادي تعريف حد تام داريم، نه حد ناقص. خود مقوله آزادي نميتواندهدف نهائي باشد. بلكه هدفي است كه تبديل به وسيلهاي براي رسيدن به هدف يااهداف والاي رشد و كمال الهي در انسان خواهد شد.
? نظر شما درباره اعتراض استاندار آذربايجان شرقي به پخش برنامه هتل پيادهرو ازسيماي جمهوري اسلامي ايران و اهانتهاي عديده به زبان تركي چيست؟
مسأله ما، مسأله زبان فارسي نيست. انقلاب ما انقلاب اسلامي است نه انقلابفارسي. انقلاب ارزشهاي اسلامي است نه انقلاب ارزشهاي پان فارسيسم و پانايرانيسم. اما متاسفانه صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، بويژه در سالهاي اخير،اين مساله را به فراموشي سپرده است و «فارسي بازي» را عمده كرده است و در كنار آن«تركيستيزي» وحشتناكي را هم دنبال ميكند.
برداشت من به عنوان يك بيننده سيما اين است كه سياستگذاران فرهنگي سيما،بيشتر در انديشه گسترش زبان فارسي هستند تا گسترش معارف اسلامي و مفاهيمقرآني. و در بسياري از برنامه هاي خود، «بيگانه ستيزي» القا ميكنند. گويا فارسي زبانيوالا و برتر و فرابشري و تركي، زبان اراذل و اوباش و دلقكان و لودگان و زباني پستاست. بيننده چنين تلقي كند كه القاء اين مطلب هدف پنهاني سياستگذاران «سيما»است. اعتراض استاندار آذربايجان شرقي هم ناشي از بررسي عميق سياستهاي فرهنگيكلان پان فارسيستها عليه فرهنگ مقدس اسلامي آذربايجان بوده است.
? آيا به نظر شما پان فارسيستها در جمهوري اسلامي نقشي دارند؟
نفوذ پان فارسيستها در ارگانهاي فرهنگي كشور يك واقعيت تلخي است كه متأسفانهبايد به آن اعتراف كنيم. پان فارسيستها بازمانده فرقه «شعوبيه افراطي» هستند كه درمقابل حركت ضد ارزشي ترجيح عرب بر عجم، اينان عجم (فارس) رابرتر از عرب وترك ميدانستند و سعي داشتند كه آن را «تشيع علوي» تبديل سازند. پانفارسيستهايامروزي كه تعارفي هم به تشيّع ميكنند بازمانده چنين فرقهاي هستند كه در دوره پهلويبسيار فعال بودند و حتي حزب ديگري با نام «سومكا» داشتند. گروهكهايي نظير«نهضت آزادي» نيز از اين آبشخور سيراب ميشوند. اينان در پنجاه سال اخير لژهايفراماسونري عديدهاي تاسيس كردند از جمله «لژ صفا» كه موسس آن «ذبيحالله صفاشهميرزادي» رئيس دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در دهه چهل بود و «ابراهيم پور داودرشتي» كه مبلّغ كيش نئومزديسنا و مخالف سرسخت تدريس قرآن و عربي در مدارسايران بود. وي از عنصر ترك پيوسته با عنوان «اجنبي و انيراني» نام برده است. طبقنظريه او زباني به اسم تركي، وجود ندارد و آنچه كه اكنون به اين اسم ناميده ميشودمجموعه لغاتي از مغولي و فارسي و عربي است كه گويا قبائل وحشي آسياي ميانه برايران تحميل كردهاند و تازيان (مسلمين) آن را رواج داده اند!
متاسفانه نوچهها و تربيت شده هاي اين افراد اكنون در مراكز دانشگاهي و فرهنگيكشور نفوذ دارند و محتواي فكري خود را در قالبهاي اسلامي و مردمي تبليغ و القاءميكنند.
? شما در جائي گفتهايد كه ايران گرايي از خارج هدايت ميشود، آيا اين صحت دارد؟
ببينيد من گفتهام و ميگويم پان فارسيسم و پان ايرانيسم را پيوسته لژهايفراماسونري و جاسوسهاي انگليس و نوكران و عوامل سرويسهاي اطلاعاتي بيگانگانو دشمنان اسلام هدايت كردهاند. «احمد كسروي» را در نظر بگيريد. او مرد شماره يكتفكر پان فارسيسم و اسلام ستيزي و تركيستيزي بود و ميدانيد كه عضو وابستهانجمن پادشاهي لندن بود و فرمان از آنجا ميبرد. خود رضاخان را هم كه عامل اجرايايدئولوژي ناسيوناليسم فارسي ضد اسلامي بود اجنبيان آوردند و رسم ناميمون تركيستيزي را هم او در ايران تقويت كرد. ديگران هم همينطور، همه سر در آخور دشمناناسلام داشتند و دارند. هم اكنون پايگاه اصلي پان فارسيستها و تركي ستيزان در امريكادكه «احسان يار شاطر» است و او در چهل سال اخير سوء قصد به فرهنگ و اعتقاداتمردم ايران اعم از ترك و فارس كردهاست و ميكند.
اينها مسائل كم اهميتي نيست كه از كنار آن بياعتنا رد بشويم. ساده لوحي است اگرما خيال كنيم كه دشمنان اسلام سلاح بر زمين گذاشتهاند اينان تلاش دارند كه مسالهاصلي ما را مساله زبان و مساله نژاد بكنند و با نفوذ دادن عوامل و ايادي درجه يك تادرجه دهم خود در ارگانها و نهادهاي فرهنگي و تاسيس بنيادها و انجمن هاي فرهنگيو غيره و از طريق رسانهها، با «فارسي بازي و تركي ستيزي» محيلانهاي نيات پليد خودرا با شگردهاي عجيب و گاه غير قابل تصور به اذهان پاك جوانان ما القا ميكنند.
خوب، اين القائات چه نتيجهاي خواهد داد. از سوئي در جوانان فارس هيستريتوجه افراطي به پان فارسيسم ايجاد ميشود كه منجر به نوعي فاشيسم خواهد شد و ازسوي ديگر جوانان ترك اصيل ايراني رابه دامهائي كه ديگران پهن كردهاند سوِ خواهندداد و يا حداقل دل آزردگي از نظام مقدس جمهوري اسلامي و …
? به نظر شما چه بايد كرد؟
من نظر خودم را بارها گفتهام. بايد اصل پانزدهم قانون اساسي به تمامي و با قدرت،بويژه در شمال غرب كشور اجرا شود.در اين كار بيش از اين تعطيل و اهمال و سستيروانيست. تا دير نشده، دولت بايد ابتكار عمل را به دست گيرد. من امروز اخطار ميكنمكه فردا بسيار دير است. مردم شمالغرب كشور طالب آن هستند كه به زبان تركي ايرانيتحصيل كنند. هر آذربايجاني چنين آرزوئي را در دل دارد و اين امري اجتناب ناپذير وبسيار طبيعي و عادي است.
هفتهنامه «شمس تبريز» ، شمارههاي 37 و 38 و 39 و 40، تيرماه1378، تبريز. مصاحبهكننده: آقاي علي حامد ايمان
? ميدانيد كه زبان ما به نامهاي گوناگون ناميده شده است : آذري، تركي، آذربايجاني،تركي آذري، تركي ايراني و … به نظر شما كداميك از اين نامها صحيح است. باتوجه بهاينكه جناحهاي خاصي بعضي از اين نامها را انكار و يا حتي كاربرد آنرا تكفيركردهاند نظر شما درباره صحت و سقم هريك از آنها چيست؟
زبان ديرسال و پرباري كه در سرزمين مقدس آذربايجان رايج و فراگيراست زبان تركياست و تودههاي وسيع مردم اين سرزمين هر زمان زبان خود را به همين نام ناميدهاند وغير تركان آذربايجان و سويهاي آن نيز چنين گفتهاند، اين نام همگاني و فراگير ماست.اما در چهارچوب تحليل دقيق علمي و آكادميك، از آنجا كه تركي رايج در آذربايجان وسويهاي آن، برخي وجوه افتراِ آوائي و مورفولوژيك با ديگر شعبات زبان توانمندتركي در جهان پيدا كردهاست. آن را به صفت آذري و يا آذربايجان متصف ميكنيم كهشاخهاي از تركي غربي به شمار ميرود. و شما ميدانيد كه اين تركي كه در غرب دريايخزر تا دروازههاي وين رايج است از تركي شرقي كه شرِ درياي خزر تا اقصي نقاطچين را پوشش ميدهد، در گذر زمان فاصله گرفتهاست. و شايد بيش از 30 درصد ازمورفمهاي زبان در مخزن واژگان با هم تفاوت حاصل كردهاند و احتمالا جزئي وجوهافتراِ نحوي نيز پيدا آمده است. اما به هر گونهاي كه تعبير شود از يك زبان تركي مادرجدا شده اند و دو شاخه پر بار از يك تنه تناور و تنومند به حساب ميآيند و در طولتاريخ هر دو شاخه شرقي و غربي ميوههاي رنگين و با طراوتي دادهاند كه هم اكنون دردنيا رايج اند و همه جا نام تركي (= توركجه) دارند و هر يك از اين شاخهها و ميوهها راتاريخي بسيار دراز آهنگ و شيريني است كه آن را بايد در دانشگاه ها تحصيل كرد.
? در مقابل اين نظريه كه ميگويند زبان تركي از قرن دهم در آذربايجان رايج شده وقبلا زبان اين منطقه فارسي بوده است و وجود شاعراني مانند خاقاني و نظامي وقطران و دهها نظائر آن را دليل اين مدعا ميدانند چه ميگوئيد؟
اين يك دروغ است، دروغي بزرگ كه توسط تركي ستيزان رواج داده ميشود. درآذربايجان هيچگاه زبان فارسي رايج نبوده است، اكنون هم نيست. شما حتي يك ده همنميتوانيد پيدا كنيد كه به فارسي سخن بگويند. در منابع تاريخي و جغرافيايي همچنين خبري به ما داده نشده است. در آذربايجان در طول تاريخ نيم زبانهايي نظير:تالشي، تاتي، كردي، آسوري، ارمني، گيلكي، عبراني در گستره فراگير زبان تركيهمزيستي داشتهاند. حتي در منابع تاريخي از برخي از روستاهاي عرب زبان خبر دادهشدهاست، اما فارسي در هيچ شهر و دهي رايج نبوده است و همه اين زبانها و نيم زبانها نيز حيات و تكامل خود را مديون زبان تركي هستند و دانشمندان و سخنورانآذربايجان به نشر معارف اسلامي در نيم زبانها اعتنائي بليغ داشتهاند. بويژه اهتماميستايشآميز در رشد و توسعه و غناي زبان فارسي بعنوان زبان مشترك اهل قلم در ايرانو «زبان دوم» و يا «زبان ديگر» (Foreign Language) در منطقه، و زبان عربي به عنوانزبان قرآن كردهاند. شما «خطيب تبريزي» را در نظر آوريد كه آثار او در مبحث الفاظقرنها در نظاميهها و مدارس عالي براي آموزش دقائق زبان عرب تدريس شد و هنوز هماز كتب مرجع در صرف عربي به شمار ميرود و يا «عزالدين زنجاني» كه كتاب تصريفوي يگانه كتاب درسي مهم حوزههاست كه دهها تن از علماي اسلامي از جمله«سعدالدين تفتازاني» بر آن شرح نوشتهاند. اينان همّت خود را صرف آموزش زبان قرآنميكردند كه ناشي از اعتقاد صافي ضميرانه و خالصانه آنان داشت. و خاقاني و نظاميو قطران و نظائر آنان كه نام برديد، همت خود را صرف نشر معارف اسلامي در زبانمشترك اهل قلم ميكردند. عربي نويسي آنان و فارسي نگاري اينان، دليل بر رواج ايندو زبان در آذربايجان نميتواند باشد. خاقاني خود را «تُرك عجمي» مينامد و نظاميميگويد : «پدر بر پدر مرمرا ترك بود». اين بزرگان بسيار فرا ملي ميانديشيدند و تأكيد بر نشر باورهاي مقدس ديني خود بويژه در زبانهاي ديگر داشتند.
? پس چرا اين بزرگان اثري به تركي از خود بر جاي نگذاشتهاند و در ميان چهارصدشاعر كه در دربار غزنوي زندگي ميكردند حتي يك نفر هم به تركي شعر نسرودهاست؟
شما بر اساس كدام مستندات و مستمسكات علمي و تاريخي چنين حكميميدهيد؟ دوران ساماني و غزنوي از دورانهاي طلائي گسترش و تكامل نظم و نثر تركيدر خراسان بزرگ است در دوره سامانيان نثر مذهبي تركي در شرِ ايران به اوج تكاملخود رسيد، ترجمههاي تركي منثور از قرآن مجيد كه از اين دوره برجاي مانده، شاهداين مدعاست. شعر تركي نيز همين گونه است. اثر بسيار معروف قوتادغو بيليغ در هميندوره سروده شد كه بررسي علائق و مشتركات آن با شاهنامه فردوسي، بحثي مهم درادبيات پژوهي آن عصر است. دو شاعر معروف «تركي كيشي» و «جوجي» در هميندوره در غزنه ظهور كردند «خواجه احمد يسوي» معروف به پير تركستان آثار خود را درهمين زمان به نظم در آورد. كتاب بسيار ارزنده عتبةالحقايق محصول همين دوره است و«نهج الفراديس» نيز در همين دوره …
? نام اين كتابها را كه ميفرمائيد اول بار است كه ميشنويم!
متأسفانه همين طور است. تركي ستيزي آريامهري در ايران اجازه نداده است كه شماوديگران به تركي پژوهي روي آوريد و با مغالطه و سفسطهها پيوسته چنين وانمودكردهاند كه زبان موسوم به تركي، مخلوطي از لغات مغولي و فارسي و عربي و غيره، وفاقد هر گونه ادبيات و شعر است. اكنون شما در دنيا جز ايران كشوري پيدا نميكنيد كهدر دانشگاههاي آنها زبان و ادبيات تركي، فرهنگ تركي، تاريخ تركي، هنر تركي و نظائرآن تدريس نشود. اما نوكران فراماسونري آريامهري در ايران همه اينها را ايراني ناميدهاندو ايراني را هم فارسي و پارسي معني كردهاند و تركي را هم انيران و ترك را انيراني نامدادهاند و در برخورد با فرهنگ والاي تركي خصومت، نفرت، كينه، استهزاء، تمسخر،ريشخند، لودگي، مسخرگي، بياعتنائي و بي توجهي القا كردهاند و دشمنان انقلاباسلامي نهادهائي چون «سازمان تأليف كتابهاي درسي» را در آموزش و پرورش ووزارت علومو سازمان صدا و سيما و نظائر آن را به تسخير در آوردهاند و جو فرهنگيكشور را آلوده ساختهاند و هيستري فارسي بازي آريا مهري را زنده نگه داشتهاند. بعضي ميخواهند آذربايجان را از لحاظ فرهنگي غير فعال نمايند.
? طبق يك نظريه، زبان آذربايجاني در قديم «آذري» نام داشته است و بتدريج از بينرفته و جاي خود را به تركي داده است. در اين باره نظر شما چيست؟
همانگونه كه گفتيم لفظ تركي «آذري» صفتي است كه به شاخهاي از تركي غربي دادهميشود و در تاريخ زبانشناسي تركي جايگاه و تعريف مشخصي دارد و در سرزمينمقدس ايران استانهاي شرقي كشور تركيه و بخش هائي از گرجستان و ارمنستانموجود، تمامت خاك جمهوري آذربايجان رايج است. لفظ آذري مركب از كلمه تركيآذر (=آذ+ار) و نشانه منسوبيت «ي» است در معناي منسوب به جوانمردان ايل آذ يا آز.اين ايل كه در منابع كهن تاريخي و جغرافياي اسلامي نظير «صورةالارض»اثر ابن حوقل،«المسالك والممالك» اثر ابن خردادبه «مروج الذهب» المقدسي، «راحةالصدور» راونديو جز آن، و نيز منابع و سنگ نبشتههاي تركي پيش از اسلام و آثار مكتوب گرانقدرتركي مانند «ديوان لغات الترك» «حماسههاي دده قورقود» و «قارا مجموعه» اثر شيخ صفياردبيلي و چرم نبشتههاي دشت تورفان نام آن آمده، حكومتي را كه قرنها پيش از ميلادمسيح در شمال غرب ايران، جنوب قفقاز و شرِ كشور تركيه فعلي تشكيل دادند، آذرناميدهاند يعني جوانمردان آذ.
? اين نام را بر روي سرزمين خود نيز نهادهاند و حتي نام كوهها و رودها را نيز به خودمنسوب داشتند مانند نام رود آراز يا ارس.
بدنه دولت «آذ» را جوانمردان سلحشوري تشكيل ميدادند كه بارها در جنگ باقبائل همسايه خود مخصوصا در جنگ با «اوز»ها پيروز شدند و حماسه آفريدند. درمنابع تاريخي فارسي نظير راحةالصدور فصلهاي مشبعي با عنوانهايي نظير«اندر تاختنملك آذان بر اوزان» با توصيف قهرمانيهاي جوانمردان آذ نگاشته شده است و زبانآنان «تركي الاذيه» و يا تركي الاذريه ناميده شده است. هر دو لغت آذيه و آذريه صحيحاست.
اين همان زباني است كه خطيب تبريزي آنرا به ابوالعلا معري معرفي كرد و ناصرخسرو به قطران تبريزي منسوب داشت و در زمان ناصرالدين شاه تدوين كنندگاندانشمند كتاب پرارزش «نامه دانشوران» به توصيف آن پرداختند وميرزا مهدي خاناسترآبادي منشي دربار نادرشاه آن را در مقابل جغتائي قرار داد و تعريف علمي ومشخصي به دست داد.
اما پس از پايان جنگ جهاني نخست و سقوط امپراطوري عثماني و آغاز سياست«تركي ستيزي» انگليس در سطح جهان و كودتاي رضاخاني در ايران و توسعه سياستناسيوناليسم فارسي، پان ايرانيسم، شوونيسم فارسي و اختراع اصطلاحاتي نظير«پاناسلاميسم و پان تركيسم»، سياست جداسازي مردم آذربايجان از گذشته پربار تركياسلامي خود را رواج گرفت و در اين راستا به ايجاد كينه و نفرت عليه تركي شروع شد واين سياست را به محيطهاي علمي نيز كشاندند و تركي را زبان مهاجم(!) ناميدند.
در اين ميان، احمد كسروي كه مدعي مهدويت و نبوت نيز بود و زبان فارسي رازبان خدا ميدانست و زبان پاك ميناميد و كتاب ورجاوند بنياد را هم (نعوذباالله)همسنگ قرآن مجيد و كتاب ديني خود ميپنداشت، نظريه جديدي پيش كشيد به اينمعنا كه گويا زبان ناميده شده با نام آذري در متون اسلامي، زباني بوده است كه ريشهفارسي داشته است و در سرتاسر آذربايجان رايج بوده است و گويا توسط شاه اسماعيلختائي كه كسروي، او و تبارش را خوش نداشت، برافتاده است و تركي جاي آن را گرفتهاست!
وي براي اين زبان فرضي به تدارك امثله و شواهد نيز دست زد. ديوانهاي شاعرانآذربايجان را كاويد و هر جا بيتي و يا جملهاي به يكي از نيم زبانهاي تالشي، تاتي وكردي يافت، به اين زبان منسوب ساخت. او در مجموع هفده جمله و بيت پراكنده ازمتون فارسي جمع آوري كرد و بعنوان امثله زبان آذري عرضه داشت. ميان اين مثالهاهيچگونه وحدت نحوي و سنخيت صرفي وجود نداشت. مثلا سه بيت از شيخ صفياردبيلي صاحب دو كتاب تركي «قارا مجموعه» و «مناقب» به نيم زبان تالشي، و دو بيت ازهمام تبريزي به نيم زبان تاتي جزء اين مثالها بود.
پس از كسروي، اسلامي ستيزان و تركي ستيزان و خائناني كه دور سفره مردارشاهنشاهي جمع شده بودند، سعي كردند كه به اين امثله و شواهد بيافزايند. در اين ميانافرادي نظير منوچهر مرتضوي، عبدالعلي كارنگ، يحيي ذكاء، امين احمد رياحي،رحيم رضا زاده ملك، سرهنگ شعار، محمودمهران، اديب طوسي، ماهيار نوايي وديگران بسيار سينه چاك كردند و هنوز هم به بركت بياعتنايي برخي از مسؤولانجمهوري اسلامي بعضي از آنان كه زندهاند، فعال هستند و بانفوذ در سازمانهاي تأليفكتابهاي درسي و از طريق ايادي و نوچههاي خود، تئوري انگليسي احمد كسروي رابالعابي ملي گرايانه به اذهان پاك و معصوم فرزندان ما القاء ميكنند. بسياري از قلم بهدستان عافيت طلب نيز در مقابل اين توطئه سكوت مرگباري پيش گرفتهاند.
? آيا اين نظريه در خارج از ايران هم رواج دارد؟
منابع ايراني ملي گرا كه از سوي سرويسهاي اطلاعاتي انگليسي تغذيه ميشوند درخارج هم به تبليغ اين نظريه ايروني ميپردازند.مثلا «احسان يار شاطر» فراري كه باغارت بيت المال ايران دكه ايران شناسي در آمريكا باز كرده است، ماده آذري Azeri رادر دائرةالمعارف ايرانيكا Iranica با همين تعريف آورده است. و به تبع او نوچه هايداخلي وي در دائرةالمعارف بزرگ اسلامي و دائرةالمعارف تشيع و دانشنامه ايران واسلام هم سعي كردهاند اين نظريه پوچ و سخيف و بيپايه و كسروي ساخته را رختعلمي بر تن كنند.پان ايرانيستهايي كه به اسلام و انقلاب اسلامي نيز گاه اقرار زبانيدارند نه اذعان قلبي و از مصداِ «المومنون اخوه» سوء استفاده دهشتناكي ميكنند و مامسلمين را به باركش خويشتن بدل ميسازند و حمالالحطب اين ماجرايند.
? به نظر شما اين اشخاص چه اهدافي را دنبال ميكنند؟
اينان ظاهرا سنگ «وحدت ملي» را به سينه ميزنند و به «ايرون و ايروني» دلميسوزانند. اما هدف پنهاني اينان اين است كه آذربايجان را اولا بلحاظ فرهنگي تبديلبه يك منطقه غير فعال كنند و ثانيا در چارچوب يك طرح موذيانه براندازي، نسلجديد آذربايجان را رودرروي نظام مقدس جمهوري اسلامي قرار دهند و با تحميل«تركي ستيزي» به نظام، منطقه را براي جولان اسلام ستيزان امن تر سازند.
ميدانيد كه هر گونه انديشه و حركت فرهنگي، ريشه سياسي دارد و عملكردسياسي به دنبال آن است. اين حركت موذيانه فرهنگي در سرزمين مقدس آذربايجان نيزكه اخيرا شتاب گرفته است، مبدا و مقصد مخوفي دارد كه بايد جوانان را از آن آگاهساخت. جوانان ما بايد با رويكردي عظيم به ميراث فرهنگي تركي اسلامي بازمانده ازنياكان خود و گسترش آموزش علمي زبان تركي در منطقه و كشاندن آن به مدارس ودانشگاهها و مطبوعات، هم توطئه «ايروني بازي» را خنثي سازد و هم به تعميق انقلاباسلامي و تحقق كامل آرمانهاي قرآني امام راحل مدد رسانند.
? لطفا در مورد پيدايش مكتب «پان تركيسم» و ماهيت آن و تاريخ و عملكردپانتركيسم، اطلاعاتي در اختيار ما بگذاريد؟
پس از شكست دولت عثماني در جنگ جهاني نخست و تجزيه پي در پيسرزمينهاي اسلامي و گسترش فعاليتهاي فراماسونري در اين سرزمينها، از سويبورژوازي ملي كشور تركيه دو جريان فكري سياسي ، تكوين و گسترش مييافت.جريان نخست ناظر بر آن بود كه در مقابل هجمه خانمان برافكن دنياي غرب درسرزمينها، روح وحدت اسلامي را بيدار سازد و همه كشورها و سرزمينهاي اسلامي رابه سوي ايجاد اتحاديه كشورهاي اسلامي سوِ دهد. دنياي غرب و اسلام ستيزان اينجريان فكري را «پاناسلاميسم» ناميدند و با آن به مبارزه پرداختند و تركيه را به سويلائيسم كشانيدند و اين جريان انديشگي را به انزوا و نابودي سوِ دادند.
جريان دوم كه به دو جناح ديني و غير ديني منقسم ميشد، ناظر بر آن بود كه كليهكشورها و ملتهاي تركي زبان را از غرب چين تا دروازههاي وين به مركزيت تركيه تحتيك حكومت فدرالي و اتحاديه گونه درآورد و يا حداقل از افتادن سرزمينهاي تجزيهشده خلافت عثماني به دست غربيها و روسها جلوگيري كند و به تشكيل حكومتهايمحلي از سوي مردم ترك زبان مدد رساند. غربيها اين جريان را هم «پان تركيسم»ناميدند و از آن تعاريف گوناگوني به دست دادند. آن را برنتافتند و در همه سرزمينهايترك زبان، به تركي ستيزي فراماسونري دست يازيدند و هجمههاي فرهنگي عليهفرهنگ اسلامي تركي را در سرتاسر جهان به اين حربه توجيه كردند.
بدين گونه كه غول و اسطورهاي بانام پانتركيسم ساخته شد كه هرگونه تصوري ازآن لرزه بر اندام ملل غير ترك ميانداخت و هرگونه خيزش فرهنگي تركي نيز به آنمنسوب ميشد.
? پس بايد گفت كه در واقع اين اصطلاح ريشه تركي ندارد و انگليسي است آيا نظرشما همين است؟
دقيقا، اين اصطلاح ساخته غربيهاست. «پان» ريشه يوناني دارد و به معني همه است.اصطلاح «پان تركيسم» از سال 1915 به اين سو وارد مخزن واژگان انسيكلوپديهايغربيها شدهاست و در تعاريف نا مشخص و جورواجور آن، پيوسته به همبستگي تركانتعبير شده است. هيچيك از جناحهاي اصلي و فرعي اين نوع انديشه سياسي در تركيههيچگاه حزبي به اين نام تشكيل ندادند. گرچه پيش قراولان اين جريان فكري دراصطلاح «توركچولوك و اسلام چيليق» را بارها به كار بردهاند اما تشكل و انسجامسياسي تحت اين نام را هيچگاه نداشتند. مرحوم «ضياءگوكالپ» كتابي با نام«توركچولوگون اساسلاري» تاليف كرد، اما نه او و نه همفكرانش حزب و گروهي به ايننام تشكيل ندادند. انسجام و اتحاد و همبستگي و صلح و دوستي همه تركان جهان بهآرزوي قلبي حسرتباري تبديل شده بود كه شيوههاي ناجوانمردانه تركي ستيزي درسرتاسر دنيا آن را تقويت ميكرد و از سوي ديگر سياست بازان فراماسونري موفقميشدند از اين آرزوي حسرتبار مردمي سوءاستفادههاي كلان بكنند. شوونيستها ولد بلافاصل صهيونيستها هستند
? آيا زبان و ادبيات تركي آذربايجاني در دانشگاههاي دنيا تدريس ميشود در كدامدانشگاه و با چه اهدافي؟
در كليه دانشگاهها و مراكز تحصيلات عالي در سطح جهان كه در آنها رشتههاي «زبانو ادبيات تركي»، «فرهنگ تركي»، «تاريخ هنر تركي»، «تاريخ تركي» موجود استدرسهائي با عنوان «تاريخ ادبيات تركي آذربايجاني» و «مباني دستور زبان تركي آذري»صرف تركي آذري، نحو تركي آذري، مخزن واژگان تركي آذري و چندين درس ديگر دررابطه با زبان و ادبيات تركي آذربايجاني تدريس ميشود. مثلا در دانشگاه آكسفورد يكدرس مستقل چهار واحدي موسوم به «شعر و ادب فضولي» (Fuzuli¨s Literary)وجود دارد و كرسي گرايش تخصصي فضولي شناسي تاسيس شده است. در يكي ازدانشگاههاي آمريكا كرسي عالي «ساهرشناسي» ايجاد شده و خانمي از اهالي تبريزموسوم به خانم دكتر برنجيان رساله دكتري خود را در همين كرسي دفاع كرده است. دردانشگاه فلورانس ايتاليا كرسي عالي تحقيق در آفرينش ادبي شاه اسماعيل ختائيوجود دارد و ديوان شاه ختائي هم از سوي همين شعبه چاپ شده است. در ژاپنخانمي از رساله دكتري خود پيرامون «لهجه تبريز» دفاع كرده است. در دانشگاه «صوفيه»در پايتخت بلغارستان در رشته «فيلولوژي تركي» گرايش «ادبيات آذربايجان» ايجاد شدهاست. در دانشگاه ازمير رشته مستقل «آذربايجان ادبياتي» وجود دارد كه همه سالهچندين نفر با درجه «ليسانس» از آن فارغالتحصيل ميشوند …
? در مورد اهداف اين دانشگاهها هم ميتوانيد صحبت فرمائيد؟
سياستگذاران اين دانشگاهها در بيرون از جهان اسلام البته اهداف آشكار و پنهانيدارند. جالب است بدانيد كه دولت صهبيونيستي اسرائيل و دولت داشناك ارمنستان ودولت يونان هم در دانشگاههاي خود در كنار رشته اسلام شناسي، رشتههائي نظير«زبان وادبيات فارسي» و «زبان وادبيات تركي» و «زبان و ادبيات عربي» تأسيسكردهاند. اينان همقصد تربيت متخصص براي خود و هم قصد تحريف و به انحرافكشاندن پژوهشهاي سالم و اسلام باورانه و تركانه در اين زبانها را دارند.
اين مسأله، بديهي و روشن است. صحبت بر سر اين است كه ما چرا بايد ميدان را برايآنان امن بسازيم. مجموعه عظيم ادبيات تركي جزئي جدا نشدني از فرهنگ اسلاميتاريخ مسلمين و ايران است. هرگونه بيغيرتي و بياعتنائي ما در برخورد با اينمجموعه عظيم، كمك به ميدانداري دشمنان اسلام خواهد كرد.
ايادي دشمن در ايران با خط و خطوط ملي گرايانه و در پوششي از ايروني بازيهايقرتي، لانه كرده است. شوونيستها و پان ايرانيستها ولد بلافاصل صهيونيستها هستند ودر لژهاي فراماسونري صهيونيست ساخته،عضويت داشتهاند. شما خوب ميدانيد كهشالوده لژهاي فراماسونري جديد (Oriant New Grand) در قرن هجدهم ميلاديتوسط صهيونيستها نهاده شده و به اعتراف خود آنان، اين سازمانها را براي تضعيفملتها و امحاء فرهنگ اسلامي و تفوِ بر آنان ايجاد كردند. در پروتكل يهود دربارهايجاد فراماسونري جملاتي قريب به اين مضمون گفته ميشود: «مسير درازي داريم تابتوانيم آثار چند قرن ديگران را منهدم سازيم. براي تهيه وسايلي كه ما را به مقصود برساند بايد ازبيغيرتي و عدم اطلاع و بيثباتي افراد ملل ديگر استفاده كنيم. اين قدرت مخفي ماست و چه كسيقادر است كه قدرت مخفي ما را از بين ببرد؟ فراماسونري فقط به منظور مخفي نگاه داشتن نقشههايما است و طرز اجراي آن در محلهاي مختلف بايد براي هميشه بر ملتها پوشيدهبماند.»
بسيار روشن است كه اكنون در ايران كساني كه سعي ميكنند جوانان آذربايجان دربرخورد با فرهنگ پربار تركي اسلامي و ايراني، بيغيرتي و بياعتنائي نشان دهند و آنرادغدغه و مسأله خود ندانند و باعث عدم اطلاع جوانان از افتخارات فرهنگي تركي خودميشوند و نهضتهاي فرهنگي اسلامي مقدس تركيگرائي را به بيثباتي سوِميدهند، به نوعي سر در آخور فراماسونري جديد صهيونيستي دارند.
فراموش نكنيم كه فراماسونرهاي ايران پيوسته خط «نفوذ» در حاكميتها را دنبالكردهاند. بر ما روشن است كه پس از صدور انحلال فراموشخانه از سوي ناصرالدينشاه، ملكم خان مهره اصلي فراموشخانه، با نفوذ در ارگانهاي دولتي، تشكيلات سابقخود را با شيوهاي جديد احياء كرد و اين بار «جامعه آدميت» تشكيل داد و حتي موفقشد «كتابچه غيبي» خود را منتشر سازد. و پس از آنكه باز دستش روشد، به شيوهايديگر در اركان حكومتي نفوذ كرد تا جائي كه حتي با سمت كنسول روانه مصر شد و درسال 1288 در تهران «مشاور صدراعظم» گشت و مجلس تنظيمات حسنه را تنظيم كردو به تصويب شاه و صدراعظم رسانيد و اولين قرارداد استعماري با «بارون جوليوس دورويتر» را منعقد ساخت كه به همت روحانيت معظم شيعه لغو گرديد.
قصد من نقل تاريخ نيست ، اما ميخواهم به شما بگويم كه ميرزا ملكمها نمردهاند.جاي پاي آنها را در كتابهاي درسي تاريخ، تاريخ ادبيات، فارسي و غيره مشاهده ميكنمو معتقدم كه اكنون اينان در «پوششي» از «تركي ستيزي» فعاليتي موذيانه و مخربدارند. هرگونه رويكرد به احياء و گسترش زبان مقدس تركي با پشتوانه عظيم اسلاميخود در ايران، خلاف منافع اين جاسوسان بيمزد و مواجب سرويسهاي اطلاعاتيصهيونيستي خواهد بود و هرگونه دشمني با احياء عزت و عظمت زبان و ادبيات تركيدر ايران، به هر انگيزه و پوششي كه باشد، در راستاي خدمت به «ملكم خانهاي جديد»خواهد بود كه لعاب اسلامي هم به ظاهر دارند.
? حرف و درد شما زياد است، اجازه بدهيد از بحث اصلي منحرف نشويم. اخيرااطلاع يافتيم كه شما دو اثر قديمي به زبان تركي را كشف كردهايد كه يكي از آنهاترجمه عهدنامه حضرت علي(ع) به مسيحيان است و ديگر «قارا مجموعه» از شيخصفي، آيا ممكن است توضيحاتي در اين باره در اختيار ما بگذاريد؟
سه روز پس از كسب خبر وجود اين يادمان گرانبها به اصفهان رفتم. ساعت 10 صبحوارد كاخ چهل ستون شدم و با هماهنگي قبلي كه با مسئولين موزه انجام داده بودم،طومار را در يكي از اتاِهاي مخزن كاخ تحت مطالعه در آوردم و به فضل الهي تاساعت چهار عصر همان روز توانستم كليه مطالب اين طومار هفت متري را قرائت وكتابت كنم.
? از مشخصات اين طومار بيشتر صحبت بفرمائيد؟
استنساخ كننده نسخه، متن عربي عهدنامه را به خط نسخ وبا اعراب كامل و درعرض 80 سانتيمتر استنساخ كرده است و در فاصله سطور، كه فضاي قابل توجهياست، ترجمه تقريبا تحت اللفظي و مفهوم جملات عربي را با نستعليق زيباي مكتبتبريز نوشته است و از آنجا، آغاز كردهاست كه برگردان و معادل هر لغت را زير همانلغت بنويسد، از اين رو در اغلب سطرها جاي خالي و فاصله زياد بين كلمات افتادهاست و گاه به نظر ميرسد كه جملات به ترميم نياز دارد. اما چنين نيست و ما با تفرسدر ساختار جملات، با يك هماهنگي عالمانه و ماهرانه رودررو شديم كه نشان ازقدمت، صلابت و ظرفيت كم نظير تركي آذربايجاني و سنت نثر سياسي و فلسفي اينزبان در ايران دارد.
? اين ترجمه در چه سالي انجام گرفته است؟
نسخهاي كه ما تحت مطالعه قرار داديم، در دوره صفويه در جلفاي اصفهان استنساخشده است و بنا به تصريح كاتب نسخه در مقدمه، آنرا از روي طومار چرمي مستنسخ درسال 447 هجري قمري در تبريز استنساخ كرده است. يعني ميتوانيم ادعا كنيم كه «عهدنامه حضرت علي (ع) با مسيحيان فلسطين» در اوايل قرن پنجم هجري (و يا شايد پيشاز آن) در شهر تبريز به زبان توانمند و پر صلابت تركي آذربايجاني ترجمه شده است واثري از مجموعه فرهنگي مدروس و مكتوب تركي آذربايجاني در يكهزار سال پيش بهشمار ميرود.
? با توجه به اينكه اين طومار و سند تاريخي در موزه كاخ چهلستون اصفهان سالها نگهداري شدهاست، چرا تاكنون مطرح نشده است؟
در ايران پيوسته ارادهاي متمركز فعال بوده است تا زبان تركي را در اين كشور ريشه كنكند و آذربايجان را از فعاليت تهي سازد و آثار فرهنگي اين سرزمين را امحاءكند. دلايلو شواهد اين توطئه روشن است. مسكوت گذاشتن طرح اين سند تاريخي با ارزش،ناشي از همين اراده متمركز بوده است. اين گوشه از واقعيت تلخ به جريان افتادن سيلبنيان برانداز «تركي ستيزي» در اين كشور است. ابعاد تلخي ماجرا خيلي بيشتر ازاينهاست.
? لطفا درباره تركي ستيزي روشنگري بيشتري بفرمائيد و شيوهها و عملكرد اينسياست را روشن كنيد. نظر شما درباره روشهاي سياسي تركي ستيزان چيست؟
تركي ستيزي ابعاد وسيعي دارد نميتوان در يك گفتگوي كوتاه به آن پرداخت. اينشيوه فراماسونري در هر كشور به يك نوع خاص اجرا شده است. اگر شيوه اجرا مثلا درايران دوره پهلوي با يونان يكسان بود در عراِ، سوريه، اتحاد شوروي سابق وبلغارستان تفاوت عمده داشت. اما مقصد نهايي يكي بود: ايجاد احساس كهتري درتركان و آسيميليزاسيون و محو ميراث فرهنگي تركي با چشم انداز آيندهايناسيوناليستي و ضد اسلامي. تركيستيزي و اسلام ستيزي دو مقوله جداي از همنبودند ونيستند. هر دو در راستاي هم به كار گرفته شدهاند. اگر غرب از قدرت تركانميترسيد به خاطر آن بود كه اين قدرت را اسلام به تركان دادهبود. از اين رو هر تركيستيزي ميبايست نخست به اسلام زدايي بپردازد. چنانكه در همه كشورهاي اسلامي،در قرن اخير رژيمهاي دست نشانده و غير الهي و غير مردمي تركي ستيز، اسلام زداييدهشتناكي پيش گرفتند. حتي در خود كشور تركيه لائيكها، گرچه سنگ دفاع از فرهنگتركي را به سينه ميزدند، اما با تغيير الفبا و انكار فرهنگ غني اسلامي دوره سلجوقي وعثماني، در واقع به نوعي تركي ستيزي هم دست ميزدند و آناطولي را از گسترشعظيم اسلاميت و تركيت جدا كردند. اين شيوه، ويژه آن سرزمين بود كه فراماسونريديكته ميكرد. شيوه تركيستيزي در ايران به تمامي با آن متفاوت بود و در اينجا با تبليغايدئولوژي نژادگرايي پارسيسم، شوونيسم فارسي، پان ايرانيسم، و ناسيوناليسم عجمي(= پارسي) به تركي ستيزي و اسلام ستيزي پرداختند.
? آيا رابطهاي بين پان تركيسم و پان ايرانيسم وجود دارد؟ اگر وجود دارد اين رابطه راچگونه ارزيابي ميفرمائيد و به نظر شما در جمهوري اسلامي پان ايرانيسم فعال استيا منفعل؟
بله پان ايرانيسم نام حزبي است كه در دوره شاه خائن تأسيس شد. داراي مرامنامهبود و ارگان رسمي خود را با نام «خاك و خون» هر روز منتشر كرد و فعاليت گستردهايدر آذربايجان داشت. شالوده مرامنامه اين حزب شيطاني بر اساس نظريه نژادگراييآريايي و نفي و تقبيح تازيان و تركان ريخته شده بود و نظريه پردازان حزب، اسلامستيزي و تركي ستيزي را تئوريزه كرده بودند و با همكاري محافل فراماسونري، مراكزعلمي و فرهنگي كشور را در دست داشتند. بعد از انقلاب بعضي از سران و مهرههاياين حزب شيطاني، رنگ عوض كردند و ظاهرا اسلام ستيزي را از مرامنامه خويشحذف كردند و با تظاهر و تعارف به اسلام سعي كردند پان ايرانيسم و آرياگرائي وشوونيسم و فارسيسم را رنگ و لعابي اسلامي دهند. اينان در واقع اسلام و آرمانهاياسلامي را تبديل به وسيله و دستموزه براي شرح و بيان و تبليغ آرياگرائي و تركيستيزي ميكنند و اغلب در ارگانهاي فرهنگي كشور نظير صدا و سيما (برنامههايتاريخ و فرهنگ ايران زمين و نظائر آن)، دانشگاهها (رشته هاي تاريخ و زبان و ادبياتفارسي و زبان فرهنگ باستاني و جز آن)، آموزش پرورش (دفتر تحقيقات و تاليفكتابهاي درسي، پژوهشكدههاي مجلات رشد و انتشارات و غيره) سعي دارند نفوذ كنندو نيات پليد شيطاني خود را با دست مسلمين صافي ضمير و پاكدل اجرا سازند و دربسياري ارگانهاي مطبوعاتي حضور دارند و مجلات و هفته نامههاي فزون از شمارمنتشر ميكنند. و عموما جو غالب فرهنگي كشور را به دست گرفته اند و طرحهايموذيانه زيرزميني فراماسونري را اجرا ميكنند.
? آيا پان تركيسم و پان ايرانيسم در مقابل هم قرار دارند و اكنون در ايران پانتركسيت و پان ايرانيست ها با هم در جدال هستند؟
پان تركيسم يك جريان فكري مرده و مضمحل شده است اما پان ايرانيسم برنامهموذيانه و پيچيده و گسترده بسيار فعالي است كه براي پياده كردن نيات پليد پانايرانيستي اكنون خيزش فرهنگي معقول در آذربايجان را به پانتركيسم، اين اسطورهخيالي و موهوم نسبت داده است و از آن تعريف مشخص هم نميتواند به دست دهد.
پان ايرانيستها دشمن سرسخت غيرت و صداقت و فعاليت و تدين در آذربايجانهستند و از هر گونه پيشرفت اقتصادي و فرهنگي كه نصيب جوانان اين ديار ميشود،ناخرسندي نشان ميدهند. از اعتناء و توجه مسئولان دولت به منطقه با شگردهايمختلف جلوگيري ميكنند و با تحليلهاي پيچيده و موذيانه، مسئولان را از غول بيشاخو دم پان تركيسم ميترسانند و متاسفانه موفقيت نسبي نيز به دست آوردهاند.
اينان از سويي مسئولان جمهوري اسلامي را مرعوب ميسازند و از سوي ديگر باتربيت نوچههاي پانايرانيستي، سعي در حفظ و تحكيم اين جو غالب دارند. پانايرانيستها بويژه پس از شكست كودتاي نوژه از اقدامهاي نظامي عليه جمهوري اسلاميموقتا صرفنظر كردند و به اقدامهاي فرهنگي روي آوردند. پان ايرانيستها ميدانند كهتركيستيزي مغاير با منافع نظام و انقلاب است، از اين رو محيلانه تلاش دارند كهبرخي از مسئولان نظام مقدس جمهوري اسلامي را نيز با خود همراه و همدين وهمساز كنند و يا بگونهاي مرعوب سازند كه هيچيك از مسئولان، قدمي در تركيپژوهي و پاسداشت زبان و ادبيات تركي ايراني و اسلامي برندارند. و ما اكنون دراستانهاي آذربايجان (اردبيل، تبريز، اروميه و زنجان) كمتر مسئول فرهنگي سراغ داريمكه خدمت به فرهنگ و زبان تركي آذربايجان را سرلوحه اهداف فرهنگي خود در منطقهقرار دهد و مرعوب جوّ پان ايرانيسم نگردد و يا دستكم خود شيريني و خوش رقصينكند و به اصطلاح سري را كه درد نميكند دستمال ببندد و عافيت نطلبد.
? آيا به نظر شما آزادي تحصيل به زبان تركي بايد هدف مسئولان جمهوري اسلاميباشد؟
هدف تركيستيزان، سلب آزادي تحصيل به زبان تركي است. اما براي ما مسلمينآذربايجان، آزادي زبان تركي هدف نيست بلكه وسيله است. هدف رشد و كمال جوانآذربايجاني است. براي تحقق اين رشد و كمال بايد هر گونه تنگنا را از ميان برداريم كهدر فلسفه «نوعي رهاسازي از قيود» ناميدهميشود. ما ادعا ميكنيم كه تركيستيزي،تنگنا و مانعي در مقابل رشد و كمال انسان تركي زبان و جوان آذربايجاني است و برعكس آن، تحقق آزادي تحصيل به زبان تركي طريق رشد و كمال او را هموارتر خواهدساخت. آزادي پديدهاي است كه اگر نباشد، روندي به نام پيشرفت و تكامل پيدانخواهد شد. از آزادي تعريف حد تام داريم، نه حد ناقص. خود مقوله آزادي نميتواندهدف نهائي باشد. بلكه هدفي است كه تبديل به وسيلهاي براي رسيدن به هدف يااهداف والاي رشد و كمال الهي در انسان خواهد شد.
? نظر شما درباره اعتراض استاندار آذربايجان شرقي به پخش برنامه هتل پيادهرو ازسيماي جمهوري اسلامي ايران و اهانتهاي عديده به زبان تركي چيست؟
مسأله ما، مسأله زبان فارسي نيست. انقلاب ما انقلاب اسلامي است نه انقلابفارسي. انقلاب ارزشهاي اسلامي است نه انقلاب ارزشهاي پان فارسيسم و پانايرانيسم. اما متاسفانه صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، بويژه در سالهاي اخير،اين مساله را به فراموشي سپرده است و «فارسي بازي» را عمده كرده است و در كنار آن«تركيستيزي» وحشتناكي را هم دنبال ميكند.
برداشت من به عنوان يك بيننده سيما اين است كه سياستگذاران فرهنگي سيما،بيشتر در انديشه گسترش زبان فارسي هستند تا گسترش معارف اسلامي و مفاهيمقرآني. و در بسياري از برنامه هاي خود، «بيگانه ستيزي» القا ميكنند. گويا فارسي زبانيوالا و برتر و فرابشري و تركي، زبان اراذل و اوباش و دلقكان و لودگان و زباني پستاست. بيننده چنين تلقي كند كه القاء اين مطلب هدف پنهاني سياستگذاران «سيما»است. اعتراض استاندار آذربايجان شرقي هم ناشي از بررسي عميق سياستهاي فرهنگيكلان پان فارسيستها عليه فرهنگ مقدس اسلامي آذربايجان بوده است.
? آيا به نظر شما پان فارسيستها در جمهوري اسلامي نقشي دارند؟
نفوذ پان فارسيستها در ارگانهاي فرهنگي كشور يك واقعيت تلخي است كه متأسفانهبايد به آن اعتراف كنيم. پان فارسيستها بازمانده فرقه «شعوبيه افراطي» هستند كه درمقابل حركت ضد ارزشي ترجيح عرب بر عجم، اينان عجم (فارس) رابرتر از عرب وترك ميدانستند و سعي داشتند كه آن را «تشيع علوي» تبديل سازند. پانفارسيستهايامروزي كه تعارفي هم به تشيّع ميكنند بازمانده چنين فرقهاي هستند كه در دوره پهلويبسيار فعال بودند و حتي حزب ديگري با نام «سومكا» داشتند. گروهكهايي نظير«نهضت آزادي» نيز از اين آبشخور سيراب ميشوند. اينان در پنجاه سال اخير لژهايفراماسونري عديدهاي تاسيس كردند از جمله «لژ صفا» كه موسس آن «ذبيحالله صفاشهميرزادي» رئيس دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در دهه چهل بود و «ابراهيم پور داودرشتي» كه مبلّغ كيش نئومزديسنا و مخالف سرسخت تدريس قرآن و عربي در مدارسايران بود. وي از عنصر ترك پيوسته با عنوان «اجنبي و انيراني» نام برده است. طبقنظريه او زباني به اسم تركي، وجود ندارد و آنچه كه اكنون به اين اسم ناميده ميشودمجموعه لغاتي از مغولي و فارسي و عربي است كه گويا قبائل وحشي آسياي ميانه برايران تحميل كردهاند و تازيان (مسلمين) آن را رواج داده اند!
متاسفانه نوچهها و تربيت شده هاي اين افراد اكنون در مراكز دانشگاهي و فرهنگيكشور نفوذ دارند و محتواي فكري خود را در قالبهاي اسلامي و مردمي تبليغ و القاءميكنند.
? شما در جائي گفتهايد كه ايران گرايي از خارج هدايت ميشود، آيا اين صحت دارد؟
ببينيد من گفتهام و ميگويم پان فارسيسم و پان ايرانيسم را پيوسته لژهايفراماسونري و جاسوسهاي انگليس و نوكران و عوامل سرويسهاي اطلاعاتي بيگانگانو دشمنان اسلام هدايت كردهاند. «احمد كسروي» را در نظر بگيريد. او مرد شماره يكتفكر پان فارسيسم و اسلام ستيزي و تركيستيزي بود و ميدانيد كه عضو وابستهانجمن پادشاهي لندن بود و فرمان از آنجا ميبرد. خود رضاخان را هم كه عامل اجرايايدئولوژي ناسيوناليسم فارسي ضد اسلامي بود اجنبيان آوردند و رسم ناميمون تركيستيزي را هم او در ايران تقويت كرد. ديگران هم همينطور، همه سر در آخور دشمناناسلام داشتند و دارند. هم اكنون پايگاه اصلي پان فارسيستها و تركي ستيزان در امريكادكه «احسان يار شاطر» است و او در چهل سال اخير سوء قصد به فرهنگ و اعتقاداتمردم ايران اعم از ترك و فارس كردهاست و ميكند.
اينها مسائل كم اهميتي نيست كه از كنار آن بياعتنا رد بشويم. ساده لوحي است اگرما خيال كنيم كه دشمنان اسلام سلاح بر زمين گذاشتهاند اينان تلاش دارند كه مسالهاصلي ما را مساله زبان و مساله نژاد بكنند و با نفوذ دادن عوامل و ايادي درجه يك تادرجه دهم خود در ارگانها و نهادهاي فرهنگي و تاسيس بنيادها و انجمن هاي فرهنگيو غيره و از طريق رسانهها، با «فارسي بازي و تركي ستيزي» محيلانهاي نيات پليد خودرا با شگردهاي عجيب و گاه غير قابل تصور به اذهان پاك جوانان ما القا ميكنند.
خوب، اين القائات چه نتيجهاي خواهد داد. از سوئي در جوانان فارس هيستريتوجه افراطي به پان فارسيسم ايجاد ميشود كه منجر به نوعي فاشيسم خواهد شد و ازسوي ديگر جوانان ترك اصيل ايراني رابه دامهائي كه ديگران پهن كردهاند سوِ خواهندداد و يا حداقل دل آزردگي از نظام مقدس جمهوري اسلامي و …
? به نظر شما چه بايد كرد؟
من نظر خودم را بارها گفتهام. بايد اصل پانزدهم قانون اساسي به تمامي و با قدرت،بويژه در شمال غرب كشور اجرا شود.در اين كار بيش از اين تعطيل و اهمال و سستيروانيست. تا دير نشده، دولت بايد ابتكار عمل را به دست گيرد. من امروز اخطار ميكنمكه فردا بسيار دير است. مردم شمالغرب كشور طالب آن هستند كه به زبان تركي ايرانيتحصيل كنند. هر آذربايجاني چنين آرزوئي را در دل دارد و اين امري اجتناب ناپذير وبسيار طبيعي و عادي است.
۱۳۸۶ خرداد ۱۲, شنبه
رشد حیرت انگیز اقتصاد آذربایجان شمالی
در نتیجه درایت کادر اقتصادی و دولتمردان جمهوری آذربایجان، مقام اول رشد اقتصادی در جهان به جمهوری آذربایجان تعلق گرفت.
اکونومیست اینتلیجنس یونیت بعنوان منابع مهم اطلاع رسانی اقتصادی و بازرگانی جهان، از عملکرد موفقیت آمیز دولت الهام علیف برای جهت دهی رقابتهای سیاسی به رشد اقتصادی خبر داده است.
در سال 2006 میلادی همانند سال گذشته آذربایجان با 32.5 درصد رشد واقعی تولید داخلی رکورد جهانی رشد اقتصادی را شکسته است. این درحالیست که کشور چین که معجزه قرن نامیده شده با 10.5 درصد رشد هنوز مورد توجه سرمایه گذاران قرار دارد. در سالهای گذشته نیز آذربایجان با 26.4 درصد رشد در صدر جدول قرار داشته است و از سال 2001 تا 2004 نیز متوسط رشد اقتصادی آن 11 درصد بوده است. کارشناسان اقتصادی در بدبینانه ترین وضعیت رشد اقتصادی سال آینده را 20 و برای سال 2008 حدود 15 درصد اعلام کرده اند. در بدبینانه ترین شرایط تولید داخلی جمهوری آذربایجان در پایان سال 2008 نسبت به سال 2006 دوبرابر می شود.
رشد اقتصادی این جمهوری علیرغم شرایط جنگی این کشور به وقوع پیوسته ( درجه ریسک BB) و کارشناسان معتقدند که با حل مناقشه قره باغ و بازپسگیری سرزمینهای اشغالی؛ رشد اقتصادی آذربایجان افزایش بیشتری خواهد داشت.
با این حال اکنون آذربایجان بالاترین درجه بازرگانی را در منطقه دارا می باشد. حصول به چنین رشد اقتصادی خیره کننده ای، می تواند الگوی مناسبی برای دیگر کشورهای جهان محسوب شود.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر به این دو منبع رجوع کنید:
اکونومیست اینتلیجنس یونیت بعنوان منابع مهم اطلاع رسانی اقتصادی و بازرگانی جهان، از عملکرد موفقیت آمیز دولت الهام علیف برای جهت دهی رقابتهای سیاسی به رشد اقتصادی خبر داده است.
در سال 2006 میلادی همانند سال گذشته آذربایجان با 32.5 درصد رشد واقعی تولید داخلی رکورد جهانی رشد اقتصادی را شکسته است. این درحالیست که کشور چین که معجزه قرن نامیده شده با 10.5 درصد رشد هنوز مورد توجه سرمایه گذاران قرار دارد. در سالهای گذشته نیز آذربایجان با 26.4 درصد رشد در صدر جدول قرار داشته است و از سال 2001 تا 2004 نیز متوسط رشد اقتصادی آن 11 درصد بوده است. کارشناسان اقتصادی در بدبینانه ترین وضعیت رشد اقتصادی سال آینده را 20 و برای سال 2008 حدود 15 درصد اعلام کرده اند. در بدبینانه ترین شرایط تولید داخلی جمهوری آذربایجان در پایان سال 2008 نسبت به سال 2006 دوبرابر می شود.
رشد اقتصادی این جمهوری علیرغم شرایط جنگی این کشور به وقوع پیوسته ( درجه ریسک BB) و کارشناسان معتقدند که با حل مناقشه قره باغ و بازپسگیری سرزمینهای اشغالی؛ رشد اقتصادی آذربایجان افزایش بیشتری خواهد داشت.
با این حال اکنون آذربایجان بالاترین درجه بازرگانی را در منطقه دارا می باشد. حصول به چنین رشد اقتصادی خیره کننده ای، می تواند الگوی مناسبی برای دیگر کشورهای جهان محسوب شود.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر به این دو منبع رجوع کنید: